استخاره، ازدواج؛ بایدها و نبایدها

استخاره، ازدواج؛ بایدها و نبایدها

نویسنده:حجت الاسلام احمد لقمانی

نسیم سخن
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
هرگه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست(1)
«استخاره»، پنجره‌ای روشن، به سوی فضایی قُدسی است که نسیم آرامش و اطمینان در سرای دلها می‌نشاند و انسانهای دین‌باور و خداجو را از تردید، دودلی و آشفتگی خاطر می‌رهاند. لحظه‌های حساس زندگی که هنگامه انتخاب درست و سرنوشت‌ساز است همانند فرشته‌ای آسمانی مسیر خیرآفرین را به آدمی می‌آموزاند و امروزی پرامید و فردایی پرنوید را فرا روی انسانهای هوشمند قرار می‌دهد.
جایگاه ارزشمند استخاره و آثار پربهای آن، شیفتگان فراوانی پرورانده است، به گونه‌ای که تجربه‌های گوناگون آنان در بهره‌های معنوی و مادی زبانزد همگان شده است. اما افراطهای بسیار و استفاده‌های نابجای برخی علاقه‌مندان بدآنجا انجامیده که گاه لطیفه‌های خنده‌آور و ماجراهای نابخردانه‌ای از این افراد مطرح شود به گونه‌ای که دیدگاه بسیاری از افراد ـ بویژه جوانان حقیقت‌گرا و آرمان‌خواه ـ را نسبت به این مشعل روشنی‌بخش، دچار توفان تحقیر و غبار غربت ـ از حقیقت ناب و اصیل آن ـ نموده است. از این‌رو چون فرصت شایسته‌ای بیابند، پرسشهای فراوانی در باره استخاره می‌کنند. پرسشهایی اینچنین که:
«استخاره» یعنی چه؟ و فلسفه رجوع به آن در لحظه‌های مهم و سرنوشت‌ساز زندگی چیست؟
آیا استخاره نوعی «غیب‌گویی» نیست؟ و یا مراجعه ما به آن موجب تعطیل تفکر و اندیشه نخواهد بود؟
چگونه ما که به عنوان برترین موجودات زنده هستیم سرنوشت خود را به دست تسبیحی بی‌جان بسپاریم و تسلیم آن شویم؟!
اگر تمامی آیات قرآن «نور» و «رحمت» است، پس چگونه بر بالای صفحات برخی قرآنها کلمه «خوب» یا «بد» نوشته می‌شود؟!
آنگاه که برای کاری بسیار مهم و ارزشمند چون انتخاب همسر، استخاره کردیم، اگر خلاف آن عمل نمودیم، آیا بلای دنیا و عذاب آخرت گریبانگیر ما خواهد شد؟!
سیره معصومان(علیهم السلام) و شیوه عالمان و صالحان در استفاده از استخاره در لحظه‌های حساس زندگی چگونه بوده است؟
آیا انجام استخاره، اختصاص به قشر خاصی همان عالمان حوزوی دارد، یا آنکه همگان می‌توانند با فراگیری شیوه آن مشکل خود را حل کنند؟
«استخاره» یعنی چه؟ و فلسفه رجوع به آن در لحظه‌های مهم و سرنوشت‌ساز زندگی چیست؟
«استخاره»، «طلب خیر از خداوند» و «شناخت بهترین راه یا عالی‌ترین مورد»(2) است. اقدامی که در پرتو آن رو به سوی پروردگاری قادر، مدبّر و مهربان می‌کنیم و برای زندگی خود، بهترین مصلحت را می‌جوییم و پس از انجام استخاره از تردید، شک و دغدغه خاطر رها شده، همراه با نوعی آرامش درونی، شکیبایی، نشاط و امید به کار و کوشش ادامه می‌دهیم. گرچه پس از آن دچار سختیها و دشواریهایی شویم و برای دستیابی به هدف با ناهمواریهایی در مسیر زندگی روبه‌رو گردیم؛ اما توجه ما به خداوند، امید الهی و توکل گرانبهایی که در خود ایجاد کرده‌ایم، ره‌توشه‌ای پرارزش برای دوری یأس و نومیدی و افزایش شور و نشاط خواهد بود.
از این‌رو در معارف ناب دینی این حقیقت گرانسنگ را این گونه می‌یابیم که:
«ما استخار اللّه‌َ عزّ و جلّ عبدٌ مؤمن الا خار اللّه‌ له».(3)
هیچ بنده باایمانی از خداوند طلب خیر نکرد، مگر آنکه پروردگار مهربان، سعادت او را فراهم ساخت.
استخاره دو نوع است:

