1ـ خانواده ها غالباً می خواهند که فرزندانشان شغل یا رشته تحصیلی که در خانواده آنان معمول است انتخاب نمایند. مثلاً اگر پدر کشاورز است تمایل دارد پسرش مهندس کشاورزی شود و در حوزه شغلی خودش مشغول گردد. گاه نیز بر عکس است معلمی می گفت که توصیه ام به فرزند آن است که پی هر کاری برود جز معلمی. گدائی از معلمی بهتر است. این وجهه نظر برمی گردد که پدر از شغلش راضی باشد یا نباشد.
2ـ بسیاری اوقات پدر یا مادر از فرزندانشان می خواهند که رشته تحصیلی یا مشاغلی که در آن موفق نشده اند بدست آورند. پدری که نتوانسته است مهندس شود ممکن است پسرش را برای تحصیل در این زمینه ترغیب کند.
3ـ والدینی هستندکه هدف هائی برای فرزندان خود انتخاب می کنند که امکان حصول بدان ها وجود ندارد مثلاً فرزندشان از هوش متوسطی برخوردار است ولی از او می خواهند که دکتر یا مهندس شود.
توصیه به خانواده ها
بعضی از والدین فرزند خود را به عنوان یک انسان که خودش دارای فکر و عقیده، استعداد، علاقه و شخصیت است نمی شناسند. آنان چنین فکری می کنند که فرزند آنان چون تجربه لازم را ندارد، بنابر این به صلاح او است که تابع پدر و مادر باشد و پدر و مادر خط مشی او را تعیین کنند و حال آن که فرزندان را باید به عنوان یک انسان قبول کرد. انسانی که استعداد، علاقه و شخصیتی جدا از آنان دارد. خودش بیندیشد، فکر کند و تصمیم بگیرد و شخصیتش رشد کند. در این جریان وظیفه پدر و مادر آن است که در رشد فکر و اندیشه، استعداد و علاقه و بالاخره تصمیم گیری ها او را کمک کنند و از تجربیاتی که دارند در این مورد یاری بگیرند. بنابر این والدین در رابطه با انتخاب رشته تحصیلی یا شغل و یا هر انتخاب دیگر در مورد فرزندان باید اصول زیر را بکار بندند:
1ـ پدر یا مادری که آرزوهای برآورده نشده در زندگی دارد به هیچ وجه نباید فرزندش را زیر فشار بگذارد که به آن آرزوها دست یابد و در واقع شکست خود را با پیروزی فرزندش جبران کند. پدر که خود پزشک نشده و بخواهد با پزشک شدن پسر به آرزوی خود برسد، چه بسا که فرزندش علاقه و استعداد پزشک شدن را نداشته باشد و در نتیجه با عدم موفقیت و سرخوردگی مواجه گردد.
اگر بین خواسته های پدر و مادر و علاقه و توانائی فرزند هماهنگی نباشد، موجبات عدم موفقیت و ناراحتی وی فراهم می شود.
2ـ پدر و مادری که به علّت بلند پروازی هدف هایی برای فرزندان خود در نظر می گیرند که استعداد و توانائی آن را ندارند، نه تنها فرزند خود را از مسیری که دارد منحرف می کنند بلکه در مسیر جدیدی که قرار می دهند به علّت عدم موفقیت سرخورده می شود و مآلا به علت عدم اعتماد به نفس در آینده سربار جامعه می گردد. پدری می گفت پسرم باید یا مهندس شود یا بی کار باشد و بالاخره هیچ کاری یاد نگرفت و فردی شکست خورده و زبون بار آمد و حال آن که می توانست به علت علاقه و استعداد به کار عملی، کارگر فنی ماهری در مکانیکی شود و عضو مفید و مؤثری بار آید.
3ـ پدران و مادرانی که بر اساس سنّت خانوادگی فرزندان خود را به طرف حرفه پدر می برند، در اشتباهند. شاید فرزند آنان استعداد و علاقه آن را نداشته باشد. صراط مستقیم آن است که فرزند بر اساس استعداد و علاقه و خصوصیات شخصیتی خودش رشته تحصیلی و شغلی خود را بر گزیند و وظیفه پدر و مادر و مشاور آن است که او را در این راه یاری دهند.
3ـ آخرین توصیه به مادران و پدران آن است که عامل اصلی در انتخاب رشته تحصیلی یا شغلی، استعداد است. بنابر این با راهنمائی مشاور در مورد شناخت استعدادهای فرزند خود و ظرفیت هوشی او اقدام کنید و برای رشد و پرورش هوش و بروز استعدادهای او با تمام امکانات تلاش نمائید. علاقه و خصوصیات شخصی از عوامل ثانوی است که باید مورد توجه قرار گیرد. علاقه ساری و قابل تغییر است و می تواند با استعداد هماهنگ شود.
سید مهدی حسینی – مشاور والدین در مسایل تربیتی و تحصیلی فرزندان، ص 111 – 113