ترجمه: سهیلا موسوی رضوی
از شوهرتان بخواهید با شما یک قرار ملاقات بگذارد
جایی را در نظر بگیرید که او عاشق رفتن به آنجا باشد. به او بگویید برنامه خاصی برایش دارید. برای او پیراهن نو بخرید. خودتان لباسی واقعاً معرکه بپوشید، عطر خوبی بزنید. به او بگویید خوش تیپ شده، به او نگویید کجا می روید. یه میز آرام در جایی آرام درخواست کنید. نوشیدنی سفارش بدهید، غذای تان را با هم تقسیم کنید، دسر صرف کنید. صورت حساب را شما بپردازید و به او بگویید که چقدر دوستش دارید.
به شوهرتان بنازید
چرا که نه؟ او احتمالاً بهترین کسی است که می شناسید. این را به تمام دنیا بگویید.
سعی نکنید تغییرش بدهید
او یک شخص است نه یک شیء. سعی نکنید یک کمی به او اضافه یا از او کم کنید. همان طور که هست از او قدردانی کنید. انسان، عاشق شما، عاطفی، غیرقبل پیش بینی و واقعی.
او در عدم کمال خودش کامل است، درست مثلِ خود شما.
دست یکدیگر را بگیرید
با این کار احساس خوبی خواهید کرد. از این کار خوشتان خواهد آمد. او هم خوشش خواهد آمد، این کار را بکنید.
با هم بروید بیرون و قدم بزنید
بدون حضور کس دیگه ای بیرون بروید.
با هم حرف بزنید
تا موقعی که حرف می زنید همه چیز رو به راه است.
مراقب میدان مین باشید
هیچ وقت این سؤال که «آیا من چاق شدم؟» را نده، مگر اینکه از جانتان سیر شده باشید.
کنترل از راه دور نشان مردانگی شما نیست
عاشق قدرتی، آن وسیله بلند، صاف، باریک، مردافکن و جادویی تو دستت. بهش اشاره کن. تصاویر جلوی چشم هات تغییر می کنند. کلیکش کن و این تو هستی که سرنوشت هر نمایشی را تعیین می کنی. شبکه خرید؟ امکان نداره. برنامه آخرین مد؟ فراموشش کن. برنامه اپرا؟ نه،نه،نه. سی.ان.ان؟ فقط در مواقع جنگ. برنامه سیمپسون؟ خیلی خوب؛ برنامه تکراری. قانون و نظم عمومی؟ هووم.ای.سی.پی.ان؟ بله.بله.بله!
ولی معنی زندگی زناشویی سهیم شدن است و معنی اش این است که گاهی بگذاری او کنترل را دست بگیرد… و به اون اشاره کنه و کلیکش کنه… بله، تصمیم بگیره که چی تماشا کنین، حتی اگر یکی از اون فیلم ها مربوط به شبکه زندگی باشد.
فی البداهه باشید… دست کم سه ماه یک بار
او را با چیزهای کوچک غافلگیر کن: شام، هدیه و یا کارت ناقابل. فقط چون به فکرش بودی، بی مقدمه باش و برای اینکه مطمئن شوی، اونو در راهنمای کف دستت یا تقویمت بنویس.
یک کار روشنفکرانه مثل رفتن به موزه انجام بدهید
به زنت نشان بده که تو متفکر، حساس و اهل هنری و از نظر فرهنگی از این پیشنهاد که دوتایی، بعدازظهر خودتان را در موزه بگذرانید، قدرشناسی می کنی. سالن بیس بال معروف ارزشی ندارد.
گاهی اوقات او نظر شما را نمی خواهد
وقتی زن شما یکی از سؤال های زیر را می پرسد:
چطورم؟
این لباسم چطوره؟
موهام چطوره؟
این کفش به این لباس میاد؟
تو این شلوارم چطورم؟
در واقع از شما سؤال نمی کند. او یک ارزیابی صادقانه، یک بررسی، یا پیشنهاد نمی خواهد، سؤال او این است که آیا دوستش داری.
هر سؤال و تمام سؤال هایی که در آن کلمه «چطور» هست را تو با «عالی» جواب بده. این تنها جواب خوبه و فقط زمانی خوب است که سریع و محکم بیان بشه. تردید نکن. تردید بیانگر شکه؛ شک بیانگر اینه که احتمال داره کس دیگری بهتر به نظر برسد؛ و تو در فکر او هستی. این طور نیست، مارمولک نفرت انگیز؟
تاریخ های کلیدی را به خاطر بسپارید
مردها در به یاد نداشتن تاریخ های مهم در روابط شان، رسوای خاص و عام اند. تولد او؛ سالگرد عروسی تان؛ کِی نامزد کردید؛ روزی که دوستت به تو تلفن کرد و پیشنهاد داد که به او تلفن کنی و از او بخواهی که با هم بیرون بروید؛ تاریخ و روز، مکان و وقت دقیق اولین ملاقاتتان؛ دومین، سومین، چهارمین و پنجمین قرار ملاقاتتان؛ اولین سالگرد اولین قرار ملاقاتتان؛ پنجمین سالگرد پنجمین قرار ملاقاتتان…
این ها مواردی هستند که خاطرات را تشکیل می دهند. اگر آن ها را به خاطر نسپاری، پس توجه نداری. اگر برایت مهم نیست… خُب، حتی نمی خواهد آنجا بروی.
فقط یک راه برای به خاطر داشتن تمام این تاریخ ها وجود دارد؛ همان راهی که این تاریخ ها را در درس تاریخ دوره دبیرستان به خاطر می سپردیم.
منبع: بت اندروز و جیمز دیل
منبع: نشریه راه کمال، شماره 34.