نویسنده : لوئیس جیکوبز
مترجم : بهروز حدادى
الاهیات امروزى یهودى
از روزگار موسى مندلسون[39] به بعد، قلمرو تفکر یهودى در جهان غرب پذیراى الاهیات شد. تماس نزدیک تر با تفکر مسیحى، ملاحظاتى در مورد مسائل پیچیده اعتقادى در یهودیت به دنبال آورد: مسائلى در باب اهمیت واقعى توحید اخلاقى، پیوند میان یهودیت و مسیحیت، رابطه دین و فرهنگ ، و معناى مکاشفه. خود مندلسون در این موضوعات و نیز در باب جاودانگى نفس مطالبى نوشت. در قرن نوزدهم ، بیشتر متفکران الاهیدان در آلمان بودند. آنان تحت تأثیر فیلسوفانى چون کانت و هگل و به خصوص الاهیدانانى چون شلایرماخر و آلبرت ریشل بودند. متفکرانى مانند آبراهام گایگر، زاکاریا فرانکل، لئوپولد زونتس، نحمان کروخمال ، سالومون لودویگ اشتاین هایم ، ساموئل هرش، سالومون فرمزتخر، سامسون رافائل هرش و هرمان کُهن دین خود را به الاهیات ادا کردند; گرچه بیشتر علایق آنان در حوزه هاى دیگرى مانند تاریخ، فلسفه یا دفاعیه نویسى بود. به طور خاص ، متفکران «جنبش اصلاحات» ناگزیر از اندیشیدن در چارچوب منطق دیدگاه هاى تازه شان بودند و از این رو، به تمرکز بر پرسش هاى الهیاتى گرایش یافتند. یکى از نتایج اتفاقى آن بود که رهبران ارتدوکس ناگزیر از آن شدند که به جد به بررسى مسائل الهیاتى بپردازند. یکى از الاهیدانان برجسته ارتدوکس در قرن بیستم به نام حاخام اى. آى. کوک مشکلات ناشى از صهیونیسم دینى و مناقشه هاى علم و فناورى مدرن را در کانون اندیشه خود قرار داد. براى نمونه، کوک نظریه تکامل را با دیدگاه هاى خوشبینانه قبالا سازگار مى دید. ایزاک برویر، دیگر متفکر ارتدوکس قرن بیستم بود که به تفسیر دینى تاریخ انسان علاقه داشت و قوم یهود را «فراتاریخى» مى دید. جنبش لیتوانیایى موسار[40] مجموعه بزرگى از متفکران دینى پدید آورد که اگرچه در چارچوبه اى شدیداً سنتى کار مى کردند، اما مى کوشیدند تا انگیزه هاى روان شناختى زندگى دینى را نشان دهند. نوشته هاى برخى از اعضاى نه چندان شاخص این مکتب مانند حاخام جى. ال. بلوخ[41] و حاخام اى. اى. دسلر[42] حاوى تحقیقات مفصل و بسیار دقیقى در باب مسائل الهیاتى محض مانند ماهیت معجزات، اراده و اختیار و علم پیشین خداوند، و پیوند میان زمان بشرى و ابدیت خداوند است.
از نگاه بیشتر الاهیدانان معاصر یهودى، موضوع اساسى دفاع از توحید سنتى است. این همان آموزه خدا به مثابه موجودى هم متعالى و هم همه جاحاضر در جهان است; خدایى که در همه فرآیندها دخالت دارد و با این وجود، از جهان فراتر است. اگر جهانى وجود نداشت، چه بسا خدا بود; اما بدون خدا، جهان امکان ندارد. توحید متضمن نفى این آموزه هاى نادرست است: دئیسم به معناى اینکه خدا فقط حلول دارد و نه تعالى; چندخدایى بدین معنا که خدایان بسیارى هست; ثنویت به این معنا که دو خدا هست، یکى خداى خوبى هاى و دیگرى خداى شرور; آتئیسم به معناى انکار وجود خدا; و لاادریگرى به این معنا که انسان ذاتاً نمى تواند بفهمد که آیا خدایى هست یا نه. بسیارى از الاهیدانان یهودى به تبعیت از کانت و الاهیدانان پروتستان معتقدند که دلایل عقلى نمى تواند از عهده اثبات واقعیت وجود خدا برآید، چنان که در قرون وسطا مطرح بود، بلکه او را باید با شهود عرفانى یا از طریق سنت و یا «جهش ایمانِ» وجودى / اگزیستانسیالیستى دریافت.
