حضرت سجّاد علیه السلام به پیشگاه مقدس حضرت حق عرضه مىدارد:
مرا در برابر وجود مقدّست به بندگى وادار، و عبادتم را از آلوده شدن به عجب حفظ فرما.
بندگى حق مایه عزّت و سرافرازى، و باعث رشد و کمال، و شکوفائى تمام استعدادها، و شرف و کرامت دنیا و آخرت است.
بندگى حق، عامل رساننده انسان به تقوا و پاکى، سلامت و امنیّت، اصالت و معرفت است.
بندگى حق، مورّث به چنگ آوردن لقا و وصال محبوب، و زمینه ساز حیات طیبه، و عافیت امروز و فرداست. بندگى حق، ایجاد کننده امنیّت از عذاب جهنم و کلید هشت در بهشت و وسیله آمرزش گناهان و معاصى است.
بندگى حق، در حقیقت هماهنگى نمودن با تمام موجودات خلقت و عناصر هستى است؛ زیرا قرآن مجید تمام موجودات را در مدار سجده و تذلّل و عبادت نسبت به حق مىداند:
انْ کُلُّ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ الْارْضِ الّا آتِى الرَّحمنِ عَبْداً» «1»
هیچ کس در آسمانها و زمین نیست مگر این که [ذاتاً] بنده [و مملوک] به سوى [خداى] رحمان مىآید.
بندگى حق وسیله آزادى از شهوات غلط، و نجات یافتن از بند ابلیس و حیلهگرىهاى شیطان است.
عبادت یعنى اطاعت و فرمانبرى از اوامر حضرت سبحان، و خضوع و خشوع در برابر آفریننده آسمانها و زمین.
عبادت یعنى مملو بودن قلب از ایمان، آراسته بودن نفس به اخلاق حسنه و پیراسته بودن وجود از گناه، و اتصال به عمل صالح.
عبادت یعنى رعایت حقوق حق و حقوق خلق، و انجام خیر و دورى از شر.
عبادت یعنى تحصیل علم و دانش، رسیدگى به یتیم، دستگیرى از مسکین، جبران فقر فقیر، و اداى حقوق مالى جهت ترویج دین.
عالىترین حقیقتى که حضرت حق در قرآن مجید انبیاى خود را به آن معرفى فرموده، عبادت است.
بهترین صفتى که حضرت محبوب در قرآن کریم اولیایش را به آن ستوده، عبادت است.
برترین وصفى که خداوند براى ملائکه در کتاب عظیمش آورده، عبادت است.
عابد محبوب خدا، و متکبر از عبادت مورد نفرت حق و انبیاء و امامان است.
عبادت باعث آبادى دنیا و به دست آوردن خیر مطلق در عالم آخرت است.
عبادت غیر خدا کفر، شرک، زندقه و فساد و مورّث تسلّط جبّاران و زورگویان نسبت به مظلومان و مستضعفان است.
عبادت غیر خدا از بیان قرآن
عبادت غیر خدا نهایت ذلّت و خوارى و بیچارگى انسان است.
قُلْ انّى نُهِیتُ انْ اعْبُدَ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ قُلْ لا اتَّبِعُ اهْواءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ اذاً وَ ما انَا مِنَ الْمُهْتَدینَ» «2»
بگو: من از پرستیدن کسانى که شما به جاى خدا مىپرستید نهى شدهام. بگو:
من از هواهاى نفسانى شما پیروى نمىکنم که در آن صورت گمراه شدهام و از راه یافتگان نخواهم بود.
قُلْ یا ایُّهَا النّاسُ انْ کُنْتُمْ فِى شَکٍّ مِنْ دینى فَلا اعْبُدُ الَّذینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلکِنْ اعْبُدُ اللّهَ الَّذى یَتَوَفّاکُمْ وَ امِرْتُ انْ اکُوْنَ مِنْ الْمُؤْمِنینَ» «3»
بگو: اى مردم! اگر شما در [حقّانیّت] دین من تردید دارید [من در حقّانیّت دینم و بطلان آیین شما هیچ تردیدى ندارم] من آنهایى را که شما به جاى خدا مىپرستید، نمىپرستم، بلکه خدایى را مىپرستم که جان همه شما را مىستاند، و من مأمورم که از مؤمنان باشم.
یا ابَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ انَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیّاً» «4»
پدرم! شیطان را مپرست؛ زیرا شیطان همواره نسبت به خدا نافرمان است.
یا ایُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذى خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» «5»
اى مردم! پروردگارتان را که شما و پیشینیان شما را آفریده است، بپرستید تا [با پرستیدن او] پروا پیشه شوید.
آیات قرآن در زمینه عبادت بسیار است، قسمتى از آیات امر به عبادت رب، و قسمتى نهى از عبادت غیر رب، و دستهاى بیان کننده سود دنیایى و آخرتى عبادت، و دسته دیگر روشن کننده ضررها و خسارتهاى غیر قابل جبران بندگى غیر خدا است.
الهى، به راستى و درستى، و بر اساس حق و حقیقت، و برمبناى شوق و ذوق، و بر پایه عشق و محبت، ما را در عبادت و بندگى خود تا لحظه خروج از دنیا مشغول کن، و از عبادت و بندگى، و اطاعت و پرستش بتهاى درونى و برونى بازدار.
عبادت در روایات
امام صادق علیه السلام از حضرت حق روایت مىکند:
یا عِبادِىَ الصِّدّیقینَ تَنَعَّمُوا بِعِبادَتى فِى الدُّنْیا فَانَّکُمْ تَتَنَعَّمُونَ بِها فِى الْآخِرَهِ. «6»
اى بندگان صدیق من، در دنیا به عبادت و بندگیم متنعّم شوید که در آخرت از نعمتهاى جاویدم به مزد عبادتتان بهرهمند شوید.
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
افْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَهَ، فَعانَقَها وَ احَبَّها بِقَلْبِهِ، وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ، وَ تَفَرَّغَ لَها فَهُوَ لایُبالِى عَلى ما اصْبَحَ مِنَ الدُّنْیا عَلى عُسْرٍ امْ عَلى یُسْرٍ. «7»
برترین مردم کسى است که عاشق بندگى حق باشد، پس آن را در آغوش کشد، و با قلبش نسبت به آن مهر بورزد، و جسم و جسدش را مرکب آن نماید، و خود را براى آن از همه چیز خالى نماید، عبادت کننده واقعى نباید نسبت به دنیا باکى داشته باشد که با سختى با آن روبروست یا به آسانى.
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
تَفَرَّغُوا لِطاعَهِ اللّهِ وَعِبادَتِهِ قَبْلَ انْ یَنْزِلَ بِکُمْ مِنَ الْبَلاءِ ما یَشْغَلُکُمْ عَنِ الْعِبادَهِ. «8»
خود را براى طاعت و عبادت الهى، از هر چیزى فارغ نمایید، قبل از این که بلاى بازدارنده از عبادت بر شما فرود آید.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده است:
پروردگارتان مىفرماید: اى فرزند آدم! خود را براى بندگى من از همه چیز فارغ کن که از پى عبادت دلت را بى نیاز کنم و دستت را از رزق خود پر نمایم.
اى فرزند آدم! از من دورى مکن که قلبت را پر از فقر کنم، و آن چنان به گرفتارى دچارت سازم که از عبادتم دوربمانى. «9»
برترین عبادت در کلام امام على علیه السلام
امام على علیه السلام در فرازهائى ملکوتى مىفرماید:
افْضَلُ الْعِبادَهِ الْعِفافُ. «10»
برترین عبادت خود نگاه داشتن از گناه است.
افْضَلُ الْعِبادَهِ الزَّهادَهُ. «11»
برترین عبادت بى رغبتى به هر چیزى است که خدا نمىپسندد.
افْضَلُ الْعِبادَهِ الْفِکْرُ. «12»
برترین عبادت اندیشه در هستى است.
افْضَلُ الْعِبادَهِ غَلَبَهُ الْعادَهِ. «13»
برترین عبادت غالب شدن بر عادت است.
ما تَقَرَّبَ مُتَقَرِّبٌ بِمِثْلِ عِبادَهِ اللّهِ. «14»
نزدیک شوندهاى به خدا، به مانند عبادت به حضرت حق نزدیک نشده است.
عجب در عبادت در روایات
امام سجّاد علیه السلام پس از درخواست بندگى و عبادت از حضرت حق، عرضه مىدارد: عنایتى کن که عبادت من با آلودگى عجب و خودپسندى فاسد نشود.
محدث قمى در کتاب سفینه البحار در مادّه عجب مىفرماید:
الْعُجْبُ فِى الْعِبادَهِ اسْتِعْظامُ الْعَمَلِ الصّالِحِ وَ اسْتِکْبارُهُ، وَ انْ یَرَى الْمُعْجَبُ نَفْسَهُ خارِجاً عَنْ حَدِّ التَّقْصیرِ، وَهذا هُوَ الْعُجْبُ الْمُفْسِدُ لِلْعِبادَهِ. «15»
عجب در عبادت به این است که شخص عابد، بندگى و طاعت خود را بسیار بزرگ بشمارد، و گمان کند عبادتش تام و تمام و کامل است، و کمبودى در بندگى او وجود ندارد، این همان حالتى است که عبادت را فاسد مىکند!
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
ثَلاثٌ مُهْلِکاتٌ: شُحٌّ مُطاعٌ، وَهَوىً مُتَّبَعٌ، وَاعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ. «16»
مایههاى هلاکت سه چیز است، بخلى که از آن اطاعت شود، هواى نفسى که پیروى گردد. این که شخص به اعمال خود با دیده غرور و اعجاب بنگرد.
على بن سهیل مىگوید از حضرت رضا علیه السلام درباره عجبى که باعث فاسد شدن عمل است پرسیدم، حضرت فرمود:
عجب را درجاتى است، یکى آن که عمل زشت آدمى در نظرش نیکو جلوه کند، و آن را خوب پندارد و نسبت به آن مغرور گردد، و دیگر این که اهل ایمان به عبادت خود دچار خودپسندى و عجب گردند که با عبادتشان بر خداى منّت آورند، در حالى که خداوند بر بندهاش منّت دارد؟ «17» امام صادق علیه السلام مىفرماید:
الْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ مِمَّنْ یُعْجَبُ بِعَمَلِهِ وَ هُوَ لایَدْرِى بِما یُخْتَمُ لَهُ، فَمَنْ اعْجِبَ بِنَفْسِهِ وَ فِعْلِهِ فَقَدْ ضَلَّ عَنْ مَنْهَجِ الرُّشدِ وَ ادَّعى ما لَیْسَ لَهُ. «18»
عجب است تمام عجب، از کسانى که به عمل خود اعجاب مىورزند و دچار غرور مىشوند، با این که خبر ندارند پایان کارشان چگونه است؟ کسى که به خود و عملش مغرور شود از صراط مستقیم هدایت خارج شده و چیزى را ادعا کرده که ندارد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
لَیْسَ عَبْدٌ یُعْجَبُ بِالْحَسَناتِ إلّا هَلَکَ. «19»
بندهاى نیست که به حسناتش دچار عجب شود، مگر این که به هلاکت برسد.
منبع:نورپرتال
پی نوشت ها:
1)- مریم (19): 93.
(2)- انعام (6): 56.
(3)- یونس (10): 104.
(4)- مریم (19): 44.
(5)- بقره (2): 21.
(6)- بحار الأنوار: 8/ 155، باب 33، حدیث 93؛ الکافى: 2/ 83، حدیث 2.
(7)- بحار الأنوار: 67/ 253، باب 55، حدیث 10؛ الکافى: 2/ 83، حدیث 3.
(8)- مجموعه ورّام: 2/ 120.
(9)- الکافى: 2/ 83، حدیث 1؛ وسائل الشیعه: 1/ 83، باب 19، حدیث 191.
(10)- الکافى: 2/ 80، حدیث 3؛ مستدرک الوسائل: 5/ 171، باب 3، حدیث 5592.
(11)- عیون الحکم و المواعظ: 113؛ میزان الحکمه: 3/ 1802.
(2)- غرر الحکم: 56، حدیث 532.
(13)- غرر الحکم: 199، حدیث 3947.
(14)- غرر الحکم: 199، حدیث 3942.
(15)- سفینه البحار: 6/ 152، با کمى اختلاف.
(16)- بحار الأنوار: 69/ 321، باب 117، حدیث 37؛ وسائل الشیعه: 1/ 102، باب 23، حدیث 245.
(17)- الکافى: 2/ 313، حدیث 3؛ وسائل الشیعه: 1/ 100، باب 23، حدیث 238.
(18)- بحار الأنوار: 69/ 320، باب 117، حدیث 34؛ مستدرک الوسائل: 1/ 139، باب 21، حدیث 204.
(19)- بحار الأنوار: 69/ 321، باب 117، ذیل حدیث 37.