پیشوایان معصوم علیهم السلام انسانهای کامل و برگزیدهای هستند که به عنوان الگوهای رفتاری و مشعلهای فروزان هدایت جامعه بشری از سوی خدا تعیین شدهاند. گفتار و رفتار و خوی و منش آنان ترسیم «حیات طیبه» انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزشهای الهی است.
آنان – به تعبیر امام هادی علیه السلام – معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایتبردباری و حلم، بنیانهای کرامت و ریشههای نیکان، خلاصه و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغهای تاریکیها، پرچمهای پرهیزگاری، نمونههای برتر و حجتهای خدا بر جهانیان هستند. (1)
بدون شک، ارتباط با چنین چهرههایی و پیروی از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستیابی به کمال انسانیت و سعادت دو جهان است.
پیشوای دهم علیه السلام یکی از پیشتازان دانش و تقوا و کمال است که وجودش مظهر فضائل اخلاقی و کمالات نفسانی و الگوی حق جویان و ستم ستیزان است.
امام هادی پیوسته تحت نظر حکومتهای جور بود و سعی میشد آن حضرت با پایگاههای مردمی و افراد جامعه تماس نداشته باشد، با این حال آن مقدار از فضائل اخلاقی که از او بروز کرده، دانشمندان و شرح حال نویسان و حتی دشمنان اهل بیت علیهم السلام را به تحسین و تمجید آن وجود الهی واداشته است. «ابوعبد الله جنیدی» میگوید:
«سوگند به خدا، او بهترین مردم روی زمین و برترین آفریدههای الهی است. » (2)
«ابن حجر» در شرح حال آن حضرت مینویسد:
«و کان وارث ابیه علما و سخاء. » (3)
او در دانش و بخشش وارث پدرش بود.
«متوکل» در نامهای که برای امام علیه السلام مینویسد خاطر نشان میکند:
«امیرالمؤمنین عارف به مقام شماست و حق خویشاوندی را نسبتبه شما رعایت میکند و طبق آنچه مصلحتشما و خانوادهتان میباشد عمل میکند». (4)
اینک به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونههایی را یادآور میشویم.
الف – انس با معبود
پیشوایان معصوم علیهم السلام در بالاترین درجه مقام شناختحق تعالی قرار داشتند و همین درک و بینش عمیق، آنان را به ارتباط و انس همیشگی با خدا واداشته و شعلههای آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر میافکند و آرامش را از آنان سلب میکرد.
امام هادی علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روی میآورد و شب را با التخشوع به رکوع و سجده سپری میکرد و بین پیشانی نورانیاش و زمین جز سنگ ریزه و خاک حائلی وجود نداشت و پیوسته این دعا را تکرار مینمود:
«الهی مسیء قد ورد، و فقیر قد قصد، لا تخیب مسعاه و ارحمه و اغفر له خطاه. » (5)
بارالها! گنهکاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است، تلاشش را بی نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمتخویش قرار داده و از لغزشش درگذر.
پارسایی و انس با پروردگار، آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت که برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگیها و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداختهاند. «ابن کثیر» مینویسد:
«کان عابدا زاهدا» (6)
او عابدی وارسته و زاهد بود.
یافعی میگوید:
«کان متعبدا، فقیها، اماما. »
او کمر همتبه عبادت بسته، فقیه و پیشوا بود.
ابن عباد حنبلی، نیز میگوید:
«کان فقیها، اماما، متعبدا. » (7)
ب – سخاوت وجود
امامان معصوم علیهم السلام برای مظاهر دنیوی از جمله مال و ثروت ارزش ذاتی قائل نبودند و سعی میکردند به حد اقل آن – که زندگی معمولی روزانه آنان را تامین کرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف فردی و اجتماعی یاری رساند – بسنده کنند و مازاد آن را در راههایی که موجب خشنودی خداوند بود صرف کنند.
یکی از این راهها انفاق به افراد تهیدست و نیازمند میباشد. این سیاستخدا پسندانه مالی – که در زندگی همه معصومین علیهم السلام در سطح گستردهای به چشم میخورد – علاوه بر جنبههای معنوی و آثار اخروی، عامل مهمی در کاهش فقر و فاصله طبقاتی جامعه اسلامی و تالیف قلوب افراد و حفظ شخصیت و علاقهمند ساختن آنان به مکتب اهل بیت و جلوگیری از ارتباط گرفتن و نزدیک شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود.
در پرتو برخورداری ائمه علیهم السلام از این خلق نیکو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانهشان نه تنها مرکز نشر دانش، بلکه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسانهای مختلف به ویژه آنان که از راه دور آمده بودند بود. این مساله هم برای عموم مردم جا افتاده بود، به گونهای که وقتی فرد نیازمند و درماندهای را میدیدند او را به خانه امامان علیهم السلام راهنمایی میکردند، و هم برای خود افراد درمانده، بدین معنی که به محض مواجه شدن با مشکلی مستقیما سراغ خانه امامت را میگرفتند.
امام هادی علیه السلام همچون پدر بزرگوارش کانون سخاوت و کرم بود و گاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی میرسید که دانشمندی مانند «ابن شهرآشوب» پس از نقل آن میگوید:
«این مقدار انفاق، معجزهای است که جز پادشاهان از عهده کسی ساخته نیست و تا کنون این مقدار انفاق را از کسی نشنیدهایم. » (8)
در کتاب «تاریخ اجمالی پیشوایان» به مواردی از جود و بخشش امام علیه السلام اشاره کردیم، در اینجا به ذکر نمونه دیگری بسنده میکنیم. اسحاق جلاب میگوید:
«برای ابوالحسن گوسفندان زیادی خریدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد که من آنجا را نمیشناختم، سپس تمامی آن گوسفندان را بین کسانی که آن حضرت دستور میداد، توزیع کردم. » (9)
در روایت دیگر، زمان خرید و توزیع گوسفندان روز «ترویه» (10) ذکر شده است. (11)
از این روایتبر میآید که آن حضرت در مسائل مالی و انفاقهای جزئی نیز مسائل امنیتی و حفاظتی را رعایت میکرده و این بیانگر شدت محدودیت آن حضرت از سوی دستگاه حکومتی است، با این حال امام این کار را تحت پوشش قربانی انجام داد تا هر گونه سوء ظنی را نسبتبه خود از بین ببرد.
ج – حلم و بردباری
حلم و بردباری از ویژگیهای مهمی است که مردان بزرگ به ویژه رهبران الهی که بیشترین برخورد و اصطکاک را با مردم نادان و نابخرد و گمراه داشتند، از آن برخوردار بوده و در پرتو این خلق نیکو افراد بسیاری را به سوی خود جذب کردند.
امام هادی همچون نیاکان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی که مصلحت اسلام ایجاب میکرد با دشمنان حق و ناسزاگویان و اهانت کنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد میکرد.
«بریحه» عباسی – که از سوی دستگاه خلافتبه سمت پیشنمازی مکه و مدینه منصوب شده بود – از امام هادی علیه السلام نزد متوکل سعایت کرد و برای او نوشت:
«اگر نیازی به مکه و مدینه داری «علی بن محمد» را از این دو شهر بیرون کن، زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کردهاند. »
بر اثر سعایتهای پیدرپی «بریحه» متوکل امام را از کنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا(ص) تبعید کرد. هنگامی که امام(ع) از «مدینه» به سمت «سامرا» در حرکتبود «بریحه» نیز او را همراهی کرد. در بین راه «بریحه» رو به امام(ع) کرد و گفت:
«تو خود میدانی که عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محکم و استوار سوگند میخورم که چنانچه شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را (در مدینه) آتش میزنم و بردگان و خدمتکارانت را میکشم و چشمههای مزرعههایت را کور خواهم کرد و بدان که این کارها را خواهم کرد. »
امام علیه السلام متوجه او شد و فرمود:
«نزدیکترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم و من شکایت از تو را که بر خدا عرضه کردم نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد. »
«بریحه» چون این سخن را از امام(ع) شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و لابه کرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام(ع) فرمود: تو را بخشیدم. (12)
د – هیبت در دلها
امامان علیهم السلام مظاهر قدرت و عظمتخداوند و معادن کلمات و حکمت ذات مقدس حق و منبع تجلیات و انوار خاصه او هستند. بر این اساس از یک قدرت معنوی فوق العاده و نفوذ و هیبتخاصی برخوردارند.
این هیبت و عظمتخدادادی را در زیارت جامعه و از زبان امام هادی علیه السلام چنین میخوانیم:
«طاطا کل شریف لشرفکم، و بخع کل متکبر لطاعتکم، و خضع کل جبار لفضلکم، و ذل کل شیء لکم. »
هر بزرگ و شریفی در برابر بزرگواری و شرافتشما سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت از شما گردن نهاده و هر زورگویی در برابر فضل و برتری شما فروتنی کرده و همه چیز برای شما خوار و ذلیل گشته است.
روی این جهتبارها اتفاق میافتاد که حاکمان جور در غیاب امامان علیهم السلام تصمیمهای خطرناکی نسبتبه آنان میگرفتند، ولی به محض رویارو شدن با آنان و نگاه به رخسار پرفروغشان، کابوس ترس و وحشتبر دلهایشان سایه میافکند، به گونهای که مجبور میشدند از تصمیم خود بر گردند.
در تاریخ اجمالی پیشوایان بخش زندگانی امام هادی علیه السلام پرتوی از این هیبت و عظمت الهی را یادآور شدیم، اینک نمونهای دیگر.
زید بن موسی (13) چندین بار به «عمر بن فرج» گوشزد کرد و از او خواست که وی را بر فرزند برادرش (امام هادی) مقدم بدارد و میگفت: او جوان است و من عموی پدر او هستم.
«عمر» سخن او را برای امام هادی علیه السلام نقل کرد. امام فرمود:
«یک بار این کار را بکن. فردا مرا پیش از او در مجلس بنشان، سپس ببین چه خواهد شد. »
روز بعد «عمر» امام هادی علیه السلام را دعوت کرد و آن حضرت در بالای مجلس نشست. سپس به «زید» اجازه ورود داد. «زید» در برابر امام(ع) بر زمین نشست.
چون روز پنجشنبه شد ابتدا به زید اجازه داد تا وارد شود و در صدر مجلس بنشیند، سپس از امام(ع) خواست تا وارد شود. امام(ع) داخل شد. هنگامی که چشم زید به امام(ع) افتاد و هیبت امامت را در رخسار حضرت مشاهده کرد از جایش برخاست و امام(ع) را بر جای خود نشاند و خود در برابر او نشست. (14)
ه – رسیدگی به مشکلات و گرفتاری مردم
ائمه علیهم السلام نه تنها در زمینه عبادی و بندگی خدا پیشگام بودند و هیچ کس در این میدان گوی سبقت را از آنان نربود، بلکه در زمینههای اجتماعی و رسیدگی به کمبودها و مشکلات مردم و برطرف کردن گرفتاریهای آنان نیز پیشگام بودند، به گونهای که کسی از در خانه آنان ناامید باز نمیگشت.
تاریخ، نام افراد زیادی را که برای حل مشکل و رفع گرفتاری خود به پیشوای دهم علیه السلام مراجعه کرده و از محضر آن حضرت با خشنودی بازگشتهاند، ثبت کرده است. برای رعایت اختصار تنها یک نمونه آن را ذکر میکنیم.
«محمد بن طلحه» نقل میکند:
«امام هادی(ع) روزی برای کار مهمی «سامرا» را به قصد دهکدهای در اطراف ترک کرد. در این فاصله عربی سراغ آن حضرت را گرفت. به او گفته شد: امام(ع) به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهکده حرکت کرد. وقتی به محضر امام(ع) رسید گفت: من اهل کوفه و از متمسکان به ولایت جدت امیرمؤمنان(ع) هستم، ولی بدهی سنگینی مرا احاطه کرده است، چندانکه قدرت تحمل آن را ندارم. و کسی را جز شما نمیشناسم که حاجتم را برآورد.
امام(ع) پرسید: بدهکاریات چقدر است؟ عرض کرد: حدود ده هزار درهم.
امام(ع) او را دلداری داد و فرمود ناراحت نباش مشکلتحل خواهد شد. دستوری به تو میدهم عمل کن و از اجرای آن سر متاب: این دستخط را بگیر، هنگامی که به «سامرا» آمدی، مبلغ نوشته شده در این ورقه را از من مطالبه کن، هر چند در حضور مردم باشد. مبادا در این باره کوتاهی کنی.
پس از بازگشت امام(ع) به «سامرا»، مرد عرب، در حالی که عدهای از اطرافیان خلیفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند – وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام(ع) به آن حضرت، با اصرار، دین خود را مطالبه کرد.
امام(ع) با نرمی و ملایمت و عذرخواهی از تاخیر آن، از وی مهلتخواست تا در وقت مناسب، آن را پرداخت کند، ولی مرد عرب همچنان اصرار میکرد که هم اکنون باید بپردازی.
جریان به متوکل رسید. دستور داد سی هزار دینار به امام(ع) بدهند. امام(ع) پولها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پولها را گرفت و گفت: خدا بهتر میداند که رسالتش را در چه خاندانی قرار دهد. (15)
و – تربیت افراد
شناسایی و جذب افراد مستعد و آماده و ترتبیت آنان بر اساس تربیتهای اسلامی و مجهز ساخن آنان به انواع علوم مورد نیاز جامعه از رسالتهای مهم امامان علیهم السلام بود و محدودیتهای اعمال شده از سوی حکومتهای وقت هر چند انجام این رسالت را در حد مطلوب با مشکلاتی مواجه ساخت و بسیاری از افراد را از دستیابی به این سرچشمههای زلال دانش و معرفت و بهرهگیری از آن محروم کرد، ولی موجب تعطیل شدن آن نگشت. تشنگان حقیقت و شیفتگان امامت تحت پوششهای مختلف به محضر امامان علیه السلام میرسیدند و در حد ظرفیت و میوان معرفتخود از دریای بیکران دانش الهی آن بزرگواران سیراب میشدند.
بر اساس نوشته شیخ طوسی، تعداد دست پروردگان پیشوای دهم(ع) و کسانی که از آن حضرت در زمینههای مختلف علوم اسلامی روایت نقل کردهاند بالغ بر 185 نفر میشود (16) که در میان آنان چهرههای برجتسه علمی و فقهی فراوانی که دارای تالیفات گوناگونی بودند دیده میشود. بجاست در اینجا از بعضی شاگردان آن حضرت – هر چند به طور اختصار – یاد شود تا ضمن تجلیل از این عزیزان، بعد علمی و تلاش فرهنگی پیشوای دهم شناختهتر گردد.
1 – ایوب بن نوحوی، مردی امین و مورد وثوق بود و در عبادت و تقوا رتبه والایی داشت، چندانکه دانشمندان رجال او را در زمره بندگان صالح خدا شمردهاند. او، وکیل امام هادی و امام عسکری علیهما السلام بود و روایات زیادی از پیشوای دهم(ع) نقل کرده است.
«ایوب» به هنگام در گذشت تنها یکصد و پنجاه دینار از خود بجای گذاشت، در حالی که مردم گمان میکردند او پول زیادی دارد. (17)
«در «صریا» امام هادی(ع) بودم که «ایوب بن نوح» داخل شد و پیش روی آن حضرت ایستاد. امام(ع) دستوری به او داد، سپس بازگشت. امام(ع) رو به من کرد و فرمود: «ای عمرو! اگر دوست داری به مردی از اهل بهشتبنگری به این مرد (ایوب بن نوح) بنگر. » (18)
2 – حسن بن راشد مکنی به «ابوعلی»وی از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) شمرده شده و نزد آن دو بزگوار از منزلت و مقام والایی برخوردار بوده است.
شیخ مفید او را از زمره فقهیان برجسته و شخصیتهای طراز اول دانسته که حلال و حرام از آنها گرفته میشد و راهی برای مذمت و طعن بر آنان وجو نداشت. (19)
شیخ طوسی نیز به هنگام بحث از سفرا و وکلای ممدوح امامان(ع) از «حسن بن راشد» به عنوان وکیل امام هادی(ع) نام برده نامههای آن حضرت را به او یادآور شده است. » (20)
«محمد بن فرج» میگوید:
«در نامهای به امام هادی(ع) از ابو علی و. . . پرسیدم. امام(ع) در پاسخ نوشت: «نام «ابن راشد» را بردی، خدا او را رحمت کند. او سعادتمندانه زندگی کرد و شهید در گذشت. . . » (21)
3 – حسن بن علی ناصرشیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی(ع) شمرده است. وی پدر جد سید مرتضی از سوی مادر است. سید مرتضی در وصف او میگوید:
«مقام و برتری او در دانش و پارسایی و فقه روشنتر از خورشید درخشان است. او بود که اسلام را در «دیلم» نشر داد، به گونهای که مردم آن سامان به وسیله او از گمراهی به هدایت راه یافته و با دعای او به حق بازگشتند. صفات پسندیده و اخلاق نیکوی او بیش از آن است که شمرده نشود و روشنتر از آن است که پنهان بماند. » (22)
4 – عبد العظیم حسنیوی که نسب شریفش با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه السلام میرسد بر اساس نوشته شیخ طوسی ازیاران امام هادی و امام عسکری علیهما السلام است»، (23) ولی در برخی نوشتهها از اصحاب امام جواد و امام هادی(ع) قلمداد شده است. (24)
«عبد العظیم» مردی پارسا، وارسته و دانشمند، فقیه و مورد اعتماد و وثوق پیشوای دهم(ع) بود. «ابو حماد رازی» میگوید:
«در سامرا بر امام هادی(ع) وارد شدم و درباره مسائلی از حلال و حرام از آن حضرت پرسیدم و او پاسخ گفت. زمانی که خواستم خدا حافظی کنم فرمود: «ای حماد! هرگاه در ناحیهای که زندگی میکنی مشکلی در امر دینتبرایت پیش آمد از عبد العظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان. » (25)
وی، با آنکه معتقد به امامت امامان علیهم السلام بود اما برای اطمینان بیشتر به محضر امام هادی(ع) شرفیاب شد و به طور تفصیل عقاید خود را بر آن حضرت عرضه کرد و از او خواست تا نسبتبه آنها اظهار نظر نماید. امام(ع) پس از شنیدن عقاید او فرمود: «ای ابو القاسم! سوگند به خدا، آنچه گفتی همان دین خداست که بر بندگانش پسندیده است. بر همین عقیده استوار باش، خداوند در دنیا و آخرت تو را بر حق پایدار بدارد. » (26)
وی که از ستم دستگاه خلافت عباسی نسبتبه علویان به ستوه آمده بود برای رهایی از شر آنان به «ری» شبها را به شب زندهداری و روزها را به روزه سپرسی میکرد و زندگی مخفیانهای داشت. گاهی پنهانی به زیارت قبر یکی از فرزندان موسی بن جعفر علیهما السلام که در «ری» مدفون بود میرفت. شیعیان به تدریج از ورود او به «ری» خبردار شدند و پنهانی به محضرش رسیده از او استفاده میکردند. (27)
حضرت عبد العظیم هرچند در طول مدت اقامتش در ری از آزار و شکنجه عباسیان در امان بود، ولی زندگی پنهانی و بدور از خانواده و نیز گزارشاتی که از گرفتاریها و مصایب علویان در نقاط مختلف کشور اسلامی به او میرسید پیوسته خاطرش را آزرده و متاثر میساخت و سرانجام در پی بیماری شدیدی – که شاید معلول همین رنجهای روحی بود – در «ری» در گذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
5 – عثمان بن سعیدوی، در سن جوانی و در حالی که یازه سال از عمرش میگذشت افتخار شاگردی امام دهم(ع) را پیدا کرد (28) و در اندک زمانی از آنچنان رشد و تعالیای برخوردار شد که امام هادی(ع) از او به عنوان «ثقه» و «امین» خود یاد کرد. «احمد بن اسحاق قمی» میگوید:
«به محضر امام هادی(ع) رسیدم و عرض کردم: سرورم، کار من طوری است که گاهی (در منزل) هستم و گاهی نیستم، زمانی هم که هستم دسترسی به شما برای میسر نیست. (در چنین مواقعی) گفتار چه کسی را بپذیریم و دستور چه کسی را فرمان بریم؟
امام(ع) فرمود: «ابوعمر، ثقه و امین من است، هر چه به شما بگوید از سوی من گفته و هرچه به شما القا کند از ناحیه من القا کرده است. » (29)
6 – علی بن جعفر همانیوی، مردی ثقه و دانشمند بود و وکالت امام هادی و امام عسکری(ع) را بر عهده داشت و کردارش مورد پسند آن دو بزگوار بود. «ابو جعفر عمری» میگوید:
«ابوطاهر بن بلال (30) در سفر حج دید علی بن جعفر پولهای زیادی انفاق میکند. پس از بازگشت در نامهای موضوع را به امام عسکری(ع) گزارش کرد.
امام(ع) در پاسخ نوشت: «ما خودمان دستور پرداخت دویست هزار دینار را به او دادیم. ولی او تنها نیمی از آن را پذیرفت. مردم حق ندارند به کارها و اموری که ما اجازه اظهار نظر و دخالت در آنها را به آنان ندادهایم دخالت کنند.
راوی میگوید: «علی بن جعفر بر امام هادی(ع) وارد شد و آن حضرت دستور رداختسیهزار دینار طلا را به او داد. (31)
نکاتی که از این روایت استفاده میشود«علی بن جعفر» به نمایندگی از سوی امام هادی و امام عسکری علیهما السلام پولهایی به افراد میداد تا به مصارف مورد نظر آن دو بزرگوار برسانند.
پولهای پرداختی صرفا برای تامین نیازهای فردی افراد نبود بلکه به منظرهای دیگری که به اهداف امامت مربوط میشد پرداخت میگردید. شگفتی «ابوطاهر» از فزونی انفاقها و گزارش آن به امام(ع) و نسبت دادن امام(ع) کار او را به خود و بیان اینکه این گونه کارها از اموری است که مردم عادی حق اظهار نظر و دخالت در آن را ندارند همه مؤید این حقیقت است.
– ایام حج که مسلمانان برای انجام فریضه حجبه مکه میآیند بهترین رصتبرای انجا این گونه کارهاست، زیرا از یکسو دسترسی به افراد و توجیه آنان نسبتبه رسالتها و ماموریتهاشان و نیز تدارکشان در چنین ایامی آسانتر است، و از سوی دیگر، دستگاه خلافت نسبتبه آنان حساسیتی نشان نخواهد داد.
علی بن جعفر نزد پیشوای دهم(ع) از منزلت والایی برخوردار بود. بین او و «فارس بن حاتم» بر سر مسالهای مشاجره در گرفت. «ابراهیم بن محمد» موضوع را به امام(ع) گزارش کرد و از آن حضرت خواست معین کند که وی از کدامیک از آن دو پیروی کند. امام(ع) در پاسخ نوشت:
سزاوار نیست از مثل چنین مسالهای پرسیده شود و نه در مثل چنین موضوعی شک شود. خداوند به «علی بن جعفر» مرتبتی والا بخشیده و ما را بازداشته از اینکه او با فردی مثل «فارس بن حاتم» مقایسه شود، بنابراین به گاه نیاز، به علی بن جعفر رجوع کن و از «فارس» بیم کنید و او را در هیچ یک از امور خود داخل مکنید. . . » (32)
وی، – همانگونه که پیش از این یاد آور شدیم – به جرم جانبداری از اهل بیت علیهم السلام به دست متوکل گرفتار و روانه زندان گشت، ولی پس از مدتی به برکت دعای امام علیه السلام از زندان آزاد شد.
—————————————————-
پی نوشتها:
(1) . . و معدن الرحمه، و خزان العلم، و منتهی الحلم و اصول الکرم. . . و عناصر الابرار. . . و صفوه المرسلین. . . ائمه الهدی و مصابیح الدجی و الاعلام التقی. . . و المثل الاعلی. . . و حجج الله علی اهل الدنیا و الاخره و الاولی. «فرازهایی از زیارت جامعه کبیره. »
(2) مآثر الکبراء، ج 3، ص 96 به نقل: «ائمتنا» ج 2، ص 252.
(3) الصواعق المحرقه، ص 207.
(4) الارشاد، ص 333.
(5) ائمتنا، ج 2، ص 257، به نقل از: سیره الامام العاشر، علی الهادی، ص 55.
(6) البدایه و النهایه، ج 11، ص 15.
(7) در کتاب تاریخ اجمالی پیشوایان علیهم السلام به نمونههای دیگری از عبادت امام هادی علیه السلام اشاره شده است.
(8) مناقب، ج 4، ص 409. مقدار انفاق امام(ع) نود هزار دینار بوده که به سه نفر از یاران خود هر کدام سی هزار دینار داده است. برای آگاهی بیشتر به تاریخ اجمالی پیشوایان، بخش زندگانی امام هادی(ع) رجوع کنید.
(9) الکافی، 7، ج 1، ص 498.
(10) روز هشتم ذیحجه را روز «ترویه» گویند.
(11) اعیان الشیعه، ج 2، ص 37.
(12) ر. ک. اثبات الوصیه، مسعودی، ص 197 – 196.
(13) ظاهرا نامبرده زید بن موسی بن جعفر است که به «زید النار» معروف است. و بر اساس نقل سید محسن امین در اعیان الشیعه، ج 7، ص 128 در حدود سال 247 در اواخر حکومت متوکل در گذشته است.
(14) اعلام الوری، ص 347.
(15) بحار الانوار، ج 50، ص 175، نور الابصار، شلنجی، ص 181 و الفصول المهمه، ابن صباغ، ص 278، با اختصار.
(16) ر. ک. رجال الطوسی، ص 409 – 427 برای آگاهی از تفصیل بیشتر شرح زندگانی آنان به حیاه الامام علی الهادی، ص 170 – 230 رجوع کنید.
(17) ر. ک. معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 260 – 262.
(18) الغیبه، شیخ طوسی، ص 212.
(19) معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 324.
(20) الغیبه، ص 212 – 213. در مباحث پیش به برخی از این نامهها اشاره شد.
(21) رجال کشی، ج 6، ص 603، ردیف 1122.
(22) معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 28.
(23) رجال الطوسی، ص 417، ردیف 1 و ص 433، ردیف 20.
(24) معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 47.
(25) همان مدرک، ص 48 – 49.
(26) وسائل الشیعه، ج 1، ص 12 – 13 و امالی صدوق، ص 278، حدیث 24.
(27) ر. ک. رجال النجاشی، ص 247 – 248 و تنقیح المقال، ج 2، ص 157.
(28) رجال الطوسی، ص 420، ردیف 36.
(29) الغیبه، شیخ طوسی، ص 215.
(30) ابوطاهر، از عناصر نامطلوب دوران امام عسکری و امام زمان علیهما السلام بود و به دروغ، ادعای وکالت از سوی امام عسکری(ع) را داشت. اموالی از امام(ع) نزد وی بود که از تحویل آنها به «محمد بن عثمان» نایب خاص امام زمان(ع) خودداری کرد، از این رو، شیعیان از وی بیزاری جسته و او را مورد لعن قرار دادند. «ر. ک. الغیبه، شیخ طوسی، ص 245».
(31) ر. ک. معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 293، و الغیبه، شیخ طوسی، ص 212.
(32) رجال کشی، جزء 6، ص 523، ردیف 1005.