نویسنده: جواد باغبانی
چکیده
نهضت مکابیان حرکتی بود که یهودیان تحت حاکمیت شهریاران سلوکی ـ جانشینان اسکندر مقدونی در سوریه ـ پدید آوردند. اسکندر تربیت شده ارسطو و تحت تأثیر وی بود. او پیش از این که عنصری نظامی باشد، عنصری فرهنگی بود. از این رو، همزمان با فتوحات سرزمین هایی مانند ایران، آسیای صغیر، هندوستان، سوریه و مصر به ترویج فرهنگ یونان اقدام کرد. در این فرآیند عقاید و اندیشه های قوم یهود مورد تهاجم تمدن یونان قرار گرفت.
گروهی از یکتاپرستان یهودی به نام «حسیدیم» در مقابل این تهاجم قیام کردند. این مقاومت تا زمان مکابیان ادامه یافت. خاندان مکابی از متتیای کاهن و پسرانش یوحنا، یهودای مکابی، الیعازار و یوناتان بودند. آنان در برابر حاکمان ستمگر سلوکی، که فرهنگ یونانی را ترویج می کردند، مقاومت یهودیان را رهبری کردند. قیام یهودیان یکتاپرست منجر به استقلال یهودیان شد. در این دوره، یهودیان به دو فرقه فریسیان و صدوقیان تقسیم شدند. جنگ ونزاع بین این دو گروه، حکومت صد ساله مکابیان را ضعیف و زمینه را برای سلطه رومیان مساعد کرد. سرانجام یکی از سرداران رومی به نام «پومپه» بخشی از سوریه را در سال 63 ق. م از حاکمیت مکابیان درآورد. سال های 142 ق. م تا 63 ق.م، دوران استقلال یهود، دوره مکابیان نام دارد.
مقدمه
انسان موجودی اجتماعی است و جوامع انسانی نیز با یکدیگر ارتباط دارند. در این ارتباطات، فرهنگ های جوامع بر یکدیگر تأثیر گذارند. این تأثیر گذاری متقابل تدریجی است؛ بدین معنا که مدت ها طول می کشد تا اندیشه ها، اعتقادها و ارزش های اجتماعی یک جامعه در جامعه دیگر دیده شود. اگر چه فرهنگ ها در برابر تأثیرهای خارجی مقاومت می کنند، تحول پذیری یکی از ویژگی های آنهاست.
در این میان، جوامعی که به فرهنگ خویش غنا می بخشند و بدان توجه بیشتری دارند، کمتر دستخوش تغییرها می شوند. این جوامع در رویارویی فرهنگ ها، ارزش های بومی خود را حفظ می کنند.
هنگامی که اسکندر مقدونی با تهاجم نظامی و به دست آوردن سرزمین های وسیع، بر اقوام فراوانی مسلط شد، وی و جانشینانش برای ترویج تمدن و فرهنگ یونانی کوشیدند. در این هنگام، یهودیان که تنها قوم موحد آن زمان بودند، دریافتند که تسلیم شدن در برابر تهاجم فرهنگی یونانیان، به نابودی همه سنت های دینی آنان خواهد انجامید. از این روی، متشکل شدند و به رهبری مکابیان بر فرمانروایان یونانی شوریدند و «نهضت مکابیان» را پدید آوردند. بخش هایی از این نهضت در دو کتاب اول و دوم مکابیان در مجموعه ای به نام اپوکریفای عهد عتیق دیده می شود.
هلنیسم در عهد باستان
یونانیان کشور خود را هلاس (1) می نامند که نام نیای فرضی آنان است. به همین دلیل، یونانیان نیز قوم هلنی نامیده می شوند. گرایش به تمدن و فرهنگ یونان را هلنیسم (2) می گویند که معادل فارسی آن، واژه «یونان مآبی» است. هلنیسم همزمان با فتوحات اسکندر و پس از آن گسترش یافت. به دوره ای از تاریخ یونان که از حدود سال 146 تا 350 ق.م ادامه داشت و فرهنگ یونان باستان در نتیجه ی اقدام های اسکندر و جانشینانش با تمدن و فرهنگ مشرق زمین آمیخته شد، «دوره ی هلنیستی» می گویند.
