اویس قرنی و اطاعت مادر

اویس قرنی و اطاعت مادر

گویند اویس شتربانی می کرد و از اجرت آن مخارج مادر خود را می داد. یک روز از مادر اجازه خواست که برای زیارت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه رود. مادرش گفت اجازه می دهم به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه توقف نکنی. اویس حرکت کرد وقتی به خانه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید اتفاقا ایشان هم تشریف نداشتند. ناچار اویس بعد از یکی دو ساعت توقف پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ندیده به یمن مراجعت کرد. چون حضرت به خانه برگشت پرسید این نور کیست که در این خانه تابیده؟ گفت شتربانی که اویس نام داشت به اینجا رسید و بازگشت. فرمود آری اویس در خانه ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت.
درباره چنین شخصی پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید یفوح روائح الجنه من قبل القرن و اشوقاه الیک یا اویس القرن، نسیم بهشت از جانب یمن و قرن می وزد چه بسیار مشتاقم به دیدارت ای اویس قرنی.(19)
تکیه بر خوابگاه نقش بس است – بر تنم نقش بوریا هوس است
لم از قیل و قال گشته ملول – از خوشا خرقه و خوشا کشکول
گر نباشد اطاق و فرش حریر – کنج مسجد خوشست و کهنه حصیر
ور مزعفر مرا رود از یاد – سر نان جوین سلامت باد
لوحش الله ز سینه جوشی ها – باد ایام خرقه پوشی ها
کی بود کی بود که گردم فرد – با دل ریش و سینه پر درد
نخوت جاء را ز سر فکنم – کنده حرص را ز پا شکنم
باز گیرم شهنشی از سر – و ز کلاه نمد کنم افسر
خاک بر فرق اعتبار کنم – خنده بر وضع روزگار کنم
(اصطلاحات این شعر اشاره به ترک علائق زندگی است نه منظور خرقه و کشکول صوفی مسلکان باشد، شیخ بهاء مقامش بس ارجمندتر از آن است که چنین فکری درباره اش بشود.)


19) منتهی الامال، ج 1، ص 142.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید