بررسی حدیث ردّ الشمس (3)

بررسی حدیث ردّ الشمس (3)

 

نویسنده : امیر حسن مظفری زاد

بررسی اشکالات مطرح شده بر حدیث ردّ الشمس ؛

1- صحت این مطلب منجر به بطلان حساب و حرکات می گردد .
جواب : خداوند متعال خورشید را بر می گرداند و به همراه آن فلک نیز بر می گردد ، پس اختلافی در حساب و حرکات بوجود نمی آید(1) .
همچنین از سید مرتضی رحمه الله در شرح بائیه سید حمیری در این مورد چنین نقل گردیده است : « دلایل واضح و صحیح دلالت دارند بر این مطلب که فلک و آنچه در آن است از خورشید و ماه و نجوم بنفسه و بواسطه طبیعتش حرکتی ندارد (بنابر آنچه مسلمانان به آن هدایت گردیده اند) و این خداوند تعالی است که به حرکت آورنده و بر گرداننده آن به اختیار خود می باشد و ما دلایل آن را در بسیاری از کتابهایمان جمع کرده ایم و اینجا محل ذکر آن نمی باشد »(2) .
ابن مغازلی در کتاب مناقب می گوید : « و هذا ممکن من طرق کثیره عند الله تعالى منها أن یخلق مثل الشمس فی الموضع الذی أعادها الله إلیه ابتداﺀ أو یهبط بعض الأرض فتظهر الشمس أو یخلق مثل الشمس فی صورتها و یجعل حکمها فی صلاه علی کحکم تلک الشمس و غیر ذلک من مقدوراته یعلمها سبحانه و قد رووا أیضا أن الشمس حبست لبعض‌ الأنبیاﺀ فیما سلف »(3) .
( این امر از جهات زیادی ممکن می باشد از جمله اینکه خداوند در مکانی که خورشید را به سوی ایشان برگردانید مانند آن را خلق کرده باشد . و یا اینکه مقداری از زمین فرو رفته باشد و خورشید نمایان شده باشد . و یا اینکه خداوند چیزی مانند خورشید خلق کرده باشد و حکم آن را در نماز مانند حکم خورشید قرار داده باشد . و غیر این مطالب از مقدورات الهی که خداوند به آن علم دارد . همچنین خورشید برای برخی از انبیاﺀ گذشته نگه داشته شده است ) .
البته باید توجه داشت که این احتمالات با تصریح حدیث بر بازگشت خورشید منافات دارد .
سبط ابن جوزی در جواب به جدّ خود ، در توضیح این حدیث می گوید : « و انما نقول : انها وقفت عن سیرها المعتاد . و لو رُدَّت على الحقیقه لم یکن عجباً، لأنَّ ذلک یکون معجزه لرسول اللَّه صلى الله علیه و سلم و کرامه لعلیّ علیه السلام، و قد حُبست لیوشع بالإجماع، و لا یخلو إمّا أن یکون ذلک معجزه لموسى أو کرامه لیوشع، فإن کان لموسى فنبیّنا صلى الله علیه و سلم أفضل منه، و إن کان لیوشع فعلیّ علیه السلام أفضل من یوشع، قال صلى الله علیه و سلم: «علماﺀ أمّتی کأنبیاﺀ بنی إسرائیل»، و هذا فی حقّ الآحاد، فما ظنّک بعلیّ علیه السلام؟ »(4) .
( مراد از ردّ الشمس توقف خورشید از حرکت معمولی می باشد نه ردّ حقیقی و اگر هم ردّ حقیقی صورت گرفته باشد عجیب نمی باشد ، زیرا آن معجزه ای برای رسول الله صلی الله علیه و آله و کرامتی برای علی علیه السلام می باشد . و خورشید بالاجماع برای یوشع متوقف گردید واین مطلب یا به خاطر معجزه ای برای موسی بود و یا کرامتی برای یوشع اگر برای موسی بود پیامبر ما از او افضل است و اگر برای یوشع بود علی علیه السلام از او افضل می باشد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند علمای امت من مانند انبیاﺀ بنی اسرائیل می باشند ؛ و این مطلب راجع به همگان است پس فکر تو راجع به علی علیه السلام چیست ؟ )

2- اشکال ابن فورک در کتاب الفصول من تعلیق الاصول :
« اگر این مطلب صحیح بود همه مردم در تمام نقاط آنرا می دیدند » .
جواب علامه مجلسی رحمه الله : « همان جوابی که در مورد انشقاق قمر گفته شد »(5).
ایشان در مورد شقّ القمر می گویند : « … و من طعن فی ذلک بأنه لو وقع لما کان یخفى على أحد من أهل الأقطار فقوله باطل لأنه یجوز أن یکون الله تعالى قد حجبه عن أکثرهم بغیم و ما یجری مجراه و لأنه قد وقع ذلک لیلا فیجوز أن یکون الناس کانوا نیاما فلم یعلموا بذلک على أن الناس لیس کلهم یتأملون ما یحدث فی السماﺀ و فی الجو من آیه و علامه فیکون مثل انقضاض الکواکب و غیره مما یغفل الناس عنه… (6).
( و سخن کسیکه طعنه زند به این مطلب به اینکه اگر انشقاق اتفاق افتاده بود بر احدی از اهل زمین مخفی نمی ماند ، باطل می باشد ؛ زیرا جایز می باشد که خداوند تبارک و تعالی آنرا از اکثر اهل زمین بواسطه ابرها و یا مانند آن محجوب نگه داشته باشد . و زیرا انشقاق در شب صورت گرفته است ، پس جایز است که مردم خواب بوده باشند و از آن اطلاع پیدا نکرده باشند ، علاوه بر اینکه همگی مردم نسبت به آنچه در آسمان و جو زمین از نشانه و علامت اتفاق می افتد فکر نمی کنند ، پس مانند حرکت ستارگان و غیر آن می باشد که مردم از آن غافل می باشند ) .
همانگونه که مشخص می باشد جواب ایشان راجع به شب بودن و خواب مردم برای ردّ الشمس کارایی ندارد .
همچنین از سید مرتضی رحمه الله در این مورد چنین نقل گردیده است : « … فأما علم أهل الشرق و الغرب و السهل و الجبل بذلک على ما مضى فی السؤال فغیر واجب لأنا لا نحتاج إلى القول بأنها ردت من وقت الغروب إلى وقت الزوال أو ما یقاربه على ما مضى فی السؤال بل نقول إن وقت الفضل فی صلاه العصر هو ما یلی بلا فصل زمان أداﺀ المصلی لفرض الظهر أربع رکعات عقیب الزوال و کل زمان و إن قصر و قل تجاوز هذا الوقت فذلک الفضل ثابت و إذا ردت الشمس هذا القدر الیسیر الذی تفرض أنه مقدار ما یؤدی فیه رکعه واحده خفی على أهل الشرق و الغرب و لم یشعروا به بل هو مما یجوز أن یخفى على من حضر الحال و شاهدها إن لم ینعم النظر فیها و التنقیر عنها فبطل السؤال على جوابنا الثانی المبنی على فوت الفضیله فأما الجواب الآخر المبنی على أنها فاتت بغروبها للعذر الذی ذکرناه فالسؤال أیضا باطل عنه لأنه لیس بین مغیب جمیع قرص الشمس فی الزمان و بین مغیب بعضها و ظهور بعض إلا زمان قصیر یسیر مخفی فیه رجوع الشمس بعد مغیب جمیع قرصها إلى ظهور بعضه على کل قریب و بعید و لا یفطن إذا لم یعرف سبب ذلک بأنه على وجه خارق للعاده و من فطن بأن ضوء الشمس غاب ثم عاد بعضه جوز أن یکون ذلک بغیم أو حائل » (7).
( … اما علم اهل شرق و غرب و دشت و کوه به این مطلب ، واجب نمی باشد زیرا ما احتیاج به این حرف نداریم که خورشید از وقت غروب به وقت زوال برگشت یا چیزی نزدیک به آن بلکه می گوئیم وقت فضیلت نماز عصر بلافاصله بعد از به جا آوردن نماز ظهر چهار رکعتی ( بعد از زوال ) می باشد پس هر زمانی و اگر چه کم باشد و از این وقت بگذرد از وقت فضیلت نماز فاصله گرفته است و اگر خورشید به اندازه این مقدار کم برگردد که ممکن است به اندازه یک رکعت باشد بر اهل شرق و غرب مخفی خواهد ماند و به آن آگاه نخواهند شد ، بلکه جایز می باشد که بر حاضرین نیز اگر به آن توجهی نداشته باشند مخفی بماند . این جواب برای مورد فوت فضیلت بود ولی در مورد فوت شدن نماز بواسطه غروب خورشید باید گفت بین غروب تمامی خورشید و غروب مقداری از آن زمان زیادی فاصله نمی باشد و برگشت خورشید به این مقدار بر نزدیک و دور مخفی خواهد ماند و کسی متوجه آن نخواهد شد مگر کسی که بداند با امر فارق العاده ای صورت گرفته است ، و اگر کسی متوجه گردد که نور خورشید غائب گردید و سپس مقداری از آن بازگشت جایز است که آن بواسطه ابر یا حائلی باشد) .
باید توجه داشت که جواب اول سید مرتضی در صورت فرض بیان شده درست می باشد ولی جواب دوم ایشان تنها در صورتی درست می باشد که پاسخی برای روایاتی باشد که در آنها تصریح به برگشت خورشید به وقت فضیلت نماز عصر نشده باشد ، مگر اینکه بگوئیم این دسته از روایات در نزد سید مرتضی ضعیف بوده اند .
همچنین علامه مجلسی رحمه الله از کتاب « العلل » متعلق به محمد بن علی بن ابراهیم چنین نقل می کند :
« قَالَ الْعَالِمُ علیه السلام : عِلَّه رَدِّ الشَّمْسِ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ مَا طَلَعَتْ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ کُلِّهِمْ أَنَّهُ جَلَّلَ اللَّهُ السَّمَاﺀ بِالْغَمَامِ إِلَّا الْمَوْضِعَ الَّذِی کَانَ فِیهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ أَصْحَابُهُ فَإِنَّهُ جَلَّاهُ حَتَّى طَلَعَتْ عَلَیْهِمْ 000 »(8) .
(عالم علیه السلام فرمود : علت اینکه خورشید برای امیرالمؤمنین علیه السلام برگشت و هیچ کس از آن مطلع نگردید این بود که خداوند آسمان را با ابرها پوشانید مگر مکان امیرالمؤمنین علیه السلام و یارانشان را …)
جواب دیگری که توسط امام باقر علیه السلام در جواب ابو بصیر مطرح گردیده است ، قدرت الهی برای طولانی کردن روز می باشد که هیچ مسلمانی نمی تواند آنرا انکار نماید ؛ زیرا امر محالی نیست و با انکار آن قدرت الهی انکار می شود : « … قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ الْفَلَکَ إِذَا تَغَیَّرَ فَسَدَ قَالَ ذَلِکَ قَوْلُ الزَّنَادِقَهِ فَأَمَّا الْمُسْلِمُونَ فَلَا سَبِیلَ لَهُمْ إِلَى ذَلِکَ وَ قَدْ شَقَّ اللَّهُ الْقَمَرَ لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله وَ رَدَّ الشَّمْسَ مِنْ قَبْلِهِ لِیُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَ أَخْبَرَ بِطُولِ یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ أَنَّهُ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمَّا تَعُدُّونَ‌ »(9).
( ابوبصیر می گوید به امام علیه السلام گفتم : آنها می گویند هنگامی که فلک تغییر کند فاسد می گردد . امام علیه السلام فرمودند : این حرف کافران است ولی مسلمانان راهی به سوی آن ندارند و خداوند ماه را برای پیامبر صلی الله علیه و آله شکافت و خورشید را قبل از آن برای یوشع بن نون بازگردانید و خبر داد به طولانی بودن روز قیامت و اینکه هزار سال از سالهایی است که آنها می شمرند) .

3- شبهه و جوابی که توسط سید مرتضی رحمه الله مطرح گردیده است :
« اقتضای این مطلب این است که امیرالمؤمنین علیه السلام بواسطه ترک نماز گناهکار باشند » .
همچنین در یکی از سایتهای متعلق به عامه چنین آمده است : « … ان الشمس ما ترجع لا من اجل علی و لا لغیره فمن هو علی لترجع له الشمس ؛ رجل یتأخر عن الصلاه و یخطئ ، اذا کان یخطی لا یکون معصوما فقد خلف شروط العصمه التی انتم تؤمنون بها فهل تعترفون انه غیر معصوم » ؟(10)
جواب1) : « این امر موقعی عصیان به حساب می آید که بدون عذر بوده باشد . در ضمن امیرالمؤمنین علیه السلام نماز را به صورت ایماﺀ و اشاره می خوانند و بازگشت خورشید برای این بوده است که ایشان افعال نماز را انجام دهند و به عنوان فضیلتی برای ایشان باشد و دلالت کند بر عظمت شأن ایشان .
جواب 2) : نماز ایشان به گونه ای فوت نگردید که تمامی وقت آن بگذرد بلکه زمان فضیلت آن گذشته بود (همچنانکه برخی از روایات بر آن دلالت دارند ) .
ایشان در ادامه می فرمایند : اگر کسی بگوید اگر نماز فوت نشده است پس چه فایده ای برای برگشت خورشید وجود دارد ؟ می گوئیم : برای درک فضیلت نماز در اول وقت آن و دیگر برای اینکه دلالت کند بر مرتبه بالای ایشان و جلالت قدرشان(11) در خرق عادت برای ایشان »(12) .

4 – اشکالی است که ابن تیمیه آن را مطرح کرده است ؛
و آن عدم صحت طرق این حدیث میباشد و راجع به آن مبالغه کرده است تا جایی که همه راویان آنرا ضعیف دانسته است .
متن این اشکال به این تفصیل می باشد : « قال ابوالفرج و هذا حدیث موضوع بلا شک و قد اضطرب الرواه فیه » (13).
و بعد از بیان نقل دیگری از حدیث می گوید : « … و هذا اللفظ الرابع یناقض الالفاظ الثلاثه المتناقضه و تبین ان الحدیث لم یروه صادق ضابط بل هو فی نفس الامر مما اختلقه واحد و عملته یداه فتشبه به آخر فاختلق ما یشبه حدیث ذلک و القصه واحده »(14).
جواب : اشکال ابن تیمیه در حالی است که این افراد (راویان حدیث ) از کسانی می باشند که مسلم و بخاری در صحیحین به آنها اعتماد کرده اند . سؤال اینجاست که این سخن با اعتقاد آنها مبنی بر صحت تمامی اخبار صحیحین چگونه قابل جمع می باشد ؟! »(15)

5- اشکال دیگری که ابن تیمیه مطرح می کند
این است که : « … و مثل هذا مما تتوفر الهمم و الدواعی عن نقله فیمتنع ان ینفرد الواحد و الاثنان » (16).
( اگر برای این واقعه اصلی وجودداشت بزرگترین عجایب عالم به حساب می آمد و دواعی نقل آن وفور پیدا می کرد و اختصاص به عده اندکی پیدا نمی کرد) .
جواب 1) :
انگیزه های عدم نقل بیشتر می باشد زیرا مردم در زمان امویین بوده اند و در بیشتر اوقات آنها دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام بوده اند و تلاششان نقص وارد کردن به ایشان بوده است پس چگونه می تواند این فضیلت بزرگ بینشان مستفیض گردد .
جواب 2) :
این اشکال بواسطه شقّ القمر که معجزه پیامبر می باشد نقض می گردد و امیرالمؤمنین در آن مشارکتی نداشته اند تا انگیزه ای بر مخفی نگه داشتن آن وجود داشته باشد و با این حال تعداد بیشتری از روات نسبت به روات حدیث ردّ الشمس آنرا نقل نکرده اند .
و ادعای ابن تیمیه مبنی بر فرق میان آن دو به اینکه شقّ القمر در شب و هنگام خواب مردم بوده است ، باطل می باشد ؛ به خاطر حدیثی که راجع به تفسیر ٭اقترب الساعه٭(17) از انس در صحیح بخاری نقل گردیده است که گفت : اهل مکه درخواست کردند که آیه ای به آنها نشان داده شود ، پس شقّ القمر به آنها نشان داده شد . (صحیح بخاری 6/252_ 253 ح 361)
و در سنن ترمذی در تفسیر این سوره از جبیر بن مطعم آمده است : انشق القمر علی عهد رسول الله صلی الله عیه و آله و سلم … فقالوا : سحرنا محمد ! فقال بعضهم : لئن کان سحرنا فما یستطیع ان یسحر الناس کلهم . (سنن ترمذی 5/ 372 ح3289 )
جواب 3) :
سبب عدم تواتر نقل در مثل این وقایع در کتب این بوده است که اکثر مردم بی سواد بوده اند و نوشتن تاریخ و تألیف نزد نوشتن می دانسته اند رواج نداشته است ( چه در میان مسلمانان و چه در میان غیر ایشان ) و لذا مؤلفی در آن عصرها شناخته نشده است ، و از معجزات پیامبر صلی الله علیه و آله جز اندکی به ما نرسیده است و تألیف از زمان تابعین آغاز می گردد و در زمان تابعین تابعین رواج پیدا می کند ( در هنگامی که از ذکر حوادث گذشته مگر اندکی باقی نمانده است و مردم به خاطر ترس و یا دشمنی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام را فراموش کرده اند به خصوص آنچه را که تصریح در امامت ایشان داشته باشد (18).

6-این اشکال نیز توسط ابن تیمیه مطرح گردیده است :
« إنّ خصوصیّات الروایات متنافیه من وجوه، و هو یکشف عن کذب الواقعه » (19).
( خصوصیات روایات از جهاتی با یکدیگر منافات دارند که کاشف از کذب روایت می باشد) .
جواب : « منافات خصوصیات موجب کذب اصل واقعه نمی گردد و اقتضای خطای در خصوصیات وجود دارد ؛ زیرا هیچ واقعه ای وجود ندارد که از طرق زیادی نقل گردیده باشد مگر اینکه در خصوصیات با یکدیگر اختلاف پیدا کرده اند ، حتی در مورد شقّ القمر این اختلافات وجود دارد .
همچنین اینکه منافاتی میان روایات وجود ندارد ؛ زیرا در برخی از نقلها مبالغه صورت گرفته است و مبالغه ضرری به کلام نمی زند » (20).

7- اشکال دیگری از ابن تیمیه :
« اشتمال الأحادیث على المنکرات: منها: إنّ رسول اللّه صلّى اللّه علیه و اله و سلم قال: «یا ربّ! إنّ علیّا فی طاعتک و طاعه رسولک، فاردد علیه الشمس».
قال أبو سعید: فو اللّه لقد سمعت للشمس صریرا کصریر البکره حتّى رجعت بیضاء نقیّه.
و منها: إنّها لمّا غابت سمع لها صریر کصریر المنشار.
و منها: إنّها أقبلت و لها صریر کصریر الرحى‌.
و إنّما قلنا: إنّ هذه منکرات؛ لأنّ الشمس لا تلاقی من الأجسام ما یوجب هذه الأصوات التی تصل من فلک الشمس إلى الأرض‌ » (21).
( این حدیث مشتمل بر منکرات می باشد ؛ زیرا در روایت مطلبی وجود دارد مبنی بر اینکه خورشید در هنگام برگشت صدایی مانند صدای چاه یا ارّه و یا مار چنبر زده داشت ، در حالی که خورشید با اجسام برخوردی ندارد تا موجب چنین صدایی گردد)
جواب : خداوند متعال عاجز نمی باشد از احداث صدایی تا برای گوش هم حظّی باشد از این فضیلت ، همانطوری که برای چشم می باشد و بواسطه آن یقین زیادتر گردد و توجه بیشتری صورت گیرد (22).
ادامه اشکال : مورد دیگری که به گمان ابن تیمیه جزﺀ منکرات می باشد ؛ « خوابیدن پیامبر صلی الله علیه و آله بعد از نماز عصر می باشد در حالی که مکروه می باشد و پیامبر صلی الله علیه و آله مکروه انجام نمی دهند و همچنین ایشان چشمانشان می خوابد ولی قلبشان نمی خوابد ، پس چگونه نماز علی (علیه السلام ) فوت می گردد ؟!
متن این اشکال به این شرح است : « … فان النوم بعد العصر مکروه منهی عنه و النبی صلی الله علیه و سلم تنام عیناه و لا ینام قلبه فکیف تفوت علیا صلاه العصر … »(23) .
و سپس اینکه اگر فوت شدن نماز جایز می باشد ، بر علی ( علیه السلام ) گناهی نمی باشد اگر نماز را بعد از غروب بخواند و علی ( علیه السلام ) افضل از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی باشد ، در حالی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) نماز عصرشان در روز خندق فوت گردید و خورشید بر نگشت.و همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) و سایر صحابی خوابیدند تا اینکه خورشید طلوع کرد و باز نگشت .
و اگر فوت شدن نماز حرام می باشد پس از کبائر می باشد و کسی که آنرا انجام دهد ، این مطلب عیب و نقص برای او به حساب می آید و نه منقبت » .
جواب : « همانگونه که دانستی پیامبر صلی الله علیه و آله نخوابیدند و بلکه بواسطه وحی غش کردند .
و آنچه نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله چشمشان می خوابد و قلبشان نمی خوابد ، دلالت دارد بر کذب بودن روایتی که پیامبر صلی الله علیه و آله برای نماز صبح خوابشان برد و کذب روایت فراموش کردن ایشان نماز روز خندق را .
و با این وجود استدلال او به این دو روایت به خاطر عدم برگشت خورشید برای پیامبر صلی الله علیه و آله با وجود افضلیت ایشان بر علی علیه السلام باطل می باشد . علاوه بر اینکه افضلیت پیامبر صلی الله علیه و آله مستلزم اولویت ایشان در ردّ خورشید برای ایشان نمی باشد زیرا جایز است که برگشت خورشید برای امیرالمؤمنین علیه السلام به خاطر دفع طعنه منافقان به ایشان باشد . پس خورشید برای ایشان برگشت تا با شاهدی آشکار بفهمند که او در طاعت الهی است ، و یا غیر آن از مواردی که اقتضاﺀ می کند که این مطلب مختص به ایشان باشد نه پیامبر صلی الله علیه و آله .
علاوه بر این علی علیه السلام نماز را ترک نکردند بلکه آنرا با اشاره خواندند ، همانگونه که برخی از روایات به آن اشاره دارند و خورشید برای ایشان برگشت تا فضیلت نماز اول وقت را درک نمایند و فضل ایشان و کمال طاعتشان ظاهر گردد و زبان منافقان قطع گردد »(24) .

8- اشکال ابن حزم ؛
ابن حزم این حدیث را جزﺀ مواردی که شیعه در آن اختلافی ندارند معرفی می کند و با وقاهت آن را به عدم حیا و بی آبرویی شیعه نسبت می دهد .
متن این اشکال به این شرح می باشد : « … و لا یختلفون فی أنَّ الشمس رُدَّت على علیّ بن أبی طالب مرّتین، أ فیکون فی صفاقه الوجه، و صلابه الخدّ، و عدم الحیاﺀ، و الجرأه على الکذب، أکثر من هذا على قرب العهد و کثره الخلق » (25).
جواب علامه امینی رحمه الله : « ممکن است خواننده این تند خوئی تصور کند که تنها شیعه است که قائل به حدیث ردّ الشمس می باشد و قائل شدن به آن منکر و حرف باطلی است 000 ادب شیعه اگر چه اجازه تقابل به مثل و بدگویی به ما نمی دهد ولی ما برای خواننده حقیقت را آشکار می کنیم 000 تا ببیند بی حیایی و جرأت بر کذب را .
حدیث ردّ الشمس را جمعی از حفاظ ثبت با اسانید فراوانی بیان کرده اند و جمعی از کارشناسان بعضی از اسناد آنرا صحیح دانسته اند . و برخی دیگر اسناد دیگری را حسن دانسته اند . و جمعی سخت گرفته اند بر کسانی که بر این حدیث ایراد وارد کرده اند و آنرا ضعیف دانسته اند ، و آنها حاملان روح خبیث اموی می باشند ، یعنی ؛ ابن حزم ، ابن جوزی ، ابن تیمیه ، ابن کثیر .
و برخی انکار ایشان بر این حدیث برایشان گران تمام شده است و لذا حرف آنها را با تألیفاتشان رد کرده اند و طرق و اسانید حدیث را جمع کرده اند ، و از جمله ایشان این افراد می باشند ؛
1- أبو بکر الورّاق: صاحب کتاب «من روى ردَّ الشمس»، که آنرا « ابن شهرآشوب » در مناقب (ج2 ص 353) نقل کرده است .
2- أبو الحسن شاذان الفضلی: صاحب رساله ای در طرق حدیث، که مقداری از آن را « الحافظ السیوطی » در « اللآلئ المصنوعه » ( ج 1 ص 338 ) ذکر کرده است و گفته است : طرق این حدیث با سندهای زیادی وارد شده است و آنرا به منتهی درجه صحیح دانسته است، و با ابن جوزی به خاطر طعنه اش به بعضی از راویان این حدیث به منازعه پرداخته است .
3- الحافظ أبو الفتح محمد بن الحسین الأزدی الموصلی: صاحب کتابی که اختصاص به این حدیث دارد و آن را « الحافظ الکنجی » در الکفایه الطالب ص 383 ذکر کرده است .
4- أبو القاسم الحاکم ابن الحذّاﺀ الحسکانی النیسابوری الحنفی: صاحب رساله ای با عنوان « مسأله فی تصحیح ردّ الشمس و ترغیم‌ النواصب الشُّمْس »، مقداری از آن را « ابن کثیر» در«البدایه و النهایه »ج 6 ص 88 ذکر کرده است، و ذهبی در کتاب «تذکره الخواص» ج 3 ص 1200 ذکر کرده است .
5- أبو عبد اللَّه الجعل الحسین بن علیّ البصری ثمّ البغدادی (م 399)، او فقیه و متکلم بوده است و صاحب کتاب «جواز ردّ الشمس»، که ابن شهرآشوب آن را ذکر کرده است .(المناقب ج 3 ص 353)
6- خطیب خوارزم أبو المؤیّد موفّق بن أحمد (م 568) صاحب کتاب « ردّ الشمس لأمیر المؤمنین که معاصر او « ابن شهرآشوب » آن را ذکر کرده است . (المناقب ج 2 ص 360 )
7- أبو علیّ الشریف محمد بن أسعد بن علیّ بن المعمر الحسنی (م 588). صاحب جزوه ای در جمع طرق حدیث ردّ الشمس ( لسان المیزان ج 5 ص 85 )
8- الحافظ جلال الدین السیوطی (م 911) صاحب رساله ای راجع به حدیث که آن را « کشف اللبس عن حدیث ردّ الشمس » نامیده است .
9- أبو عبد اللَّه محمد بن یوسف الدمشقی الصالحی (م 942)او شاگرد سیوطی است و صاحب جزوه « مزیل اللبس عن حدیث ردّ الشمس » که آن را « برهان الدین الکورانی المدنی » در کتاب خود « الأمم لإیقاظ الهمم » (ص 63) ذکر کرده است .
و ما نمی توانیم ذکر کنیم آن متون را و طرق و اسانید ایشان را زیرا احتیاج به تألیف کتابی حجیم که مختص به آن باشد دارد و ما در اینجا نمونه هایی از آن حفّاظ و اعلام را ذکر می کنیم ، از کسانی که بدون هیچ خدشه ای حدیث را نقل کرده اند و کسانی که راجع به آن صحبت کرده اند و آن را صحیح دانسته اند . و این امر قانع کننده و کافی است (26) ؛
1- حافظ «ابو الحسن عثمان بن ابى شیبه عبسى» کوفى متوفى 239 در سنن خود حدیث را ذکر کرده است.
2- حافظ «ابو جعفر احمد بن صالح» مصرى متوفى 248، کسى است که شیخ بخارى در صحیحش و دیگران، اتفاق بر وثاقتش کرده‌اند، به دو طریق، از اسماء بنت عمیس نقل کرده و گفته است: کسى که راه دانش پوید، نشاید از حدیث اسماﺀ که از رسول خدا نقل کرده سرپیچى کند زیرا این حدیث از بزرگترین علائم نبوت است .
3- «محمّد بن حسین ازدى» متوفى 277 در کتاب خود «فى مناقب على رضى اللّه عنه» همانطوری که آنرا ابن ندیم و کورانی و غیر آنها نقل کرده اند . ( مراجعه کنید به لسان المیزان 5 / 140) .
4- حافظ «ابو بشر محمّد بن احمد دولابى» متوفى 310 در کتاب خود «الذریّه الطاهره» (ص 191 ح 157) حدیث را نقل کرده است(27) .
5- حافظ «ابو جعفر احمد بن محمّد طحاوى» متوفى 321 در «مشکل الاثار» ج 3 ص 63 حدیث را به دو لفظ آورده و گفته است «این دو حدیث هر دو ثابت، و روات آن ثقه می باشند .
امینى گوید : تصدیق به صحت حدیث و قاطعیت آن از ابى جعفر طحاوى در کتب قوم مانند شفاى قاضى و دیگران به تواتر رسیده است و ما به همین زودى به تصریحات آنان میپردازیم ولى دست امین چاپ که باید ودیعه‌هاى اسلامى را حفظ کند، آن را از کتاب «مشکل الاثار» تحریف کرده است . – زنده باد امانت-
6- حافظ «ابو جعفر محمّد بن عمرو العقیلى» متوفى 322
7- حافظ ابو القاسم طبرانى متوفى 360 ، در کتاب « معجم الکبیر» حدیث را نقل کرده است.
8- حاکم «ابو حفص عمر بن احمد» مشهور به ابن شاهین متوفى 385 در « مسند کبیر» آورده است .
9- حاکم «ابو عبد اللّه نیشابورى» متوفى 405 ، در تاریخ نیشابور در شرح حال عبد اللّه بن حامد فقیه واعظ، حدیث را نقل کرده است.
10- حافظ «ابن مردویه» اصفهانى متوفى 416 ، در «مناقب» حدیث را به اسناد ابوهریره بیان کرده است .
11- «ابو اسحاق ثعلبى» متوفى 427 یا 437 ، در تفسیر خود و در قصص النبیاﺀ که موسوم به «العرائس المجالس » است حدیث را آورده است(ص 249) .
12- فقیه «ابو الحسن على بن حبیب بصرى» بغدادى شافعى، مشهور به ماوردى متوفى 450 حدیث را در «اعلام النبوه» (ص 142) به عنوان یکى از نشانه‌هاى نبوت شمرده و از طریق اسماء آن را روایت کرده است.
13- حافظ «ابو بکر بیهقى» متوفى 458 ، در کتاب «دلائل النبوه»( ج 2 ص 275 رقم 680 ) آن را روایت کرده است ، همانطور که مناوی در «فیض القدیر»(ج 5 ص 440)بیان کرده است .
14- حافظ «خطیب بغدادى» متوفى 463 ، حدیث را در «تلخیص المتشابه» و «الاربعین» (ج 1 ص 225 ح 353) نقل کرده است.
15- حافظ «ابو زکریا» اصفهانى مشهور به ابن منده متوفى 512 ، حدیث را در کتاب خود به نام «المعرفه» روایت کرده است.
16- حافظ قاضى «عیاض ابو الفضل» مالکى اندلسى پیشواى زمان خود متوفى 544 در کتاب خود به نام «الشفاﺀ بتعریف الحقوق المصطفی » آن را روایت کرده است و آن را صحیح دانسته است ( ص280-284) .
17- اخطب الخطباﺀ «خوارزمى» متوفى 568 ، یکى از شعراى غدیر در قرن ششم ، حدیث را در «المناقب» نقل کرده است.(ص 306 ح 301 )
18- حافظ «ابو الفتح نطنزى» حدیث را در کتاب خود «الخصائص العلویه» روایت کرده است.
19- «ابو المظفر یوسف قزأوغلى» حنفى متوفى 654 در «تذکره الخواص » (ص 49) آن را روایت کرده آنگاه سخن جدّ خود ابن جوزى مبنی بر موضوعه بودن و مضطربه بودن روایت را رد کرده است .
قضاوت ابن جوزى اینست که: حدیث مجعول و روایت آن مضطرب مى‌باشد، زیرا احمد بن داود، فضیل بن مرزوق، و عبد الرحمن بن شریک در اسناد روایت‌اند، و متّهم در میان آنها ابن عقده است که رافضى بوده است .
اما ایراد ابو المظفر بر ابن جوزى، خلاصه‌اش این است که: « قول جدّی بأنَّه موضوع دعوى بلا دلیل، و قدحه فی رواته لا یرِد لأنّا رویناه عن العدول الثقات الذین لا مغمز فیهم، و لیس فی إسناده أحد ممّن ضعّفه، و قد رواه أبو هریره أیضاً، أخرجه عنه‌ ابن مردویه، فیحتمل أنَّ الذین أشار إلیهم فی طریقه ، و اتّهام جدّی بوضعه ابن عقده من باب الظنّ و الشکّ لا من باب القطع و الیقین، و ابن عقده مشهور بالعداله، کان یروی فضائل أهل البیت و یقتصر علیها، و لا یتعرّض للصحابه- رضی اللَّه عنهم- بمدح و لا بذمّ، فنسبوه إلى الرفض … ».
( گفتار جدّ من مبنی بر موضوعه بودن روایت ادعایی بدون دلیل می باشد . و طعنه او بر راویان حدیث وارد نمی باشد زیرا ما آن روایت را از عادلان ثقه که ایرادی بر ایشان نمی باشد روایت کرده ایم و هیچکدام از کسانی که او آنها را ضعیف دانسته است در اسناد آن وجود ندارد . البته ابو هریره نیز همین حدیث را نقل کرده که ابن مردویه از او روایت مى‌کند، شاید راویانی که او به آنها اشاره کرده است در طریق او باشند.
و اینکه جدّ من، ابن عقده را متهم دانسته ، از روى گمان و تردید است نه از روى قطع و یقین و ابن عقده مشهور به عدالت است، او همیشه فضائل اهل بیت را روایت مى‌کرد و بر آن‌ها اکتفا مى‌نمود و چون متعرض مدح و ذمّ صحابه نمى‌شد او را به رفض نسبت داده‌اند000 ) .
20- حافظ « ابو عبدالله محمد بن یوسف الکنجی الشافعی » متوفی 658 ، در کتاب خود «کفایه الطالب » (ص 381- 388 باب 100) فصلى را به حدیث ردّ الشمس اختصاص داده و در آن از ناحیه امکان بازگشت خورشید و از ناحیه صحت نقل حدیث ، بحث کرده است و گفته است : « فلا یرى للمتشرّع وسعاً فی إنکاره من ناحیه الإمکان لحدیث ردّ الشمس لیوشع المتّفق على صحّته » .
(کسى که معتقد به دین باشد نمى‌تواند منکر امکان این واقعه شود به دلیل حدیث رد الشمس برای یوشع که اتفاق بر صحت آن وجود دارد) .
و در مورد صحت حدیث، به طور خلاصه مى‌گوید: گروهى از علما آن را از معجزات پیغمبر صلی الله علیه و سلم شمرده‌اند، از جمله «ابن سبع» است که در «شفاﺀ الصدور» آن را ذکر نموده، و حکم به صحتش کرده است. دیگر قاضى عیاض در «الشفاﺀ» است و از طحاوى به دو طریق صحیح نقل شده، آنگاه کلام احمد بن صالح مصرى را نقل کرده است .
امام حافظ «ابو الفتح محمّد بن حسین ازدى» موصلى در جمع طرق حدیث در کتاب جداگانه‌اى کوشش‌هاى اطمینان بخشى مبذول داشته است، آنگاه از طریق حاکم در تاریخش و از طریق شیخ ابى الوقت در جزﺀ اول از احادیث امیر ابى احمد حدیث را روایت کرده و سپس به ردّ تضعیف کننده آن از نظر امکان، وقوع، سند و متن پرداخته و احتجاج امیر المؤمنین (ع) به آن را، در روز شورى ذکر می کند 000
21- «ابو عبد اللّه شمس الدین محمّد بن احمد انصارى» اندلسى متوفى 671 در کتاب «التذکره باحوال الموتى و امور الاخره»(ص 14) می گوید: خداى بزرگ خورشید را پس از غروب بر پیغمبرش باز گردانید تا على (علیه السلام) نماز گزارد، این حدیث را طحاوى نقل کرده، و گفته است: این حدیث قطعیت دارد و اگر بازگشت خورشید سودمند نبود و تجدید وقت نماز نمى‌شد خداوند آن را باز نمى‌گردانید.
22- «شیخ الاسلام الحمّوئى» متوفى 722 ، حدیث را در «فراید السمطین»(ج 1 ص 183 ح 146 باب 37 ) روایت کرده است.
23- حافظ «ولىّ الدین ابو زرعه العراقی » متوفى 826 در «طرح التثریب» ج 7 ص 247 از طریق طبرانى در معجم الکبیر(ج 24 ص 144 ح 222) نقل کرده و آن را حسن دانسته است (28).
24- امام ابو الربیع سلیمان السبتى، مشهور به ابن سبع در کتابش «شفاﺀ الصدور» نقل کرده و صحیحش دانسته است .
25- حافظ «ابن حجر عسقلانى» متوفى 852 ، حدیث را در «فتح البارى» (ج 6 ص 222) نقل کرده و گفته است: طحاوى و طبرانى در الکبیر و حاکم و بیهقى در «الدلائل» از اسماء بنت عمیس نقل کرده‌اند : « أنَّه صلى الله علیه و سلم دعا لمّا نام على رکبه علیّ ففاتته صلاه العصر، فرُدَّت الشمس حتى صلّى علیّ، ثمَّ غربت» و این برگ ترین معجزه است . و ابن جوزى که آن را در «موضوعات» آورده، خطا کرده است همچنین ابن تیمیه در کتاب « الرد علی الروافض» که گمان به موضوعه بودن آن پیدا کرده است ، اشتباه کرده است و الله اعلم .
26- امام «عینى الحنفى» متوفى 855 ، در «عمده القارى» ، شرح صحیح بخارى ( ج 22 ص 262 ) ، گوید: این امر همچنین براى امام على رضى اللّه عنه ، اتفاق افتاد حاکم از اسماﺀ بنت عمیس نقل کرده (و حدیث را متذکر شده سپس گوید) : طحاوى حدیث را در «مشکل الاثار» ذکر کرده سپس به کلام احمد بن صالح نامبرده اشاره کرده، گوید: و این حدیثى است متصل، و راویان آن همه ثقه اند . و توجهی به ایراد ابن جوزى به آن نمی شود .
27- حافظ «سیوطى» متوفى 911 حدیث را در «جمع الجوامع» چنانکه در ترتیب اوست 5 ر 277 از على علیه السلام در شمار معجزات پیغمبر (ص) نقل کرده است و در خصائص الکبرى ( ج 2 ص 310) مى‌گوید: یوشع روزى که با جباران مى‌جنگید خورشید برایش متوقف شد، و براى پیغمبر ما صلی الله علیه و آله در معراج چنین اتفاق افتاد و از این عجیب‌تر بازگشت خورشید است در وقتى که نماز عصر على رضى اللّه عنه فوت شده بود.
این حدیث را در «اللئالى المصنوعه» ( ج 1 ص 308-312) از امیر المؤمنین‌ علیه السلام و ابى هریره و جابر انصارى و اسماﺀ بنت عمیس از طریق ابن منده و طحاوى و طبرانى و ابن ابى شیبه و عقیلى و خطیب و دولابى و ابن شاهین و ابن عقده روایت کرده، و قسمتى از رساله ابو الحسن فضلى را در حدیث ذکر کرده و در جلد 1 ص 174 گفته است: گروهى از ائمه و حافظان تصریح به صحت حدیث کرده‌اند.
و در «اللئالى» (ج 1 ص 341 ) روایت را بدون ایراد در سندش از ابوذر ( علیه السلام ) نقل کرده، که گفت: على ( علیه السلام ) روز شورى ‌گفت: شما را به خداوند سوگند می دهم آیا در بین شما کسى است که براى او خورشید باز گشته باشد، جز من وجود دارد ، هنگامیکه رسول خدا خوابید و سرش را در دامن من نهاد؟ 000
و در «نشر العلَمین» ص13 بعد از ذکر کلام قرطبى نامبرده می گوید : کلام قرطبى در نهایت تحقیق است و استدلال او بر تجدید وقت به داستان بازگشت خورشید در نهایت نیکوئى است از این رو نماز به صورت اداﺀ انجام شده است و گرنه فایده ای برای بازگشت خورشید نمی باشد ؛ زیرا قضاى نماز عصر، بعد از غروب آفتاب صحیح بود.
این استدلال و استحسان را نیز در کتاب «التعظیم و المنّه» ص 8 آورده است.
28- «نور الدین سمهودى الشافعی» شافعى متوفى 911 ، در «وفاء الوفاﺀ» (ج3 ص 822) در ذکر مسجد الفضیخ معروف به «مسجد الشمس» می گوید: گفت مجد : نباید کسى گمان کند اینجا مکانى است که بعد از غروب خورشید براى على رضى اللّه عنه بازگشت زیرا این کار در صهباﺀ خیبر انجام شد. سپس حدیث قاضى عیاض و سخن او و سخن طحاوى را نقل کرده و می گوید: مجد گفت : اینجا شایسته‌تر است نامش را مسجد الشمس بگذاریم تا جاى دیگر، و ابن حزم تصریح کرده حدیث جعلى است و قصه ردّ الشمس براى على رضى اللّه عنه به اجماع علما باطل است و گوینده‌اش خود را به نادانی زده است . مى‌گویم: حدیث را طبرانى با سندهایی نقل کرده و حافظ نور الدین هیثمى گفته است : رجال یکى از روایات همه صحیح‌اند مگر ابراهیم بن حسن که ثقه می باشد و فاطمه بنت على بن ابیطالب (علیه السلام) را نمى‌شناسم!.
و ابن منده و ابن شاهین حدیث اسماﺀ بنت عمیس را و ابن مردویه حدیث ابى هریره را نقل کرده‌اند، و اسناد هر دو «حسن» است و از کسانى که صحت آن را اعتراف کرده‌اند طحاوى و دیگران مى‌باشند. حافظ ابن حجر در فتح البارى (ج6 ص222) پس از ذکر روایت بیهقى گفته است: قطعا ابن جوزى که آن را در مجعولات آورده، خطا کرده است.
29- حافظ «ابو العباس القسطلانى» متوفى 923 ، حدیث را در «المواهب اللدنیّه» ( ج 2 ص 528 ) از طریق طحاوى و قاضى عیاض و ابن منده و ابن شاهین و طبرانى و ابى زرعه از حدیث اسماء بنت عمیس و از طریق ابن مردویه از حدیث ابى هریره نقل کرد است .
30- حافظ «ابن الدیبع» متوفى 944 ، حدیث را در «تمییز الطیّب من الخبیث» ( ص 96 ح 663) نقل کرده و ایراد احمد و ابن جوزى را متذکر شده، سپس با تصحیح طحاوى و صاحب «الشفاﺀ» آن را جبران کرده و گوید: ابن منده و ابن شاهین و دیگران حدیث اسماﺀ و غیر او را نقل کرده‌اند.
31- « سید عبد الرحیم بن عبد الرحمن العباسى» متوفى 963 در «معاهد التنصیص» ( ج 4 ص 198 رقم 215) اشعار مقصوره ابن حازم را نقل کرده است:
فیا لها من آیه مبصره
ابصرها طرف الرّقیب فامترى‌
و اعتورته شبهه فضلّ عن
تحقیق ما ابصره و ما اهتدى‌
و ظنّ انّ الشّمس قد عادت له
فانجاب جنح اللیل عنها و انجلى‌
و الشّمس ما ردّت لغیر یوشع
لمّا غزا و لعلىّ اذ غفا
( شگفتا از معجزه روشنى که رقیب با گوشه چشم آنرا مى‌بیند و باز شک مى‌کند.
شبهه‌اى او را عارض شده، از تحقیق آنچه دیده بود، گمراه شد و هدایت نیافت.
گمان کرد باز گشت خورشید براى او بوده که پرده تاریک شب را به روشنائى روز شکافته است.
در حالیکه خورشید براى کسى جز یوشع هنگام جنگ و جز على هنگام خواب، باز نگشته است ) (29).
آنگاه حدیث را به لفظ طحاوى از دو طریق او نقل کرده و دنبال آن قصه ابى منصور مظفر واعظ نامبرده را آورده است.
32- حافظ «شهاب الدین ابن حجر هیثمى» متوفى 974 ،، حدیث را در صواعق المحرقه (ص 128) ، کرامتى روشن براى امیر المؤمنین (ع) دانسته و مى‌گوید: صحت حدیث ردّ الشمس را طحاوى و قاضى در شفا پذیرفته‌اند و شیخ الاسلام ابو زرعه آن را حسن دانسته و دیگران از او پیروى کرده‌اند و بر کسانى که آن را مجعول مى‌دانند، ایراد گرفته‌اند، و این پندار که با غروب آفتاب وقت نماز سپرى شده و باز گشت خورشید دیگر سودى ندارد ( الموضوعات ج 1 ص 355) مورد قبول نیست بلکه ما می گوئیم : همانطورى که بازگشت خورشید خصوصیتی است، درک اداى نماز عصر نیز امتیاز و خصوصیتى است. سپس داستان ابى منصور مظفر بن اردشیر عبادى نامبرده را ذکر مى‌کند.
و در شرح همزیه بوصیرى (ص 133) در حدیث «شق القمر» گوید: متناسب با این معجزه، معجزه ردّ الشمس پیغمبر صلی الله علیه و سلم بعد از غروب حقیقى وقتى که پیغمبر صلی الله علیه و سلم خوابیده بود مى‌باشد (تا آنجا که گوید) پس خورشید باز گشت تا على (علیه السلام)نماز عصر را به طور اداﺀ بخواند و به عنوان کرامتی برای پیغمبر صلی الله علیه و سلم باشد . و در صحت این حدیث اختلاف شده ، برخى قطع به جعلی بودن آن دارند و عده ای دیگر آن را صحیح می دانند و حق همین سخن است ، آنگاه تصریح کرده که از دو روایت اسماﺀ یکى صحیح و دیگرى حسن است.
33- «ملّا على القارى» متوفى 1014 در کتاب «مرقاه» ،شرح مشکوه، ج 4 ص 287 گوید: امّا ردّ الشمس پیغمبر صلی الله علیه و سلم از اسماﺀ روایت شده است (آنگاه حدیث را ذکر کرده) و پس از ذکر کلام عسقلانى نامبرده گوید: از اینجا دانسته مى‌شود ردّ الشمس معنى‌اش، تأخیر خورشید است. یعنى نزدیک بود غروب کند پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) آن را متوقف کرد . و بدین ترتیب ایرادى که بعضی گرفته‌اند که: «و از غفلت جعل کننده این حدیث این که آن را به صورت فضیلتى نگریسته و توجه به عدم فایده‌اش نکرده است ؛ زیرا نماز عصرى با غروب خورشید قضاﺀ می شود و بازگشت خورشید آن را اداﺀ نمى‌سازد» ، دفع می گردد . علاوه بر اینکه قضاﺀ نشدن نماز را با بازگشت خورشید مى‌توان از خصوصیات و امتیازات دانست و آن در معجزات بلیغ تر می باشد و الله اعلم بتحقیق الحالات .
گفته شده است : تعارض دارد این حدیث با حدیث صحیحى که رسیده است: « لم تحبس الشّمس على احد الّا لیوشع » (خورشید بر احدى جز یوشع بازداشت نشده است ).
جواب داده می شود : مقصود اینست که خورشید بر هیچ پیغمبرى غیر از من باز نگشته مگر براى یوشع .
34- نور الدین حلبى الشافعى» متوفى 1044 ، در «السیره النبویه»(السیره الحلبیه ج 1 ص 386) گوید: امّا بازگشت خورشید پس از غروب براى پیغمبر صلی الله علیه وسلم ، در خیبر اتفاق افتاده و از اسماﺀ بنت عمیس روایت شده (و پس از ذکر حدیث گوید:) بعضى گویند: براى کسانى که راه دانش پویند، شایسته نیست از حفظ این حدیث تخلف کنند زیرا این حدیث از بزرگترین علائم نبوت است و حدیثى است متصل، و در «امتاع» آمده است که : این روایت از پنج طریق روایت شده و آنها را ذکر مى‌کند و بدین ترتیب، آنچه از ابن کثیر از پیش نقل کردیم که گفته، حدیث را تنها یک زن مجهول از اهل بیت که حالش نامعلوم است نقل کرده، مردود مى‌گردد، و همچنین رد می گردد کلام ابن جوزی که: «این حدیث بدون شک جعلی است» . آنگاه از امتاع، پنجمین حدیثش را ذکر کرده، و از سبط ابن جوزى داستان ابى منصور مظفر واعظ را در ص412 حکایت مى‌کند.
35- «شهاب الدین خفاجى الحنفی» متوفى 1069 ، در شرح الشفاﺀ ج 3 ص 11 گوید: طبرانى به اسناد مختلف از رجالى که اکثر آنها مورد وثوقند حدیث را روایت کرده است و در ص 12 گوید: یکى از شارحان بر این حدیث اعتراض کرده و گفته: «این حدیث دروغ و رجالش مورد ایراد، دروغگو، و جعّال مى‌باشند»، او نمى‌داند که حق خلاف آن است، و او از کلام ابن جوزى به این اشتباه افتاده، غافل از اینکه کتاب ابن جوزى اکثر مطالبش مردود است ، چنانکه خاتمه الحفاظ سیوطى و نیز سخاوى گفته‌اند: ابن جوزى در کتاب موضوعاتش خود را سخت به زحمت انداخته تا جائیکه بسیارى از احادیث صحیح را چنانکه ابن صلاح اشاره کرده، در ردیف مجعولات آورده است.
و مصنف رحمه الله حدیث را صحیح دانسته و اشاره کرده است که تعدد طرق آن شاهد صدقى بر صحتش می باشد و قبل از او بسیارى از امامان مانند طحاوى صحتش را تأیید کرده‌اند. ابن شاهین، ابن منده و ابن مردویه، و طبرانى در معجمش آن را نقل کرده و طبرانى افزوده است: حدیث حسن است و عراقى آن را در تقریب ذکر کرده (آنگاه پس از نقل عبارت حدیث گوید) : اینکه ابن جوزى گفته است با وجود قضا سودى در بازگشت خورشید نیست، بى وجه است زیرا فوت نماز بر اثر عذرى که مانع از اداﺀ نماز بوده صورت گرفته، و آن عذر مزاحمت نکردن پیغمبر صلی الله علیه و سلم بوده است و این خود فضیلتى است ،آن هم چه فضیلتی ، و چون خورشید بازگشت على (علیه السلام) فضیلت اداى نماز را نیز درک کرد (تا آنجا که گوید) : سیوطى درباره این حدیث تصنیف مستقلى دارد که نام آن را «کشف اللبس عن حدیث ردّ الشمس» گذاشته است و قبل از او ابى الحسن فضلى شبیه این تصنیف را آورده و طرقش را با اسانید بسیار آورده است و صحتش را به حد اعلى تأیید کرده و با ابن جوزى که در بعضى از رجال آن خدشه وارد ساخته، به مخالفت برخاسته است 000 .
36- «ابو العرفان شیخ برهان الدین ابراهیم بن حسن بن شهاب الدین الکردی الکورانی المدنی» متوفى 1102 حدیث را در کتابش «الأمم لإیقاظ الهمم» ص63 به نقل از کتاب «الذریه الطاهره»(ص 129 ح 156) اثر حافظ ابی بشیر الدولابى، ذکر کرده است 000 .
سپس گوید: حافظ جلال الدین سیوطى در جزوه «کشف اللبس فی حدیث ردّ الشمس» گوید: حدیث ردّ الشمس معجزه پیغمبر ما محمّد (ص) است، و امام ابو جعفر طحاوى و دیگران این حدیث را صحیح میدانند و حافظ أبو الفرج ابن جوزى که این حدیث را جزو مجعولات قرار داده، افراط کرده است و شاگرد محدث سیوطی « ابو عبد اللّه محمّد بن یوسف دمشقى صالحى» در جزوه «مزیل اللبس عن حدیث ردّ الشمس» گوید: بدان که این حدیث را طحاوى در کتاب شرح مشکل الاثارش از اسماء بنت عمیس به دو طریق روایت کرده و گفته است این دو حدیث هر دو ثابت و محقق است و راویان هر دو ثقه و مورد اطمینان‌اند. و قاضى عیاض در الشفاﺀ و حافظ ابن سیّد الناس در «بشرى اللبیب» و حافظ علاء الدین مغلطاى در کتاب «الزهر الباسم» آن را نقل کرده و حافظ ابن الفتح الازدى صحت آن را تأیید، و حافظ ابو زرعه ابن العراقى (طرح التثریب ج 7 ص 247)، و شیخ ما حافظ جلال الدین السیوطى در «الدرر المنتثره فی الاحادیث المشتهره»(ص23) آن را حسن دانسته‌اند.
حافظ «احمد بن صالح» گوید: در عظمت این حدیث کافى است که هر کس در طریق دانش گام بردارد، شایسته نیست از حدیث اسماﺀ تخلف کند، زیرا این حدیث از بزرگترین علائم نبوت است.
و حافظان احادیث بر ابن جوزى که حدیث را در کتاب موضوعاتش آورده، به شدت ایراد گرفته‌اند، حافظ «ابو الفضل ابن حجر» در باب قول النبى صلی الله علیه و سلم «احلّت لکم الغنائم» از کتاب فتح البارى بعد از ایراد حدیث گوید: ابن جوزى اشتباه کرده است که آن را در موضوعات آورده است. من این سخن را از خط ابن حجر نقل کردم.
سپس گوید: این حدیث از طریق اسماء بنت عمیس و على بن ابى طالب (علیه السلام) و فرزندش حسین (علیه السلام) ، و ابى سعید و ابى هریره روایت شده 000آنگاه راجع به رجال آن صحبت می کند و می گوید: از مطالبى که پیش از این از بیانات حافظان احادیث در پیرامون این حدیث آوردیم و رجال حدیث را بیان کردیم معلوم شد در میان راویان آن نه متّهمى وجود دارد و نه مطرود مورد اتفاقى و قطعیت و عدم بطلان حدیث بر شما آشکار شد. اکنون چیزى درباره حدیث نمانده مگر شبهات و ایرادهائى که بر آن گرفته‌اند، آنگاه ایرادها را مطرح کرده و به هر کدام پاسخ کافى و کامل داده است.
37- «ابو عبد اللّه زرقانى المالکی » متوفى 1122 ، در کتاب «شرح المواهب» ج 5 ص 113- 118 حدیث را صحیح دانسته وگوید: ابن جوزى که این را از مجعولات قلمداد کرده، مرتکب خطا شده است، آنگاه به شدت به ردّ ابن تیمیه پرداخته، گوید: جای یک دنیا شگفتی است از کلام ابن تیمیه و پس از نقل عدم صحت از قول احمد (ابن تیمیه) و ابن جوزى مى‌گوید: شامى (شمس الدین الدمشقی الصالحی مؤلف مزیل اللبس) گفته است: ظاهرا حدیث از طریق برخی از دروغگویان به آنها رسیده است و گرنه نمى‌توانستند نسبت ضعف به آن دهند تا چه رسد به جعل ، و هر گاه اسناد حدیث بر آنها عرضه مى‌شد، مى‌پذیرفتند که برای حدیث اصلى وجود دارد و ساختگى نیست. آنگاه اشاره مى‌کند: با وجود قواعدى که تنظیم کرده‌اند و با وجود اینکه بسیارى از حفاظ حدیث را در کتبى که مورد اعتماد است، نقل کرده و آن را تقویت و تأیید کرده‌اند حکم به مجعولیت مردود مى‌گردد.
و گوید: به واسطه این حدیث معلوم مى‌شود، نماز (علی علیه السلام) ، قضا نبوده بلکه قطعا اداﺀ برگزار شده است و گر نه سودى بر دعاﺀ مترتب نخواهد بود . سپس گوید: و یکى از قواعد این است که تعدد طریق در یک روایت مفید این مطلب می باشد که برای حدیث اصلی وجود دارد ، و از اتفاقات نیک اینکه ابا منصور مظفر واعظ … و قصه را همانگونه که گذشت ذکر کرده است .
38- «شمس الدین حفنى الشافعى » متوفى 1181 ، در حاشیه‌اى که بر جامع الصغیر سیوطى دارد، راجع به کلام پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله «ما حبست الشّمس على بشر الّا على یوشع بن نون»( خورشید براى احدى جز یوشع بن نون باز داشت نشد» می گوید: «این روایت منافاتى با حدیث ردّ الشمس براى آقای ما على رضى اللّه عنه ندارد؛ زیرا آن در مورد بازگشت خورشید پس از غروب است و حدیث یوشع توقف خورشید است نه بازگشت آن پس از غروب، و مقصود اینکه: براى احدى در زمانهاى گذشته خورشید حبس نشده مگر براى یوشع بن نون و زیرا «حُبس» فعل ماضى است پس منافاتى با وقوع حبس بعد از آن براى بعضی از اولیاﺀ الله ندارد000(المواهب الدنیه ج 2 ص 528-530) .
39- «میرزا محمّد البَدَخشى» ، در «نُزُل الأبرار»(ص 79) گوید: گروهى از پیشوایان حفّاظ، مانند طحاوى، قاضى عیاض، و دیگران صریحا صحت حدیث ردّ الشمس را بیان کرده اند . طحاوى گوید: این حدیث قطعى است، و راویانش ثقه اند . و کلام طحاوى را نقل می کند و حکایت ابى منصور مظفر واعظ را ذکر می کند و می گوید حافظ سیوطى یک مجلد کتاب خود را به طرق حدیث و خصوصیات آن، اختصاص داده است.
40- «شیخ «محمّد الصبّان» متوفى 1206 ، حدیث را در «اسعاف الراغبین» ص 62 یکى از معجزات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شمرده و در ص 162 آن را یکى از کرامات امیر المؤمنین علیه السلام دانسته و می گوید: طحاوى و قاضى در «الشفاﺀ» حدیث را صحیح دانسته اند و شیخ الاسلام ابو زرعه و به پیروى از او دیگران، آن را حسن دانسته‌اند و بر گروهى که آن را مجعول مى‌دانند، ایراد گرفته است 000.
41- «شیخ محمّد امین بن عمر» مشهور به «ابن عابدین الدمشقی» پیشواى حنفیان زمانش بوده و متوفى 1252 می باشد در حاشیه‌اش ( ردالمحتار علی الدر المختار ج 1 ص 241) بعد از نقل کلام مصنف که : « لو غربت الشّمس ثمّ عادت هل یعود الوقت، الظاهر نعم …» (اگر خورشید غروب کرد و دوباره بازگشت آیا وقت هم باز مى‌گردد؟ که ظاهرا جواب مثبت است … ) ، مى‌گوید: شافعیان را عقیده برآنست که وقت باز مى‌گردد زیرا پیامبر علیه الصلاه و السلام در دامن على رضى اللّه عنه خوابید، تا خورشید غروب کرد وقتى بیدار شدند على (علیه السلام ) او را خبر داد که نماز عصرش فوت شده (پیغمبر صلی الله علیه و آله) فرمودند : « اللّهمّ إنّه کان فى طاعتک و طاعه رسولک فارددها علیه» (خدایا او در طاعت تو و طاعت پیامبر تو است ، خورشید را براى او بازگردان) .
پس خورشید باز گشت تا (على علیه السلام) نماز عصر را بخواند و این واقعه در خیبر اتفاق افتاد . طحاوى و عیاض حدیث را صحیح دانسته اند و گروهى که یکى از آنها طبرانى است با سند صحیح آن را نقل کرده‌اند و کسى که مثل ابن جوزى آن را مجعول پندارد، خطا کرده است و حدیث با قواعد ما امتناعی برای آن ندارد 000 .
42- « سید احمد زینى دحلان الشافعى» متوفى 1304 ، در السیره النبویه(ج 2 ص 201) ، حاشیه «السیره الحلبیه» ج 3 ص125 مى‌گوید: یکى از معجزات پیامبر صلی الله علیه و سلم بازگشت خورشید برای او است، اسماﺀ بنت عمیس روایت کرده …- حدیث و روایت طحاوى و کلام احمد بن صالح مصرى را نقل می کند- آنگاه می گوید: و احمد بن صالح از بزرگان ائمه حدیث و مورد وثوق است و در شأن او این بس که بخارى در صحیحش از او نقل کرده است و اعتبارى بر قرار دادن ابن جوزی آن را در موضوعات نمی باشد ؛ زیرا علما در سهل انگارى او در کتابش موضوعات اتفاق کرده‌اند، به طورى که بسیارى از احادیث صحیح را در آنجا آورده است‌ .
سیوطى گوید (الفیه السیوطی فی علم الحدیث ص 92 ) :
و من غریب ما تراه فاعلمى
فیه حدیث من صحیح مسلم‌
(بدانکه از شگفتى‌هائى که در آن کتاب (موضوعات ابن جوزى) مى‌بینى حدیثی از صحیح مسلم است ) .
آنگاه کلام قسطلانى را در «المواهب اللدنیه» ( ج 2 ص 528-530) و گوشه‌اى از گفتار زرقانى در شرح مواهب ( ج 5 ص 116 ) ذکر کرده و از جمله آن قصه ابى منصور واعظ و شعر او است ؛ سپس از حافظ ابن حجر عدم تنافى بین این حدیث و حدیث‌ «لم تحبس الشمس على احد الا لیوشع بن نون» را حکایت کرده است . مبنى بر اینکه حبس خورشید براى یوشع قبل از غروب و براى على (علیه السلام) بعد از غروب بوده است . آنگاه می گوید: مى‌گویند علم نجوم قبل از این اتفاق صحیح بود و از روزى که خورشید براى یوشع بن نون متوقف شد، اکثر آن باطل گردید و چون براى على رضى اللّه عنه بازگشت تمام آن باطل شد.
43- « سید محمّد مؤمن الشبلنجى» در «نور الابصار» (ص 63) ردّ الشمس را جزﺀ معجزات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شمرده است(30) .

9- اشکال ابن جوزی ؛
خلاصه اشکال چنین است گوید : سند این روایت به خاطر وجود اشخاصی مانند احمد بن داوود ، فضیل بن مرزوق ، عبدالرحمن بن شریک و شخص متهم یعنی ابن عقده که رافضی می باشد ، جعلی و روایتی مضطرب است .( انا فلا اتهم بهذا الا ابن عقده فانه کان رافضیا یحدث بمثالب الصحابه )(31).
جواب سبط ابن جوزی : «گفته جد من مبنی بر اینکه این حدیث جعلی است ، ادعایی بدون دلیل می باشد ؛ زیرا ما آن حدیث را از عادلانی ثقه که طعنه ای بر ایشان نمی باشد نقل کرده ایم و در سندهای روایت احدی از کسانی که او ضعیف دانسته است نمی باشند . و همچنین ابوهریره این حدیث را نقل کرده است که آن را ابن مردویه نقل کرده است ، پس احتمال دارد کسانی که جدم به آنها اشاره کرده است در طریق ابوهریره باشند .
و اتهام جد من به ابن عقده مبنی بر واضع بودن از باب ظن و شک می باشد نه از باب قطع و یقین و ابن عقده مشهور به عدالت می باشد و فضائل اهل البیت را نقل می کرده و بر آن اکتفا می کرده است و متعرض صحابه از جهت مدح و ذم نمی شده است ، پس او را نسبت به رفض داده اند … .
و در این مورد حکایت عجیبی است که جماعتی از مشایخ ما در عراق برایم نقل کرده اند . آنها می گفتند : در نزد ابو منصور مظفر بن اردشیر عبادی واعظ بودیم که در مدرسه تاجیه در مدرسه ای در باب ابرز ( محله ای در بغداد ) نشسته بود و حدیث رد الشمس را برای علی علیه السلام نقل می کرد و آن را بسیار زیبا بیان می کرد و سپس فضائل اهل البیت علیهم السلام را ذکر می کردکه ابری جلوی خورشید را پوشانید تا جایی که مردم فکر کردند که خورشید غروب کرده است ، پس ابو منصور بر روی منبر ایستاد و به سوی خورشید اشاره کرد و شعری سرود که :
لا تغربی یا شمس حتى ینتهی
مدحی لآلِ المصطفى و لنجلِهِ‌
و اثنی عِنانَکِ إن أردت ثناﺀهمْ
أ نسیتِ أن کان الوقوفُ لأجلِهِ‌
إن کان للمولى وقوفُکِ فلیکنْ
هذا الوقوفُ لخیلِهِ و لرجلِه‌ »(32) .
( غروب نکن ای خورشید تا مدحم برای آ مصطفی تمام شود و اگر خواهن ثنای ایشانی توقف کن، آیا فراموش کرده ای توقفت را برای او، اگر توقف تو برای مولا بوده است پس این توقف برای سپاهیان او می باشد)
جناب علامه رحمه الله می گوید : « همچنین این قضیه را محی الدین بن ابی الوفاﺀ القرشی الحنفی در « جواهر المضیه » (ج 2 ص 502 ح 909) در طبقات حنفیه نقل کرده است (33) .
نکته : برخی خواسته اند با توجیه کلام ابن تیمیه و ابن جوزی ، مبنی بر ضعف سند ، از آنها دفاع کنند . از جمله ایشان « ابو عبدلله الزرقانی المالکی » در شرح المواهب می گوید : ظاهر این است که آن طریقی که در دست آنها بده است از طریق برخی از کذابین بوده است و از طریق سابقی که ذکر کردیم نبوده است و گرنه با وجود آنها معذور بودند از حکم به ضعف حدیث ، چه رسد به وضع آن و اگر اسانید روایت بر آنها عرضه می گردید اعتراف می کردند که برای حدیث اصلی وجود دارد و جعلی نمی باشد (34).
سید احمد زینی دحلان شافعی نیز در « سیره النبویه » (ج 2 ص 201 ) گفته است : اعتباری به قرار دادن ابن جوزی این حدیث را در کتاب موضوعات نمی باشد ؛ زیرا علما اتفاق دارند که او در این کتاب تساهل کرده است ، تا جایی که در آن بسیاری از احادیث صحیح را قرار داده است و سیوطی گفته است (الفیه السیوطی فی علم الحدیث ص 92) :
و من غریب ما تراه فاعلم
فیه حدیث من صحیح مسلم »(35)
( و از غرائب موجود در کتاب موضوعات این است که در آن حدیثی از صحیح مسلم وجود دارد ) .