1ـ طلب خیر و هدایت از خداوند
معنای حقیقی استخاره که «طلب خیر و صلاح و هدایت از خداوند» است و در روایات ما این نوع معروف است، نوعی دعا، استمداد از خداوند و توکل به او است. شیوه‌ای که پیشوایان معصوم(علیه السلام) بدان پایبند بودند و به اصحاب خود سفارش می‌نمودند.
رسول اکرم ـ درود خداوند بر او و آل او باد ـ می‌فرمودند:
«از سعادت و نیکبختی انسان، استخاره او از خداوند و رضایت وی به قضای الهی است و از شقاوت و نگون‌بختی او، ترک استخاره و ناخرسندی از خواست خداوند است».(4)
و یا در وصایای امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام) است که: «و اکثر الاستخاره» بسیار از خداوند طلب خیر و سعادت نما.(5) و آن حضرت، خود برای استخاره دو رکعت نماز می‌خواند، در تعقیب نماز صد مرتبه: استخیرُ اللّه‌ (طلب خیر می‌کنم از خداوند) می‌فرمود و به دنبال آن دعایی با مفهومی اینچنین قرائت می‌کرد:
«خدایا! قصد انجام کاری دارم که تو می‌دانی، اگر صلاح دین و دنیا و آخرت مرا در این کار می‌دانی وسیله آن را برایم فراهم ساز و اگر می‌دانی که برای دنیا و آخرت من بد است، مرا از آن بازدار، چه کراهت داشته باشم، چه علاقه، زیرا تو مصالح واقعی را می‌دانی ولی من نمی‌دانم و تو علاّم الغیوب (دانای غیبها) هستی».(6)
بعد از آن تصمیم می‌گرفت و وارد عمل می‌شد.(7)

2ـ استخاره معروف و رایج در جامعه ما
این استخاره نوعی کسب تکلیف برای رفع تردید است بدون آنکه غیر واجبی واجب، حلالی حرام، و یا حکمی از احکام خداوند تغییر یابد. ابتدا توجه به خداوند می‌کنیم، سپس به لطف و رحمت او دل می‌سپاریم و با این دو گام ارزشمند، رضایت به خواست پروردگار داده، به تمامی داده‌ها و نداده‌ها و از همه شادیها و شیونها اعلام رضایت و خرسندی می‌نماییم. بدون تردید در این نوع استخاره، نه کسی از غیب و داناییهای آن، آگاه می‌شود، نه فردی ادعایی بر این مطلب دارد. بدون آنکه استخاره را مؤثر در سرنوشت بدانیم تا سبب شرک شود و یا به دور از اینکه در توحید علمی و عملی مشکلی بیافریند.(8) تنها خیر شخص، در انجام یا ترک عمل، مشخص می‌شود و او از فکر مشغولی و آشفتگی روحی نجات می‌یابد اما نسبت به این نکته که آینده او از نظر خیر یا شرّ چه خواهد شد؛ هیچ آینده‌نگری و غیب‌گویی در استخاره وجود ندارد.(9)
به دیگر سخن، همه ما می‌دانیم دانش ما اندک و جهل ما بسیار است؛ به گونه‌ای که گاه علم ما نیز جهل است و خود خبر نداریم، مجهولات اطراف ما به گونه‌ای وسیع و فراوان‌اند که در لحظه‌های مختلف و معبرهای گوناگون و حساس زندگی، خود را بر سر دوراهی یا چندراهی می‌بینیم، در حالی که توان تصمیم سریع، درست و یا روشنگری در خود نمی‌یابیم. در این حال که عقل ما توان کمک و راهگشایی ندارد، سراغ عاقل دیگری می‌رویم تا با مشورت، راه درست و بهتر را بفهمیم. اگر با کمک او و دیگران، باز هم ابهام و تردید در ما باشد و از سوی خداوند نیز هیچ تکلیف و فرمانی در وضعیتی که در آن قرار داریم، یافت نشود، در این حال ـ که دین‌باوران و بی‌دینان ناچار به یک طرف رفته و مجبور به پذیرش یک سوی تحیّر و نگرانی هستند ـ اگر نیرویی الهی و امدادی ملکوتی یافت شود و انسان را به یک طرف دلگرم سازد، تا با اراده راسخ و امیدی فراوان به کار و تلاش بپردازد ارزش بسیاری‌خواهد داشت. در اینجا مقلب القلوب، راهنمای قلب او در انجام کاری بهتر و مسیری سعادت‌بخش می‌شود و با استخاره، این آنگاه که برای کاری بسیار مهم و ارزشمند چون انتخاب همسر، استخاره کردیم، اگر خلاف آن عمل نمودیم، آیا بلای دنیا و عذاب آخرت گریبانگیر ما خواهد شد؟!
شخص را دلگرم و پرشور در میدان زندگی نگه می‌دارد تا با اراده‌ای قوی و روحی سرشار از امید ـ که روانشناسان مایه دوری امراض روحی و جسمی می‌دانند ـ برای خود، خانواده و جامعه مفید و پرثمر باشد. حال، چه کسی داناتر و توانمندتر از خداوند است تا چنین ارمغان ارزشمندی در اثر استخاره به انسانها عطا کند:
«اَمَّنْ یُجیبُ اْلمُضْطَرَ اِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السّوُء».(10)
یا [کیست] آن کس که درمانده را ـ چون وی را بخواند ـ اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌گرداند؟(11)
مرا ز خضر طریقت نصیحتی یاد است
که بی‌گواهی خاطر به هیچ راه مرو(12)

