چنان که از سخنان و نوشته های نزدیکان مرحوم آیت الله قاضی روشن می شود، زندگی آن بزرگوار بسیار ساده بود و در نهایت فقر و تنگدستی روزگار می گذرانید:
مرحوم قاضی – رضوان الله علیه – در نجف اشرف با وجود عائله سنگین، چنان در ضیق معیشت زندگی می نمود که داستانهای او برای ما ضرب المثل است. در خانه او غیر از حصیر خرمایی چیزی نبود و چه بسا برای روشن کردن چراغ نفتی در شب به جهت نبودن لامپا و یا نفت، در خاموشی به سر می بردند.
اما سختی زندگی، ذره ای این عارف وارسته را از مسیر بندگی خارج نکرد و همواره صبر و توکل را پیشه خود می ساخت:
مرحوم قاضی از نقطه نظر عمل، آیتی عجیب بود. اهل نجف و بالاخص اهل علم از او داستانهایی دارند. در نهایت تهیدستی زندگی می نمود با عائله سنگین و چنان غرق توکل و تسلیم و تفویض و توحید بود که این عائله، به حد ذره ای او را از مسیر خارج نمی کرد. یکی از رفقای نجفی ما که فعلا از اعلام نجف است برای من گفت: من یک روز به دکان سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم قاضی خم شده و مشغول کاهو سوا کردن است و به عکس معمول، کاهوهای پلاسیده و آنهایی که دارای برگهای خشن و بزرگ هستند برمی دارد. من کاملا متوجه بودم؛ تا مرحوم قاضی کاهوها را به صاحب دکان داد و ترازو کرد و مرحوم قاضی آنها را در زیر عبا گرفت و روانه شد. من که در آن وقت طلبه جوانی بودم و مرحوم قاضی مرد مسن و پیرمردی بود، به دنبالش رفتم و عرض کردم: آقا! من سؤالی دارم؛ شما به عکس همه، چرا این کاهوهای غیرمطلوب را سوا کردید؟ مرحوم قاضی فرمود: آقاجان من! این مرد فروشنده شخص بی بضاعت و فقیری است و من گاه گاهی به او مساعدت می کنم و نمی خواهم چیزی به او بلاعوض داده باشم تا اولا آن عزت و شرف و آبرو از بین برود و ثانیا خدای ناخواسته عادت کند به مجانی گرفتن، در کسب هم ضعیف شود و برای ما فرقی ندارد کاهوی لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهو و من می دانستم که اینها بالاخره خریداری ندارد و ظهر که دکان خود را می بندد، به بیرون خواهد ریخت؛ لذا برای عدم تضرر او مبادرت به خریدن کردم.
مناعت طبع آن بزرگوار نیز اجازه نمی داد که از کسی کمکی قبول کند. مرحوم آیت الله شیخ کاظم قاروبی یکی از شاگردان آن عالم بی بدیل می فرماید:
در زمان ریاست و مرجعیت آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی – رحمه الله علیه – از طرف معظم له برای مدرسان و استادان بزرگ حوزه علمیه نجف اشرف، هر ماه مقرری ای بین آقایان تقسیم می شد. با این همه، شخصیت و بزرگواری مرحوم آیت الله آقا سید علی قاضی طباطبایی باعث شده بود که هیچ کس جرات نکند در پرداخت مقرری مرحوم اصفهانی به وی پیش قدم باشد؛ چون می دانستند که مرحوم قاضی ممکن است قبول نکنند؛ هر چند ایشان در تهیدستی شدیدی به سر می بردند. بعد از مدتی تفحص، مرحوم اصفهانی به این نتیجه رسیدند که این کار فقط از دست من ساخته است، چون مرحوم آقا سید علی به من احترام و علاقه وافری از خود نشان می دادند، بدین جهت مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی هر ماه مقرری تعیین شده را به بنده می دادند و من آن را به مرحوم قاضی تحویل می دادم و بعدها متوجه شدم که این عمل آقا سید علی قاضی، فقط به خاطر احترام و ارج نهادن به بنده بود.
دریای عرفان (زندگی نامه و شرح احوال آیت الله سید علی قاضی)
نویسنده : هادی هاشمیان