گریه ی آدم(ع) بر امام حسین (ع)

گریه ی آدم(ع) بر امام حسین (ع)

نویسنده: آیت الله سید محمد حسن میرجهانی(ره)

حدیث اول
در تفسیر فرموده خدای تعالی که گفته: (فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبَّهِ کَلَماتٍ)(1) – تا آخر آیه – در حدیث وارد شده که: چون خدای تعالی خواست که توبه آدم را قبول کند، جبرئیل را به نزد او فرستاد تا به او تعلیم دهد که بگوید:
«یا حمید بحقّ محمّد، و یا عالی بحقّ علی، یا فاطر بحقّ فاطمه، یا محسن بحقّ الحسن، یا قدیم الاحسان بحقّ الحسین، و منک الاحسان».(2)
از کتاب درّ الثمین نقل شده که:
«چون کلام جبرئیل به نام نامی حسین(ع) رسید و نام مبارکش را بر زبان آورد، جناب آدم(ع) از شنیدن آن دلش شکست و اشکش جاری شد. سبب آن را از جبرئیل پرسید در جواب او گفت:
«یا آدم، ولدک هذا یصاب بمیصیبه تصغر عندها المصائب».
یعنی: (ای آدم، این فرزند تو مصیبت زده می شود به مصیبتی که کوچک باشد در نزد آن همه مصیبت ها).
آدم گفت: آن مصیبت چیست؟ فرمود: ای آدم «یقتل عطشاًنا غریباً وحیداً فریداً لیس له ناصر و لا معین، و لو تراه یا آدم و هو یقول: وا عطشاه وا قله ناصراه، حتی یحول العطش بینه و بین السماء کالدخان، فلم یحبه أحد إلاّ بالسّیوف، و شرب الحتوف،، فیذبح ذبح الشاه من قفاه، و ینهب رحله أعداؤه و تشهر رئوسهم فی البلدان، و معهم النسوان، کذلک سبق فی علم المنّان، فبکی آدم و جبرئیل بکاء الثکلی».
یعنی: (این فرزند تو کشته می شود در حالتی که تشنه و از وطن دور افتاده و تنها و بی یاور باشد و اگر می دیدی او را در حالی که تشنگی او حائل شود میان او و‌ آسمان مانند دود سیاه از شدّت اَلَم تشنگی. «هو یقول: وا عطشاه وا قله ناصراه»؛ و او می گوید: آه از تشنگی و کمی یاور. پس جواب او را نگوید احدی مگر با شمشیرها و شربت های مرگ. پس با همین حالت سر او را از قفا بریده می شود، مانند بریده شدن سر گوسفند، و خیمه هایش را غارت می کنند، و سر او و سرهای یارانش را بالای نیزه زنند و با زنانش در شهرها بگردانند. از پیش در علم خدای منّان چنین گذشته است. پس حشرت آدم و جبرئیل هر دو مانند زنی که فرزند جوانش مرده باشد گریه کردند).(3)
و بنابر روایت دیگر سایر ملائکه ای هم که آنجا بودند، همه ایشان گریه کردند و این واقعه در زمین عرفات بوده. و این گریه آدم سبب آمرزش او شد و چون در آن روز توبه او قبول شد، آن روز را عرفه نامید و آن مکان را عرفات گفتند.

