ادبیات شفاهی پزشکی عامیانه

ادبیات شفاهی پزشکی عامیانه

نویسنده: محمد سعید جانب اللهی

موجودات وهمی

آل:
به شکل زنی است که دست‌ها و پاهای استخوانی دارد. رنگ چهره ‌‎اش سرخ و بینی او از گل است. به او بینی گلی هم می‌گویند.
کار او این است که جگر زن تازه زا را در زنبیل گذاشته می‌برد. ولی اگر جگر زائو از آب نگذرد معالجه می‌شود، اگر کسی هنگام بردن جگر با او برخورد کند و با تهدید موفق به پس گرفتن آن شود زن نجات می‌یابد، معمولاً چنین فردی از آل امتیاز می‌گیرد که در اصطلاح به «ادوم» معروف است، کسی که ادوم داشته باشد علاوه بر اینکه تا هفت پشت او از گزند آل در امان هستند، می‌تواند زنان آل زده را هم درمان کند و این توانایی تا هفت پشت به فرزندان او به ارث می‌رسد، شرط ادوم دار شدن گرو داشتن از آل است، در طالب آباد برخی ادعا می‌کنند، که ادوم دارند، یعنی پدربزرگ آن‌ها آل را دیده که جگر زنی را با خود می‌برده است و از آل خواسته که جگر را به جای خود برگرداند، سپس دو نخ موی سر شیره‌ای رنگ آل را گرو گرفته که آل به خانواده و هفت نسل او حمله نکند (صفی نژاد: 430).
در راور کرمان هم یک خانواده مدعی است که چاقویی از آل گرو دارد و آل به خانواده‌ی آن‌ها آسیب نمی‌رساند (یاسایی: 30).
به نظر مردم مشکین شهر آل جانوری است خیلی شبیه جن و ششه، قیافه‌اش به زن‌ها شباهت دارد و صاحب دماغ قرمز بزرگ و پستان‌های بزرگ است، هیچ وقت به چشم دیده نمی‌شود و از بسم الله وحشت دارد. دعانویس با فرو بردن سنجاق و خواندن اوراد نه تنها او را فراری می‌دهد، بلکه می‌تواند اسیر و بنده‌ی اهل خانه کرده به کارش وادارد. آل وقتی اسیر خانه‌ای شد، می‌رود صحرا برای آن خانه هیزم و تیغ و گون جمع می‌کند و می‌آورد، با شیر پستان‌هایش خمیر درست می‌کند، با بچه‌های کوچک مهربان می‌شود و وقتی کسی نزدیک بچه‌ها نیست، به چشم آن‌ها ظاهر شده، التماس می‌کند که سوزن و سنجاق را از متکای مادرش بیرون بکشد، وقتی سوزن از متکا بیرون کشیده شد، آل آزاد می‌شود و اهل خانه را دعا می‌کند و دوباره می‌زند به صحرا و ناپدید می‌شود. دعای آل همیشه مستجاب است و هر خانواده که آل را از بند آزاد کند، ثروتمند می‌شود، چنین است که بعد از بهبود زائو همیشه سنجاق را از متکا می‌کشند و آل را از بند رها می‌کنند (ساعدی، 1354: 133).
در باور مردم بافق آل موجودی است، شبیه انسان با دست‌های فلزی که دل و جگر زنی را که تازه وضع حمل کرده و تنها باشد، بدون ایجاد زخم و جراحتی در می‌آورد و موجب مرگ زن با نوزاد او می‌شود (جانب اللهی، 1384: 125).
– در باور مردم میبد آل موجودی شبیه انسان است، با موهای زرد، پاهایش سم دارد و قدش بلند است. این موجود بیشتر در جاهایی مثل حمام، جوی آب (پایاب) و مکان‌های خلوت حضور دارد و به زن حامله و زائو و بچه‌ی او آسیب می‌رساند، برای پرهیز از آسیب آن باید قرآن، قیچی و آهن همراه داشت.

ششه:
(مشکین شهر) جانوری است خیالی مثل جن و آل که به سراغ بچه‌ها می‌رود و اگر دعای دافع همراه نداشته باشد، او را دزدیده و به دیار مرگ می‌برد (ساعدی، 1354: 133).

بختک:
مادینه و از مابهتران است، در اصفهان به آن بینی گلی می‌گویند. آل مخصوص زائو است ولی بختک در همه حال آسیب می‌رساند، بختک و آل هر دو زنان را بیشتر آسیب می‌رسانند.

تال:
برادر بختک و نرینه است و به پسر بچه‌ها بعد از ختنه آسیب می‌رساند و موجب مرگ آن‌ها می‌شود (جانب اللهی و آذرمهر: 24).

باورها
در باور مردم خراسان:

– زن حامله نباید به میت نگاه کند یا به او دست بزند والا چشم بچه‌اش شور خواهد شد.
– از روی میت نیز نباید رد شود، والا چل رویش می‌افتد و دیگر بچه دار نمی‌شود.
– از برداشت چیز سنگین خودداری کند.
– هرگز دچار ترس و وحشت نشود، یا هول نکند و جوش نزند و گر نه مبتلا به دل درد و خون ریزی خواهد شد و احیاناً بچه را سقط خواهد کرد.
– گوشت شتر نباید بخورد، و گرنه مثل شتر دوره‌ی بارداری‌اش به دوازده ماه خواهد کشید.
– در موقع خسوف و کسوف نباید هیچ یک از اعضای بدنش را لمس کند، زیرا در صورت اول همان نقطه از بدن بچه کبود شده و روی آن موهای فراوان می‌روید و در صورت دوم در همان نقطه لکه‌ی سرخی ایجاد خواهد شد.
– اگر شکم زن آبستن بخارد، با انگشان خود بخاراند، بلکه باید شکمش را به خشتک شلوار شوهرش بمالد، اگر با دست بخاراند پوست شکمش خواهد ترکید.
– اگر در اوایل دوران حمل آثار خون در دهانه‌ی رحم زن دیده شود، بچه خون می‌خواهد و باید فوراً گوسفندی کشت، یا تاج خروسی را مجروح کرد والا وضع حمل سخت و خطرناک خواهد شد و احیاناً سر زا خواهد رفت (شکورزاده: 128- 129).
– بچه‌ای که بزرگ نمی‌شود به قبرستان کهنه‌اش برده‌اند و ناپرهیزی برداشته، باید سر کتابش برایش باز کنند.
– کسی که بچه سقط می‌کند، اثر ناپرهیزی است. یک دعا دارد که باید در آن بشورد و بخورد. نه تا هم هست که باید وقتی آبستن شد، ماهی یکی از آن‌ها را زیر سر بگذارد.
– بعد از شستشوی نوزاد یک تکه چلوار را چاک می‌زنند و به اسم پیراهن قیامت به تن او می‌کنند که تا یک شبانه روز به تن نوزاد می‌ماند، سپس او را در قنداق سفید می‌پیچند و در ننو می‌گذارند و ننوی او را در تنور می‌آویزند و مقداری برنج در آن می‌ریزند و آن برنج را بعداً صدقه می‌دهند.
– تا ده شب اتاق بچه را روشن نگه می‌دارند و غالباَ بالای سر مادر بچه شمع روشن می‌کنند.
– روز دهم بچه را با مادر به حمام می‌برند و آب جام چهل کلید به سر او می‌ریزند.
– وقتی که بند ناف بچه افتاد یعنی روز هفتم انعام قابله را می‌پردازند.
– بچه‌ای که درشت تر از حد معمول باشد (در اصطلاح عوام یک مهره) را نباید کسی ببیند و اگر دیدند و مهره‌ی او را شمردند می‌میرد.
– لباس بچه‌ی اول که از سیسمونی بوده است برای شگون به بچه‌های بعدی می‌پوشانند.
– اگر بچه کِشی به دنیا بیاید یعنی از قسمت میانه تن به صورت دولا بیاید آمد نیامد دارد و برای رفع بلا باید او را هفت مرتبه از بلندی به پایین بیندازند و بگیرند.
– اگر بچه روز جمعه به دنیا بیاید هم وزن او خرما بکشند و صدقه بدهند، والا بزرگ خانواده می‌میرد.
– آمدن یک پسر سر هفت دختر بدشگون است.
– بچه‌ای که روز عید قربان به دنیا بیاید حاجی است. در میبد به چنین بچه‌ای حاجی درگاهی می‌گویند.
– بچه‌ای که در ماه رمضان به دنیا بیاید خسیس می‌شود
– بچه‌ای که زیاد گریه کند خوش آواز می‌شود.
– اگر زن در دوران بارداری مار دیده باشد بچه‌اش زیاد زبانش را از دهان بیرون می‌آورد.
– به بچه‌ای که هنگام تولد دچار گرمی شود یا صورتش جوش داشته باشد مقدار کمی شکر سرخ حل شده در آب می‌دهند.
– بچه‌ای که در ابتدای راه رفتن دمر خوابیده خود را بکشد، بچه پشتش پسر است.
– بچه‌ای که در ابتدای راه رفتن با باسن و نشسته حرکت کند؛ بچه پشتش دختر است.
– پوست ختنه بچه نوزاد را کباب کرده به نحوی به بچه می‌خورانند که چیزی از بدنش جدا نشود.
– دست چرب به سر بچه بمالند کچل می‌شود.
– کنار رختخواب نوزاد پسر هفت روز تیغ برهنه می‌گذارند تا مردی دلاور شود.
– بچه‌ چله‌ای که نحسی و زیاد گریه می‌کند، شب چهارشنبه سوری سه مرتبه از زیر نقاره خانه رد می‌کنند و در قلکی گندم ریخته به زمین بزنند تا کبوتران دانه‌های گندم را برچینند و بخورند (جانب اللهی و آذرمهر: 26- 27).
– در اصفهان پوست ختنه کودک را به نخ کشیده به پای طفل می‌بسته اند.
– ارامنه‌ی اصفهان زن تازه زا را وقتی برای نخستین بار به حمام می‌رود، در برابر در ورودی حمام سه بار صلیب می‌کشد و یک نفر در این موقع کمی آب به بدن او می‌پاشد.
– باقی مانده‌ی شیر زن شیرده را می‌دوشند و به جوی آب روان می‌ریزند تا شیرش فراوان و روان شود (قوکاسیان، خوشه، 16).

تفأل:
در قزوین اگر بیمار حالش بد باشد و بخواهند بدانند که مردنی است یا شفا می‌‎یابد. سه عدد سوزن را سراسر پنبه می‌پیچند، یکی را کلفت تر به نام اجل و دیگری متوسط به نام پزشک و سومی را لاغر به نام بیمار می‌نامند و هر سه را در کاسه‌ی پر از آب می‌اندازند. سوزن‌ها روی آب می‌چرخد، اگر متوسط به لاغر نزدیک شد چون پزشک است، بیمار خوب می‌شود، اما اگر اجل به او نزدیک شود بیمار خواهد مرد (گلریز: 368).

نقش دندان کودک:
اگر طفلی هنگام تولد دندان داشته باشد بدشگون است. در باور مردم میبد پدرش می‌میرد، باید او را از دیوار مستراح بالا ببرند و از طرف دیگر دیوار عمه یا دایی بچه را بگیرد (تحقیقات میدانی مؤلف؛ نیز- گذردرمانی).
در فارس اگر دندان طفل از بالا دربیاید، پدر و مادر طفل خواهند مرد. برای پیشگیری کودک را از بالا در گلیمی که توسط عده‌ای گرفته شده است، می‌اندازند تا اگر بخواهد، بلایی به سر پدر و مادر بیاید به سر خود کودک بیاید (فقیری: 21).

– در اصفهان اگر بچه از بالا دندان در آورد و دندان‌های پیشین او زود در آید؛ آمد نیامد دارد ( یعنی برای یکی ممکن است خوب و برای دیگری بد باشد و پدر بچه بمیرد) و باید صدقه داد یا هفت بار بچه را از بلندی انداخت و گرفت (جانب اللهی و آذرمهر: 28).
– اگر اقوام پدری روی لثه و آرواره‌ی بچه دست بمالند زودتر و راحت تر دندان در می‌آورد.
– در سروستان چند دانه گندم را در یک کاسه یا دیزی می‌جوشانند و بر این باورند که با شکفتن دانه‌ی گندم دندان کودک هم راه باز می‌کند و بیرون می‌آید. گندم را بعداً دور می‌ریزند (همایونی، 1371: 472).

پیش بینی جنسیت

– اگر پوست دست زن حامله صاف و روشن شود کودکش پسر خواهد شد.
– اگر رنگ کف دست زن حامله به سبزی بگراید کودکش دختر خواهد بود.
– اگر طرف راست بدن زن حامله سنگین تر باشد نوزاد پسر و اگر طرف چپ بدن زن حامله سنگین تر باشد نوزاد دختر خواهد بود.
– تمایل به خوراکی‌های گرمی نشانه‌ی پسر و خوراکی‌های سردی نشانه‌ی دختر است.
– در ماه نهم اگر جنین گوشه‌ی شکم قوز کند دختر است.
– بزرگی و وسعت شکم نشانه‌ی پسر است.
– لک صورت و لب‌های آماس کرده نشانه‌ی دختر است.
– اگر شیر زن آبستن را در ماه‌های آخر بدوشند و در آب بریزند و ته نشین شود نوزاد پسر است.
– تحرک و شادابی و زیبایی و صافی پوست مادر نشانه‌ی پسر بودن جنین است.
– تنبلی و خواب آلودگی و ترش رویی و زشتی نشانه‌ی دختر بودن جنین است.
– اگر اول سینه‌ی راست زن باردار بزرگ شد، نوزاد، پسراست و اگر اول سینه‌ی چپ زن باردار بزرگ شد نوزاد دختر است.
– اگر نوک سینه‌ی مادر سرخ بود نوزاد پسر و اگر نوک پستان سینه‌ی مادر سیاه بود نوزاد دختر است.
– اگر زن آبستن بیرون از خانه سنجاق یا دکمه یا قیچی پیدا کند دختر و اگر چاقو یا سوزن پیدا کند پسر خواهد زایید.
– اگر بی خبر روی سر زن آبستن نمک بریزند و او بدون آنکه متوجه شود، دستش را به موهایش بکشد، دختر خواهد آورد و اگر دستش را به پشت لبش برد پسر خواهد زایید.
– اگر شیر زن آبستن را در آخر ماه‌های بارداری بدوشند و کف دست بریزند و شپش داخل آن بیندازند، اگر شپش از آن خارج شد، دختر و اگر نتواند خارج شود پسر خواهد زایید.
– آخر غذای قابلمه یا ته سفره به هر زنی که برسد شکم بعدی پسر خواهد زایید.
– اگر زن حامله را به جایی احضار کردید و هنگام ورود پای چپش را داخل کرد دختر و اگر با پای راست وارد شد پسر می آورد.
– چشم زن حامله را می‌بندند و جلوی دستش چاقو و قیچی می‌گذارند، اگر چاقو را برداشت پسر و اگر قیچی را برداشت دختر خواهد زایید (جانب اللهی و آذرمهر: 17- 18).
– در شیراز زن حامله‌ای که زیاد به ترشی علاقه مند باشد، پسر می‌زاید و اگر بیشتر به شیرینی راغب باشد دختر می‌زاید (فقیری: 17).
– در میبد (تحقیقات میدانی) و در بختیاری عکس این قضیه را مؤثر می‌دانند (ممبینی، خوشه، ش 6).
در قزوین:

– اگر سیمای زن در نزدیکی گذاشتن بار حمل به زشتی گراید می‌گویند بچه‌اش دختر است و اگر خوشگل شود و صورتش سرخ شود و گل بیندازد بچه‌اش پسر است.
– اگر در ضمن اصلاح صورت موی صورتش سست باشد، بچه‌اش دختر و گرنه پسر است.
– اگر زن حامله هنگام بلند شدن دست چپ را روی زمین بگذارد، می‌گویند بچه دختر است و اگر دست راست را بگذارد می‌گویند، پسر است.
– اگر تنبلی نشان بدهد بچه‌اش دختر و اگر چست و چالاک باشد پسر است (گلریز: 368 و 370).

رابطه خوراک مادر و نوزاد:

– زن آبستن اگر پی پایش پر باشد، بچه اش خوشگل و اگر لاغر باشد بچه اش زشت خواهد شد (فقیری: 16).
– زن حامله اگر سوره‌ی یوسف بخواند و به سیب فوت کند و بخورد، بچه‌اش خوشگل می‌شود و وسط لپش چاله می‌افتد.
– زن حامله اگر بخواهد بچه‌اش زاغ شود باید روی خاکستر ادرار کند.
– اگر چشمش به خوراکی بیفتد و هوس خوردن کند و نخورد، بچه‌اش لوچ می‌شود.
– اگر همسایه غذای بوداری بپزد و بوی آن به دماغش بخورد و آن غذا را نخورد کون بچه اش سیاه می‌شود.

رابطه مادر و نوزاد:
زنی که نوزاد دارد، اگر دست کرد به مویش و ریخت، به این معنی است که نوزادش او را می‌شناسد.

دنیای پس از مرگ نوزاد:
بچه که می‌میرد، به بهشت می‌رود و آنجا منتظر پدر و مادرش می‌ماند، اگر شیرخواره باشد از درختی در بهشت شیر می‌خورد.

پیشگیری از داغ دیدن:
زنی که زیاد بچه‌اش می‌میرد، اگر پا از سر بچه‌ی مرده‌ای که دارند می‌شورند بردارد دیگر داغ نمی‌بیند.

– یک مرغ جفت بچه قبلی می‌کنند، بعد از زاییدن آن مرغ را می‌کشند و می‌برند در قبرستان دفن می‌کنند تا جفت خود بگیرد.
– جارو به سر بچه‌ی قبلی بزنند و از او بخواهند که بگوید، جفت خود می‌گیرم.
– تا قبل از حمام زایمان چشم ناپاک (کسی که غسل بر او واجب است) نباید به نوزاد بخورد.

سخت زایی:
اذان بی موقع می‌گفتند، در مسجد می‌کندند و در آب می‌انداختند یا پنجه مریم آب می‌کردند.

علت امراض

– میخ گوشتی: آب روی گربه ریختن
– ناپرهیزی: آب داغ روی بچه جن ریختن
– چشم درد: پا برهنه رفتن در آفتاب تابستان
– آدمی که جوش کرده (از چیزی ترسیده یا در حالت عصبانیت شدید) اگر سرخ کرده بخورد یا بخوابد حتماً مریض می‌شود.
– پیسی: ماست و ماهی یا چربی و شیرینی یا ارده و ماست اگر با هم بخورند پیس می‌شوند.
– کسی که خوراک جگر خورده اگر حرص بخورد مریض می‌شود.
– کسی که آبگوشت کله خورده اگر حرص بخورد مریض می‌شود.
– کسی که آبگوشت خروس خورده نیز نباید حرص بخورد.
– ماست و زردآلو را نباید با هم بخورد (خوردن این دو با هم موجب دل درد شدید و گاه منجر به فوت می‌شود) از قول عزراییل گفته‌اند:
کسی که خورد زردآلو و ماس اگر مرد نگید تقصیر ماس.

– کسی که سره (1)(توت نارس) بخورد توتی یا هوایی (نوعی ناراحتی روانی شبیه دیوانگی است) می‌شود.
– آدم بزرگ اگر زیر درخت سبز بخوابد، ناپرهیزی بر می‌دارد (جن زده می‌شود). اما بچه اگر بسم الله گفتنی و زیر درختش گذاشتنی اشکال ندارد.
– اگر پا از سر بچه برداری (عبور کردن از روی سر بچه‌ای که خوابیده) باید اسمش را بیاوری و گر نه بچه می‌میرد.
– اگر چشم زن حامله به مرده بیفتد، چشم بچه‌اش شور می‌شود.

بایدها و نبایدها
در رابطه با روزها:

– روز چهارشنبه خوب نیست ناخن بگیرند.
– روز یک شنبه و چهارشنبه نباید به عیادت مریض بروند.
– برای پیشگیری از گسترده شدن وارفتگی صورت باید کدخدا دور آن خط بکشد.
– اگر کسی آب دهان را در مستراح بیندازد، عقل او کم می‌شود.
– ادرار کردن در حمام موجب فقر می‌شود.
– پای برهنه به مستراح رفتن موجب فقر است.
– ناف را بعد از بریدن باید با نخ سیاه و سفید پنبه‌ای ببندند.
– وقتی برای اولین بار ناخن کودک می‌چینند، دایی کودک باید مبلغی پول در کف دست بچه بگذارد.

باورهای مربوط به سحر و جادو:
اگر دختری سر راه ادرار کند و کسی از روی آن عبور کند، جادو می‌شود.
اگر پنبه دانه سر راه ریخته باشد، سحر است.
اگر برگ مورت (مورد) سر راه ریخته باشد، سحر است.

باورهای مربوط به ماکیان:
در بافق اگر مرغی تخم نمی‌کرد، صاحبش آن را بغل می‌کرد و از خانه بیرون می‌برد یک نفر از او می‌پرسد کجا می‌روی؟ می‌گفت: این مرغ تخم نمی‌کند می‌روم سرش را بکنم زیر سنگ آسیاب. رهگذر ضامن مرغ می‌شد و از جانب او قول می‌داد که از فردا تخم کند، زن به خانه بر می‌گشت. مرغ نیز روز بعد تخم می‌کرد (تحقیقات میدانی مؤلف).
در میبد اگر مرغی کرچ می‌شد و نمی‌خواستند جوجه کشی کنند، سر مرغ را زیر آب می‌کردند و آن را از بالای پشت بام به زیر می‌انداختند، مرغ به حالت عادی باز می‌گشت (تحقیقات میدانی مؤلف).

گیاهان قدسی:
زن‌ها عقیده داشتند، ناخن اگر سفید باشد، نامحرم است و نماز ندارد لذا باید حنا ببندند. زنان اقشار مرفه کف دست یک خال کوچک می‌گذاشتند، ولی زنان دیگر همه‌ی دست را حنا می‌بستند.

پی‌نوشت‌ها:

1. sera.
منبع مقاله:
جانب اللهی، محمدسعید، (1390)، پزشکی سنتی و عامیانه ی مردم ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید