نویسنده: آیت الله محمد تقی مصباح
چکیده
خوف و رجاء در آموزه های دینی همواره مقارن و در کنار یکدیگر آمده است. خوف و ترس از عذاب الهی به عنوان یک ساز و کار تنبیهی و رجا و امید به رحمت لا یزال الهی به عنوان یک سازوکار تشویقی، همواره سوق دهنده ی انسان به سوی رحمت و مغفرت الهی بوده است.
در آموزه های دینی و از جمله در ادعیه و به ویژه در مناجات «خمس عشر» برای نیل به رحمت بی پایان الهی، بر توبه و انابه تأکید فراوان شده است. اولیای الهی علی رغم منزلت بالا و جایگاه رفیعی که نزد خدای متعال دارند، همواره از فرجام و عاقبت خویش اظهار نگرانی می کردند. مطیع و فرمانبردار الهی و در همه حالات ادب گفت و گو را با معبود خویش مراعات می کردند. این مقال شرحی است بر مناجات خمس عشر توسط استاد.
توجه به رحمت و مغفرت الهی؛ تشکین بخش دل مؤمن
توجه به گناهان، خوف و ترس از عذاب الهی را در انسان بر می انگیزاند، اما از آن رو که امکان جبران رفتار ناپسند و زشت فراهم است، انسان می تواند با توکل بر خداوند و توفیق او و با امید به رحمت بی کران الهی، به تدارک رفتار ناپسند و ناشایست خود بپردازد. وی می تواند از حرکت و گام نهادن در مسیر شیطان باز ایستد و دام های وسوسه های شیطانی را بگسلد و در مسیر تعالی و کمال قرار گیرد و راه هدایت الهی را بپیماید. به همین دلیل در دعاها و مناجات های پیشوایان معصوم ما در کنار اظهار خوف و پشیمانی، امید به رحمت و بخشش بی نهایت الهی به صورت برجسته مطرح گردیده است.
در این زمینه، امام سجاد علیه السلام در طلیعه ی «مناجات خائفین» به گونه ای سخن می گویند که حس ترحم مخاطب و شنونده برانگیخته می شود، اما از آن رو که در خداوند تغییر حالات متصور نیست، این گونه سخن گفتن باعث دریافت فزون تر رحمت الهی می گردد.
حضرت در فراز اول مناجات خائفین می فرمایند: «خدایا، آیا باور کنم که مرا پس از آنکه به تو ایمان آورده ام عذاب می کنی؟ یا مرا پس از آنکه تو را دوست داشته ام، از خویش دور می سازی؟ یا با آنکه به رحمت و بخشایشت امید دارم، محرومم می سازی؟ یا با آنکه به عفو تو پناه اورده ام، مرا تسلیم عذاب و عقاب می کنی؟ حاشا از ذات بزرگوار و کریم تو که ناامیدم گردانی».
این فراز حاکی از آن است که ترس از عذاب الهی شدیدا گوینده را متأثر و نگران ساخته و وی در صدد متعادل ساختن ترس خود از عذاب الهی است. چه اینکه اگر ترس کاملا بر دل انسان غالب شود و به افراط گراید، باعث یأس از رحمت خدا می شود، پس بایسته است که چون حالات دیگر، انسان حالت ترس را در خود متعادل و کنترل سازد و در کنار ترس از خدا و عذاب او، به رحمت و مغفرت الهی نیز نظر داشته باشد که در این صورت ترس از خدا همراه با امید به رحمت او، باعث تحرک، پویایی، تصحیح رفتار و گام نهادن در مسیر تعالی و خودسازی می گردد. این شیوه مناجات با خدا و اظهار ترس از عذاب الهی در کنار چشمداشت به رحمت و مغفرت الهی در سایر دعاها و مناجات ها نیز مشاهده می شود. برای نمونه، امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه ی ثمالی، بهره مندی از مهر و رحمت الهی در مقام مناجات با او را مایه ی تسکین دل از خوف خدا می داند و می فرماید: «یا مولای بذکرک عاش قلبی و بمناجاتک بردت ألم الخوف عنی»؛(1) مولای من، با یاد تو دلم حیات و طراوت یافته و با مناجات تو درد ترس [از عذاب و فراق تو] را تسکین و کاهش می دهم.
