دیدگاه ها درباره ی تشرّف

دیدگاه ها درباره ی تشرّف

نویسنده: دکتر احمد (رجبعلی) زمانی

ملاقات و فیض حضور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غیبت کبری از جمله مباحثی است که دانشمندان دینی را به خود مشغول کرده است، زیرا براهین گوناگونی در جهت « عدم امکان رؤیت » و نیز « امکان ارتباط و مشاهده » وجود دارد و همین امر سبب شده که آرای متعدّدی شکل گیرد و افراد مختلفی را جذب خود نمایند.
در این مبحث سه دیدگاه (1) عمده و مورد توجه وجود دارد:
1. عدم امکان ارتباط و مشاهده؛
2. امکان ارتباط و مشاهده برای افراد گوناگون و تحقّق آن؛
3. امکان ارتباط و تحقّق آن برای خواص.
برای روشن شدن مبحث فوق ابتدا به ذکر « توقیع شریف » و سند آن که مهم ترین دلیل برای هر سه طائفه است می پردازیم و سپس به نقض و ابرام ها پرداخته و در نهایت با ذکر مؤیدّات و شواهد، قول مورد نظر را انتخاب خواهیم نمود.

توقیع شریف
حَدَّثَنا أَبُو محمّد الحَسَنُ بنُ أَحمدَ المُکَتِّبُ قَالَ: کُنتُ بِمَدِینَهِ السَّلامِ فِی السَّنَهِ الَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا الشَّیخُ عَلِیُّ بنُ محمّد السَّمُرِیُّ – قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُ – فَحَضَرتُهُ قَبلَ وَفَاتِهِ بِأَیَّامٍ فَأَخرَجَ إِلَی النَّاسِ تَوقِیعاً نُسخَتُهُ:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ. یَا عَلِیَّ بنَ محمد السَّمُرِیَّ أَعظَمَ اللهُ أَجرَ إِخوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَینَکَ وَ بَینَ سِتَّهِ أَیَّامٍ، فَاجمَع أَمرَکَ وَ لا تُوصِ إِلَی أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعدَ وَفَاتِکَ، فَقَد وَقَعَتِ الغَیبَهُ الثّانِیّهُ فَلا ظُهُورَ إِلّا بَعدَ إِذنِ اللهِ – عَزَّ وَ جَلَّ – وَ ذَلِکَ بَعدَ طُولِ الأَمَدِ وَ قَسوَهِ القُلُوبِ وَامتِلاءِ الأَرضِ جَوراً، وَ سَیَأتِی شِیعَتی مَن یَدَّعی المُشاهَدَهَ ألا فَمَنِ ادَّعَی المُشاهَدَهَ قَبلَ خُروجِ السُّفیانِیِّ و الصَّیحَهِ فَهُوَ کَذابٌ مُفتَرٍ وَلا حَولَ وَلا قُوَّهَ إِلّا بِاللهِ العَلِیِّ العَظیمِ.
قَالَ: فَنُسَخنَا هَذَا التَّوقِیعَ وَ خَرَجنَا مِن عِندِهِ، فَلَمَّا کَانَ الیَومُ الَّسادِسُ عُدنَا إِلَیهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفسِهِ. فَقِیلَ لَهُ: مَن وَصِیُّکَ مِن بَعدِکَ؟ فَقَالَ: لِلهِ أَمرٌ هُوَ بَالِغُهُ. وَ مَضَی – رَضِیَ اللهُ عَنهُ – فَهَذَا آخِرُ کَلامٍ سُمِعَ مِنهُ؛ ابو محمد حسن بن احمد مکتِّب گفت: در سالی که شیخ علی بن محمد سمری – قدّس الله روحه – از دنیا رفت، من در بغداد بودم چند روز پیش از آن به محضر آن بزرگوار رفتم. او توقیعی را برای مردم بیرون آورد که نسخه ی آن چنین است:
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در عزا و مصیبت تو بزرگ گرداند. تو ظرف شش روز آینده خواهی مُرد. پس خود را برای مرگ مهیّا ساز و به احدی وصیّت مکن که پس از وفاتت قائم مقام تو گردد که دومین غیبت [غیبت کبری] آغاز شده است و ظهوری نیست مگر بعد از اذن خدا – عزّوجلّ – و آن پس از مدّتی طولانی و قساوت دل ها و پر شدن زمین از جور و ستم است و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادعای مشاهده [رؤیت] کنند. بدانید هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه ی آسمانی ادّعای مشاهده کند، دروغ گو و افترازننده است و نیست توان و نیرویی مگر از جانب خداوند بزرگ.
ابو محمد گفت: از این توقیع نسخه برداری نمودیم و از خدمت علی بن محمد سمری خارج شدیم. چون روز ششم فرا رسید، بازگشتیم و او رادر حال احتضار یافتیم. به او گفته شد: وصیّ شما بعد از شما چه کسی است؟ پاسخ داد: برای خداوند امری است که خود، آن را ابلاغ خواهد کرد.
در آن هنگام درگذشت. این آخرین کلامی بود که از وی شنیده شد.

