نویسنده: باقر شریف قرشى
روایات امام هادى(علیه السلام) از امام باقر (علیه السلام)
امام هادى از جد بزرگوارش امام باقر نقل مى کند که ایشان مى فرمود:
(( ((اتقوا فراسه المؤ من فانه ینظر بنور اللّه ، ثم تلا قوله تعالى : ان فى ذلک لایات للمتوسمین )). )) (1)
((بترسید از تیزبینى مؤ من زیرا او با نور خدایى مى بیند سپس این آیه را خواند: به تحقیق که در آن واقعه نشانه هایى است براى تیزبینان )).
مؤ من حقیقى خود را از زنگار مادیات پاک کرده است و از تاریکى هاى باطل بدر آمده است لذا پدیده ها را با عینک واقع بین مى نگرد و به آن سوى سکه توجه دارد، ظاهر امر او را فریب نمى دهد، ضعف و قوت امور را مى شناسد و هرگز در دیدن خود از جاده حقیقت دور نمى گردد. بینش او خدایى است و در اعماق مسائل و امور نفوذ مى کند.
روایات حضرت از امام صادق(علیه السلام)
امام هادى مجموعه گرانبهایى از احادیث جد بزرگوارش ، عقل مجسم و اندیشه بزرگ انسانیت امام صادق – علیه السلام – را براى ما به ارمغان گذاشته است که ما در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم :
1 – امام هادى از امام صادق نقل مى کند که فرمود: ((دعاى سه تن است که همیشه به اجابت مى رسد:
الف – دعاى پدر در حق فرزند هنگامى که فرزند به پدر نیکى کند و نفرین او هنگامى که فرزند حقوق پدرى را رعایت نکند.
ب – نفرین مظلوم علیه ظالم و دعاى او براى کسى که او را یارى مى کند.
ج – دعاى مؤ منى که در حق مؤ من دیگرى که او را در راه ما کمک کرده است صورت مى گیرد و نفرین علیه او هنگامى که امکان کمک را دارد ولى دریغ کند و برادر مؤ منش بدو محتاج باشد…)).(2)
این حدیث شریف توجه خاصى به نیکى کردن دارد و انسان را دعوت مى کند تا نسبت به پدر نیکى کند زیرا دعاى پدر در حق فرزند مستجاب مى گردد. و انسان را از نفرین پدر بر حذر مى دارد زیرا نفرین پدر در این حالت رد نمى گردد. به همین گونه است نفرین مظلوم علیه ظالم .
همچنین این حدیث انسان را تشویق مى کند مؤ من را یارى کند زیرا دعاى برادر مؤ من او به هدف اجابت خواهد رسید و از نفرین او بر حذر مى دارد زیرا نفرین او نیز به هدف اجابت مى رسد.
2 – امام هادى از امام صادق نقل مى کند که حضرت فرمود: ((بر شما باد دورى از گناه که آن دین و آیینى است که همراه آن هستى و با آن خدا را مى پرستى و این همان خصلتى است که ما از دوستانمان انتظار داریم …)).(3)
دور بودن از محرّمات الهى پایه و اساس دین است و از ملکه نگهدارنده انسان از گناه پرده بر مى دارد لذا ((ورع )) یکى از عناصر مهم دین بشمار مى رود.
3 – حضرت از امام صادق – علیه السلام – نقل مى کند که ایشان فرمود: ((هر که حربه تقیه را بکار نگیرد و ما را از مردمان فرومایه حفظ نکند، از ما نخواهد بود)).(4)
ائمه – علیهم السلام – بر تقیّه تاءکید زیادى داشتند و با کمک تقیّه جان شیعیان را حفظ کرده و آنان را از چنگال حکومت هاى اموى و عباسى که خون مؤ منان را مباح مى دانستند نجات دادند و اگر حکم تقیه تشریع نمى گشت کسى از شیعیان و دوستداران اهل بیت زنده نمى ماند و دیگر اثرى از تشیّع در میان نبود.
4 – امام هادى از جد خود امام صادق نقل مى کند که فرمود: ((در سه زمان دعا به اجابت مى رسد و ردّ نمى گردد: الف – دعاى پس از نمازهاى واجب . ب ) دعاى هنگام آمدن باران . ج ) دعاى هنگام ظهور معجزه اى الهى در زمین )).(5)
خداوند متعال دوست دارد او را در این اوقات بخوانند و اجابت دعا را مانند دعا در مراقد ائمه تضمین نموده است .
5 – حضرت هادى نقل مى کنند که : ((مردى نزد امام صادق آمد و گفت : از دنیا خسته شده ام و از خداوند مرگ خود را درخواست کرده ام . حضرت صادق – علیه السلام – فرمود: ارزش زندگى به این است که خدا را اطاعت کنى نه اینکه عصیان ورزى . لذا اگر زنده باشى و اطاعت کنى بهتر از اینست که بمیرى و نتوانى اطاعت کنى یا عصیان ورزى )).
وقتى انسان مرد دیگر دفتر اعمالش بسته مى شود چه خوب باشد و چه بد و امکان انجام اعمال باقى نمى ماند زیرا: (( ((الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل )). )) لذا امام دستور مى دهد آرزوى زندگى و طول عمر داشته باشیم تا آن را صرف کار نیک و به دست آوردن ذخیره اخروى کنیم .
6 – حضرت مى فرماید به امام صادق گفتند: یابن رسول اللّه ! مرگ را براى ما توصیف کن ایشان فرمود: ((مرگ براى مؤ من مانند رایحه خوشبویى است که او را برمى انگیزد و تمام خستگى ها و رنج ها را از تنش مى زداید. و براى کفّار بدتر و جانگدازتر از نیش افعى ، مار و عقرب است .
به حضرت گفتند گروهى مى گویند: مرگ از پاره پاره شدن با ارّه ، مقراض ، سنگ و له شدن در زیر سنگ هاى آسیاب سخت تر است .
حضرت فرمود: درست است مرگ بعضى از کفّار و بدکاران چنین است . آیا ندیده اید بعضى از کفّار با چه سختى جان مى دهند و این عذاب نسبت به عذاب آخرت آنان مقدمه اى بیش نیست .
به حضرت گفتند: پس چرا برخى از کفار را هنگام مرگ خندان و بشّاش مى بینیم و مرگ برایشان بسیار آسان است و به راحتّى در آن سکرات موت سخن مى گویند و جان کندن را تحمل مى کنند؟ البته عده اى از مؤ منان نیز هنگام ترک این جهان احساس سبکبالى مى کنند و با آغوش باز مرگ را پذیرا مى گردند.
(نشان مرد مؤ من با تو مى گویم
که چون مرگش رسد خندان بمیرد)
(اقبال )
امّا از طرف دیگر گروهى از مؤ منان و کفّار را مى بینیم که هنگام مرگ بشدت سختى مى کشند و گویى آنان را با ارّه و سنگ پاره پاره مى کنند.
حضرت در بیان علت آن فرمود:
امّا آسایش و آرامش مؤ من هنگام مرگ در حقیقت پاداش دنیوى اوست و مقدمه اى است براى ثواب آن جهان . و امّا مؤ منى که هنگام جان کندن سختى مى کشد در حقیقت بدین وسیله از گناه پاک مى شود تا با ضمیرى پاک و اعمالى یکسره نیک راهى آن جهان گردد و مستحق پاداش ابدى باشد. امّا راحتى و آرامش برخى از کفّار هنگام مرگ نتیجه اعمال نیک است که در این دنیا انجام داده اند و بدین وسیله پاداش خود را در همین جهان دریافت مى کنند و در آخرت جز عذاب ابدى چیزى در انتظارشان نیست . و امّا سختى عذاب عده اى دیگر از کفار هنگام مرگ آغاز عذاب الهى است که خداوند آنان را به آن وعده داده است زیرا خداوند عدل محض است و به اندازه ذره اى ستم روا نمى دارد)).(6)
7 – حضرت هادى به نقل از امام صادق مى فرماید: ((یعقوب که گفت : (( ((فصبر جمیل ، )) یعنى صبر بدون گلایه است )). (7) شاید این استظهار بخاطر وجود قرینه ((جمیل )) در آیه است زیرا این آیه ، صبر یعقوب را به جمیل بودن موصوف مى کند.
8 – امام هادى مى فرماید امام صادق – علیه السلام – در تفسیر آیه شریفه : (( ((تتجافى جنوبهم عن المضاجع )) (8) مى فرمود: آنان نمى خفتند تا آنکه نماز شامگاه را در تیرگى شب بجا آورند)).(9)
9 – حضرت هادى مى فرماید امام صادق در تفسیر آیه شریفه : (( ((فلحیینه حیوه طیبه )) )) (10) مى فرمود: مراد از حیات طیبه ، قناعت است )).
احادیث فوق بخشى از سخنان امام صادق است که از طریق امام هادى دهمین ستاره تابناک امامت به دست ما رسیده است و بدین گونه میراث جدّ بزرگوارش را براى ما زنده نگهداشته است .
روایات حضرت از امام موسى بن جعفر (علیهما السلام)
امام هادى – علیه السلام – به سند خود از پدران بزرگوارش از جدش موسى بن جعفر – علیه السلام – نقل مى کند که فرمود: ((خداوند مردم را آفرید و مى دانست عاقبت آنان چه خواهد بود، پس آنان را امر کرد و نهى نمود. حضرت باریتعالى به چیزى امر نکرد مگر آنکه راهى براى اطاعت و انجام آن امر به وجود آورد و از کارى نهى نکرد مگر آنکه راه ترک آن را هموار ساخت و هیچیک از آفریدگان را بر معصیت مجبور نساخت بلکه آنان را آزمایش کرد و خود فرمود: (( ((لیبلوکم ایکم اءحسن عملا؛ )) تا شما را بیازماید و دریابد که کردار کدامیک نیک تر و بهتر است )).
امام هفتم به گونه اى تردیدناپذیر و غیر قابل جدل جبر را رد کرده است و فساد این عقیده را بیان داشته است . ما نیز در مباحث آینده به این مساءله خواهیم پرداخت )).
روایات حضرت از امام رضا (علیه السلام)
امام هادى از جدّش امام رضا – علیه السلام – نقل مى کند که : ((روزى ابوحنیفه از نزد حضرت امام صادق خارج مى شد که امام هفتم موسى بن جعفر را دید و از او پرسید: اى جوان گناه از کیست ؟
حضرت پاسخ داد: از سه صورت خارج نیست : یا اینکه از خداوند متعال است – که نیست – در آن صورت سزاوار کریمى خداوند نیست که بنده اى را بخاطر گناه نکردن معذب نماید.
و یا اینکه مصدر گناه از خدا و بنده باشد – که البته اینهم نیست – در آن صورت شایسته نیست که شریک نیرومند به شریک ضعیف ستم روا دارد.
و یا اینکه گناه منحصرا از بنده صادر شده – که همینطور است – و در آن صورت اگر خداوند کیفر دهد بخاطر گناه بنده است و اگر ببخشد به کریمى و سخاوت خودش است …)).(11)
امام به گوشه اى مستدلّ، نادرستى ((جبر)) و سستى این عقیده را بیان مى دارد و روشن مى سازد انسان در حیات دنیوى خود مختار است و طبعا مسؤ ول انتخاب راه و پیامدهاى آن (( ((انا هدیناه السبیل امّا شاکرا و امّا کفورا)). )) (12)
در اینجا روایاتى را که امام هادى – علیه السلام – از پدران خود نقل کرده است به پایان مى بریم .
فهم اخبار مشکل را به اهل بیت واگذارید
امام هادى – علیه السلام – شیعیان خود را ملزم ساخته بود تا با احادیث مروى از خاندان رسالت با دقت برخورد کنند؛ هر حدیثى را که دانستند از ایشان است و معنى آن را نیز درک کردند مورد عمل قرار دهند و هر حدیثى که مبهم بود و درک آن مشکل ، فهم آن را به ائمه واگذارند و از ایشان توضیح بخواهند و از تصرف بى جا خوددارى کنند. این دستور در جواب نامه داود بن فرقد فارسى صادر شده است .
داوود در نامه اى از حضرت مى پرسد: درباره احادیثى که از پدران و اجداد شما به دست ما رسیده است مختلف و بعضا متغایر هستند چه کنیم ؟ حضرت پاسخ داد:
(( ((ان عملتم انه قولنا فالزموه ، و ما لم تعلوه فردوه الینا؛ )) اگر یقین کردید حدیث مورد نظر از ماست آن را حفظ کنید و اگر ندانستید آن را به ما واگذارید)).(13)
حضرت این دستور را صادر مى کند تا صحت و سقم صدور حدیث را براى شیعیان بیان کند، و احادیث صحیح را از مجعول و موضوع جدا نماید.
اخبار گوناگون
حمیرى به امام هادى – علیه السلام – نامه اى نگاشت و در آن از اخبار مختلف و روش عمل کردن به آنها از حضرت سؤ ال کرد امام پاسخ داد:
(( ((الى من لزم راءس العین لم یختلف علیه امره ، فانها تخرج من مخرجها و هى بیضاء صافیه )). ))
((هر که به سرچشمه دست پیدا کند دچار مشکلى نخواهد شد، اخبار ما چون آب زلالى است که هنگام صدور، صاف و شفاف است )).
مقصود امام آنست که هر که اتصال خود را با حضرت حفظ کند و مطالب را از منبع اصلى دریافت دارد، دچار ابهام و سردرگمى نخواهد شد. حمیرى پس از قرائت نامه امام ، مجددا به حضرت نوشت : ((چگونه به سرچشمه دست پیدا کنیم در حالى که میان ما و آن موانعى وجود دارد)).
با توجه به فشارهاى سیاسى و تحت نظر بودن امام و تعقیب و مجازات کسانى که در صدد تماس با حضرت بودند، حمیرى مى خواست بگوید راهى براى دست یابى به منبع علم و اندیشه یعنى امام موجود نیست . امام پاسخ داد:
(( ((هى مبذوله لمن طلبها الا لمن اءرادها بالالحاد…)). )) (14)
((هر که مخلصانه در این راه بکوشد به سرچشمه خواهد رسید مگر آنکه آن را براى الحاد و خروج از راه حق بخواهد…)).
مراد امام – علیه السلام – آنست که طالب حقیقت و جوینده آن اگر با اخلاص بکوشد به مقصود خواهد رسید و شاهد مقصود را در آغوش خواهد کشید.
فقه
امام هادى بیشترین تلاش خود را مصروف گسترش آثار اسلام و نشر احکام این دین مبین و تدریس علوم آن کرد فقیهان عصر، پروانه وار گرد امام جمع شده بودند و از شهد دانش حضرت نیرو و توان مى یافتند، تشنگان معرفت از همه سو قصد این زمزم علم مى کردند و سیراب از این مصدر باز مى گشتند و آنچه را از حضرت فرا مى گرفتند در سینه ها و کتب خویش ثبت مى کردند. و بدین گونه یکى از منابع تشریع و استنباط احکام نزد شیعه امامیه را بارور ساختند.
امام هادى – علیه السلام – فقیه بلامنازع عصر خود بود و دوست و دشمن ، راءى صائب امام را متّبع مى دانست حتّى متوکل عباسى کینه توزترین دشمن علویان در مسائل پیچیده به حضرت رجوع مى کرد و فتواى امام را بر فتواى دیگر فقها مقدم مى داشت که ما این مطلب را در لابلاى مباحث این کتاب بیان خواهیم کرد.
در اینجا برخى از روایات منقول از حضرت را که مورد استفاده فقهاى شیعه در استنباط احکام شرعیه است بیان مى کنیم .
غسل اموات
احمد بن قاسم رساله اى به امام هادى نگاشت و در آن پرسید: شخص مؤ من (شیعه ) مى میرد و او را براى غسل مى برند لیکن جماعتى از گروه مرجثه (یکى از فرقه هاى ساختگى دوران حکومت هاى غاصب همچون معاویه که توجیه گر اعمال حکام ظالم بودند) حاضر هستند او را چگونه غسل دهند؟ آیا مى توان تقیّه کرد و او را مانند عامه اهل سنت غسل داد و همراه او ((جریده )) نگذاشت ؟
حضرت در پاسخ نوشت : ((او را مانند مؤ منین (شیعیان ) غسل مى دهند اگر چه مرجثه حاضر باشند لیکن سعى کنند ((جریده )) را مخفیانه در کفن او بگذارند و آنان متوجه نشوند و در این کار کاملا سعى کنند)).(15)
این روایت با وضوح نحوه غسل میت را بر طبق روش اهل بیت – علیهم السلام – و بى اعتنایى به مرجثه بیان مى کند و پنهانکارى و تقیه را در گذاشتن دو جریده از درخت خرما در کنار میّت توصیه مى نماید. روایت دالّ بر استحباب گذاشتن دو جریده سبز و تازه در کنار میّت به حد تضافر رسیده است و اگر جریده به دست نیامد دو قطعه چوب تازه از هر درخت دیگرى مى تواند مورد استفاده قرار گیرد.
غیر از روایت فوق ، روایت على بن بلال از امام هادى نیز همین مطلب را بیان مى کند و فقها به این حدیث تمسّک کرده اند و بر طبق مفاد آن فتوا داده اند.(16)
نماز در پوست حیوانات حرام گوشت
فقهاى امامیه شروطى را براى لباس نمازگزار قائل شده اند مانند طهارت ، غصبى نبودن و اینکه از موى حیوان غیر ماءکول اللحم نباشد. مستند فتواى ایشان روایات متضافرى است که از ائمه اهل بیت – علیهم السلام – روایت شده است از جمله این روایات مکاتبه على بن عیسى با امام هادى – علیه السلام – است که در آن از حضرت مى پرسید: آیا نماز خواندن در پوست حیوانات حرام گوشت جایز است ؟
و امام پاسخ مى فرماید: (( ((لا احب الصلاه فى شى ء منه ؛ )) نماز را در هیچ نوع از این لباس ها دوست ندارم )).
على بن عیسى بار دوم نامه مى نویسد که : در میان قومى در حال تقیّه زندگى مى کنم و در آن منطقه امکان مسافرت بدون لباس پوست براى کسى مقدور نیست و اگر این لباس را از تن درآورم ممکن است جانم به خطر بیفتد…
امام – علیه السلام – پاسخ مى دهد: (( ((تلبس الفنک (17) و السمور…)).
((پوست فنک (نوعى روباه ) و سمور (18) را مى توانى بپوشى …)).(19)
این روایت نماز خواندن در پوست این دو حیوان را در هنگام ضرورت جایز مى شمارد.
نماز در لباسى که موى انسان در آن باشد
اخبار دالّ بر عدم جواز نماز خواندن در لباسى که حیوانات حرام گوشت مانند گربه در آن باشد از ائمه اهل بیت به حدّ تواتر و تضافر رسیده است لیکن این اطلاعات شامل موى انسان نمى گردد و از آن منصرف است . ریّان بن الصلت از امام هادى – علیه السلام – درباره جواز نماز خواندن در لباسى که مو یا ناخن انسان به آن چسبیده باشد سؤ ال مى کند و امام پاسخ مى دهد جایز است .(20)
با عبور شخصى از مقابل نمازگزار، نماز باطل نمى شود
فقهاى امامیه بر آنند که گذر شخصى از برابر نمازگزار نماز او را باطل نمى کند. مستند این فتوا روایت ابوسلیمان مولاى امام هادى – علیه السلام – است که از آن حضرت نقل مى کند: یکى از یاران امام در حالى که من هم بودم از ایشان پرسید: آیا نماز شخص نمازگزار با عبور کسى از مقابل او باطل مى گردد؟
حضرت پاسخ داد: (( ((لا، لیست الصلاه تذهب هکذا بحیال صاحبها، انما تذهب متساویه لوجه صاحبها)). )) (21)
((نه ، نماز این چنین باطل نمى شود بلکه در صورتى باطل مى شود که شخص حایل ، چهره در چهره نمازگزار قرار گیرد)).
نماز در بیداء (22)
على بن مهزیار از امام هادى – علیه السلام – پرسید: مردى وارد بیداء مى شود و هنگام نماز فرا مى رسد و او تا آخر وقت امکان خروج از آنجا را ندارد. با نماز خود چه کند در صورتى که از نماز خواندن در بیداء نهى شده است ؟
حضرت پاسخ داد: (( ((یصلى فیها، و ینجنب قارعه الطریق (23) ان کراهه الصلاه انما هى فى قارعه الطریق سواء کانت مشغوله بالماره ام فارغه ان لم یعطلها و الا حرمت الصلاه )). )) (24)
از قسمت پر رفت و آمد دور مى شود و نماز خود را مى خواند. کراهت نماز بخاطر اشغال محل رفت و آمد است چه عملا رهگذرى در حال عبور مى باشد و چه خلوت باشد البته اگر راه را بند نیاورد وگرنه نماز (خواندن در آنجا) حرام است )).
سجده بر شیشه
جمیع فقهاى شیعه شرط کرده اند که سجده بایستى بر زمین یا روئیدنى هاى آن باشد ولى خوردنى ها و پوشیدنى ها را از آن استثنا کرده اند و سجده بر آنها را جایز نمى دانند چه عملا خوردنى و پوشیدنى باشند و چه امکان پوشیدن و خورده شدن را داشته باشند. فقها سجده بر شیشه را نیز جایز نمى دانند و مستند آنان روایات متضافر ائمه است از جمله این روایت است که :
((محمّد بن حسین نقل مى کند: یکى از یارانمان نامه اى به امام نوشت و حکم سجده بر شیشه را جویا شد لیکن پس از ارسال نامه به فکر فرو رفت و پنداشت شیشه نیز جزء روئیدنى هاى زمین است و نیازى به پرسش از امام نیست )).
امام پاسخ فرستاد که : (( ((لا تصل على الزجاج ، و ان حدثتک نفسک اءنه مما انبتت الا رض ، و لکنه من الملح و الرمل و هما ممسوخان )). )) (25)
((بر شیشه سجده نکن اگر چه به ذهنت خطور کرده است که از روییدنى هاى زمین است ، لیکن شیشه از نمک و رمل به وجود آمده است و این دو تن از مسخ شدگان هستند)).
نماز فرد بیهوش نیاز به قضا ندارد
فقها شرط توجه تکلیف به مکلف را هوشیارى وى در هنگام تکلیف مى دانند و اگر مکلف از آغاز زمان تکلیف تا پایان آن بیهوش باشد نه اداى تکلیف بر او واجب است و نه قضاى آن . علماى ما در این حکم به روایات متعددى از ائمه استناد کرده اند و ما در اینجا به دو تا از این احادیث اشاره مى کنیم :
1 – على بن مهزیار از امام دهم ، ((ابوالحسن ثالث )) درباره تکلیف فرد بیهوش و مغمى علیه پرسید.
حضرت پاسخ داد: ((قضاى واجبات بر او واجب نیست و نیازى به بجا آوردن نماز و روزه ندارد زیرا در این بیهوشى مغلوب قدرت خدایى بوده است و هر مورد این چنینى عذرش خواسته است و خداوند به طریق اولى عذر او را مى پذیرد.(26)
2 – ایوب بن نوح درباره نمازهاى فوت شده فردى که یک یا دو روز بیهوش است سؤ ال مى کند: آیا باید نمازها را قضا کند یا خیر؟
و امام پاسخ مى دهد: (( ((لا یقضى الصوم ، و لا یقضى الصلاه ؛ )) (27) قضاى نماز و روزه بر او لازم نیست )).
نماز قصر در سفر مکّه
فقهاى امامیه شرایطى را براى نماز قصر ذکر کرده اند از جمله آنکه ((سفر)) شغل او نباشد مانند چاروادار، کشتیبان ، نامه رسان و چوپان که این گونه افراد باید نمازشان را در سفر تمام بخوانند. البته شغل بودن این کارها در صورتى محقق مى گردد که انجام دهنده عزم بر ادامه و تکرار آن را همچنان داشته باشد و فاصله غیر متعارفى میان سفرهایش به وجود نیاید مثلا سفر حمله داران و صاحبان کاروان حج که سالى یک بار به مکه مى روند موجب نمى شود که شغل آنان سفر و نمازشان تمام باشد بلکه نماز این افراد قصر است .(28)
محمّد بن جزک مى گوید: به امام هادى ، ابوالحسن ثالث نامه اى نوشتم و خاطر نشان ساختم که : شترانى دارم که از طریق آنها زندگى مى کنم و به خاطر علاقه شدید به حج تنها مسیر مکه را انتخاب مى کنم و ندرتا به جاهاى دیگر مى روم ، حال حکم نماز من در سفر چیست ؟ آیا نمازم را تمام بخوانم و روزه بگیرم یا اینکه نمازم قصر است و روزه جایز نیست ؟
امام توقیع کرد که : (( ((اذا کنت لا تلزمها، و لا تخرج معها فى کل سفر الا الى مکه فعلیک تقصیر و افطار)). )) (29)
((اگر خودت ملازم شترانت نیستى و تنها براى سفر مکه همراه شترانت خارج مى شوى در آن صورت نمازت قصر است و باید افطار کنى )).
در اینجا احادیث حضرت را درباره احکام شرعى به پایان مى بریم .
خمس
یکى از مالیات هاى بسیار جالب اسلامى که مصرف عمده آن پر کردن چاله هاى فقر، گسترش فرهنگ ، تحوّل اندیشه و احیاى معارف اسلامى مى باشد، ((خمس )) است ؛ این مالیات به درآمدهاى سالانه ناشى از تجارت ، صنعتگرى و غیر آن که به وسیله فقها در کتب فقهى بیان شده است تعلق مى گیرد و فقط اموالى مشمول آن مى گردد که از مخارج انسان و خانواده اش طى سال ، زیاد بیاید، به استثناى مورد معدن و غنیمت …
منبع فتواى فقها در این باره روایات منقول از ائمه است که ما دو تا از این احادیث را مى آوریم :
الف – کافى از ابراهیم بن محمّد همدانى نقل مى کند که گفت : در نامه اى به امام هادى – علیه السلام – نوشتم : على بن مهزیار نامه پدرتان را بر من خواند که : صاحبان زمین کشاورزى یک دوازدهم از درآمد خود را پس از اخراج مؤ ونه به عنوان خمس بپردازند و زمین هایى که بازدهى آن خرج مؤ ونه صاحب زمین مى گردد و چیزى زیاد نمى آورد مشمول این حکم و احکام دیگر نمى شود، درباره این حکم میان ما اختلاف شده است و عده اى مى گویند:
مقصود از مؤ ونه مخارج متعلق به زمین و خراج آنست و شامل مخارج خانواده صاحب زمین نیست و باید پس از خارج کردن مخارج زمین و خراج دولتى ، خمس آن را پرداخت …
حضرت پاسخ داد: (( ((بعد مؤ ونته و مؤ ونه عیاله و بعد خراج السلطان …؛ )) (30) خمس ، پس از مؤ ونه شخص و خانواده خود و خراج سلطان است …)).
ب – على بن مهزیار از على بن محمّد بن شجاع نیشابورى نقل مى کند که :
او از امام هادى – علیه السلام – پرسید:
مردى از زمین خود یکصد کرّ (31) گندم به دست آورد، یک دهم آن را یعنى ده کرّ زکات داد و سى کرّ صرف مخارج زمین گشت و شصت کرّ براى او باقى ماند، آیا باز هم چیزى بر او واجب است ؟ و آیا دیگران در مال او حقّى دارند؟
حضرت در توقیعى فرمود: (( ((لى منه الخمس مما یفضل من مؤ ونته …؛ )) (32) یک پنجم از آنچه او از مؤ ونه خود زیاد مى آورد به من تعلق دارد…)).
فقها به استناد این روایات و مانند آنها خمس را در تمام آنچه از مؤ ونه سالانه زیاد مى آید واجب دانسته اند و در کتب فقهى و رساله هاى عملیه به تفصیل ، آن را نگاشته اند.
زکات
یکى از برنامه هاى سازنده نظام اقتصادى اسلام تشریع حکم ((زکات )) است که با واجب کردن آن به کندن ریشه هاى فقر و حرمان مى پردازد و زندگى مناسبى براى فقرا و مساکین فراهم مى کند. از امام هادى پاره اى فروع زکات را پرسیدند و ایشان همه را پاسخ داد که در اینجا برخى از پاسخ ها را مى آوریم :
مستحق زکات :
فقها از جمله شرایط مستحق زکات را ایمان دانسته اند و پرداخت آن را به کافر جایز نمى دانند. از جمله دلایل ایشان روایتى است از امام هادى – علیه السلام – که در آن از حضرت سؤ ال مى شود: آیا مى توان به مجسّمه – آنانکه خدا را جسم مى دانند – زکات داد؟ حضرت پاسخ مى دهد:
(( ((من قال بالجسم فلا تعطوه من الزکاه ، و لا تصلوا وراءه ؛ )) (33) به چنین کسانى زکات ندهید و پشت سر آنان نماز نخوانید)).
البته روشن است که اعتقاد به جسمیت خدا خصوصیت ندارد و این منع شامل هر کافر منکر مبداء و معاد مى گردد.
یکى دیگر از شرایط گیرنده زکات – طبق فتواى فقها – آنست که وى واجب النفقه بر زکات دهنده – مثل والدین به بالا و فرزندان به پائین چه دختر و چه پسر – نباشد، امّا کلینى در کافى از اسماعیل بن عمران قمى نقل مى کند که گفت : به امام هادى – علیه السلام – نامه اى نوشتم مبنى بر اینکه : چندین دختر و پسر بزرگ دارم آیا مى توانم به آنان زکات بدهم ؟ حضرت پاسخ داد: (( ((ان ذلک جائز لک ؛ )) بلى ، اینکار برایت جایز است )).
شیخ در تهذیب و استبصار این روایت را مختص به سؤ ال کننده و افرادى مانند او دانسته است که نمى توانند مخارج عیال خود را تاءمین کنند.(34)
مقدار پرداختى زکات :
هر مقدار که بخواهیم مى توانیم به مستحق ، زکات بدهیم – به استثناى زکات فطره – و کم و زیاد آن دست خودمان است و حد مشخصى ندارد. یکى از شیعیان به وسیله احمد بن اسحاق نامه اى براى امام هادى – علیه السلام – نگاشت که در آن آمده بود: به یکى از برادران مؤ من خود دو یا سه درهم به عنوان زکات مى دهم … و امام براى او نوشت : (( ((افعل ان شاء اللّه تعالى ؛ )) (35) ان شاء اللّه این کار را بکن (اشکالى ندارد))).
زکات فطره :
نخستین حکم تشریعى اسلام (درباره امور مالى ) زکات فطره است که فقها آن را ((زکات ابدان )) نامیده اند و بر تمام مردم چه مسلمان ، چه کافر، کوچک یا بزرگ ، زن یا مرد، به طور مساوى واجب است .
امام هادى – علیه السلام – در نامه اى به ابراهیم بن محمّد همدانى به روشنى این حکم را بیان مى فرماید:
((زکات فطره بر تو و تمام مردم واجب است و بایستى زکات فطره تمام افراد نانخور خود را چه مرد باشند و چه زن ، کوچک باشند یا بزرگ ، بنده باشند یا آزاد، شیرخوار باشند یا نوپا، بپردازى . براى هر فرد باید شش رطل اهل مدینه که 195 درهم است یعنى 1170 درهم به عنوان زکات فطره پرداخت گردد)).(36)
ابراهیم بن محمّد همدانى مى گوید: روایات و نظرات درباره زکات متفاوت و مختلف شده بود لذا به امام هادى – علیه السلام – نامه اى نوشتم و از ایشان درباره زکات فطره سؤ ال کردم ، حضرت طى نامه اى چنین پاسخ داد:
((مقدار زکات فطره یک صاع از قوت و خوراک غالب اهل هر شهرى مى باشد: خرما براى اهل مکه ، یمن ، طائف ، اطراف شام ، یمامه و بحرین ، عراقین ، فارس ، اهواز و کرمان ، به عنوان قوت غالب است و باید از همان زکات بدهند. مویز، خوراک غالب اهل شامات است و زکات فطره از همان پرداخت مى شود. گندم یا جو براى اهل جزیره ، موصل و تمام اهل جبال ، ((برنج )) براى اهالى طبرستان ، ((گندم )) براى اهل خراسان ، ((مویز)) براى اهل مرو و رى ، ((گندم )) براى مصریان ، ((کشک )) براى اعراب بادیه نشین . و اهل هر شهر از قوت غالب خود زکات فطره باید بدهند. و (بدان که ) فطره بر تو و تمام مرم واجب است …)).(37)
معیار در جنس زکات فطره آنست که خوراک غالب اهل آن شهر باشد و جز مواد مصرفى روزانه آنان قرار گیرد مانند گندم یا جو. مقدار واجب آن هم یک ((صاع )) یعنى حدود ((سه کیلو)) مى باشد و همانطور که فقها گفته اند پرداخت قیمت فطریه نیز کفایت مى کند.
روزه
از حضرت امام هادى سؤ الات فراوانى درباره روزه و احکام آن پرسیدند و حضرت تمام آنها را پاسخ داد از جمله این سؤ ال و جواب ها موارد زیر را مى توان نام برد:
روزه با رؤ یت هلال ثابت مى گردد:
یکى از معتبرترین راه ثبوت اول رمضان دیدن ((هلال )) است . هر مکلّفى هلال را ببیند روزه بر او واجب مى گردد چه به تنهایى باشد و چه دیگران هم مشاهده کنند. على بن راشد از امام هادى – علیه السلام – نقل مى کند که ایشان فرمود: (( ((لا تصم الا للرویه ؛ )) (38) جز با دیدن هلال روزه نگیر)).
فقهاى شیعه مقصود حدیث را چنین بیان کرده اند: تا رؤ یت هلال ثابت نشده است کسى نمى تواند به قصد وجوب و قصد رمضان روزه بگیرد.
روزه زنان شیرده :
على بن مهزیار به امام هادى – علیه السلام – نامه اى نگاشت و در آن پرسید: زنى در ایام رمضان فرزند خود یا دیگرى را شیر مى دهد و روزه بر او فشار مى آورد تا حدى که بیهوش مى شود و نمى تواند روزه بگیرد، در ضمن نمى تواند براى نوزاد خود دایه استخدام کند تکلیف او چیست ؟ آیا افطار کند و شیر دهد؟ حضرت پاسخ داد:
(( ((ان کانت ممن یمکنها اتخاذ ظئر استرضعت لولدها، و اءتمت صیامها، و ان کان ذلک لایمکنها اءفطرت ، و ارضعت ولدها، وقضت صیامها متى ما اءمکنها)). )) (39)
((اگر بتواند دایه اى بکار گمارد تا نوزاد را شیر دهد باید روزه بگیرد، و اگر وسع این کار را نداشته باشد روزه اش را افطار کند و کودک را شیر دهد و قضاى روزه را هر وقت میسّر شد بجا آورد)).
فقهاء امامیه به استناد این روایت فتوا داده اند که : اگر روزه به مادر کم شیر یا فرزند او زیان برساند و او نتواند دایه اى اجیر کند، افطار کند و بعدا قضاى روزه فوت شده را بجا آورد.
کفّاره روزه معین
حسین بن عبیده به امام هادى – علیه السلام – طى نامه اى نوشت : اى آقاى من ! مردى نذر کرد روزى را روزه بگیرد لیکن آن روز با همسرش درآمیخت ! کفّاره او چیست ؟ توقیع حضرت بدین مضمون صادر شد:
(( ((یصوم یوما مکان یوم و تحریر رقبه ؛ )) (40) یک روز بجاى آن روز روزه مى گیرد و بنده اى را آزاد مى کند)).
بر مبناى این روایت فقها فتوا داده اند که : کفّاره افطار روزه تعیین شده به وسیله نذر، مانند کفاره حنث قسم و سوگند شکنى است یعنى آزاد کردن یک بنده یا اطعام ده مسکین و یا پوشاندن آنها و اگر هیچیک را نتوانست سه روز، روزه گرفتن است .
حج
از امام هادى – علیه السلام – بعضى مسائل حج از جمله مساءله زیر را پرسیدند: محمّد بن مسرور مى گوید: به حضرت نامه اى نوشتم درباره کسى که از ((عمره تمتّع )) قصد حج مى کند و فرداى عرفه به ((منى )) مى رسد در حالى که مردم آنجا را به قصد ((عرفات )) ترک کرده اند آیا حکم عمره او هنوز باقى است یا نه ؟ و اگر از عمره تمتع قصد حج کند و (( ((یوم الترویه )) )) و شب آن را درک نکند تکلیف چیست ؟ توقیع امام بدین مضمون صادر گشت :
(( ((ساعه یدخل مکه ، ان شاء اللّه یطوف ، و یصلى رکعتین ، و یسعى و یقصر، و یحرم بحجته ، و یمضى الى الموقف ، و یفیض مع الامام …)). )) (41)
(((( ان شاء اللّه )) همان لحظه که وارد مکه مى شود طواف کرده دو رکعت نماز بجا آورد و ((سعى )) و تقصیر مى کند و محرم مى گردد و به موقف رفته همراه با امام (و دیگران ) خارج مى شود…)).
احرام حج تمتّع در روز ترویه – هشتم ذى الحجه – و توقف شبانه و بیتوته در منى شب نهم و حرکت به عرفات براى حجّاج مستحب است نه واجب . تنها امر واجب درک موقف است که رکن مى باشد یعنى بودن در عرفه از هنگام زوال تا غروب روز نهم و اگر هنگامى وارد شد که حجّاج وارد مکه شده بودند باید اعمال عمره را انجام دهد و به عرفات رفته به آنان همانطور که امام مى فرماید ملحق شود.
تجارت
محدّثین و راویان از امام هادى احادیثى را در باب تجارت و فروع آن نقل کرده اند که مستند فقها در فتاوا شده است . در اینجا به تناسب بخشى از این روایات را مى آوریم :
همکارى با ظالمین حرام است :
از آنجا که حکومت بنى عباس میدانى بود براى ترکتازى و حق کشى و ستم ، شیعیان همکارى با آنان را حرام مى دانستند، در همین مورد محمّد بن على بن عیسى به حضرت على هادى – علیه السلام – نامه اى نگاشت و در آن سؤ ال کرد: آیا مى توان براى بنى عباس کار کرد و گرفتن اموال آنان به قدر امکان جایز است ؟ حضرت پاسخ داد:
(( ((ما کان المدخل فیه بالجبر و القهر فاللّه قابل العذر، و ما خلا ذلک فمکروه ، و لا محاله قلیله خیر من کثیره ، و ما یکفر به ما یلزمه فیه من یرزقه یسبب و على یدیه ما یسرک فینا و فى موالینا)). ))
((اگر کسى مجبور به همکارى با آنان گردد خداوند عذرش را خواهد پذیرفت ، و اگر مجبور نباشد همکارى را ((مکروه )) مى دانم و هر چه همکارى کمتر باشد بهتر است ، کفاره چنین کسى آنست که حتى المقدور دل ما و شیعیان ما را شاد کند و در قضاى حوایج آنان بکوشد)).
امام همکارى با بنى عباس را در صورت ناچارى جایز مى داند و مى فرماید خداوند از چنین کسى بازخواست نمى کند و اگر همکارى اختیارى باشد ((مکروه )) است . بعید نیست مراد حضرت از ((کراهت )) در این روایت ((حرمت )) باشد؛ زیرا گاهى مکروه بر حرام نیز اطلاق مى گردد (مانند: (( وکل ذلک کان سیئه عند ربک مکروها). )) (42) سپس حضرت کفاره خدمتگزارى آنان را خشنود کردن شیعیان و فقرا و برآوردن درخواست هاى آنان و دور کردن رنج و نگرانى از آنان معرفى مى کند.
فقهاى امامیه این مطلب را به تفصیل همراه با روایات دالّ بر جواز همکارى – البته بطور مشروط – در بحث ((ولایت جائر)) بیان کرده اند.(43)
هنگامى که نامه حضرت به محمّد بن على بن عیسى رسید وى بلافاصله نامه دیگرى نوشت و متذکر شد که : هدف من از ورود به دستگاه عباسیان انتقام گرفتن و ضربه زدن به آنها و تضعیفشان است . حضرت پاسخ داد:
(( ((من فعل ذلک فلیس مدخله فى العمل حراما بل اجرا و ثوابا)) )) (44)
((هر کس با این انگیزه وارد دستگاه آنان شود نه تنها کارش حرام نیست بلکه اجر و پاداش هم دارد)).
اجاره
از حضرت امام هادى – علیه السلام – سؤ الاتى درباره اجاره کردند و حضرت به سؤ الات پاسخ داد. در زیر برخى از پرسش ها و پاسخ ها را مى آوریم :
1 – محمّد بن عیسى یقطینى طى نامه اى از ایشان پرسید: مردى فرزند خود را در برابر اجرتى معین به مدت یکسال به دیگرى سپرد تا برایش خیاطى کند. سپس شخص دیگرى به پدر فرزند گفت : فرزندت را به من بسپار و پولى افزونتر بگیر، آیا آن مرد مى تواند قرارداد اول را فسخ کند یا خیر؟ حضرت پاسخ داد:
(( ((یجب علیه الوفاء للا ول ما لم یعرض لابنه مرض او ضعف ؛ )) (45) تا وقتى که براى فرزند بیمارى یا ضعفى حاصل نشده است آن مرد بایستى به قرارداد اول پایبند باشد و نمى تواند فسخ کند)).
این روایت ، قرارداد اول را صحیح و لازم الاجراء مى داند و تنها راه فسخ آن را بیمارى یا ضعفى معرفى مى کند که مانع کار باشد که طبعا قرارداد منفسخ مى گردد.
2 – محمّد بن اسحاق مى گوید: به امام هادى – علیه السلام – نامه اى نوشتم بدین مضمون : مردى زمین خود را به دیگرى اجاره داد پس از مدتى در حضور مستاءجر، زمین را به دیگرى فروخت و مستاءجر مخالفتى نکرد پس از چندى خریدار زمین مرد و وارثانى از خود بجاى گذاشت ، حال تکلیف این زمین چه مى شود آیا ورثه حق تصرف در آن را دارند یا آنکه تا پایان مدت اجاره در اختیار مستاءجر خواهد بود؟
حضرت پاسخ داد: (( ((الى ان تنقضى اجارته ؛ )) تا پایان مدت در دست مستاءجر است )).
این روایت ، فروش عین و مرگ خریدار را موجب بطلان اجاره نمى داند، بلکه تصریح مى کند که عین مستاءجره تا آخر مدت آن در اختیار مستاءجر است و او مى تواند از منافع آن بهره مند گردد.
3 – ابراهیم بن محمّد روایت مى کند که : نامه اى به حضرت امام هادى – علیه السلام – نوشتم و در آن پرسیدم : زنى زمین خود را دهساله اجاره مى دهد مشروط بر آنکه در پایان هر سال اجاره آن را بگیرد و تا وقت معین نگذشته است به او چیزى داده نشود، سه سال از قرارداد گذشته – یا سه سال مانده به پایان قرارداد – آن زن مى میرد آیا ورثه آن زن باید قرارداد را تا پایان مدت آن رعایت کنند یا اینکه با مرگ زن ، مدت اجاره بسر رسیده است ؟
حضرت پاسخ داد: ((اگر مدت اجاره مشخص باشد و قبل از سر آمدن ، آن زن بمیرد اجاره مال ورثه است حال اگر یک سوم ، نصف یا مقدارى از مدت قرارداد گذشته باشد به همان مقدار به ورثه از مبلغ قرارداد پرداخت مى گردد. (( ان شاء اللّه )). )) (46)
فقها در اینکه قرارداد اجاره با مرگ مؤ جر یا مستاءجر باطل مى گردد یا نه اختلاف دارند؛ مشهور فقهاى متاءخر به عدم بطلان قائلند و اجاره را صحیح مى دانند. مشهور قدما بر این باورند که اجاره باطل مى گردد و به حدیث فوق – که آن را موثّق مى دانند – استناد کرده اند و مى گویند: تعبیر امام در حدیث که مى فرماید: ((اجاره از آن ورثه است )) یعنى قرارداد تا زمان مرگ صحیح و پس از آن باطل است .
اینها فقره ما بعد را قرینه نظر خود دانسته اند و مى گویند مدت زمانى را که خود میّت زنده بود، از کل مدت قرارداد کسر شود و مبلغ این مدت به ورثه پرداخت گردد، لیکن در (( مجمع البرهان ، )) ادعاى تصریح به صحت اجاره تا پایان مدت قرارداد شده است و ظاهرا به تعبیر ((اجاره از آن ورثه است )) استناد کرده است که اجاره صحیح است و امّا آنچه پس از آن آمده استحقاق ورثه را تا آن زمان مى رساند و باقى مبلغ مشروط به گذر ایام و سرآمد سال و مدت قرارداد است .(47)
وقف
از جمله سؤ الاتى که از حضرت مى شود سؤ الى است درباره وقف به مضمون زیر: على بن مهزیار مى گوید: به امام على هادى – علیه السلام – نوشتم که : زمینى را براى فرزندانم در راه حج و امور خیریه وقف کردم و در نظر گرفتم که شما پس از من و من پس از شما در آن حقى داشته باشم . سپس تصمیم دیگرى گرفتم و زمین را از مجراى قبلى خارج کردم .
حضرت پاسخ داد: (( ((انت فى حلّ و موسع لک ؛ )) (48) اشکالى ندارد و تصمیم تو نافذ است و آزادى عمل دارى )).
شیخ حر عاملى پس از نقل روایت فوق استظهار مى کند که این تغییر نظر و تصمیم على بن مهزیار قبل از ((قبض )) بوده است وگرنه وقف پس از حصول شرایط، قطعى و لازم الاجراست و نمى توان از آن عدول کرد. یا اینکه ((وقف )) را در اینجا به معنى ((وصیت )) در نظر بگیریم زیرا در خود روایت بعدا على بن مهزیار مى گوید: ((پس از من )) (49) در آن صورت مشکلى پیش نمى آید و موصى مى تواند بعدها وصیت خود را عوض کند.
اطعمه
یکى از مسائل مربوط به باب اطعمه حکم خوردن گوشت ((گاومیش )) است . ایوب بن نوح به امام هادى – علیه السلام – عرض کرد: مردم عراق مى گویند: گاومیش از مسخ شدگان است ، لذا خوردنش جایز نیست . لیکن حضرت ادعاى آنان را ردّ کرده فرمود:
(( ((او ما سمعت قول اللّه عزوجل : و من الابل اثنین و من البقر اثنین )). )) (50)
((آیا کلام خداوند را نشنیده اى که مى فرماید: (درباره حیوانات حلال گوشت ) و از جنس شتر، نر و ماده آن را و از جنس گاو، نر و ماده آن را)).
و بدین گونه امام هادى – علیه السلام – شبهه عراقیان را دفع کرد و ثابت نمود که گاومیش نوعى گاو است نه حیوانى مسخ شده .
قضاوت
در موارد متعدد از حضرت سؤ الاتى درباره امر قضا و داورى مى شد و ایشان به تناسب پاسخ مى داد از جمله این مسائل ، مورد زیر را نام مى بریم :
جعفر بن عیسى مى گوید: به حضرت امام هادى – علیه السلام – نوشتم که : زنى مى میرد و پدرش ادعا مى کند که برخى از ماترک دخترش از قبیل خدمتکار و وسائل خانه به وسیله پدر به او عاریه داده شده بود آیا ادعاى پدر بدون هیچ بیّنه اى پذیرفته مى شود؟
حضرت پاسخ داد: (( ((یجوز بلا بیّنه ؛ )) ادعاى او بدون بیّنه پذیرفته مى گردد)).
