فرهنگ صلح و همزیستی

فرهنگ صلح و همزیستی

نویسنده: بسام الصباغ
نویسنده و پژوهشگر سوریه

پیش درآمد
اسلام، صلح و آرامش را یکی از اصول پایه ای خود در نظر گرفته و ریشه های صلح و آرامش را در دل مسلمانان ژرفا بخشیده و آن را بخشی از وجودشان ساخته است.
نام اسلام از “سلام” (صلح) گرفته شده و سلام در شمار نام های خداوند متعال است: «هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار…» (سوره حشر – 23) (اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانروای بسیار پاک بی عیب، ایمنی بخش، گواه راستین، پیروز کام شکن بزرگ منش…) و بهشت نیز “دارالسلام” نامیده شده است: «لهم دارالسلام عند ربهم و هو ولیهم بما کانوا یعملون» (سوره انعام – 127) (سرای آرامش [= بهشت] نزد پروردگارشان، از آن آنهاست و او برای کارهایی که می کردند، یار آنان است.)
حامل این رسالت یعنی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز حامل پرچم صلح است؛ زیرا خیر و رهنمونی برای تمامی بشریت به ارمغان آورده است: چه در سخن از خود می فرماید: «بدرستی که من رحمت هدیه شده [به جهانیان] هستم.» (1)
درود مسلمانان به یکدیگر با واژه “سلام” (صلح) صورت می گیرد؛ زیرا همین درود، فرمان الهی از آغاز آفرینش مردم بوده و در حدیث آمده است: «وقتی خداوند آدم را آفرید، به وی گفت: برو بر آن گروه از فرشتگان سلام ده و گوش فرادار که چه پاسخت می دهند که درود او و خاندان تو چنین خواهد بود؛ او گفت: “السلام علیکم”؛ [فرشتگان] پاسخ گفتند: السلام علیک و رحمه الله و بر رحمت وی افزودند.» (2)
بنابراین درود مسلمانان در دنیا و آخرت، “السلام” است: «تحیتهم یوم یلقونه سلام و اعد لهم اجراً کریماً» (سوره احزاب – 44) (درودشان روزی که به لقای او رسند، “سلام” است و برای آنان پاداشی ارزشمند، آماده کرده است.) بسیاری از مسلمانان نام “عبدالسلام” دارند.

جنگ های پیامبر (ص) برای دفاع از مقدسات بود
پژوهشگر زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) [درباره] سیزده سالی که آن حضرت در مکه مکرمه سپری فرمود، یقین حاصل می کند که وی شب و روز به فراخوانی قوم خود [به آیین اسلام] با حکمت و پند و اندرز نیکو پرداخت ولی قریش، فراخوان پیامبر محبت و صلح، فراخوان ایمان و اسلام را رد کردند و همه ی انواع آزار و شکنجه علیه پیامبر اسلام و یاران مستضعف وی روا داشتند تا مؤمنان را به پرستش بت ها بازگردانند و هنگامی که در بازگرداندن حتی یک مؤمن از دین خود ناکام ماندند، همه گونه پول و مقام و قدرت و برآوردن هر آرزویی را با پیامبر خدا در میان گذاشتند ولی در این قدم نیز ناکام ماندند. آن گاه بود که به اتفاق، تصمیم به طرد او و طرد همه ی همراهان مسلمان و مستضعف وی و تمامی حامیانشان از “بنی هاشم” و “بنی مطلب” گرفتند و آنها را در “شعب ابی طالب” به مدت نزدیک به سه سال، محاصره کردند و دسترسی به هرگونه خوردنی و آشامیدنی را برایشان منع کردند به طوری که ناگزیر از خوردن برگ درختان و بوته های هیزم گشتند و از تماس و صحبت کردن با دیگران منع شدند و پیامبر در همه ی این مدت، همراهانش را به شکیبایی دعوت می کرد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و یاران وی همه گونه آزار و شکنجه و تحریم و گرسنگی و رنج را تحمل کردند و همواره از خدای خود می خواستند که از میان آنان کسانی را به دنیا آورد که به خدا و رسولش، ایمان داشته باشند.
مسلمانان، زخمی و مجروح، شکنجه دیده و توهین شده، نزد پیامبر خدا (ص) می رسیدند و از پیامبر رحمت اجازه می خواستند که برای دفاع از خویش، اسلحه بردارند ولی آن حضرت ایشان را فرمان به صبر و تحمل عذاب و سختی می فرمود، داستان های خاندان “یاسر”، “حبیب” و “خباب”… در این میان، به گوشمان رسیده است… تا سرانجام برای قتل مستضعفانی چون “سمیه” همسر “عمار یاسر”… توطئه چیدند… «ای خاندان یاسر! شکیبایی کنید که بهشت در انتظار شماست.» (3) وقتی رسول خدا (ص) رنج ها و آزمون هایی را که یارانش با آن مواجهند، دید به آنان اجازه داد تا به حبشه مهاجرت نمایند؛ زیرا در آنجا پادشاه مسیحی و عادلی حکمروایی می کرد که کسی در سرزمینش مورد ستم قرار نمی گرفت.
مسلمانان طی دوران مکی [پیش از هجرت به مدینه] به جهاد مستمر خود ادامه دادند ولی این جهاد، نه با شمشیر که جهاد با نفس و هواهای نفسانی و شکیبایی در برابر دشواری ها و رنج و عذاب و آزار و اذیتی بود که در راه خدا، به جان می خریدند. خداوند متعال نیز می فرماید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین» (سوره عنکبوت – 2) (و راه های خویش را به آنان که در راه ما بکوشند، می نماییم و بی گمان خداوند با نیکوکاران است.) جهادشان با شکیبایی در برابر آزارها بود. خداوند می گوید: «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون» (آیا مردم پنداشته اند با دعوت [مردم به اسلام]، بیان و تبلیغ رسالت الهی با حکمت و منطق و اندرز نیکو و زبان خوش و با جهاد قرآنی بود که در خود قرآن جهاد بزرگ نامیده شده است: «فلا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا» (سوره فرقان – 52) (پس، از کافران فرمان نبر و به حکم آن – قرآن – با آنان به جهادی بزرگ برخیز.)
در مرحله مزبور یا “دوران مکی”، فراخوان به شیوه قرآنی یعنی با منطق و اندرز نیکو و شکیبایی و اجتناب از هرگونه خشونت و تندخویی است: «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین» (سوره نحل – 125) (مردم را به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فراخوان و با آنان با روشی که بهتر باشد، چالش ورز! بی گمان پروردگارت به آن کسی که از راه وی بیراه شده، داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است.)
جهاد آنان با سخن خوش بود: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک…» (سوره آل عمران – 159) (پس با بخشایشی از سوی خداوند، با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می بودی، از دورت می پراکندند…)؛ «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین» (سوره انبیاء – 107) (و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده ایم.)
اسلام در دوران مکی، با حکمت و پند نیکو و با شکیبایی و تحمل رنج و عذاب، گسترش پیدا کرد؛ زیرا اسلام، دین صلح و “سلام” است.
اگر نگاهی به زندگی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه بیاندازیم، می بینیم که این مرحله ای که دولت اسلامی در آن تأسیس یافت و قانون اساسی و آیین نامه برخورد مسلمانان با همدیگر و برخورد ایشان با اهل ذمّه تدوین گردید، پیامبر خدا درگیر هیچ جنگ و نبردی نگردید؛ نخستین آیه ی که به مسلمانان اجازه جنگ داد، زمانی نازل شد که آنها برای دفاع از خود و مقدساتشان ناگزیر به آن گشتند، خداوند متعال می فرماید: «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر» (سوره حج – 39) (به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می شود، اجازه جهاد داده شد؛ زیرا ستم دیده اند و بی گمان خداوند بر یاری آنان توانست.)
پیامبر محبت و صلح طی دوران مدینه – به مدت ده سال – در برابر جبهه هایی که دشمنی و کینه خود را نسبت به اسلام و فراخوان به آن اعلام کردند – جبهه بت پرستان و یهودیان و دولت روم و بیزانس – به مقاومت پرداخت و آن حضرت (علیه الصلاه و السلام) ناگزیر به انجام حدود 27 غزوه (جنگ با دشمنان با حضور خویش) و پنجاه و اندی “سریه” یعنی جنگ از راه فرستادگان خود و بدون حضور شخصی، گردید و در هیچ کدام از آنها، خود آغازگر جنگ نبود و به دیگران تجاوز نکرده بود بلکه تمامی آنها در پاسخ اقدامی خصمانه یا احتمال اقدام خصمانه و تجاوزگرانه از سوی دشمنان بود.
جنگ بدر برای بازگرداندن بخشی از اموال مسلمانانی بود که آنها را در مکه به جای گذاشته بودند. قریش آن را تبدیل به جنگ تمام عیاری کردند. غزوه “بنی قینقاع” به علت خیانت یهودیان در مدینه صورت گرفت. غزوه “بنی النضیر” نیز در پی خیانت و فریبکاری یهودیان انجام شد. غزوه “بنی المصطلق” به این دلیل آغاز شد که آنها [دشمنان]، تصمیم گرفتند به مدینه شبیخون زنند؛ لذا پیامبر اکرم در اقدامی پیشگیرانه با آنها روبرو شد. در غزوه خندق یا احزاب نیز همه قبایل مشرک عرب گرد هم آمدند و با تحریک یهودیان و خیانت برخی از ایشان، [تصمیم] به اشغال “مدینه” گرفتند که طی آن نیز مشرکان با خندق یا گودال بزرگی مواجه شدند که مسلمانان گرداگرد مدینه کنده بودند و باعث شد مشرکان از همان راهی که آمده بودند، بازگردند و در پی پایان گرفتن غزوه “احزاب”، پیامبر اکرم (ص) و یارانش به سراغ “بنی قریظه” ای رفتند که پیمان و عهد خود را شکسته بودند. غزوه “حدیبیه” نیز به صلحی میان پیامبر و مشرکان، منتهی شد.
یهودیان خیبر نیز پیمان ها و عهدهای بسته شده با پیامبر را شکستند، لذا پیامبر به جنگشان شتافت. “غزوه موته” نیز در نزدیکی مرزهای شام و به علت کوشش رومیان در ترور رسول خدا و آمادگی آنها و مشرکان با تدارک بیش از دویست هزار جنگجو برای اشغال “مدینه”، صورت گرفت و مسلمانان برای دفع این آزار، به دفاع از خود پرداختند… آن گاه “فتح مکه” مطرح شد که در پی خیانت قریش و زیر پاگذاردن پیمان های بسته شده با پیامبر، صورت گرفت و مکه بدون ریخته شدن خونی، فتح گردید. تاریخ نیز گواه با شکوهترین صلح و محبت و بخششی از سوی پیامبر خدا (ص) در پی فتح مکه است آن گاه که به قریشیان فرمود: «فکر می کنید با شما چه می کنم؟» گفتند: برادر بزرگوار و پسر عموی بزرگواری برای ما هستی. فرمود: «بروید که همگی شما آزادید.» (4) سپس قبیله “هوازن” و “ثقیف” با هم دست به یکی شدند تا ورق را نسبت به پیامبر و یارانش برگردانند که پیامبر اکرم (ص) به مقابله با آنها شتافت و غزوه “حنین” مطرح شد. پس از آن رومیان در مرزهای شام با قبایل مشرک عرب در منطقه ای به نام “تبوک” متحد شدند و قصد حمله به مسلمانان را داشتند که پیامبر اکرم (ص) و یارانش در یکی از گرمترین روزهای سال، به مقابله با آنها پرداختند.
بدین ترتیب، اغلب جنگ های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر وی تحمیل می شد و او آغازگر جنگ نبود و همواره کوشش داشت که خونی ریخته نشود. او پیامبر رحمت بود ولی اگر جنگی بر وی تحمیل می شد، پیامبر حماسه می شد و با تمام توان، از دعوت خود دفاع می کرد و بنابر آنچه در تاریخ به گفته “گوستاولوبون” فرانسوی مشهور است: «تاریخ، فاتحی مهربانتر از اعراب به خود ندیده است.» (5)
با اندک تأملی در نبردهای پیامبر اکرم (ص) دیده می شود که شمار کشته های هر دو طرف، از هزار جنگجو فراتر نمی رود.
پیامبر خدا (ص) سعی داشت بیماری و نه بیمار را نشانه گیرد، محققان امت برآنند که جهاد تنها برای دفع از مقدسات، تشریع و وضع شده است و یک سری آیات قرآنی و احادیث صحیح نبوی، بهترین دلیل بر این مدعاست.
در خصوص مشرکان، کافی است به این آیه قرآن کریم توجه کنیم: «… فلان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل لکم علیهم سبیلا» (سوره نساء – 90) (… باری اگر اینان از شما کناره جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش در آمدند، خداوند برای شما در تجاوز بر آنان، راهی ننهاده است.) که این گویای تحریم جنگیدن با آنهاست، ولی آیه بعد به وضع گروه دیگری می پردازد: «… فان لم یعتزلوکم و یلقوا الیکم السلم و یکفوا ایدیهم فخذوهم و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و اولئکم جعلنا لکم علیهم سلطانا مبینا» (سوره نساء – 91) (… پس اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست از شما باز نداشتند، هر جا بر آنان دست یافتید، بکشید و آنانند که ما شما را بر آنها چیرگی آشکاری داده ایم.)
و درباره کسانی که با مسلمانان نقض پیمان می کنند، در سوره توبه آمده است:
«فاذا انسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم واقعدوا لهم کل مرصد فان تابوا و اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه فخلوا سبیلهم ان الله غفور رحیم» (سوره توبه – 5) (و چون ماه های حرام به پایان رسید، مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی، در کمین آنان بنشینید، پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند، آزادشان بگذارید که بی گمان خداوند آمرزنده ای بخشاینده است.)

اسلام، سلام (صلح) است
اسلام دین صلح است و هرگز به دنبال خونریزی نیست و توقف جنگ و نبرد را تحسین می کند: «ورد الله الذین کفروا بغیظهم لم ینالوا خیرا و کفی الله المؤمنین القتال و کان الله قویا عزیزا» (سوره احزاب – 25) (و خداوند، کافران را در اوج کینه شان، بی آنکه به دستاوردی رسیده باشند، بازگرداند و خداوند در جنگ، مؤمنان را بسنده شد و خداوند توانایی پیروزمند است.) و هنگامی که “غزوه حدیبیه” به صلح با قریش انجامید، خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» (سوره فتح – 1) (بی گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم.) و نیز به همین مناسبت در جای دیگری از همین سوره آمده است: «و هو الذی کف ایدیهم عنکم و ایدیکم عنهم ببطن مکه من بعد ان اظفرکم علیهم و کان الله بما تعملون بصیرا» (سوره فتح – 24) (و اوست که پس از آنکه شما را بر آنان پیروز گردانید، دست آنان را از شما و دست شما را از آنان در دل مکه، کوتاه کرد و خداوند به آنچه می کنید بیناست.) و در حدیث آمده است: «هرگز آرزوی دیدار با دشمن نکنید و از خداوند عافیت و آرامش مسئلت نمایید و اگر دیدارش کردید، شکیبایی ورزید.» (6) و در حدیث دیگری آمده است: «بهترین نام ها نزد خدا “عبدالله” و “عبدالرحمن” و زشت ترین نام ها، “حرب” (جنگ) و “مرّه” است؛ زیرا اسلام دین صلح و آرامش و سلام است.» (7)

صلح و هم زیستی مسالمت آمیز در جامعه اسلامی
اسلام برای این امر، اصول و قواعدی را در نظر گرفته و مردم را به مسلمان و غیر مسلمان تقسیم کرده است؛ برخورد مسلمان با مسلمان بر پایه مهربانی و محبت و برادری است و اینکه آنچه را برای خود می پسندی برای او بپسند و باید نسبت به همدیگر، دلسوز و مهربان و همدل باشند، اسلام به امت اسلامی فرمان داده که:
1- جملگی به ریسمان الهی چنگ زنند: «و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا» (سوره آل عمران – 103) (و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید.)
2- آنان را به وحدت فرمان داده و از تفرقه بر حذر داشته است.
3- از جمله هدف های عبادات را پیوند بنده را پروردگارش و از سوی دیگر پیوند میان بندگان قرار داده که اغلب این عبادات نیز برای تقویت مهربانی میان افراد مردم و نیکی و مهرورزی به تمامی آفریده ها از جمله جانوران و گیاهان و دریاها و خشکی ها و … است.
و نیکی به پدر و مادر، صله ی رحم ونیکی به همسایگان و خوبی به ضعفا و یاری رساندن به نیازمندان و گروه گشودن از کار درماندگان و همکاری در نیکی و تقوا و امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت و اندرز و سفارش به نیکی و سفارش به شکیبایی و سفارش به مهرورزی و بزرگداشت یتیمان و اصرار بر غذا دادن به مستمندان و مقاومت در برابر ستمگری و فساد و ایجاد تغییر در زشتی ها با دست، زبان یا قلب و هر کار خیری که یک مسلمان در حق آفریدگان خداوند انجام دهد از جمله یک لبخند، یک مصافحه، سخنی نیکو یا رفع آزار یا برطرف ساختن مانعی از سر راه، همه و همه عبادت خدا بشمار می روند.
مهربانی و مهرورزی مسلمانان، بخش عمده تربیت آنها و از جمله توصیه های قرآنی است که در آغاز هر سوره ای از قرآن تکرار شده: «بسم الله الرحمن الرحیم» (به نام خداوند بخشنده مهربان) و در بسیاری از سوره ها، آیاتی که از مهربانی و بخشندگی خداوند آمرزنده سخن می گویند، وارد شده است؛ همچنان که احادیث فراوانی در موضوع رحمت و مهربانی روایت شده و حاکی از آنند که رحمت کنندگان و بخشندگان را خداوند رحمت کند: «زمینیان را رحمت کنید تا کسی که در آسمان است، بر شما رحمت آورد.»
اسلام به برخورد نیکو و اخلاق نیز توجه کرده و پیامبرش این گونه ستایش شده است: «و انک لعلی خلق عظیم» (سوره قلم – 4) (و به راستی تو را خویی است سترگ) و مأموریت و وظیفه پیامبران و فرستادگان را کامل کردن اخلاق والا قرار داده است: «بعث لاتمم مکارم الاخلاق.» (8) و عبادات را نیز به حسن اخلاق مرتبط کرده است؛ مثلاً نماز: «ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر» (سوره عنکبوت – 45) (…نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می دارد.) و زکات: «صدقه تطهرهم و تزکیهم بها» (سوره توبه – 103) (… زکاتی بردار که با آن، آنها را پاک می داری و پاکیزه می گردانی…) و روزه «لعلکم تتقون» (سوره توبه – 183) (باشد که پرهیزکاری ورزید.) و حج: «فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فی الحج…» (سوره بقره – 197) (… در حج، آمیزش و نافرمانی و کشمکش روا نیست…)
و پیامبر اکرم (ص) هشدار داده که: «هر کس سخن یاوه و عمل به آن را ترک نگوید، خداوند نیاز بدان ندارد که خوردنی و آشامیدنی او را فراهم آورد.» (9) و [قرآن]، مؤمنان را این گونه توصیف کرده است: «قد افلح المؤمنون * الذین هم فی صلاتهم خاشعون * و الذین هم عن اللغو معرضون * و الذین هم للزکاه فاعلون * و الذین هم لفروجهم حافظون * الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین * فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون * و الذین هم لأماناتهم و عهدهم راعون» (سوره مؤمنون: 8 – 1) (بی گمان مؤمنان رستگارند × همانان که در نماز خویش فروتنند × و آنان که از یاوه رویگردانند × و آنان که دهنده زکاتند × و آنان که پاکدامنند × جز با همسران خویش یا کنیزهاشان، که اینان نکوهیده نیستند × پس کسانی که بیش از این بخواهند، تجاوزکارند × و آنان که سپرده های نزد خویش و پیمان خود را پاس می دارند.)
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به صله رحم، رعایت همسایگان و مهمان نوازی و اخلاق والا، سفارش کرده است: «هر کس به خدا و روز جزا ایمان دارد، باید که صله رحم کند (با خویشان خود آمد و شد نماید) و هر کس به خدا و روز جزا باور دارد نباید همسایه اش را بیازارد و هر کس به خدا و روز جزا باور دارد باید میهمانش را گرامی دارد و هر کس به خدا و روز جزا باور دارد کمتر سخن گوید یا خاموشی گزیند.» (10)
«مؤمن کسی است که مردم بر خون و اموال خود از وی در امان باشند.» (11)
«هر کس سیر بود و همسایه اش در کارش گرسنه بود و این را می دانست، به من ایمان نیاورده است.» (12)
و از زنی سخن به میان آمد که نماز و روزه و صدقه بسیار به جای می آورد ولی همسایه اش را اذیت می کرد، پیامبر اکرم (ص) فرمود: «او در آتش است» و از زن دیگری سخن به میان آمد که نماز و روزه و صدقه اندکی به جای می آورد ولی همسایه اش را نمی آزرد، پیامبر (ص) فرمود: «او در بهشت است.» (13)
بنابراین، پروراندن فضایل اخلاقی در جامعه، از پایه ها و متن دین و به منظور تحکیم و تقویت فرهنگ صلح و هم زیستی است.
در برابر، اثر ذایل اخلاقی همانند آزردن دیگران و خشونت با مستمندان و عدم مهرورزی نهی شده است.
«هر کس ذره ای تکبر در دلش باشد، وارد بهشت نمی گردد.» (14)
«همین شر آدمی را بس که برادر مسلمانش را تحقیر کند.» (15)
و حدیث قدسی که می گوید: «من بی نیازترین بی نیازان از شرک هستم، هر کس کاری انجام دهد و دیگری را با من شریک گرداند، تمامی آن برای اوست. ای بندگان من! من ستم کاری را بر خود حرام کردم، بر شما نیز آن را حرام کردم، پس به یکدیگر ستم روا مدارید.» (16)
«فساد روابط افراد با یکدیگر، هلاک کننده است.» (17)
«شهادت دروغ همسنگ با شرک به خداوند عزوجل قرار داده شده است.» (18)
و «زنی وارد دوزخ شد، زیرا گربه ای را تا مرگ، زندانی کرده بود.» (19)
و «آیا می خواهید بزرگترین گناه کبیره را به شما معرفی کنم؟ شرک ورزیدن به خدا و عاق والدین، سپس فرمود: و البته سخن دروغ و شهادت دروغ نیز.» (20)
«هیچ راهزن (یا گسیخته با خویشانی) وارد بهشت نمی شود.» (21) [در اصل این حدیث «لا یدخل الجنه قاطع» آمده که واژه “قاطع” را به قطع کننده رحم در برابر صله رحم و نیز راهزن – هر دو – تفسیر کرده اند که البته تفسیر اول، ارجح است.] «هیچ سعایت کننده ای (نمّام) وارد بهشت نمی شود.» (22)
«هیچ زناکاری به هنگام زنا، مؤمن نیست، هیچ شارب خمری به هنگام شرب خمر، مؤمن نیست و هیچ دزدی به هنگام دزدی کردن، مؤمن نیست.» (23)
اسلام، نظریه “هدف، وسیله را توجیح می کند” را نمی پذیرد و هرگز اجازه نمی دهد از ابزارهای پست و غیر اخلاقی برای نیل به هدف های والا، بهره گیری شود و بر آنست که برای رسیدن به هدف های پاک، حتماً باید از ابزارهای پاک و شرافتمندانه بهره گرفت و هرگز اجازه نمی دهد از راه باطل، به حقی رسیده شود از جمله اینکه مثلاً با اموال رشوه و ربا و احتکار، مساجدی ساخته شود: «خداوند پاک است و جز پاک، دوست ندارد.» (24)
امت اسلامی امت واحد و یگانه ای است: «ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون» (سوره انبیاء – 92) (به راستی این امت شماست، امتی یگانه و من پروردگار شمایم، بنابراین مرا بپرستید.) این تنوع و اختلاف ها در امت، خود غنا و پرباری آن را نشان می دهد و نباید تبدیل به درگیری و تناقض شود. دعوتگران بزرگ، بیشتر بر فقه ائتلاف و نه اختلاف، انگشت می گذارند؛ بگذار دیدگاه های ما متفاوت باشد مهم آنست که دل هایمان به هم نزدیک باشد و تمامی امت اسلامی چون صفی واحد و متحد، در برابر مسایل و چالش های بزرگ معاصر خود بایستد و در کنار هم باشد و مترصد دشمنانی باشد که به دنبال تفرقه افکنی و توطئه چینی علیه ما هستند و بویژه در این مرحله دشواری که جسد امت اسلامی را پاره پاره کرده و سرزمین های آن را به استعمار کشیده و ثروت هایش را به غارت برده اند.
هرگز در تاریخ این همه توطئه چینی علیه اسلام و مسلمانان، صورت نگرفته بود؛ آنها می خواهند ریشه های این امت را بکنند. می خواهند فرهنگ آن را، هویت آن را، عقل و مغز آن را از بین ببرند. بوش [رئیس جمهور آمریکا] بر آنست که اسلام، تروریسم است و باید آن را از میان برد. آنها مساجد و گلدسته های ما را تروریسم می دانند، حج و رفتن به مکه و مدینه ی ما را تروریسم می دانند، آموزش های دینی را تروریسم می دانند، مقاومت و دفاع از خود و ناموس و وطن و مال خود را تروریسم قلمداد می کنند، آنها می خواهند قرآن جدید و دین جدیدی بیاورند تا بگویند که امت اسلامی، رسالتی ندارد و باید که تسلیم توطئه های آنها و خواسته هایشان گردد.
بنابراین وحدت اسلامی، همیشه مطلوب است و همواره در اولویت قرار دارد و باید که براساس همکاری در خصوص مشترکات خود و گفت و گو در موارد اختلافی، در جهت این وحدت بکوشیم. باید میان مسلمانان، گفت و گوی سازنده و هدفمندی وجود داشته باشد که همکاری و همیاری در نیکی و تقوا و در هر آنچه خیر و صلاح امت است را در پرتو برادری و دوستی و زیر پرچم منطق و دانش و به دور از جنجال ها و سر و صداهای آنچنانی، تحقق بخشد.
باید تأکید کرد که از جمله مهمترین اصول هم زیستی مسالمت آمیز میان مسلمانان، انگشت گذاردن بر برادری مسلمانان با یکدیگر و تکیه کردن بر خوش گمانی مسلمانان نسبت به همدیگر و عدم تکفیر و تفسیق و گناهکار شماری یکدیگر است؛ همچنان که در حدیث نیز آمده است: «هر کس مردی را کافر خطاب کند یا او را دشمن خدا بداند و چنین نباشد، این حکم بر خودش جاری می شود.» (25)
«و اگر کسی به برادرش بگوید: ای کافر! گرفتار یکی از این دو می گردد، اگر واقعاً چنان بود که هیچ، ولی اگر چنان نبود، به خودش باز می گردد.» (26)
بنابراین فاسق خواندن، گناهکار خواندن و تکفیر کردن، گناهانی دینی است که با دین و دانش و هم زیستی اجتماعی، مباینت دارند و باعث پراکندن امت و ضربه زدن به وحدت امت اسلامی می شود: «پس از من، به صورت کافرانی در نیایید که گردن یکدیگر را می زنند.» (27)
«مسلمان برادر مسلمان است و او را ستم نمی کند و تسلیمش نمی نماید.» (28)، و «مسلمانان مسئول کوچکترین و خردترین خود هستند و دورترین فرد خود را پناه می دهند و در برابر دیگران، متحد و یکپارچه هستند.» (29)، و اصلاح میان مسلمانان و از میان برداشتن عوامل تفرقه میان طوایف و دسته های آنان، از بالاترین درجات عبادی است: «انما المؤمنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم» (سوره حجرات – 10) (جز این نیست که مؤمنان برادرند پس میان دو برادرتان را آشتی دهید.) و در حدیث آمده است: «آیا می خواهید از کاری برتر از نماز و روزه و صدقه، باخبرتان کنم؟ گفتند: آری. فرمود: اصلاح و آشتی دادن دو نفر، چرا که قهر و فساد رابطه میان مسلمانان، هلاک کننده است.» (30)
و برای اصلاح و آشتی میان برادران بوده که اسلام به ما فرمان داده که بردبار و مهربان و بخشنده باشیم؛ چرا که این ویژگی ها، امنیت و آرامش به دنبال می آورد و میان مسلمانان اعتماد ایجاد می کند: «و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین» (سوره آل عمران – 134) (همان کسان که در آسایش و رنج می بخشند و فروخورندگان خشم و درگذرندگان از مردم اند و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.) و آیه: «… فاصفح الصفح الجمیل» (سوره حجر – 85) (پس از آنان با گذشتی نیکو در گذر.)
امت ما شایستگی آن را دارد که به گفته خدای خود بازگردد که فرمود: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» (سوره آل عمران – 103) (و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید.)، «و لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم» (سوره آل عمران – 105) (و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه گواه ها برای آنان آمد، اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود.)
و نیز: «… و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان الله مع الصابرین» (سوره انفال – 46) (… و در هم نیفتید که سست شوید (بترسید) و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است.)

صلح و هم زیستی مسالمت آمیز با غیر مسلمانان
پیامبر اکرم (ص) پس از ورود به مدینه، هم زیستی مسلمانان با یکدیگر و با غیر مسلمانان را سامان بخشید و بر شالوده های این صلح و هم زیستی از جمله موارد زیر، انگشت گذارد:
1- بردباری، بخشش و مدارا: اسلام بر این صفات به دلیل تأثیر فراوانی که بر زندگی جامعه اسلامی و افراد آن و نقشی که بر تثبیت امنیت و آرامش دارد، انگشت گذارده است؛ خداوند متعال می فرماید: «تلک امه قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم و لا تسئلون عما کانوا یعملون» (سوره بقره – 134) (آن امتی بود که از میان برخاست؛ آنان راست آنچه کرده اند و شما راست آنچه کرده اید و بر آنچه آنان می کرده اند، از شما پرسشی نخواهد شد)؛ «خذ العفو و امر بالمعروف و اعرض عن الجاهلین» (سوره اعراف – 199) (گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!)؛ «فاصفح الصفح الجمیل» (سوره حجر – 85) (پس، از آنان با گذشتی نیکو درگذر.)؛ «… و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین» (سوره آل عمران – 134) (و فرو خورندگان خشم و درگذرندگان از مردم اند و خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.) و در حدیث آمده است: «در تو دو خصلتی باشد که خداوند آنها را دوست می دارد: بردباری و شکیبایی.» (31) و نیز در حدیث داریم: «خداوند مهربان است و مهربانی را دوست دارد و برای مهربانی و مدارا [پاداشی] می دهد که بر هیچ خشونتی نمی دهد و در ازای چیزی جز آن، نمی دهد.» (32) و در حدیث آمده است: «مهربانی و محبت در هر چیز آن را والایی می بخشد و برگرفتن آن در هر چیز، آن را خوار می سازد.» (33)
2- تحکیم روابط انسانی و سمت گیری ایده آل: اسلام، عدالت را واجب و ستم و ستمکاری را حرام دانسته و مودت و رحمت و همکاری و ایثار و فداکاری و عدم خودخواهی را در شمار آموزه های والا و ارزش های گرانقدر خود در نظر گرفته و انسان ها را با یکدیگر برادر می داند و می خواند و از همه اینها گذشته به اندیشه و خرد انسانی احترام می گذارد و برای اندیشه ی بشر، ارزش قایل است و عقل و اندیشه را دو وسیله از وسایل تفاهم و پذیرش یکدیگر تلقی می کند و هیچ کس را به پذیرش عقیده معینی، مجبور نمی کند و هیچ نظریه و دیدگاه مربوط به جهان هستی، طبیعت یا انسان را بر کسی تحمیل نمی کند و در مسایل دینی نیز بر آنست که “لا اکراه فی الدین” (در دین اجباری نیست) و تنها ابزار آن، به کارگیری عقل و اندیشه و تأمل در آفریده های خداوند متعال است؛ خداوند می گوید: «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی…» (سوره بقره – 256) (در کار دین هیچ اکراه نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است…)؛ «ولو شاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعا فأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین» (سوره یونس – 99) (و اگر پروردگارت خواست، تمام آن کسان که روی زمین اند، همگان ایمان می آورند؛ آیا تو مردم را ناگزیر می کنی که مؤمن باشند؟)، اسلام تنها به این اصول و شالوده ها، بسنده نمی کند بلکه روابط میان افراد و گروه ها و کشورها را، رابطه صلح و امان و آرامشی قرار می دهد که طی آن روابط مسلمانان با یکدیگر از یک سو و مسلمانان با غیر مسلمانان از سوی دیگر، هیچ تفاوتی به این لحاظ، نمی کند؛ خداوند متعال می گوید: «انما المؤمنون اخوه فأصلحوا بین اخویکم…» (سوره حجرات – 10) (جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان دو برادرتان را آشتی دهید و از خداوند پروا کنید، باشد که بر شما بخشایش آورند.)؛ «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض…» (سوره توبه – 71) (و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می دهند…)، و در حدیث آمده است: «مسلمان برادر مسلمان است» (34)؛ «مؤمن، الفت پذیر و انس گیر است و در کسی که الفت پذیر نیست و انس نمی گیرد، خیری نیست» (35)؛ کوشش اسلام بر آنست که روابط مسلمانان با یکدیگر هرچه قوی تر و همبسته تر باشد و چنان موجودیتی داشته باشند که تفرقه آنها دشوار و از هم گسیختگی شان، غیر ممکن باشد. در حدیث آمده است: «دست (یاری) خدا با جماعت است و هر کس جدا شد، راه آتش پیش گرفته است.» (36) اسلام این گونه برای تحقق روابطی که منجر به ایجاد جامعه به هم پیوسته و نیرومندی که توان رویارویی با حوادث و مقابله با تجاوز تجاوزگران می شود، عمل می کند. (37)
3- احترام به غیر مسلمانان و تضمین آزادی های دینی ایشان: رابطه مسلمانان با غیر مسلمانان، رابطه ای بر پایه همیاری و آشنایی و عدالت است؛ خداوند متعال در خصوص بازشناسی منجر به همکاری می گوید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم ان الله علیم خبیر» (سوره حجرات – 13) (ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه ها و قبیله ها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید؛ بی گمان گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست. براستی خداوند، دانایی آگاه است.)؛ «لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین» (سوره ممتحنه – 8) (خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین، جنگ نکرده اند و شما را از خانه هایتان بیرون نرانده اند، باز نمی دارد؛ بی گمان خداوند دادگران را دوست می دارد). از مقتضیات چنین رابطه ای، ایجاد منافع مشترک و دو جانبه و تقویت و تحکیم پیوندهای انسانی است؛ اسلام همچنین برابری مسلمانان و پیروان ادیان دیگر را مقرر کرده و آنها نیز از همان وظایف و حقوقی که مسلمانان دارند، برخوردارند و آزادی های دینی غیر مسلمانان را با توجه به نکات زیر، تضمین کرده است:
– عدم اجبار کسی برای ترک دین خود.
– انجام شعائر دینی و از آن مهمتر به همسر (زن) یهودی یا مسیحی مرد مسلمان اجازه داده که به کنیسه یا کلیسا برود و شوهرش حق ندارد او را از این کار بازدارد.
– اسلام به آنها اجازه داده که هر چه را که دینشان روا می دارد، بخورند و بیاشامند.
آنها در مسایلی چون ازدواج، طلاق، نفقه و مسایل دیگر، بی هیچ قید و بندی از آزادی کامل برخوردارند.
– اسلام کرامت و شأن آنان را تضمین کرده و از حقوقشان حمایت کرده و به آنها آزادی بحث و گفت و گو و مناقشه در مسایل مختلف را داده است. خداوند متعال می فرماید: «و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی انزل الینا و انزل الیکم و الهنا و الهکم واحد و نحن له مسلمون» (سوره عنکبوت – 46) (و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه، چالش مکنید؛ مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستاده اند، ایمان آورده ایم و خدای ما و خدای شما، یکی است و ما فرمان پذیر اوییم.)
– اسلام، مسلمانان و غیر مسلمانان را در مجازات، برابر یکدیگر دانسته است.
– اسلام، خوراک آنها و خوردن از [گوشت] کشتار آنان و ازدواج با زنانشان را روا داشته است. خداوند متعال می فرماید: «الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتوا الکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم و المحصنات من المؤمنات و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم…» (سوره مائده – 5) (امروز چیزهای پاکیزه بر شما حلال است و غذای اهل کتاب برای شما حلال است و غذای شما برای آنان حلال است و نیز ازدواج با زنان پاکدامن از زنان مؤمن (مسلمان) و زنان پاکدامن از آنان که پیش از شما به آنان کتاب آسمانی داده اند…)
– اسلام دید و بازدید با آنها و عیادت بیماران آنها و تقدیم هدیه به آنان و خرید و فروش از ایشان و به ایشان را، روا داشته است. (38)
4- احترام اسلام به حقوق فرد و کرامت وی: اسلام [رعایت] تمامی حقوق انسان را تضمین کرده و حمایت و صیانت آنها را اعم از اینکه حقوق دینی، مدنی یا سیاسی باشند، واجب دانسته است. از جمله این حقوق می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– حق زندگی (حیات): هر کس حق دارد از جانش حمایت شود و هرگز نباید به جان کسی تعدّی کرد مگر آنکه مرتکب قتل یا فساد بر روی زمین شده و مستحق قتل گشته باشد؛ خداوند متعال می فرماید: «من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعاً و لقد جاءتهم رسلنا بالبینات ثم ان کثیرا منهم بعد ذلک فی الارض لمسرفون» (سوره مائده – 32) (به همین روی، بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس تنی را – جز به قصاص یا به کیفر تبه کاری در روی زمین – بکشد، چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد، چنان است که همه مردم را زنده داشته است و بی گمان است و هر که آن را زنده بدارد، چنان است که همه مردم را زنده داشته است و بی گمان پیامبران ما برای آنان برهان های آشکار آوردند، آن گاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند.) و در حدیث آمده است: «خون (جان) فرد مسلمان جز به این سه دلیل، حلال نیست: قصاص نفس، زنا با زن شوهردار و مرتدی که از دین برگشته و از راه جماعت جدا گشته است.» (39)
– حق صیانت از اموال: همچنان که جان حرمت دارد، اموال و دارایی افراد نیز حرمت دارند و به هیچ یک از وسایل غیر مشروع، نمی توان آنها را گرفت. خداوند متعال می گوید: «یا ایها الذین آمنوا لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل…» (سوره نساء – 29) (ای مؤمنان! دارایی های یکدیگر را میان خود، نادرست نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد.) و در حدیث آمده است: «هرکس به حق کسی با دست خود تجاوز کرد، خداوند آتش دوزخ را برای وی واجب و بهشت را بر او حرام می گرداند»، مردی پرسید: حتی اگر چیز اندکی گرفته باشد ای رسول خدا؟ فرمود: «حتی اگر شاخه ای از بوته خار باشد.» (40)
– حق ناموس: به ناموس هیچ کسی ولو با سخنی زشت نباید تعرض کرد.
– حق آزادی: اسلام آزادی عبادت، آزادی اندیشه و گزینش حرفه و کاری که هر کس برای کسب روزی خود انتخاب می کند را تضمین کرده است.
– حق سرپناه: هر کس حق دارد در هر کجا می خواهد سکونت کند و به هر کجا می خواهد بی هیچ مانع و محدودیتی در روی زمین، آمد و شد نماید و تبعید و اخراج یا زندانی کردن هیچ کس روا نیست مگر آنکه به دیگران تجاوز کرده و در امنیت مردم اختلال نموده یا بی گناهی را به قتل رسانده باشد. خداوند متعال می فرماید: «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصبلوا و تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخره عذاب عظیم * الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم» (سوره مائده: 34 – 33) (کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ بر می خیزند و در زمین به تبه کاری می کوشند، جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست ها و پاهایشان، ناهمتا، بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این کیفرها، برای آنان، خواری در این جهان است و در جهان واپسین، عذابی سترگ خواهند داشت × جز آن کسان که پیش از آنکه بر آنان دست یابید، توبه کرده باشند، پس بدانید که خداوند آمرزنده ای بخشاینده است.)
– حق رأی و اظهار نظر: این از حقوق انسان است که نظر خود را بگوید و دلیلش را مطرح سازد و حق را آشکارا بیان نماید؛ اسلام مصادره رأی و منع اظهار نظر و مبارزه با اندیشه و فکر آزاد را نمی پذیرد مگر آنکه این اندیشه، برای جامعه زیانمند باشد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با یارانش بر بیان آشکار حق – حتی اگر تلخ بود – و اینکه از هیچ سرزنش کننده ای در راه خدا نهراسند، بیعت می گرفت. (41)
5- اسلام همچنین حق آموزش، حق گرسنه در اطعام، حق برهنه در پوشاک و حق بیمار در درمان و حق ترسیده در امان و امنیت داشتن را برای همگان و بی هیچ تبعیضی در رنگ پوست یا دین، مقرر داشته و همگان را در این حقوق برابر می داند. اسلام پیش از همه قوانین و اعلامیه هایی که از حقوق بشر سخن به میان آورده اند، این کار را کرده و این آموزه ها را در شمار عبادات اسلام دانسته و خدشه وارد آوردن به این حقوق را حرام و آن گاه بزرگی دانسته است.
6- فراخوانی به برقراری عدالت؛ خداوند متعال می گوید: «… و اقسطوا ان الله یحب المقسطین» (سوره حجرات – 9) (… و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست می دارد)؛ «ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی…» (سوره نحل – 90) (براستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای حق خویشاوند، فرمان می دهد.)؛ اسلام بر اساس عدالت و انصاف پی ریزی شده و هرگز و تحت هیچ شرایطی، ستم و تجاوزگری را نمی پذیرد و در همان حال به هیچ کس اعم از حاکم یا محکوم – فرمانروا یا فرمانبر – اجازه اعمال خشونت و ستمگری را نمی دهد.

حرمت تجاوز به غیر نظامیان و کشتار آنان و تکفیر مسلمانان به منظور قتل ایشان
یک: قتل در شریعت اسلام، ستاندن جان آدمی با عمل فرد دیگری است و بر دو نوع است: نوع اول حرام است و شامل آن دسته قتل هایی است که به ناحق و تجاوزگرانه انجام می شود و نوع دیگر، قتل حق و رواست و شامل قتل قاتل و قتل فردی که با زن شوهرداری زنا کرده، می شود. آنچه در اینجا برای ما اهمیت دارد، قتل عمدی است که در بردارنده ی قصد و نیت قتل از سوی جنایتکار (قاتل) است و در شمار بزرگترین گناهان و شدیدترین جرایم است؛ در قرآن و سنت نبوی نیز در تحریم آن و تعیین مجازاتش آیه و حدیث وارد شده است. خداوند متعال می فرماید: «و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق…» (سوره اسراء – 33) (و آن کس را که خداوند کشتن وی را حرام کرده است، جز به سزاواری مکشید…).
دوم- مجازات قتل در قرآن کریم: خداوند متعال می فرماید: «و کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس…» (سوره مائده – 45) (و بر آنان در آن (تورات) مقرر داشتیم که جان در برابر جان…)، بنابراین قتل یک مسلمان شرعی و قانونی حرام است و طبق نص صریح قرآن و حدیث شریف، قتل یک مسلمان جایز نیست، مجازات قاتل نیز قصاص است و این قصاص نیز از سوی قاضی و حاکم مسلمان، به مورد اجرا گذارده می شود. (42) و این حکم بر مسلمانان در هر کجا که باشند اعم از اینکه مقیم کشورهای اسلامی یا غیر اسلامی باشند، جاری می شود.
سوم: این امر بر “اهل ذمّه” در سرزمین های اسلامی و نیز بر هم پیمانانی که با مسلمانان پیمان و عهدی بسته اند و این پیمان ها بر کشورهایی که میان آنها و کشورهای اسلامی توافق نامه ها و روابط دیپلماسی وجود دارد و در جنگ مستقیمی با مسلمانان نباشد هم صدق می کند. در حدیث آمده است: «هر کس هم پیمانی را بکشد، هرگز بوی بهشت را نخواهد شنید و بوی بهشت به فاصله چهل سالگی او قرار دارد.» (43)
از اینجا حرمت تجاوز و تعدی به شهروندان غیر نظامی عادی اعم از اینکه در سرزمین های اسلامی یا در کشورهای غیر اسلامی اقامت داشته باشند و صرف نظر از اینکه مسلمان یا غیر مسلمان باشند، برای ما روشن می شود.
ولی اگر مسلمانان در حالت جنگ بسر می برند، عدالت، رحمت، انسان دوستی و عطوفت اسلامی ایجاب می کند که هیچ یک از افراد غیر نظامی دشمن در هر کجا که باشند، در معرض آسیب و آزار قرار نگیرند؛ زیرا جنگ در حیطه ی جنگجویان و کسانی قرار دارد که با یاری رساندن به آنها وارد بازی شده اند؛ توصیه ها و آموزش های والای پیامبر اکرم (ص) به رزمندگان اسلام، چراغ راهنمای ما در این راه است. در حدیث نیز آمده است: «به نام خدا و در راه خدا با کسانی که به خدا کفر ورزیده اند، جنگ کنید، بجنگید ولی زیاده روی نکنید، خیانت نکنید، قطعه قطعه نکنید و کودکان را نکشید.» (44) و آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از آنکه زنی را دید که کشته شده است، فرمود: «این زن، نمی جنگید [و نباید کشته می شد]، آن گاه توصیه های اسلامی خود در این باره را صادر فرمود و گفت: «فرزندان جنگجویان و زنان و کسانی را که ندانسته بر سر راه جبهه ها قرار گرفته اند، نکشید.» (45)
بدین ترتیب، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از کشتن زنان، کودکان، بیماران، سالمندان، راهبان و بندگان و بردگان و مزدوران، نهی فرمود.
چهارم: تکفیر مسلمانان برای توجیه ریختن خون آنها نیز جایز نیست. خداوند متعال می گوید: «… فان تابوا و اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه فخلوا سبیلهم ان الله غفور رحیم…» (سوره توبه – 5) (… پس اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکات دادند، آزادشان بگذارید که بی گمان خداوند، آمرزنده ای بخشاینده است.) و در حدیثی که از “ابو معبد المقداد بن الاسود” نقل شده، آمده است: به رسول خدا (ص) عرض کردم: هرگاه کسی از کفار را بیابم و با او درگیر شوم و با شمشیر بر یکی از دستانم بزند و آن را قطع کن و سپس به درختی پناه آورد و بگوید: تسلیم خدا شده ام [اسلام آورده ام]، می توانم او را بکشم ای رسول خدا؟ حضرت (ص) فرمود: نه، او را نکش. عرض کردم: ای رسول خدا، او یکی از دستان مرا قطع کرد و سپس آن سخن را گفت؛ فرمود: او را نکش؛ زیرا اگر او را بکشی وضعی مانند وضع تو دارد پیش از آنکه او را بکشی و تو نیز وضع او را داری پیش از آنکه آن سخنش را بر زبان آورد.» (46) معنای اینکه وضع تو را دارد یعنی اینکه ریختن خون او به حکم اسلام آوردنش، جایز نیست و معنای اینکه وضع او را داری یعنی اینکه بنابر قصاص، خون تو بر ورثه اش، جایز است نه اینکه در کفر، در وضع وی قرار داری.
لازم است یادآور شویم که قرآن کریم هرگز از خشونت و تندی سخن به میان نیاورده مگر در دو مورد:
1- در متن جبهه های جنگ و رویارویی با دشمنان که خشونت و قاطعیت و سختی، لازمه ی موفقیت های نظامی در برخورد با دشمنان است. خداوند متعال می گوید: «یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار و لیجدوا فیکم غلظه و اعلموا ان الله مع التقین» (سوره توبه – 123) (ای مؤمنان با کافرانی که نزدیک شمایند، جنگ کنید و باید در شما صلابت بیابند و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است.)
2- در اجرای حدود شرعی نسبت به کسانی که استحقاق آن را دارند؛ زیرا در اقامه حدود الهی بر روی زمین، جایی برای عطوفت و رحمت نیست چون خداوند متعال می گوید: «… و لا تاخذکم بهما رافه فی دین الله ان کنتم تومنون بالله و الیوم الآخر…» (سوره نور – 2) (… و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، نباید در دین خداوند، بخشایشی بر آن دو، به شما دست دهد.)
علمای سنی و شیعه اسلام، وظیفه دارند فرهنگ صلح و هم زیستی را گسترش بخشند.

و در پایان
یکم: باید در صفی واحد و متحد، در برابر هر شبهه و حادثه ای که میان مذاهب فقهی سنی، شیعه، اباضی و… تفرقه ایجاد می کند، بایستیم و هر فتنه ای را که وحدت مسلمانان را هدف می گیرد، ساخته و پرداخته دشمنان اسلام و مسلمانان تلقی کنیم؛ به گفته امام خمینی (قدس سره)، اهل سنت و شیعیان دو بال بزرگ جهان اسلام بشمار می روند و از هیچ کدام به تنهایی، کاری بر نمی آید و هر دو به اتفاق باید در کنار هم باشند و دشمنان امت و شیطان بزرگ یعنی آمریکا و اسراییل در پی ایجاد فتنه و تفرقه و اختلاف میان اهل سنت و شیعیان به منظور نابود ساختن اسلام و مسلمانان هستند.
دوم: تأکید بر حرمت خون و ناموس و مال مسلمانان و محکوم سازی جنایات ارتکابی علیه پیروان طوایف معین اسلامی و نشان گیری و هویت های مذهبی.
سوم: آنچه که در عراق به عنوان جنگ مذهبی میان اهل سنت و شیعه جریان دارد، زاییده اشغال عراق و استعمار آن از سوی دشمنانی است که همواره در پی توطئه چینی علیه مسلمانان هستند.
چهارم: هر کس فتنه انگیزی های فرقه ای را تشویق یا ایجاد کند، دشمن مذهب و دین خویش است و دانسته یا ندانسته، آب به آسیاب دشمنان می ریزد.
پنجم: باید بر “فقه ائتلاف” و هماهنگی، “فقه مصلحت ها” و “فقه تقریب و وحدت”، انگشت گذارد و به کوشش های انجام شده در گذشته برای تقریب میان اهل سنت و تشیع، ادامه دارد و آن را گسترش بیشتری بخشید و موانع موجود بر سر راه آن را از میان برداشت.
ششم: باید اصل “گردهم آمدن بر سر آنچه وجه مشترک ماست و معذور دانستن یکدیگر در موارد اختلافی “را اعلام کنیم و هرگونه اسائه” ادب به اسلام و به پیامبر اسلام و اهل بیت رسول خدا (ص) و صحابه آن حضرت و [همسران آن حضرت (ص)] را متوقف سازیم و فرهنگ احترام به مقدسات هر طرف و همکاری و احترام متقابل و گفت و گوهای هدفمند و گرد آورنده و نه متفرق کننده را تشویق و گسترش هرچه بیشتری بخشیم.
هفتم: باید روابط و پیوندهای محبت آمیز و همکاری میان اهل سنت و تشیع، استحکام هر چه بیشتری پیدا کند.
هشتم: افزایش دیدارها و ارتباط [نمایندگان] مذاهب مختلف اسلامی و انتشار کتاب ها و نوشته ها و بیانیه های مشترک و بحث و بررسی مسایل اختلافی از راه گفت و گوی منطقی در جهت تحکیم ایده ی تقریب و برادری اسلامی.
نهم: فرهنگ تقریب میان مذاهب اسلامی باید از میان افراد مؤمن به آن به فرهنگی دینی در نهادهای ما ارتقا یابد و همه مذاهب (اعم از سنی، شیعه و اباضی) در نهادهای آموزشی ما و به عنوان مکتب های اجتهادی، مورد مطالعه و تدریس قرار گیرند.
دهم: حرکت تقریب مذاهب اسلامی در ایران و نیز تمامی نهادهای تقریبی باید مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرند و همکاری های جدّی میان اعضا و نهادهای مربوط به آنها برقرار گردد.

پی نوشت ها :

1. “المستدرک علی الصحیحین”، “الحاکم”، کتاب الایمان، شماره (100) به نقل از “ابوهریره” و می گوید به شرط آن دو، حدیث صحیحی است؛ کتاب “المقدمه”، “الدارمی”، باب کیف کان شأن النبی (ص)، شماره (15)، به نقل از “ابوصالح” که رجال آن نیز ثقه هستند.
2. “سنن الترمذی”، شماره (3368) و “صحیح ابن حبان”، شماره (6167) به نقل از “ابوهریره” و شعیب گفته که اسناد آن به شرط مسلم، قوی است.
3. “کنزالعمال”، “المتقی الهندی”، به نقل از “عمار بن یاسر”، شماره های (3568) و (37370).
4. “سنن البیهقی الکبری”، شماره (18055) و “البدایه و النهایه” (301/4).
5. “الخلق الکامل”، “محمد أحمد جاد المولی”، (83/1)، انتشارات “دار قتیبه”، دمشق، نسخه تصویر شده د.ت [؟].
6. “صحیح البخاری”، کتاب “الجهاد و السیر”، “باب کان النبی إذا لم یقاتل أول النهار أخر القتال” (باب: اگر پیامبر در آغاز روز جنگ نمی کرد، جنگ چرا به تأخیر می انداخت)، شماره (2744)، به نقل از “عبدالله بن أبو أوفی” و “صحیح مسلم”، کتاب “الجهاد و السیر”، باب “کراهه فی لقاء العدو” (باب: کراهت روبرو شدن با دشمن)، شماره (3276)، به نقل از “عبدالله بن اوفی”.
7. “سنن ابوداود”، کتاب الادب، باب تغییر الاسماء، شماره (4950)، به نقل از “أبو وهب الجشمی” که رجال آن ثقه هستند و “سنن ابن ماجه”، “کتاب الادب”، باب “ما یستجب من الأسماء”، شماره (3718)، به نقل از “ابن عمر”، “مسند احمد”، کتاب “مسند المکثرین من الصحابه”، باب ما فی المسند السابق، شماره (5848) به نقل از “ابن عمر” و رجال آن ثقه هستند.
8. “مسند احمد”، کتاب باقی مسند المکثرین، باب باقی المسند السابق، شماره (8595)، به نقل از “ابوهریره” و به روایت دیگری: “لأتمم صالح الأخلاق” که تنها “احمد” آنرا روایت کرده و رجال آن ثقه هستند و نزد “امام مالک” در “الموطأ” آمده است: «بعثت لأتمم حسن الأخلاق»، در کتاب “الجامع” باب أنه قد بلغه أن رسول الله قال: «بعثت…» بدون شماره، و “الالبانی” در “الجامع الصغیر” “سیوطی” آنرا ضعیف دانسته است.
9. “صحیح البخاری”، کتاب الصوم، باب من لم یدع قول الزور، شماره (1770) به نقل از “ابوهریره”، “سنن الترمذی”، کتاب الصوم، باب “ما جاء فی التشدید فی الغیبه”، شماره (641)، به نقل از “ابوهریره” و می گوید که حدیث حسن و صحیحی است، و “سنن ابوداود”، کتاب الصوم، باب الغیبه للصائم، شماره (2015) به نقل از “ابوهریره”.
10. “صحیح البخاری”، کتاب الادب، باب “إکرام الضیف” (مهمان نوازی)، شماره (5673)، به نقل از “ابوهریره”، “صحیح البخاری”، “صحیح مسلم”، کتاب الایمان، باب “الحث علی إکرام الضیف” (باب تشویق به مهمان نوازی)، شماره (67) به نقل از “ابوهریره”.
11. “سنن الترمذی”، کتاب الایمان، باب “ما جاء فی أن المسلم من سلم المسلمون”، شماره حدیث (2551) به نقل از “ابوهریره” و “سنن النسایی”، کتاب الایمان، باب صفه المؤمن، شماره (4909) به نقل از ابوهریره و “مسند الإمام أحمد” کتاب مسند المکثرین، باب باقی المسند السابق، شماره (8575) به نقل از أبوهریره و ترمذی گفته که حدیث حسن و صحیحی است.
12. “الطبرانی” آنرا به نقل از “انس بن مالک” روایت کرده، شماره (13025) و الالبانی گفته که حدیث صحیحی است.
13. “مسند احمد” شماره (9673) به نقل از “ابوهریره” و شعیب گفت: اسناد آن حسن است و “صحیح ابن حبان”، شماره (5764) به نقل از ابوهریره، “الحاکم” در المستدرک، شماره (7304) و می گوید صحیح الاسناد است ولی سند آنرا ذکر نکرده است.
14. “صحیح مسلم”، کتاب الایمان، باب تحریم الکبر و بیانه، شماره (131)، به نقل از “عبدالله بن مسعود”، “سنن الترمذی”، کتاب البر و الصله عن رسول الله (ص)، باب ما جاء فی الکبر، شماره (1922)، و “سنن ابن ماجه”، کتاب المقدمه، باب فی الایمان، شماره (58) به نقل از عبدالله بن مسعود (رضی الله عنه).
15.”صحیح مسلم”، کتاب البروالصله، باب تحریم ظلم المسلم و خذله، شماره (4650) به نقل از “أبوهریره”، و “سنن أبوداود”، کتاب الأدب، باب فی الغیبه، شماره (4238) به نقل از “أبوهریره”، “سنن ابن جامه”، کتاب الزهد، “باب البغی” شماره (4203) به نقل از “أبوهریره” (رضی الله عنه).
16. “صحیح مسلم”، کتاب البر والصله و الآداب، باب تحریم الظلم، شماره (4674)، به نقل از “أبوذر”، و “مسند أحمد”، کتاب مسند الأنصار، باب حدیث أبی ذر الغفاری، شماره (20451).
17. “سنن الترمذی”، “کتاب صفه القیامه”، شماره (2433)، به نقل از “أبوالدرداء” و می گوید حدیث صحیحی است، “سنن أبوداود”، کتاب الأدب، باب فی إصلاح ذات البین، شماره (4273) به نقل از أبوالدرداء؛ “مسند أحمد”، کتاب من مسند القبائل، باب من حدیث أبی الدرداء، شماره (26236).
18. “سنن الترمذی”، کتاب الشهادات عن رسول الله (ص)، باب ما جاء فی شهاده الزور، شماره (2223) و می گوید این از نظر من صحیح تر است. و “سنن أبوداود”، کتاب الأقضیه، باب فی شهاده الزور، شماره (3124) و “سنن ابن ماجه”، کتاب الأحکام، باب شهاده الزور، شماره (2363) به نقل از “خریم بن قاتل”، و “مسند الإمام أحمد”، کتاب مسند الشامیین، باب حدیث أیمن من خریم، شماره (16943) و رجال آن ثقه هستند.
19. “صحیح البخاری”، کتاب بدء الخلق (آغاز آفرینش)، باب خمس من الدواب فواسق، شماره (3071) به نقل از “ابن عمر” و “صحیح مسلم” کتاب السلام، باب تحریم قتل الهره (باب تحریم کشتن گربه)، شماره حدیث (4160).
20. “صحیح البخاری”، کتاب الادب، باب عقوق الوالدین، شماره حدیث (126) به نقل از “ابوبکره”.
21. “صحیح البخاری”، کتاب الأدب، باب إثم القاطع، شماره (5525) به نقل از “جبیر بن مطعم” و “صحیح مسلم” کتاب البّر و الصله ی و الأدب، باب صله الرحم و تحریم قطیعتها، شماره (4636)، به نقل از “جبیر بن مطعم”.
22. “صحیح البخاری”، کتاب الادب، باب ما یکره من النمیمه، شماره (5596)، به نقل از “حذیفه”، “صحیح مسلم”، کتاب الإیمان، باب غلظ تحریم النمیمه، شماره (152)، به نقل از “حذیفه”.
23. “صحیح البخاری”، کتاب المظالم، باب النهی بغیر إذن صاحبه، شماره (2343) به نقل از “أبوهریره”؛ “صحیح مسلم”، کتاب الإیمان، باب نقصان الإیمان بالمعاصی، شماره (57)، به نقل از “ابوهریره”.
24. “صحیح مسلم”، کتاب الزکاه، باب قبول الصدقه من الکسب الطیب و تربیتها، شماره (1686) به نقل از “أبوهریره”، و “سنن الترمذی” کتاب تفسیر القرآن عن رسول الله باب و من سوره البقره، شماره (2915)، به نقل از أبوهریره.
25. “صحیح مسلم”، کتاب الایمان، باب من قال لأخیه یا کافر، شماره (60)، به نقل از “ابوذر” و “مسند احمد”. کتاب “مسندالانصار”، باب حدیث “ابی ذر الغفاری”، شماره (20492).
26. “صحیح البخاری”، کتاب الأدب، باب من کفر أخاه بغیر تأویل، شماره (5638) و “صحیح مسلم” کتاب الإیمان، باب بیان حال ایمان من قال لأخیه المسلم یا کافر، شماره (92)، به نقل از “ابن عمر”.
27. “صحیح البخاری”، کتاب العلم، باب الإنصات للعلماء، شماره (118) به نقل از “جریر”، “صحیح مسلم”، کتاب الایمان، باب بیان معنی قول النبی «لاترجعوا بعدی کفاراً» (پس از من، کافر مشوید) شماره (98) به نقل از “جریر”.
28. “صحیح البخاری”، کتاب الإکراه، باب یمین الرجل لصاحبه، شماره (6437)، به نقل از “ابن عمر”، و “صحیح مسلم”، کتاب البر و الصله و الآداب. باب تحریم الظلم، شماره (4677)، به نقل از “ابن عمر”.
29. “سنن أبی داود”، کتاب الجهاد، باب فی السریه علی أهل العسکر، شماره (2371) به نقل از “ابن عمر”، “سنن ابن ماجه”، کتاب الدیات، باب المسلمون تتکافأ دماؤهم، شماره (2673)، به نقل از “ابن عباس”، “مسند أحمد”، کتاب مسند المکثرین، باب مسند “عبدالله بن عمرو بن العاص”، شماره (6506) به نقل از “عبدالله بن عمرو” و رجال آن ثقه هستند.
30. “سنن الترمذی”، کتاب صفه القیامه و الرقائق، یکی از بابهای آن، شماره (2433) و می گوید حدیث صحیحی است به نقل از “أبی الدرداء” و “مسند احمد”، کتاب مسند القبائل، باب من حدیث “أبی الدرداء” شماره (2636) به نقل از “أبی الدرداء”.
31. “صحیح مسلم”، کتاب الایمان، باب الأمر بالایمان بالله تعالی، شماره (17) به نقل از “ابن عباس” و “سنن الترمذی”، کتاب البر و الصله عن رسول الله، باب ما جاء فی التأنی و العجله، شماره (1934) و می گوید: حدیث حسن و صحیحی است به نقل از “ابن عباس”.
32. “صحیح مسلم”، کتاب البر و الصله و الآداب، باب الرفق، شماره (2593) به نقل از “عایشه” و “سنن ابن ماجه” کتاب الادب، باب الرفق، شماره (3679) به نقل از “عایشه”.
33. “صحیح مسلم”، “کتاب البر و الصله و الادب”، باب فضل الرفق، شماره (2594) به نقل از عایشه. و “سنن أبی داود”، کتاب الجهاد، باب ما جاء فی الهجره، شماره (2478)، به نقل از “عایشه”.
34. “صحیح البخاری”، “کتاب المظالم”، باب لا یظلم المسلم المسلم، شماره (2310)، به نقل از “ابن عمر”، و “صحیح مسلم”، کتاب البر و الصله و الادب، باب تحریم الظلم، شماره (2580) به نقل از “ابن عمر”.
35. “مسند الامام احمد”، کتاب باقی مسند المکثرین، باب المسند السابق، شماره (8831) به نقل از “ابوهریره”، که تنها “الامام احمد” آنرا نقل کرده و رجال آن ثقه هستند و “الحاکم” در “مستدرک”، رقم (59) (73/1) آنرا نقل کرده و می گوید حدیث صحیحی است به شرط شیخین.
36. “سنن الترمذی”، کتاب أبواب الفتن، باب فی لزوم الجماعه، شماره (2255) به نقل از “ابن عمر” و می گوید از این نظر حدیث عجیبی است و تنها او آنرا نقل کرده است.
37. همان منبع – “فقه السنه” (66/3) با اندکی تصرف.
38. همان منبع – “فقه السنه” (71/3) با اندکی تصرف.
39. “صحیح البخاری”، کتاب الدیات، باب قوله تعالی، شماره (6484) به نقل از “عبدالله بن عمر”؛ “صحیح مسلم”، کتاب القسامه و المحاربین و القصاص و الدیات، ما یباح به دم المسلم، شماره (1616) به نقل از “ابن عمر”.
40. “صحیح مسلم”، کتاب الایمان، باب وعید من أقتطع، شماره (196) به نقل از “أبی أمامه” و “سنن ابن ماجه”، کتاب الاحکام، باب من حلف علی یمین فاجره، شماره (2315)، و “مسند أحمد” کتاب باقی مسند الانصار، باب حدیث “ابی امامه”، شماره (21288).
41. همان منبع، به نقل از “فقه السنه” (75/3) با اندکی تصرف.
42. “عبدالقادر عوده”، “التشریع الجنایی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی” (قوانین و احکام جنایی اسلام در مقایسه با قوانین کشورها)، قاهره، چاپ اول 1379 ه ق / 1960 م.؛ جلد 2، صفحات 12 – 11 با اندکی تصرف.
43. “صحیح البخاری”، کتاب الجزیه و الموادعه، باب إثم من قتل معاهداً بغیر…، شماره (2995) به نقل از “عبدالله بن عمرو”، و “سنن ابن ماجه”، کتاب الدیات، باب من قتل معاداً، شماره (2676) به نقل از “عبدالله بن عمرو” که رجال آن ثقه هستند.
44. “سنن ابن ماجه”، کتاب الجهاد، باب فضل الجهاد فی سبیل الله، شماره (2858) به نقل از “أبی بریده”، “سنن الترمذی”، کتاب ابواب الدیات، باب ما جاء فی النهی عن المثله، شماره (1429) به نقل از “ابی بریده”، و می گوید حدیث حسن و صحیحی است.
45. “سنن ابن ماجه”، کتاب الجهاد، باب الغاره و البیات و قتل النساء و الصبیان، شماره (2832)، به نقل از “حنظله” که رجال آن ثقه هستند، “سنن ابوداود”، کتاب الجهاد، باب فی قتل النساء، شماره (2669) به نقل از “رباح بن ربیع” و رجال آن، ثقه ی هستند و الحاکم آنرا در المستدرک نیز با رجالش آورده است؛ کتاب الجهاد، شماره (2565)، و می گوید صحیح است به شرط شیخین.
46. “صحیح البخاری”، کتاب الدیات، باب قوله تعالی: «و من یقتل مؤمناً»، شماره (6472) به نقل از “المقداد بن عمرو”؛ “صحیح المسلم”، کتاب الایمان، باب تحریم قتل الکافر بعد أن قال لا اله الا الله، شماره (95) به نقل از “المقداد بن عمرو”.
منبع: جمعی از اندیشمندان؛ (1386)، ویژگی های سیره ی پیامبر اعظم «ص»: مجموعه مقالات بیستمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی- معاونت فرهنگی

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید