نویسنده : امیر نعمتی لیمائی
امام علی(ع) را نمونه راستین یک فرد پایبند به موازین اخلاقی و الگوی برجسته جوانمردی باید برشمرد و ایننکته چندان کتمانناپذیر است که علاوه بر شیعیان، تمامی فرق اسلامی و همچنین بیشتر عرفا و پیروان طریقتهای عرفانی، ایشان را سرسلسله جوانمردان میخوانند.
شگفت آنجاست که بسیاری از خاورشناسان غربی که کندوکاو در تاریخ و فرهنگ دیرین مشرق زمین را پیشه خویش کردهاند نیز فضائل اخلاقی امام را ستوده و درباره آن بسیار نگاشتهاند. نگارنده در این نوشتار کوتاه بر آن است تا به شرح و بیان پارهای از خصوصیات اخلاقی امام بپردازد، هرچند بر خردورزان پوشیده نیست که این مهم خود مثنوی هفتاد من کاغذی میطلبد.
به باور نگارنده، در جهت درک هر چه بهتر موضوع یادشده میبایست از 2 منبع یاری جست: الف: کتابهای معتبر تاریخ اسلام چون تاریخ طبری، تاریخ ابن اثیر، اخبارالطوال دینوری و… ب: کتاب نهجالبلاغه که بر مجموعه عظیمی از مکتوبات و فرمایشهای امام علی(ع) مشتمل است.
آنچه هویدا مینماید اخلاقگرایی امام علی(ع) را از جنبههای مختلف میتوان مورد واکاوی و بازبینی قرار داد و ازجمله در موارد زیر:
الف: اخلاقگرایی در کار حکومت: بازبینی سیر تحولات تاریخی دوران خلافت امام و جستجو در سطور نهجالبلاغه به آسانی پژوهنده را به این باور رهنمون میسازد که امام علی(ع) در امر حکومت چه در جنبه نظر و چه در عرصه عمل بسی اخلاقمدار بودهاند. سراسر متون تاریخی و بخش عظیمی از نهجالبلاغه مشحون است به آن که امام هیچگاه سیاست را جدا و دور از اخلاق برنمیشمردند. نامه امام به مالک اشتر که از سوی ایشان به حکومت مصر برگزیده شده بود بر درستی این دعوی گواه است.
در این نامه است که امام به مالک سفارش میکند به عموم مردم مهر بورزد، از سختگیری بیمورد بپرهیزد، از منت گذاردن بر عامه مردم بپرهیزد، فرودستان را مورد تفقد قرار دهد و… .
ماجرای نبرد صفین که شرح تاریخی آن در کتب مختلف تاریخی آمده است نیز بهروشنی نشان میدهد که امام تا چهاندازه در امر حکومت پایبند اخلاق بوده است. برابر با تاریخ، در این نبرد لشگریان معاویه فرات را بر سپاهیان علی(ع) بستند و اجازه ندادند که یارانش از آب بهره برگیرند.
لشگریان امام به فرمان ایشان آب را طی نبردی سخت بازپس گرفتند، اما امام دور از مروت و جوانمردی دانستند که لشگریان معاویه دستشان از آب کوتاه بماند، به این جهت امر فرمودند که لشگریان دشمن نیز میتوانند از آن استفاده کنند. اخلاقگرایی در برخورد با نیازمندان: امام(ع) نه تنها خود با گشاده رویی با نیازمندان برخورد مینمود بلکه تمامی مسلمانان بویژه والیان و حاکمان را توصیه موکد به رعایت این مهم میکردند.
به عنوان نمونه در نهجالبلاغه نامهای از امام به فرماندار مکه وجود دارد و امام در آن چنین توصیه فرموده است: “هیچ نیازمندی را از دیدار خود محروم مگردان، زیرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گرچه در پایان حاجت او برآورده شود، دیگر تو را نستاید. در مصرف اموال عمومی که در دست تو جمع شده است اندیشه کن و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش و به مستمندان و نیازمندانی که سخت به کمک مالی تو احتیاج دارند برسان. ”
نمونهای دیگر از این دست نامه امام به عثمان بن حنیف، والی بصره است که او را به سبب پذیرفتن دعوت فردی که نیازمندان را به جفا میراند نکوهیده است. در خطبه 23نهجالبلاغه که در باره حمایت از خویشان تنگدست است نیز امام فرمودهاند “اگر یکی از شما خویشاوند خویش را درویش بیند مبادا یاری خویش از او دریغ دارد و از پای نشیند. ”
اخلاقگرایی در برخورد با غیرمسلمانان: رعایت اخلاق انسانی در نظر امام علی(ع) تنها محدود به مسلمانان نبود، بلکه تمامی افراد، حال بر هر دین و آیینی که بودند را شامل میشد. در کتابهای تاریخی مختلف آمده است که “روزی امیرالمومنین(ع) پیرمرد نابینایی را دید که گدایی میکند. فرمود: این پیرمرد کیست؟ گفتند: این مرد، نصرانی و از کارافتاده است و گدایی میکند.
فرمود: “تا قدرت کارکردن داشت از او کار کشیدید و چون پیر شد و از کار ماند او را از خود راندید!؟ از بیتالمال حقوق او را بپردازید. ”
نمونهای دیگر از این دست، ماجرای مشهور خلخال برکشیدن از پای یک زن یهودی مذهب است که امام علی(ع) با شنیدن شرح ماجرا با افروختگی فرمود اگر مسلمان غیرتمند به سبب این ننگ هم آغوش مرگ شود هم کم است.
اخلاقگرایی در برخورد با دشمنان: امام بر آن باور بود که “به صلاح آوردن دشمنان با سخن نیک و رفتار زیبا، آسانتر است از رودررو شدن با آنان و پیکار با آنان با درد و رنج نبرد ” و به این جهت در برخورد با دشمنانش هم اخلاق را از نظر دور نمیداشت.
نمونههای بسیاری از اخلاقگرایی امام حتی در برخورد با سرسختترین دشمنانش در آثار مختلف تاریخی دیده میشود. چنان که پیشتر نیز گفته آمد، جریان بازپسگیری آب در نبرد صفین به روشنی نشانگر روحیه اخلاقمدار امام است. در همین جنگ صفین امام وقتی شنیدند گروهی از یارانش شامیان را دشنام میگویند، فرمودند: “من خوش ندارم شما دشنامگو باشید… به جای دشنام بگویید خدایا ما و آنان را از کشتهشدن برهان و میان ما و ایشان سازش برقرار گردان و از گمراهی شان به راه راست برهان. ”
نمونهای دیگر از این دست، سفارش امام به فرزندانشان پس از مضروب شدنشان توسط ابن ملجم است: “اگر زنده ماندم خود میدانم چه کنم و اگر درگذشتم اختیار با شماست. اگر خواستید او را قصاص کنید به جای یک ضربت، یک ضربت بیش نزنید و اگر عفو نمایید به تقوا نزدیکتر است. ”
منبع: روزنامه جام جم 1390/03/25