جعفر مى گوید: مجددا به حضرت نوشتم : اگر شوهر آن زن یا پدر شوهر و یا مادر شوهر ادعا کنند بخشى از اموال میت متعلق به آنان است و به صورت عاریه در اختیار آن زن بوده است آیا همچون بدر میت ادعاى آنان پذیرفته مى شود و نیازى به بیّنه ندارند؟
حضرت پاسخ داد: (( ((لا…؛ )) (51) نه این حکم اختصاص به پدر دارد…)).
روایت بالا به صراحت مى گوید ادعاى پدر در مورد برخى از اموال دخترش پذیرفته مى شود و نیازى به بیّنه و گواه ندارد. امّا اگر دیگرى چنین ادعایى کند باید بیّنه داشته باشد. البته مشهور فقهاى امامیه از عمل به این روایت اعراض کرده اند و محقق حلّى در کتاب ((شرایع )) به دلیل وجود محمّد بن جعفر کوفى اسدى در رجال سندى که کلینى نقل کرده ، حدیث را تضعیف کرده است .
آیه اللّه خوئى در مقام دفاع از حدیث برآمده و دو ایراد فوق را رد کرده است ؛ زیرا طبق مبناى ایشان اعراض مشهور، روایت را از حجیّت ساقط نمى کند وانگهى راوى محمّد بن جعفر بن محمّد بن عون اسدى است که ثقه مى باشد و در سلسله رجال ، حدیث منقول به وسیله صدوق هم نیست .
و امّا محمّد بن عیسى که در سند صدوق است به نظر ما ثقه است هر چند ابن ولید درباره او از اظهار نظر خوددارى کرده است ولى عده زیادى از علماى رجال ((محمّد بن عیسى )) را توثیق کرده اند و اگر هم حدیث بخاطر جعفر بن عیسى که هم در سند صدوق است و هم کلینى مورد اشکال باشد باید گفت ((جعفر)) ممدوح است و کمتر از ثقه به حساب نیامده است . به علاوه وى در اسناد (( کامل الزیارات )) است (53) لذا ظاهرا عمل به این روایت مانعى ندارد.(52)
پی نوشتها:
1-« مآثر الکبراء، » ج 3، ص 220.
2-« مآثر الکبراء. و وسائل ، » ج 4، ص 163 (به صورت مختصر).
3-امالى شیخ طوسى .
4-« وسائل الشیعه ، » ج 11، ص 466.
5-امالى شیخ طوسى .
6-« عیون اخبار الرضا. »
7-« مآثر الکبراء، » ج 3، ص 228.
8-سوره سجده ، آیه 16.
9-امالى شیخ طوسى .
10-سوره نحل ، آیه 97.
11-توحید، ص 96.
12-سوره دهر، آیه 3.
13-« بصائر الدرجات . »
14-« الدرّالنظیم » (نسخه خطى).
15-« وسائل الشیعه ، » ج 2، ص 137.
16-« وسائل الشیعه ، » ج 2، ص 738. « و الحدائق الناضره ، » ج 4، ص 41.
17-فنک : جانورى است غیر ماءکول اللحکم که از پوست او پوستین مى سازند و مى گویند پوست وى بهترین نوع پوست براى تهیه پوستین است و آن را غالبا از سیسیل مى آورند. پوست او از سمور خنک تر و از سنجاب گرم تر و ملایم تر است و با تمام مزاج هاى معتدل سازگار است « (الحدائق الناضره ، » ج 7، ص د 174).
فنک : یک نوع روباه کوچک اندام ، قدش کوتاه ، پوستش قرمز و پشتش داراى موهایى است که انتهاى آنها سفید است از پوست این حیوان در نواحى ترکستان پوستین هاى ذى قیمتى تهیه مى کنند (فرهنگ معین).
«فنک » جانورى است که از پوست او پوستین سازند و آن پوستین را نیز «رشیدى » گویند. در عربى فنک به نوعى بسیار کوچک از روباه به بزرگى گربه اطلاق مى شود و آن در نواحى قاره افریقا (از حبشه تا شمال افریقا) وجود دارد و عربها پوست آن را بکار برند (تعلیقات محمّد معین بر برهان قاطع).
18-سمور: جانورى است که از پوست او پوستین هاى گران قیمت تهیه مى کنند و در بلاد ترک وجود دارد. « (الحدائق الناضره ، » ج 7، ص 731).
«سمور» جانورى است معروف که از پوست آن پوستین سازند (برهان قاطع).
19-« وسائل الشیعه ، » ج 3، ص 254.
20-« وسائل الشیعه ، » ج 3، ص 277.
21-« وسائل الشیعه ، » ج 3، ص 251.
22-بیداء: سرزمین مخصوصى است میان مکه و مدینه در یک میلى ذى الحلیفه که در برخى از احادیث نماز خواندن در آن نهى شده است زیرا از مکان هایى است که مورد غضب واقع شده است . براى تفصیل مطلب به « وسائل الشیعه ، » ج 3، و « الکافى ، » ج 3 و « مجمع البحرین » واژه بیداء رجوع شود.
23-« وسائل الشیعه ، » ج 3، ص 251.
24-« اللمعه الدمشقیه ، » ج 1، ص 223.
25-« وسائل الشیعه ، » ج 4، ص 604.
26-« وسائل الشیعه ، » ج 5، ص 604.
27-« وسائل الشیعه ، » ج 5، ص 352.
28-« منهاج الصالحین ، » ج 1، ص 216 و 217.
29-« وسائل الشیعه ، » ج 5، ص 352.
30-« الحدائق الناضره ، » ج 12، ص 348.
31-هر «کرّ» معادل یکهزار و دویست رطل عراقى است « (مجمع البحرین ). »
32-« وسائل الشیعه ، » ج 6، ص 123.
33-« وسائل الشیعه ، » ج 6، ص 157.
34-« الحدائق الناضره ، » ج 12، ص 211.
35-« وسائل الشیعه ، » ج 6، ص 177.
36-« وسائل الشیعه ، » ج 6، ص 237.
37-« وسائل الشیعه ، » ج 6، ص 238.
38-« وسائل الشیعه ، » ج 7، ص 187.
39-« وسائل الشیعه ، » ج 7، ص 154.
40-« وسائل الشیعه ، » ج 7، ص 187.
41-« وسائل الشیعه ، » ج 8، ص 213.
42-اسراء، آیه 38.
43-مکاسب شیخ انصارى .
44-« وسائل الشیعه ، » ج 12، ص 137.
45-« وسائل الشیعه ، » ج 13، ص 268.
46-« وسائل الشیعه ، » ج 13، ص 268.
47-« مستمسک العروه الوثقى ، » ج 11، ص 30.
48-« وسائل الشیعه ، » ج 13، ص 299.
49-« وسائل الشیعه ، » ج 13، ص 299.
50-سوره انعام ، آیه 144.
51-« وسائل الشیعه ، » ج 18، ص 213.
52-لازم به توجه است که ایشان اخیرا از نظر خویش درباره توثیق بى واسطه و مع الواسطه رجال « کامل الزیارات » عدول کرده اند. (مترجم).
53-مبانى « تکمله المنهاج ، » ج 1، ص 72.
منبع: زندگی امام علی الهادی (علیه السلام)