اسناد متعدّد توقیع شریف
توقیع شریف فوق را دانشمندان و محدّثان نامی در کتاب های ذیل نقل کرده اند و آن را مُسند دانسته اند:
1. شیخ صدوق (رحمه الله) در کمال الدین و تمام النعمه (2) (306 – 381 هـ.ق)؛
2. ابوجعفر، محمد حسن طوسی در الغیبه للحجّه (3) (385 – 460 هـ.ق)؛
3. أمین الاسلام در إعلام الوری بأعلام الهُدی (4) (470 – 548 هـ.ق)؛
4. قطب الدین راوندی در الخرائج و الجرائح (5) (وفات 573 هـ.ق)؛
5. سید بن طاووس در ربیع الشیعه (6) (589 – 664 هـ.ق)؛
6. علی بن عیسی اربلی در کشف الغمّه فی معرفه الائمه (7) (وفات 693 هـ.ق)؛
7. علامه ابومنصور، احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی در الاحتجاج (8) (قرن ششم)؛
8. علامه سید علی نجفی در منتخب الانوار المضیئه (9) (وفات 803 هـ.ق)؛
9. محدّث شیخ حرّ عاملی در اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات (10) (وفات 1062 هـ.ق)؛
10. علامه محمد باقر مجلسی در بحارالانوار (11) (1037 – 1110 هـ.ق)؛
11. علامه محمد باقر مجلسی در مرآه العقول (12) (1037 – 1110 هـ.ق).
معمولاً چهره های فوق توقیع شریف را صحیح و مسند و معتبر و خبر واحدِ قابل اعتماد دانسته اند که ظنّی الصدور است و عمل به آن مورد توجه برخی از آنان بوده است. از سوی دیگر انواع دیدارها و گفت و گوها، ملاقات ها و تشرّفات زمان غیبت صغری (زمان حیات امام حسن عسکری (علیه السلام) و بعد از آن) را پذیرفته اند، لکن نسبت به ملاقات و تشرّف و دیدار در زمان غیبت کبری سه دسته شده اند و دارای گفتارهای گوناگونی هستند که به تبیین آن ها می پردازیم:

دیدگاه های سه گانه
پیرو دیدگاه ها نسبت به دیدار و مشاهده حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سه نوع گفتار و استدلال وجود دارد که دانشمندان دینی، برخی از آن ها را پذیرا شده اند و ما آن ها را ذکر خواهیم کرد:

طایفه ی اول: نفی دیدار در غیبت کبری
چهره هایی هم چون محمد بن ابراهیم، معروف به نُعمانی، از علمای قرن چهارم و صاحب کتاب الغیبه و ملامحسن فیض کاشانی در کتاب وافی و کاشف الغطاء در رساله ی حقّ المُبین، دیدار در زمان غیبت کبری را منتفی دانسته و به « توقیع شریف » استدلال کرده اند.
شیخ طوسی و شیخ مفید – رحمهما الله – توقیع شریف را معتبر دانسته و مدّعیان رؤیت و مشاهده را تکذیب نموده اند و با بیان توقیع، مانع مدّعیان بازی گری شده اند که بدین وسیله برای خویش نانی و آبی را تصور کرده اند و یا منحرف گشته اند و عقاید اصیل مهدویت را به بازی انگاشته اند و جمعی را هم فریب داده اند. البته موضع گیری آنان صحیح بوده و راه درستی را در آن عصر طی کرده اند؛ همانند آن چه را که شیخ صدوق و شیخ طوسی به امثال ابوبکر بغدادی گفتند و نیز ابوالقاسم، جعفر بن محمد بن قولویه در پاسخ ابوبکر بغدادی نوشته است: لأنّ عندنا أنّ کُلّ من ادّعی الأمر بعدَ السَمری فهو کافرٌ منمسٌ ضالٌّ مُضلٌّ؛ زیرا در نزد ما شیعیان، بعد از مرگ سمری (نایب چهارم)، هر کس ادّعای نیابت خاصه یعنی دیدار، ارتباط و وکالت کند، او کافر و فاسد و گمراه و گمراه کننده است. (13)
این عدّه از علما و محدّثان بدون هیچ گونه تردیدی در سند توقیع، آن را از « صاحب الامر » نقل کرده و سند و دلالت را حتمی و تمام دانسته اند؛ گویا اتّفاق لفظی و محتوایی را پیدا کرده اند. اینان برای گفتار خویش از روایات، مؤیداتی را آورده اند که برخی از آن را در ذیل نقل می کنیم:
• امام صادق (علیه السلام) از جدّش، امیر مؤمنان، علی (علیه السلام) نقل کرد که فرمود:
وَ لَو خَلَتِ الأرضُ سَاعَهً وَاحِدَهً مِن حُجَّهٍ لِلهِ لَسَاخَت بِأَهلِهَا وَ لَکِنَّ الحُجَّهَ یَعرِفُ النَّاسَ وَلا یَعرِفُونَهُ کَمَا کَانَ یُوسُفُ یَعرِفُ النَّاسَ وَ هُم لَهُ مُنکِرُونَ؛ (14) و اگر زمین یک ساعت از حجّت الهی خالی باشد، ساکنان خود را فرو می برد. حجّت مردم را می شناسد ولی مردم او را نمی شناسند؛ همان گونه که یوسف، مردم را می شناخت و آنان او را نمی شناختند.
• امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود:
فَوَ رَبِّ عَلِیٍّ إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَیهَا قَائِمَهٌ، مَاشِیَهٌ فِی طُرُقِهَا، دَاخِلَهٌ فِی دُورِهَا وَ قُصُورِهَا، جَوَّالَهٌ فِی شَرقِ هذِهِ الأَرضِ وَ غَربِهَا، تَسمَعُ الکَلامَ وَ تُسَلِّمُ عَلَی الجَمَاعَهِ، تَرَی وَلا تُرَی إِلَی الوَقتِ وَ الوَعدِ وَ نِدَاءِ المُنَادِیِ مِنَ السَّمَاءِ ألا ذَلِکَ یَومٌ فِیهِ سُرُورُ وُلدٍ عَلِیٍّ وَ شِیعَتِه؛ (15) پس سوگند به پروردگار علی [بن ابی طالب]، حجّت حق بر زمین پابرجاست. در راه ها حرکت می کند. در خانه و ساختمان ها وارد می شود و در شرق و غرب زمین تردّد و رفت و آمد می کند. سخن مردم را می شنود و بر توده ی مردم سلام می کند. او آن ها را می بیند ولکن دیده نمی شود تا زمان خاص ظهور و وعده ی الهی و ندای آسمانی فرا رسد. هان آن روز، روز شادی فرزندان علی و شیعیان اوست.
• امام هشتم، علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فرمود:
لا یُرَی جِسمُهُ وَلا یُمَسَّی اسمُهُ؛ (16) امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دیده نمی شود و نامش [م، ح، م، د] برده نمی شود.