10- گفته شده است :
این حدیث تعارض دارد با حدیث صحیحی که می گوید : « لم تحبس الشمس علی احد الّا لیوشع » (36).
(خورشید بازداشته نشد مگر برای یوشع )
جواب (که بعضی از حفّاظ و اعلام به این اشکال داده اند) : بین این دو روایت به این صورت جمع می گردد که ؛ توقف نکرد خورشید برای احدی از انبیاﺀ غیر از من مگر برای یوشع (37).
همچنین جواب دیگری که می توان به این اشکال داد این است که این روایت مربوط به توقف خورشید است و بحث ما راجع به برگشت خورشید می باشد .

11- اشکال ابن کثیر :
در نقل این حدیث زنی از اهل بیت (اسماﺀ) انفراد دارد که حالش مجهول است(38).
جواب ( توسط نور الدین حلبی) : شایسته نیست برای کسی که در راه علم است از حفظ این حدیث تخلف کند زیرا آن از برجسته ترین نشانه های نبوت است و حدیثی متصل می باشد و در « امتاع » نقل گردیده است که آن حدیث از طرف اسماﺀ از پنج طریق نقل گردیده است و بواسطه آن اشکال ابن کثیر رد می گردد و همچنین سخن ابن جوزی مبنی بر موضوعه بودن حدیث (39).

12- اشکال ابن جوزی :
با وجود قضا نیازی به بازگشت خورشید نیست و فایده ای بر آن مترتب نمی باشد .
متن اشکال : « قلت ومن تغفیل واضع هذا الحدیث أنه نظر إلى صوره فضیله ولم یتلمح إلى عدم الفائده، فإن صلاه العصر بغیبوبه الشمس صارت قضاﺀ فرجوع الشمس لا یعیدها أداﺀ » (40).
(می گویم و از غفلت جاعل این حدیث اینکه به آن به صورت فضیلت نگاه کرده و توجه نکرده است که فایده ای ندارد؛ زیرا نماز عصر با غایب شدن خورشید قضا می گردد و رجوع خورشید آنرا ادا نمی گرداند )
جواب ؛ شهاب الدین الخفاجی ابتدا می گوید : « ان تعدد طرقه شاهد صدق علی صحته » ؛ (تعدد طرق این حدیث شاهد صدقی بر صحت آن می باشد) . و سپس به اشکال ابن جوزی می پردازد و در جواب می گوید : « نماز ایشان بواسطه عذری که مانع از خواندن نماز اداﺀ بود قضا گردید وآن عبارت است از عدم ایجاد مزاحمت برای پیامبر صلی الله علیه و سلم و این فضیلتی بزرگ است پس هنگامی که خورشید برگشت درک کردند فضیلت اداﺀ را » (41).

13- شبهه مطرح شده در سایت کویتی :
شیعیان برای اثبات امامت امامانشان به مسائل شاذ و خرافات و سحر پناه آورده اند .
« … فرد الشمس لعلی مثل تعیین الائمه بالخرافات … لقد لجأ الرافضه الی اثبات امامه ائمتهم بالشذوذات و فنون السحر و الخرافات . و لو کانت عندهم الوصیه و عندهم النص و الیهم الاشاره لما التجوا للخرافات و السحر و الشعوذه » (42).
( … بازگشت خورشید برای علی (علیه السلام)مانند تعیین ائمه با خرافات می باشد … و رافضه شیعه برای اثبات امامت امامانشان دست به دامن موارد نادر و سحر و خدافات شده اند. و اگر در نزد ایشان وصیت و نص بود به آن اشاره می کردند و دست به دامن موارد نادر و سحر و خدافات نمی شدند )
در ادامه نویسنده این متن (عبد الرحمن دمشقیه) برای اثبات ادعای خود به نقل معجزه هایی برای امام سجاد علیه السلام ، امام حسین علیه السلام ، امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام از کتاب شریف اصول کافی می پردازد و در پایان می گوید : « … وهکذا عرض القوم اصولهم بان الامامه لا تثبت الا بالنص و الاشاره و لا یکون الامام الا منصوصا علیه مشارا الیه من قبل الذی قبله » .
( و اینچنین شیعیان اصول خود را عرضه می کنند که امامت تنها از طریق نص ثابت می گردد و امام تنها باید از طریق نص تعیین گردد و بوسیله امام قبلی به او اشاره شده باشد ) .
جواب : اولا ؛ در کتابهای شیعیان و از جمله اصول کافی و … روایات زیادی وجود دارد که بر امامت ائمه معصومین صلوات الله علیهم تصریح گردیده است و در این مقام مجالی برای بیان آنها نمی باشد.
ثانیا ؛ مسئله رد الشمس از جمله مسائلی است که در کتب عامه نیز بیان گردیده است و برخی از علمای آنها تصریح به صحت آن کرده اند که در صفحات گذشته بحث آن گذشت .

14- اشکال علمی
خورشید از جهت علمی ممکن نمی باشد که برگردد به سوی جایگاه خود بلکه این زمین است که باید برگردد از حرکت دورانی خود تا به جای اول خود برسد ، مانند اینکه خورشید برگشته است به سوی جایگاه خود ، و این مسئله اتفاق نمی افتد مگر یک مرتبه در آخر الزمان ؛ زیرا (حضرت) رسول صلی الله علیه و آله فرمودند : قیامت بر پا نمی گردد تا اینکه خورشید از مغرب طلوع کند . برای همین ممکن نمی باشد که خورشید برای علی کرم الله وجهه برگشته باشد ، پس این افترائی است بر خداوند و تکذیبی است بر رسولش .
(متن اشکال : علمیا لا یمکن للشمس ان ترجع الى الواء بل على الارض ان تعکس حرکه دورانها حتى تبدو کأ ن الشمس هی التی عادت الى الوراء.و هذه الظاهره لن تحدث الا مره واحده و هی فی اخر الزمان لقول الرسول صلى الله علیه و اله لن تقوم الساعه حتى تطلع الشمس من مغربها .لهذا لایمکن للشمس ان تکون قد رجعت من مغربها لسیدنا علی کرم الله وجهه. فهدا افتراﺀ على الله و تکدیبا لحدیث رسوله )(43) .
جواب : اولا باید گفت این سخن که «خورشید برگشت» می تواند بر اساس کنایه باشد که حتی در زمان کنونی نیز با تمامی پیشرفتهای علمی و اثبات اینکه زمین به دور خورشید می گردد و مسلم بودن آن در نزد همه ، باز هم به صورت کنایه گفته می شود ؛ خورشید غروب کرد ، خورشید طلوع کرد ، خورشید پشت ابرها رفت و …
ثانیا : حدیثی که به عنوان شاهد مطرح گردیده است در منابع روایی شیعی چنین مطرح شده است : « لَا تَقُومُ السَّاعَه حَتَّى تَکُونَ عَشْرُ آیَاتٍ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا و … » (44). و همانطوری که ملاحظه می شود به جای حرف «لن» که دلالت بر نفی ابد می کند حرف «لا» آمده است که برای نفی است و دلالت دارد بر اینکه برای وقوع قیامت حتما باید خورشید از مغرب طلوع کند و دلالتی ندارد بر اینکه نمی تواند قبل از آن اتفاق بیافتد و حتی اگر روایت مطرح شده در اشکال را نیز قبول کنیم باز هم دلالتی بر آن نخواهد داشت ؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله خبر می دهند از اینکه در روز قیامت خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد و راجع به اینکه آیا قبل از آن هم ممکن است اتفاق بیافتد سخنی نمی گویند .
ثالثا : آنچه در روایت مطرح گردیده است طلوع خورشید از مغرب می باشد و هیچ ربطی به بحث ما که بازگشت خورشید است ندارد .

15- اگر در نزد شما شیعیان خداوند عادل می باشد ، آیا گناهکار و خطاکار را مکافات می کند یا نه ؟!
( متن اشکال : … اذا کان الشیعه یؤمنون ان الله عادل ، فلن یکافی المسیﺀ علی خطاه … ) (45).
جواب : اولا امیرالمؤمنین علیه السلام نمازشان را فراموش نکرده بودند و بواسطه قرار گرفتن سر مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله نتوانستند نماز خود را بخوانند .
ثانیا همانطور که در متن بعضی از روایات تصریح شده است ایشان نماز خود را به صورت نشسته و با اشاره می خوانند .
ثالثا این اشکال در صورتی وارد است که ما روایاتی را بپذیریم که می گویند خورشید غروب کرده بود ، و الا در سایر روایات می گوید خورشید از وقت فضیلت نماز عصر گذشته بود .

16- اشکال به عصمت امام
اگر علی (علیه السلام) معصوم است پس چگونه خطا می کند و نماز عصرش را فراموش می کند؟! و اگر او ولیّ شماست خشوع و عصمتش مفقود می گردد ؛ زیرا کسی که خطا کند معصوم نمی تواند باشد .
(متن اشکال : … هذا بحد ذاته خطا جسیم و زلل لا یغتفر لانه علی المعصوم الولی عندکم فان کان ولیکم فقد خشوعه و فقد عصمته لان من یخطی و یغلط لا یکون معصوما … ) (46).
جواب : همان پاسخی که برای اشکال قبل مطرح کردیم ما را از پرداختن به این اشکال بی نیاز می کند .

17- اشکال به امام جماعت بودن امام
حدیث شما دلیلی است بر اینکه علی (علیه السلام) امام جماعت نیست و مردم نمازشان را بدون امامت علی (علیه السلام) خوانده اند ، پس چگونه او امام ایشان است در حالی که مردم نماز خود را بدون او خوانده اند ؟!
( متن اشکال : ان حدیثکم هذا دلیل ان علی لیس اماما للصلوه فصلی الناس بلا امامه علی !! فکیف یکون اماما لهم و هم یصلون بدونه ؟؟؟ ) (47).
جواب : پاسخ به این سؤال بر می گردد به اینکه سؤال کننده منظورش رد الشمس در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله است و یا در زمان بعد از ایشان ؛ اگر منظور او در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله است ، با حضور ایشان امامت امیرالمؤمنین علیه السلام معنا ندارد و بر فرض که از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان امام جماعت معین گردیده باشند ، همانطور که در متن بعضی از روایات به آن تصریح گردیده است ایشان در آن روز از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله به مأموریتی رفته بودند. و اگر منظور او در زمان بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله است ، همانطوری که در فصل بررسی محتوایی مطرح کردیم ، عدم امام جماعت بودن ایشان در این مورد بنابر روایات به خاطر دو مطلب بوده است ؛ یا اینکه زمین به گونه ای بوده است که ایشان خود از خواندن نماز در آن خودداری می کنند ( شوره زار بودن ، ملعون بودن و …)و یا اینکه به خاطر تأخیر یارانشان در هنگام رد شدن از فرات ایشان خود نمازشان را خوانده اند.

نتیجه گیری ؛
با توجه به آنچه بیان گردید به نظر می رسد حدیث ردّ الشمس ، به غیر از مواردی که اشاره شد و دارای مشکل متنی بود ، غیر قابل انکار باشد و همانگونه که گذشت از میان علمای شیعه کسی را پیدا نکردیم که این حدیث را رد کرده باشد و همچنین به غیر از تعداد اندکی از علمای متعصب اهل سنت که به بررسی شخصیت ایشان پرداختیم ، سایر علمای شاخص ایشان این حدیث را تأیید کرده اند .
تعداد زیادی از علما (اعم از شیعه و سنی) نیز تصریح به صحت روایت کرده اند و سعی خود را برای دفاع از آن به کار گرفته اند .
اشکالات مطرح شده نیز پاسخ داده شده است که در فصل دوازدهم به صورت نسبتا مفصل به آن پرداخته شد .
همچنین باید توجه داشت که معجزه موقعی معجزه خواهد بود که از درک و فهم بشر فراتر بوده و با نیروی عادی قابل اجرا نباشد و لازمه آن اتصال به نیرویی ماوراء الطبیعه می باشد ، لذاست که تنها اولیای الهی و خاصان او قدرت بر انجام آن به اذن الهی دارند .
آنچه در این مختصر جلب توجه می کند سکوت در برابر نقل ردّ الشمس برای حضرمی از طرف کسانی است که برای انکار این روایت نهایت تلاش خود را کرده اند و نشان از تعصب آنها و قصد آنها برای انکار فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد . انگیزه آنها نیز از کلام ایشان که می گویند شیعه می خواهد به واسطه این حرفها وصایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را اثبات کند معلوم می گردد ، که چیزی نیست جز جلوگیری از اشاعه هر چیزی که حاکی از برتری مطلق امیرالمؤمنین علیه السلام از خلفای سه گانه می باشد . این در حالی است که این مطلب یکی از کوچکترین فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد و شیعه را برای اثبات کلام خود ، آیات قرآن و نصوص روایی ، کفایت می کند.
و در پایان ؛
« اللهم إنی لو وجدت شفعاء أقرب إلیک من محمد و أهل بیته الأخیار الأئمه الأبرار لجعلتهم شفعائی فبحقهم الذی أوجبت لهم علیک أسألک أن تدخلنی فی جمله العارفین بهم و بحقهم و فی زمره المرحومین بشفاعتهم إنک أرحم الراحمین و صلى الله على محمد و آله حسبنا الله و نعم الوکیل » .

منبع : راسخون

فهرست منابع ؛
1- قرآن ؛ کلام الله المجید
2- الاحتجاج ؛ احمد بن علی طبرسی ؛ نشر مرتضى ؛ مشهد مقدس‌ ؛ 1403 هجرى‌
3- الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ؛ شیخ مفید رحمه الله ؛ کنگره جهانى هزاره شیخ مفید ؛ قم‌ اول‌ ؛ 1413 هجرى‌
4- ارشاد القلوب ؛ حسن بن ابى الحسن دیلمى‌ ؛ انتشارات شریف رضى‌ ؛ اول‌ ؛ 1412 هجرى‌
5- اعلام الوری ؛ فضل بن حسن طبرسی ؛ انتشارات داراالکتب الاسلامیه ؛ قم‌ ؛ سوم‌
6- اعلام النبوه ؛ أبو الحسن علی بن محمد بن حبیب الماوردی ؛ دار الکتاب العربی ؛ بیروت ؛ الأولى ؛ 1987 ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
7- الإقبال بالأعمال الحسنه ؛ سید بن طاووس رحمه الله ؛ دار الکتب الإسلامیه ؛ تهران‌ ؛ دوم‌ ؛ 1367ش
8- الامالی ؛ شیخ صدوق رحمه الله ؛ کتابخانه اسلامیه‌؛ چهارم ؛ 1362 شمسى
9- الامالی ؛ شیخ طوسی رحمه الله ؛ دارالثقافه ؛ قم‌ ؛ اول‌ ؛ 1414 هجرى‌
10- البدایه و النهایه ؛ ابن کثیر ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
11- البدر الطالع بمحاسن من بعد القرن السابع ؛ محمد بن علی الشوکانی ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
12- اصول الحدیث و احکامه؛شیخ جعفر سبحانی؛مؤسسه الامام الصادق علیه السلام؛قم؛ الرابعه؛1426ه ق
13- بحارالانوار الجامعه لدرر الاخبار ؛ علامه مجلسی رحمه الله ؛ مؤسسه الوفاﺀ بیروت ؛ 1404 قمرى
14- تأویل الآیات الظاهره ؛ سید شرف الدین على حسینى استرآبادى ؛ مؤسسه انتشارات اسلامى ؛ قم ؛ اول‌ ؛ 1409 هجرى‌
15- ترجمه الغدیر ؛ جمعى از مترجمان‌ ؛ بنیاد بعثت‌ ؛ تهران‌ ؛ اول‌
16- تذکره الحفاظ ؛ محمد بن أحمد بن عثمان الذهبى ؛ دار الکتب العلمیه ؛ بیروت ؛ الأولى 1419هـ- 1998م
17- تذکره الخواص من الامّه بذکر خصائص الائمه ؛ سبط ابن جوزی ؛ مرکز الطباعه و النشر للجمع العالمی لاهل البیت علیهم السلام ؛ اول ؛ 1426
18- التعجب ؛ ابوالفتح کراجکی ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
19- تفسیر البرهان ؛ سید هاشم بحرانی ؛ مؤسسه دارالمجتبی علیه السلام للمطبوعات ؛ قم ؛ اولی ؛ 1428ه – 2007م
20- تفسیر عیاشی ؛ محمد بن مسعود عیاشى‌ ؛ چاپخانه علمیه تهران‌ ؛ 1380 هجرى‌
21- تفسیر کبیر ؛ امام فخر رازی ؛ دار احیاﺀ التراث العربی ؛ بیروت ؛ اولی ؛ 1415ه
22- تقویم الشیعه ؛ عبد الحسین نیشابوری ؛ دلیل ما ؛ قم ؛ اول ؛ 1385
23- جامع احادیث الشیعه ؛ آیت الله بروجردی رحمه الله ؛ المهر ؛ قم ؛ 1380ش 1422ه
24- حدیث شناسی ؛ علی نصیری ؛ سنابل ؛ قم ؛ اول ؛ زمستان 83
25- خصائص الائمه علیهم السلام ؛ سید رضى‌ رحمه الله ؛ مجمع البحوث الإسلامیه ؛ آستان قدس رضوى علیه‌السلام‌ ؛ 1406 هجرى
26- الخصال ؛ انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌ ؛ دوم‌ ؛ 1403 هجرى‌
27- درایه الحدیث ؛ کاظم مدیر شانه چی ؛ دفتر انتشارات اسلامی ؛ قم ؛ چهارم ؛ بهار 84
28- الدرر المنتثره فی الاحادیث المشتهره ؛ جلال الدین سیوطی ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
29- الدر المنثور فى تفسیر المأثور ؛ جلال الدین سیوطی؛کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى‌ ؛ قم‌ ؛ 1404 ق‌
30- دلائل الصدق لنهج الحق ؛ محمد حسن مظفر نجفى‌ ؛ موسسه آل البیت‌ ؛ قم‌ ؛ اول‌ ؛ 1422 ه ق‌
31- دلائل النبوه ؛ بیهقی ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
32- دلائل النبوه ؛ إسماعیل بن عبد الرحمن القرشی ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
33- دیوان سید حمیری ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
34- الذریعه الی تصانیف الشیعه ؛ شیخ آقا بزرگ تهرانى‌ ؛ اسماعیلیان ؛ قم ؛ 1408 هجرى قمرى
35- الذریه الطاهره ؛ دولابی ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
36- رجال ابن داوود ؛ ابن داوود حلی ؛ دانشگاه تهران‌ ؛ 1383 هجرى‌
37- رجال نجاشی ؛ احمد بن علی نجاشی ؛ مؤسسه انتشارات اسلامى ؛ 1407 هجرى
38- روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم‌ ؛ سید محمود آلوسى ؛ دارالکتب العلمیه‌ ؛ بیروت‌ ؛ اول‌ ؛ 1415 ق‌
39- روضه الواعظین ؛ محمد بن حسن فتال نیشابورى ؛ انتشارات رضى ؛ قم
40- سایت www.dd-sunnai.net
41- سایت www.kuwaitchat.net
42- سیر اعلام النبلاﺀ ؛ ذهبی ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
43- شذرات الذهب ؛ ابن عماد ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
44- الشفاﺀ بتعریف حقوق المصطفی ؛ علامه قاضی ابوالفضل عیاض الیجصی (نرم افزار المکتبه الشامله )
45- الصحیح من سیره النبی الاعظم ؛ سید جعفر مرتضی عاملی ؛ دارالحدیث للطباعه ؛ بیروت ؛ الثانیه ؛ 1428ه- 2007م- 1387ش
46- الصّواعق المحرقه فی الردّ علی اهل البدع و الزندقه ؛ المؤلف : أبی العباس أحمد بن محمد بن محمد بن علی إبن حجر الهیتمی ؛ مؤسسه الرساله ؛ بیروت ؛ ُ الأولى ؛ 1997 ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
47- طبقات الشافعیه ؛ أبو بکر بن أحمد بن محمد بن عمر بن قاضی شهبه ؛ عالم الکتب ؛ بیروت ؛ الأولى ؛ 1407 هـ ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
48- طبقات الشافعیه الکبری ؛ تاج الدین بن علی بن عبد الکافی السبکی ؛ هجر ؛ الثانیه ؛ 1413هـ
49- الطرائف ؛ سید بن طاووس ؛ خیام ؛ قم‌ ؛ 1400 هجرى
50- علل الشرایع ؛ شیخ صدوق رحمه الله ؛ مکتبه الداورى ؛ قم
51- عمده القاری فی شرح صحیح البخاری ؛ بدر الدین عینی ؛ نرم افزار مکتبه الشامله
52- الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب ؛ علامه امینی رحمه الله ؛ : مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه‌ ؛ قم‌ ؛ اول‌ ؛ 1416 ه ق‌
53- الفتاوی الحدیثیه ؛ ابن حجر هیتمی ؛ دارالفکر ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
54- فتح الباری شرح صیح بخاری ؛ أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی ؛ دار المعرفه ؛ بیروت ؛ 1379
55- الفصل فی الملل و الاهواﺀ و النحل ؛ ابن حزم ؛ مکتبه الخانجی ؛ قاهره (نرم افزار المکتبه الشامله )
56- الفضائل ؛ شاذان بن جبرئیل قمى ؛ انتشارات رضى ؛ قم‌ ؛ دوم‌ ؛ 1363 شمسى‌
57- فضائل الخمسه من الصحاح السته ؛ سید مرتضی حسینی فیروزآبادی ؛ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات ؛ بیروت ؛ رابعه ؛ 1402ه- 1982م
58- فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام ؛ شیخ عباس قمی رحمه الله ؛ مؤسسه انتشاراتی صبح پیروزی ؛ اول ؛ تابستان 85
59- فهرست ؛ شیخ طوسی رحمه الله ؛ مکتبه المرتضویه ؛ نجف اشرف
60- قادتنا کیف نعرفهم ؛ سید محمد هادی حسینی میلانی ؛ شریعت ؛ قم ؛ اولی ؛ 1426
61- قصص الأنبیاﺀ ؛ قطب الدین راوندی ؛ بنیاد پژوهش‌هاى اسلامى آستان قدس رضوى‌؛ اول‌؛1409 ه
62- الکافی ؛ ثقه الاسلام کلینی ؛ دار الکتب الإسلامیه ؛ تهران‌ ؛ چهارم‌ ؛ 1365 شمسى
63- الکامل فی التاریخ ؛ ابن اثیر ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
64- کشف الرمس عن حدیث رد الشمس ؛ شیخ محمد باقر محمودی ؛ مؤسسه المعارف الاسلامیه ؛ قم اولی ؛ 1419ه
65- کشف الغمه ؛ على بن عیسى إربلى ؛ انتشارات مکتبه بنى هاشمى ؛ تبریز ؛ 1381 ه
66- کشف الیقین ؛ علامه حلی رحمه الله ؛ مؤسسه چاپ و انتشارات، وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى‌ ؛ اول‌ ؛ 1411 هجرى‌
67- کفایه الطالب ؛ محمد بن یوسف کنجی شافعی ؛ مطبعه الغری ؛ نجف ؛ 1356ه
68- مأه منقبه ؛ ابن شاذان قمى‌ ؛ انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) ؛ قم‌ ؛ اول‌ ؛ 1407 هجرى‌
69- مجمع البحرین ؛ مرحوم طریحی ؛ مؤسسه تاریخ العربی ؛ بیروت ؛ الاولی ؛ 1428ه
70- مرآه الجنان و عبره الیقظان فی معرفه حوادث الزمان ؛ یافعی ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
71- مرآه العقول فی شرح اخبار آل رسول ؛ علامه مجلسی رحمه الله ؛ دارالکتب الاسلامیه ؛ تهران ؛ 1404ه-1363ش
72- مرزهای اعجاز ؛ آیت الله العظمی خوئی ؛ ترجمه آیت الله سبحانی ؛ مؤسسه امام صادق علیه السلام ؛ قم ؛ اول ؛ 1385-1427
73- مشکل الآثار ؛ طحاوی ؛ نرم افزار المکتبه الشامله
74- مصباح کفعمی ؛ ابراهیم بن على عاملى کفعمى ؛ انتشارات رضى (زاهدى) ؛ قم‌ ؛ دوم‌ ؛ 1405 ه
75- مصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر ؛ رافعی ؛ نرم افزار گنجینه روایات نور
76- معجم الگبیر ؛ ابوالقاسم الطبرانی ؛ مکتبه العلوم و الحکم ؛ موصل ؛ طبعه الثانیه ؛ 1404-1983
77- معجم الوسیط ؛ جمعی از مؤلفان ؛ مؤسسه الصادق للطباعه و النشر ؛ تهران ؛ الخامسه ؛ 1426ه ق
78- معجم المؤلفین ؛ نرم افزار مکتبه الشامله
79- مفاتیح الجنان ؛ شیخ عباس قمی ؛ آل محمد علیهم السلام ؛ اول ؛ تابستان 84
80- مفاتیح الغیب ؛ امام فخر رازی ؛ دار احیاء التراث العربى‌ ؛ بیروت‌ ؛ سوم‌ ؛ 1420 ق‌
81- مفردات الفاظ القرآن ؛ راغب اصفهانی ؛ دار القلم ؛ بیروت ؛ الاولی ؛ 1416ه – 1996م
82- المناقب ؛ ابن شهر آشوب ؛ مؤسسه انتشارات علامه ؛ قم‌ ؛ 1379 هجرى‌
83- مناقب الامام علی بن ابی طالب علیه السلام ؛ ابن غزالی ؛ دارالاضواﺀ ؛ بیروت ؛ الثالثه ؛ 1424ه
84- من لا یحضره الفقیه ؛ شیخ صدوق رحمه الله ؛ مؤسسه انتشارات اسلامى ؛ سوم‌ ؛ 1413 هجرى
85- منهاج السنه النبویه ؛ ابن تیمیه ؛ مؤسسه قرطبه ؛ طبعه الاولی (نرم افزار المکتبه الشامله)
86- الموسوعه الرجالیه ؛ شیخ علی اکبر ترابی ؛ مؤسسه الامام صادق علیه السلام ؛ قم ؛ الثانیه ؛ 1424ه
87- الموضوعات ؛ ابن جوزی ؛ طبعه الاولی ؛ 1386-1966 (نرم افزار المکتبه الشامله )
88- اللآلی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه ؛ حافظ جلال الدین السیوطی ؛ دارالکتب الاسلامیه (نرم افزار المکتبه الشامله )
89- لسان العرب ؛ ابن منظور ؛ نرم افزار نور
90- لهوف ؛ سید بن طاووس ؛ انتشارات جهان ؛ تهران‌ ؛ 1348 شمسى‌
91- نهج الحق ؛ علامه حلی رحمه الله ؛ مؤسسه دار الهجره ؛ قم‌ ؛ اول‌ ؛ 1407 هجرى‌
92- وسائل الشیعه ؛ شیخ حر عاملی رحمه الله ؛ مؤسسه آل البیت لإحیاﺀ التراث؛ قم‌ ؛ اول‌؛ 1409ه
93- وفیات الاعیان وأنباﺀ أبناﺀ الزمان ؛ شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر بن خلکان ؛ دار صادر ؛ بیروت ؛ نرم افزار المکتبه الشامله

پی نوشت ها :

1- بحارالانوار 41/175 ( به نقل از مناقب ابن شهر آشوب 2/319)
2- همان 41/186 و 187
3- بحارالانوار 41/184 _ الطرائف 1/84
4- تذکره الخواص 339
5- بحارالانوار 41/175
6- همان 17/348
7- بحارالانوار 41/ 187
8- بحارالانوار 55/166
9- الارشاد 2/ 385، روضه الواعظین 2/264، کشف الغمه 2/466 ، بحارالانوار 52/339 و 55/91
10 – www.kuwaitchat.net
11 – در حدیثی به این نکته اشاره شده است : «عن اسماء بنت عمیس قالت لما ردت الشمس علی علۑ بالصهباء قال النبی صلی الله علیه و آله : اما انها سترد لک بعدی حجه علی اهل خلافک » . (قصص الانبیاء راوندی 291)
12- بحارالانوار 41/185 و 186
13- منهاج السنه النبویه 8/113
14- همان 126 و 127
15- دلائل الصدق لنهج الحق 6/214
16- منهاج السنه النبویه 8/122
17- سوره مبارکه قمر آیه 1
18- دلائل الصدق لنهج الحق 6/215و216
19- منهاج السنه النبویه 8/126 و 127
20- دلائل الصدق لنهج الحق 6/217 و 218
21- منهاج السنه النبویه 8/127
22- دلائل الصدق لنهج الحق 6/219
23- منهاج السنه النبویه 8/120
24- دلائل الصدق لنهج الحق 6/ 221
25- الفصل 4/139
26- الغدیر 3 185 و 186
27 – شایان ذکر است در نسخه بررسی شده حرفی از صحت و یا حسن بودن به میان نیامده است و احتمال دارد علامه امینی از نسخه ای دیگر اشاره به این مطلب کرده اند ویا اینکه در چاپهای جدید کتاب دستکاری شده است . و الله اعلم
28 – شایان ذکر است در نسخه بررسی شده معجم الکبیر حرفی از صحت و یا حسن بودن به میان نیامده است و احتمال دارد علامه امینی از نسخه ای دیگر اشاره به این مطلب کرده اند ویا اینکه در چاپهای جدید کتاب دستکاری شده است . و الله اعلم
29- ترجمه شعر به نقل از ترجمه الغدیر ج‌5، ص: 233
30- الغدیر 3/186-202
31- الموضوعات 1/356
32- تذکرهالخواص 338و342
33- الغذیر 3/190
34- همان 3/199
35- همان 3/201
36- الموضوعات 1/357(این حدیث را ابن جوزی به نقل از صحیح بخاری می آورد ) .
37- الغدیر 3/196
38- البدایه و النهایه 6/92
39- الغدیر 3/196
40- الموضوعات 1/357
41- همان 3/197
42 – www .kuwaitchat. net
43 – www .kuwaitchat. net
44- بحارالانوار 6/303 – ارشاد القلوب 1/66 – الخصال 2/431
45 – www.ku waitchat.net
46 – www.kuwa itchat.net
چنین آمده است : « … یعنی المعصوم ینسی الصلاه ؟» . www .dd-sunnai .netهمچنین در سایت
47- همان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید