نویسنده:علی باقر شیخانی
تعصب خویشاوندی و ملی
دوست داشتن خویشاوندان و حمایت از آنان به هنگام خطر و یاری نمودنشان به وسیله ی مال و گاه جان از اموری است که نه تنها از نظر عرف مردم امری پسندیده است، بلکه ادیان الهی به ویژه اسلام نیز بر آن تأکید ورزیده و حقوقی را برای خویشاوندان نسبت به یکدیگر قرار داده اند و با عناوین مختلف مردم را نسبت به آن حقوق تشویق نموده و بر صله رحم و یاری آنان به ویژه پدر و مادر تأکید نموده است.این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که حضرت امام سجاد علیه السّلام در خطاب به فرزندش امام باقر علیه السّلام می فرماید:
ای فرزندم!از دوستی با کسی که از خویشاوندان خود بریده، بپرهیز، زیرا در سه جای قرآن وی را از حمایت حق تعالی به دور دیده ام.آیاتی همچون:
1.اگر از این دستورها روی گردان شوید، جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنیده ی آن ها کسانی هستند که خدا از رحمت خویش دور ساخته.(1)
2.آن ها عهد الهی را پس از محکم کردن می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده، قطع می کنند و در زمین فساد می نمایند، لعنت برای آن هاست و بدی سرای آخرت.(2)
3.فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را پس از محکم ساختن آن، می شکنند و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده و در زمین فساد می کنند.اینها زیانکارانند(3).(4)
حضرت علی علیه السّلام نیز می فرمایند:
ای مردم!انسان هر مقدار که ثروتمند باشد، باز از خویشاوندان خود بی نیاز نیست که از او با زبان و دست دفاع کنند. خویشاوندان انسان، بزرگ ترین گروهی هستند که از او حمایت می کنند و اضطراب و نارحتی او را می زدایند و در هنگام مصیبت ها نسبت به او پرعاطفه ترین مردم می باشند.(5)
از این رو، امام خمینی نیز صله رحم را واجب دانسته و قطع رابطه با خویشاوندان را از گناهان کبیره می داند(6)و درباره حقوق خویشان می گوید:مستحب است بخشش به خویشانی که خداوند تعالی به صورت اکید امر به وصل و رابطه با آنان نموده و از قطع رحم به شدت نهی نموده است و از مولای ما امام باقرعلیه السّلام روایت شده که فرمود:در کتاب علی علیه السّلام آمده، سه ویژگی است که دارنده آنها نمی میرد، مگر آن که جزای آن را ببیند.سرکشی از دستور خداوند و قطع رحم و قسم دروغ و در مقابل، برترین کار از نظر ثواب، صله رحم است و چه بسا اقوامی گناه کارند، اما به جهت صله ی رحم اموالشان زیاد می شود و همانا قسم دروغ و قطع رحم شهرها را نابود و خالی از سکنه و نسل ها را نابود می کند و(7)
اما این حمایت و دوست داشتن اقوام و خویشان، گاه رنگ تعصب به خود می گیرد، یعنی حمایت از خویشان را تا بدان جا حمایت ادامه می دهد که همواره آنان را صاحب حق دانسته و در درگیری ها پشتیبان قوم و قبیله و خویشان خود می باشد، بدون آن که جستجو کند که حق با چه کسی است و آیا قوم او ظالمند یا مظلوم؛ معیار حق و حق گرایی، قوم و قبیله ی اویند.از امام سجاد علیه السّلام پرسیدند: عصبیت چیست؟ فرمود:
عصبیتی که دارنده ی آن گناه کار محسوب می گردد، آن است که شخصی افراد شر قبیله اش را بهتر از افراد نیک اقوام دیگر بداند.اما این که کسی قوم و خویشانش را دوست بدارد، عصبیت نیست، بلکه عصبیت یاری رساندن به خویشان در ظلم به دیگران است.(8)
امام خمینی رحمه الله در این باره می گویند:
«عصبی»کسی است که حمایت کند خویشاوندان خود را در ظلم.(9)
1.منشأ تعصب خویشاوندی
از هنگامی که انسان ها به زندگی اجتماعی روی آوردند و اولین واحد اجتماعی در قالب وابستگان و اقوام نزدیک به صورت قوم و خویش و قبیله شکل گرفت، آنان خود را در همه امور زندگی وابسته به یکدیگر دانسته، در منافع و ضررها خود را شریک هم می دانستند و برای تأمین معاش خود با هم به تلاش می پرداختند و همچنین در برابر خطرات احتمالی پشتیبان یکدیگر بوده، با هم به دفاع برمی خواستند.این عامل باعث شد که آنان پس از رشد جامعه انسانی به صورت شهرنشینی با هم خلق و خوی گذشته ی خویش را به همراه داشته، به دفاع از یکدیگر برخیزند و از همدیگر حمایت کنند، هر چند در این حمایت ظلم به دیگران رفته باشد.از این رو، یکی از ریشه های تعصب خویشاوندی شریک بودن در منافع است.
منشأ دیگر دوست داشتن خویشاوندان را می بایست در خمیرمایه ی وجودی انسان جستجو نمود؛ زیرا هر انسانی در عمق وجود خود کسانی را که به او نیکی روا می دارند و بذل و بخششی می نمایند، دوست دارد و از جمله کسانی که هر انسانی بیشترین محبت ها و بذل و بخشش ها را از آنان دریافت می دارد، خویشان به ویژه پدر و مادر هستند که انسان هستی خود را از آنان یافته و در زندگی در میان محبت های آنان رشد نموده است.از این رو، وابستگی شدید به آنان دارد.این امر باعث می شود که در حمایت از آنان گاه به تعصب روی آورد.
2.نتایج و پیامدهای تعصب خویشاوندی
تعصب خویشاوندی در طول تاریخ بر سرنوشت انسان ها تأثیرات نامطلوب نهاده است و آنان را از مسیر حق و حقیقت دور نموده و یکی از عواملی بوده است که در برابر دعوت انبیا سرفرود نیاوردند، زیرا افراد قبیله، خود را در همه چیز حتی عقاید و گرایش های مذهبی تابع رئیس قوم و قبیله دانسته، سرپیچی از عقاید قوم و قبیله و آبا و اجداد را مایه ی ننگ و عار خود می دانستند و از این رو، در برابر دعوت پیامبرانی همانند حضرت صالح علیه السّلام که آنان را به پرستش خداوند یکتا فرا می خواند، می گفتند:
ای صالح!تو پیش از این مایه ی امید ما بودی.آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان می پرستیدند، نهی می کنی؟(10)
و در برابر دعوت انبیا به سوی نیکی ها و پاسداشت انسانیت و کرامت و شرافت انسان ها صف آرایی می کردند و راه رشد و پیشرفت معنوی را به سوی خویش می بستند، حتی یکی از موانع اصلی پیشرفت اسلام در آغاز همین تعصب قومی و قبیله ای حاکم بر قریش و سایر طوایف سرزمین حجاز بود.یکی از شاخصه های عرب های زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم همین تعصبات جاهلی بود که قرآن پرده از این تعصبات برداشته، می فرماید:
اگر ما این قرآن را بر برخی از عجم (غیر عربها)نازل می کردیم و او بر ایشان(عرب)می خواند (به جهت تعصب)به آن ایمان نمی آوردند.(11)
و در آیه ای دیگر عکس العمل آنان را چنین بازگو می کند:
و هنگامی که به آنها گفته می شود، از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید، می گویند:نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافته ایم، پیروی می کنیم، آیا اگر پدران آنها چیزی نمی فهمیدند و هدایت نیافتند، باز از آنها پیروی خواهند کرد.(12)
از آثار دیگر تعصب خویشاوندی، نزاع های پی در پی و خونریزی های بی حاصل در میان اقوام گذشته بود.این عامل هم اکنون نیز، بزرگ ترین عامل تفرقه و جنگ و درگیری در میان اقوام و قبایل و ایل هایی است که همچنان بر اساس تعصبات قومی رفتار نموده و توهین به یک فرد قوم و ایل خود را توهین به همه افراد ایل دانسته، چه بسا بدون تحقیق و بررسی در مقام دفاع از خویش خود می پردازند و اسلحه به روی هم کشیده و عده ای را کشته و زخمی می کنند.
از پیامدهای دیگر تعصبات خویشاوندی، زیر پا نهادن دستورات الهی و قوانین حاکم بر جامعه و پایمال نمودن حقوق دیگران است؛ زیرا برخی از انسان ها که دستشان به جایی بند است، چه بسا با این که می دانند قوم و خویش آنها ناحق می گویند، ولی از روی تعصب حق طرف مقابل را ضایع می نمایند.این افراد اگر در مقام داوری باشند، پرونده را به نفع قوم و خویش خود خاتمه می دهند که با چنین کاری، علاوه بر زیر پا نهادن حقوق مسلّم مظلومی، موجبات بدبینی مردم را نسبت به دستگاه قضا در نظام اسلامی فراهم می آورند و همچنین است کسانی که در سایر ارکان نظام برای خود جایگاهی دارند که اگر بر اساس تعصبات قومی و خویشاوندی رفتار نمایند، چنینند.به همین جهت، حضرت امام تعصب خویشاوندی را عامل از بین رفتن نور ایمان از دل دانسته، می فرماید:
آیینه ی قلب اگر به زنگار خودخواهی و خویشاوندپرستی و عصبیت بی موقع جاهلیت محجوب شود، در او جلوه ی نور ایمان نشود.(13)
3.ارزیابی تعصب قومی و خویشاوندی
دوستی و رعایت حق خویشاوندی تا آن جا مورد تأیید و تأکید اسلام است که باعث پایمال شدن حق و عدالت و ایمان نگردد. از این رو، آن جا که رعایت حق خویشاوندی باعث زیر پا نهادن ایمان و اعتقاد و یا حق و عدالت گردد، نه تنها پسندیده نیست، بلکه به شدت از آن برحذر داشته شده است.خداوند در این باره می فرماید:
(لاَتَجِدُ قَومَاً یُؤمِنُونَ بِالله وَالیَومِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَن حَادَّ الله وَ رَسُولَهُ وَلَو کَانُوا آبَاءَهُم أو أبنَاءَهُم أو إِخوَانَهُم أو عَشیِرَتَهُم) (14)؛ هیچ قومی را که ایمان به خدا وروز رستاخیر دارند، نمی یابی که با دشمنان خدا و رسول او دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند.
در آیه ای دیگر می فرماید:
ای کسانی که ایمان آورده اید، هرگاه پدران و برادران شما کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آن ها را ولی (و یار و یاور و تکیه گاه)خود قرار ندهید و کسانی از شما که آنان را ولی خود قرار دهند، ستمگرند.(15)
آیات دیگری نیز که پیوند تعصب آمیز جاهلی را از مسلمانان زدوده و تنها معیار پیوند را پیوند ایمانی و حرکت در مسیر عبودیت و دوری از تجاوز به حریم دیگران قرار داده است و تعصب خویشاوندی را ناپسند شمرده است و در روایات نیز، از آن پرهیز داده شده است که به بخشی از آن در فصل قبل اشاره شد.یکی از اعجازهای عملی پیامبر اسلام، از بین بردن چنین تعصباتی از میان عرب های عصر جاهلیت به شیوه های مختلف بوده است، بطوری که در حدیثی آمده است که مردی از بادیه به مدینه آمد و به حضور رسول اکرم رسید.از آن حضرت پند و نصیحتی تقاضا کرد.رسول اکرم به او فرمود:خشم مگیر و بیش از این چیزی نفرمود.آن مرد به قبیلل خویش برگشت. اتفاقاً وقتی که به میان قبیله ی خود رسید، اطلاع یافت که در نبودن او حادثه ی مهمی پیش آمده است، از این قرار که جوانان قوم او دستبردی به مال قبیله ای دیگر زده اند و آنها نیز، مقابله به مثل کرده اند و تدریجاً کار به جاهای باریک رسیده و دو قبیله در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند و آماده جنگ و کارزار شده اند.شنیدن این خبر هیجان آور، خشم او را برانگیخت.فوراً سلاح خویش را خواست و پوشید و به صف قوم خود ملحق و آماده همکاری شد.در این بین، به یاد آورد که به مدینه رفته و چه چیزها دیده و شنیده است.به یادش آمد که از رسول خدا پندی تقاضا کرده است و آن حضرت به او فرموده است که جلوی خشم خود را بگیر.در اندیشه فرو رفت که چرا من سلاح پوشیدم و اکنون خود را مهیای کشتن و کشته شدن کرده ام؟ چرا بی جهت برافروخته و خشمناک شده ام؟
با خود فکر کرد الان وقت آن است که آن جمله کوتاه را به کار بندم.جلو آمد و زعمای صف مخالف را پیش خواند و گفت:این ستیزه برای چیست؟ اگر منظور، غرامت آن تجاوزی است که جوانان نادان ما کرده اند، من حاضرم از مال شخصی خودم ادا کنم.علت ندارد که ما برای همچو چیزی به جان یکدیگر بیفتیم و خون یکدیگر را بریزیم.
طرف مقابل که سخنان عاقلانه و مقرون به گذشت این مرد را شنیدند، غیرت و مردانگی شان تحریک شد و گفتند:ما هم از تو کمتر نیستیم.حالا که چنین است، ما از اصل ادعای خود صرف نظر می کنیم. هر دو صف به میان قبیله خود بازگشتند. (16)
4.راه پیشگیری از تعصب های خویشاوندی
تنها راهی که می توان از چنین تعصبی برحذر بود، تقویت ایمان و سرسپاری به دستورات خداوند است که ملاک و معیار دوستی و محبت بین انسان ها را محور حق و عدالت و ایمان قرار داده است و از دوست داشتن تعصب آمیز بر حذر داشته و در حمایت از اقوام به کارگیری عقل و اندیشه و رعایت انصاف را طلب نموده است.
تعصب ملی
این نوع تعصب در حقیقت همان تعصب قومی و خویشاوندی، ولی در گستره وسیع تر می باشد که اساس آن بر وحدت زبان، نژاد، اقلیم جغرافیایی و یا آداب و سنن مشترک استوار است و نامش را ملی گرایی نهاده اند.
بنابراین، تعصب ملی را می توان برتری زبان، نژاد، ساکنان سرزمین معین و یا آداب و سنن خاص بر ملت های دیگر دانست که اساس انسجام یک ملت را بر وحدت در زبان خاص مثلاً فارسی یا عربی یا ترکی و یا انگلیسی و یا آن را مبتنی بر نژاد معین آریایی یا سامی(عربی)و یا نژاد ژرمن و امثال آن می داند و یا کسانی را که دارای فرهنگ اروپایی هستند، ملت واحد و برتر و خودی و فرهنگ های دیگر را بی ارزش و اعتبار و دشمن تلقی می نماید.چنین نوع تعصبی هر چند ممکن است به طور موقت و در شکل محدودی عامل انسجام را فراهم آورد، ولی در حقیقت عامل تفرقه بین انسان ها در محدوده وسیع تری می باشد که به ارزیابی آن خواهیم پرداخت.
