نگاهی کوتاه به زندگی امام صادق (علیه السلام)

نگاهی کوتاه به زندگی امام صادق (علیه السلام)

نویسنده: آیت الله سیدعلی حسینی میلانی

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین، والصّلاه و السلام علی محمّد و آله الطاهرین، و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الأوّلین و الآخرین.
از آثار اعتقادی ارزشمند شیعه، کتاب منهاج الکرامه فی معرفه الإمامه است که علامه حلی (رحمه الله) آن را به رشته تحریر درآورده اند.
ما شرح مبسوطی بر این اثر فاخر نگاشته و در ضمن آن، به شبهه های مطرح شده از سوی ابن تیمیه-در کتاب منهاج السنه-نیز پاسخ داده ایم.
در آن اثر درباره زندگی نامه امامان معصوم (علیهم السلام) سخن به میان آمده است. ما به دلیل اهمیت مباحث یاد شده زندگی نامه امامان معصوم (علیهم السلام) را به طور جداگانه و در قالب سلسله مقالاتی به خوانندگان تقدیم می نماییم.

****
علامه حلّی (رحمه الله) می نویسد:
فرزند امام باقر(علیه السلام)، امام صادق(علیه السلام) نیز برترین زمانه خویش و عابدترین مردم بود.
سیره نویسان می گویند: ایشان به عبادت مشغول و از ریاست روی گردان بود.
عمرو بن ابومقدام می گوید: وقتی به امام صادق(علیه السلام) می نگریستم، برایم روشن می شد که او از سلاله پیامبران است.
آری، حضرت امام صادق(علیه السلام) بود که فقه امامیه، معارف حقیقی و عقاید یقینی را منتشر ساخت. از هیچ چیز خبر نمی داد، مگر این که همان رخ می داد. به همین دلیل او را صادقِ امین لقب دادند.
عبدالله بن حسن بزرگان علویون را جمع کرد تا با فرزندش بیعت کنند. امام صادق(علیه السلام) به او فرمود: إنّ هذا الأمر لایتمّ؛
این کار به انجام نمی رسد.
عبدالله بن حسن از این گفته خشمگین شد.
امام صادق(علیه السلام) در حالی که به منصور دوانیقی اشاره می کرد فرمود:
إنّه لصاحب القباء الأصفر؛
این مقام به صاحب قبای زرد می رسد.
وقتی منصور این خبر را شنید، خرسند شد، زیرا می دانست پیش بینی های آن حضرت به وقوع می پیوندد و فهمید که حکومت به او می رسد. زمانی که منصور فرار کرد، می گفت: پس چه شد سخن صادق اهل بیت؟!
اما سرانجام، همان گفته، محقق شد و حکومت به منصور رسید.

برترین و عابدترین مردم
علامه حلّی (رحمه الله) فرمود:
فرزند امام باقر(علیه السلام)، امام صادق(علیه السلام) نیز برترین زمانه خویش و عابدترین مردم بود.

دیدگاه ابن تیمیّه
ابن تیمیّه در این باره می نویسد:
(امام) جعفر صادق(علیه السلام) از برگزیدگان اهل علم و دین بود. او علم را از جدّ خویش؛ یعنی پدرِ مادرش، گرفت. مادرش امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر صدّیق بود. او هم چنین علم را از محمد بن منکدر و نافع، غلام عبدالله بن عمر، هم چنین از زهری، عطاء بن ابورباح و دیگران گرفته است.
یحیی بن سعید انصاری، مالک بن انس، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، ابن جریح، شعبه، یحیی بن سعید قطّان، حاتم بن اسماعیل، حفص بن غیاث و محمد بن اسحاق بن یسار، کسانی هستند که از او روایت نقل کرده اند.
عمرو بن ابو مقدام می گوید: وقتی به جعفر بن محمد نگاه می کردم، می فهمیدم که او از سلاله پیامبران است…».

نقد دیدگاه ابن تیمیّه
درباره سخنان ابن تیمیّه باید گفت:
او به عبارت علامه حلی (رحمه الله) مبنی بر این که امام صادق(علیه السلام)برترین زمانه خویش و عابدترین مردم بود، اشاره ای نکرده است؛ نه آن را رد کرده و نه پذیرفته است… برای تأکید بر درستی سخنان علامه حلی (رحمه الله) در این جا سخنان شماری از پیشوایان اهل سنت را می آوریم.

دیدگاه بزرگان اهل سنّت
مالک بن انس یکی از امامان اهل سنت می گوید:
«زمانی نزد جعفر بن محمد آمد و شد داشتم. هرگاه او را می دیدم، در یکی از این سه حالت بود: یا روزه بود، یا نماز می گزارد و یا در حال تلاوت قرآن بود. ندیدم که او حدیث نقل کند جز این که با حالت طهارت چنین می کرد.»(1)
ابوحنیفه یکی دیگر از امامان آنان نیز می گوید:
«فقیه تر از جعفر بن محمد ندیدم. وقتی منصور دوانیقی او را احضار کرد، فردی را نزد من فرستاد و گفت: ای ابوحنیفه! مردم فریب جعفر بن محمد را خورده اند(!) پرسش های بسیار دشواری را برای مناظره با او فراهم کن!
من نیز چهل پرسش آماده کردم. سپس منصور-که در حیره بود-مرا احضار کرد. من نزد او رفتم. وقتی وارد شدم دیدم که جعفر بن محمد(علیهما السلام) در سمت راست منصور نشسته است. همین که نگاهم به جعفر بن محمد صادق(علیهما السلام) افتاد، هیبتش مرا گرفت؛ به طوری که هیبت منصور دوانیقی آن قدر در من اثر نگذاشته بود. به منصور سلام کردم. او نیز به من اشاره کرد که نزد من بیا.
رفتم و نزد او نشستم. سپس به جعفر بن محمد(علیهما السلام) رو کرد و گفت: ای ابا عبدالله! این فرد ابوحنیفه است.
او نیز پاسخ داد: بله؛ پیش از این نزد ما آمده است.
-گویا کراهت داشت سخن عدّه ای اظهار شود که درباره او می گویند: وقتی کسی را می بیند او را می شناسد.
سپس منصور به من رو کرد و گفت: ای ابوحنیفه! بعضی از پرسش های خود را از ابوعبدالله بپرس!
من سؤال ها را مطرح می کردم و او پاسخ مرا می داد.
او می گفت: شما این گونه می گویید، اهل مدینه قائلان به فلان دیدگاه هستند و ما نیز فلان دیدگاه را داریم. گاهی موافق آنان هستیم و گاهی نظر ما برخلاف همه دیدگاه هاست.
تا این که چهل پرسش را مطرح کردم.
ابوحنیفه در ادامه (به اعلمیت حضرت امام صادق(علیه السلام) اعتراف کرد و) گفت: مگر برای ما روایت نشده که عالم ترین مردم، کسی است که به اختلاف دیدگاه ها از همه عالم تر باشد؟»(2)
ابن حبّان در این زمینه می نویسد:
«او در فقه، علم و فضیلت از سرآمدان اهل بیت بود».(3)
ابوحاتم محمد بن ادریس رازی نیز درباره ایشان چنین گفته است:
«او ثقه و مورد اعتماد است و درباره چنین فردی نباید سؤال شود (زیرا شأن او والاتر از این است)».(4)
ابن خلّکان می گوید:
«او (امام صادق(علیه السلام) از سادات و سرآمدان آل البیت بود. او را به دلیل صداقتش به صادق لقب دادند. فضیلت او مشهورتر از این است که بخواهد ذکر شود).»(5)
ابوالفرج ابن جوزی می نویسد:
«او (امام صادق(علیه السلام) مشغول به عبادت و از ریاست طلبی به دور بود».(6)
ابوالفتح شهرستانی درباره ایشان می نویسد:
جعفر بن محمّد صادق(علیهما السلام)، در حکمت، علم و ادب کامل بود. در دنیا زاهد و در برابر شهوات به طور کامل پارسا بود. او مدتی در مدینه اقامت داشت و شیعیان منتسب به خود از وجود او بهره می بردند و به هواداران خود اسرار علوم را منتقل می کرد. او پس از آن وارد عراق شد و در آن جا نیز مدتی اقامت داشت.
او هرگز به دنبال امامت و حکومت نبود و درباره خلافت هرگز با کسی درگیر نشد. کسی که در دریای معرفت غرق می شود، به ساحل نمی آید. کسی که به قلّه حقیقت می رسد، از این که او را پایین آورند نمی هراسد».(7)
ابونعیم اصفهانی می گوید:
«جعفر بن محمد(علیهما السلام)، امام ناطق، زمام دار گذشتگان؛ ابوعبدالله جعفر بن محمّد صادق به عبادت و خضوع روی آورده بود و عزلت و خشوع را ترجیح می داد. او از ریاست و تجمیع نهی می کرد».(8)
نووی نیز درباره امام صادق(علیه السلام) اظهار نظر کرده، او می نویسد: «بر امامت و جلالت ایشان اتفاق نظر بوده است».(9)
ابن تیمیّه درباره راویانی که از ایشان روایت نقل کرده اند، فقط نام برخی را آورده و به همه راویان اشاره نکرده است، با مراجعه به شرح حال امام صادق(علیه السلام) در کتاب های ذکر شده و دیگر کتاب ها، می توان به این واقعیت پی برد.
اما آن چه ابن تیمیه ادعا کرده که «ایشان از کسانی روایت اخذ کرده است» سخنی دروغ است. او نام زهری را در شمار کسانی می آورد که حضرت امام صادق(علیه السلام) از او روایت گرفته است(!) حال آن که زهری را در کتاب مربوط به امام باقر(علیه السلام) معرفی کردیم و دانستیم که او با اهل بیت(علیهم السلام) چه رابطه ای داشته است. (10)
علامه حلّی (رحمه الله) فرمود:
سیره نویسان می گویند: امام صادق(علیه السلام) به عبادت مشغول و از ریاست روی گردان بود.

طرح شبهه ای پوشالی
ابن تیمیّه می نویسد:
«این سخن وی که «او (امام صادق(علیه السلام) به عبادت مشغول و از ریاست روی گردان بود»، از تناقض گویی های امامیه است. زیرا طبق باور شیعه، بر امام واجب است برای ریاست و امور مربوط به آن اقدام کند. در آن زمان نیز فقط او امام شیعیان بوده است. اگر قیام به امر امامت واجب است، پس باید گفت: این کار از اهتمام به عبادات مستحب لازم تر و مهم تر است».

پاسخ به شبهه
در پاسخ به شبهه ای که ابن تیمیه مطرح می کند، چنین می گوییم:
امامی که از راه نصّ امامت او ثابت شده است، هر زمان که مسلمانان به او روی آورند و با او بیعت کنند و از او قیام به ریاست و حکومت را خواستار شوند، واجب است که برای پذیرش بار این مسئولیت اقدام کند. اما مردم و مسلمانان چنین نکردند.
به طور کلی، حکومت و ریاست از شؤون مربوط به امام برحق است. اگر زمینه این کار را فراهم گردد، اقدام به آن بر او واجب است. در غیر این صورت مطالبه آن بر او واجب نیست. هم چنان که درباره پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز همین مطلب وجود دارد.
در عبارات ائمه اهل بیت(علیهم السلام) چنین مطالبی بسیار یافت می شود. هم چنان که حضرت علی(علیه السلام) نیز چنان چه در نهج البلاغه آمده، این سخنان گهربار را بیان کرده اند.
از سوی دیگر، آن چه علامه حلی (رحمه الله) در خصوص اهتمام حضرت امام صادق(علیه السلام) به عبادت و پرهیز از ریاست نقل کرده اند، از سخنان شیعیان نبوده تا تناقض گویی شیعه باشد، بلکه از سخنان علمای اهل سنت درباره آن حضرت است، چنان چه علامه حلی (رحمه الله) فرمود: «سیره نویسان می گویند که…».
البته در سخنانی که از ابن جوزی، ابونعیم اصفهانی و شهرستانی نقل شده، دیدیم که آنان در شرح حال حضرت امام صادق(علیه السلام) بیان کرده اند که آن بزرگوار از طلب ریاست به دور بود.
ابن تیمیه این سخن را به خود علامه حلی (رحمه الله) نسبت می دهد تا بتواند پس از آن، ادّعای تناقض گویی شیعه را مطرح کند.

سلاله نبوی
علامه حلّی (رحمه الله) فرمود:
عمرو بن ابی مقدام می گوید: وقتی به امام صادق(علیه السلام) می نگریستم، برایم روشن می شد که او از سلاله پیامبران است.
این مطلب در شرح حال امام جعفر بن محمد صادق(علیهما السلام) و به نقل از عمرو بن ابو مقدام، در کتاب های معتبر رجالی و حدیثی اهل سنت، نقل شده است. (11)