ارسطو، فیلسوف مشهور یونان، بر تمدن یونانی تأثیر عظیمی گذاشت. در زمان وی، فلسفه در راه های تازه ای گام برداشت و پژوهش های جدیدی در طب، نجوم و ریاضیات انجام شد؛ یونانیان به فلسفه و علوم علاقه مند شدند. پرستش خدایان متعدد، لذت طلبی، باده گساری، آواز، موسیقی و عیش و نوش در میان آنان رواج یافت و هنر و ورزش نیز علاقه مندان زیادی را به خود جلب کرد.
با تلاش اسکندر و جانشینان او، فرهنگ یونانی مرزها را درهم نوردید و تمدن یونان با زندگی مردم شرق درآمیخت. این تمدن در عقاید و اندیشه های قوم یهود نیز نفوذ کرد؛ زبان، آداب و رسوم یونان به گونه ای رواج یافت که کسی انسان بافرهنگ نامیده می شد که زبان یونانی را بداند از نمایشنامه های یونانی لذت ببرد.(3)
به عقیده ویل دورانت، تسلط تمدن یونانی بر خاور نزدیک، یکی از نمونه های عجیب تاریخ باستان است. از دیدگاه وی ،هیچ تغییری به این سرعت و وسعت در آسیا دیده نشده است. با وجود این، آسیا و از جمله ایران (4) مغلوب تمدن یونان نشد؛ زیرا تمدن آسیا قدیمی تر و عمیق تر از آن بود که تسلیم شود.(5)
اسکندر مقدونی
در همسایگی یونان، سرزمینی کوهستانی به نام مقدونیه وجود دارد. یونانیان پیش از اسکندر مقدونی ها را بیگانه می پنداشتند؛ اما پادشاهان مقدونیه خود را یونانی می دانستند. زمانی که حکومت سلطنتی از یونان برچیده شد، در مقدونیه همچنان نظام سلطنتی حاکم بود.
در سال 359 ق.م «فیلیپ دوم» پادشاه مقدونیه شد. او که مردی باهوش و کاردان بود، یکی از نیرومندترین زمامداران شد. پس از مرگ وی، پسرش اسکندر در سال 336 ق.م زمامدار امور کشور شد. اسکندر جوان مناطق وسیعی از جهان را زیر سیطره ی خود در آورد؛ امپراتوری بزرگ ایران که از رود سند تا دریای مدیترانه امتداد داشت، در برابر حمله او از هم گسیخت. وی آسیای صغیر، هندوستان، سوریه و مصر را فتح کرد. اسکندر که قدرت فراوانی پیدا کرده بود، نقشه تسلط بر شرق و غرب را در سر می پروراند. اما وی در 33 سالگی در بستر بیماری افتاد و از دنیا رفت. او در طول زندگی کوتاهش ، امپراتوری بزرگ بالکان تا سند را تشکیل داد و در صدد بود فرهنگ و تمدن مورد علاقه ی خود را میان اقوام ساکن آن مناطق گسترش دهد.
نقش اسکندر در ترویج فرهنگ یونانی
اسکندر که تربیت یافته ی مکتب ارسطو بود، به فرهنگ و عقاید یونان علاقه ی فراوانی داشت. او پس از دستیابی به مناطق وسیعی از جهان، تمدن و فرهنگ یونان را گسترش داد. کوشش های او برای رواج هلنیسم در آسیا با واکنش های ملی و میهنی روبه رو شد و در ایران به کلی شکست خورد.(6) یونانیان در این کشور نفوذ کردند، اما این سبب نشد که مردم این کشور تسلیم فرهنگ یونان شوند؛ بلکه ایرانیان با فرهنگ و تمدن ایرانی خود به حیات خویش ادامه دادند.
اسکندر درصدد ایجاد پایگاهی برای نشر فرهنگ و تمدن یونان برآمد و به این منظور، شهر اسکندریه را در سال 323ق.م در مصر تأسیس کرد. این شهر، مرکزی برای علوم یونانی و جایگاه دانشمندان شد. مصریان، اسکندریه را همچون پایگاهی می دانستند که بیگانگان در آن لنگر انداخته اند و از آنجا بر مصر حکومت می کنند.(7) اسکندر از یهودیان خواست تا در یکی از سه محله شهر اسکندریه که به آنان اختصاص داده بود، ساکن شوند.(8)
جانشینان اسکندر
با مرگ اسکندر در سال 324 ق.م، قلمرو پادشاهی او میان حدود سی نفر از سرداران وی تقسیم شد.(9) جانشینان به یکدیگر رشک می بردند و پس از مدتی درگیری و کشمکش، از تعدادشان کاسته شد. چهار نفر از نیرومند ترین آنان باقی ماندند و هر یک حکمران ایالتی شد. بطلمیوس بر مصر فرمانروایی کرد؛ آنتیگونوس فرمانروای قسمت اعظم شمال سوریه و غرب بابل شد؛ لیسیماکس به تراس و قسمت غربی آسیای صغیر دست یافت و کاساندر بر مقدونیه و یونان فرمان راند. بعدها سلوکس اول جانشین آنتیگونوس شد و سلسله سلوکیان (10) را در سوریه تشکیل داد و در مصر، بطلمیوس حکومت بطالسه (11) را پایه گذاری کرد. این دو سلسله مدت ها بر این دو منطقه حکمرانی کردند.
تأثیر پذیری قوم یهود
نفوذ فرهنگ بیگانگان اعم از یونانی و ایرانی در دوره ی سلطه یونانیان و حتی مکابیان، در بخش هایی از عهد عتیق به روشنی دیده می شود. کتاب های امثال سلیمان، ایوب، جامعه، روت، استر، یونس و مزامیر در این دوران تدوین شده اند.(12)
کتاب های حکمت سلیمان و حکمت یشوع بن سیراخ نیز از کتاب های اپوکریفای عهد عتیق نیز مربوط به این دوران است. اندیشه های یونانی در باور متفکران و نویسندگان یهود تأثیر گذاشت و آنان برای اثبات باورهای دینی، به استدلال های عقلی روی آوردند.
بخش هایی از این کتاب ها دستورهای اخلاقی را نه بر پایه شرع و دین، بلکه بر اساس حکمت و عقل بنا کرده اند. ترجمه ی عهد عتیق از زبان عبری به زبان یونانی که «ترجمه ی سبعینیه» (13) نامیده می شود، به دست بزرگان یهود در این دوران ودر شهر اسکندریه انجام شد.
برخی بر این باورند که تأثیر عقاید زردشتی در عهد عتیق از افکار یونانی بیشتر بود؛ زیرا هلنیسم از استدلال های فلسفی سرچشمه گرفته بود و آیین زردشت، مکتبی دینی و معنوی بود و یهودیان موحد بین آن و عقاید خود سنخیت بیشتری می دیدند. آنان می گویند عقیده به شیطان، فرشتگان، رستاخیز و ظهور مسیحای نجات دهنده، از آیین زردشت به دین یهود راه یافته است.
بطالسه
پس از مرگ اسکندر، یکی از سردارانش به نام بطلمیوس به حکومت مصر دست یافت. زمامداران بعدی نیز نام بطلمیوس را بر خود گذاشتند. آنان بین سال های 146 تا 323ق.م بر مصر حکمرانی کردند. این سلسله به نام «بطالسه» شهرت یافت. اسکندریه مرکز حکومت آنان بود و فلسطین مدتی زیر نفوذشان اداره می شد.
در دوره ی تسلط بطالسه بر فلسطین، یهودیان آنجا آزادی های فراوانی داشتند و در بیشتر موارد با آنان خوشرفتاری می شد. از آنجا که یاد گرفتن زبان یونانی برای مصریان دشوار بود، این زبان فراگیر نشد؛ اما هر کس اندیشه و آرزوی دست یافتن به مناصب دولتی داشت، ناچار بود این زبان را بیاموزد. با وجود این، نسل جوان سعی می کرد از آداب و سنت های یونانی پیروی کند و به زبان یونانی سخن بگوید؛ به طوری که به تدریج عادات و افکار قومی خود را از دست می داد.
گفته می شود «ترجمه سبعینیه» یا «هفتاد» در عهد عتیق در زمان فرمانروایی بطلمیوس فیلادلفوس انجام شد و در اختیار یهودیان یونانی زبان قرار گرفت. بطالسه آداب و رسوم یونانی را معرفی کردند و تمدن یونانی را با زندگی مردم این منطقه درهم آمیختند.
سلوکیان
همزمان با توسعه فرمانروایی بطالسه بر مصر، گروه دیگری از جانشینان اسکندر به نام «سلوکیان» در سوریه حکومت می کردند. پایتخت آنان شهر انطاکیه در ترکیه امروزی بود. کشمکش برای فلسطین، مدت ها بین بطالسه و سلوکیان ادامه داشت. این سرزمین در نبردهای متعدد دست به دست شد تا این که سرانجام در سال 198ق.م به دست سلوکیان افتاد. یهودیانی که زیر فرمان سلاطین سلوکی به سر می بردند، تا آغاز سلطنت آنتیوخوس اپیفانوس (178-164ق.م) به قوانین و شریعت خود عمل می کردند و دولت دخالت چندانی در کارهای آنان نداشت؛ اما این پادشاه که دلباخته تمدن یونان بود، آنان را به پذیرش فرهنگ و تمدن یونان مجبور کرد.
سلوکیان در معماری از یونانیان تقلید می کردند. زبان رسمی حکومت آنان یونانی بود و مردم نامه ها، صورت حساب ها، مقاله ها، اشعار و مکاتبات تجاری را به زبان یونانی می نوشتند. حاکمان می کوشیدند تمدن یونان را با زندگی مردم در می آمیزند. آنتیوخوس اپیفانوس معبد یهود را غارت کرد و آن معبد به بتکده ای برای عبادت زئوس تبدیل شد و در آن خوک (14) قربانی کردند و کسانی که حاضر نبودند از شریعت دست بردارند، شکنجه واعدام شدند.
افزایش مالیات ها و ترویج گسترده ی تمدن یونانی، نارضایتی ساکنان فلسطین را که بیشتر آنان یهودی بودند، به دنبال داشت. آنان این فشارها را تحمل نکردند و متتیا، کاهنی سالخورده از خاندان مکابیان در دهکده مودین، نخستین قدم برای انجام این نهضت را برداشت.
حسیدیم
حسیدیم به معنای پارسایان، گروهی از موحدان یهود بودند که با هجوم فرهنگ بیگانه، هویت دینی خویش را در مخاطره می دیدند و حدود سال 300 ق.م برای زدودن آثار بت پرستی کنار هم گرد آمدند . آنان غیرت داشتند و در آغاز باز یکدیگر پیمان بستند از میگساری بپرهیزند؛ اما با گذشت زمان، از سایر لذت های جسمانی نیز کناره گیری کردند. آنان لذت جویی را با تسلیم شدن به شیطان و یونانیان برابر می دانستند. یونانیان نیز با تعجب به حسیدیم می نگریستند و آنان را با مرتاضان هندی که در لشکرکشی اسکندر به هندوستان دیده بودند، برابر می دانستند.
سایر یهودیان نیز آنان را سرزنش می کردند و در جست و جوی راه متعادل تری برای دین داری بودند. مقاومت حسیدیم در برابر فرهنگ بیگانه، تا زمان مکابیان ادامه یافت و در جنگ های مکابیان علیه استعمار شرکت کردند و هسته ی مرکزی سپاه آنان را تشکیل دادند. آنان در راه دین جانبازی کرده، شکنجه دیدند و شهید دادند.(15)
پی نوشت ها :
1.Hellas.
2.Hellenism.
3.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ی جمعی از مترجمین، ج2، ص 646.
4.هربرت جرج ولز، کلیات تاریخ، ج1، ص481.
5.ویل دورانت، تاریخ تمدن ، ج2، ص 646.
6.هربرت جرج ولز، کلیات تاریخ، ج1، ص 170.
7.دلیسی اولیری، انتقال علوم یونانی به عالم اسلام، ص 33.
8.همان، ص 66.
9.ویل دروانت، تاریخ تمدن، ص 156.
10.ر.ک : ضمیمه شماره 1.
11.ر.ک: ضمیمه شماره 2.
12.بی ناس جان، تاریخ جوامع ادیان، ترجمه ی علی اصغر حکمت، ص 544.
13.The Septuagint.
14.در شریعت یهود خوک حیوان نجسی است که برای طعام و قربانی نمی توان از آن استفاده کرد.
15.در قرن هجدهم موج تازه ای در میان یهودیان اروپای شرقی به نام حسیدیم پیدا شد.
منبع: فصلنامه علمی – تخصصی معرفت ادیان شماره 1
ادامه دارد…