توجه قرن بیستم به اگزیستانسیالیسم در آثار الاهیدانان یهودى انعکاس داشته است. از میان سه الاهیدان برجسته یهودى آلمانى در این قرن، لئو بک شارح شکل کلاسیک تر تفکر دینى است، فراتس روزنتسوایخ نماینده «تفکر جدیدى» است که به اگزیستانسیالیسم نزدیک است و مارتین بوبر را هم مى توان اگزیستانسیالیستِ دینى دانست. از سوى دیگر، میلتن اشتاینبرگ که کمتر تحت تأثیر فلسفه قاره اى است، تأکید دارد که دیدگاه هاى مثلا کرکگورى با رویکرد یهودى به دین و اخلاق ناسازگار است. عده اى دل مشغولى بعضى از یهودیان به اگزیستانسیالیسم دینى را تحقیر کرده، آن را «کرکگورِ یهودى»[43] نامیدند.
اى. جى. هشل و جى. بى. سالوویتچیک الاهیدانانى هستند که تأثیر و نفوذ جهانى داشته اند. آثار فراوان هشل در باب الاهیات متضمن اندیشه «خدا در جستوجوى انسان» است که عنوان کتاب معروفش نیز هست. هشل با الاهیات لیبرال در این مطلب مخالف است که انسان مى تواند با تلاش خود و بدون مدد گرفتن، به خودش تعالى معنوى ببخشد. هشل مانند راینهولد و هلموت ریچارد نیبور با خشکى و خشونتى تقربیاً بارتى اعلام مى کند که این دیدگاهِ بسیار خوشبینانه در باب توانایى هاى بالقوه انسان اصلا با کتاب مقدس سر سازگارى ندارد. ماهیت قلب آدمى از جوانى شر است و حتى قدیس ترین انسان ها نیز به گناه آلوده شده اند. تنها خداست که به انسان قدرت بقا در میان تنازعات مى دهد. هشل همچنین بر معناى تردید به مثابه عنصرى ضرورى در حیات دینى تأکید مى کند.
سالویتچیک به استثناى دو رساله اش به نام مرد شریعت (1965)[44] و مرد ایمان (1968)[45]کمتر نوشت، اما به عنوان مربىِ بیش از یک نسل از حاخام هاى ارتدوکس و مقدم بر هر متفکر معاصر دیگرى، مسئول دفاع از رویکرد متین، سخت کوشانه و غیراحساسى اى بوده که الگوى یهودیت هلاخایى است. انسان هلاخایى بزرگ ترین خیر و بالاترین امتیاز را اطاعت از اراده الاهى مى داند که در شریعت آشکار شده است. شعف دینى با درجه اى از بدبینى نگریسته شده و نوعى افراط دانسته شده است. بدون شک، سالوویتچیک با اندیشه «شبِ ایمان» کرکگور بسیار نزدیک است.
بهترین مدافع طبیعت گرایى دینى[46] مردخاى ام. کاپلان است. آموزه خداى متناهى در میان یهودیان طرفدارانى دارد که لوى اولان از آن میان قابل ذکر است. در میان سایر الاهیدانان باید از لوئیس جیکوبز و ویل هربرگ نام برد. البته اندیشه هاى اى. ان. وایتهد و فلسفه پویشى تأثیر بسیارى بر تفکر یهودى بهویژه در ایالات متحده گذاشته است. الاهیدانان یهودى الاهیات متأخرترِ «مرگ خدا» را به طور کلى نفى کرده اند، البته باید ال. روبنشتاین را استثنا کرد. دو موضوعى که در میان الاهیدانان امروز یهودى، البته به دلایلى روشن، بسیار مورد توجه مى باشد، یکى موضوع هولوکاست است و دیگرى دولت اسرائیل. الاهیات چگونه مى تواند مصائب و حوادث وحشتناکى را توجیه کند که در آن، یک سوم قوم یهود کشته شدند؟ آیا همچنان مى توان گفت که خدا در تاریخ بشر دست دارد؟ اگر قرار است دست خدا در ظهور دولت اسرائیل دیده شود، چرا به هنگامى که رژیم هیتلر بر سر کار بود، خدا توان دخالت در امور را نداشت؟ امروزه نظریه هاى علمى مشکلات خاص خودشان را براى الاهیات، بهویژه در حوزه معجزات و استجابت دعا،[47] به بار مى آورند و این مسائل مورد توجه الاهیدانان یهودى بوده است. در شرایطى که پوزیتویست هاى منطقى مطرود شده اند، واکنشى از سوى محافل الهیاتى یهودى به مشکلات ناشى از زبان دینى، که در تحلیل زبانى مدرن مطرح شده است، دیده نمى شود.
شمارى از مجموعه مقالات درباره باورهاى یهودى منتشر شده که معروف ترین آنها عبارت است :
Varieties Redescovering Judaism: Reflectiions on a New Jewish Theology, ed. by I Wolf, 1965; of Jewish Belief, ed.
که در اصل بااین عنوان منتشر شد :
I. Eisenstein, 1966; and The Condition of Jewish Belief, 1966 Commentary, Aug. 1966
پرسش هاى مطرح شده در مجموعه مقالات موسوم به شرح ـ که حاخام هایى از گروه هاى ارتدوکس، محافظه کار و اصلاح طلب در ایالات متحده بدان توجه کرده و پاسخ دادند ـ موضوعات خاصى را که در الاهیات معاصر بدان توجه شده، روشن کرده اند. این موضوعات عبارت اند از: (1) به باور شما، تورات به کدام معنا باید وحى الاهى دانسته شود؟ (2) به باور شما، یهودیان به چه معنایى قوم برگزیده خدا هستند؟ (3) آیا یهودیت تنها دین راستین است؟ (4) آیا یهودیت دینى است که نگرش سیاسى خاصى دارد؟ (5) آیا پرسش «مرگ خدا» با یهودیت ربطى دارد؟
تا به امروز هیچ مجله یهودى اى وجود نداشته است که تنها به الاهیات یهودى اختصاص داشته باشد; اما مجلات Judaism, Conservative Judaism, Central Conference of American Rabbis Journal and De otدر ایالات متحده امریکا و Perozedor, Petahim در اسرائیل مقالات بسیارى با ماهیت الهیاتى منتشر کرده اند.
الاهیات فمینیستى
این الاهیات نخست در دهه 1980 به وسیله شمارى از فمینیست هاى یهودى شرح و بسط یافت که در چند رشته علمى مختلف تحصیل کرده بودند. این گفتمان الهیاتى، منتقدان فمینیست جامعه، دین و فرهنگ امریکایى را به تمرکز بر خود یهودیت ترغیب کرد. با آنکه دغدغه هاى خاص الاهیدانان فمینیست یهودى متفاوت است، اما آنان در این برداشت از دین با یکدیگر توافق داشتند که دین در تجربه شخصى ریشه دارد و به نوعى بى میلى ـ اگر نگوییم گریز ـ از پذیرش واقعیات جهانى و عام یا پدیدآوردن دعاوى عام مى انجامد. هدف آنان این نبود که دیگران را متقاعد کنند که بر نگرشى از پیش تعیین شده توافق کنند، بلکه مى خواستند برداشت خودشان از خود، خدا و جهان را به تفصیل بیان کنند و این واقعیات را از منظر تجربه یهودى فمینیستى ملاحظه کنند.
