نویسنده: حسین سلیمانى
بخش دوم: مجازات سالب آزادى (حبس)
عمل سلب آزادى یک فرد با محبوس کردن وى در یک مکان خاص گاه داراى شکل بازداشت یا توقیف (به طور موقت) است و گاه حبس کیفرى است. حبس در معناى نخست (براى مثال، بازداشت مظنون به ارتکاب جرم تا زمان رسیدگى، بازداشت محکوم به اعدام تا زمان اجراى حکم، و…) در بیشتر نظام هاى باستانى وجود داشت.
الف) حبس در کتاب مقدس
حبس، به عنوان کیفر، جزء مجازات هاى اصلى شریعت یهود، یعنى مجازات هایى که تورات معین کرده نیست. با این همه، حبس به معناى بازداشت متخلف تا رسیدگى و صدور حکم، در تورات آمده است: مردى را که کفر گفت «به زندان انداختند تا هنگامى که معلوم شود خواست خداوند براى او چیست» (لاویان، 24: 11ـ12; و نیز: اعداد، 15: 34). گاهى نیز حبس به عنوان یک اقدام حکومتى (اجرایى) در کتاب مقدس آمده است (اول پادشاهان، 22: 27; دوم تواریخ، 16: 10; ارمیا، 37: 15ـ16; 38: 4ـ14).
همچنین در یک مورد ــ در دوره کتاب مقدس ــ حبس به عنوان یکى از شیوه هاى وادار کردن به پذیرش تعالیم و احکام به دادگاه محول شده است (این اختیار را اردشیر پادشاه به عزراى کاتب داده است):
و تو اى عزرا،… حکام و قضاتى را که شریعت خدایت را مى دانند، براى رسیدگى به مسائل مردم… انتخاب کن. اگر آنها با شریعت خداى تو آشنا نباشند، باید ایشان را تعلیم دهى. اگر کسى نخواهد از شریعت خداى تو و دستور پادشاه اطاعت کند، باید بى درنگ مجازات شود; مجازات او یا مرگ است یا تبعید یا ضبط اموال یا زندان (عزرا، 7: 25ـ26).
ب) حبس در تلمود
1. بازداشت موقت
در تلمود احکامى در خصوص حبس و محبوسان آمده است. متداول ترین شکل حبس، بازداشت متهم تا رسیدگى به جرم او بود (کتوبوت، 33 ب). با این همه، حبس متهم در صورتى روا بود که دلایلى وجود داشت که احتمال مجرمیت او را تقویت کند (یروشلمى سنهدرین، 7: 10; 25 الف). علاوه بر این، شخصى که به اعدام محکوم مى شد، تا زمان اجراى حکم حبس مى شد (سیفرا اعداد، 114; سنهدرین، 11: 4). همچنین دانشمندانْ عبارت کتاب عزرا (7: 25ـ26) را به عنوان مجوزى براى حبس کسى که از انجام احکام دادگاه خوددارى مى کند تفسیر کردند (موعد قاطان، 16 الف).
2. حبس کیفرى
تلمود حبس را به عنوان کیفر به رسمیت شناخت. تلمود از این کیفر به هخناسا لاـ کیپا به معناى بازداشت کردن در «سلول»، تعبیر کرده است (سنهدرین، 9: 5; توسیفتا سنهدرین، 12: 7ـ8). این مجازات در موارد زیر اعمال مى شود:
1. اگر کسى سه بار یا بیشتر مرتکب جرمى شود که مجازات آن کیفر الهىِ انقطاع (کارِت) است به حبس افکنده مى شود. مطابق میشنا: «کسى که دوبار تازیانه خورد براى دوبار قانون شکنى، و باز مرتکب گناه شد دادگاه وى را در سلول جا مى دهد و غذایش نان جو است تا شکمش بترکد» (سنهدرین، 81 ب).
2. در مورد قتل عمد، اگر دادگاه به لحاظ پیچیدگى هاى اثبات جرم و اعمال مجازات، نتواند متهم را به لحاظ ارتکاب جرم قتل عمد، به اعدام محکوم کند، اما متقاعد شود که وى قاتل است، براى این که مجرمان از این خلأ قانونى سوءاستفاده نکنند، وى را به مجازات حبس محکوم مى کند. عبارت تلمود را در زیر ملاحظه مى کنیم:
در میشنا (متن) چنین آمده است: «کسى که مرتکب قتل عمد شده باشد لکن هنگام ارتکاب در صحنه جنایت شاهدى ناظر بر این قتل نباشد، او را در زندان مى کنند و به وى نان ضیق و آب محنت مى دهند» (میشنا سنهدرین، 9:5). چنان که ملاحظه مى شود، متن فوق چندان رسا نیست و دانشمندان تلمودى در تفسیر آن نظرات مختلفى را ابراز کرده اند. گمارا (تفسیر متن) متن فوق را چنین مورد بحث قرار داده است:
از کجا بدانیم که او مجرم است در صورتى که گواهان ناظر بر جنایت او نبوده اند؟ راو گفت: «این براى موردى است که با وجود گواهان گواهى آنان از هم گسیخته است و شرایط آن کامل نیست.» شموئیل گفت: «این براى موردى است که گواهانى شاهد بر جنایت بوده اند ولى در حین ارتکاب قتل اخطار لازم را به قاتل یادآورى نکرده اند».
3. مطابق شریعت اصلى موسوى، گاه، با این که جرم قتل عمد ارتکاب یافته است، دادگاه صلاحیت صدور حکم اعدام را در خصوص آمر ندارد; براى مثال، «اگر کسى یک آدم کش را براى کشتن دیگرى اجیر کند، یا نوکرانش را براى کشتن وى بفرستد یا کسى را به بند بکشد و او را پیش شیر یا حیوان دیگرى رها کند و آن حیوان او را بکشد… قاعده در هر یک از این موارد این است که او یک خون ریز است و مرتکب جرم قتل عمد شده و در پیشگاه دادگاه آسمانى مسئول است، اما دادگاه براى مجازات مرگ در این جا اختیارى ندارد».
ج) حبس در دوره پساتلمود
در دوره پساتلمود، روند حبس در نظام کیفرى یهود رو به افزایش نهاد و حبس کیفرى، به همراه بازداشت به سبب واداشتن به پذیرش احکام، به ویژه از قرن چهاردهم به بعد فزونى گرفت. این امر با مسئله استقلال قضایى یهود ارتباط نزدیکى داشت. یهودیان در بسیارى از مراکز زندگى خود، صلاحیت رسیدگى به دعاوى مربوط به خود را داشتند، و گرچه این امر بیشتر در حقوق مدنى وجود داشت، اما به زمینه هاى کیفرى نیز تسرى مى یافت. در این دوره، علاوه بر موارد متعدد بازداشت و توقیف، حبس کیفرى نیز رایج بود:
1. جرایم مهم: بر اساس قانونِ «بازداشت در سلولِ» تلمود (سنهدرین، 5: 9)، در برخى موارد که قانون اصلىْ مجازات اعدام را منع کرده بود، حبس اعمال مى شد; همچنین در مواردى که یک شاهد موثق شهادت متقاعدکننده اى مى داد، و یا تردید بود در این که آیا قتل مستقیماً از عمل متهم حادث شده است یا نه حبس تجویز مى شد.
در صورتى که یک یهودى در نزد بیگانگان برضد همتاى یهودى خود جاسوسى مى کرد در دفعه اول و دوم حبس مى شد، اما در دفعه سوم به مرگ محکوم مى شد (و البته این مجازات را خود حکومت اعمال مى کرد و نه یهودیان).
2. جرایم علیه اخلاقیات و قوانین خانوادگى: گاه در جرایم عفافى مجازات حبس تحمیل مى شد، مثل روابط جنسى با غیریهودى، زناى محصنه، لواط، فحشا (روسپى گرى)، و نیز براى جوانانى که شب ها در خیابان براى دختران و زنان ایجاد مزاحمت مى کردند.
3. جرایم علیه اموال:ضمانت اجراى پذیرفته شده براى سرقت مجازات حبس بود.این مجازات حتى در موردى هم که دو گواه به ارتکاب جرم شهادت نمى دادند، اما دادگاه با توجه به قرائن و امارات متقاعد مى شد که سرقت ارتکاب یافته است، اعمال مى شد.
4. سایر جرایم: ضرب و جرح نیز با زندان قابل کیفر بود. البته گاه در این خصوص جریمه نقدى مورد حکم قرار مى گرفت. در این صورت مجازات حبس منتفى بود. توهین، شرط بندى و جرایم با ماهیت دینى، شهادت دروغین و… قابل کیفر با مجازات حبس دانسته شدند.
