در حوزه های علمیه، همان طور که دروس رایج و مرسوم دینی و در راس آنها فقه و اصول تدریس می شود، درس اخلاق نیز رواج دارد و استادان و شخصیتهای وارسته دینی تلاش می کنند تا با بیان آموزشهای اخلاقی، طالبان علم و دانش را به بال تقوا و تعهد و پرهیز از مخالفت با دستورات الهی مجهز نمایند. آموزگار اخلاق، همان گونه که به مبانی نظری این علم مجهز است، باید از کردار شایسته ای نیز برخوردار باشد و الگویی عملی و نمونه ای عینی از آموزه های اخلاقی باشد، همان گونه که امام صادق علیه السلام می فرمایند:
کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم لیروا منکم الورع و الاجتهاد و الصلوه و الخیر، فان ذلک داعیه؛ مردم را با غیر زبان دعوت کنید تا از شما ورع و کوشش و نماز و عمل نیک را ببینند؛ زیرا آنچه دعوت کننده است، همین است.
جلسه درس اخلاق، حلقه ای معنوی و روحانی است که در آن، زیر نظر مربی ای دلسوز و عالمی وارسته، نهال توحید آبیاری می شود و به ثمر می نشیند. نگاهی کوتاه به سابقه تدریس علم اخلاق در حوزه های علمیه، به خوبی اثرات مطلوب این سنت پسندیده را نشان می دهد و توجه به خطرات عالمان بی عمل برای جامعه بشری، لزوم دقت هر چه بیشتر در امر نظارت بر رفتار دانش پژوهان دینی و اهتمام به توسعه آموزش علم اخلاق در مدارس و مراکز علمی را گوشزد می کند. حضور مؤثر استادان بزرگ اخلاق در حوزه های علمیه، همچون رهبر انقلاب، حضرت امام خمینی و مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی و مرحوم حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و مرحوم حاج سید رضا بهاءالدینی در حوزه علمیه قم، مرحوم سید علی شوشتری و شاگرد نامی ایشان، آخوند ملا حسینقلی همدانی و شاگردان ایشان در حوزه نجف اشرف، مرحوم ملا علی نهاوندی در سامرا، سید محمد مجاهد و سید محمد سعید بهبهانی و سید احمد کربلایی در حوزه کربلا و آیت الله شیخ محمد شریف مازندرانی و شیخ محمد تقی آملی در تهران، موجب شد حوزه های علمیه بیشتر به سمت پالایش و تصفیه روح و جان حرکت کنند و طالبان علم الهی به تهذیب نفس اهتمام ورزند و همین جلسات بابرکت، سرمنشا رشد شخصیتهای باتقوا و آراسته ای همچون مرحوم آیت الله قاضی، علامه طباطبایی، آیت الله شهید مرتضی مطهری و شهید بزرگوار آیت الله قدوسی گردید و امید است که این زنجیره ادامه پیدا کند و به همت سالکان طریق عبودیت، روح و روان دانش پژوهان از تعالیم گران قدر قرآن و روایات ائمه معصومین علیه السلام سیراب گردد!
در این راستا، آیت الله مرحوم سید علی قاضی طباطبایی که سالهای مدید جان خود را از معارف الهی سیراب کرده بود، به آموزش علاقمندان و افراد بااستعداد پرداخت و شخصیتهای بزرگی را به جامعه اسلامی تحویل داد.
آیت الله قاضی پیش از تدریس اخلاق و عرفان، مانند هر عالمی به تدریس فقه اهل بیت علیه السلام اشتغال داشتند و دوره هایی از فقه را تدریس فرموده بودند؛ اما بیشترین اهتمام ایشان، به تدریس علم اخلاق و عرفان و کمک به تهذیب نفس شاگردان و ملازمان بوده است. در عین حال، مرحوم قاضی رسیدن به درجه اجتهاد را برای شاگردان خویش امری لازم می دانستند:
یکی از مسائلی که مورد تاکید مرحوم قاضی بود و به شاگردانشان می فرمودند، این بود که شما باید آن قدر درس بخوانید تا به درجه اجتهاد برسید. علتش این بود که اگر در آینده درهایی بر روی شما باز شد، نیاز به تقلید نداشته باشید. ممکن است عوالمی را مشاهده کنید که در صورت تقلید دچار مشکل شوید.
البته مرحوم قاضی ابتدا بسیار گمنام بودند و کسی از حالات معنوی ایشان باخبر نبود، اما حادثه ای پرده از کرامات ایشان برکشید و دیده ها را به سوی او دوخت که شنیدن آن جالب و آموزنده است:
مرحوم قاضی همیشه در ایام زیارتی از نجف اشرف به کربلا مشرف می شد. هیچ گاه کسی ندید که او سوار ماشین شود و از این سر کسی مطلع نشد جز یک نفر از کسبه بازار ساعت (بازار بزرگ) که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضی را در مشهد دیده و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود. ایشان هم اصلاح کرده بودند. آن مرد چون به نجف آمد، افشا کرد که من آقای قاضی را در مشهد دیدم. مرحوم قاضی خیلی عصبانی شدند و گفتند: همه می دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتی نکرده ام.
وقتی که آن مرد کاسب از مشهد مقدس به نجف اشرف مراجعه کرد، به رفقای خود گفت: گذرنامه من دچار اشکال بود و در شهربانی درست نمی شد. من برای مراجعت به آقای قاضی متوسل شدم و گذرنامه را به ایشان دادم و ایشان گفتند: فردا برو شهربانی و گذرنامه ات را بگیر! من فردای آن روز به شهربانی رفتم شهربانی گذرنامه مرا اصلاح و حاضر کرده بود؛ گرفتم و به نجف برگشتم. دوستان آن مرد گفتند: آقای قاضی در نجف بودند و مسافرت نکرده اند. آن مرد خودش نزد مرحوم قاضی آمد و داستان خود را مفصلا برای آقای قاضی گفت و مرحوم قاضی انکار کرده و گفت: همه مردم نجف می دانند که من مسافرت نکرده ام. آن روز نزد فضلای آن عصر نجف اشرف، مانند آقای حاج شیخ محمد تقی آملی و آقای حاج شیخ علی محمد بروجردی و آقای حاج سید علی خلخالی رفته و داستان را گفت. آنها به نزد مرحوم قاضی آمدند و قضیه را بازگو کردند و مرحوم قاضی انکار کرد. آنها با اصرار و ابرام بسیار مرحوم قاضی را وادار کردند که برای آنها یک جلسه اخلاقی ترتیب داده و درس اخلاق برای آنان بگوید. در آن زمان مرحوم قاضی بسیار گمنام بود و از حالات او احدی خبر نداشت. بالاخره قول داد برای آنها یک جلسه درس اخلاق معین کند. جلسه ترتیب داده شد و در ردیف اول، همین افراد به اضافه آقای حاج سید حسن مسقطی در آن شرکت داشتند و بعدا در ردیف دوم، در زمان بعد، حضرت علامه طباطبایی، آقای حاج سید احمد کشمیری، آقا میرزا ابراهیم سیستانی و برادر علامه، آقای محمد حسن الهی قاضی شرکت می کردند. در ردیف سوم، در زمان بعد، حضرت آقای حاج شیخ عباس قوچانی، حضرت آیت الله حاج شیخ محمد تقی بهجت فومنی رشتی مقیم قم و تعدادی دیگر از فضلای نجف اشرف در آن حضور داشتند.
دریای عرفان (زندگی نامه و شرح احوال آیت الله سید علی قاضی)
نویسنده : هادی هاشمیان