نویسنده: آیت الله سیدمحمدتقی مدرسی
مترجم: محمد تقدمی صابری
نگاهی به درونمایه و محورهای سوره ی هود
داستان یوسف پیامبر (علیه السلام)، کمابیش این سوره را، که به نام او نامیده شده، دربرگرفته است، آن گونه که مجالی برای پرسش در پیرامون سبب این نامگذاری، برجای نمی گذارد.
رنج سخت پیامبران در زندگانی و چالش آنان در برابر فشارهای گوناگون، نردبانی شد تا آنها رسالت الهی را برای زمینیان بر دوش کشند. در داستان یوسف پیامبر (علیه السلام)، انواع رنجهایی که شخصیت پیامبرگونه ی او را شکل داد، به گونه ای گسترده بازگو شده است، این شخصیت در اصل به سبب ویژگیهای ذاتی برای این منصب گزین شده بود، لیک تکیه زدن بر این منصب پس از تحمل رنجهایی ممکن بود که در این راه، به مثابه تمرین و آموزش بودند.
آدمی از پند و اندرزهای خردانگیز که رسالت الهی آنها را دربردارد، غافل است، از این رو پروردگار، آیات قرآن را آشکار و روشنگر فرو فرستاده (قرآناً عربیاً) تا مردم را به اندیشیدن و خردورزی بکشاند. قرآن در این راه از داستانهای تاریخی سودمند و دلکشی بهره می برد که به درک بشر نزدیکتر است، قرآن بدین داستانهای پندآموز، غافلان را هشدار می دهد.
آنگاه باید دانست پندهای تاریخی بربافته و دروغین نیستند، چه، آنها اشارتی به حقایق بیرونی اند که هر انسانی در صورت به کارگیری خرد و احساس، توانایی شناخت آنها را دارد، بنابراین، آیات قرآن به حقایق قابل حس، اشاره ای روشن دارد. (آیات 1-3)
این سوره ی مبارک، از پندهای تاریخی آکنده است (که آنها را در جزئیات داستان که ضمن آیات 4 تا 102 آمده است، می خوانیم) این پندها از خرد، اراده و دانشی که در جان آدمی نهفته شده و در یوسف جلوه گر است، پرده برمی دارد. همچنین از حسد، کبر و مکر برادران یوسف و چیرگی، ستم، غرور و شهوت گزنده ی همسر عزیز مصر و شوهرش نیز، حجاب برمی گیرد. افزون بر این، قرآن می گوید که خداوند به همه این چیزها آگاه است و هموست که کارها را در پایان به سود مؤمنان فیصله داده، آنان را از گناه باز می دارد، چه، مؤمنان خویش را برای پروردگار پاک داشتند و او نیز برای خود خالصشان گردانید.
یوسف پیامبر (علیه السلام) بسیار راستگو بود، او در قلب خویش یقین داشت که زیبایی اش، هدیه ی پروردگار است و هموست که نیرومندش ساخته، در زمین قدرت داده است و هر آن که به نعمتهای الهی کافر گردد، روی رستگاری نبیند و به سبب ایمان راستین به این حقایق بود که در هنگام سختی، ایمانش به فریادش رسید. سختیها، شخصیّت یوسف را که به روح ایمان و تقوا آمیخته بود، متبلور ساخته بود، از این رو به هنگام کشاکش شدید با غریزه یا جامعه ای که در نیروی شهبانوی مصر، جلوه گر بود و یا در محیط زندان و یا در رویارویی با تطمیعات عزیز مصر و یا پیچیدگیهای کار اقتصادی، برهان و حجت رسای الهی برای او نمایان شد.
مؤمنان، هنگام رویارویی با تجربه ای دشوار، اینگونه پروردگار خویش را به یاد می آورند و گناه را ترک گفته، دشواریها را به چالش می کشند، در حالی که دیگران در غفلت و سستی غوطه ور می شوند.
داستان یوسف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به پایان می رسد، و اندرزهای آن در سرشت بشر جلوه گر می شود که او با حق به ستیزه می پردازد و بیشتر مردم به رغم حرص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اصحاب حق، مؤمن نیستند و دین را زیان می پندارند حال آنکه دین، تذکر و توجیهی برای عمل کنندگان به آن است که پیشتر از آن غفلت می ورزیدند. (آیات 103-104)
چه بسیار نشانه های پروردگار که در آسمانها و زمین پراکنده اند و مردم بدون بهره گیری، از کنارشان می گذرند و حتی از آنها رویگردان می شوند. ایمانِ بیشتر مردم به شرک آلوده است، چندان که دیگر نمی توان نام ایمان بر آن نهاد و نمی توان دانست آیا اینان در برابر عذاب الهی که با وقوع، دربرشان خواهد گرفت و یا قیامت که در حال بی خبریِ آنان، به ناگاه فرا می رسد، امان نامه ای دریافت داشته اند؟! (آیات 105-107)
لیک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردمان را به راهی روشن فرا می خواند که همان دعوت به سوی خدا با بینش و دیدی روشن برای او و پیروانش می باشد؛ این بینش، یگانه دانستن پروردگار و پاک داشتن او از هرگونه شرک است. (آیه 108)
رسالت الهی، پیش از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، بر مردمانی از شهرها فرود می آمده، پس از چه رو در زمین نمی گردند تا پایان کار پیشینیان را درنگرند؟ و بدانند که سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است؟ و از چه رو نمی اندیشند، حال آنکه حقیقت روشن و آشکار است؟! (آیه 109)
پروردگار مردانی را برای مردمان گسیل داشت، آنان پیام پروردگار را گزاردند، لیک کسی پاسخشان نگفت، چندان که پیامبران نومید شدند و [مردم] در آن دم پنداشتند که به آنان دروغ گفته شده است، امّا یاری خداوند در رسید، سپس او هر که را می خواست نجات داد در حالی که هیچ کس را یارای آن نبود عذاب را از گروه مجرمان برگرداند. (آیه 110)
این همان پند داستانهای گذشتگان است که مگر خردمندان کسی درک آن را توان ندارد و سخنی دروغ نیست بل گفتاری است که سخنان پیشین را تصدیق می کند و روشنگر هر چیزی است و مؤمنان را هدایت می کند. (آیه 111)
منبع مقاله :
مدرسی، سید محمدتقی؛ (1386)، سوره های قرآن: درونمایه ها و محورها، ترجمه: محمد تقدمی صابری، مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، چاپ اول