بخش سوم: مجازات هاى محدودکننده آزادى
مجازات هاى محدودکننده آزادى را دردوشکل تبعید وطرد(محرومیت) بررسى مى کنیم.
الف) تبعید
1. تاریخچه
تبعید شکلى از مجازات است که در جهان باستان به طور گسترده اعمال مى شده است. در هند، شهرهاى یونان، جمهورى روم و اقوام ژرمنى از این روش براى طرد عناصر نامطلوب، یعنى بزهکاران و آشوبگران سیاسى، استفاده مى شد. شخص تبعیدشده از اموالش محروم و از بازگشت به خانه اش منع مى شد و تا زنده بود همانند یک مطرود و آواره دائمى در سرزمین بیگانه باقى مى ماند.
در نزد اسرائیلیان، تبعید به عنوان مجازات قضایى ناشناخته بود. تنها نمونه هایى از آن به عنوان مجازات الهى در کتاب مقدس یافت مى شود، مثل اخراج آدم از باغ عدن (پیدایش، 3:23ـ24) و نیز رانده شدن قائن (قابیل) از حضور خدا (همان، 4:14ـ16). همچنین در دو مورد، تبعید گزارش شده است: اخراج ابیاتار کاهن به دست سلیمان (اول پادشاهان، 2:26) و عاموس نبى از پادشاهى شمالى (عاموس، 7:12).
تبعید گروهى این گونه تبعیدها وحشتناک بودند و پیامدهاى ناگوارى به همراه داشتند (تثنیه، 28:65; حزقیال، 37:11).
بعدها شکل هاى خفیف ترى از تبعید در شکل مجازات طرد، که بدان خواهیم پرداخت، در جامعه دینى یهودى رواج یافت.
2. شهرهاى پناهگاه
تنها شکل تبعیدى که تورات آن را، به عنوان مجازات قضایى، مجاز دانسته است، تبعید مرتکبان قتل غیرعمد به شهرهاى پناهگاه است (خروج، 21:13; اعداد، 35:10ـ16; تثنیه، 4:41 ـ 43; 19:1ـ4; یوشع، 20).
مطابق نص تورات، مجازات قاتل غیرعمدى که بدون سوءنیت و سهواً مرتکب قتل شده، تبعید است:
چون شما از اردن به زمین کنعان عبور کنید، آن گاه شهرها براى خود تعیین کنید تا شهرهاى ملجأ پناهگاه براى شما باشد، تا هرقاتلى که شخصى را سهواً کشته باشد به آن جا فرار کند. و این شهرها براى شما به جهت ملجأ از ولى مقتول خواهد بود تا قاتل پیش از آن که به حضور جماعت براى داورى بایستد و جرمش در یک دادرسى عادلانه ثابت نشود نمیرد. و از شهرهایى که مى دهید، شش شهر ملجأ براى شما باشد… تا هر که شخصى را سهواً کشته باشد به آن جا فرار کند (اعداد، 35:10ـ15).
1ـ2. کارکرد شهرهاى پناهگاه
چنان که از آیات فوق نیز بر مى آید، شهر پناهگاه دو کارکرد دارد: 1. پناه گیرى متهم به قتل پیش از رسیدگى و اثبات جرم، تا از خشم اولیاى دم، پیش از اثبات عمدى بودن جرم، در امان باشد; 2. تبعید به شهر پناهگاه پس از آن که دادگاه قتل را غیرعمدى دانست.
ماهیت فرار به شهر پناهگاه در مورد اول غیرکیفرى است، یعنى صرفاً یک اقدام پیش گیرانه و براى حفظ جان متهم است. در این مورد، متهم موقتاً در شهر پناهگاه پناه مى گیرد تا دادگاه صالح به جرمش رسیدگى کند. اگر دادگاه وى را قاتل عمد شناخت، به مجازات قتل عمدى (که اعدام است) مى رسد و اگر وى را قاتل غیرعمد شناخت، به شهر پناهگاه تبعیدش مى کند. در صورت دوم، یعنى جایى که تبعید به شهر پناهگاه به استناد حکم دادگاه به لحاظ ارتکاب قتل غیرعمدى است، تبعید هم ماهیت مجازات دارد و هم حفظ خون.
2ـ2. ویژگى شهرهاى پناهگاه
شهرهاى پناهگاه، طبق بیان موسى شش شهر بودند (اعداد، 35:13; تثنیه، 19:9). موسى خود سه شهر را در شرق اردن مشخص کرد (تثنیه، 4:43)، و یوشع، جانشین او، نیز سه شهر دیگر را پس از فتح آن سرزمین به این امر اختصاص داد (یوشع، 20:7). این شهرها شهرهایى مسکونى بودند که قاتل در آنها از آزار و اذیت اولیاى دم درامان بود و مى توانست در آن جا زندگى عادى داشته باشد و امرار معاش کند. دانشمندان عبارتِ «زنده ماند» (تثنیه، 4:42; 19:5) را چنین تفسیر کرده اند که او مستحق تمام امکانات رفاهى و آسایش زندگى است: اگر او یک دانشمند است مى تواند مدرسه اش را با خود به همراه ببرد (مکوت، 10 الف).
علاوه بر شهرهاى شش گانه پناهگاه (که شهرهایى بودند که به لاوى ها ــ از نسل هارون ــ داده شده بودند: اعداد، 35:6 ـ 7) چهل و دو شهر دیگر نیز، که به لاویان اختصاص یافتند (یوشع، 21; اول تواریخ، 6:39…)، جزء شهرهاى پناهگاه به حساب مى آمدند (مکوت، 13 الف). تفاوت شش شهر پناهگاه با این شهرها در این بود که در آن شش شهر، قاتل به محض پناه گیرى به طور خودکار در امان بود، اما در 42 شهر دیگر این امر باید درخواست مى شد. افزون بر این، در آن شش شهر، قاتل مى توانست اقامت را به عنوان یک حق ادعا کند (توسیفتا مکوت، 3:6)، ولى در دیگر شهرها وى باید اجاره بپردازد (مکوت، 13 ب).
دانشمندان تلمودى، در مورد پناه گیرى در شهر پناهگاه چنین مقرراتى را وضع کردند: به منظور تسهیل فرار متهم به شهر پناهگاه، باید در تقاطع راه ها، علایم و نشان هایى نصب شود که مسیر شهر پناهگاه را نشان دهد (مکوت، 10 ب; توسیفتا مکوت، 3:15); و تمام جاده هایى که به شهر پناهگاه مى رسند باید مسطح و صاف و هماره تعمیرشده و مرتب باشند.
متهم به قتل به محض رسیدن به دروازه شهر باید خود را به بزرگان شهر معرفى کند و ایشان باید به او اقامتگاه بدهند (یوشع، 20:4). آن گاه باید براى رفتن متهم به قتل به دادگاه، محافظى را با او همراه کنند تا او را از هرگونه رویارویى با اولیاى دم در مسیر شهر به دادگاه و بالعکس محافظت کند (مکوت، 2:5 ـ 6). اگر دادگاه وى را قاتل غیرعمد تشخیص دهد، با حکم دادگاه به شهر پناهگاه باز گردانده مى شود.
3ـ2. مدت تبعید در شهر پناهگاه
مطابق حکم تورات، قاتل غیرعمد باید تا زمان مرگ کاهن اعظم در شهر پناهگاه بماند (اعداد، 35:25). اگر در آن زمان کاهن اعظم وجود نداشته باشد یا اصلاً قاتل یا مقتول خودِ کاهن اعظم باشد، قاتل باید تا پایان عمر در تبعیدگاه بماند. با مرگ کاهن اعظم، قاتل از تبعید آزاد مى شود و مى تواند به زندگى عادى، در هر کجا که بخواهد، برگردد.
قاتل اگر در مدت تبعید از شهر خارج شود و به دست صاحبان خون کشته شود خونش هدر است (اعداد، 35:27); اما پس از آزادى، اگر ولى دم او را بکشد قاتل عمد است و قصاص مى شود.
4ـ2. تبعید تبدیل ناشدنى است.
تبعید به شهر پناهگاه مجازات قتل غیرعمد است، و لذا، همانند مجازات قتل عمد، قابل مصالحه و تبدیل به خون بها نیست: «و از کسى که به شهر ملجأ خود فرار کرده باشد فدیه مگیرید که پیش از وفات کاهن برگردد و به زمین خود ساکن شود» (اعداد، 35:32).
5ـ2. پناه گیرى در قربانگاه
مطابق قوانین، اگر قاتل غیرعمدى در قربانگاه معبد پناه گیرد، از آزار و اذیت در امان است (مکوت، 12 الف); در این صورت، بدون این که به او آسیبى برسد، وى را تا شهر پناهگاه همراهى و محافظت مى کنند.
ب) طرد (محرومیت)
یکى از مجازات هاى یهودى، که البته از مجازات هاى اصلى شریعت یهود یعنى مجازات هایى که تورات به رسمیت شناخته، نیست، مجازات حِرِم به معناى طرد کردن، محروم کردن و جداسازى است. این مجازات داراى درجاتى از خفیف تا شدید است که به اجمال به آن خواهیم پرداخت.
1. معناى اصلى حِرِم
حِرِم در اصل، چنان که در کتاب مقدس به کار رفته است، دو معنا دارد: یکى وضعیت چیزهایى که به سبب نفرت خدا استفاده ازآنها ممنوع است; ودیگرى چیزهایى که استفاده متعارف و عمومى از آنها بدین دلیل که به خدا اختصاص یافته اند، تحریم شده است; براى مثال، مطابق تورات، اموال و چارپایان و وسایل دیگرى که از شهر بت پرستان غارت مى شوند باید سوزانده شوند و از بین بروند (همان طور که اهالى آن با شمشیر گردن زده مى شوند). استفاده ازاین چیزها موجب نفرت خداست(تثنیه،7:25ـ26; 13:13ـ19و…).
نمونه حِرِم در معناى دوم، چیزى است که تماماً وقف خدا شده است (انسان یا حیوان یا مزرعه و…)، و چون مقدس است نباید فروخته یا بازخرید شود (لاویان، 27:28) و استفاده از اینها فقط حق کاهنان است (اعداد، 18:14).[74]
کاربرد حِرِم در معانى دوگانه فوق در کتاب مقدس بسیار است که در این جا از بیان آنها پرهیز مى کنیم.
2. کاربرد حِرِم در معناى مجازات
نخستین استعمال واژه حِرِم در معناى طرد در کتاب عزرا است. پس از بازگشت یهودیان از تبعید بابلى (586 ـ 538 قم) و رواج گناه در بین ایشان، عزراى کاتب در سراسر کشور اعلام مى کند که تمامى قوم باید در عرض سه روز در اورشلیم جمع شوند، و اگر کسى نیاید «اموال او ضبط خواهد گردید و خود او هم از میان قوم اسرائیل طرد خواهد شد» (عزرا، 10:8).
تلمود، طرد را به عنوان مجازات به رسمیت شناخت (موعد قاطان، 16 الف).
3. گونه هاى مجازات طرد
مجازات طرد داراى درجات مختلفى است: خفیف ترین شکل آن نیدوى و شدیدترین شکل آن حِرِم است (موعد قاطان، 16 الف). نیدوى در اصطلاح دانشمندان به معناى مجازات مجرم به وسیله جداسازى وى از جامعه و تحقیر وى از سوى جامعه به کار رفته است. در تورات به چنین جداسازى و تحقیرى اشاره شده است: «اگر پدرش آب دهان به صورت او انداخته بود آیا تا هفت روز خجل نمى شد؟ حالا هم باید هفت روز خارج از اردوگاه به تنهایى به سر برد و بعد از آن مى تواند دوباره باز گردد» (اعداد، 12:14). از این تحقیر و جداسازى به نیدوى تعبیر کرده اند (سیفرا اعداد، 10 ب).
براى طرد و جداسازى مجرمى که مستحقِ چنین مجازاتى است، ابتدا یک حکم نیدوى براى مدت سى روز صادر مى شد واگر لازم بود تا سى روز دیگر ادامه مى یافت. پس از گذشت این شصت روز حکم حِرم صادرمى شد (موعد قاطان، 16الف; شولحان عاروخ، 334: 1، 13).
شکل دیگر مجازات طرد، نزیفه به معناى «توبیخ و سرزنش» است که مدت آن هفت روز است (موعد قاطان، 16 الف). درباره تفاوت نزیفه با نیدوى و حِرم دانشمندان، از روى گمان، مى گویند:
1. نیدوى و حِرِم، مجازات طرد الزامى و واجب اند، اما جدایى هفت روزه (نزیفه) اختیارى و موجب آن شرم و حیا و پشیمانى است.
2. نیدوى و حِرِم تا زمانى که دادگاه آنها را لغو نکند، لازم الاجرا و پا برجا هستند، اما نزیفه پس از گذشت هفت روز به طور خودکار لغو مى شود.
نیدوى و حِرِم نیز با هم تفاوت ها و شباهت هایى دارند. تفاوت آنها در این است که نیدوى خفیف تر از حِرِم و براى مدتى کوتاه است، درحالى که حِرِم براى مدتى نامحدود تحمیل مى شود. ارتباط با شخص محکوم به نیدوى به منظور مطالعه و داد و ستد آزاد است، ولى شخص محکوم به حِرِم باید تنها مطالعه کند و فقط از طریق مغازه اى کوچک که مجاز به نگهداشتن آن است، مى تواند امرار معاش کند (موعد قاطان، 15 الف; شولحان عاروخ، 334:2).
در غیر این موارد، محدودیت هاى یکسانى بر محکوم به نیدوى و حِرِم اعمال مى شود:
1. چنین مجرمى باید چنان رفتار کند که گویا در حالت عزاست; نباید موهایش را کوتاه کند و لباس هایش را بشوید یا کفش بپوشد (مگر براى خارج شدن از شهر). او حتى نباید دست و پایش را بشوید (موعد قاطان، 15 الف، ب; سماحوت، 5:10ـ13).
2. آنان فقط باید همراه با خانواده شان زندگى کنند; هیچ شخص دیگرى مجاز نیست نزد ایشان بیاید و با آنان بخورد و بنوشد و احوال پرسى کند یا به هر نحوى ایشان را متمتع و محظوظ کند.
3. چنین مجرمى نمى تواند جزء سه نفرى باشد که در مراسم شکرانه بعد از غذا شرکت مى کنند; و نیز نمى تواند یکى از ده نفر لازم براى دعاى عمومى باشد.
4. پس از مرگ ایشان، باید تابوتشان سنگسار شود، گرچه با قرار دادن نمادین یک سنگ بر روى آن (عدویوت، 5:6; موعد قاطان، 15 الف).
در تلمود گاه از هردوى نیدوى و حِرِم به لفظ آرامى شمتا که مندرج در این مجازات است، تفسیر مى کنند (موعد قاطان، 17 الف).
4. جرایم مستوجب نیدوى و حرم
مجازات نیدوى على رغم شدتش، مجازاتى نسبتاً خفیف تلقى شده که بیشتر براى جرم هاى کوچک اعمال مى شود. علت این امر شاید این باشد که این مجازات به راحتى قابل لغو است. دانشمندان تلمودى 24 جرم را مستوجب نیدوى شمرده اند (براخوت، 11 الف) و ابن میمون آنها را فهرست کرده است. برخى از آنها بدین قرارند: توهین به یک دانشمند، حتى پس از مرگ وى; بى احترامى به مأمور دادگاه; عدم اطاعت از دستورهاى دادگاه; بى اعتنایى به رهنمودهاى حاخامى; عدم پرداخت محکوم به; نگهدارى سگ یا شىء خطرناک بدون مراقبت کافى; فروش زمین به یک بیگانه (غیریهودى) بدون رعایت حق تقدم همسایه; دریافت پول بر اساس حکم یک دادگاه غیریهودى، در موردى که بر اساس شریعت یهودى سزاوار آن نیست; کار کردن در بعد از ظهر عید پسح; ذکر نام خدا در گفتار یا سوگند براى موضوعات کم اهمیت; مردم را به توهین به نام خدا برانگیختن; قرار دادن مانع بر سر راه کور (لاویان، 19:14); تحریک جنسى عمدى; و… علاوه بر اینها شولحان عاروخ نیز مواردى را بر شمرده است که مجازات آنها نیدوى است، مثل شکستن نذر; غضب شاگرد بر معلم و…
حِرِم در جرایم شدیدتر تحمیل مى شود، مثل تعدى به بیوه زنان و یتیمان (خروج، 22:22); سوگند باطل و رشوه، امتناع قاضى از صدور حکم و…
5. پایان مجازات
مجازات محکوم به نیدوى و حرم فقط در صورتى لغو مى شود که وى توبه و اظهار ندامت کند و از حاخام تقاضاى عفو کند. اگر توبه وى را صادقانه دانستند، بلافاصله حکمْ لغو و آثار آن برطرف مى شود.
ادامه دارد …