یکی از معجزات عملی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، رخداد معراج است. قرآن و سنّت قطعی، مسألهی معراج را بیان کردهاند. در سورهی “اسراء” میخوانیم : “سبحان الّذی أسری بعبده لیلا ً من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی الّذی بارکنا حوله لنریه من ایاتنا إنّه هو السّمیع البصیر” سورهی اسراء، آیهی 1؛ منزّه است آن خدایی که بندهاش را شبانگاهی از مسجدالحرام به سوی مسجدالاقصی که پیرامون آن را برکت دادهایم، سیر داد تا از نشانههای خود به او بنمایانیم. او همان شنوای بینا است.
معراج، در دو مقطع زمینی و آسمانی صورت پذیرفت و در مقطع زمینی، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه تا مسجدالاقصا سیر کرد؛ چنانکه صدر آیهی مزبور بر آن دلالت دارد. سیر آسمانی را آیات سورهی “نجم” بیان کرده است. این معراج، شب هنگام به وقوع پیوست؛ زیرا فضای آن آرامتر و گفتار در آن راستین تر است: ” إنّ ناشئه اللّیل هی أشدّ وطْئاً و أقوم قیلا ً” سورهی مزمّل، آیهی 6؛ قطعاً برخاستن شب، رنجش بیشتر و گفتار در آن هنگام راستین تر است. بنابراین، تحقق هر تکاملی در شب آسان تر است.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یُمن دعای شب و ورد سحری بود
درباره کیفیت معراج رسول گرامی چهار نظر وجود دارد:
1- معراج پیامبر اکرم در تمام مراحل روحانی بوده است، یعنی روح به صورت تخلیه از جسد، این عوالم را طی کرده است.
2- معراج پیامبر روحی بوده، اما نه به صورت تجرد از بدن، بلکه به صورت رؤیا و برزخی بوده و تمام عوالم به صورت رؤیا سیر شده است.
3- سیر پیامبر از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی جسمانی و روحانی بوده و از آنجا به بالا به صورت روحانی بوده و این نظریه را ابن شهرآشوب برگزیده و به علمای امامیه نسبت داده است.
4- سیر حضرت در تمام مراحل جسمانی و روحانی بودو همه جا را با تن و روان، سیر نموده است.
اثبات معاد روحانی با برهان عقلی ممکن است و شواهد نقلی هم کاملاً آن را تأیید میکند ولی اثبات معاد جسمانی گرچه از لحاظ ادلّه نقلی مقبول و مسلّم است، لیکن اثبات همه خصوصیات آن با برهان عقلی آسان نیست ، گرچه دلیل عقلی بر خلاف آن نخواهد بود و یک متفکر با انصاف در باره معاد جسمانی وظیفه خود را انصاف و استماع ره آورد دینی می داند. مسئله معراج نیز همین گونه است، زیرا اثبات معراج روحانی نیز با برهان عقلی ممکن بوده و شواهد نقلی آن را تآیید می کند؛ ولی اثبات معراج جسمانی در محدودهی حرکتهای زمینی، مانند سیر از مسجد الحرام تا بیت المقدس، و نیز در آسمان و کهکشانهای مادی کاملاً ممکن خواهد بود؛ زیرا حرکت بدن در قلمرو جسم زمینی یا آسمانی هیچ محذوری ندارد، نه اصل حرکت بدن در اجرام آسمانی محال است و نه سرعت آن، که در مدت بسیار کوتاه همه آن اجرامْ مورد سیر بدنی قرار گیرد و سیر آسمانی مانند سیر زمینی محذوری عقلی ندارد، زیرا نه “کُندی” شرط سیر طبیعی است و نه “تُندی” مانع آن میباشد؛ زیرا توهم امتناع خرق و التیام افلاک که مبتنی بر پندار برخی از پیشینیان بوده ناصواب است، چنانکه تخیل امتناع پیمودن مسافت طولانی و مدار وسیع در اندک مدت، نارواست؛ زیرا برای صاحب اعجاز و کرامت، طی آسمان مانند طی زمین سهل است.
مشهور در میان دانشمندان شیعه نظریه چهارم است؛ زیرا ” عبد “، همان مجموعهی جسم و روح است که پیامبر با هر دو در حالتی که بیدار بود عروج کرده است و چنانچه معراج در خواب اتفاق افتاده بود، با ظاهر آیه ـ که دالّ بر منّت است ـ هماهنگ نیست.
آیاتی که پیامبر در آن شب دید: “…لنریه من ایاتنا…”، نشانههای مخصوص بود و دیدن آنها نیز ملکوتی و با حواس باطنی بود، نه مُلکی و با چشم و گوش ظاهری؛ زیرا خداوند، آیات ظاهری را به همهی بشر ارایه کرده است: “إنّ فی خلق السّموات و الأرض و اخْتلاف اللّیل و النَّهار لَا یات لأُولی الألباب” سورهی آلعمران، آیهی 190.
اثبات معراج جسمانی در محدودهی حرکتهای زمینی ـ مانند سیر از مسجدالحرام تا بیتالمقدس و سیر در مدارج آسمانی و طبقات آن ـ کاملا ً ممکن است و حرکت بدن در قلمرو جسم زمینی یا آسمانی، هیچ محذور و مشکلی ندارد؛ زیرا همانطور که در بالا گفتیم برای صاحب اعجاز و کرامت، طیِّ آسمانها مانند پیمودن زمین سهل و آسان است و اگر جریان حمل تخت شاهانهی بلقیس و ملکهی سبأ از یمن به فلسطین، در کمتر از چشم برگرداندن ممکن است: “…أنا اتیک به قبل أن یرتدّ إلیک طرفک فلمّا رءاه مُستقرّاً عنده قال هذا من فضل ربّی…” سورهی نمل، آیهی 40.
جریان سیر بدنی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آسمانها نیز مقدور است.
به یقین، در معنای معراج جسمانی نباید آن سان افراط شود که همهی امور معنوی و روحانی به صورت یک سلسله امور مادّی توجیه شود؛ زیرا سهم معراج روحانی ـ که بیش از معراج جسمانی است ـ باید کاملا ً درنظر گرفته شود و حفظ حدود هر یک از معراج جسمانی و روحانی به این است:
1. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمیع حالات عروج و سیر، دارای بدن و در حال بیداری بوده است.
2. پیامبر در سر تا سر سیر و معراج، عالم طبیعت را به طور کلی رها نکرد؛ بلکه جامع ملک و ملکوتْ همگام طبیعت بود، و اگر تک بُعدی میبود، لازم آن یا مجرّد شدن موجود مادّی است یا مادّی شدن موجود مجرّد، و هر یک از این دو فرض باطل است؛ زیرا محذور اجتماع نقیضین را به همراه دارد؛ مثلا ً اگر آنچه که به خداوند نزدیک شد، بدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده باشد، لازم میآید که برای خداوند ـ العیاذ بالله ـ قرب مادّی و مکانی تصور شود و اگر همهی آنچه در این سیر ملکوتی رخ داد، مجرد صرف میبود، لازم میآید که چیزی محسوس به سامعه یا باصره و مانند آن نبوده است.
3. همچنین، هرگز سیر بدنی رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آسمانها، به معنای خروج از عالم طبیعت نیست؛ زیرا آسمانهای ظاهر ـ مانند زمین ـ موجود مادّی و طبیعی است و احکام طبیعت بر هر دو جاری است؛ در عین آنکه بخش تجرّد، همچنان بر حکم خود باقی است. مثلا ً اگر نماز که تقربگاه هر پارسایی است: ” الصلاه قربان کلّ تقى ” در زمین برگزار شود یا در آسمانها خوانده شود، در هر دو حال، تقرّب به خداوند ـ که به بخش تجرد او برمیگردد ـ تنها روحانی است و بدن هرگز تقرّب مکانی به خداوند نخواهد داشت. بنابراین، همانگونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمینْ حالات معنوی ویژه پیدا میکرد، ولی بدن آن سرور به خداوند نزدیک نمیشد، معراج روحانی آن حضرت در آسمان نیز میتواند اینگونه بوده باشد.
بنابراین، بخشی از حالتهای دریافت وحی و عروج و اِسرا میتواند در پرتو ارتباط خارجی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با عالم مثال منفصل صورت پذیرد؛ آنسان که بخشی دیگر از آن، مربوط به عالم مادّه و طبیعت است و بخش سوم، در رابطهی با عالم تجرد تامّ و عقل محض تحقق میپذیرد.
ابن شهرآشوب در مناقب می نویسد:
“خوارج معراج را از اصل انکار می کنند، جهمیه می گوید: معراج او روحانی بوده آن هم به صورت رؤیا. امامیه و زیدیه و معتزله می گویند معراج او فقط تا مسجد الاقصی جسمانی و روحانی بوده است، در حالی که گروه چهارم می گویند همگی جسمانی و روحانی بوده است و او با تن و روان از مسجدالاقصی به جهان بالا رفته است.
شگفت از ابن شهرآشوب است که چگونه در کیفیت معراج چنین تفصیلی را به امامیه نسبت داده، در حالی که مشهور میان آنان این است که همه مسیر یکنواخت بوده است.
به هر روی، این حرکت پویا در بیداری و با جسم عنصری بود
اما گروهی که آن را رؤیای محض می دانند به آیهی ” أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِى وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَیهِْم مُّقْتَدِرُون ” یا آنچه را به ایشان وعده دادهایم به تو نشان مىدهیم، چرا که ما بر آنان تواناییم.” سورهی زخرف، آیهی 42 و آیهی ” وَ مَا جَعَلْنَا الرُّءْیَا الَّتىِ أَرَیْنَاکَ إِلَّا فِتْنَهً لِّلنَّاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فىِ الْقُرْءَانِ وَ نخَُوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَانًا کَبِیرًا ” و خوابى را که به تو نمایاندیم و نیز آن درخت نفرین شده در قرآن را صرفا براى امتحان مردم قرار دادیم، و ما آنها را مىترسانیم اما آنها را جز سرکشى بزرگ نمىافزاید. ” سورهی إسراء، آیهی 60 استناد می کنند.
لیکن چنین استدلالی ناصواب است، زیرا اولاً رؤیا و ارائه، اختصاص به حالت خواب ندارد، و ثانیاً بر فرض دلالت آنها بر این که در حالت خواب بود، منافات ندارد که در حالت بیداری نیز چنان وصفی پدید آمده باشد، زیرا مضمون آیات یاد شده و مفاد آیات معروف سوره إسراء و سوره نجم هر دو اثباتی است و به اصطلاح اصول یان، دو دلیل مُثْبِت، منافاتی با هم ندارند تا لازم باشد با ظهور یکی از دیگری دست برداشت، بلکه ظهور هر کدام در جای خاص خود معتبر است.
یعنی ممکن است إسراء و عروج هم در بیداری اتفاق افتاده باشد و هم در خواب، و رؤیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم مانند رؤیت ملکوتی حضرت خلیل: ” کذلک نُری إبراهیم ملکوت السموات و الأرض…” سورهی انعام، آیهی 75 و نیز مانند رؤیای صحنهی جنگ بدر باشد: “إذ یریکهم الله فی منامک قلیلاً و لو أراکهم کثیراً” سورهی انفال، آیهی 43.
دوم: چون معراجهای متعددی برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حاصل شد و محتمل است همه آنها یکسان نبوده باشد، از این رو اگراختلافی در بین روایات و نیز تفاوتی در ظواهر بعضی از آیات و یا اختلافی در کلمات مفسّران قرآن و روایات رخ دهد، در صورتی که آن اختلافها و تفاوتها با تعدد عروج قابل جمع باشد می توان همهی آنها را با تعدد معراج برطرف کرد.
بنابر این اختلاف در این که آیا معراج جسمانی و روحانی بود یا خصوص روحانی، و نیز از لحاظ مَرکب که اوصاف فراوانی برای آن یاد شد، همه را می توان با تعدد معراج حل کرد؛ یعنی ممکن است برخی از معراجها با بدن و روح بوده باشد و برخی از آنها فقط با روح، چنانکه ممکن است بعضی با مَرکب و برخی بدون مرکب و در صورتی که با مرکب بوده است، گاهی آن مرکب، بُراق و زمانی معراج و وقتی رَفْرَف و گاهی پر فرشتگان و گاهی پر جبرئیل و … بوده است، چنانکه متصور است در یک سفر نیز همه این مرکبها بوده اند، لیکن در مقاطع و مراحل و درجات گوناگونِ راه از خاک تا لقاء الله ، در هر مرحله یکی از این مرکبها وجود داشت تا به جایی که مجال برای آن نبودهاست.