نشرکننده فقه، معارف و عقاید
علامه حلّی (رحمه الله) فرمود:
حضرت امام صادق(علیه السلام) بود که فقه امامیه، معارف حقیقی و عقاید یقینی را منتشر ساخت.
بنابر آن چه گذشت، ابوالفتح عبدالکریم شهرستانی نیز در عبارات خود به این مطلب اشاره نموده است.
یافعی نیز در شرح حال حضرت امام صادق(علیه السلام) می نویسد:
«او در علوم توحید و غیر آن، سخنانی نفیس و ارزشمند دارد. شاگرد او، جابر بن حیّان صوفی کتابی هزار برگه ای نگاشته که دربردارنده رساله های او؛ یعنی پانصد رساله است.»(12)
آلوسی در این باره می گوید:
«همین ابوحنیفه-که از اهل سنت است-افتخار می کند و به صریح ترین بیان اعلام می نماید:
لولا السنتان لهلک النعمان؛
اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابوحنیفه) هلاک شده بود.
منظور او، همان دو سالی است که از امام جعفر صادق(علیه السلام) کسب علم می کرده است.»(13)
اما ابن تیمیه سخن علامه حلی (رحمه الله) را درک نکرده و می نویسد: «این که می گوید: «او فقه امامیه، معارف حقیقی و باورهای راستین را منتشر ساخت»، این سخن مستلزم یکی از این دو مطلب است:
یا این که وی در علوم، مطالبی را بدعت گذاری کرده که پیش از او، هیچ کس نمی دانسته است.
یا این که پیشینیان در انتشار علوم-که بر آنان واجب بوده-کوتاهی کرده اند و او بوده که به این وظیفه عمل کرده است.
مگر انسان خردمند در این تردید دارد که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)(14) معارف حقیقی و باورهای راستین را به کاملترین شکل برای مردم بیان کرده اند و اصحاب آن حضرت نیز این مطالب را از ایشان گرفته و به دیگر مسلمانان رسانیده اند؟
این سخن او(علامه حلی (رحمه الله)) یا به معنای خدشه در شخصیت او و یا پیشینیان است. البته این سخن او (علامه حلی (رحمه الله)) دروغ است و او بر وی (امام جعفر صادق(علیه السلام))دروغ بسته است و این دروغ ها بیش از دروغ هایی است که بر پیشینیان او بسته است. بنابراین، نقص از جانب او (امام جعفر صادق(علیه السلام)) نیست؛ بلکه از ناحیه دروغ گویانی است که این دروغ ها را بر او بسته اند.»
از ابن تیمیه می پرسیم: تو را به خدا سوگند می دهیم، بگو که علامه حلی (رحمه الله) چه مطلبی گفته که این تهمت ها و بهتان ها را به او می بندی؟
علامه می گوید: «امام صادق(علیه السلام) معارف حقیقی و باورهای راستین را انتشار داد»، هر انسان سالم-نه بیماردل-که با زبان عربی آشناست، به خوبی می فهمد که منظور علامه حلی (رحمه الله) این است که امام صادق(علیه السلام) به تبیین، آموزش، شرح و تبلیغ معارف حقیقی اسلام پرداخته است. معارف و باورهایی که رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای امت خویش آوردند و امام صادق(علیه السلام) نیز این معارف را از طریق پدران خویش فراگرفته است.
بنابراین، نه امام صادق(علیه السلام) بدعت گذاشته و نه پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در انجام رسالت خویش کوتاهی کرده است…
این سخن علامه حلی (رحمه الله) نه به امام صادق(علیه السلام) و نه به اصحاب پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)-که علوم را از آن حضرت گرفته و به همان شکل تبلیغ نموده اند-به هیچ وجه خدشه ای وارد نمی سازد.

صادقِ امین
علامه حلّی (رحمه الله) می نویسد:
امام صادق(علیه السلام) از هیچ چیز خبر نمی داد، مگر این که همان رخ می داد، به همین دلیل او را صادق امین لقب دادند. عبدالله بن حسن بزرگان علویون را جمع کرد…
به راستی دوران زندگی حضرت امام صادق(علیه السلام) از رویدادهایی پُر است که بیان گر این حقیقت هست. صاحب نورالأبصار می گوید:
«جعفر صادق(علیه السلام) مستجاب الدعوه بود. وقتی از خداوند درخواست می کرد، هنوز سخنش به پایان نرسیده بود خواسته اش اجابت می شد». (15)
آری، آن بزرگوار از هرچه خبر می داد، رخ می داد، یکی از نمونه هایش را علامه حلی (رحمه الله) ذکر نمود.
ابوالفرج اصفهانی با سندی از عمر بن شبّه و او نیز با چند سند چنین نقل می کند:
گروهی از بنی هاشم در ابواء جمع شدند. ابراهیم بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، ابوجعفر منصور دوانیقی، صالح بن علی، عبدالله بن حسن بن حسن و دو فرزندش محمد و ابراهیم، محمّد بن عبدالله بن عمرو بن عثمان و … از جمله این افراد بودند.
همه آن ها با محمّد (فرزند عبدالله بن حسن) بیعت کردند.
این خبر را به جعفر بن محمد(علیهما السلام) نیز رساندند.
عبدالله بن حسن گفت: ما جعفر صادق را نمی خواهیم تا خواسته شما را خراب نکند… .
وقتی امام صادق(علیه السلام) آمد، عبدالله بن حسن او را در کنار خویش جای داد، حضرت فرمود:
لا تفعلوا، فانّ هذا الأمر لم یأت بعد؛
چنین نکنید، زیرا این امر، به انجام نمی رسد.
عبدالله خشمگین شد و گفت: نظر من برخلاف نظر توست. به خدا سوگند که خداوند تو را از غیب خویش آگاه نکرده است. اما تو این سخن را از روی حسادت نسبت به فرزندم می گویی.
حضرت فرمود:
والله، ماذاک یحملنی؟
به خدا سوگند، من از روی حسادت چنین نمی گویم.
آن گاه دست خود را بر پشت ابوالعباس زد و فرمود:
ولکن ذا و إخوته و أبناؤهم دونکم؛
ولی حکومت به این، برادرش و فرزندانش که در نزد شما هستند می رسد.
سپس بر شانه عبدالله بن حسن زد و فرمود:
والله، ما هی إلیک و لا إلی ابنیک، و لکنّها لهم و إنّ ابنیک لمقتولان؛
به خدا سوگند، این مقام نه برای تو و نه برای فرزندان توست. این مقام به آنان می رسد و دو فرزندت کشته می شوند.
سپس برخاست و بر دست عبدالعزیز بن عمران زهری تکیه زد و فرمود:
أرأیت صاحب الرداء الأصغر؛ یعنی أباجعفر المنصور؛
آیا صاحب قبای زرد یعنی منصور را می بینی؟
پاسخ داد: بله.
فرمود:
فاِنّا و الله، نجده یقتله؛
به خدا سوگند که همان شخص، او را می کشد.
عبدالعزیز پرسید: آیا او محمد را می کشد؟
پاسخ داد: آری.
او می گوید: در دل خود گفتم: به پروردگار کعبه سوگند که از روی حسادت چنین می گوید.(!)
راوی ادامه می دهد: به خدا سوگند که نمردم مگر این که کشته شدن دو فرزند عبدالله بن حسن را دیدم.
وقتی امام صادق(علیه السلام) چنین فرمود، آنان برخاستند و پراکنده شدند. پس از آن نیز هیچ گاه اجتماع نکردند.
عبدالصمد و ابوجعفر در پی آن حضرت رفتند و پرسیدند: ای ابوعبدالله! آیا تو این گونه باور داری؟
پاسخ داد:
نعم، أقوله و الله أعلمه؛
آری، به خدا سوگند که آن چه می گویم می دانم و اطمینان دارم.‌(16)

پی نوشت ها :

1. تهذیب التهذیب: 89/2.
2. جامع مسانید أبی حنیفه: 222/1، تذکره الحفاظ: 157/1.
3. الثقات و به نقل از آن: تهذیب التهذیب: 89/2.
4. تهذیب التهذیب: 88/2.
5. وفیات الأعیان: 291/1.
6. صفه الصفوه: 94/2.
7. الملل و النحل: 147/1.
8. حلیه الأولیاء: 192/3.
9. تهذیب الأسماء و اللغات: 155/1.
10. ر.ک: پیشوایان معصوم(علیهم السلام)، ج2، ص 53-60.
11. برای نمونه مراجعه کنید به: تهذیب الکمال، تهذیب التهذیب، و تهذیب الأسماء و اللغات.
12. مرآه الجنان و عبره الیقظان: 304/1.
13. مختصر التحفه الإثنا عشریه: 8.
14. به رغم این که در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارک پیامبر خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به صورت ناقص(ابتر) آمده است، ما طبق فرمایش حضرتش، درود و صلوات را به طور کامل و اسامی ائمه معصوم(علیهم السلام) را با سلام آورده ایم.
15. نورالأبصار: 295.
16. مقاتل الطالبیین: 184-187، شیخ مفید نیز به نقل از مقاتل الطالبیین این ماجرا را در کتاب الارشاد آورده است.
منبع مقاله :
حسینی میلانی، آیت الله سیدعلی؛ (1392)، پیشوایان معصوم (علیهم السلام) ج 1، ترجمه: هیئت تحریریه انتشارات الحقایق، قم: الحقایق، چاپ اول..

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید