حضرت صادق (علیه السلام) فرمود عده ای از انصار خدمت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده پس از سلام عرض کردند یا رسول الله حاجتی داریم. فرمود چیست حاجت شما. گفتند درخواست بزرگی است. فرمود هر چه هست بگوئید.
گفتند می خواهیم برای ما بهشت را ضمانت بفرمائید. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سر به زیر انداخت و یا چیزی بر روی زمین می کشید پس از لحظه ای سر بر داشته فرمود ضمانت می کنم به شرط اینکه از احدی چیزی نخواهید و سؤال نکنید پس از این شرط خود را مقید نمودند که سؤال نکنند به طوری که در مسافرت هنگام سواری اگر شلاق یکی از آنها می افتاد از ترس سؤال و درخواست، به کسی نمی گفت آن را بدهد. پیاده می شد و برمی داشت حتی بر سر سفره آب می خواست یک نفر از او نزدیک تر به آب بود نمی گفت آب را بده از جا حرکت کرده آب می خورد.(22)
با صدقه روزی خود را فراوان کنید
حضرت صادق (علیه السلام) به فرزند خود محمد فرمود پسرجان از مخارج چقدر زیاد آمده. عرض کرد چهل دینار، او را امر کرد از منزل خارج شود و آن مبلغ را صدقه بدهد. گفت در این صورت چیزی نخواهد ماند موجودی همین چهل دینار است. فرمود آن را صدقه بده قطعا خداوند عوض خواهد داد اما علمت ان لکل شی ء مفتاح، مفتاح الرزق الصدقه نمی دانی هر چیزی کلیدی دارد کلید روزی صدقه است پس اینک چهل دینار را به عنوان صدقه بده. محمد امر امام (علیه السلام) را انجام داد.
بیش از ده روز نگذشت که از محلی مبلغ چهار هزار دینار برای آنجناب رسید. فرمود پسرجان برای خدا چهل دینار دادیم خداوند چهار هزار دینار عوض آنرا داد.(21)
21) کافی، جزء 4، ص 10.
22) فروع کافی، جزء 4، ص 21.