1.منشأ تعصب ملی
تعصب ملی با توجه به اساسی که بر آن استوار است، از دیرباز در میان انسان ها بوده است و می توان منشأ آن را بنا بر نگرش دینی در شیطان جستجو نمود، همچنان که به بیان حضرت علی علیه السّلام شیطان بر انسان از آن جهت سر تسلیم فرود نیاورد و زیر فرمان خداوند نرفت که اساس نژاد خود را برتر از انسان ها می دانست:
شیطان بر آدم علیه السّلام به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت و با تکیه به اصل خود که از آتش است، دچار تعصب و غرور شد پس دشمن خدا و پیشوای متعصب ها و سرسلسله متکبران است که اساس عصبیت را بنا نهاد و بر لباس کبریایی و عظمت با خدا درافتاد.(7)
چنین نگرشی همواره در میان انسان ها رواج داشت، اما مطرح شدن تعصب ملی به عنوان مکتبی سیاسی، اجتماعی ریشه در تفکرات برخی از اندیشمندان غربی دارد.
استاد مطهری شاگرد برجسته ی امام خمینی در این باره می نویسد:
در دنیای اروپا برخی فلسفه های اجتماعی بر اساس نژاد پرستی به وجود آمد که نازیسم آلمان و فاشیسم ایتالیا بر همین اساس بود و حتی تا حدی به همین جنبه نژادپرستی تمایل دارد… اما چه جریان تاریخی در اروپا به این فلسفه منتهی شد؟
از یک طرف می بینیم که حرکت ادبی ابتدایی که در اروپا پیدا شد، حرکت در جهت حقوق بشر بود-مثل اعلامیه ی استقلال امریکا و اعلامیه ی حقوق بشر فرانسه-و این ها همه حول وحدت بشریت و عدم امتیاز از میان نژادها، دور می زد…انقلاب فرانسه که بر اساس همان اعلامیه بود به شدت مورد توجه آلمان قرار گرفت، ولی آنها متوجه شدند که این اعلامیه هم وسیله ای برای استثمار شده است؛ یعنی فرانسوی ها ملت های دیگر و از آن جمله آلمانی ها را به نام اعلامیه ی حقوق بشر [استثمار می کنند]و برای خود نسبت به ملت های دیگر قائل به امتیازاتی هستند.از اینجا فکر ناسیونالیسم به وسیله ی فیخته و سایر فیلسوفان آلمان ظهور کرد.آلمان ها برای اینکه خودشان را از استثمار فرانسه نجات دهند، تفکر ناسیونالیسم و اصالت نژاد ژرمن را به وجود آوردند.(18)
چنین تفکری مدت ها در میان کشورهای غربی رواج داشت و هر یک از کشورهای اروپایی بر ملیت خود پای می فشرد، اما سرانجام برای حفظ منافع خود و غارت ثروت کشورهای آسیایی و آفریقایی بر اتحاد اروپا تأکید ورزیدند و با هم متحد شدند و پیمان های مختلف نظامی و سیاسی بستند.سرانجام اتحادیه اروپا را بنا نهاده، از پول واحد تا سایر امور با هم مشترک شدند و ناسیونالیسم و ملی گرایی را به کنار نهادند، ولی برای ایجاد تفرقه بین کشورها دم از ملی گرایی زدند و آن را تنها راه پیشرفت کشورهای دیگر قلمداد کردند و چنین است که از جهل و غفلت مردم استفاده نموده، برخی را به نام عرب علیه عجم و برخی را به نام فارس علیه ترک و یا ترک را علیه فارس و یا کرد و… را برمی انگیختند و منافع چنین تفرقه ای را خو د می بردند.به همین جهت است که معمار انقلاب اسلامی حضرت امام رحمه الله تنها راه پیشرفت امت اسلامی به ویژه مردم ایران را پی بردن به اساس و منشأ ملی گرایی و ناسیونالیسم دانسته و به آن توجه داده است و به طور مکرر از آن برحذر داشته است و چنین هشدار می داده است که:
یک قشرهای تحصیل کرده در دامن غرب یا شرق آمده اند و ندانسته اکثراً ندانسته و بعضی هم دانسته، قضیه ملی گرایی را پیش کشیده اند.ملت عرب باید چطور باشد، در مقابل اینکه اسلام و ملت مسلم باید چه باشند، ملت عرب باید چه باشد، ملت فارس باید چه باشد، ترک باید چه باشد، رنگ های مختلف این رنگ، رنگ سفید است.آن رنگ، رنگ سیاه است، آن زرد است، تمام این مسائل، مسائل تفرقه افکن از این قدرت های بزرگ و شیطان های بزرگ است که بین ملت ها و بین افراد انسان ها می خواهند تفرقه بیندازند.(19)
نکته ی قابل توجه آن است که ریشه ی اصلی ترویج چنین تعصباتی توسط غربیان نیز، همان ویژگی برتری طلبی و نژادپرستی آنان است، به طوری که به نظر یکی از اندیشمندان اسلامی معاصر، اساس تفکرات غربی بر همین اصل استوار است.وی می گوید:
اصول دموکراسی غربی و در پی آن اعلامیه ها و مجامع حقوقی ساخته آن، وسیله یا نیرنگی برای نگهداری و نگهبانی برتری نژادی و بهره کشی از دیگران می باشد از اندیشه ها و دریافت ها و تنظیمات حقوقی تا فلسفی و جامعه شناسی و زیست شناسی، اگر حق انسان بر انسان طبیعی و فطری و یا الهی است اعطاء این حقوق چه مفهومی جز برتری ملتی و یا گروهی بر دیگران دارد که می توانند این حقوق را بشناسند و ندهند و یا نشناسند و ندهند.
این اندیشه ی بعضی از فلاسفه غرب(نیچه)است که می گویند:
روح خدا در بشر تکامل یافته و از نژادها و ملت ها برتر آمده تا در چهره ی انسان سفید پوست غربی نمودار شده است.بسیاری از دانشمندان زیست شناس و جامعه شناس و روان کاو غربی هم آگاهانه و ناآگاهانه از اثبات برتری و مزیت سفیدپوستان ازرق چشم غربی برکنار نمانده اند.مقایسه هایی که در کمیت و کیفیت ساختمان مغزی و عصبی و غرایز می کنند، به مبنای همین اندیشه است و همین گونه مسائل را با وسائل علمی و عملی و نمایشی و نگارشی از دبستان تا دانشگاه و محیط های اجتماعی در همه جا و در میان خود و دیگران تلقین می کنند.(20)
2.آثار و پیامدهای تعصب ملی
اول:تعصب ملی همانند تعصب خویشاوندی برخاسته از نوعی خودخواهی است، ولی فرد متعصب در محدوده ی گسترده تری نسبت به آنچه که مربوط به زیان یا نژاد و یا آداب سنن و یا اقلیم جغرافیایی و زادگاه است، تعصب می ورزد و چون نوعی خودخواهی است به ناچار آثاری چون عجب، خودپسندی، خود برتربینی، غرور و در نتیجه تحقیر دیگران و دیگر خلقیات نکوهیده و زشت را نیز به همراه دارد.
دوم:از دیگر پیامدهای تعصب ملی آن است که(برخلاف ادعای برخی در انسجام بخشی به مردم یک کشور)اسباب تفرقه ی مردم یک کشور را فراهم میآورد؛ زیرا مردمی که در یک کشور زندگی می کنند، از یک نژاد و یا زبان و یا دارای آداب و سنن مشترک نمی باشند، بلکه در هر کشوری مردمانی با گویش ها، زبان ها، نژادها و آداب و سنن مختلف زندگی می کنند.از این رو، تعصب بر هر یک از آداب و سنن و یا زبان ها و نژادها موجبات رنجش دیگر اقوام را فراهم می آورد، به عنوان مثال در کشور ایران که مردمی با گویش ها و لهجه ها و حتی زبان های مختلف فارسی، ترکی، عربی و کردی زندگی می کنند، اگر زبان عامل وحدت باشد، اینان هیچ وجه مشترکی در زبان ندارند و اگر نژاد را عامل وحدت بدانیم، برخی از نژاد آریا و برخی عرب و برخی دیگر ترکمن و… هستند و اگر بنای وحدت و انسجام را آداب و سنن مشترک بدانیم نیز، در مناطق مختلف آداب و سنن متفاوتی وجود دارد که جهت مشترکی جز در اسم ندارند.از این رو، می توان گفت که این مشترکات لازمند، ولی کافی نیستند و بدین جهت می بایست علاوه بر این مشترکات، به دنبال وجه مشترک بهتری بود که همان انسجام بر اساس عقیده و ایمان است.
سوم:از دیگر آثار و پیامدهای تعصب ملی، ایجاد تفرقه بین مسلمانان است؛ زیرا اگر بنای انسجام را یکی از عوامل ملیت بگذاریم و آن کسانی را که در محدوده ی یکی از این عواملند، خودی بدانیم و غیر آنان را غیر خودی و دشمن، در این صورت اروپاییان غارتگر چون از نژاد آریا هستند دوست و خودی اند، ولی مسلمانانی که از نژادهای دیگرند، دشمن و بیگانه خواهند بود.این خود خلاف دستور خداوند است که می فرماید:
(إنَّمَا المُؤمِنُونَ إِخوَهٌ)؛(21)همانا مؤمنان برادرند.
به همین جهت حضرت امام می گویند:
اینکه من مکرر عرض می کنم که این ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است، برای این است که این ملی گرایی، ملت ایران را در مقابل سایر ملت های مسلمین قرار می دهد.(22)
چهارم:از دیگر پیامدهای تعصب ملی یا ناسیونالیسم، جنگ های خانمان برانداز و نابود کننده است.به عنوان نمونه می توان از جنگ های جهانی اول و دوم نام برد که جنگ دوم جهانی سبب هلاکت 60 میلیون نفر شد.«همین ناسیونالیسم ملت های اروپایی بود که در شکل افراطی خود به صورت نژادپرستی و راسیسم جلوه کرد و دو جنگ جهانی را به وجود آورد… و علیرغم همه شعارهای آزادی و برابری نوع انسان، استعمار ملل شرق و افریقا و امریکای جنوبی را توجیه و تصدیق کرد».(23)
پدیده ی صهیونیسم نیز که امروزه باعث آوارگی و کشته و زخمی شدن صدها فلسطینی و لبنانی است، ثمره ی همین تعصب نژادی است.
پنجم:از دیگر پیامدهای تعصب ملی، سستی عزم و اراده است، بدین معنا که آنچه عامل فداکاری در راه دفاع از ناموس و خانه و کاشانه و مرز و مملکت اسلامی را در دل ساکنان آن بارور می کند، تنها و تنها اعتقاد به جهان باقی و ابدی و پاداش نیک فداکاران در راه خدا است و گرنه به چه انگیزه خود را فدا نماید، تا دیگران در خوشی و راحتی به سر ببرند.چه مرجّحی وجود دارد که حیات و زندگی خوش دیگران را بهتر از زندگی من و تو بنماید تا جایی که من حاضر شوم خود را فدای دیگران کنم.هیچ مرجّحی نیست از اینکه دفاع از آب و خاک و یا نژاد و زبان وامثال آن، چنین چیزی را در عقل نیکو نماید و این تنها عقیده است که می گوید، می بایست در راه خدا و برای حفظ ناموس و آب و خاک مملکت اسلامی فداکاری نمود، عوامل دیگر چنین توانی را ندارند که انسان ها را ملزم به چنین گذشتی نمایند.از این رو، حضرت امام در همان روزهای اول پیروزی انقلاب درباره ی کسانی که در راه پیروزی انقلاب از سر و جان و مال گذشتند، می فرماید:
این شعار باید محفوظ باشد که این قیام، «قیام ملی»نیست.این قیام،«قیام قرآنی» است؛ این قیام «قیام اسلامی»است… این قدرت ملیت نیست؛ این قدرت ایمان است؛ این قدرت اسلام است؛ خلط نکنند ؛ اشتباه نکنند؛ این اسلام است که غلبه کرد بر ابرقدرتها؛ این اسلام است که فرزندان آن به شهادت راغب هستند؛ این قوه ی ایمان است که مردم را سرتاسر ایران بسیج کرد.(24)
و همچنین در آخرین روزهای عمر خود در نقد ملی گرایان چنین فرمود:
من به صراحت می گویم، ملی گراها اگر بودند به راحتی در مشکلات و سختی ها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز می کردند و برای این که خود را از فشارهای روزمره ی سیاسی برهانند همه کاسه های صبر و مقاومت را یک جا می شکستند و به همه ی میثاق ها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خود پشت پا می زدند.((25)
3.ارزیابی تعصب ملی
دوست داشتن وطن و زادگاه از امور پسندیده در نزد همه ی مردم جهان است.از این رو، همگان نسبت به کسانی که در راه اعتلای وطن و سرزمین شان می کوشند، به دیده ی احترام می نگرند.
اسلام نیز، برای وطن و زادگاه احکام و حقوقی وضع کرده است که بر هر فرد مسلمان واجب است بدان پایبند باشد تا به وظیفه ی دینی خود عمل نموده باشد، به ویژه اگر این وطن دارالایمان باشد، بدین معنا که سرزمین اسلامی و موطن و جایگاه مسلمانان تلقی گردد و اکثر ساکنان آن مسلمان باشند.در این صورت بر همگان واجب است که در جهت حفظ آن از مال و حتی هستی خود گذشته و وطن و زادگاه خود را از شر دشمنان حفظ نمایند و در این صورت است که لقب پرافتخار شهید را از طرف خدا بر خود می گیرند.بدین جهت آنچه ملاک و معیار وحدت مردم یک سرزمین است، ایمان آنان نسبت به خدا و وطن اسلامی است، نه معیار زبان واحد یا نژاد خاص سفید یا سیاه یا زرد و یا سنن و آداب خاص و یا شرایط اقلیمی؛ زیرا هیچ یک از اینان نمی توانند معیار وحدت و انسجام باشند و همچنین معیار برتری مردمی بر مردم دیگر گردند؛ زیرا عواملی مثل رنگ پوست و زبان و … متأثر از عوامل طبیعی است و به شخصیت واقعی انسان ربطی ندارد و نمی تواند ملاک امتیاز قومی بر قوم دیگر باشد و آنان را متحد نماید؛ زیرا چه بسا در یک سرزمین افرادی با زبان و لهجه های مختلف و رنگ چهره ی متفاوت زندگی نمایند.همچنین هیچ ملتی نمی تواند ادعا نماید که از یک نژاد خاص بوده و با نژادهای دیگر درنیامیخته است.به همین جهت است که خداوند در قرآن همه ی این تفاوت های ظاهری را به دور ریخته، تنها ملاک برتری را رعایت اصول اخلاقی و ایمانی دانسته است، آن جا که می فرماید:
(یَا أیُّهَا النَّاسُ إنَّا خَلَقنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَ اُنثَی و جَعَلنَاکُم شُعُوبَاً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أکرَمَکُم عِندَ اللهَ أتقَاکِم إنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ )؛ (26)ای مردم!ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید(این ها ملاک امتیاز نیست)گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است.خداوند دانا و آگاه است.
براساس آموزه های ادیان الهی، به ویژه اسلام، تفاوتهای زبان و رنگ و نژاد و غیره، تنها برای شناسایی بشر است و انبیا به همه مردم نظر یکسان داشته اند و همگان را بنده های خدا دانسته، نسبت به همه دلسوز بوده اند.پس تکیه بر عنصر نژاد و زبان و امثال آن برای برتری و ارزش گذاری روی شخصیت انسان، با دعوت انبیا در تعارض است.
بنابراین، مطابق دیدگاه اسلام و پیشوایان معصوم، آنچه زشت و ناپسند است، تعصب نسبت به زبان و نژاد و آداب و رسوم است؛ زیرا سبب برتری طلبی و نژاد پرستی می گردد و گرنه علاقه به زبان خاص و قوم و خویش و هموطنان و دوست داشتن وطن و زادگاه هیچ گونه تعارضی با رهاورد انبیا بویژه پیامبر اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم ندارد؛ زیرا آنچه که انبیا مطرح نموده اند و دین اسلام نیز بر آن اهتمام دارد در سه مقوله است.
هدف اول:توجه و عنایت نسبت به کسانی است که به آیین اسلام گرویده اند و به بیان قرآن، مؤمن نامیده شده و با هم برادر می باشند؛ (إنَّمَا المُؤمِنُونَ إخوَهٌ).(27) زیرا عامل انسجام بین مسلمانان همان ایمان قلبی به خدا و تسلیم در برابر او است.
هدف دوم:کسانی که در محدوده جغرافیایی معینی زندگی می کنند، از دو حال خارج نیستند، یا در عقیده با هم اشتراک دارند و همگی مسلمانند و یا این که برخی بر کیش و آیین دیگری همچون مسیحیت و یهودیت و زرتشتند.
در این جا نیز عامل انسجام به بیان علی علیه السّلام توجه به اشتراک عمومی یعنی انسانیت انسان ها است که آنان را به هم پیوند می زند.آن حضرت در نامه خود به مالک اشتر- حاکم سرزمین مصر- عامل انسجام و اتحاد در یک محدوده جغرافیایی خاص یعنی مصر را توجه به دو عامل ایمان به خدا و همانندی در آفرینش می داند و لزوم توجه و مهرورزی نسبت به هر دو گروه را گوشزد می کند تا پیوند بین زمامداران و مردم فراهم آید و انسجام پدیدار گردد.
دل خویش را از مهرورزی نسبت به مردم پرنما و با همه دوست و مهربان باش، مبادا چونان حیوان درنده ای باشی که خوردن آنان را غنیمت می داند، زیرا مردم دو دسته اند، دسته ای برادر دینی تو و دسته ی دیگر همانند تو در آفرینش می باشند.(28)
هدف سوم:توجه و عنایت به همه مردم جهان و کسانی که خارج از محدوده جغرافیایی معینی می باشند که در اینجا نیز مسلمانان وظیفه دارند به پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم تأسی کنند؛ زیرا مظهر رحمت و مهربانی برای همه ی جهانیان بود و خداوند وی را چنین معرفی نموده است:
(وَ مَا أرسَلنَاکَ إلا رَحمَهً لِلعَالَمیِنَ)؛ (29)تو را جز رحمت برای همه جهانیان نفرستادیم.
و از این جهت است که آن حضرت با توجه به دلسوزی که نسبت به همه ی مردم جهان داشت به عامل انسجام بخشی میان انسان ها که همانا دفاع از مظلوم و طرد ظلم ظالمان و گسترش عدالت است توجه داده، کسی را که به دفاع از مظلوم بر نخواهد، مسلمان ندانسته است و می فرماید:
«من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»؛(30)هرگاه مسلمانی فریاد کمک خواهی مظلومی که می گوید: ای مسلمانان!به فریادم برسید را، بشنود و پاسخ نگوید، مسلمان نیست.
رسول خدا در این کلام پاسخ گویی به ندای مظلوم را نشانه ی مسلمانی دانست، هرچند کمک خواه مسلمان نباشد و خداوند نیز، در قرآن دفاع از بیچارگان و مستضعفان را وظیفه ی فرد مسلمان دانسته، می فرماید:
چرا در راه خدا و (در راه)مردان و زنان و کودکان که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید؛ همان افراد (مستضعف)که می گویند پروردگارا ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، بیرون ببر و از طرف خود برای ما سرپرستی قرار ده و از جانب خود یار و یاوری برای ما تعیین فرما.(31)
بر اساس همین آموزه ها است که حضرت امام می فرماید:
جهان خواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صدا زنیم که ای خواب رفتگان!ای غفلت زدگان!بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنار لانه های گرگ منزل گرفته اید.برخیزید که اینجا جای خواب نیست و نیز فریاد کشیم سریعاً قیام کنید؛ که جهان ایمن از صیاد نیست.(32)
در کلامی دیگر نه تنها مسلمانان را، بلکه همه مردم جهان را دعا نموده می گویند:
من از خدای تبارک و تعالی سعادت و سلامت برای همه ی مسلمین جهان مسألت می کنم و حتی سعادت مستضعفین و لو این که از اسلام نیستند، آن هم خارج شدنشان از زیر بار مستکبرین را از خدای تبارک و تعالی مسألت می کنم.(33)
حال با توجه به آنچه گذشت، اگر کسی به وطن و سرزمین و زبان خود و یا هموطنانش علاقه داشته باشد و این علاقه در جهت اثبات خوبی خود باشد نه رد خوبی دیگران و در جهت تحقق اهداف انبیا بکوشد، هیچ گونه تعارضی پیش نخواهد آمد و چنین علاقه ای مورد سرزنش نیست.
همچنان که حضرت امام رحمه الله می گویند:
ما «ملیت»را در سایه ی تعالیم اسلام قبول داریم… ملت، ملت ایران است.برای ملت ایران هم همه جور فداکاری می کنیم اما در سایه اسلام است…ملیت حدودش حدود اسلام است و اسلام هم تأیید می کند او را؛ ممالک اسلامی را باید حفظ کرد؛ دفاع از ممالک اسلامی جزء واجبات است، لکن نه این که ما اسلامش را کنار بگذاریم و بنشینیم فریاد ملیت بزنیم و«پان ایرانیسم».(34)
بنا بر اندیشه ی حضرت امام دوست داشتن وطن و سرزمین و ملت با اندیشه فراملی و اسلامی تعارض ندارد.آنچه ناپسند است، اثبات خوبی و برتری خود در جهت نفی خوبی دیگران و به بیان دیگر نژادپرستی و تعصب ملی است که با دعوت انبیا تعارض دارد:
این ملی گرایی که به این معناست که هر کشوری هر زبانی بخواهد، مقابل کشور دیگر و زبان دیگر بایستد، این آن امری است که اساس دعوت پیغمبرها…که از اول تا ختمشان آمده اند مردم را به برادری به دوستی به اخوت دعوت کرده اند.(35)
و در کلامی دیگر آن را چنین توضیح داده اند:
همین نژادبازی که اسلام آمد و قلم سرخ روی آن کشید و…مابین ترک و مابین عجم، مابین غیر عرب هیچ فرقی نگذاشت و فقط میزان را تقوا، میزان را از خدا ترسیدن، تقوای واقعی، تقوای سیاسی، تقواهای مادی، تقواهای معنوی، میزان را این طور قرار داد:(إنَّ أکرَمَکُم عِندَ الله أتقَاکُم)، ترک وفارس ندارد؛ عرب و عجم ندارد، اسلام نقطه اتکاست.(36)
همچنین در سخنی دیگر می گویند:
حب وطن، حب اهل وطن و حفظ و حدود کشور مسأله ای است که در آن حرفی نیست، و ملی گرایی در مقابل ملت های مسلمان دیگر مسأله دیگری است که اسلام و قرآن کریم و دستور نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر خلاف آن است و آن ملی گرایی که به دشمنی بین مسلمین و شکاف در صفوف مؤمنین منجر می شود، بر خلاف اسلام و مصلحت مسلمین و از حیله های اجانب است که از اسلام و گسترش آن رنج می برند.(37)
خلاصه ی کلام آنکه از مجموع سخنان امام چنین برداشت می شود که دوست داشتن وطن و هموطنان و تلاش برای اعتلای آن، امری است واجب و ستودنی.به بیان دیگر، ملی گرایی در سایه ی اسلام معنا می شود و در صورتی پسندیده است که با اندیشه ی اسلامی در تعارض نباشد و به برتری جویی و نژادپرستی نخواند و تعصبی کورکورانه بر ملیت نباشد، که در این صورت با تعالیم انبیا در تعارض خواهد بود و می بایست از آن پرهیز نمود.
4.راه های برون رفت از تعصب ملی
یکی از مهم ترین راه های دوری کردن از تعصبات ملی، بازگشت به آموزه های دین مبین اسلام است که ملاک برتری را نه بر زبان و نژاد، بلکه بر ایمان و تقوا بنا نهاده است، همچنان که حضرت امام می فرماید:
اسلام آمده است که همه ی نژادها با همند، مثل دنده های شانه می مانند، هیچ کدام بر هیچ کدام تفوق ندارند، عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه ترک بر هیچ یک از این ها و نه هیچ نژادی بر دیگری و نه سفید بر سیاه و نه سیاه بر سفید؛ هیچ کدام بر دیگری فضیلت ندارند، فضیلت با تقواست، فضیلت با تعهد است،با تعهد به اسلام است.(38)
پینوشتها:
1. -محمد(47):22-23.
2. رعد(13):25.
3. -بقره(2):27.
4. -تاریخ دمشق، ج41،ص409.
5. -نهج البلاغه، ص69، خطبه ی 23.
6. -ر.ک:ترجمه تحریر الوسیله، ج1، ص311.
7. -ر.ک:تحریر الوسیله، ج2، ص68.
8. -بحارالانوار، ج70، ص288.
9. -شرح چهل حدیث، ص145.
10. -هود(11):62.
11. -شعراء(26):198-199.
12. -بقره(2):170.
13. -شرح چهل حدیث، ص147.
14. -مجادله(58):22.
15. -توبه(9):23.
16. -داستان راستان، ج1،ص31؛ به نقل از الکافی، ج2، ص303.
17. -نهج البلاغه،ص381، خطبه ی 192.
18. -فلسفه تاریخ، ج1، ص100.
19. -صحیفه امام، ج15، ص471.
20. -پرتویی از قرآن، ج5، ص252.
21. -حجرات(49):10.
22. -صحیفه امام، ج13، ص87.
23. -خدمات متقابل اسلام و ایران، ج1، ص14.
24. -صحیفه امام، ج6، ص 360-361.
25. -همان،ج21، ص98.
26. -حجرات(49):13.
27. -حجرات(49):10.
28. -نهج البلاغه، نامه 53، ص567.
29. -انبیاء(21):107.
30. -الکافی، ج2، ص164، ح5.
31. -نساء(4):75.
32. -صحیفه امام، ج21، ص89.
33. -همان، ج18، ص429.
34. -همان، ج10، ص123-124.
35. -همان، ج15، ص471.
36. -همان، ج1، ص378.
37. -همان، ج13، ص209.
38. -همان، ص88.
منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 13، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج
ادامه دارد…