اصرار قرآن کریم بر این است که انسان صالحِ سالک از نظر فضایل درحد معین نایستد و بکوشد تا به بالاترین درجه راه یابد. چنانکه خداوند به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: مانند یونس نباش؛ او کار خوب کرد و تو خوبتر عمل کن. اگر او با عدالت رفتار کرد، تو با صبر بیشتر و احسان رفتار کن. هر اندازه از رفاه بدن به سود روح جود شود از مرز عدل فراتر رفته، در منطقه وسیع احسان و در فلات دامنهدار ایثار و در فضای بی کران فوز و فلاح و نجاح و صلاح سیر میشود.
پذیرش توبهی قوم یونس در سوره یونس آمده است: وقتی حضرت یونس از قومش فاصله گرفت، نشانههای عذاب برای آن قوم نمایان شد. آنان در این حال واقعاً توبه و انابه کردند و خداوند هم توبهی آنها را در آخرین لحظه پذیرفت و با پذیرفتن توبه، عذاب از آنها برطرف شد و نشانههای عذاب رخت بربست: “فلو لا کانت قریه امنت فنفعها ایمانها الا قوم یونس لمّا امنوا کشفنا عنهم عذاب الخزی فی الحیوه الدنیا و متعناهم الی حین.”(1) بر خلاف قوم ثمود که وقتی حضرت صالح (علیهالسلام) به آنان گفت: شما سه روز فرصت دارید، پس توبه کنید، توبه نکرده، بر لجاجت خویش پایدار ماندند و مستحق عذاب دردناک الهی شدند.
بنابر این رفع عذاب از یک انسان تائب و ملتجی، سنت حتمی خداوند است. خدا انسان را در شداید میآزماید تا اعتقاد توحیدی او در ترس و امید ظهور و بروز یافته، معلوم شود در این حالت به چه کسی پناه میبرد: “و لنبلونکم بشیء من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین.”(2)
پذیرش توبهی قوم یونس در سوره یونس آمده است: وقتی حضرت یونس از قومش فاصله گرفت، نشانههای عذاب برای آن قوم نمایان شد. آنان در این حال واقعاً توبه و انابه کردند و خداوند هم توبهی آنها را در آخرین لحظه پذیرفت و با پذیرفتن توبه، عذاب از آنها برطرف شد و نشانههای عذاب رخت بربست.
یونس(علیهالسلام) پس از ترک قوم خود، به سفر دریایی رفت و وارد کشتی شد. کشتی پر از جمعیت بود. ناگهان ماهی بزرگی، در مقابل کشتی پیدا شد و راه آنان را بست و از آنها طعمه خواست. در آن زمان امکاناتی که انسان بتواند ماهیهای بزرگ را شکار کند یا آنها را از سر راه دور کند، نبود. و یا چون قضای حتمی خدا در این کار بود، چاره جز آن نبود.
البته امروز هم که همه گونه وسایل پیشرفته هست، باز ممکن است خالق دریا، کسی یا چیزی را بر کشتی مسلط کند: “لله جنود السموات والارض”(3)، “یا من هو فی البحار عجائبه.”(4)
سرانجام ساکنان کشتی مجبور شدند از راه قرعه یک نفر را انتخاب و به عنوان طعمهی ماهی به دریا بیندازند تا جلوی کشتی را نگیرد. قرعه زدند قرعه به نام یونس(علیهالسلام) افتاد: “فساهم فکان من المدحضین”(5)، پس یونس را از کشتی به دریا انداختند و ماهی او را در کام خود فرو برد: “فالتقمه الحوت و هو مُلیم.”(6)
البته آن ماهی فرمان خدا را اجرا کرد، چه در ممانعت از حرکت کشتی و چه در فرو بردن یونس و چه در رها کردن او. چنین نیست که این موجودات در اعمالشان مستقل باشند، بلکه همه آنها سپاهیان حق و مجاری فیض خداوندند: “لله جنود السموات والارض.”(7) اگر خداوند اذن تکوینی نمیداد، ماهی هرگز یونس (علیهالسلام) را نمیبلعید و سپس رهایش نمیکرد چون زمام هر جنبنده به دست خداست و خدا نیز بر راه مستقیم آنها را هدایت میکند: “ما من دابه الا هو اخذ بناصیتها ان ربی علی صراط مستقیم.”(8)
یونس(علیهالسلام) پس از ترک قوم خود، به سفر دریایی رفت و وارد کشتی شد. کشتی پر از جمعیت بود. ناگهان ماهی بزرگی، در مقابل کشتی پیدا شد و راه آنان را بست و از آنها طعمه خواست. در آن زمان امکاناتی که انسان بتواند ماهیهای بزرگ را شکار کند یا آنها را از سر راه دور کند، نبود. و یا چون قضای حتمی خدا در این کار بود، چاره جز آن نبود.
بلعیدن ماهی هم اسرار فراوانی داشت که یکی از آنها امتحان حضرت یونس(علیهالسلام) و آموزش راه نجات از اندوه، به همگان بود. وقتی یونس وارد شکم ماهی شد، بر اساس آگاهی شهودی و علم خاص توحیدی که داشت، همانجا خدا را به عنوان قادر بر همه موجودات خواند. تسبیح نجاتبخش یونس در دل ماهی، در قعر دریای تاریک، در شب تار، که تاریکیها روی هم انباشته بود، ندا داد:
خدایا! هیچ معبودی جز تو نیست، همه این ظلمات را تو که نور آسمانها و زمین هستی میتوانی روشن کنی و هیچ پناهگاهی جز تو نیست. من ستم کردم و از قوم خویش گریختم(گرچه بر من واجب نبود که بمانم، ولی سزاوارتر این بود که مقام خود را ترک نکنم) اما حکم از آن توست: “فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین.”(9) حضرت یونس در حال گریختن، به لطف غیبی حق امیدوار بود که او را در تنگنا قرار ندهد:”فظنّ أن لن نقدر علیه” و شاید اگر گمان سختگیری میداشت، سفر نمیکرد. چون فیض خدای سبحان همواره همراه حسن ظن عبد سالک است، فیض خاص الهی شامل حال یونس(علیهالسلام) شده، مایهی نجات وی و دریافت رسالت مجدد او گشت و آن مقدار رنج کوتاه، در شکم ماهی را نباید مانع حسن ظن دانست و نباید گفت چرا فیض خدا برابر حسن ظن عبد صالح سالک واقع نشد، زیرا هر کاری را با خاتمهاش باید سنجید.
به هر تقدیر، ندا و نالهی او همین اندازه بود که قرآن نقل کرد، و سرّ اجابت نیایش کوتاه و تاثیر آن در رفع خطر مهم آن است که دعای مأذون و با اخلاص به اجابت نزدیک است. بدترین ظلمت، ظلمت دوری از رحمت حق است. چون ظلمت شب و دریا و شکم ماهی و مانند آن، ظلمات و حجابهای مادی است. عمدهی ظلمت، دوری از مقام الهی و ترک مسئولیت خدایی است.
بلعیدن ماهی هم اسرار فراوانی داشت که یکی از آنها امتحان حضرت یونس(علیهالسلام) و آموزش راه نجات از اندوه، به همگان بود. وقتی یونس وارد شکم ماهی شد، بر اساس آگاهی شهودی و علم خاص توحیدی که داشت، همانجا خدا را به عنوان قادر بر همه موجودات خواند.
حضرت یونس(علیهالسلام) دارای کمال قرب الهی بوده است و چون اندک حجاب رقیق برای خواص و اولیای مخصوص، باری از غم محسوب میشود، زیرا مانع تداوم بارقه الهی است، از این رو ندا داد و نیایش کرد و گفت: “لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین.” آنگاه خداوند میفرماید: “فاستجبنا له و نجّیناه من الغم”؛ ما او را اجابت کردیم و به ندایش پاسخ دادیم و او را از غم رهانیدیم.
اگر او اهل تسبیح حق نمیبود تا قیامت در شکم ماهی میماند: “فلو لا انه کان من المسبّحین * للبث فی بطنه الی یوم یبعثون.”(10) ولی ما او را از شکم ماهی در آوردیم و به ساحل افکندیم در حالی که او بیمار و رنجور بود: “فنبذناه بالعراء و هو سقیم.”(11)
خداوند پس از نقل تسبیح حضرت یونس میفرماید: این نجاتبخشی، اختصاص به یونس(علیهالسلام) ندارد؛ یعنی نه خطر، مخصوص یونس است و نه نجاتِ از آن مخصوص یونس بوده است، بلکه هر واماندهای اگر اهل تسبیح باشد و ما را بخواند و به قصور یا تقصیر خویش اعتراف کند، ما نجاتش میدهیم: “و کذلک ننجی المؤمنین.” اگر خداوند سبحان در قصّهی حضرت یونس(علیهالسلام) وعدهی عمومی نمیداد، احتمال آن که نجات از اندوه و رهایی از غم با تسبیح و ندا و درخواست اختصاص به آن حضرت میداشت، در ذهن خطور میکرد، ولی با تصریح به تعمیم نجات، هرگز این احتمال راه ندارد. گذشته از آن که فیض خداوند عام و وجودش تام است و هیچگونه امتیازی جز در ناحیهی قابل، وجود ندارد، البته پستهای کلیدی و سِمَتهای الهی همچون نبوت، رسالت و امامت وابسته به صلاحدید خاص خداوند است.
تسبیح نجاتبخش یونس در دل ماهی، در قعر دریای تاریک، در شب تار، که تاریکیها روی هم انباشته بود، ندا داد: خدایا! هیچ معبودی جز تو نیست، همه این ظلمات را تو که نور آسمانها و زمین هستی میتوانی روشن کنی و هیچ پناهگاهی جز تو نیست. من ستم کردم و از قوم خویش گریختم(گرچه بر من واجب نبود که بمانم، ولی سزاوارتر این بود که مقام خود را ترک نکنم) اما حکم از آن توست: “فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین.”
با این بیان معلوم میشود که حتی در مسایل تسبیحی و تقدیسی نیز پیامبران الگوی ما هستند. خداوند از جملهی “لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین” به عنوان تسبیح یاد کرده است و سالکان کوی الهی نیز آن را تسبیح یونس(علیهالسلام) میدانند و این جمله را “ذکر یونسی” مینامند و آن را برای رهایی از اندوه طبیعت و غم ظلمت جهان ماده و بُعد از مقام قرب الهی موثر میدانند و تکرار آن را هر روز در حال سجده مجّرب و سودمند میشمارند.
خدای سبحان در ادامه بیان سرگذشت و سیرهی یونس(علیهالسلام) میفرماید: او در حالی که سقیم و رنجور بود، بر سرزمینی فرود آمد که تهی از بوته و علف بود، از این رو ما درخت کدو را که زود میروید، و پر برگ است و برگهای پهن دارد همچون سایبانی برای او رویاندیم تا در سایهی آن استرحت کند: “و انبتنا علیه شجره من یقطین.”(12) و او را دوباره برای هدایت و رهبری به همان منطقهای که صد هزار یا بیش از صد هزار جمعیت داشت، اعزام کردیم؛ آنها هم ایمان آوردند و تا مدتی ماندند و بهرهمند شدند: “و ارسلناه الی مائه الف او یزیدون فامنوا فمتعنا هم الیحین.”(13)
پینوشتها:
1- سوره یونس، 98 .
2- سوره بقره، 155 .
3- سوره فتح، 4.
4- مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر، بند 58.
5- سوره صافات، 141.
6- سوره صافات، 142.
7- سوره فتح، 4.
8- سوره هود، 56.
9- سوره انبیاء، 87 .
10- سوره صافات، آیات 143 ـ 144.
11- سوره صافات، 145.
12- سوره صافات، 146.
13- سوره صافات، 148.
برگرفته از سیره پیامبران در قرآن، آیه الله جوادی آملی با اندکی تصرف