تدبر در سوره ی مبارکه ی یوسف (1)

تدبر در سوره ی مبارکه ی یوسف (1)

مجری طرح: علی صبوحی طسوجی

هر یک از سوره های قرآن کریم، به عنوان مصداق تام و رسمی سخن حکیمانه، دارای دو ویژگی اساسی است: نخست، انسجام سخن؛ دوم، هدایتی بودن سخن؛ در کتاب آموزش تدبر در سوره های قرآن کریم «3»، در ارائه تدبر هر سوره بخشی مستقل برای تبیین هر یک از این دو ویژگی اساسی در نظر گرفته شده است، گفتنی است سوره های مورد بحث در این کتاب، غالباً چند فصلی هستند:

انسجام سخن در سوره های قرآن کریم
اقتضای حکمت متکلم آن است که منسجم سخن بگوید و اجزاء کلام او از هم گسسته و در هم ریخته نباشد. عقل سلیم چنین حکم می کند که سخن منسجم از سخن پراکنده، با اجزای بی ربط و درهم بهتر است؛ پس اگر چنین است، باید اقرار کنیم که اولین و والاترین سخن منسجم، کلام خدای سبحان در قرآن کریم است. خلافِ اقرار به حکمت اعلای خدای متعالی است، که انسجام را برای سخن خویش، کمال بدانیم و در عین حال، کلام حضرتش را از انسجام بی بهره تلقی کنیم، به ویژه آنکه ذات پاکش در قرآن نورانیش، هر گونه اختلاف و ناهماهنگی را از ساحت کلام خویش دور دانست و آن را لایق نطق پرحجاب بشر معرفی کرد، پس چرا بشری که به اقتضای جهل و جهالت، از ناهماهنگی و پراکندگی در سخن گفتن مبرا نیست، سخن خدای منزه از هر نقص و عیب را، منزه از در هم ریختگی و ناهماهنگی نمی داند؟ علت این پندار، تدبر نکردن در قرآن است، چه اینکه خدا فرمود: « أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا » (1)
انسجام در هر یک از سوره های قرآن کریم با توجه به چهار محور زیر بررسی می شود:
1. پیوستگی: منظور از پیوستگی، ارتباط ادبی، اسلوبی و محتوایی آیات سوره است. با بررسی پیوستگی آیات، سطحی از انسجام سوره، کشف؛ و به تبع آن، گسست های ادبی، اسلوبی و محتوایی نیز آشکار می گردد؛ بدین ترتیب، سوره کلام بندی می شود.
2. هم بستگی، مراد از هم بستگی، ارتباط و اشتراک ظاهری کلام های سوره است. با مطالعه هم بستگی کلام ها، سطحی دیگر از انسجام سوره، کشف؛ و به دنبال آن، مرزهای فقدان هم بستگی نیز مشخص می شود؛ بدین ترتیب، سوره فصل بندی می شود.
3. تناسب: منظور از تناسب، نسبت ظواهر فصل های سوره با یکدیگر است. با مطالعه تناسب آخرین سطح از انسجام سوره نیز کشف می شود.
4. هماهنگی: هماهنگی، مفهومی در عرض مفاهیم سه گانه بالا نیست. توضیح: با بررسی پیوستگی، سیر پیوسته آیات مرتبط یک کلام به دست می آید، اما قله واحد آنها، یا به دیگر بیان غرض واحدشان کشف نمی شود. کشف غرض واحد یک کلام، منوط به بررسی هماهنگی آیات آن است؛ هم چنین با مطالعه هم بستگی، سیر کلام های هم بسته یک فصل مشخص می شود، اما غرض واحد فصل به دست نمی آید. کشف غرض واحد یک فصل، مستلزم بررسی هماهنگی کلام های آن است؛ بر همین منوال، با مطالعه تناسب، سیر متناسب فصل های یک سوره کشف می شود، اما غرض واحد سوره به دست نمی آید. نیل به غرض واحد سوره، نیازمند بررسی هماهنگی فصل های آن است؛ بنابراین منظور از هماهنگی، هم هدفی یا هم غرضی است که در سطح آیات یک کلام، متدبر را به غرض واحد کلام؛ در سطح کلام های یک فصل، متدبر را به غرض واحد فصل؛ و در سطح فصل های یک سوره، او را به غرض واحد سوره می رساند. اگر هر کلام، فصل یا سوره چند فصلی را به یک مثلث تشبیه کنیم، پیوستگی آیات، هم بستگی کلام ها یا تناسب فصل ها، به منزله قاعده این مثلث؛ و هماهنگی آیات، کلام ها یا فصلها، به منزله قله این مثلث است.

تذکر مهم:
کشف هماهنگی و نیل به غرض واحد سوره های چند فصلی از عهده تدبر خارج است، زیرا رسیدن به غرض واحد در چنین سوره هایی مستلزم استفاده از دلالت های التزامی غیر بین است و آن هم نیازمند تسلط بیشتر بر معارف و قواعد عقلی بوده و فعالیتی عمومی نیست. لزوم بهره گیری از دلالت های التزامی در این سطح ناشی از فاصله غرض واحد سوره های چند فصلی با ظاهر آیات سوره است. توضیح آنکه، غرض کلام به طور مستقیم، مبتنی بر ظواهر آیات است و با دلالتهای تطابقی به دست می آید؛ غرض فصل، تنها با یک واسطه ( یعنی غرض کلام ها ) مبتنی بر ظواهر الفاظ است و این واسطه با توجه به اشتراکات ظاهری کلام ها قابل جبران است، بنابراین غرض فصل با استفاده از دلالتهای تطابقی، یا التزامی بین قابل استفاده است؛ اما غرض سوره ی چند فصلی با دو واسطه ( یعنی غرض کلام ها و غرض فصل ها ) مبتنی بر ظواهر الفاظ است و به همین دلیل، رسیدن به آن، غالباً نیازمند استفاده از دلالت های التزامی غیر بین نیز هست و این از عهده عموم خارج است و تخصص خاص خود را می طلبد، از این رو به سطحی بالاتر، مانند تفسیر تدبری واگذار شده است و در آموزش تدبر « 3 » و « 4 »، تنها به بیان سیر هدایتی در سوره های چند فصلی بسنده می شود.

1- انسجام سخن در سوره مبارکه یوسف ( علیه السلام )
سوره مبارکه یوسف ( علیه السلام )، دارای یک کلام، به منزله طلیعه؛ یک فصل، با سه قول؛ و یک کلام، به عنوان خاتمه است. در ادامه، انسجام سخن در هر یک از این اجزاء و بین آنها تبیین خواهد شد. إن شاء الله تعالی.

1-1- کلام. آیات 1 تا 3
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ (1) إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (2) نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ (3)

پیوستگی آیات کلام:
ارتباط آیه 2 با آیه 1 روشن است و ارتباط آیه 3 با آیات قبل، به قرینه « وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ » قابل تشخیص است.

غرض کلام:
آیات این کلام در دو فراز قابل بررسی است: فراز نخست، آیات 1 و 2؛ و فراز دوم، آیه 3. فراز اول، مبین مفهومی کلی درباره قرآن مجید است. بدین بیان: قرآن کریم، آیات کتاب مبین است که با اراده ی خدای با عظمت، در قالب قرآن عربی تنزل یافته است و هدف از این انزال، فراهم سازی امکان تعقل انسان ها به منظور درک حقایق کتاب مبین است. (1) گفتنی است، کتاب مبین، بیان گر حق و باطل و فارق توحید و شرک است. فراز دوم، گویای این حقیقت است که قصه حضرت یوسف ( علیه السلام ) نیز در چارچوب وحی همین قرآن است ( : … بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ ) . بنابراین فراز دوم تطبیق مفهوم کلی مذکور در فراز نخست، بر قصه حضرت یوسف ( علیه السلام ) است. پس می توان گفت: هر یک از دو فراز این کلام، یک قیاس منطقی هستند که نتیجه آن، بدین بیان قابل طرح است: قصه قرآن کریم، درباره حضرت یوسف ( علیه السلام )، همانند سایر بیانات قرآنی، جلوه ای از آیات کتاب مبین است که در قالب قرآن عربی قابل تعقل تنزل یافته است.
اینک باید بررسی شود که آیا محور غرضی این کلام، تطبیق مفهوم مستفاد از آیات 1 و 2 بر قصه حضرت یوسف ( علیه السلام ) است، یا بیان لزوم تعقل در قصه قرآنی آن حضرت؟ پاسخ: این کلام، با سیاق تعظیم جایگاه قرآن به عنوان آیات کتاب مبین آغاز گشته و بعد از بیان علو منزلت این کتاب، غایت انزال آن در لباس قرآن عربی را، فراهم سازی امکان تعقل دانسته است. بنابراین وصف « قرآن عربی »، نباید نسبت به وصف « آیات کتاب مبین » غفلت ایجاد کند، زیرا فلسفه تنزل کتاب مبین در قالب قرآن عربی، فراهم سازی زمینه تعقل انسان ها بوده است و این از شأن قرآن نمی کاهد. قصه حضرت یوسف ( علیه السلام ) نیز، به حکم قصه بودنش، بیش از سایر بیانات قرآنی در معرض اتهام وحیانی نبودن است، اما به حکم قرآن بودنش، جلوه ای از حقایق کتاب مبین است که به منظور فراهم شدن امکان تعقل انسان ها، لباس قرآن عربی پوشیده است. در نتیجه، اصل لزوم تعقل در قصه های قرآنی، از جمله قصه حضرت یوسف ( علیه السلام ) را، نمی توان غرض اصلی این کلام دانست، هر چند از محورهای این کلام است. مؤید این ادعا، آن است که غایت تعقل، به طور مستقیم بر بیان قصه حضرت یوسف ( علیه السلام ) مترتب نشده است.
حال باید دید که هدف از بیان این مقدمه قبل از شروع قصه حضرت یوسف ( علیه السلام ) چیست؟ پاسخ: در مورد این سوره ممکن است، شبهه یا سؤالی ذهن مخاطبان را مشغول کند که چرا بخش اعظم یکی از سوره های طولانی قرآن کریم به شرح زندگی یکی از انبیای الهی اختصاص داده شده است. به نظر می رسد که این آیات، به قصد دفع همین شبهه یا پرسش، در ابتدای این سوره آمده است. بدین بیان که ای پیامبر! این قصه ای که ما برای تو نقل می کنیم، یک قصه عادی نیست؛ بلکه این قصه که بهترین قصه قرآن است، در چارچوب وحیانی قرآنی عربی است که جلوه ای تنزل یافته از کتاب مبین است، تا امکان درک آن کتاب بلند مرتبه، از طریق تعقل برای انسانها حاصل شود. بنابراین هدف از ذکر قصه حضرت یوسف ( علیه السلام )، بیان تاریخ و یا سرگرمی نیست، بلکه باید با تعقل در این قصه به حقایق ثابت کتاب مبین پی برد و از غفلت نسبت به آن رهایی یافت. عبارت « وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ »، مؤید این ادعاست، زیرا اگر قصد این سوره، تنها اقتصاص از جریان حضرت یوسف ( علیه السلام ) می بود، عبارت « وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْجَاهِلین » مناسب تر بود، زیرا اقتصاص از جریانی مجهول، جهل نسبت به آن را از بین می برد، اما از بین رفتن غفلت، تابع این حقیقت است که قصه تعریف شده، راهی برای رسیدن به حقایق ثابت کتاب مبین باشد.
در نهایت باید گفت که این کلام، در حکم طلیعه ای برای مطالب این سوره است، چون از کلام های بعد گسست کامل دارد و مبین مباحثی کلی در ارتباط با کل سوره است.
بر پایه مباحث بالا، عنوان متناسب برای غرض این کلام عبارت است از:

« طلیعه، قصه قرآن کریم درباره حضرت یوسف ( علیه السلام )، مصداق انزال کتاب مبین در لباس قرآن عربی، به منظور فراهم سازی امکان تعلق انسان هاست »

2-1- فصل. آیات 4 تا 101
تنها فصل سوره مبارکه یوسف ( علیه السلام ) دارای؟ کلام است. در ادامه انسجام درونی این کلام ها و هم بستگی و هماهنگی میان آنها تبیین خواهد شد. إن شاء الله تعالی.

جدایی تنها فصل از تک کلام آغازین ( طلیعه ):
از ابتدای آیه 4، داستان حضرت یوسف ( علیه السلام ) در قالب چندین کلام آغاز می شود و به لحاظ مفهومی، ادامه دهنده آیات قبل از خود به شمار نمی رود.

1-2-1- کلام نخست. آیات 4 تا 6
إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ (4) قَالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ (5) وَکَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَى آلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْکَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (6)

پیوستگی آیات کلام 1:
ارتباط و پیوستگی آیات این کلام، آشکار است و نیازی به توضیح آن نیست.

غرض کلام 2:
هر یک از آیات این کلام، فرازی در جهت تأمین مقصود آن است: فراز نخست ( آیه 4)، بیان رؤیای حضرت یوسف ( علیه السلام ) از زبان ایشان برای پدر گرامیشان؛ فراز دوم ( آیه 5 )، نهی حضرت یعقوب ( علیه السلام ) از تعریف این رؤیا برای برادران و اظهار نگرانی از حسدورزی آنان؛ و فراز سوم ( آیه 6 )، بیان تعبیر و تأویل رؤیای حضرت یوسف ( علیه السلام ) از زبان پدر عزیزش.
توجه به محتوای این سه فراز مشخص می سازد که محور سخن این کلام، رؤیای حضرت یوسف ( علیه السلام ) است. رؤیایی که بنابر تأویل حضرت یعقوب ( علیه السلام )، از اراده الهی نسبت به حضرت یوسف ( علیه السلام ) پرده بر می دارد؛ این اراده، اجتباء یوسف ( علیه السلام ) از جانب پروردگار سبحان، تعلیم علم تأویل احادیث به او و اتمام نعمت بر او و بر آل یعقوب ( علیه السلام ) است؛ اما آنچه در این میان پدر حضرت یوسف ( علیه السلام ) را نگران کرده است. نیرنگ برادران در مورد او به سبب فریب شیطان است. مبادا تعریف این خواب و مطلع شدن برادران از اراده الهی، سبب می شود که آنها در اثر حسادت شیطانی با او نیرنگ کنند، و بخواهند مانع تعالی الهی وی شوند. آشکار شد که محور اصلی این کلام، اراده خدای متعالی برای یوسف ( علیه السلام ) است و رؤیا، نمایانگر آن است. چه اینکه، نهی از تعریف رؤیا برای برادران نیز، در راستای آن است.

« اراده پروردگار علیم حکیم نسبت به اجتباء یوسف ( علیه السلام )، تعلیم علم تأویل احادیث به او و اتمام نعمت بر او و آل یعقوب ( علیه السلام )؛ و نگرانی حضرت یعقوب ( علیه السلام ) از نیرنگ برادران یوسف ( علیه السلام ) »

2-2-1- کلام دوم. آیات 7 تا 21

گسست کلام 2 از کلام 1:
پس از کلام قبل که در مورد رؤیای حضرت یوسف ( علیه السلام ) و تأویل آن بود، آیات این کلام به تفصیل از تحقق کید برادران، در مورد حضرت یوسف ( علیه السلام ) و نتیجه آن خبر می دهد. آری، در کلام پیشین نیز از کید برادران سخنی مطرح بود، اما نقش حاشیه ای داشت، در حالی که در تشخیص گسست یا پیوست کلامها، باید به محور اصلی سیاق نظر کرد. افزون بر اینکه اسلوب شروع این آیه ( : لَقَد کانَ )، اسلوب شروع کلام جدید است.
لَّقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِّلسَّائِلِینَ (7) إِذْ قَالُواْ لَیُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِینَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ (8) اقْتُلُواْ یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَتَکُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ (9) قَالَ قَآئِلٌ مِّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَهِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَهِ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ (10) قَالُواْ یَا أَبَانَا مَا لَکَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى یُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ (11) أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (12) قَالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَن تَذْهَبُواْ بِهِ وَأَخَافُ أَن یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ (13) قَالُواْ لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ (14) فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَأَجْمَعُواْ أَن یَجْعَلُوهُ فِی غَیَابَهِ الْجُبِّ وَأَوْحَیْنَآ إِلَیْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ (15) وَجَاؤُواْ أَبَاهُمْ عِشَاءً یَبْکُونَ (16) قَالُواْ یَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَکْنَا یُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لِّنَا وَلَوْ کُنَّا صَادِقِینَ (17) وَجَآؤُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ (18) وَجَاءَتْ سَیَّارَهٌ فَأَرْسَلُواْ وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ یَا بُشْرَى هَذَا غُلاَمٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَهً وَاللّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَعْمَلُونَ (19) وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَهٍ وَکَانُواْ فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ (20) وَقَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَکْرِمِی مَثْوَاهُ عَسَى أَن یَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَکَذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ (21) وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (22)

پیوستگی آیات کلام 2:
آیات این کلام، به چهار مطلب تقسیم می شود: مطلب نخست، آیه 7 که به تنهایی که مقدمه ای برای تبیین ماجرای کید برادران با حضرت یوسف ( علیه السلام ) است؛ مطلب دوم، آیات 8 تا 18 که چگونگی نقشه برادران و عملی کردن آن را بیان می کند؛ مطلب سوم، آیات 19 تا 21 که جریان نجات حضرت یوسف ( علیه السلام ) را بیان کرده است؛ و مطلب چهارم، آیه 22 که بیان ایتاء حکم و علم به یوسف ( علیه السلام ) بعد از رسیدن به زمان مناسب آن و در جزای محسن بودن اوست. اتصال آیات درونی مطالب این کلام ارتباط سیاقی مطالب آن روشن است و نیازی به توضیح ندارد.
توضیح: ممکن است عبارت « وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ » در مطلب چهارم، اینگونه به ذهن آورد که داستان، از دوران کودکی یوسف ( علیه السلام ) گذشته و وارد دوران جوانی او شده است، در نتیجه آیه 22 آغاز کلامی جدید است؛ اما این تصوری ناصواب است، زیرا ملاک تشخیص سیاق، دوره های مختلف وقوع داستان نیست، بلکه باید منظور گوینده داستان را تشخیص داد؛ و همانطور که گفته شد در آیه 22، سیاق بیان عنایات الهی به یوسف ( علیه السلام ) پیرو مکر برادران، ادامه یافته است، بنابراین سیاق این کلام، تا انتهای آیه 22 جریان دارد.

غرض کلام 2:
برای رسیدن به غرض اصلی یک کلام، ابتدا باید معانی منسجم مطالب آن مشخص شود:
معنی منسجم مطلب نخست: تنها آیه این مطلب، از وجود آیاتی برای سائلان، در داستان حضرت یوسف ( علیه السلام ) و برادرانش خبر می دهد. با توجه به کلمه « آیات »، به نظر می رسد معنی مورد نظر از کلمه « السائلین » پرسشگران نیست؛ چون سؤال علمی، نیازمند جواب توضیحی یا تعلیلی است و آنچه نیاز به نشانه و آیه دارد، طلب و جویندگی حق است. بنابراین « السائلین » در این کلام، به معنی جویندگان حق است. در نتیجه، عنوان مناسب برای معنی منسجم این مطلب عبارت است از: « وجود آیاتی برای جویندگان حق، در داستان حضرت یوسف ( علیه السلام ) و برادرانش »
معنی منسجم مطلب دوم: آیات این مطلب در چند فراز به بیان جریان توطئه برادران یوسف ( علیه السلام ) پرداخته است: فراز نخست، آیه 8 است که حسادت برادران یوسف ( علیه السلام ) نسبت به آن حضرت و برادرش بنیامین ( علیه السلام ) را به عنوان ریشه توطئه می شناساند؛ فراز دوم، آیات 9 و 10 است که به دنبال بیان حسادت برادران در فراز پیشین، از تأثیر این حسادت در طراحی توطئه ای برای دور کردن یوسف ( علیه السلام ) از پدرش خبر می دهد، بدین بیان که ابتدا پیشنهاد قتل ایشان مطرح می شود، ولی در نهایت همگی بر پنهان کردن آن حضرت در چاه توافق می کنند؛ فراز سوم، آیات 11 تا 14 است که بعد از بیان طراحی توطئه حضرت یوسف ( علیه السلام ) در فراز قبل، از سماجت برادران برای زمینه سازی اجرای آن سخن می گوید. بدین بیان که آنان با اصرار، از پدر اجازه می گیرند که یوسف ( علیه السلام ) را با خود به صحرا ببرند؛ فراز چهارم، آیه 15 است که از عملی شدن این نقشه توسط برادران حضرت یوسف ( علیه السلام ) نسبت به پدرشان پرداخته است. بدین نحو که به دروغ می گویند: یوسف ( علیه السلام ) را گرگ خورده است. آیات این فراز در ادامه خاطر نشان می سازد که حضرت یعقوب ( علیه السلام ) سخن ایشان را باور نکرده و این کار را تسویل نفس آنها دانسته و فرموده است که در مقابل این مصیبت با استعانت از خدای جل و علا، صبری جمیل در پیش خواهد گرفت.
روشن است که سخن اصلی این مطلب، توطئه و کید برادران یوسف ( علیه السلام ) برای دور کردن او از دامان پدر، یعنی کانون رشد و اعتلاء بوده است. بنابراین عنوان مناسب با معنی منسجم این مطلب، عبارت است از: « توطئه برادران یوسف ( علیه السلام ) به منظور دور ساختن او از بستر اجتباء و اعتلاء، در اثر حسادت »
معنی منسجم مطلب سوم: این مطلب در دو فراز به بیان ادامه داستان می پردازد: فراز اول، آیات 19، 20 و قسمتی از 21 است که درباره سیر نجات حضرت یوسف ( علیه السلام ) از چاه و قرار گرفتن او در جایگاهی گرامی در خانه عزیز مصر سخن می گوید؛ و فراز دوم، قسمت دوم آیه 22 ( : وَکَذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ … ) که با اشاره به جریان نجات آن حضرت و قرار گرفتن او در جایگاه گرامی، آن را تمکین الهی نسبت به یوسف ( علیه السلام ) و موجب فراهم آمدن بستر رشد و کمال وی ( از جمله، تعلیم علم تأویل احادیث ) می داند و همه اینها در حالی بود که برادران او برای جلوگیری از آن توطئه کرده بودند، ولی به خاطر غلبه امر الهی توطئه آنان ناکام ماند.
از میان این دو فراز، فراز دوم اصالت دارد، زیرا فراز اول، ذکر وقایعی است که مقدمه تمکین یوسف ( علیه السلام ) بوده است و فراز دوم، جمع بندی کلی آن وقایع و ذکر اهداف آن است. در نتیجه، عنوان متناسب با این مطلب عبارت است از: « خنثی سازی توطئه برادران با نجات یوسف ( علیه السلام ) از چاه و فراهم سازی بستر اعتلای او به خاطر غلبه امر الهی »
معنی منسجم مطلب چهارم: این مطلب، یک آیه و در ادامه سیاق عنایات خدای متعالی به یوسف ( علیه السلام ) در مقابل کید برادران است. هدف برادران از توطئه علیه یوسف ( علیه السلام )، مانعیت در مسیر تحقق اجتباء و اعتلای او بوده است. پس پیام این مطلب آن است که بعد از تمکین یوسف ( علیه السلام ) در زمین، نه تنها بستر اجتباء و اعتلای الهی او به رغم توطئه برادران از بین نرفت، بلکه فراهم شد و این اجتباء، در زمان مناسب و به جزای احسان یوسف ( علیه السلام ) با ایتاء حکم و علم به او، صورت پذیرفت. بنابراین عنوان متناسب برای این مطلب عبارت است از: « فعلیت یافتن اراده خدای متعالی درباره یوسف ( علیه السلام )، با ایتاء حکم و علم به ایشان در جزای احسانشان، از فراهم ماندن بستر اجتباء و اعتلای آن حضرت به رغم توطئه برادران حکایت می کند »
حال که معانی منسجم مطالب این کلام روشن شد، برای رسیدن به غرض آن، باید ارتباط و نسبت بین این مطالب مشخص شود. مطلب نخست، مقدمه این کلام است و از پیوند مطلب دوم، سوم و چهارم، این معنا متولد می شود که اگرچه برادران یوسف ( علیه السلام ) تمام همت خود را در راه نابودی و ناکامی و ذلت او به کار بستند، اما دست خدای غالب، یوسف ( علیه السلام ) را از ته چاه ( پایین ترین مکان ) به اوج عزت رسانید و امر خدا بر امر برادران غلبه پیدا کرد. اگرچه برادران قوی بودند « نحن عصبه » و یوسف ( علیه السلام )، ضعیف و کوچک بود، اما همه امور در دست خداست.
توجهی به آیات کلام قبل نشان می دهد که آنچه حضرت یعقوب ( علیه السلام ) را در مورد حضرت یوسف ( علیه السلام ) نگران می کرد و آن را مانع از رسیدن او به جایگاه واقعی خود می دانست، کید برادران بود. همان عاملی که به شهادت این کلام، واقع شد. برادران برای دور کردن یوسف ( علیه السلام ) از پدر، او را به چاه افکندند، اما دست قدرت الهی، همین امر را عامل رسیدن حضرت یوسف ( علیه السلام ) به تمکین در زمین قرار داد و این مکر برادران برای از بین بردن بستر رشد و اعتلای یوسف ( علیه السلام ) را، به مقدمه ای برای فراهم آمدن این بستر و تحقق اراده الهی تبدیل کرد و این همه به خاطر غلبه امر الهی بود که خود از آیات بزرگ این داستان برای حق جویان است ( : آیَاتٌ لِّلسَّائِلِینَ )
بر این اساس، عنوان متناسب با غرض این کلام را می توان به این صورت ارائه داد:

« غلبه امر خدا در تبدیل توطئه برادران یوسف ( علیه السلام ) برای دور کردن او از بستر اعتلاء، به مقدمه ای برای فراهم سازی بستر اجتباء یوسف ( علیه السلام ) به پاس احسانش »

3-2-1- کلام سوم. آیات 23 تا 34

گسست کلام 3 از کلام 2:
سیر آیات پیشین در مورد توطئه برادران حضرت یوسف ( علیه السلام ) و نجات آن حضرت از این توطئه بود و از ابتدای آیه 23 سیری جدید در مورد مراوده همسر عزیز از یوسف ( علیه السلام ) و کید زنان در این زمینه و پاسخ منفی او به این مراودات است. همین امر دلیل گسست کلام سوم از کلام دوم است.
وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (23) وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ (24) وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِیصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوَءًا إِلاَّ أَن یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (25) قَالَ هِیَ رَاوَدَتْنِی عَن نَّفْسِی وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الکَاذِبِینَ (26) وَإِنْ کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَکَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِینَ (27) فَلَمَّا رَأَى قَمِیصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ (28) یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِی لِذَنبِکِ إِنَّکِ کُنتِ مِنَ الْخَاطِئِینَ (29) وَقَالَ نِسْوَهٌ فِی الْمَدِینَهِ امْرَأَهُ الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَاهَا فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ (30) فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَهٍ مِّنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَذَا بَشَرًا إِنْ هَذَا إِلاَّ مَلَکٌ کَرِیمٌ (31) قَالَتْ فَذَلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَلَیَکُونًا مِّنَ الصَّاغِرِینَ (32) قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ (33) فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (34)

پیوستگی آیات کلام 3:
آیات این کلام به دو مطلب تقسیم می شود: مطلب نخست، آیات 23 تا 29 که بیانگر مراوده همسر عزیز از یوسف ( علیه السلام ) و جواب منفی او به این درخواست و در نهایت ثابت شدن بی گناهی یوسف ( علیه السلام ) است؛ و مطلب دوم، آیات 30 تا 34 که به بیان مجلس آرایی زلیخا جهت توجیه فعل ناپسند خویش برای زنانی از مصر پرداخته و از همراهی زنان با او در مکر علیه یوسف ( علیه السلام ) خبر داده است. اتصال آیات درونی مطالب و همچنین ارتباط سیاقی مطالب این کلام روشن است و نیازی به تبیین ندارد.

غرض کلام 3:
معانی منسجم مطالب این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب اول: این مطلب در دو فراز، ماجرای مراوده زلیخا از یوسف ( علیه السلام ) را مطرح کرده است: فراز اول، اصل درخواست زلیخا و پاسخ منفی یوسف ( علیه السلام ) در ذیل عنایت خداست که در آیات 23 و 24 بیان شده است؛ و فراز دوم، چگونگی اثبات بی گناهی یوسف ( علیه السلام ) در این ماجراست که در آیات 25 تا 29 ذکر شده است. در فراز نخست، می خوانیم: زلیخا در پشت درهای بسته و دور از دید همگان یوسف ( علیه السلام ) را به اجابت تقاضای خود امر می کند و یوسف ( علیه السلام )، با پناه بردن به پروردگار خود به او پاسخ منفی می دهد. این آیات، با بیان قصد و اهتمام شدید زلیخا نسبت به یوسف ( علیه السلام )، مشاهده برهان الهی را عامل نجات یوسف ( علیه السلام ) و حفظ او از سوء و فحشاء می داند؛ و در فراز دوم می خوانیم: پس از آنکه یوسف ( علیه السلام )، تقاضای زلیخا را رد کرد، او برای در امان ماندن از کید زلیخا، برای دست یابی به مقصود نامشروع خود به سوی در شتافتند و در مقابل در، با عزیز مواجه شدند. زلیخا خواست که امر را بر عزیز مشتبه ساخته و یوسف ( علیه السلام ) را گناهکار جلوه دهد، اما شاهدی از نزدیکانش، شهادتی داد که به روشنی بر بی گناهی یوسف ( علیه السلام ) دلالت داشت و این از الطاف پروردگار متعالی به یوسف ( علیه السلام ) بود. با توجه به مضامین این دو فراز می توان دریافت که فراز نخست، اصالت دارد و فراز دوم به تبع آن است، بنابراین عنوان این مطلب باید با اصالت فراز اول ارائه شود. با دقت در فراز نخست دانسته می شود که یوسف ( علیه السلام ) در مرحله اول و قبل از مشاهده برهان الهی به خدا پناه برده و به درخواست گناه جواب رد داده است و در مرحله دوم و با شدت یافتن تقاضای زلیخا، پروردگار سبحان با نشان دادن برهان، سوء و فحشاء را از او دور کرده است. این آیات، ارائه برهان را به خاطر مخلَص بودن یوسف ( علیه السلام ) می داند و آنچه که مقام مخلص بودن ایشان را در مرحله عمل بروز داده است، همان پناه بردن عمیق به پروردگار و رد درخواست گناه است. بنابراین عنوان مناسب برای این مطلب عبارت است از: « حفظ یوسف ( علیه السلام ) از سوء و فحشاء با نشان دادن برهان الهی؛ درپی پناه بردن او به پروردگار، از تقاضای همسر عزیز »
معنی منسجم مطلب دوم: این مطلب نیز در دو فراز به بیان محتوای خود می پردازد: فراز اول، آیات 30 تا 32 که درباره شیوع خبر مراوده زلیخا از غلام خود در میان زنان شهر و قصد مکر آنان علیه زلیخاست و از تصمیم زلیخا برای برقراری مجلسی به منظور توجیه عمل خود و رونمایی از یوسف ( علیه السلام ) در نزد زنان خبر می دهد و در عین حال می فهماند که یکی از اهداف برگزاری این مجلس، ایجاد بستری مناسب برای تشدید درخواست زلیخا از یوسف ( علیه السلام ) و تهدید او به زندان و تحقیر در صورت عدم اجابت درخواست وی بوده است؛ و فراز دوم، آیات 33 و 34 است که از پناه بردن یوسف ( علیه السلام ) به پروردگار در فضای ایجاد شده سخن می گوید. او در استعاذه خویش می گوید که زندان برایش از ارتکاب آنچه که او را بدان می خوانند، بهتر است و برای رفع کید زنان، خالصانه دعا می کند و خدا نیز دعای او را استجابت می فرماید. از میان این دو فراز سخن اصلی که همان عکس العمل یوسف ( علیه السلام ) در برابر کید همسر عزیز و زنان است، در فراز دوم آمده و فراز اول به بیان چگونگی ایجاد بستر این امر اشاره دارد. بنابراین عنوان متناسب این مطلب عبارت است از: « استجابت دعای یوسف ( علیه السلام ) در برطرف شدن کید زنان در پی پناه بردن او به پروردگار »
محورهای بیانی دو مطلب بالا عبارت است از: مکر و حیله زلیخا و زنان علیه یوسف ( علیه السلام )؛ توجه حضرت یوسف ( علیه السلام ) به خدا، هنگام گرفتاری در مکر زنان؛ حفظ شدن حضرت یوسف ( علیه السلام ) در مقابل مکر زنان با عنایت و کمک خدا در تغییر شرایط به نفع حضرت؛ در جمع میان این سه محور می توان گفت که عنایت الهی علت حفظ حضرت یوسف ( علیه السلام ) در مقابل مکر زنان بوده و علت عنایت الهی نیز توجه آن حضرت به خدا و اخلاص ایشان بوده است. بنابراین عنوان متناسب با غرض این کلام را به این صورت می توان ارائه داد:

« رهایی حضرت یوسف ( علیه السلام ) از کید همسر عزیز و زنان دیگر با عنایت الهی، به خاطر پناه جویی آن حضرت به پروردگار و استقامت و تقوای او در این مسیر »

4-2-1- کلام چهارم. آیات 35 تا 41

گسست کلام 4 از کلام 3:
آیه 35، آغازگر سیری جدید درباره زندان رفتن یوسف ( علیه السلام ) به رغم اثبات بی گناهی اوست و این سیر، با طرح نمونه ای از علم آن حضرت به تأویل احادیث ادامه یافته است. گفتنی است، کلمه « السجن » در آخرین مطلب کلام قبل، دلیل بر اتصال سیاقی آیات 35 تا 57 با آیات گذشته نیست، زیرا سیاق کلام گذشته، کید زلیخا و زنان برای آلوده ساختن دامان پاک یوسف ( علیه السلام ) بود و استجابت دعای حضرت یوسف ( علیه السلام ) برای رفع کید آنان، در همان کلام بیان شد. پس به زندان افتادن آن حضرت، مصداق استجابت دعای ایشان نیست تا ادامه کلام قبل به حساب آید. افزون بر اینکه، جمله « رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ » جمله دعایی نیست و تنها اظهار بی میلی به دعوت زنان و نافرمانی خداست. از سوی دیگر، جمله « ثُمَّ بَدَا لَهُم » با توجه به تراخی مستفاد از « ثم » و معنای « بدا »، مشعر به عدم اتصال مستقیم این دو جریان است.
ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِینٍ (35) وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانَ قَالَ أَحَدُهُمَآ إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْرًا وَقَالَ الآخَرُ إِنِّی أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزًا تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ (36) قَالَ لاَ یَأْتِیکُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُکُمَا بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَن یَأْتِیکُمَا ذَلِکُمَا مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لاَّ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَهِ هُمْ کَافِرُونَ (37) وَاتَّبَعْتُ مِلَّهَ آبَآئِی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ مَا کَانَ لَنَا أَن نُّشْرِکَ بِاللّهِ مِن شَیْءٍ ذَلِکَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَیْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ (38) یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ (39) مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاءً سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُکُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ (40) یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُمَا فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِن رَّأْسِهِ قُضِیَ الأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیَانِ (41)

پیوستگی آیات کلام 4:
آیات این کلام دارای دو مطلب است: مطلب نخست، آیه 35 که به منزله طلیعه سیاق مربوط به زندان رفتن یوسف ( علیه السلام ) است؛ و مطلب دوم، آیات 36 تا 41 که بیان تأویل رؤیای دو زندانی همراه یوسف ( علیه السلام ) و دعوت ایشان به توحید از جانب آن حضرت است. اتصال سیاقی آیات و مطالب این کلام آشکار است.

غرض کلام 4:
معانی منسجم مطالب این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب اول: تنها آیه این مطلب، از تصمیم عزیز و اطرافیان برای به زندان انداختن یوسف ( علیه السلام ) خبر می دهد. تضمینی که بعد از مشاهده نشانه های بی گناهی یوسف ( علیه السلام ) اتخاذ شد. عنوان متناسب با این مطلب عبارت است از: « زندانی کردن یوسف ( علیه السلام ) به رغم مشاهده نشانه های بی گناهی او »
معنی منسجم مطلب دوم: آیات این مطلب دارای سه فراز است: فراز نخست، آیه 36 که بیان درخواست تعبیر خواب از طرف دو زندانی همراه حضرت یوسف ( علیه السلام ) است؛ فراز دوم، آیات 37 تا 40 که بیان دعوت آن دو زندانی به توحید، از جانب یوسف ( علیه السلام ) است؛ و فراز سوم، آیه 41 که بیان تأویل خواب دو زندانی از طرف یوسف ( علیه السلام ) است؛ طبق فراز اول، زندانی شدن حضرت یوسف ( علیه السلام )، با ورود دو تن دیگر به زندان همراه بود. هر کدام از آن دو نفر، خوابی را برای حضرت یوسف ( علیه السلام ) نقل کردند و به خاطر آنکه او را از محسنان یافته بودند، تأویل خواب خود را از ایشان خواستند؛ طبق فراز دوم، حضرت یوسف ( علیه السلام )، قبل از بیان تأویل رؤیای آنان، اظهار می دارد که نه تنها به تأویل رؤیا، بلکه به تأویل پدیده های خارجی، مثل طعام نیز آگاه است و اینها همه از جانب پروردگار اوست، زیرا او دین کسانی را که به خدای متعالی و آخرت ایمان ندارند، رها کرده و از آیین آباء خود که انبیای الهی بوده اند، تبعیت کرده است. ایشان با ذکر این مقدمه خواستند تا از فرصت پیش آمده برای دعوت به توحید استفاده کرده و آگاهی از تأویل احادیث را، شاهدی بر صدق خود در دعوت به توحید قرار دهند. از این رو در ادامه و قبل از آنکه تأویل خواب آن دو زندانی را بیان فرمودند؛ و طبق فراز سوم، ایشان پس از دعوت آن دو زندانی به توحید، تأویل خواب آن دو را بیان کردند؛ تأویل خواب یکی، کشته شدن دیگری، آزادی و رسیدن به مقام سقایت ملک بود.
در سیر فرازهای این مطلب، دو نکته مهم وجود دارد: نخست، ظهور علم حضرت یوسف ( علیهم السلام ) به تأویل احادیث در زندان؛ و دوم، اقدام حضرت یوسف ( علیه السلام ) برای دعوت زندانیان به توحید ربوبی و استفاده از علم خود به تأویل احادیث، در جهت اثبات صدقش در این دعوت؛ توضیح: ایشان می دانست که آن دو زندانی، صدق او را در تأویل رؤیاهایشان خواهند دید. چه اینکه می بینیم شخص نجات یافته پس از سالها به سراغ یوسف ( علیه السلام ) آمد و او را با لقب « بسیار راستگو » مورد خطاب قرار داد: « یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ »؛ بدین ترتیب ظهور علم تأویل احادیث برای حضرت یوسف ( علیه السلام ) با حیثیت رسالت ایشان در دعوت به توحید گره خورده است. بنابراین عنوان مناسب برای معنی منسجم این مطلب، عبارت است از: « ظهور علم تأویل احادیث برای یوسف ( علیه السلام )، پیامبر دعوت کننده به توحید »
اینک با توجه به نقش مقدمی مطلب نخست و نقش اصالی مطلب دوم، می توان عنوان این کلام را به این صورت ارائه داد:

« زندان، ظرف ظهور علم حضرت یوسف ( علیه السلام ) به تأویل احادیث در راستای رسالت دعوت به توحید »

5-2-1- کلام پنجم آیات 43 تا 57

گسست کلام 5 از کلام 4:
سیاق تعبیر خواب دو زندانی با بیان « قُضِیَ الأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیَانِ » پایان یافت و آیه 42 هر چند که بیانی از حضرت یوسف ( علیه السلام ) خطاب به دو زندانی مورد بحث است، اما طلیعه ماجرای آزادی ایشان و در نتیجه سرآغاز سیاقی جدید است ( : وَقَالَ لِلَّذِی ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْکُرْنِی عِندَ رَبِّکَ فَأَنسَاهُ الشَّیْطَانُ ذِکْرَ رَبِّهِ … 42 … وَقَالَ الَّذِی نَجَا مِنْهُمَا وَادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّهٍ … 45 )

پی‌نوشت‌ها:

زبان عربی، بسترب مناسب برای تبیین و در نتیجه تعقل است، زیرا اساس کار ذهن انسان بر الفاظ است، یعنی انسان با الفاظ می اندیشد. اگر دائره لغات زبان، بیشتر و دقیق تر باشد، سیستم تبیین و تعقل برای اهل آن فراهم تر است. عربی، از این نظر کامل ترین زبان است. به همین دلیل، کتاب مبین از میان زبان های مختلف، در قالب قرآن عربی نازل شده است تا بستر تبیین و تعقل در آن فراهم تر باشد.
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

مقالات مرتبط :

تدبر در سوره ی مبارکه ی یوسف (2)
تدبر در سوره ی مبارکه ی یوسف (3)
تدبر در سوره ی مبارکه ی یوسف (4)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید