به مناسبت شهادت امام صادق علیه السلام، مصاحبه ای اختصاصی با جناب حجت الاسلام و المسلمین محمود صنیعی تهرانی از اساتید مبرز حوزه علمیه تهران و دانشگاه امام صادق علیه السلام ترتیب داده شد که تقدیم مخاطبان گرامی می شود.
-ابتدا به صورت مختصر در مورد زندگانی امام صادق علیه السلام توضیحاتی را ارائه بفرمایید:
امام صادق علیه السلام در سال 180 یا 183 به دنیا آمدند و در سن 65 الی 68 سالگی به شهادت رسیده اند. در خصوص شهادت امام صادق علیه السلام هیچ گونه شبهه ای وجود ندارد و همه مورخین به اتفاق 25 شوال را روز شهادت حضرت می دانند. پدر ایشان امام باقر علیه السلام هستند. امام صادق علیه السلام در سن 12 سالگی حضرت امام سجاد علیه السلام را نیز درک کرده اند. مادر ایشان فاطمه و کنیه ایشان ام فَروَه می باشد. مادر ایشان فرزند قاسم از محبین امام علی علیه السلام است و قاسم نیز فرزند محمد بن ابی بکر است. امام صادق علیه السلام در مورد مادر گرامیشان می فرمایند که مانند مادر من در این زمان وجود ندارد. در مورد شهادت ایشان هم بایستی اشاره کرد که این شخصیت بسیار مهم و استراتژیک هستند به نحوی که اول نفر دوره خود بوده اند لذا این اهمیت شخصیت باعث شد که بعد از شهادت ایشان، هیچ کس در تاریخ آن شک نکرده و به طور یقین 25 شوال را زمان شهادت ایشان معرفی کردند. همچنین در دوره ای کوتاه از زندگی خویش در عراق، هم قوام شیعه را تقویت کردند و هم هویت شهادت و امام حسین را در کوفه و عراق زنده کرده و نهادینه ساختند.
-مهم ترین اتفاقات حیات مبارک امام صادق علیه السلام چیست؟
در دوره امام صادق علیه السلام جنگ میان بنی امیه و بنی عباس، قیام زید، قیام ابومسلم خراسانی، تنش میان حاکمان و ائمه معصومین علیهم السلام گسترش یافته است. لذا می توان مهم ترین اتفاق در دوره زندگی ایشان را همان درگیری و جنگ میان دو حکومت دانست.
چرا بعد علمی امام صادق علیه السلام نسبت به سایر ابعاد زندگی ایشان نمود بیشتری داشته است؟
به علت درگیری های میان بنی امیه و بنی عباس، حضرت امام صادق علیه السلام فرصت پیدا کردند تا افرادی زیادی را تربیت کنند. مرحوم طبرسی در اعلام الوری و شهید اول در ذکری این موضوع را بیان کرده اند که حضرت 4000 نفر شاگرد را تربیت کرده اند. البته این افراد در یک زمان نبوده اند اما اسامی ایشان در تاریخ ذکر شده است. این تعداد تربیت شاگرد، یعنی گسترش دین و تشیع، لذا این فرصت در دوران امام صادق علیه السلام بوجود آمد. بایستی عرض کرد که امام صادق علیه السلام در یک رشته خاص تربیت شاگرد نکردند بلکه در رشته های مختلف علمی مانند: شیمی، طب، فقه، تفسیر موضوعی، کلام، اعتقادات توحیدی، مناظرات بسیار و… به تربیت شاگرد پرداختند و اساس و بنیان علمی اسلام را تقویت کردند.
-آیا بعد علمی در دوران امام صادق علیه السلام بیشتر نمود داشته یا در دوران امام رضا علیه السلام؟
دوره امام صادق علیه السلام به علت تبلور اعتقادات مختلف مانند تفکرات الحادی و مادی گرایی افرادی همچون ابن ابی العوجا و ابن طالوت، تفکرات فقهی مانند مالک بن انس و … باعث بوجود آمدن نحله های(گروه و فرقه) و انشعابات شد. گسترش شاخه های فقهی، اعتقادی و … در این دوره بسیار زیاد شد. حتی تشعب(دسته دسته شدن) در خود تشیع، بوجود آمد لذا می توان گفت در این موضوع خاص، جایگاه امام صادق علیه السلام از امام رضا علیه السلام بالاتر می باشد اما در دوره حضرت رضا علیه السلام، مناظرات اعتقادی میان ایشان و مادی گرا ها بیشتر می شود و در سطح محدود مناظرات با بزرگان هر فرقه خاتمه می یابد و به آن صورت جامعه را درگیر خود نمی کند.
سیاست نیز به معنای اجرای فرامین الهی در جامعه است.
-به چه علت در دوره امام صادق علیه السلام فرقه گرایی بیشتر می شود؟
امام خمینی (ره) در مورد علم می فرمایند که العلم هو حجاب الاکبر، اگر انسان خود را تهذیب نکند، علم باعث می شود تا فرد گمان کنند که خودشان بسیار باسواد هستند لذا بزرگان علمی در آن دوره خود را در مقابل امام صادق علیه السلام دیدند و گفتند که ما هم برای خود کسی هستیم. با وجود اینکه به اذعان خود، علم و اندوخته خود را از امام صادق علیه السلام گرفته بودند و لذا این اتفاق باعث شد تا تفکرات و دیدگاه های مختلف رشد کند و این موضوع، علت بوجود آمدن شعب و فرقه های مختلف در این دوره می باشد.
-شرایط سیاسی دوران امام صادق علیه السلام را چگونه تبیین می فرمایید؟
باید ابتدا دین و سیاست را تبیین کرد. دین عبارت است از امر مرکب از اصول و فروع. اصول یعنی بایدهای عقلی فروع یعنی بایدهای عملی. فروع نیز شامل احکام و اخلاق می شود. موضوع علم فقه، عمل و فعل است یعنی آنکه هر عملی که از انسان سر می زند در فقه(عمل) می گنجد و 5 حکم دارد(مباح، مستحب، واجب، حرام و مکروه). سیاست نیز به معنای اجرای فرامین الهی در جامعه است. این موضوع را بوعلی سینا در سیاست مُدُن بیان کرده اند.
امام صادق علیه السلام به مردم هویت دادند و شرایط را به گونه ای تبیین کردند تا مردم از ایشان سوال کنند و این سیاستی از جانب امام صادق علیه السلام بود تا رجوع به امام صادق علیه السلام در آن دوره بیشتر شود و شیعه مدیون فعالیت سیاسی و فرهنگی امام صادق علیه السلام هستند
وقتی سیاست می شود اجرای فرمان، این همان فقه یعنی عمل انسان است و لذا این می شود همان دین. لذا دین را نمی توان از سیاست جدا دانست. با این تعریف امام صادق علیه السلام نیز تمام فعالیت هایی که انجام داده اند، سیاسی است و اگر انسان در هر بعدی از عمل قوی شود، این یعنی عمل سیاسی. حضرت امام صادق علیه السلام شرایط را به گونه ای دیدند تا دانشگاه صادق آل محمد را بنا کنند زیرا هرکدام از آن شاگردان، آینه تمام نما و جلوه هایی از امام صادق علیه السلام می شوند. لذا در دوره امام صادق علیه السلام شرایطی فراهم نبود تا اقدام عملی کنند پس بدنه علمی تشیع را تقویت کردند. حدود 65 درصد از احادیث ما از امام صادق علیه السلام است. امام صادق علیه السلام به مردم هویت دادند و شرایط را به گونه ای تبیین کردند تا مردم از ایشان سوال کنند و این سیاستی از جانب امام صادق علیه السلام بود تا رجوع به امام صادق علیه السلام در آن دوره بیشتر شود و شیعه مدیون فعالیت سیاسی و فرهنگی امام صادق علیه السلام هستند.
وجود شبهات زیاد در دوران امام صادق علیه السلام باعث شد که امام به همه این پرسش های اعتقادی پاسخ دهند تا مبانی فکری تشیع و اسلام را تحکیم کنند. یکی از اقدامات حکومت دوران امام صادق علیه السلام ، ایجاد شبهه بود که با تطمیع عوام و خواص علیه ایشان انجام می شد. به عنوان نمونه می توان گفت که حکومت زمان به مالک بن انس(که علم خود را از امام صادق گرفته بود و خود به آن اذعان داشت) گفت که تو علیه امام صادق علیه السلام تبلیغ کن و بگو او آدم بی سوادی است تا ما از تو و تفکرات تو حمایت کرده و آن را در سراسر بلاد اسلامی گسترش دهیم. البته متاسفانه او ابتدا این کار را انجام داد اما بعدها پشیمان شد که چرا علیه امام صادق علیه السلام اقدام کرده است.
بزرگان اقوام مانند ابن ابی العوجا و ابن طالوت نیز به گسترش تفکرات مادی خود پرداختند و حاکمان با حمایت از ایشان، به شبهه افکنی و اقدام فرهنگی علیه امام صادق علیه السلام دست زدند. حتی طبری نقل می کند که ابن ابی العوجا از جانب دربار بنی عباس، حمایت معنوی می شده است بدین صورت که بارها قصد جان او را داشتند که با حمایت بنی عباس این اتقاق نیفتاد. ابن تیمیه که شخصیتی شناخته شده برای ما هست، هم نسبت به ابن ابی العوجا می گوید که او تحت حمایت بنی عباس بوده است.
-چرا در دوره امام صادق علیه السلام تقیه گسترش می یابد؟
ابتدای تعریفی از تقیه و تفاوت آن با توریه بیان می کنیم و سپس به این سوال می پردازیم.
توریه یعنی عدم بیان واقعیت، زمانی که فرد عین واقعیت را بیان نمی کند. به عنوان مثال تلفن خانه زنگ می خورد و پدر خانه می گوید که بگویید من خانه نیستم(این دروغ است) اما فرد به نقطه ای که پدر خانه نیست اشاره کرده و می گوید پدرم اینجا نیست. این دو حکم دارد برخی گفته اند این هم دروغ است(یعنی اصل درک فرد مقابل است از آن حرف) و برخی گفته اند دروغ نیست و اشکال ندارد(اصل نحوه گفتن فرد است نه برداشت مخاطب).
تقیه از ماده (و-ق-ی) عبارت است از پنهان کاری، یعنی آنچه هست را طور دیگری نشان دادن از ترس آبرو و جان و مال مردم در مقابل دشمنان. لذا این موضوع آنقدر مهم است که امامان دستور به تقیه در شرایط خود می دهند. تقیه حکم ثانوی است که خداوند دستور به آن داده است به عنوان مثال برای اقامه نماز، باید وضو گرفت اما اگر نبود، باید تیمم کند. لذا وظیفه فرد انجام حکم دوم است. در مورد تقیه هم اینگونه است یعنی آنکه اگر جان و مال مردم در خطر باشد، وظیفه مردم انجام حکم دوم یعنی همان انجام تقیه است. یعنی دقیقا انجام وظیفه وی، تقیه است و باید انجام شود.
در دوره امام صادق علیه السلام جنگ میان بنی امیه و بنی عباس، قیام زید، قیام ابومسلم خراسانی، تنش میان حاکمان و ائمه معصومین علیهم السلام گسترش یافته است. لذا می توان مهم ترین اتفاق در دوره زندگی ایشان را همان درگیری و جنگ میان دو حکومت دانست.
اواخر دوران بنی امیه و ابتدای دوران بنی عباس، روایات تقیه ای گسترش می یابد. در این دوران فشار و اختناق علیه شیعیان بیشتر می شود لذا هرکس که پیرو امام صادق علیه السلام بود را به شهادت می رسانند پس امام صادق علیه السلام دستور دادند که تقیه کنند تا جان و مال و آبروی مردم حفاظت شود. تا جایی که نفوذی ها در میان شیعیان وجود داشتند امام صادق علیه السلام دستور به تقیه دادند و بعد از آن که اوضاع به سامان رسید دستور دادند که شرایط را عوض کرده و مطابق با نظر ایشان اقدام کنند. به عنوان مثال ایشان دستور دادند که مانند اهل سنت وضو بگیرید و مانند ایشان نماز بخوانید تا جایی که به ایشان آسیبی وارد نشود و بعد از مطلوب شدن شرایط، دستور به تغییر آن دادند و احکام تشیع را تبیین کردند.
-ابن تیمیه معتقد است که حضرت امام صادق علیه السلام علم خویش را از افرادی همچون نافع، غلام عبدالله بن عمر، هم چنین از زَهرى، عطاء بن ابورباح گرفته اند، این نکته چگونه پاسخ داده می شود و اساسا ایجاد این شبهه از کجا منشاء می گیرد؟
اصل یک ادعا نیاز به بینه و شواهد دارد. اگر ابن تیمیه این موضوع را مطرح کرده است پس بایستی برای ادعا خودش گواهی و بینه داشته باشد و صرف یک ادعا صحیح و کافی نیست.
این حرف ابن تیمیه با اجماع اهل سنت مخالفت دارد. ابن خَلکان، این حجر عسقلانی، ابن قتیبه، مالک، شافعی و… اذعان دارند که پیاده کردن دین توسط جعفربن محمد الصادق علیه السلام بوده است. اگر به واقع اینگونه بوده که علمش را از دیگران گرفته، منبعش کجاست و کجا ذکر شده است؟ ثانیا همه علمش را از ایشان گرفته یا بخشی را؟ کدام علم را؟ فلسفه، اخلاق و…؟ اگر آن را گرفته است و ایشان صادق هستند پس ابن تیمیه اذعان و اعتراف می کند که اساتید امام صادق علیه السلام گفته اند که امام ششم شیعیان جعفربن محمد علیه السلام است. و اگر کاذب است پس اساتید آنها نیز دروغگو بوده اند پس چگونه خود ابن تیمیه چند صفحه بعد از آن گفته است جعفربن محمد الصادق علیه السلام به این خاطر صادق است چون در گفتار همواره راست می گوید لذا در هر دوصورت حرف ابن تیمیه دچار خدشه می باشد و اساسا این ادعا را به هیچ عنوان نمی توان پذیرفت.
مصاحبه از: محمد باعزم- تبیان