حدیث دوم
در کتاب عوالم و بعض کتب دیگر چنین روایت شده که:
«چون آدم(ع) به زمین هبوط کرد و بین او و حوّا جدائی افتاده بود و او را ندید، در طلب حوّا به اطراف زمین دور می زد تا آنکه بر زمین کربلا رسید. در آنجا بدون سبب، غمناک و سینه او تنگ شد و در همان مکانی که جای کشته شدن حسین(ع) بود لغزید و بر زمین افتاد و خون از پای او جاری شد. پس سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و گفت:
«إلهی هل حدث منّی ذنب آخر فعاقبتنی به؟ فإنّی طفت جمیع الأرض، و ما أصابنی سوء مثل ما أصابنی فی هذه الأرض:
فاوحی الله تعالی إلیه: یا آدم ما حدث منک ذنب، و لکن یقتل فی هذه الأرض ولدک الحسین ظلما، فسال دمک موافقه لدمه.
فقال آدم: یا ربّ أیکون الحسین نبیّاً؟ قال: لا، ولکنّه سبط النّبی محمّد، و قال: مَنِ القاتل له؟ و قال: قاتله یزید لعین أهل السّموات و الأرض. فقال آدم: أیّ شیء أصنع یا جبرئیل؟ فقال: العنه یا آدم! فلعنه أربع مرات و مشی خطوات إلی جبل عرفات فوجد حوّا هناک».
یعنی: (ای خدای من، آیا از من گناه تازه ای صادر شده که عقاب کردی مرا به جهت آن؟ من همه اطراف زمین را راه رفتم و به من کدورتی و ملالی نرسید مانند آنچه که در این زمین رسید. خدای تعالی وحی فرمود که: ای آدم: گناه تازه ای نکردی، ولکن کشته می شود در این زمین فرزند تو حسین از روی ظلم، پس خون تو جاری شد به جهت موافقت کردن با جاری شدن خون حسین.
حضرت آدم عرض کرد: الهی، آیا حسین پیغمبری است از پیغمبران؟ فرمود که: نه، لکن فرزندزاده محمّد مصطفی است. آدم(ع) پرسید: کیست کشنده او؟ ندا رسید که: لعنت کرده شده همه اهل آسمان ها و زمین است. آدم از جبرئیل پرسید که: چه کنم در این زمین؟ جبرئیل گفت که: لعن فرما بر یزید. آدم چهار مرتبه بر او لعن کرد و از آنجا در گذشت. پس از چند قدمی در کوه عرفات به حوّا رسید).(4)

حدیث سوم
وقتی بوده که خداوند عالم به ملائکه فرمود: می خواهم در زمین خلیفه قرار دهم. چون دانستند که در این آفرینش، حسین کشته خواهد شد، از روی حزن و اندوه عرض کردند:‌(أَتَجْعَلُ فیها مَن یُفْسِد فیها وَ یَسْفِکُ الدَّماءَ).(5) پس خطاب رسید به آنها که: (إنّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ).(6) یعنی: (من می دانم آنچه را که شما نمی دانید.) کنایه و اشاره به اینکه، اگرچه شهادت کلیّه برای حسین(ع) خواهد بود، ولیکن درجات رفیعه و ثمرات عظیمه و شفاعت کلیّه نیز خواهد بود، هم در دنیا و هم در عوالم آخرت.

حدیث چهارم
حدیث گردش دادن جبرئیل آدم و حوّا را در بهشت به فرمان خدای تعالی و داخل قصر شدن و صورت فاطمه(ع) را بالای تخت با تاج و گردن بند و دو گوشواره دیدن در زیر قبّه ای از نور که زبان از بیان اوصاف هر یک از آنها عاجز است و از زیبائی حسن آن صورت به آن عظمت و جلال متعجب شدن و خبر دادن خدای عزّوجلّ ایشان را که: ای آدم: این است صورت فاطمه زهراء دختر پیغمبر آخرالزمان محمّد مصطفی، و عرض کردن آدم از تاجی که بر سر او و گردن بندی که در گردن او و دو گوشواره ای که در گوش او دیدند، و ندا دادن خدا به ایشان که تاج اشاره به پدر بزرگوار او و گردن بند شوهر او علیّ بن ابی طالب و دو گوشواره حسن و حسین دو فرزندان اویند، و نظر کردن آدم و دیدن پنج نور مقدس که به دست قدرت الهی بر یکی از آنها نوشته:
«اَنا المحمود و هذا محمّد»
و بر دیگری نقش است:
«أنا الاعلی و هذا علی بن أبیطالب».
و بر دیگری ثبت بود:
«أنا الفاطر و هذه فاطمه الزهرا».
و بر نور چهارم رقم شده بود:
«أنا المحسن و هذا الحسن».
و بر پنجمین مرقوم بود که:
«منّی الاحسان و هذا الحسین المقتول».(7)
چنانچه این حدیث شریف در کتب عدیده روایت شده با تصریح کشته شدن حضرت حسین(ع).

حدیث پنجم
در خبر کعب الحبر است که گفته:
«یا قوم، کانّکم تتعجبون بما أحدثکم فیه من أمر الحسین؟ و إنّ الله لم یترک شیئاً کان أو یکون من أوّل الدّهر إلی آخره إلاّ و قد فسرّه لموسی، و ما من نسمه‌ خلقت إلاّ و قد رفعت إلی آدم فی عالم الذر، و عرضت علیه، و لقد عرضت علیه هذه الامه و نظر إلیها و إلی إختلافها و تکالبهاعلی هذه الدنیا الدنیّه.
فقال آدم: یا ربّ ما لهذه الامّه الزّکیه و بلاء الدنیا و هم أفضل الامم؟ فقال له: یا آدم، إنّهم اختلفوا فاختلاف قلوبهم، و سیظهرون الفساد فی الأرض کفساد القابیل قتل هابیل، و إنهم یقتلون فرخ حبیبی محمّد مصطفی. ثم مثّل لآدم مقتل الحسین و مصرعه و وثوب امّه‌ جدّه‌ علیه، فنظر إلیهم فرءَاهم مُسوده وجوههم، فقال: یا رب ابسط علیهم الانتفاء کما قتلوا فرخ نبیّک الکریم علیه أفضل الصّلوه و السّلام».(8)
یعنی: (کعب گفت: ای گروه مردم، شما تعجب می کنید از آنچه من درباره حسین گفتم؟ به خدا قسم که خدای تعالی نگذاشت از آنچه در عالم رخ می داد مگر آنکه پیغمبرش موسی اعلام نمود و قبل از او نیز آدم، آنچه از صلب او بوجود می آمدند بیان فرمود و از اختلاف و نزاعی که میان اولاد او به هم می رسید، نیز اعلام کرد، و آدم عرض نمود در عالم ذرّ و هر آینه عرضه داشت بر آدم این امت را و آدم نظر کرد به سوی آن و اختلافی که در میان آنها رخ می دهد و سگ صفتی که در این دنیای پست بینشان روی می دهد.
پس آدم عرض کرد: ای پرودگار من! برای چیست که این امّت پاکیزه به بلای دنیا مبتلا می شوند و حال آنکه افضل از همه امتها می باشند؟ فرمود: ای آدم! از جهت اختلافی که در میان آنها رخ می دهد و دل هایشان با همدیگر مختلف است، و زود باشد که فساد را آشکار کنند در روی زمین، مانند فساد قابیل برای کشتن هابیل، و همانا می کشند آن امّت جگر گوشه حبیب من محمد مصطفی را. پس قتلگاه حسین و مصرع او و قیام کردن و شوریدن امّت جد او را بر او به آدم نشان داد. چون بر آنها نگریست، دید روهای همه ایشان سیاه است. آدم عرض کرد: خدایا!‌ همه آنها را نابود گردان، همچنان که می کشند جگر گوشه پیغمبر کریم تو را که بر او است افضل همه درود و تهنیت های پیوسته و جدا جدا).

پی نوشت ها :

1-سوره بقره، آیه 37.
2-بحارالأنوار، ج 44، ص 245، ش 44؛ العوالم العلوم (الام الحسین(ع))، (باب ما ورد فی اخبار الله تعالی خصوص آدم – علی نبینا و آله و علیه السلام بشهادته -».
3-همان.
4-بحارالأنوار، ج 44، ص 242، ح 37؛ العوالم العلوم (الامام الحسین(ع)). «باب جوامع ما أخر به الانبیاء – علیهم الصلاه و السلام – من شهادته و لعنهم لقتله علیهم اللعنه»، ج 1، ص 101.
5-سوره بقره، آیه 30.
6-سوره بقره، آیه 30.
7-المحتضر، ص 81؛ قصص للراوندی، ص 44؛ بحارالأنوار، ج 27، ص 5، ح 10؛ الغدیر، ج 2، ص 300.
8-بحارالأنوار، ج 45، ص 315؛العوالم العلوم، (الامام الحسین(ع))، «باب ما ورد فی کفر قتلته و اللعن و شده عذابهم فی الآخره من الانباء السابقه و فی الکتب السابقه و الامم الماضیه»، ج 1، ص 591.
منبع: میرجهانی، محمد حسن، (1371)، البکاء للحسین(ع)، در ثواب گریستن و عزاداری یر حضرت سید الشهداء(ع) و وظایف عزاداری، تحقیق روح الله عباسی، قم، نشر رسالت، 1385، چاپ دوم.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید