نویسنده: محمدحسین شیخ شعاعی
منبع:مجله دیدار آشنا
همه ی سوره درچند خط
این سوره نه خیلی بلند است ونه خیلی کوتاه . صد و یازده آیه دارد و در شهر مکه ، از سوی خداوند به پیامبر صلی الله علیه وآله رسیده است ؛ یعنی در روزهای آغازین دعوت پیامبر صلی الله علیه وآله سوره هایی که به این سال ها مربوط می شود ، بیش تر از آن که به شرح وظایف عملی و حلال و حرام ها بپردازد ، از ریشه های ایمان و حالت قلبی انسان در زندگی سخن می گویند .سوره یوسف ، با سه اشاره کوچک به سه موضوع بزرگ ، آغاز می شود ؛ یکی این که کتاب خداوند ، روشن و روشن کننده است ، دیگر این که خداوند برای قرآن ، زبان عربی را برگزیده است تا حرف هایش کامل به گوش ما برسد و آن ها را بهتر بفهمیم و سرانجام این که روشن گری آیات قرآن ، علاوه بر زبان قوی عربی ، از زیباترین شکل حکایت هم برخورداراست . 1
این سوره ، با داستان حضرت یوسف علیه السلام ادامه می یابد و در آیات پایانی ، از انگیزه نقل حکایت انسان های گذشته ، حرف هایی به میان می آید . پیامبر صلی الله علیه وآله مأمور است مردم را دعوت کند که از روی آگاهی ، به دین خدا رو بیاورند و سرگذشت مردمی که به پیامبران ایمان نیاوردند ، تابلوی هشداری است برای بیداری وآگاهی ما تا اشتباه آن ها را تکرار نکنیم . روی هم رفته ، سوره زیبای یوسف ، صحنه پرشوری از مبارزه شیطان و فریب خورده های شیطان است با انسان هایی که بر آن شده اند تا حرف کسی جز خداوند را نشنوند .
برای یوسف چه اتفاقی افتاد ؟
داستان حضرت یوسف را که یک جا در همین سوره آمده ، بارها شنیده اید ؛ اما گمان نمی کنم از خواندن دوباره آن دلزده شوید .به روایت قرآن ، ماجرا از آن جا آغاز می شود که حضرت یوسف علیه السلام ، ماه و خورشید و ستاره گانی را در خواب می بیند که از آسمان به زمین می آیند و به او سجده می کنند . خوابش را برای پدرش یعقوب تعریف می کند . یعقوب فرزند اسحاق و اسحاق فرزند حضرت ابراهیم ( سلام خدا بر همه آن ها ) است . او نعمت های بزرگی مثل پیامبری را به یوسف نوید می دهد و در ضمن از او می خواهد که خوابش را برای برادرانش تعریف نکند . منظور حضرت یعقوب ، دیگر پسرانش بود که از مادر دیگری جز مادر یوسف و برادر تنی اش ـ بنیامین ـ به دنیا آمده بودند . این دسته از برادران یوسف وقتی با محبت های ویژه پدرشان به یوسف روبه رو می شوند ، حسادتشان گل می کند و با یک نقشه حساب شده ، او را به صحرا می برند و در چاه ، پنهان می کنند ؛ به گونه ای که اگر کاروانی به دنبال آب آمد او را ببیند و با خود ببرد . همین طور هم شد و یوسف به عنوان برده به شهر رفت . برادر ها هم برمی گردند پیش پدر و می گویند یوسفت را گرگ خورد . یوسف را در شهر ،برای خدمت به دربار پادشاه می برند و در آنجا است که حضرت یوسف علیه السلام چشم همسر پادشاه را می گیرد و وقتی به درخواست های ناروای او نه می گوید ، برایش نقشه هایی می ریزد و سرانجام راهی زندانش می کند . در زندان با دو جوان آشنا می شود و خواب هایشان را تعبیر می کند . یکی از این دو جوان آزاد می شود و پس از مدتی ، وقتی پادشاه ، خواب عجیبی دیده است ، به یاد یوسف می افتد و برای تعبیر خواب پادشاه ، سراغ او می آید . یوسف علیه السلام ضمن تعبیر خواب پادشاه که پیش بینی یک خشک سالی است ، سفارش هایی را هم برای رهایی از سختی های خشک سالی به آن ها می کند .
به این ترتیب یوسف که گوشه ای از توانایی های خود را نشان داده است ، از زندان آزاد می شود و منصب مهمی در دستگاه پادشاه می گیرد .با فرا رسیدن خشک سالی ، برادران یوسف برای گرفتن سهمیه غذای خود به پایتخت می آیند . یوسف علیه السلام به محض دیدن ، آن ها را می شناسد ؛ اما چیزی درباره خود نمی گوید . نخست آن ها را وادار می کند بار دیگر با برادری که او را نیاورده اند بیایند . این برادر ، همانی است که با یوسف از یک مادر بودند . وقتی برادر دیگر را هم می آورند ، یوسف علیه السلام با ترفندی که به کار می برد ، او را پیش خود نگه می دارد و به التماس های برادران که سوگند خورده بودند اورا به پدر برگردانند ،توجهی نمی کند . برادرها می روند و دیگر باره در حالی که به بدبختی و تنگ دستی خورده اند ، برای گرفتن سهمیه غذا ، ذلیلانه پیش یوسف می آیند ، این جاست که یوسف علیه السلام خودش را به برادر ها می شناساند . آن ها با پیراهن یوسف می روند و با پدر و مادرشان برمی گردند تا همگی ، شاهد عظمت و شکوه یوسف در سرزمین مصر باشند .
پیام های سوره یوسف
در داستان یوسف ، مثل داستان های دیگر که قرآن نقل کرده است ، همه چیز بر اساس پیامی که در دل دارد خلق می شود . فضا و مکان ، سرعت روایت ، ترتیب در گزارش اتفاق ها ، شخصیت پردازی و دیگر اجزای داستان ، جوری انتخاب شده اند که خواننده در بهترین موقعیت برای دریافت پیام باشد ؛ پیام هایی که هرکدامشان به تنهایی می تواند درهایی از آرامش و زیبایی و موفقیت را به رویمان باز کند ؛ اگر خوب بیندیشیم و خوب تر به کار ببندیمشان .
بعضی از این پیام ها را روشن و گویا ، به طور مستقیم یا از زبانشخصیت های داستان می شنویم ؛
مثل :
پیکار مداوم شیطان برای بیچاره کردن انسان (آیه 5 )
دست خدا بالای همه دست هاست و خواست خدا به هرحال اتفاق می افتد ؛ ولی مردم به ای حقیقت بی اعتنایند ( آیه 21 )
بهترین پاداش در مقابل خوبی افراد ، بخشیدن علم و دانایی به آن هاست ؛ ( آیه 22 )
کسانی که حق را پایمال می کنند ، عاقبت خوشی ندارند ؛ ( آیه 23 )
اگر کسی تسلیم فرمان خداوند بود ، خدا وسوسه ها را از او دور می کند و از گناه نجاتش می دهد (آیه 24 )
یکی از خوبی های خداوند در حق انسان ها همین است که در پرستیدن غیر خدا ، هیچ سودی قرار نداده تا به آن ترغیب نشوند ؛ ( آیه 38 )
داشتن یک خدا آن هم خدای قدرتمند مسلط بر همه چیز ، بهتر است از اطاعت چند خدای بی شمار که چه بسا هرکدام ، چیزی از تو بخواهند ؛ ( آیه 39 )
محکم ترین دین ، اطاعت بی چون و چرای خداست ؛ ( آیه 40 )
خداوند نمی گذارد نقشه خیانت کاران به سرانجام برسد ؛ ( آیه 52 )
اگر خدا هوای انسان را نداشته باشد ، انسان خودش را به بدبختی می کشاند ؛ ( آیه 53 )
کار پسندیده کسی پیش خدا گم نمی شودو او رحمتش را به هرکس که اراده کند می بخشد ؛ ( آیه 56 )
برای کسانی که ایمان دارند و مراقبند که دست از پا خطا نکنند ، چیزهای باارزش تری در دنیای بعد ، وجود دارد ؛ ( آیه 57 )
برای توکل کردن ، هیچ کس مطمئن تر از خداوند نیست ؛ ( آیه 67 )
از هر عالمی ، عالم تر هم هست ( جز خداوند ) ؛ ( آیه 76 )
فقط کسانی از لطف خدا ناامید می شوند که لطف های بی شمار او را نادیده بگیرند ؛ ( آیه 87 )
روش رسول خدا این است که مردم را به ایمان از روی آگاهی دعوت کند نه با اجبار و فریب ؛ ( آیه 108 )
قرآن برای کسانی فایده بخش است که به آن ایمان بیاورند ؛ ( آیه 111 )
اما فهمیدن بعضی از پیام های این داستان ، به دقت بیش تری نیاز دارد . این پیام ها را باید در لابه لای رفتار افراد و نتیجه ای که از کارهایشان می گیرند و دیگر اتفاق های داستان که دستی پنهان در پیش برد آن ها وجود دارد ، پیدا کرد .
به عنوان مثال ؛ حضرت یوسف علیه السلام هنگام دعا به خداوند می گوید : خداوندا اگر تو نقشه هایی را که برای به گناه انداختن من می کشند از من دور نکنی ، من مثل آدم های نادان ، به گناه می افتم . انگار بخواهد بگوید : علمی را هم که خداوند به انسان ها عطا می کند ،بدون حمایت لحظه به لحظه او ، با جهل فاصله ای ندارد ؛ ( آیه 33 )
و این که یوسف هیچ کینه ای از برادرانش در دل نداشت و چون برای او از همه چیز مهم تر ، هدایت برادرانش بود ، اشتباه هولناک آن ها را به راحتی نادیده گرفت ؛ ( آیه 92 )
حضرت یوسف علیه السلام ، پیش از آن که خواب هم زندانی هایش را تعبیر کند ، از توجهی که به اوداشتند ، برای هدایتشان استفاده کرد ؛ ( آیات 37 ـ 42 )
ختم کلام
چیزهایی که خواندید ،گزارشی از محورهای اصلی این سوره بود ؛ نه همه آن چیزی که می شود در آیه های سوره یوسف دید . اجازه بدهید ، کاوش بیشتر و برداشت های زیباتر را بگذاریم برعهده خود شما . درس است که فهم دقیق همه قرآن ، کار مفسر است ؛ اما معنی اش این نیست که دیگران نتوانند برای زندگی روزانه خود از آن بهره ببرند . فقط باید به یاد داشته باشید که کشف پیام های قرآن ، نیاز به دقت ، آرامش و شاید بارها مطالعه دارد . با اضافه ترجمه خوب ، کتاب های کمکی و مشورت .
1. بنا بر نظر برخی تفسیر گران ، قصص به معنای قصه گویی و احسن القصص ، اشاره است به نیکویی قصه گوی قرآن .