چند نکته ی مهم
1. در توقیع شریف، جمله ی « فَمَن یَدّعی بعده… » معنایش چنین است: کسی که ادعای نیابت خاص کند و همانند آنان هر گاه اراده کند، قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند و زیارت کند و مطالب خویش را با او در میان بگذارد، نادرست است و وظیفه ی دیگران تکذیب اوست و باید او را دروغ گو و مفتری دانست، اما کسی که ادّعایی نکند و یا داستانی از عنایت انجام شده را در آخر عمرش از وی بشنوند که بعد از مرگش نقل شده تا این معتقد و اندیشه را زنده نگه دارند، آیا مشمول توقیع شریف می شود؟!
توقیع شریف می خواهد جلوی انحراف و یا کج روی افراد و یا گروه خاصّی را برای همیشه بگیرد.
2. روایات « عدم رؤیت » بر معنای عمومی آن حمل می شود؛ یعنی ناشناخته ماندن در نزد عامّه ی مردم به نحوی که هر کسی وی را ببیند، نمی شناسد.
3. در روایاتِ دربردارنده ی تشبیه به یوسف (علیه السلام)، صدها نکات باریک تر از مو وجود دارد که به طور مسلّم برخی از آن ها کشف شده است و برخی هم در آینده روشن می شود. حضرت یوسف (علیه السلام)، مدّت زمانی ناشناخته بود و پس از گذشت زمان، برخی از برادران و پدر و دیگر افراد به حضور وی رسیدند و با او ارتباط برقرار کردند. نیازمندی های خویش را با او در میان گذاشتند و ساعت ها با او خلوت کردندو اسرار را شنیدند. سپس به دیار خویش بازگشتند و یا در نزد او ماندند ولکن به دیگران اظهار نکردند و هویت او را در جمع برملا ننمودند که این خود به مصالح آنان و همه ی مردم بود.

طایفه ی دوم: امکان ارتباط و وقوع آن برای عموم
برخی از محدّثان و فقها و دانشمندان علوم دینی بر این باور هستند که ارتباط با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای افراد مختلف در غیبت کبری میسّر است و عدّه ی زیادی توفیق تشرّف پیدا کرده اند و آن را برای دیگران بازگو نموده اند. اینان برای نظر خویش ادلّه ای را بیان داشته اند که آن را بازگو می کنیم:
1. توقیع شریف را که توسط علی بن محمد سمری نقل شده است، خبر واحد و مُرسَل دانسته و آن را ضعیف شمرده اند و تصریح کرده اند که این روایت « مُعرض عنه » است و بسیاری بدان عمل نکرده اند و از آن اعراض جسته اند. اینان بسیاری از تشرّفات، ملاقات ها و مشاهده ها را پذیرفته اند و در نزد خود جایی برای مانعیت توقیع فوق قائل نشده اند و می گویند تواتر ضمنی احادیث و حکایات منقوله، مُحرز است و هزاران روایت، تشویق به تشرّف می کند و شوق دیدار را زنده می نماید. پس توانی برای معارضه ی توقیع علی بن محمد سمری (رحمه الله) باقی نمی ماند و نه تنها ارتباط و مشاهده ممکن هست، بلکه تحقّق پیدا کرده است و مؤیدهای فراوانی وجود دارد.
2. چنان چه در استدلال خود کوتاه بیاییم و توقیع شریف را مرسل ندانیم و آن را خبری واحد و مستند و صحیح فرض کنیم، این توقیع ناظر به جلوگیری از یک حرکت انحرافی است که در عصر غیبت صغری در زمان تصدّی نیابت نائب چهارم، محمد بن علی سمری به وجود آمده بود، زیرا برخی برای رسیدن به مطامع دنیوی خویش و امیال شیطانی خود از موضوع برقراری ارتباط و رؤیت ادعایی و دل خواه که مربوط به نوّاب أربعه بوده سوء استفاده کردند و خود چنین ادعایی داشتند که در پی این حرکت، عده ای را فریفته و منحرف نمودند و مدعیان نیز به شهرت و اموال زیادی دست رسی پیدا کردند؛ همانند احمد بن هلال کرخی و محمد بن نضیر نمیری فهری و… .
پس توقیع فوق ناظر بر شأن نزول خود است و عمومیت و شمولی را که امثال کاشف الغطاء (رحمه الله) و ملامحسن فیض کاشانی (رحمه الله) و محمد بن ابراهیم بن جعفر الکاتب النعمانی (رحمه الله) ادعا کرده اند، ندارد به تعبیری دیگر: « قضیه فی واقعه » است؛ حکمی که در زمان خاص انجام شده و دوره اش به اتمام رسیده است.
3. آن چه در توقیع شریف مطرح است، طرد مدّعی رؤیت و مشاهده ی اختیاری است. در حالی که آن چه را در حکایات منقوله و تشرّفات، انجام شده و یا نقل گردیده است از سوی افراد زاهد و بی ادّعا و عارفی است که سالیان سال آن را مخفی داشته اند و تلاش کرده اند تا وقتی زنده اند پیش کسی اظهار نشود و برخی هم که آن را در آخرین لحظات عمر بیان داشته اند از باب (وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) بوده است، زیرا حضرت ولی عصر – ارواحنا لمَقدمه الفداء – از بزرگ ترین مصادیق نعمت های الهی است که دیدارش نصیب هر کس نمی گردد.
4. بسیاری از بزرگان بر این باورند که مانعِ دیدن حجّت خدا و چهاردهمین معصوم پاک الهی، اعمال خلاف شرعی است که از افراد سر می زند و آنان را آلوده و ناپاک می کند و الّا چنان چه طهارت بر نفس و اعضا و جوارح حاکم شود، هر یک از افراد، امکان دست رسی به امام خویش را پیدا می کنند؛ همان طور که در ضرب المثل ها آمده است: « گر گدا کاهل بُوَد تقصیر صاحب خانه چیست؟! »
مرحوم علامه سید مرتضی علم الهُدی (رحمه الله) در پاسخ به این اشکال که امام غایب که وقتی هیچ کس از مردم به وی دست رسی نداشته باشد چه فایده ای دارد و تفاوت بود و نبودش چه خواهد بود، گفته است:
1. قلنا: أوّل ما نقرّ له إنّا غیر قاطعین علی أنّ الإمام (علیه السلام) لا یصل إلیه أحد و لایلقاه بشر فهذا أمر غیر معلوم و لا سبیل إلی القطع إلیه؛ نخستین چیزی را که بدان اعتراف می نماییم این است که ما قطع نداریم که هیچ کس به خدمت امام نرسد و هیچ بشری او را ملاقات نکند. این امر مشخص نیست و راهی برای به دست آوردن قطعیت آن وجود ندارد.
2. نحن نجوّز أن یصل إلیه کثیر من أولیائه و القائلین بإمامته فینتفعون به…؛ ما جایز می دانیم گروه زیادی از اولیای خدا و معتقدان به امامت ایشان [حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)] به محضرشان شرفیاب شوند و بهره مند گردند.
3. لسنا نقطع علی أنّ الإمام لایظهر لبعض أولیائه و شیعته بل یجوز ذلک و یجوز أیضاً أن لایکون ظاهراً لأحدٍ منهم و لیس یعرف کلّ واحد منّا إلّا حال نفسه فأمّا حال غیره، فغیر معلوم له و لأجل تجویزنا أن لایظهر لبعضهم أو لجمیعهم ما ذکرنا العلّه المانعه من ظهور؛ ما قطع نداریم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر برخی از شیعیان خود ظاهر نشود، بلکه این جایز است و نیز جایز خواهد بود که بر هیچ یک از آنان ظاهر نگردد. هیچ کس از ما نمی داند مگر حال معنوی خود را، اما حالات دیگران برای او معلوم نیست. همین علت ظاهر نشدن بر برخی و یا تمام شیعیانمان، علت عدم ظهور است که ذکر کردیم! (17)
شیخ طوسی (رحمه الله) نوشته است:
إنّا أوّلاً لا نقطع علی استتاره عن جمیع أولیائه بل یجوز أن یظهر لأکثرهم و لا یعلم کلّ إنسان إلّا حال نفسه فإن کان ظاهراً له فعلّته مزاحه و إن لم یکن ظاهراً له علم إنّه إنّما لم یظهر له لأمر یرجع إلیه و إن لم یعلمه مفصّلاً لتقصیر من جهته؛ ما قطع نداریم که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از تمام اولیا و دوستان خود پنهان باشد، بلکه جایز است که برای بیشتر آنان ظاهر گردد و هیچ کسی نمی داند مگر حال معنوی خویش را. پس اگر بر کسی ظاهر شود، علت نهان بودن زایل گردیده است و اگر ظاهر نشود می داند که برای اعمال وی ظاهر نشده است؛ به خاطر اشکالی که به وی باز می گردد، گرچه به تفصیل نداند که تقصیرش چه بوده است. (18)

نکته ی مهم
آن چه طائفه ی دوم و بزرگانی هم چون علامه سید مرتضی علم الهدی و شیخ الطائفه، شیخ طوسی (رحمه الله) مطرح کرده اند، از اعماق جان خودشان سخن گفته اند و درست فرموده اند که گناه، حجاب رؤیت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد شد و در عالم امکان نمی شود به عدم امکان رؤیت قطع پیدا کرد، لکن باید توجه داشت تا راهی برای سودجویان و منحرفان باز نشود و هر کس نتواند ادّعای ارتباط و رؤیت نماید؛ همان گونه که امروز در کنار و گوشه ی جهان نمونه های فراوانی به چشم می خورد که جلوی این شیّادان و افراد ساده لوحی را که دنبالشان حرکت می کنند به سختی می توان گرفت. پس تالی فاسد این گونه سخن گفتن برای مجامع عمومی زیاد است؛ گرچه در مجمع خواص و متدیّنان و علاقه مندان به آن مجامع عمومی زیاد است؛ گرچه در مجمع خواص و متدیّنان و علاقه مندان به آن حضرت و انسان های شایسته، مطالبی مستدل و مطابق با مقتضای حال آنان هست.
علامه فقیه و مفسّر عالی مقدار، فیض کاشانی – رضوان الله علیه – عشق درونی و معتقدات خود را با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چنین ابراز می دارد و آن را با شعر جلوه می دهد:

گفتم که روی خوبت، از من چرا نهان است؟ * * * گفتا تو خود حجابی، ورنه رخم عیان است!
گفتم که از که پرسم، جانا نشان کویت؟ * * * گفتا نشان چه پرسی، آن کوی بی نشان است !
گفتم مرا غم تو، خوش تر ز شادمانی * * * گفتا که در ره ما، غم نیز شادمان است!
گفتم که سوخت جانم، از آتش نهانم * * * گفت آن که سوخت او را، کی ناله یا فغان است!
گفتم فراق تا کی؟ گفتا که تا تو هستی * * * گفتم نفس همین است گفتا سخن همان است!
گفتم که حاجتی هست، گفتا بخواه از ما * * * گفتم غمم بیفزا، گفتا که رایگان است!
گفتم زِ فیض بپذیر، این نیمه جان که دارد * * * گفتا نگاه دارش، غم خانه تو جان است! (19)

طایفه ی سوم: امکان ارتباط و تحقّق آن برای خواص
این گروه، توقیع شریف را پذیرفته اند و آن را خبر واحد مستند می دانند و در موارد خاص که منحرفانی ادعای ارتباط کنند و بخواهد تشکیلاتی هم چون نوّاب أربعه راه بیندازند جلوی آنان می ایستند و به توقیع شریف استدلال می کنند و بر مدعیان، عنوان « کذّاب و مُفتر » را تطبیق می دهند.
اینان توقیع شریف علی بن محمد سمری را مُعرضٌ عنه نمی دانند، بلکه معتقدند در جای خود بزرگان و علمای شیعه بدان عمل کرده اند و به عبارت روشن تر، توقیع شریف شأن نزول دارد و هر جا همانند عصر غیبت صغری پیش آمد باید با آن معیار، جلوی منحرفان و سودجویان گرفته شود و به حدیث شریف که خبر واحد مُسند است، استناد گردد و فراموش نشود که صدور این توقیع از سوی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) « قضیه فی واقعه » است، زیرا روایات مشوّقه به دیدار امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سوی پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) منقوله از عامه و خاصه، فراوان است و تواتر ضمنی و معنوی آن ثابت می گردد. او در میان مردم زندگی می کند و چنان چه نباشد زمین اهل خود را فرو می برد. او همانند خورشید جهان تاب پشت ابرهای باران زا (سحاب) است که مردم از سحاب بهره می برند و لکن گاه گاه خود را به برخی نشان می دهد و پیام می رساند و باور همیشگی مردم جهان را تقویت می کند.
زندگی مردم جهان بدون ارتباط معنوی و فیزیکی با او، مفهوم و معنا ندارد و باید وساطت تکوینی و تشریعی وی اثبات گردد؛ همان طور که تا به حال چنین بوده است.
این طائفه از علما که تعداد آنان هم کم نیست، تشرّف به محضر بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از محالات نمی دانند بلکه می گویند آنان که ریاضت بکشند و شوق دیدار را در خود تقویت کنند و در راه رسیدن به این فیض بزرگ تلاش نمایند و آن چه را او ناخوشایند می داند و معصیت می شمرد کنار گذارند، به او می رسند و دیدار نصیب آنان می گردد ولکن اینان اهل ادّعا و مطرح کردن آن با دیگران نیستند و چنان چه اگر ادّعایی کنند، سیر و سلوک و مشی الهی خود را نابود کرده اند و خرمن فیض ارتباط خود با واسطه ی فیض یعنی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را آتش زده اند. از این جهت می گویند ارتباط با حضرت بقیه الله به صورت « موجبه ی جزئیه » بلامانع است که برخی هم به این فیض بزرگ نائل گردیده اند.
شاید بتوان گفت بهترین نوع جمع بین روایات و اقوال متضاد دوگانه، قول سوم است که با دقت و ظرافتی خاص، هم توقیع شریف را مورد توجه قرار داده و هم روایات مربوط به درک حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تشویق به دیدار و تشدید روح انتظار را درک نموده و در عین حال مانع سوء استفاده ی شیادان و کج اندیشان شده است.

برداشت نادرست از توقیع شریف
برخی پنداشته اند اصل اولیه، عدم رؤیت حضرت بقیه الله است. اینان در مقام جدال گفته اند: بعد از عصر غیبت [دوره اختفا و غیبت صغری] بحثی از رؤیت و مشاهده مطرح نبوده است ولکن آرام آرام در قرن های چهارم و پنجم به وجود آمده است. ابتدا احتمال رؤیت را داده اند و گفته اند رؤیت و مشاهده عقلاً جایز است و بعد از مدتی سعی کرده اند این امکان را تحقق بخشند و مصادیقی روشن برای آن از حکایت ها و داستان هایی از تشرف و فیض ملاقات تعریف نمایند و به توجیه توقیع بپردازند که در فرجام کار، تشرّفات و ملاقات های زیادی جهت اثبات ادعای خود آورده اند!

پاسخ و حقیقت
آن چه را که به صورت یک سناریو خواندید و برخی از افراد اهل قلم در حوزه دینی بدان پرداخته اند و آن را یک انحراف خزنده معرفی کرده اند، چنین نیست؛ بلکه آنان نیز برای پاسخ گویی به برخی از شیّادان دنیاپرست و عوام فریب، گرفتار اشتباه فوق شده اند؛ کسانی که دیدار حضرت بقیه الله را وسیله ارتزاق خویش قرار می دهند و هر روز، صبح و شام از دیدار دروغین خویش و مطالب کذب سامان یافته خبرسازی می کنند و از این آب گل آلود ماهی می گیرند و دنیای خود را تأمین می نمایند که این خود واقعیتی تلخ است که شاهد آن بوده ایم.
امّا حقیقت آن که حجت های الهی همیشه در میان مردم بودند و مردم از فیض حضور آنان بهره می جستند و هدایت و رهبری می شدند و کمترین فاصله زمانی و مکانی با امت خود را نداشتند. قرآن کریم نسبت به پیامبر گرامی اسلام و دست رسی مردم به آن حضرت را چنین تعبیر می کند:
(لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ)؛ (20)
هر آیینه شما را پیامبری از جنس شما آمد، کسی که سختی ها و مشکلات شما بر او سخت است. نسبت به شما حریص و با مؤمنان رؤف و مهربان است.
پس حضور در میان مردم و محور شدن در همه قضایای زندگی، از ویژگی پیامبران و اوصیای آنان است و این امر بیش از 250 سال و پیش از آن توسط پیامبران به صورت فرهنگ عمومی درآمده است. غیبت ها و اختفاها، حالت استثنایی و زودگذری داشته است که برای مصالحی بزرگ صورت می گرفته است؛ همان طور که برای یونس پیامبر (علیه السلام) و موسای کلیم (علیه السلام) پیش آمد. البته در همان دوران خاص، اولیای الهی و افرادی معین، واسطه در تماس با آنان بودند و از فیض وجودی آنان، مردم را بهره مند می گرداندند. مراسلات و مکاتبات نوّاب اربعه طی 69 سال، گواه این ارتباط پرفیض است. امام (علیه السلام) در متن و عینیت جامعه به سر برده و محور بسیاری از جریان ها بوده است. بعد از آن هم، سنّت توقیعات و مکاتبه انجام می گرفته است. شخصیت هایی هم چون شیخ طوسی و مفید و… از این نعمت برخوردار بوده اند، ولی ارتباط مکاتبه ای آرام آرام کم رنگ شد تا مردم به دور شدن این خورشید عالم تاب در پشت پرده غیبت عادت کنند و به نحوی دیگر از او فیض برند.
از نگاهی دیگر، فقها و علمای امامیّه، « اجماع » را که یکی از ادلّه چهارگانه (21) برای اثبات احکام الهی است، در زمان غیبت حجّت می دانند و بدان تکیه می کنند؛ چون آن را حاکی از قول امام معصوم می دانند. اینان می گویند: اعتبار حجیّت اجماع از آن جهت خواهد بود که معصوم در آن اتفاق، دخالت دارد ولکن شناخته شده نیست که مرحوم شیخ انصاری و هم چنین علامه مرحوم محمد رضا مظفّر معتقدند که این گونه اجماع بسیار اندک است و از سوی کسانی که اجماع را معتبر می دانند چنین ادعایی نشده است و از آن به « اجماع دخولی » تعبیر می شود.
مرحوم شیخ طوسی (رحمه الله) گفته است که حجیت اجماع از ناحیه « قاعده لطف » است، زیرا همان گونه که نصب امام معصوم از مفاد « قاعده لطف » بر می آید، همین قاعده اقتضا می کند در جایی که علما و فقهای شیعه برخلاف حق، بر فتوایی اتفاق نمودند، امام معصوم آن ها را بر اشتباهشان آگاه سازد و اظهار حق نماید، زیرا یکی از وظایف مهم امام، تبلیغ احکام واقعی از سوی خداوند است و اگر چنین نکند لازمه آن کوتاهی در انجام وظایف است. پس وقتی مخالفتی نشد معنایش تأیید اجماع و اتفاقِ انجام شده است و همین امر، کاشف و حاکی از قول معصوم می باشد. (22)
بعضی هم از طریق حدس و تقریر، اجماع را مستند و صحیح دانسته اند.
در هر صورت اینان به همراهی امام و بودنش در میان امت معتقد هستند که لطف الهی شامل همه گردیده است و اتفاق علمای امت را مورد تأیید خویش قرار داده است.
با این نگاه، امام و حجّت خدا در میان مردم است و در دوره اختفا و غیبت به سر می برد و هر گاه لازم شود لطفش را به شکلی اظهار می کند.
حال چنانچه عارفان دل باخته و متعهد، با اعمال عبادی خاص ریاضت کشند و روح و روان خویش را آماده سازند، چه بسا توفیق تشرّف یابند. همان گونه که برای افرادی هم این توفیق به وجود آمده است. درک فیض آن خورشید عالم تاب که در غیبت به سر می برد، امروز برای افراد خاص می تواند میسر باشد که اینان را نه ادّعایی خواهد بود و نه معرکه ای!
به امید آن که از پس پرده غیبت برای همیشه به درآید و همه جهان از فیض ظهورش بهره گیرد که آن روز، روز اکمال دین و اتمام نعمت الهی بر همه آفریدگار جهان خواهد بود و آن روز، روز رهایی، روز غلبه نور بر ظلمت، روز جشن و شکوفایی همه جهان است. همه هستی با ولایت مطلقه بقیّه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دست پیمان و وفاداری می دهد و هر آن چه را در کف و در دل دارد به دست صاحب اصلی می سپرد تا به اهلش برساند و آیه ی شریفه (وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ) مصداق و ظهور خارجی پیدا کند و تحقق یابد.

نکته مهم و قابل توجه:
برخی از کج اندیشان و منحرفان وابسته به بیگانگان در ظاهری کاملاً آراسته، ادعای ارتباط با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در هر صبح و شام دارند؛ به طوری که در هر زمان و در هر مکان که اراده کنند او را می بینند. پیام افراد را می برند و پاسخ می گیرند و بر می گردانند و ادعاهای واهی دیگری می نمایند. این گونه افراد، ارتباط خود را هم چون نواب اربعه، منصوب از سوی حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جلوه می دهند و ادعای بابیت می نمایند. امروز این گونه ارتباط قطعاً و به طور مسلّم برای کسی وجود ندارد و مدعی آن محکوم و مطرود است و بنابر توقیع شریف محمد بن علی سمری، دروغ گو و تهمت زننده است [ و نباید به حرف وی گوش داد که استماعش گناه و معصیت الهی است] همان طور که در تبیین توقیع گذشت.
آیه الله حاج شیخ حسین وحید خراسانی – حفظه الله – در مرکز تخصصی مهدویّت، در تابستان سال 1381 هـ.ق درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مطالب ارزش مندی را ایراد کرد و نسبت به این که همه جهان هستی قائم به اوست گفت:
« همه دور سر او می چرخند. اگر منظومه دور او می چرخد یعنی تمام کهکشان ها دور او می چرخد. تمام این نشئه، پروانه است. شمع، فقط اوست. اگر مرکز به هم بخورد دیگر دایره نیست. »
در پایان یکی از حضار سؤال کرد: امروز از سوی برخی، داستان ملاقات با امام زمان (علیه السلام) و ادعای رؤیت و دیدار با حضرت به صورت افراطی مطرح می شود. آیا اصولاً دامن زدن به این مسائل، آن هم به صورت افراطی صحیح است؟ نظر حضرت عالی چیست ؟
آیه الله وحید خراسانی – دام عزه – پاسخ داد:
« شبهه ای نیست که هر کس ادعای رابطه کند باید نفی شود. این باب، مسدود است. اصل ارتباط به نحو موجبه جزئیه، امکان دارد و واقع هم شده است، اما نفس ادعا، دلیل اجنبی بودن است. خود دعوا مبطل ادعاست که آن سخن دیگری است.
ادعای رؤیت و رابطه، برخلاف سیره فقهای راشدین است. آن را که خبر شد، دیگر خبری باز نیامد. اگر از کسانی هم بروز کرده، بعد از فوت و ختم قضیه بوده است. بزرگترین خیانت را کسی کرده است که از این ادعاها بکند. » (23)
پس شکی نیست که برخی از صلحا و عرفا، سلوکی را دنبال کرده اند که بتوانند با محور عالم امکان، حجه بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ارتباط برقرار کنند و این توفیق بزرگ هم نصیب آنان گردیده است و از این راه بر مشکلات خویش فائق آمده اند و آرامشی را بر خود و سالکان این راه به ارمغان آورده اند و از امام زمان (علیه السلام) بهره های وافری را برده اند، زیرا اتصال به منبع فیض الهی، فواید سرشاری را به دنبال دارد و آن چه را استاد به عنوان « موجبه ی جزئیه » مطرح کرده و بر تحقق و وقوع آن تصریح نموده همان ملاقات های پرفیض و پربرکتی است که هر چند صباحی شامل برخی می گردد.
از مرحوم آیه الله سید علی قاضی طباطبائی، عارف و سالک کامل و چهره پرفروغی که در پرتو عنایات امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مقامات شهود و حضور و تشرف برخوردار بود، پرسیدند:
آیا می شود در دوره غیبت کبری به محضر مبارک امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسید و درک فیض نمود و تشرف پیدا کرد؟
ایشان در پاسخ گفت: « کور است چشمی که در صبح و شام در اولین نگاه چشمش به امام زمان (علیه السلام) نیفتد. » (24)
البته این شهود و درک فیض، مربوط به اشخاص معین هم چون آیهالله سید علی قاضی طباطبایی (رحمه الله) است که عمری را در ریاضت نفس به سر برد و هرگز گرفتار مطامع دنیوی نگشت و از دریای معنویت و فیض شهود و حضور و تشرّف بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهره مند گردید و کرامات وی زبان زد عامّ و خاص شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. آشنایی با چند واژه جهت روشن تر شدن مبحث « رؤیت و دیدار »، لازم و سزاوار است:
دیدار و رؤیت: نگاه کردن، نگریستن و مشاهده کردن که مستلزم شناخت نخواهد بود.
ملاقات: دیدار و مشاهده با شناخت و درک آن با حواسّ ظاهری است که مستلزم شناخت می باشد.
فیض حضور: دیدن به همراه شناخت و همراه با سؤال و پاسخ است که مشاهده نیز گفته می شود.
خواب: در عالم رؤیا حالات مختلف از دیدار، سخن گفتن، بوسیدن دست و… متصور است.
شهود و مکاشفه: از راه سیر و سلوک توسط اهل معرفت پیدا شود، همان طور که بعضی از حقایق جهان را کشف می نمایند و با بصیرت می بینند.
2. ج 2، ص 294 – 295.
3.ص 395.
4.ص 47.
5.ج 3، ص 1128، ح 46.
6.به نقل مجمع الرجال، قهپانی، ج 7، ص 197.
7.ج 3، ص 320.
8.ج 2، ص 478.
9.ص 130.
10.ج 5، ص 321، ح 112.
11.ج 51، ص 361، ح 7.
12.ج 4، ص 53.
13.شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 412 و بحارالانوار، ج 51، ص 377.
14.بحارالانوار، ج 51، ص 113، ح 8.
15.محمد بن ابراهیم النعمانی، کتاب الغیبه، باب دهم، ج 3، ص 203.
16.الاصول من الکافی، ج 1، ص 333، باب فی النهی عن الاسم و وسائل الشیعه، ج 16، ص 239.
17.جمعی از نویسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 72.
18.تحقیق سید حسین بحرالعلوم، تلخیص الشافی، ج 4، ص 221 – 217؛ کتاب الغیبه، ص 99 و بحارالانوار، ج 53، ص 323.
19.ملا محسن فیض کاشانی، شوق مهدی (علیه السلام)، ص 89.
20.توبه، آیه 128.
21.جهت استناد احکام و فروع دین به چهار چیز تکیه می شود: قرآن کریم، سنّت (احادیث و رفتار و کردار معصومین (علیه السلام))، عقل و اجماع.
22.فرائد الاصول، ج 1، ص 192 و محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج 3، ص 107.
23.پورسید آقایی، « میر مهر » جلوه های محبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص 245 – 247.
24.هاشمیان، دریای عرفان (شرح احوال آیه الله قاضی – اعلی الله مقامه -).
منبع مقاله :
زمانی، احمد؛ (1393)، اندیشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگی حکومت جهانی صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید