خوش گذرانان
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
شِرارُ اُمَّتِی : الَّذینَ وُلِدوا فِی النَّعیمِ و غُذوا بِهِ ، هِمَّتُهُم ألوانُ الطَّعامِ و ألوانُ الثِّیابِ ، یَتَشَدَّقونَحدیث فِی الکَلامِ .
بَدانِ امّت من آنانند که در نعمت زاده مى شوند و با آن بار مى آیند ؛ همّتشان صرف غذاها و جامه هاى رنگارنگ مى گردد و در سخن گفتن مراعات دیگران را نمى کنند .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
مَن قَضى نَهمَتَهُ فِی الدُّنیا حیلَ بَینَهُ و بَینَ شَهوَتِهِ فِی الآخِرَهِ ، و مَن مَدَّ عَینَهُ إلى زینَهِ المُترَفینَ کانَ مَهیناً فی مَلَکوتِ السَّماءِ .
هر کس همه نیازهاى خود را از دنیا برآورد ، روز آخرت به خواسته اش نمى رسد ؛ و هر که به زیور ناز پروردگان چشم دوزد ، در ملکوت آسمان خوار است .
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
یَا بنَ مَسعودٍ ، سَیَأتی مِن بَعدی أقوامٌ یَأکُلونَ طَیِّباتِ الطَّعامِ و ألوانَها ، و یَرکَبونَ الدَّوابَّ ، و یَتَزَیَّنونَ بِزینَهِ المَرأَهِ لِزَوجِها ، و یَتَبَرَّجونَ تَبَرُّجَ النِّساءِ ، و زِیُّهُم مِثلُ زِیِّ المُلوکِ الجَبابِرَهِ ، هُم مُنافِقو هذِهِ الاُمَّهِ فی آخِرِ الزَّمانِ ، شارِبُو القَهَواتِ ،حدیث لاعِبونَ بِالکِعابِ ، راکِبُو الشَّهَواتِ ، تارِکُو الجَماعاتِ ، راقِدونَ عَنِ العَتَماتِ ، مُفَرِّطونَ فِی الغَدَواتِ ؛ یَقولُ اللّه ُ تَعالى : «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُواْ الصَّلَوهَ وَ اتَّبَعُواْ الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا» .(مریم،59)یَا بنَ مَسعودٍ ، مَثَلُهُم مَثَلُ الدِّفلى ؛ زَهرَتُها حَسَنَهٌ و طَعمُها مُرٌّ ، کَلامُهُمُ الحِکمَهُ ، و أعمالُهُم داءٌ لا تَقبَلُ الدَّواءَ ؛ «أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» .(محمد،24)
یَا بنَ مَسعودٍ ، ما یَنفَعُ مَن یَتَنَعَّمُ فِی الدُّنیا إذا اُخلِدَ فِی النّارِ ؟! «یَعْلَمُونَ ظاهِرًا مِّنَ الْحَیَوهِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الاْخِرَهِ هُمْ غَافِلُونَ»(روم،7) .یَبنونَ الدُّورَ ، و یُشَیِّدونَ القُصورَ ، و یُزَخرِفونَ المَساجِدَ ، لَیسَت هِمَّتُهُم إلاَّ الدُّنیا ، عاکِفونَ عَلَیها ، مُعتَمِدونَ فیها ، آلِهَتُهُم بُطونُهُم ؛ قالَ اللّه ُ تَعالى : «وَ تَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ * وَ إِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ * فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ» ،(شعرا،129-131) و قالَ اللّه ُ تَعالى : «أَ فَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـهَهُ هَوَیهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشوهٌ فَمَن یَهدیهِ مِن بَعدِ اللّه أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ» .(جاثیه،23)و ما هُوَ إلاّ مُنافِقٌ جَعَلَ دینَهُ هَواهُ ، و إلهَهُ بَطنَهُ ، کُلُّ مَا اشتَهى مِنَ الحَلالِ وَ الحَرامِ لَم یَمتَنِع مِنهُ ؛ قالَ اللّه ُ تَعالى : «وَ فَرِحُواْ بِالْحَیَوهِ الدُّنْیَا وَ مَا الْحَیَوهُ الدُّنْیَا فِى الاْخِرَهِ إِلاَّ مَتَاعٌ» .(رعد،26)یَا بنَ مَسعودٍ ، مَحاریبُهُم نِساؤُهُم ، و شَرَفُهُمُ الدَّراهِمُ وَ الدَّنانیرُ ، و هِمَّتُهُم بُطونُهُم ، اُولئِکَ هُم شَرُّ الأَشرارِ ، الفِتنَهُ مِنهُم و إلَیهِم تَعودُ .یَا بنَ مَسعودٍ ، قَولُ اللّه ِ تَعالى : «أَ فَرَءَیْتَ إِن مَّتَّعْناهُمْ سِنِینَ * ثُمَّ جَاءَهُم مَّا کَانُواْ یُـوعَـدُونَ * مَـا أَغْـنَـى عَـنْـهُـم مَّـا کَـانُـواْ یُمَتَّعُونَ» .(شعرا،205-207)یَا بنَ مَسعودٍ ، أجسادُهُم لا تَشبَعُ ، و قُلوبُهُم لا تَخشَعُ .یَا بنَ مَسعودٍ ، الإِسلامُ بَدَأَ غَریبا و سَیَعودُ غَریبا کَما بَدَأَ ، فَطوبى لِلغُرَباءِ ! فَمَن أدرَکَ ذلِکَ الزَّمانَ مِن أعقابِکُم فَلا تُسَلِّموا عَلَیهِم فی نادیهِم ، و لا تُشَیِّعوا جَنائِزَهُم ، و لا تَعودوا مَرضاهُم ؛ فَإِنَّهُم یَستَنّونَ بِسُنَّتِکُم ، و یَظهَرونَ بِدَعواکُم ، و یُخالِفونَ أفعالَکُم ؛ فَیَموتونَ عَلى غَیرِ مِلَّتِکُم ، اُولئِکَ لَیسوا مِنّی و لا أنَا مِنهُم .
اى ابن مسعود! پس از من گروه هایى مى آیند که غذاهاى نِکو و رنگارنگ مى خورند و بر چارپایان سوار مى شوند و خود را چنان زینت مى کنند که زنى براى همسرش زینت مى کند و همچون زنان زیور آرایى مى نمایند و همانند شاهان ستمگر جامه مى پوشند ؛ آنان منافقانِ این امّت در آخر الزمان هستند که شراب مى نوشند و با قاب ، قمار مى کنند و شهوت مى رانند و نمازهاى جماعت را وا مى نهند و خواب ابتداى شب را وا مى گذارند و در صبحگاهان بسیار مى خوابند . خداى تعالى مى فرماید: «آن گاه ، کسانى جانشین اینان گشتند که نماز را وا نهادند و پیرو شهوت ها شدند . آنان به زودى در غَى (وادى اى در جهنم) فرو خواهند افتاد» .ابن مسعود! آنان همانند خرزهره اند که گلى زیبا دارد ، اما مزه اش سخت تلخ است . گفتارشان حکیمانه جلوه مى کند ؛ اما کردارشان بیمارى اى درمان نا پذیر است : «آیا در قرآن نمى اندیشند یا بر قلب هاشان قفل ها است؟».ابن مسعود! آن که در دنیا با ناز پروردگى زیست مى کند ، چه سودى مى برد آن گاه که در آتش جاودانه مى گردد؟! «آنان به جلوه بیرونى زندگى دنیا آگاهند ؛ اما از آخرت بى خبرند» . خانه ها مى سازند ؛ کاخ ها بر پا مى کنند ؛ مسجدها را به زیور مى آرایند ؛ مقصد همه تلاش هاشان تنها دنیا است و به آن روى آورده اند و دل بسته اند . خداىِ آنان ، شکم هاشان است . خداىِ برترین فرموده است: «با این پندار که همواره زنده اید ، دژها و کاخ ها برمى افرازید؟ و به گاه انتقام گیرى ، همچون سرکشان رفتار مى کنید؟ پس تقواى خدا را پیش گیرید و از من فرمان برید» . و نیز خداى برترین فرموده است: «آیا دیده اى آن که هوسش را خداى خود گرفت و خدا با وجود علم گمراهش ساخت و بر گوش و دلش مهر نهاد و بر دیده اش پرده انداخت ؟ پس از خدا چه کسى هدایتش خواهد کرد ؟ آیا پند نمى گیرید؟» چنین کسى جز منافق نیست که هوس خویش را دین خود ساخته و شکمش را خداى خویش ؛ از هر چه دلش بخواهد ، خواه حلال و خواه حرام ، نمى پرهیزد . خداى برترین فرموده است: «اینان به همین زندگى پست خشنودند ؛ اما این زندگى در برابر زندگى آخرت ، تنها کالایى ناچیز است» .ابن مسعود! محراب هاى اینان زنانشانند ؛ شرافت ایشان در درهم و دینار است ؛ همه توانشان را در راه شکم خود به کار مى گیرند . اینان در میان بَدان ، بدترینند ؛ هم خاستگاه فتنه اند و هم بازگشتگاه آن .ابن مسعود! سخن خداى برترین چنین است: «مگر نمى دانى اگر سال ها آنان را برخوردار کنیم ، آنگاه عذاب موعود به آنها رسد آن چه از آن برخوردار مى شدند به کارشان نمى آید؟».ابن مسعود! کالبدهاى ایشان هیچ سیرى نمى پذیرد و دل هاشان نرم و رام نمى گردد .ابن مسعود! اسلام غریبانه آغاز شد و به همان سان ، غریبانه باز خواهد گشت . پس خوشا سرانجامِ غریبان! از فرزندان شما ، هر کس که آن روزگار را دریابد، [خطاب به ایشان] سلام ندهید ؛ جنازه هاشان را تشییع نکنید ؛ بیمارانشان را عیادت ننمایید ؛ که آنان گر چه خود را با شما هم سنّت و هم آوا جلوه مى دهند ، امّا رفتارشان همانند شما نیست . پس آنان مسلمان گونه نمى میرند و نه آن ها از منند و نه من از آن هایم .
الزهد لابن حنبل :
اُتِیَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله بِسَویقٍ مِن سَویقِ اللَّوزِ ، فَلَمّا خیضَ قالَ : ما هذا ؟ قالوا : سَویقُ اللَّوزِ .قالَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : أخِّروهُ عَنّی ؛ هذا شَرابُ المُترَفینَ .
معجون بادامى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آورده شد . چون آن را به هم زدند ، فرمود : «این چیست؟» . گفتند : معجون بادام . فرمود: «آن را از من دور کنید ؛ که آن ، نوشیدنى ناز پروردگان است» .
امام على علیه السلام ـ در نامه به معاویه ـ نوشت :
من کتابٍ لَهُ علیه السلام إلى مُعاوِیهَ ـ : وَ کَیفَ أنتَ صانعٌ إذا تَکَشَّفَتْ عَنکَ جَلابِیبُ ما أنتَ فیهِ مِن دُنیا قد تَبَهَّجتَ بِزینَتِها ، و خُدِعْتَ بِلَذَّتِها ، دَعَتکَ فَأجَبتَها ، و قادَتْکَ فَاتّبعتَها ، و أمَرتکَ فأطَعتَها .و إنَّه یُوشِکُ أن یَقِفَکَ واقفٌ على ما لا یُنجِیکَ منه مِجَنّ ، فَاقْعَسْ عَن هذا الأَمرِ ، وَ خذْ اُهبَهَ الحِسابِ ، وَ شمِّرْ لِما قد نَزَل بِکَ ، و لا تُمَکِّن الغُواهَ مِن سَمعِک ، و إلاّ تَفْعل اُعلِمْکَ مَا أغفَلتَ من نَفسِکَ ؛ فإنَّکَ مُترَفٌ قد أَخَذ الشَّیطانُ مِنکَ مَأخَذَهُ ، وَ بلَغَ فِیکَ أَمَلهُ ، وَ جَرى مِنکَ مَجرَى الرُّوحِ و الدَّمِ
چه خواهى کرد آن هنگام که پرده هاى دنیایى که در آنى ، از پیش رویت برداشته مى شود ؛ دنیایى که به آرایه هایش شادمان شده اى ، با لذّتش فریفته گشته اى ، تو را فرا خوانده و دعوتش را پذیرفته اى ، تو را کشانده و به دنبالش رفته اى، تو را فرمان داده و تو از وى فرمان بُرده اى؟ زود است که نگاه دارنده اى تو را بر حالى نگه دارد که هیچ سپرى نتواند از آن رهایى ات دهد. پس ، از این امر (ادّعاى خلافت ) دست بردار ، خود را براى حسابرسى آماده ساز ، براى آنچه بر تو فرود آمده (پیرى و مقدّمات مرگ) ، دامن به کمر زن و گوش به گفتار گمراهان مسپار ؛ و اگر چنین نکنى ، تو را از [ عواقب ]غفلتى که از خویش کرده اى ، آگاه خواهم کرد . همانا خوش گذران شده اى و شیطان در تو راه یافته و به آرزوى خود رسیده و همانند جان و خون ، در وجود تو جارى شده است .
امام على علیه السلام ـ در خطبه قاصعه که در نکوهش شیطان است ـ فرمود :
لقَدْ نَظَرتُ فَما وَجَدتُ أحدَاً مِنَ العالَمِین یَتَعَصَّبُ لِشَیءٍ مِن الأشیاءِ إلاّ عن عِلَّهٍ تَحتمِلُ تَموِیهَ الجُهلاءِ أو حُجّهٍ تَلیطُ بعقُولِ السُّفَهاء غَیرَکُم ، فَإنَّّکُم تَتَعصّبونَ لأمرٍ ما یُعرَفُ لَهُ سَبَبٌ و لا عِلّهٌ .أمّا إبلیسُ فَتعَصَّبَ على آدَمَ لِأَصلِه ، و طَعَن عَلیهِ فی خِلْقَتِه ، فقال : أنا نارِیٌّ و أنتَ طِینیٌّ .و أمّا الأغنِیاءُ مِن مُترَفَهِ الاُمَمِ فَتَعصَّبُوا لآثَارِ مَوَاقِعِ النِّعَمِ ، « و قالوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ»
همانا نگریستم و هیچ یک از مردم جهان را ندیدم که در چیزى تعصّب ورزد، مگر آنکه تعصّبش را علّت و سببى است : یا فریب و اشتباه نادانان را در بر دارد یا تراوشهاى ذهن مشتى مردم بی خرد را. و اینها شما نیستید؛ زیرا شما به چیزى تعصّب مى ورزید که سبب و علّتش ناشناخته است ، اما شیطان به سبب اصل و نژاد خود بر آدم تعصّب ورزید، بر آفرینش او طعن زد و گفت : من از آتش آفریده شده ام و تو از گل. و توانگران خوش گذران جوامع تعصّبشان به مال و ثروت خود بود. چون خود را در آن همه نعمت و آسایش دیدند گفتند: «ما را مال و فرزند بیش است و ما عذاب نمى شویم».
امام على علیه السلام :
اُنظُروا فِی الدُّنیا نَظَرَ الزّاهِدِ المُفارِقِ لَها؛ فَإِنَّها تُزیلُ الثّاوِیَ السّاکِنَ، و تُفَجِعُ المُترَفَ الآمِنَ، لا یُرجى مِنها ما تَوَلّى فَأَدبَرَ ، و لا یُدرى ما هُوَ آتٍ مِنها فَیُنتَظَرَ .
به دنیا با نظر پارسایى که از آن دورى مى جوید ، بنگرید ؛ که آن نابود کننده کسى است که در آن رحل اقامت افکند و رفاه زده ایمن را به درد مى آورد . بهره دنیا چون پشت کند ، دیگر امیدى به بازگشت آن نیست ؛ و آینده به روشنى دانسته نیست تا بتوان انتظارش را کشید
امام على علیه السلام :
مَعاشِرَ شیعَتی ، اِحذَروا! فَقَد عَضَّتکُمُ الدُّنیا بِأَنیابِها ، تَختَطِفُ مِنکُم نَفسا بَعدَ نَفسٍ کَذِئابِها ، و هذِهِ مَطایَا الرَّحیلِ قَد اُنیخَت لِرُکّابِها ، ألا إنَّ الحَدیثَ ذو شُجونٍ ، فَلا یَقولَنَّ قائِلُکُم : إنَّ کَلامَ عَلِیٍّ مُتَناقِضٌ ؛ لِأَنَّ الکَلامَ عارِضٌ .و لَقَد بَلَغَنی أنَّ رَجُلاً مِن قُطّانِ المَدائِنِ تَبِعَ بَعدَ الحَنیفِیَّهِ عُلوجَهُ ،حدیث و لَبِسَ مِن نالَهِ دِهقانِهِ مَنسوجَهُ ، و تَضَمَّخَ بِمِسکِ هذِهِ النَّوافِجِحدیث صَباحَهُ ، وَ تَبَخَّرَ بِعودِ الهِندِ رَواحَهُ ، و حَولَهُ رَیحانُ حَدیقَهٍ یَشُمُّ نُفاحَهُ ، و قَد مُدَّ لَهُ مَفروشاتُ الرّومِ عَلى سُرُرِهِ . تَعسا لَهُ بَعدَ ما ناهَزَ السَّبعینَ مِن عُمُرِهِ ! و حَولَهُ شَیخٌ یَدِبُّ عَلى أرضِهِ مِن هَرَمِهِ ، و ذو یُتمَهٍ تَضَوَّرَ مِن ضُرِّهِ و مِن قَرَمِهِ ،حدیث فَما واساهُم بِفاضِلاتٍ مِن عَلقَمِهِ ، لَئِن أمکَنَنِیَ اللّه ُ مِنهُ لَأَخضِمَنَّهُ خَضمَ البُرِّ ، و لاَُقیمَنَّ عَلَیهِ حَدَّ المُرتَدِّ ، و لَأَضرِبَنَّهُ الثَّمانینَ بَعدَ حَدٍّ ، وَ لَأَسُدَّنَّ مِن جَهلِهِ کُلَّ مَسَدٍّ . تَعسا لَهُ ! أ فَلا شَعرٌ ؟! أ فَلا صُوفٌ ؟! أ فَلا وَبَرٌ ؟! أ فَلا رَغیفٌ قَفارُ اللَّیلِ إفطارٌ مُقَدَّمٌ ؟!حدیث أ فَلا عَبرَهٌ عَلى خَدٍّ فی ظُلمَهِ لَیالٍ تَنحَدِرُ ؟! و لَو کانَ مُؤمِنا لاَتَّسَقَت لَهُ الحُجَّهُ إذا ضَیَّعَ ما لا یَملِکُ .
اى گروه هاى شیعیان ! سخت مراقب باشید! همانا دنیا شما را به دندان گزیده و همچون گرگ هایش یکان یکان شما را در مى رباید . این مَرکبِ کوچ است که اکنون نزد سواران خود زانو زده است . هلاّ که سخن ، شاخه هایى دارد ؛ پس کسى از شما نگوید که سخن على تناقض دارد ؛ چرا که کلام ، مخاطب ها و حالت هاى گوناگونى دارد .به من خبر رسیده که مردى از ساکنان مدائن ، پس از مسلمان شدن ، از کافران پیروى کرده و جامه اى از خیاط خانه مهترِ آن شهر برگرفته ؛ و بامدادِ خود را به مشک دان هایش خوشبو کرده و شامگاهش را به عود هندى معطّر نموده ؛ و پیرامونش را گل بوستانى فراگرفته و آن را مى بوید ؛ و فرش هاى رومى را بر تخت هاى خود گسترانیده است . پس از سپرى کردن هفتاد سال ، چه بدبخت شده است! در پیرامون او پیر مردى است که از فرط پیرى ، بر زمین مى خزد ؛ و یتیمى است که از بد حالى و شدّت گرسنگى به خود مى پیچد ؛ اما او [حتّى ]از پس مانده هاى غذاى تلخش به وى نمى دهد . اگر خداوند مرا بر وى مسلّط فرماید ، همچون گندم مى کوبمش و بر وى حدّ مرتد جارى مى کنم و سپس هشتاد تازیانه مى زنمش و راه عذر نادانى را بر او مى بندم . آیا موى و پوست و کرک حیوان ، او را نبود؟ آیا تکه نانى نداشت تا کسى را افطار دهد؟ آیا در تاریکى شب ، اشکى بر گونه اى نمى غلتید؟اگر وى مؤمن بود ، هر آینه آن گاه که مالِ غیر خود را تباه نمود ، حجّت بر وى تمام مى شد .
منبع: میزان الحکمه، جلد دوم.