وقتی ترس در وجود انسان شعله ور می گردد، انسان فطرتا می کوشد که آن را تسکین بخشد و در نتیجه، سراغ کسی می رود که آن ترس را در درون او ایجاد کرده و می کوشد که با سخنان خود او را بر سر مهر آورد. فرض کنید فرزندی نسبت به پدر خود و یا دوستی نسبت به دوست خود خیانت و یا کوتاهی کرده باشد. وی در مقام عذر خواهی، ضمن اعتراف به کوتاهی و تقصیر خود می کوشد با ذکر خوبی هایی که در حق پدر و یا دوستش روا داشته، دل او را به دست اورد و از کدورت و ناراحتی او نسبت به خویش بکاهد. همچنین بنده ی گنهکار که عذاب و کیفر الهی را فراروی خود می بیند، با زبان استرحام و با ذکر کارهای ارزشمند و خداپسندانه ی خود می کوشد توجه خداوند را به خویش جلب کند و زمینه ی بهره مندی خود از رحمت و مهر الهی را فراهم آورد. بی تردید با ارزش ترین و گران قدرترین ویژگی و رفتار انسان ایمان به خداست که در آیات و روایات فراوان از آن ستایش شده و مؤمن برخوردار از آن را از چنان عظمت و منزلتی برخوردار می سازد که امام صادق علیه السلام می فرمایند: «المؤمن أعظم حرمه من الکعبه»؛(2) حرمت و ارزش مؤمن فراتر از کعبه است.
آن گاه امام علیه السلام با توجه به ارزشی که سرمایه ی ایمان در پیشگاه خداوند دارد، در مقام مناجات با معبود خود متذکر ایمان خویش که شریف ترین و عزیزترین خصلت و رفتار مؤمن در پیشگاه خداوند به شمار می آید می گردد و می فرماید چگونه کسی را که به تو ایمان آورده عذاب می کنی؟
محبت یکی از ثمرات ایمان و معرفت به خداوند است و کسی که به ساحت ربوبی معرفت داشت و سراسر وجود خود را تحت مالکیت او یافت و بر این باور بود که همه ی نعمت های مادی و معنوی مواهب الهی است، سعی می کند با همه وجود به معبود و مالک هستی عشق ورزد و در نتیجه به خواست محبوب و معشوق خود عمل کند، تا از این طریق محبت و توجه معبود را به خود جلب کند. چه اینکه دوری و بعد از ساحت قرب معبود، بلای عظیمی است که عارفان و محبان حق را به وحشت افکنده. بلایی که برای کسی که لذت قرب به حق و محبت او را چشیده از عذاب الهی و حتی حرمان از بهشت شدیدتر است. از این رو، حضرت با توجه به آنکه از تلخی و شکنجه بعد از محبوب خبر داردمی فرماید که خدایا،چگونه کسی را که به تو محبت دارد از خود دور می کنی. خدایا، چگونه مرا که به رحمت و گذشت تو امید بسته ام، محرومم می کنی. از مکارم اخلاق این است که وقتی کسی به دیگری امیدوار گشته، هر چند او لیاقت و استحقاق یاری و مساعدت نداشته باشد، ناامیدش نگرداند. حال چگونه ممکن است خداوند که منبع کرم و بزرگواری است کسانی را که به رحمت و مغفرت او چشم دوخته اند و امید آن دارند که از آنها درگذرد، ناامید سازد، هر چند آنان لیاقت بهره مندی از رحمت الهی را نداشته باشند.
هر کس با خطر مواجه می گردد و حیوان درنده و یا دشمن او را تهدید می کند، به دنبال پناهگاهی می گردد که او را از خطر برهاند و در پناه آن آرامش و آسایش یابد. شکی نیست که بدترین دشمن انسان که آخرت و عاقبت انسان را خراب می سازد گناهان و شیطان می باشد و برای رهایی از شر این دشمن خطرناک انسان باید به خداوند و دریای عفو او پناه آورد. خداوندی که کریم و بزرگوار است و حتی اگر دشمنش به او پناه آورد و با توبه و احساس پشیمانی از او بخواهد از او درگذرد و از شر شیطان و گناهان و جهنم نجاتش دهد، به او پناه می دهد و مشمول عفو خود می سازد، چگونه ممکن است به دوست خود پناه ندهد و او را از شر خطاها، گناهان و شیطانی که با وسوسه های خود او را از حق باز می دارد حفظ نکند؟
نگرانی اولیای خدا از فرجام و عاقبت خویش
در ادامه ی مناجات، حضرت حالت و احساس کسی را می نمایاند که در کمال درماندگی و شرمندگی در درگاه خداوند قرار گرفته و نمی داند که عاقبت او به خیر و سعادت می انجامد و یا به شقاوت، بدبختی و حرمان از رحمت الهی مبتلا می گردد، نظیر مجرمی که برای محاکمه فراخوانده شده و نمی داند که آیا حکم اعدام او را صادر خواهند کرد و یا حکم آزادی اش را. حضرت می فرماید: « لیت شعری، أللشقاء ولدتنی أمی أم للعناء ربتنی فلیتها لم تلدنی و لم تربنی ولیتنی علمت أمن أهل السعاده جعلتنی و بقربک و جوارک خصصتنی فتقر بذلک عینی و تطمئن له نفسی»؛ ای کاش می دانستم که مادرم مرا برای بدبختی زایید یا برای ذلت و رنج تربیتم کرد؟ پس [در این صورت] ای کاش او مرا نمی زایید و پرورشم نمی داد و ای کاش می دانستم که مرا از اهل سعادت مقرر داشته ای و برای مقام قرب و جوار رحمتت مخصوص گردانیده ای تا چشمم روشن و قلبم آرام و مطمئن می گردد.
«شقاء» به معنای بدبختی و حرمان از چیزی است که سبب کمال و لذت است و «عناء» به معنای ذلت و خضوع می باشد. جمله ی «لیت شعری» در مقام حیرت و سرگردانی از پیش آمدی نامعلوم به کار می رود و حاکی از آن است که بنده خود را در خوف و رجا می بیند و در عین حال نگران عاقبت و فرجامی است که اطلاعی ازآن ندارد. حضرت در بیان خود، بیش از هر چیز از عاقبت و فرجام خویش اظهار نگرانی می کند. این از آن روست که بر دل متقین و عاشقان خدا، بیش از هر چیز ترس از بدعاقبتی و شقاوت سایه افکنده و این ترس دل آنان را پریشان و مضطرب می گرداند و همیشه در این اندیشه اند که آیا در علم ازلی حق در زمره ی سعادت پیشگانند یا در زمره ی شقاوتمندان. گرچه در ظاهر همه ی انسان ها طالب سعادتند و سعادت طلبی امری بدیهی است. اما از یک سو مکاتب فکری برداشت های مختلفی درباره ی سعادت و ضد آن، یعنی شقاوت دارند و بر این اساس، هر کس به تناسب بینش و جهان بینی خاص خود به دنبال سعادت و گریزان از شقاوت است. از سوی دیگر، بر فرض تشخیص درست سعادت و شقاوت، چون انسان موجودی مختار است، گاهی بر اثر حسن انتخاب راه هدایت را می پوید و به سعادت می رسد و گاهی بر اثر سوء انتخاب، راه ضلالت و گمراهی را پیش می گیرد. از این رو، کسانی که اهل بصیرتند همواره از شقاوت و بدبختی خایف و ترسانند و با دعا و تضرع از خداوند می خواهند که آنان را از شقاوت دور دارد و برای دست یابی به سعادت ابدی راهنمایی و دلالت فرماید. مؤمن طالب سعادت پیوسته خود را بین خوف و رجا می بیند و به نوعی این دو صفت زمینه و بستر نیل به سعادت را برای او هموار می سازند. مرحوم ملکی تبریزی درباره ی ارتباط خوف و رجا با سعادت می نویسد: «و کدامین سعادت نزد مؤمن مثل لقای پروردگار و انس با اوست و این جز با تحصیل محبت او حاصل نشود و تحصیل محبت او جز پس از معرفت نصیب انسان نگردد و معرفت جز با دوام فکر به دست نیاید و دوام فکر غالبا جز با ذکر و یاد خدا حاصل نمی شود. ذکر و فکر جز به دور ساختن خویش از مشاغل دنیایی و قطع الفت و دوستی شهوات و خواسته های نفسانی فراهم نشود و این جز به کندن محبت دنیا و خواسته های دنیایی از دل به دست نمی آید و برکندن ریشه های محبت دنیا و شهوات آن جز به صبر در مقابل آنها حاصل نمی شود و صبر هم جز با خوف و رجا تحقق نمی پذیرد.» (3)
پینوشتها:
1. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ی ثمالی.
2. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 68، ب 15، ص 16، ح 20.
3. میرزا جواد ملکی تبریزی، اسرار الصلوه، ص 199.
منبع: ماهنامه علمی- ترویجی در زمینه علوم انسانی معرفت شماره 155
ادامه دارد…