این الاهیات از آن رو فمینیستى است که آگاهانه و دانسته در این اعتقاد جزمى ریشه دارد که تجربه شخصى هم محصول جنسیت است و هم محصول عوامل فرهنگى، تاریخى و اقتصادى، و نیز این مطلب را مفروض مى گیرد که الاهیات سنتى یهودى مانند الاهیات سنتى مسیحى مردسالار است. این الاهیات از آنجا که تجربه هاى مردان یهودى را به سان عینکى مى داند که عالم با آن نگریسته شده است، راه هایى را دست کم مى گیرد یا آن را به پایین ترین رتبه تنزل مى دهد که پرهیزکارى زنان یهودى در آن تبیین یافته است. الاهیدان فمینیست یهودى مى کوشد تا در متن سنت یهودى، صداى او (زن یهودى) را بشنود و حضور او را احساس کند. او قبل از توفیق در اصلاح یا انتقال تعالیم دینى یهودیت، مى کوشد تا کشف کند که کدام یک، از تجربه هاى دینى زنانه بوده است. او این کار را با دقت و امعان نظر در سنت یهودى و با تکمیل کردن برخى داستان ها و یا نوشتن موارد تازه و ایجاد فرضیات بزرگ و کاملا جدید به انجام مى رساند. در نتیجه، بهترین توصیف الاهیات یهودى فمینیستى، مانند خود الاهیات یهودى به طور کلى، مى توان پاسخگو دانستن آن دانست. ضرورتى ندارد که تعهد آن به یهودیتْ تعهد به معیارهاى گذشته سنت یهودى یا تبیین هاى جارى آنها، آن گونه که جنبش هاى اصلى دینى آن را شرح داده اند، باشد; بلکه وفادارى آن به مقولات اساسى خدا، تورات و قوم اسرائیل مرهون تجربیات الاهیدان به مثابه زن و یهودى است.
از آنجا که الاهیات فمینیستى به شکلى خودآگاه ریشه در داستان زندگى الاهیدانان دارد، مى توان آن را امرى مبتنى بر بافت دانست. الاهیدانان فمینیست به عوض کوشش براى ایجاد نظام هاى الهیاتى که فراتر از تجربه شخصى است، الاهیات هاى خود را به شکلى محکم، بر واقعیات زندگىِ خود استوار ساخته اند. براى نمونه ، دغدغه هایى مشابهِ الاهیدانان یهودى فمینیست معاصر مانند جودیث پلاسکو، مارسیا فالک، راشل آدلر ، ربکا آلپرت و الن اومانسکى را مى توان به فضاى اندیشه این نکته نسبت داد که نوشته هاى آنان در بسترى مشابه ، مانند زنان سفیدپوست امریکایى ، طبقه متوسط ، لیبرال دینى، داراى تحصیلات دانشگاهى در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم ، شکل گرفته است. این نه بدان معناست که دعاوى فمینیستى در باب الاهیات تنها با خود الاهیدان معنادار است. به عکس ، او امیدوار است تا دیگران نیز با بهره گیرى از تجربیاتش و شریک کردن در داستان هایش ، ترغیب شوند تا از تجربیات خودشان استفاده کنند. در این صورت ، او به زنان و مردان راه تقریر واکنش هایشان ـ تبیین شده و نشده ـ به مقولات خدا، تورات و قوم اسرائیل را پیشنهاد مى کند. او به آنها راه دیدن تجربه خود به مثابه تجربه یهودى را پیشنهاد مى کند که به آنان این قدرت را مى دهد که ـ آن گونه که ربى لورا گلر نوشته است ـ «توراتِ زمان خودمان را مانند توراتى که به شکل مکتوب به دستمان رسیده» بازشناسند.
یکى از دستاوردهاى عظیم الاهیات فمینیستى یهودى تاکید بر این مطلب است که گروه هاى گوناگون مردم مى توانند به شکلى جدى درباره الاهیات یهودى در بیرون از چارچوب رسمى سخن بگویند. در شرایطى که حاخام هاى دینى لیبرال مدت ها پیش از آفرینش نوعى هویت فردى یهودى غیرهلاخایى سخن به میان آورده اند، الاهیدانان فمینیستى نخستین کسانى بوده اند که ـ هرچند نه چندان به دقت ـ شبکه اى از الاهیدانان لیبرال دینى، اعم از مدرن و پست مدرن، را پدید آورده اند که به شکلى رسمى و غیررسمى دعاوى سنتى و لیبرالى الاهیات یهودى را در کنار همدیگر بررسى کرده اند. به علاوه، الاهیدانان فمینیست مانند پلاسکو، آدلر، میلسا رافائل، لورا لویت و میریام پاسکویچ به هنگام تلاش براى استوار کردن این الاهیات بر تجربه هاى خودشان به مثابه زنان، نه تنها در زبان الهیاتى مردانه ـ که به شکلى سلسله مراتبى سیادت داشت ـ تردید رواداشتند، بلکه به شیوه هایى که الاهیات در آن پدید آمده بود نیز چنین نگاهى داشتند. الاهیدانان فمینیست در ضمنِ براخاهاى جدید، میدراش هاى تازه و اشعار و آیین هایى که براى لحظات خاصى در زندگى زنان است، به الاهیات لیبرال یهودى در اواخر دهه 1900 تا اوایل سده 21 جان تازه اى بخشیدند.
کتاب نامه:
Adler, R., Engendering Judaism: An Inclusive Theology and Ethics (1998);
Borowitz, E. B., New Jewish Theology in the Making (1968);
Cohen, A. A., Natural and Supernatural Jew (1962);
Fackenheim, E. L., Quest for Past and Future (1968);
Falk, M., The Book of Blessings (1996);
Guttmann, J., Philosophies; I. Maybaum, Face of God after Auschwitz (1965);
Herberg, W., Judaism and Modern Man (1951);
Heschel, A. J., God in Search of Man (1955);
__________ , Torah min ha-Shamayim be-Aspaklaryahshel ha-Dorot, 2 vols. (1962-65);
Kohler, K., Jewish Theology (1918);
Levitt, L., Jewish Feminism: The Ambivalent Search for Home (1997);
Moore, G. F., Judaism… 3 vols. (1927-30);
Petuchowski, J. J., Theology of Haham David Nieto (1954);
Plaskow, J., Standing Again a Sinai: Judaism from a Feminist Perspective (1990);
Raphael, M., The Female Face of God in Auschwitz (2003);
Schechter, S., Some Aspects of Rabbinic Theology (1909);
Silberman, L. H., in: AJYB 70 (1969), 37-58.
Steinberg, M., Anatomy of Faith (1960);
Umansky, E. M. and D. Ashton (eds.), Four Centuries of Jewish Women’s Spirituality (1992).
Urbach, E. B., Hazal-Pirkei Emunot ve-De’ot (1969);
پی نوشت ها :
[39]. موسى مندلسون (1729ـ 1786) بزرگ ترین فیلسوف یهودى عصر روشنگرى اهل آلمان.[40]. نهضتى اخلاقى در میان یهودیت معاصر.
[41]. Shi’urei Da’at, 2 vols., 1949-56
[42]. Mikhtav me-Eliyahu, 3rd., 1955
[43]. kierkegaard with a yarmulka
[44]. Ish ha-Halakha
[45]. Ish ha-Emunah
[46]. religious naturalism
[47]. petitionary prayer
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب