در کتاب فروع کافی جلد 7 دارد:
در کوفه مردی خدمت آقا امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – رسید. عرض کرد یا علی من زنا کردم پاکم کن . حضرت فرمود: از کدام قبیله ای هستی ؟ گفت از قبیله مزینه هستم . حضرت فرمود: از قرآن می توانی چیزی قرائت کنی ؟ گفت : بله . چند آیه نیکو قرائت کرد. حضرت فرمود: آیا جنون عارضت شده ؟ گفت : نه .
حضرت فرمود: فعلا برو تا از وضعت جویا شوم و تحقیق کنم . فردا برای بار دوم بازگشت و گفتار روز پیش را تکرار نمود. این بار آقا علی – علیه السلام – فرمود: آیا زن داری ؟ گفت : آری . حضرت فرمود: زنت حضور دارد (یعنی مسافرت نرفته) گفت : آری . آنگاه حضرت وضع او را جویا شد. گفتند: مردی فهمیده و عاقل است . روز سوّم آمد و مانند دو روز قبل تقاضای پاک شدن نمود باز حضرت فرمود برو تا در باره تو سوالاتی نمایم . در روز چهارّم باز خدمت آقا علی – علیه السلام – رسید و اقرار کرد، حضرت به قنبر دستور داد تا او را نگهدارد، در این هنگام حالت خشم بر آقا علی – علیه السلام – روی داد سپس فرمود: چقدر زشت است که مردی کار ناشایستی از این قبیل انجام دهد و خود را در میان مردم رسوا نماید. چرا توبه نمی کنید بخدا قسم اگر بین خود و خدا واقعا توبه کند بهتر است برایش از این که من حد بر او جاری نمایم . آنگاه او را بسوی بیابان برد و در میان مردم فریاد زدند ایّهاالنّاس خارج شوید تا بر این مرد حد جاری شود و با وضعی بیائید که یکدیگر را نشناسید قبل از اینکه بر این مرد حد اجرا شود، محکوم تقاضا کرد اجازه دهند دو رکعت نماز بخواند پس از نماز او را وارد گودالی که حفر شده بود نمودند، بطوری که صورت به طرف مردم بود. حضرت علی – علیه السلام – رو به جمعیّت کرد و فرمود: ای مسلمانان این عمل یکی از حقوق خداست . هر کس برگردن او نیز حقیست برگردد. زیرا کسیکه حدّی بر او باشد نمی تواند حد جاری کند. همه مردم برگشتند فقط آقا علی – علیه السلام – و امام حسن و امام حسین (علیهما) باقی ماندند، حضرت امیرالمؤمنین – علیه السلام – سنگی به دست گرفت و سه تکبیر فرمود و سه سنگ بترتیب با هریک سه تکبیر به آن مرد زد. امام حسن و امام حسین نیز به ترتیب همین عمل را تکرار کردند بر اثر همان ضربات مرد گنه کار از دنیا رفت آقا علی – علیه السلام – او را بیرون آورده دستور داد قبری برایش کندند نماز بر او خوانده دفنش کردند، عرض کردند غسلش نمی دهید، حضرت فرمود با چیزی غسل کرد که تا روز قیامت پاک و پاکیزه است همانا صبر بر کار دشواری نمود.
قصص التوابین یا داستان توبه کنندگان / علی میرخلف زاده