هنگامی که خبر شهادت مسلم بن عقیل به حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) رسید به خیمه مخصوص خود وارد شد و دختر مسلم را پیش خواند. او دختری سیزده ساله بود که همیشه با دختران سیدالشهداء (علیه السلام) مصاحبت می کرد و با آنها می زیست.
وقتی آن دختر خدمت حضرت رسید او را نوازش فرمود و نسبت به او مهربانی اضافه بر آنچه معمولا می کرد نمود. دختر مسلم به فراست دریافت که ممکن است پیش آمدی شده باشد. از اینرو گفت یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) با من ملاطفت یتیمان و کسانی که پدر ندارند می کنی مگر پدرم را شهید کرده اند؟ ابا عبدالله (علیه السلام) نیروی مقاومت از دست داد و شروع به گریه کرد. فرمود ای دخترک من اندوهگین مباش اگر مسلم نباشد من پدروار از تو پذیرائی می کنم. خواهرم مادر تو است و دختران و پسرانم برادر و خواهر تواند.
دختر مسلم از ته دل شروع به گریه کرد وهای های گریست. پسران مسلم سر را برهنه کردند و به زاری پرداختند. اهل بیت (علیهم السلام) در این مصیبت با آنها موافقت نموده و به سوگواری مشغول شدند. سیدالشهداء (علیه السلام) از شهادت مسلم بسیار اندوهگین شد.(11)
11) بحارالانوار، ج 10 و منتهی الامال، ج 1، ص 238.