آیا استخاره سبب تعطیل تفکر، تحقیق و مشورت نخواهد بود؟
آموزه‌های آسمانی بر پایه برهان، اندیشه و فطرت انسانها بنیان نهاده شده است و اساس پذیرش دین بر پایه آن است و در کنار کتاب و سنت، به عنوان یکی از منابع استنباط قلمداد شده است. چه اینکه ساختار ارزشی آن از چنان عظمتی برخوردار است که از شرایط نخست تکلیف و انجام بایدها و نبایدهای الهی محسوب می‌شود.
از این‌رو رسالت رسولان، آشکار ساختن گنجهای پنهان عقلها شمرده شده است: «و یثیروا لهم دفائن العقول»(13) و «شرع» و «اندیشه» و یا «عقل» و «وحی» دو بال پرواز انسانهای گرانمایه معرفی شده است به گونه‌ای که قاعده‌ای مشهور در مسیر دانشهای دینی بدین عبارت وجود دارد که:
کُلَّما حکم به الشرع حکم به العقل و کُلَّما حکم به العقل، حکم به الشّرع.
هر آنچه را شرع بدان حکم دهد، عقل نیز فرمان می‌دهد و هرچه را عقل دستور دهد، شرع نیز فرمان خواهد داد.
از سوی دیگر انسانهای سست‌بنیاد که از چنین تحفه خدادادی استفاده نمی‌کنند و به دور از عقل و خرد، دل به هواها و هوسها می‌سپارند، نکوهش بسیاری شده‌اند، به گونه‌ای که بدترین موجودات، کران و لالانی دانسته شده که نمی‌اندیشند و به دور از عقل زندگی می‌کنند: اِنَّ شرّ الدّواب عند اللّه‌ الصم البکم الذین لا یعقلون.(14) گرچه اینان اکثریت را تشکیل دهند و احساسات دیگران را سمت و سو بخشند.(15)
افزون بر این حقیقت ارزشمند بر استفاده از اندیشه، رأی و خرد دیگران ـ در کنار فکر خود ـ نیز، سخنهای فراوانی مطرح شده و با عنوان «مشورت و رایزنی»، سفارش بسیاری شده است. همان گونه که به رسول‌اللّه‌ ـ درود خداوند بر او و آل او باد ـ که خود برترین خرد و اندیشه را دارا بوده است و «عقل کُل» محسوب می‌شد، فرمان مشورت با اصحاب داده شده است: «و شاورهم فی الامر»(16) و دین‌باوران خجسته را با این مزیت والا توصیف می‌کند که: «و امرهم شوری بینهم»(17) سیره همیشه مؤمنان، مشورت است.
با توجه به این دو نکته، چون به شیوه صحیح و دستور درست استخاره رو می‌کنیم، به گونه‌ای منطقی و عقلانی با سلسله مراحلی حقیقت‌گرا و اندیشمندانه روبه‌رو می‌شویم:
نخست استخاره را مربوط به زمان و محلی می‌بینیم که هیچ حکم و فرمان الهی متعیّنی در باره «باید» (واجب) و «نباید» (حرام) و «انجام بهتر» (مستحب) و «ترک بهتر» (مکروه) نداشته باشد بلکه انجام و عدم انجام آن، مساوی باشد، (مباح). پس از این مرحله، هیچ دستوری در ابتدای ورود و تصمیم در کار غیر از تفکر و تدبّر به چشم نمی‌خورد، بدین بیان که پیش از هرگونه اظهارنظر و یا اراده راسخ، باید اندیشید، فکر کرد و نکات مثبت و منفی کار را به خوبی سنجید؛ اگر به نتیجه‌ای روشن و درخشان دست یافتیم، نیازی به مشورت و یا رفتن به سوی استخاره نخواهد بود.
حال اگر عقل خود ما، دچار تردید و شک بود و به هیچ یک از دو یا چند طرف، گرایشی نیافت، می‌توان استخاره کرد؟ خیر؛ زیرا هیچ محلی برای استخاره وجود ندارد، بلکه در این حال از عاقل دیگر و صاحبان رأی و نظر باید استفاده کرد؛ کسانی که به دور از هر گونه بدبینی، حرص، منفی‌نگری، بُخل و تنگ‌نظری به مسایل می‌نگرند و پاک و پیراسته از هر پیش‌داوری و حبّ و بغض، رأی صائب و صحیح خویش را در اختیار ما می‌گذارند.
بدین ترتیب عقلهای جدا از عقل ما، با هم ضمیمه شده و گاه نتایج بسیار روشنی فراهم می‌شود که سالیان سال، آثار و برکات آن همچون آبشاری ریزان، جاری خواهد بود.
آنجا که هیچ حکم الزامی متعیّن از سوی خداوند در باره راه و مورد تردید ما وجود نداشت، عقل ما نیز توان تشخیص خوب و بد را از دست داده بود. در مشورت نیز با اظهارنظر مثبت برخی و اعلام رأی منفی بعضی روبه‌رو شدیم و باز در شگفتی، تردید و دو دلی قرار داشتیم، محل و زمان استخاره فرا رسیده است. پس گامهای نخست استخاره ابتدا تعقل و اندیشه، سپس مشورت و رایزنی است و هیچ گاه تعطیل فکر و فکرخواهی به دنبال نخواهد داشت زیرا:
مشورت ادراک و هشیاری دهد
عقلها را عقلها یاری دهد
امر «شاورهم» برای آن بود
کز تشاور لهو و کژ کمتر شود(18)
آری افزون بر این نکته، گاه در مواردی بین خوب و خوبتر دچار تردید می‌شویم همانند آن که بین دو عمل واجب (وظیفه حضور در جبهه یا تحصیل دانش) و یا دو کار مستحب (زیارت امام رضا(علیه السلام) یا دیدار اقوام و صله رحم) متحیّر می‌شویم، در این حال ـ نیز گرچه حکم هر یک از اعمال روشن است ـ انجام استخاره مطلوب خواهد بود، زیرا با آن رفع حیرت و سردرگمی خواهد شد.

چگونه سرنوشت خود را به دست تسبیحی بی‌جان بسپاریم؟
دانستیم زمان و محل استخاره بسیار اندک و محدود خواهد بود، بدین بیان که در مواردی لازم می‌شود که هیچ تکلیف و فرمانی از سوی خداوند مشخص نشده است و از احکام پنجگانه، تنها در یک مورد یعنی مباح، مسیر ورود به استخاره روشن می‌گردد. از این‌رو هرگاه در باره عمل واجبی استخاره کردیم و بد آمد هیچ اعتنایی بدان نباید کرد و یا چون نسبت به فعل حرامی استخاره کردیم و ضمن خوب آمدن، توصیه به سرعت و عجله در انجام آن شد، باز هم چون محل استخاره نبوده، هیچ ارزش نخواهد داشت. پس استخاره، خود، نوعی ضرورت در موراد خاص و استثنایی است که پیش از آن تکلیفی نبوده و پس از آن نیز تکلیف و فرمانی صادر نخواهد شد و مجبور به تبعیت و اطاعت نخواهیم بود. از سوی دیگر، تسبیح بی‌جان، هیچ دخالتی در سرنوشت ما ندارد بلکه ما از خداوند طلب خیر و مصلحت می‌کنیم و به کمک تسبیح که وسیله‌ای برای ذکرگفتن بود، به نتیجه دست می‌یابیم، همان گونه که برخی به وسیله کتاب مقدسی چون قرآن، حیرت و سرگردانی خود را برطرف می‌کنند.

علت نوشتن «خوب» یا «بد» بر بالای صفحات برخی قرآنها چسیت؟
پرسشی که از دیرباز برای بسیاری از افراد ـ بویژه جوانان ـ مطرح بوده این سؤال است که قرآن نور و رحمت است و نور و رحمت هیچ آیه‌ای نامناسب یا بد در آن وجود ندارد، در حالی که برخی قرآنها در سمت راست یا چپ هر صفحه‌ای ـ در قسمت بالای صفحات ـ واژه خوب، بد یا میانه نوشته شده است! مگر می‌تواند آیه‌ای بد باشد گرچه برای دوزخ و دوزخیان نازل شده باشد. زیرا درس و عبرتی برای دیگران خواهد بود و هیچ بدی نخواهد داشت.
پاسخ این پرسش را با این نکته آغاز می‌کنیم که استخاره انواع گوناگونی دارد که برخی از محققان به شش نوع آن اشاره کرده‌اند (مطلق، مشورتی، قلبی، با قرآن، با تسبیح، با کاغذ یا ذاتُ الرُّقاع). در این میان استخاره با تسبیح و قرآن طرفداران فراوانی دارد و به خاطر تجربه‌های بسیار و استفاده‌های مادی و معنوی و سهولت آن، علاقه خاصی به این دو وجود دارد. اما اطمینان قلبی و آرامش خاطری که قرآن به افراد می‌دهد و پس از زدودن تحیّر و سرگردانی، دلها را به سوی امید و شور و نشاط سوق می‌دهد، موجب شیفتگی فراوان بین دین‌باوران در مراجعه به این نکات آسمانی و الهی شده است تا استخاره‌های خود را از این طریق انجام دهند.
از سوی دیگر، بخش عظیمی از افراد، توانایی فهم مفاهیم قرآن و درک معانی آیات را ندارند تا با تأمل در آیه، نتیجه را به دست آورند. از این‌رو برخی در کارهای بسیار مهم و سرنوشت‌ساز همچون ازدواج، تعیین شغل و یا تصمیمهای مهم تجاری اقتصادی، افزون بر آنکه ساعاتی همانند بین الطلوعین، بین دو نماز، و زمانهایی چون جمعه و روزهای مقدس دیگر را پی‌جویی می‌کنند، چون دسترسی به عالمان وارسته و ربّانی دارند، به آنان مراجعه می‌کنند. اما بسیاری نیز از این فرصتهای شایسته محرومند و در زمان یا منطقه‌ای قرار دارند که دسترسی به افراد آگاه و دانا به مفاهیم قرآن ندارند، از این‌رو خود وضو گرفته و پس از آداب خاصی، قرآن را می‌گشایند.
چنین شرایط خاص و یا ضرورتی، برخی دلسوزان را بر آن داشت با توجه به فضای معنوی آیه نخست از ابتدای هر صفحه و چگونگی نزول آیه در باره بهشت و نعمتهای بیکران الهی، جهنم و یا عذابهای دردناک اخروی و یا مفهومی بین این دو، واژه «خوب»، «بد» و یا «میانه» بالای هر صفحه‌ای بنویسند، بدون آنکه در صدد القای مفهومی اینچنین باشند که آیه‌ای بد و یا آیه دیگر خوب است. و پرواضح است منظور این است که بر اساس برداشت از این آیه، کار مورد استخاره شما چنین است. گرچه این شیوه توسط بسیاری از عالمان نکوهش شده است و گاه تناسبی بین آیه و واژه بالای صفحه وجود ندارد ـ از این‌رو در سالهای اخیر چنین عملی بسیار کم شده است ـ اما نوعی عمل خیرخواهانه برای عموم مردم بوده است.
آنگاه که برای کاری بسیار مهم چون انتخاب همسر استخاره کردیم، اگر خلاف آن عمل نمودیم، آیا بلای دنیا و عذاب آخرت گریبانگیر ما خواهد شد؟
نخستین پاسخ که از درون پرسش به دست می‌آید این است که علت پشت کردن به استخاره و بی‌اعتنایی به جواب آن چیست؟ اگر از ابتدا تحقیق و تفکر لازمی در باره اصل عمل انجام نداده‌ایم و با سرعت به سوی استخاره رفته‌ایم و الان از حقیقت ماجرا آگاه شده‌ایم، که هیچ محلی برای استخاره نبوده است تا پشت کردن به آن معنا یابد. و اگر از آغاز نسبت به خوب و بد ماجرا و آثار مثبت و منفی آن آگاهی داشته‌ایم، دیگران نیز ما را به همین نتیجه یا نتایج دیگری راهنمایی کرده‌اند، اما برای دلگرمی بیشتر و یا خرسندی از تأیید الهی رو به سوی استخاره کرده‌ایم که باز هم نه زمان استخاره بوده و نه محل آن چون سنجش مزایا و معایب با تفکر و اندیشه گام نخست بوده و استفاده از فکر و رأی دیگران به هنگام تردید و سردرگمی در گام اول ـ مرحله بعدی بوده است که در یکی یا هر دو به نتیجه‌ای شفاف و روشن دست یافته‌ایم؛ از این‌رو هیچ نیازی ـ گرچه برای دلگرمی و آرامش بیشتر ـ به استخاره نداشته‌ایم و چنین کاری، بیهوده و نابجا بوده است.
پس هرگاه اندکی به یک طرف مایل باشیم، گرچه 1% باشد، بدین بیان که 51% مایل به یک سو هستیم و 49% به سمت دیگر، باز هم نیازی به استخاره نخواهد بود و به یقین «پشت کردن به استخاره» مصداق نمی‌یابد.
پاسخ دوم، نگاه به استخاره از زاویه‌ای دیگر است که استخاره هیچ گونه تکلیف و الزامی برای ما نمی‌آفریند تا سرپیچی از آن، عذاب و بلایی فراهم کند، بلکه تنها رفع حیرت کرده و راه خیر را نشان می‌دهد که راه خیر نشان دادن با داشتن منافع مادی و معنوی همسان نخواهد بود، زیرا چه بسا خیر ما در ضررهای دنیوی است تا به هلاکتهای بدتری دچار نشویم.
پس آنچه در آینه استخاره می‌بینیم خیر و خوبی است که به کمتر بودن کاستیها و ضررها و بیشتر بودن منافع و ارزشها راهنمایی می‌شویم، بدون آنکه ارتباطی بین زمین و آسمان برقرار کند و یا شعاع آثار خود را به آخرت بکشاند. و این بدان خاطر است که اصل عمل واجب نبوده تا ترک آثار آن موحب عمل حرامی شود و حتی از اعمال مستحبی که وظیفه‌ای شرعی و حتمی ایجاب کند نیز نخواهد بود.
آری، نکته‌ای که تمامی دین‌باوران علاقه‌مند به استخاره، از صمیم جان می‌پذیرند و تجربه‌های فراوانی در این باره کسب کرده‌اند، آن است که عمل مطابق استخاره نوعی دلگرمی و آسودگی خاطر ایجاد می‌کند و به هنگام اختلافات ما را از تردیدهای طاقت‌فرسا و یا دلهره‌ها و اندوههای دردآفرین نجات می‌دهد و آنگاه که ـ با شرایط درست و نسنجیده استخاره کرده باشیم ـ و پشت بدان کنیم، اندوهی همیشه همراهمان خواهد بود و چون با مشکلی مواجه شویم، ناخودآگاه به یاد استخاره افتاده تمامی سختیها و دشواریها را از آثار روی گردانی از آن می‌بینیم.

سیره معصومان(علیهم السلام) و شیوه صالحان و عالمان در استفاده از استخاره چگونه بوده است؟
سیره و سخن معصومان(علیه السلام) نخست در اصل استخاره یعنی «طلب خیر از خداوند» بوده است، به گونه‌ای که افراد، بدون دقت و با شتاب و تصمیم سریع دست به کاری نزده، از خداوند درخواست خیر و مصلحت کنند تا هیچ گاه دچار حیرت و سرگردانی نگشته و از عمل خود پشیمان نشوند.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) ماجرای مأموریت خود به یمن را این گونه بازگو می‌کرد: رسول خدا(ص) مرا به سوی یمن می‌فرستاد و در همان موقع به صورت سفارش، به من فرمود: یا علی! ما حار من استخار و لا ندم من استشار.(19)
ای علی! هیچ کس دچار حیرت و سرگردانی نگردید چون استخاره کرد و پشیمان نشد وقتی مشورت نمود.
و امام علی(علیه السلام) نیز در سخنان بسیاری استخاره را سبب دوری از پشیمانی و حیرت نامیده و سفارش فرموده که ماندن در ندانم‌کاری و سرگردانی چه بسا هلاکت و نابودی انسان را به دنبال داشته باشد. از این‌رو چون استخاره کردی، بی‌درنگ مشغول شو تا از هر حیرتی نجات یابی.(20)
از سوی دیگر امام صادق(ع)، بلاها و گرفتاریهای بعد از عمل به استخاره را موجب پاداش الهی دانسته(21) و خیر و مصلحت را ـ گرچه با حوادث ناخوشایندی همراه باشد ـ دستاورد پرارزش استخاره معرفی نموده است،(22) زیرا شقاوت و نگون‌بختی فرد در آن است که در کارهای مهم و ارزشمند که قدرت تشخیص راه در آن وجود ندارد ـ بدون طلب خیر از خداوند اقدام کند.(23)
بخش دیگری از سخنان معصومان(ع)، در باره استخاره به وسیله دعا است. بدین بیان که در تمام کارهایی که انسان انجام می‌دهد، بین خود و خداوند ارتباطی قلبی برقرار کرده، از او درخواست خیر، موفقیت و سعادتمندی نماید همان که در قرآن این گونه بدان اشاره می‌کند: «قل ما یعبؤ بکم ربی لولا دعائکم».(24) بگو ـ ای رسول ما ـ خداوند هیچ اعتنایی به شما نمی‌کرد، اگر دعای شما نبود.
از این‌رو پیامبر به انس فرمود: هرگاه تصمیم به انجام کاری داشتی، هفت بار طلب خیر از خداوند نما، سپس به آنچه در قلبت می‌گذرد توجه کن، همانا خیر تو در آن خواهد بود.(25) بخش دیگر در رابطه استخاره با قرآن است. گفتنی است که استخاره با قرآن، طلب خیر و شناخت سعادت است ولی تفأل به قرآن آگاهی از عاقبت کار و خبر یافتن از غیب خواهد بود، از این‌رو به شدت از روی کردن افراد به تفأل نهی شده است: «لاتتفأل بالقرآن».(26)
یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) خدمت آن حضرت عرض کرد: تصمیم به کاری می‌گیرم و از خداوند نیز طلب خیر می‌کنم، اما موفق نمی‌شوم [چه کنم تا بهتر از خیر و صلاح خود نسبت به تصمیمی که دارم آگاه شوم؟] امام فرمود: «افتتح المصحف فانظر الی اول ما تری، فخذ به ان شاءاللّه‌».(27)
قرآن را بگشا! سپس به اولین آیه آن دقت کن، آنگاه ـ خیر و مصلحت خود را از آن ـ بگیر. اگر خداوند بخواهد.
نوع دیگر استخاره که در سخنان معصومان(علیه السلام) یافت می‌شود استخاره با نماز است که به هنگام حیرت و سردرگمی، دو رکعت نماز بخوانیم، سپس خیر خود را از خداوند طلب می‌کنیم، در این حال پروردگار مهربان مصلحت ما را به ما می‌آموزاند.(28)

نمونه‌هایی از استخاره‌های بزرگان
شیوه صالحان و عالمان دین در انجام استخاره، بخش دوم پرسش قبلی بود که اینک بدان می‌پردازیم. نکته‌ای که توجه به آن ضروری است آنکه، بسیاری وظیفه عالمان حوزوی را انجام استخاره دانسته و خود را ناتوان در این باره می‌دانند. در حالی که استخاره کار تخصصی و وظیفه ویژه محسوب نمی‌شود(29) بلکه تمامی افراد با آموزش شیوه استخاره می‌توانند خود بدان اقدام کنند.
استخاره حاج‌شیخ و تأسیس حوزه علمیه قم؛
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری(30)
سال 1340 قمری، حاج شیخ عبدالکریم حائری از اراک به سوی قم حرکت کرد تا توفیق زیارت کریمه اهل‌بیت، حضرت معصومه(علیه السلام) را به دست آورد. شیفتگان و عالمان والامقام قم با ایشان دیدار کرده و اصرار به ماندن معظم‌له در شهر قم نمودند تا حوزه سامان یابد. تردید در تصمیم قطعی، آن عالم وارسته را به انجام استخاره وادار ساخت، از این‌رو به مسجد بالای‌سر در حرم مطهر رفته و پس از آداب و مقدمات استخاره، قرآن را گشود، این آیه پدیدار شد:
«و أتونی باهلکم اجمعین»(31) همه کسان خود را نزد من بیاورید.
و این سخن یوسف به برادران خود برای دعوت از پدر و تمام خویشان نزد خود بود.
بدین‌سان، مرحوم حائری در قم اقامت کرد و با حضور خود، حوزه مقدس را بنیان نهاد و به تربیت عالمان وارسته پرداخت. یکی از دستاوردهای آن حوزه در سالهای بعد، شخصیت والاگوهر و آسمانی، حضرت امام خمینی(ره) بود.

از «روح‌اللّه‌» نومید نباشید
15خرداد 1342 و کشتار خونین طلاب مدرسه فیضیه قم و به دنبال آن تبعید حضرت امام خمینی به ترکیه، نهضت ملت ایران علیه استکبار را دچار رکود کرد و برخی از شیفتگان آن عزیز سفرکرده را با تلخکامی و نومیدی روبه‌رو کرد. یکی از علمای اصفهان برای الهام از آیات قرآن و دستیابی به نویدی آسمانی در باره امام و نهضت او، به قرآن رو کرده، این کتاب معرفت و هدایت را گشود، ناگاه این آیه امیدآفرین را قرائت کرد:
«و لا تأیسوا من روح اللّه‌، انه لا یأیس من روح اللّه‌ الاّ القوم الکافرون.»(32)
از روح اللّه‌ [رحمت خداوند [نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت الهی ناامید نمی‌شود.
و چون عالم دیگری در قم با همین انگیزه به قرآن رو می‌کند، این آیه را برابر دیدگان خود می‌بیند:
«قل جاء الحق و زهق الباطل اِنَّ الباطل کان زهوقا.»(33)
بگو حق آمد و باطل نابود شد، همانا باطل نابودشدنی است.

علامه طباطبایی و هجرت از تبریز
سال 1314 شمسی، هنگام رجعت علامه طباطبایی از نجف به تبریز بود و سالهای اقامت آن دانشمند گرانمایه در تبریز، گرچه با تدریس و تحقیق همراه بود، اما سالهای خسارت ایشان محسوب می‌شد. تا آنکه قصد حرکت به قم نمود و برای چنین تصمیمی به قرآن پناه برد و استخاره کرد. این آیه در آغاز صفحه قرآن آمد که:
«هنالک الولایه للّه‌ الحق هو خیرٌ ثوابا و خیرُ عقبا».(34)
در آنجا یاری کردن از خداست، اوست بهترین پاداش و بهترین فرجام.(35)
امید آنکه شناخت، معرفت و بینش ما نسبت به معارف ناب، بیشتر از پیشتر شود و راههای روشنی از رشد و تکامل در زندگی ما آشکار شود. ان شاءاللّه‌.

پی‌نوشت‌ها:

1ـ دیوان حافظ، برگزیده غزل 66.
2ـ مجمع البحرین، طریحی، مجلد اول، ص719؛ میزان الحکمه، محمدی ری‌شهری، مجلد سوم، ص228؛ الاستخاره من القرآن المجید و الفرقان الحمید، شیخ میرزا ابی‌المعالی کلباسی اصفهانی، ص19؛ مفاتیح الغیب در آداب استخاره، علامه مجلسی، ص11.
3ـ بحارالانوار، ج91، ص227.
4ـ همان، ج77، ص159.
5 ـ همان، ص200.
6ـ «اللهم انی قد هممتُ بامر قد علمتَهُ، فان کنتَ تعلم انه خیرٌ لی فی دین و دنیای و آخرتی فیسِّرهُ لی و ان کنتَ تعلم انه شرٌّ لی فی دینی و دنیای و آخرتی فاصرفه عنّی، کرهتُ نفسی ذلک ام اَحببتُ، فانک تعلم و لا اعلم و انت علاّم الغیّوب».
7ـ مکارم الاخلاق، ص369؛ رک: دعای 33 از صحیفه سجادیه امام سجاد(ع).
8ـ حضرت آیت‌اللّه‌ جوادی آملی، درس تفسیر، شنبه 1/7/1374.
9 ـ علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج6، ص187.
10ـ سوره نمل، آیه 62.
11ـ کشف اسرار، حضرت امام خمینی، ص96 ـ 89 (با تلخیص فراوان).
12ـ استخاره و تفأل، ابوالفضل طریقه‌دار، ص15.
13ـ نهج‌البلاغه، خطبه نخست.
14ـ سوره انفال، آیه 22؛ نک: تفسیر المیزان، ج6، ص52 و تفسیر ابن‌کثیر، ج2، ص19.
15ـ نک: سوره بقره، آیه 171؛ سوره مائده، آیه 103؛ سوره عنکبوت، آیه 63 و سوره حجرات، آیه 4.
16ـ سوره آل‌عمران، آیه 195؛ نک: تفسیر المراغی، ج6، ص53.
17ـ سوره شوری، آیه 38؛ نک: تفسیر المنار، ج6، ص152.
18ـ استخاره و تفأل، ص14.
19ـ بحارالانوار، ج91، ص225؛ نک: بحارالانوار، ج88، ص222؛ احتجاح طبرسی، ج2، ص314؛ مکارم‌الاخلاق، ص319؛ مفاتح الغیب، ص43؛ فروع کافی، ج3، ص470.
20 ـ بحارالانوار، ج77، ص200؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ رک: تفسیر ابن‌کثیر، ج2، ص18.
21ـ بحارالانوار، ج91، ص223.
22ـ همان، ص224؛ نک: تفسیر المراغی، ج20، ص85.
23ـ همان، ص222.
24ـ سوره فرقان، آیه 77؛ رک: بحارالانوار، ج91، ص223، 229، 233، 238، 260، 261، 280، 275، 285 و 287.
25ـ بحارالانوار، ج91، ص265؛ رک: وسایل الشیعه، ج8، ص72، 78، 79، 80؛ کافی، ج1، ص204.
26ـ وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج4، ص875؛ نک: مستدرک الوسایل، ج6، ص237، 239، 255، 258 و 262.
27ـ همان، ج4، ص875.
28ـ همان، ج5، ص204.
29ـ خاتمیت، استاد شهید مطهری، ص114.
30ـ دیوان حافظ، برگزیده از غزل 445.
31 ـ سوره یوسف، آیه 93.
32ـ همان، آیه 87.
33ـ سوره اسراء، آیه 81.
34ـ سوره کهف، آیه 44.
35ـ علامه طباطبایی (میزان معرفت)، احمد لقمانی، ص33.
منبع: ماهنامه پیام زن

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید