در باب مهدویت عقیده مذهب شیعه این است که مهدویت خاصه، صحیح و مقبول است و به تعبیر دیگر، آن چه مورد پذیرش است، مهدویت شخصیّه است نه نوعیّه.لکن بعضی از صوفیه و عارفان قائل به مهدویت نوعیه بوده یا هستند؛ به این معنا که عقیده دارند در هر عصری و دورهای باید یک مهدی وجود داشته باشد که ویژگیها و خواص مهدویت و هادویت را داشته باشد و میگویند: هیچ عصری خالی از یک مهدی هادی نیست و ضرورتی هم ندارد که مشخص شود از نسل چه کسی است و چه خصایصی را داراست؟[1] این عقیده بعضی صوفیه و عرفا است که البتّه از نظر ما نامفهوم، بلکه مردود است.
دانستنیهای پیرامون حضرت ولی عصر علیه السلام[1]
آن چه یک شیعه منتظر میبایست درباره ی امام و مقتدای خویش بداند، مجموعهای از معارف را شامل میشود که برخی مطالبی عمومیاند، که فراگیری آنها بر همه لازم است و بعضی دیگر مطالبی تخصصی، که شاید برای همگان لازم و ضروری نباشد.
مقالهی حاضر تلاشی است در جهت معرفی ابعاد مختلف شخصیت حضرت حجت عجّل اللّه فرجه به عموم دوستداران موعود.
در این جا لازم میدانیم از حضرت آیه اللّه سید علی شفیعی که زحمت نگارش این مقاله را متحمل شدند، سپاس گزاری کنیم.
1. مهدویت شخصیه و نوعیه
در باب مهدویت عقیده مذهب شیعه این است که مهدویت خاصه، صحیح و مقبول است و به تعبیر دیگر، آن چه مورد پذیرش است، مهدویت شخصیّه است نه نوعیّه.
لکن بعضی از صوفیه و عارفان قائل به مهدویت نوعیه بوده یا هستند؛ به این معنا که عقیده دارند در هر عصری و دورهای باید یک مهدی وجود داشته باشد که ویژگیها و خواص مهدویت و هادویت را داشته باشد و میگویند: هیچ عصری خالی از یک مهدی هادی نیست و ضرورتی هم ندارد که مشخص شود از نسل چه کسی است و چه خصایصی را داراست؟[2] این عقیده بعضی صوفیه و عرفا است که البتّه از نظر ما نامفهوم، بلکه مردود است. عقیدهی مبرهن و مستدل مذهب شیعه آن است که مهدویت، مهدویت شخصیه است؛ یعنی یک فرد است که مهدی این امت است و موعود امتها و ملتها است و ابعاد و ویژگیهای او مشخص است. خانوادهاش، پدر و مادرش، محل ولادت و غایب شدن و نشانههای ظهورش و حتی خصوصیات جسمی او و در یک کلام همهی ابعاد مربوط به او اعلام شده است و با این مشخصات و ویژگیهای ذکر شده، ما فقط یک مهدی را قبول داریم. آری، یک فرد به عنوان مهدی است که واجد و جامع تمامی این خصایص و ویژگیها و نشانهها است.
برای آن که مفهوم مهدویت نوعیه مقداری روشنتر شود، به اشعاری از ملای رومی دربارهی امام حیّ غایب دقت کنید که میگوید: هر دورهای یک ولیّ دارد، ولی ما معتقدیم که در تمام ادوار و اعصار تنها و تنها یک ولی هست. ملای رومی میگوید:
پس به هر دوری ولیی قائم است تا قیامت آزمایش دائم است
هر کرا خوی نکو باشد برست هر کسی کو شیشه دل باشد شکست
پس امام حیِّ قائم، آن ولی است خواه از نسل عمر، خواه از علی است
مهدی و هادی وی است ای راه جو هم نهان و هم نشسته پیش رو[3]
این که در ابیات بالا ملاحظه مینمایید، مفاد مهدویت نوعیه است. ما قائل هستیم که این ادعا هیچ دلیل و برهانی در مقام اثبات ندارد، بلکه تمامی ادلهی مهدویت شخصیه و خاصه به گونهای است که هر نوع مهدویت دیگری را نفی میکند و مهدویت شخصیهی خاصه را با همان ابعاد و جزئیات و شرایط و صفات و علامتهایی که بیان داشتیم، اثبات مینماید. پس اگر در مطالعات و بررسیها دربارهی امام زمان عجّل اللّه فرجه مهدویت نوعیه به بیان فوق یا هر بیان دیگر ارائه و مطرح شد، باید توجه داشت که این نظر و عقیدهی اصیل و پذیرفته شدهی شیعه امامیه نیست، بلکه دیدگاه مذهب شیعه همان مهدویت خاصه شخصیه است که به آن معتقدیم.
2. سخنی درباره معنای ظهور
مطلب دیگر که هر چند هنوز آن را مورد تحقیق تام، تتبّع و کاوش قرار ندادهام، لکن اصول و کلیت آن را عرضه میدارم این است که کلمه «ظهور» نوعاً به معنای ظهور شخصی امام زمان عجّل اللّه فرجه مطرح میشود و مثلاً به همین معنا ـ عجّل علی ظهورک ـ گفته میشود و البتّه این مسئلهای قطعی و غیر قابل انکار است؛ لکن احتمال قوی و جدی دیگری هم وجود دارد که ظهور به معنای ظهور امر باشد، نه ظهور شخص. البتّه ظهور کامل و تامّ امر، مستلزم ظهور شخص است؛ یعنی تا شخص ظاهر نشود، امر امت به صورت تمام و کامل ظاهر نشود، ولی در عین حال میان این دو، تفاوتهایی وجود دارد.
اصل این تفکر و اندیشه از این جا سرچشمه میگیرد که ظهور حداقل میتواند دو معنا داشته باشد:[4]
یک بار به معنای طلوع و آشکار شدن و پیدایش بعد از استتار؛ بدین گونه که ظهور را نقطهی مقابل خفا بگیریم که البتّه این قابل انکار نیست و بار دیگر ظهور را از مادّه و ریشهی ظهر معنا کنیم که عبارت از تقویت و پشتوانه یافتن چیزی باشد که ما از آن تعبیر به پیروزی و حاکمیت مقتدرانه مینماییم و در این برداشت و نظر مطالب دیگری به ذهن میرسد و نتایج دیگری به دست میآید.
در این بحث توجه به مشتقات لفظی ظهور، مفید مطالب ارزشمندی است که میتوان از آن کمک گرفت. خداوند در قرآن مبارک، یک جا میفرماید:
[«وَ لَوْ کَانَ بَعْضَهُمُ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»]؛[5]
هیچ کس نمیتواند مثل این قرآن بیاورد، هر چند جن و انس با هم جمع شوند و بعضی پشتوانه بعضی دیگر شوند و به تقویت هم دیگر برخیزند.
این از «ظَهْر» به معنای کمر و پشت است، که استقامت انسان به کمر و پشت اوست و این کاربرد در آیهی شریفه، کنایه از متراکم کردن نیروها است. از مشتقات دیگر هم مواردی در قرآن داریم، مانند:
[«وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ کَرِهُونَ»][6]
که در این آیهی شریفه، ظهور را صفت شخص نگرفته، بلکه صفت امر گرفته است و در موارد خاصه در مورد امام زمان عجّل اللّه فرجه هم این موضوع دیده میشود. هم چنین در آیهی کریمهی: «لِیُظْهِرَهُ و عَلَی الدِّینِ کُلِّهِی وَ لَوْ کَرِهَ المُشْرِکُونَ»[7] یا « وَ لَوْ کَرِهَ الْکَفِرُونَ»[8] که در این جا «لیظهره» به معنای پیدایش بعد از خفا نیست، بلکه به معنای پیروزی و چیره شدن است و لذا با «علی» متعددی میشود تا پیروزی معنا دهد و غلبه و سلطه و قدرت را بر احیای دین افاده کند؛ هر چند کافران و مشرکان را خویشاوند نباشد.
در دعای افتتاح ـ در شبهای ماه مبارک رمضان ـ میخوانیم:
اللهم أظهر به دینک وسنّه نبیّک…[9]
که این جمله را هر چند میتوان بدین سان معنا و تفسیر کرد که پروردگارا! به وسیلهی امام زمان عجّل اللّه فرجه دینت را آشکار کن! امّا با در نظر گرفتن مجموع مشتقات میتوان این گونه تفسیر و معنا کرد: دینت را تقویت کن و سایه افکن فرما. و نیز در بعضی ادعیه و زیارات مبار «ظهور الحق علی یدیک»[10]داریم که ظهور به فرج و نصرت امر، توجه و ارتباط دارد، نه به شخص. البتّه باید در این مورد بحث وسیعتری انجام گیرد بنابراین معنایی که بیان کردیم، میشود عصر ظهور را به عصر پیروزی و سلطهی اسلام تعبیر نمود. از این بحث میتوان نتیجه گرفت که اگر ظهور را صفت شخص بگیریم، تمام آیات و روایات و ادعیه و زیارات و مناجاتهایی که در آنها واژهی ظهور به کار رفته و استعمال شده است، تحقق نیافته و معنا پیدا نمیکند، مگر با ظهور شخص امام زمان عجّل اللّه فرجه زیرا ظهور به معنای پیدایش بعد از استتار و خفا استعمال شده است. امّا اگر ظهور را به معنای پیروزی و سلطهی اسلام تعبیر نماییم، حتی ممکن است این پیروزی ـ البتّه تا حدودی ـ قبل از ظهور آن حضرت باشیم، هرگز امّا به صورت منطقهای و محدود میشود این دعا را بیان کرد. الآن همه میدانیم و میبینیم و لذا عقیدهی فقهی ـ سیاسس ما این است که الآن در ایران اسلامی ما نمیتوانیم احکام دوران غیبت امام زمان عجّل اللّه فرجه را به صورت مطلق، آن چنان که در ایران قبل از انقلاب معتقد بودیم، ادعا کنیم. زیر آن گونه که بیان شد، امروز حکومت ایران اسلامی در سایهی حکومت الهی ولیّ عصر عجّل اللّه فرجه برپا شده و استقرار یافته است.
3. انقلاب اسلامی نموداری از ظهور امام زمان عجّل اللّه فرجه
هنگامی که امام عصر عجّل اللّه فرجه ظاهر میشود؛ بدیهی است که ایشان در یک نقطه متمرکز هستند و در بلاد و مناطق دیگر که حضور ندارند، والی معین اعزام مینماید. همان گونه که امیر المؤمنین علی علیه السلام در دوران خلافت خود مالک اشتر را به ولایت مصر، ابن عباس را به ولایت بصره و اصحاب و بزرگان دیگری از برجستگان یارانش را به حکومت دیگر بلاد تعیین فرموده بود. امام زمان عجّل اللّه فرجه نیز برای مناطق اسلام حاکم معین میفرماید. بدین جهت ما امروز با این که مدعی نیستیم که تمامی احکام زمان حکومت ولی عصر عجّل اللّه فرجه را پیاده کردهایم، امّا حکومت اسلامی خود را مرحلهای از ظهور به معنای تدریجی آن میدانیم؛ یعنی حاکمیت تدریجی اسلام و احکام نورانی آن، بخشی و رشحهای از ظهور امر حضرت مهدی عجّل اللّه فرجه است؛ هر چند هنوز ظهور شخص ایشان، واقع نشده است.
4. امام زمان عجّل اللّه فرجه چه وقت ظهور مینماید؟
موضوع و نکته دیگری که احیاناً در قالب سؤال مطرح میشود این است که دنیا اکنون پر از جور و ستم است؛ پس چرا امام زمان عجّل اللّه فرجه بنا به مفاد روایت معروف و مشهور «یملاء الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً»[11] ظهور نمی کند؟ در رابطه با این مسئله باید گفت: اوّلاً، چه کسی گفته، امروز دنیا پر از ستم و ظلم است و اصولاً تشخیص این مطلب که دنیا پر از ظلم و ستم شده یا خیر، با چه کسی است؟ گذشته از این بعضی محققین میگویند: منظور از «ملئت ظلماً و جوراً» پر شدن دنیا از ظلم و جور نیست، بلکه منظور و مراد، سیطره و چیرگی ظلم و ستم و فراگیری جور است؛ به گونهای که مجال و گریزی برای رهایی از آن نباشد. مثلاً در نظر بگیرید امروز را که نظم نوین جهانی آمریکا مطرح است و مینگریم که پس از فروپاشی شوروی سابق، آمریکای جنایت کار کشورهای مختلف را تحت فشار قرار داده تا حاکمیت ظالمانه خود را گسترش و توسعه دهد، ولی در هر حال باید توجه داشت که به تعبیر علمی هیچ گونه علیّتی فیمابین پر شدن دنیا از ظلم و جور و یا سیطره ظلم و جور بر دنیا و ظهور امام زمان عجّل اللّه فرجه وجود ندارد که بگوییم بلافاصله و آناً امام زمان عجّل اللّه فرجه باید در این شرایط ظهور فرماید.
توضیح مطلبی را در اینجا مفید و ضروری میدانیم و آن این که روایات وارده در این بحث و مقام دو دسته هستند:
الف) دستهای از روایات میفرمایند:
یملاء الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً.[12]
این حرف «کاف» به گفته بزرگان ادبیات زبا ن عرب یا برای تشبیه است یا مقابله یعنی امام زمان عجّل اللّه فرجه دنیا را از عدل و داد پر میکند؛ آن چنان که از ظلم و ستم پر شده باشد، یا در مقابل آن که دنیا مملو و سرشار از جور و ستم است، آن را پر از عدل و داد مینماید. ملاحظه میفرمایید که در این تعبیر و بیان، سخن از مقابله بین ظلم و عدل و یا شباهت میان پر شدن زمین از عدالت است؛ به گونهای که از جور و ستم پر شده باشد و سخنی از تاریخ سپری شدن زمین از عدالت است؛ به گونهای که از جور و ستم پر شده باشد و سخنی از تاریخ سپری شدن ظلم و جور و جای گزینی عدل و داد به میان نیامده است.
ب) در برخی دیگر از روایات چنین آمده است:
یملاء الأرض قسطاً و عدلاً و نوراً بعد ما ملئت ظلماً و جوراً [13]
بعد از آن که دنیا از ظلم و جور پر شد، امام زمان عجّل اللّه فرجه تشریف میآوردو آن را از عدل و داد سرشار و لبریز مینماید، امّا مقدار این فاصله و اندازه آن مشخص نشده است. پس باید این شبهه از اذهان بیرون بیاید که تا دنیا از ظلم و ستم پر شد، باید حتماً امام زمان عجّل اللّه فرجه ظهور کند، زیرا امکان آن هست که این مدت زمان و فاصله بنا به حکمت بنا به مصالحی به درازا بکشد و این نباید برای کسی جای نگرانی و یا افسردگی باشد.
5. ذکر نام امام زمان عجّل اللّه فرجه به طور صحیح
یک مسئله دیگر این است که آیا در این زمان ذکر اسم امام زمان عجّل اللّه فرجه به طور صحیح و مشخص جایز است یا خیر؟ در بعضی روایات وارد شده که نباید صریحاً اسم امام زمان را بیان عجّل اللّه فرجه کنیم، بلکه باید بگوییم (م ح م د) در روایتی آمده است:
لا یحل لکم ذکره باسمه[14]
بنابراین اصلاً ذکر نام حضرت مباح نیست. بعضی از اعاظم و علمای دین مستقلاً در این موضوع کتاب نوشتهاند.[15] شیخ حر عاملی در این مسئله کتاب مستقلی تألیف نموده است.[16]
مرحوم میرداماد کتاب مستقلی در این مسئله به نام شرعه التسمیه تألیف و بر حرمت ذکر نام اصلی امام زمان عجّل اللّه فرجه استدلال کرده است.[17]
شیخ صدوق[18] که متخصص و استاد جمع روایات مربوط به امام زمان عجّل اللّه فرجه است، در کمال الدین میفرماید:
و الذی أذهب إلیه ما روی فی النهی من تسمیته؛[19]
آن چه من بدان مایل شدهام، روایاتی است که در آنها از تسمیه نهی شده است.
دربارهی فتوا به حرمت ذکر نام صریح امام زمان عجّل اللّه فرجه معتقدان به این رأی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طبرسی، سید اسماعیل عقیلی مؤلف کفایه الموحدین میرداماد، علامهی مجلسی، محدث نوری و… هر کدام به گونهی به حرمت فتوا داده و آن را به زمان خاص و یا با شرایط مخصوص مقیّد نموده و برداشتهای گوناگونی از روایات مربوطه نمودهاند که میتوان با مراجعه به کتاب نفیس مکیال المکارم،[20] نجم الثاقب[21] تألیف محدث نوری و دیگر مصادر مربوطه از مشروح مباحث و مطالب آگاهی حاصل نمود. لکن الآن قول دیگری حاکم است و آن این که هیچ یک از مراجع معظم تقلید ما ذکر نام امام زمان عجّل اللّه فرجه را حرام نمیدانند، زیرا روایاتی را که در این خصوص صادر شده, ناظر به زمان تقیه میدانند و استدلال مینمایند که در روایات مربوط به امام زمان عجّل اللّه فرجه بیان شده که نام آن حضرت، نام پیامبر و کنیهاش، کنیه پیامبر صلّی اللّه علیه و اله است. خوب وقتی بنا باشد کنیهی پیامبر دربارهی ایشان به طور علنی مطرح باشد، نام پیامبر نیز علناً در مورد ایشان مطرح میگشت و این زمینهای میشد برای این که دشمنان حضرت مهدی عجّل اللّه فرجه را شناسایی کرده و جان ایشان را مورد خطر و تهدید قرار دهند و این مربوط به زمان تقیه و خطر بوده است. پس توجه میشود که این مسئله از آن مسائلی است که به تعبیر امام راحل رحمه الله شرایط زمان و مکان به عنوان عناصر مؤثری در اجتهاد دخالت دارد و تأثیر میگذارد.[22] برداشت و استنباط فقهای ما این است که این روایات به زمن تقیه نظارت دارد؛ یعنی زمانی که خلفای عباسی با شدت هر چه تمامتر از همه احتمالات و اخبار برای ردیابی امام زمان عجّل اللّه فرجه استفاه میکردهد تا آن حضرت را یافته و نابود نمایند. امّا الان که آن تقیه وجود ندارد، لذا آن حرکت هم منتفی است. بنابراین، ذکر نام امام زمان عجّل اللّه فرجه «حرمت مادامی» است؛ یعنی مادامی که تقیه حاکم بوده، ذکر نام صریح امام عجّل اللّه فرجه حرام بوده است، امّا وقتی تقیه مرتفع شد، حرمت مرتفع میشود.
در این میان بعضی از بزرگان بی دو قول مطرح در این مسئله جمع کردهاند و گفتهاند به استنا بعضی از روایات ذکر نام صریح حضرت عجّل اللّه فرجه در ملأ عام و محافل و مجالس جایز نیست، امّا در غیر این موارد، بیان نام امام زمان عجّل اللّه فرجه اشکال ندارد. کما این که شیخ مفید در ارشاد[23] و محدث نوری در النجم الثاقب[24] و شیخ صدوق در اعتقادات[25] نام شریف آن حضرت را ذکر کردهاند و چنان که گفته شد، تفصیل و تشریح موضوع را باید از مدارک و مصادر خاصه به دست آورد.
6. برخاستن به هنگام ذکر نام امام زمان عجّل اللّه فرجه
مسئله دیگر این است که آیا وقتی نام امام زمان عجّل اللّه فرجه برده میشود، قیام برای نام ایشان واجب میباشد یا واجب نیست؟ مدرکی که برای این مسئله وجود دارد: یکی، روایتی است مشتمل بر داستان سفر «دعبل بن علی خزاعی» به خراسان و تشرف وی به محضر حضرت رضا علیه السلام، مطرح میکند؛ تا آن جا که در شعر خود نام حضرت صاحب الامر عجّل اللّه فرجه میرسد، امام هشتم با شنیدن نام مبارک حضرت صاحب الامر عجّل اللّه فرجه از جای خود برخاسته قیام میفرماید و دست بر روی سر گذارده میفرماید:
اللّهم عجّل فرجهُ و سهّل مخرجه.[26]
چنان که در روایات دیگری نیز چنین آمده است که:
روزی در محضر حضرت صادق علیه السلام نام حضرت صاحب الامر عجّل اللّه فرجه برده شد، امام ششم به منظور، تعظیم و احترام نام آن حضرت از جای برخاسته قیام فرمود.[27]
بدیهی است عملکرد دو امام بزرگوار، حضرت صادق علیه السلام و حضرت رضا علیه السلام، برای همیشه سند و حجت بوده و حداقل مراتب آن اثبات استحباب شرعی است و چنان چه در سند روایت ضعفی هم وجود داشته باشد، لکن اولاً، میتوان سیرهی مستمرهی شیعه را که از سوی علمای اعلام و جامعهی مؤمنین همیشه وجود داشته است، جبران کنندهی این ضعف اصطلاحی دانست.
ثانیاً، میتوان قاعدهی علمی متداول میان فقها و اصولیان، این مورد را در کلیّت روایات «من بلغ» قرار داد توضیح مطلب آن که چنان چه سند روایتی یک مسئله مستحب و یا مکروه، ثابت و مستند و واجد شرایط حجیت باشد که در این صورت عمل نخست را به عنوان یک موضوع مستحب و شرعی قطعی میتوان به جا آورد و عملدوم را به عنوان یک مکروه قطعی شرعی ترک نمود. امّا در جایی که سند روایتی دارای ضعف باشد و برخوردار از شرایط حجیت خبر نباشد؛ در این صورت با پشتوانه اخبار و روایات متعددی که میگویند:
من بلغه شیء من الثواب…؛
هر کسی که ثوابی را بر عملی مطلع شد و به امید آن ثواب عمل مورد نظر را انجام داد؛ البتّه ثواب و اجر آن عمل را خواهد دید هر چند ثواب آن عمل واقعاً از طرف پیامبر صلّی اللّه علیه و اله یا ائمه اطهار علیهم السلام صادر نگردیده باشد.[28]
البتّه تفاوت این موارد با استحباب و کراهت قطعی الصدور آن است که در این جا باید عمل مورد بحث را به قصد رجا و امید این که شرعاً مطلوب است انجام داد، نه به عنوان یک مستحب قطعی، و عمل مکروه را به قصد رجا و امید این که مورد کراهت شارع اسلام است ترک نمود، نه به نیت یک مکروه قطعی.
حال آیا استحباب برخاستن، به هنگام شنیدن نام مبارک امام عصر عجّل اللّه فرجه شامل هر کدام از نامهای آن حضرت است و یا منحصر به کلمهی «قائم آل محمد عجّل اللّه فرجه است؟ این نیز مورد بحث و گفت و گو میان بزرگان علم و دین است که با مراجعه به مصادر مربوط روشن و استفاده میگردد.
7. آیا امام زمان عجّل اللّه فرجه همسر و فرزند دارد؟
مطلب دیگر که احیاناً مطرح میشود این است که آیا امام زمان عجّل اللّه فرجه زن و فرزند دارد یا خیر؟ البتّه در اطراف این سؤال هم پرسشهای دیگری مطرح است، که اگر امام ازدواج نکرده، چگونه سنت پیامبر را ترک نموده؟ و اگر ازدواج کرده، آیا اولاد دارد یا خیر؟ و اگر اولاد ندارد، آیا همسر ایشان نازاست یا خیر؟ و اگر اولاد دارد آنها کجا هستند؟ و اگر فوت کردهاند، کی و کجا بوده و اگر زندهاند، آیا آنها نیز همانند خود حضرت طول عمر دارند یا خیر؟ و سؤالهای پیوسته و سلسلهوار که در این خصوص مطرح میشود. لکن حق مطلب این است که هیچ دلیلی بر همسر و اولاد داشتن امام زمان عجّل اللّه فرجه نیست، بلکه احیاناً دلیل بر نفی آن هم در شرایط فعلی وجود دارد. امّا در خصوص این که ازدواج سنت نبوی صلّی اللّه علیه و اله است؛ به احتمال عقلی دو مسئله مطرح است: یکی این که بگوییم ازدواج فی نفسه سنتی است از سنن پیامبر صلّی اللّه علیه و اله، هر چند هیچ مسئلهای هم به دنبال آن نباشد «او من سنتی النکاح»[29] ولی معلوم نیست که این صورت صحیح باشد. لذا احتمال دوم مطرح میگردد، زیرا روایات دیگری ناظر بر این هستند که انسان ازدواج کند و بچهدار شود تا نسل مبارک اسلام فزونی یافته و زیاد شود «تثقل الأرض بلا إلا إلاّ اللّه»[30] البتّه این که در روایات آمده چیز واجبی نیست، زیرا اگر ضرورت جامعهی اسلامی و نیازهای قطعی عالم ایجاب کند که امام زمان عجّل اللّه فرجه تنها زندگی کند، دیگر عنوان سنّت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به هر معنا باشد ـ هر چند به صورت مقطعی ـ منتی خواهد بود و بحث اهم و مهم مطرح است که سنت پیامبر برای مصالح عامه و جامعه اسلامی ترک شده و این اشکالی ندارد. البتّه بحث ما در وجود همسر و فرزندان برای امام زمان عجّل اللّه فرجه قبل از ظهور است وگرنه ما بر وجود همسر و فرزند برای حضرت صاحب الامر عجّل اللّه فرجه بعد از ظهور دلایلی داریم.
برای این ادعا که امام زمان عجّل اللّه فرجه قبل از ظهور، همسر و فرزندانی دارد به روایتی استدلال شده که مرحوم شیخ طوسی، در کتاب بسیار نفیس و ارزشمند خود به نام الغیبه آن را ذکر نموده است. این روایت از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که ایشان فرمودند:
مطلّع نیست بر مکان امام زمان عجّل اللّه فرجه در ایام غیبت هیچ کس، نه از اولاد امام و نه غیر اولاد، مگر غلامی که متصدی کارهای آن حضرت است و فقط او از محلّ امام مطلع است.[31]
به این روایت استدلال شده است.
پس معلوم میشود که امام زمان عجّل اللّه فرجه اولاد دارد و وقتی فرزند داشت، قطعاً همسر هم دارد. لکن مرحوم نعمانی[32] که از بزرگان علمای اسلام است در کتاب الغیبه خود روایت را «من ولی»[33] نقل کرده، نه «من ولده». یعنی هیچ کس، نه دوست، نه غیر دوست بر جایگاه امام زمان عجّل اللّه فرجه مطلع نیست، مگر آن خدمتکاری که متصدّی کارهای آن حضرت است.
با این نقلی که مرحوم نعمانی ذکر فرموده، نمیتوان به نقل شیخ طوسی استدلال کرد، زیرا «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال»؛ و به نظر میآید کلمه «ولیّ» هم بهتر است، چون با کلمه مولی که در انتهای روایت آمده، انسب است و سازگارتر.
مرحوم سید بن طاووس، در کتابی به نام جمال الاسبوع که جمع آوری و تدوین فرموده و اعمال هفته را از شنبه تا جمعه با مستحبات و زیارات و اعمال ذکر نموده، از حضرت رضا علیه السلام زیارتی نقل میکند که امام هشتم علیه السلام فرموده است:
«این زیارت را برای امام زمان عجّل اللّه فرجه بخوانید».
در قسمتی از این زیارت چنین آمده است:
اللّهم أعطه فی نفسه و أهله و ولده و ذریته و أمته و جمیع رعیته ما تقرّ عینه و تسرّ به نفسه؛[34] خدایا! به امام زمان عجّل اللّه فرجه در مورد خودش، خانوادهاش و اولادش و ذریه و امت و رعایایش آن قدر عطا فرما که چشمش روشن ودلش شادمان گردد.
بنابراین زیارت امام زمان عجّل اللّه فرجه نه فقط اولاد، بلکه ذریه، یعنی نوه و غیر آن هم دارد، امّا به این زیارت نام دو اشکال وارد شده است: یکی اشکال سندی وکه سندش ضعیف است و اعتبار کافی ندارد و دیگر این که نظارتی به این مطلب که اهل و ذریهی آن حضرت مربوط به دوران غیبت باشند، ندارد، بلکه شاید مربوط به دوران ظهور و حضور آن بزرگوار باشند. هم چنین سید بن طاوس (م 664 هـ.ق.) از امام هشتم علیه السلام زیارت دیگر برای امام زمان عجّل اللّه فرجه نقل کرده که در فقرهای از آن چنین آمده است:
أللّهم صلّ علی ولاه عهده و الأئمه من ولده[35]
امّا باید توجه داشت در این مورد نیز دو نقل وجود دارد: یکی «الائمه من ولده» و دیگری «الأئمه من بعده» و چون دو نقل محتمل هستند، به هیچ کدام نمیتوان استدلال بر مدعا کرد. البتّه ما میدانیم که بعد از امام زمان عجّل اللّه فرجه ائمهای وجود ندارند، حال یا فقها، یعنی نواب عام امام زمان عجّل اللّه فرجه منظور هستند که دارای مقام ولایت میباشند، به قرینهی کلمهی ولاه عهد، یا مطلب دیگری مورد نظر است، لکن به هر حال با وجود دو نقل، نمیتوان به طور قطع به هیچ کدام استدلال و استناد کرد.
در کتاب بحار الانوار علامهی مجلسی رحمه الله روایتی از امام صادق علیه السلام درباره حضرت صاحب الامر عجّل اللّه فرجه نقل میکند که فرمودند:
[کأنّی أری نزول القائم فی مسجد السهله بأهله و عیاله][36]
این روایت هم سوای اشکال سندی،[37] نظارت به تشریف فرمایی و ظهور حضرت دارد، چون نزول در مسجد سهله را بیان میفرماید بنابراین نمیتوان از آن دلالت بر زمان غیبت را برداشت.
روایت دیگری که بسیار جالب است و مسعودی، که شیعیان و سنیان قبولش دارند، آن را نقل کرده، چنین است که میگوید: «علی بن حمزه» «و ابن السّراج» و «ابن ابی سعید» خدمت حضرت رضا علیه السلام مشرف شدند. علی بن حمزه میگوید: «عرض کردم: یابن رسول الله! ما از زبان شما برای شیعیان نقل کردهایم که هیچ امامی از دنیا نمیرود، مگر این که فرزند خود را ببیند» ملاحظه میکنید که این روایت شامل امام زمان عجّل اللّه فرجه هم میشود، لکن این را هم جواب دادهاند که این ناظر به وقت شهادت یا فوت امام عجّل اللّه فرجه است، پس از روایت نیز به اعتبار شمول و صدق بر امام زمان عجّل اللّه فرجه ناظر به بعد از ظهور آن حضرت و قبل از شهادت ایشان است و جالب این است که وقتی علی بن حمزه این را عرض میکند، امام هشتم علیه السلام میفرماید: «اضافه کردیم الاّ امام زمان عجّل اللّه فرجه»[38] که معلوم میشود امام زمان عجّل اللّه فرجه در هنگام شهادت یا فرزند ندارند یا اگر دارند در آن وقت حضور ندارند.
به هر صورت، از مجموع روایات ذکر شده، ما هیچ دلیلی بر این که الان امام زمان عجّل اللّه فرجه زن و فرزند داشته باشد، نداریم. ظاهراً اولین کسی که صریحاً به این مطلب معترض شده، مرحوم آیه الله شیخ محمد تقی شوشتری رحمه الله است که در بعضی تألیفاتش نوشته: امام زمان عجّل اللّه فرجه بعد از ظهور اگر مجالی باشد ازدواج میکند، امّا در دوره غیبت هیچ دلیلی برای انجام این مسئله نداریم.[39]
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت ها :
447 سطح: تخصصی. نشریهی صبح وصال، شعبان 1418.
448 ر.ک: جلال الدین همائی، مولوی نامه، ج 2، ص 843ـ850 و 897ـ901. ایشان این عقیده را به گروهی از عرفا و صوفیه از جمله محی الدین و مولوی نسبت داده و میگوید: این عقیده با مهدویت شخصیه منافاتی ندارد، زیرا همان گروه از عارفان و صوفیان در عین حال به وجود امام عصر علیه السلام که همان مهدی موعد علیه السلام باشد نیز اعتقاد جازم دارند که در کلمات و تألیفات آنان موجود است. در کتاب یاد شده، مهدی نوعی را به گونهای تفسیر مینماید که با صرف نظر از مرحلهی ثبوت، امّا در مرحله اثبات اقامه برهان بر آن ممتنع نباشد، لکن بسی مشکل است.
449 مثنوی معنوی، تصحیح نیکلسون، دفتر دوم، ص 229.
450 جهت کاوش و تحقیق بیشتر نگاه کنید به ابن منظور، لسان العرب،ج 4،ص 529ـ530.
451 اسراء (17) آیهی 88.
452 توبه (9) آیهی 48.
453 همان آیهی 33.
454 صف (61) آیهی 8.
455 مفاتیح الجنان؛ سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج 1. ص 142.
456 جمال الاسبوع، ص 37.
457 ینابیع الموده, ص 426؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 280، ح 27.
458 همان.
459 اثبات الهداه، ج 3، ح 268؛ سنن ابی داوود، ج 4،ص 107؛ حسام الدین هندی، کنز العمال، ج 14، ص 264؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 259، حدیث 5.
460 کلینی، کافی، ج 1، ص 332؛ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، باب 56، ص 648 و ج 2، ص 333، باب 33، حدیث 1.
461 مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ طهرانی در کتاب ارزشمند الذریعه الی تصانیف الشیعه از حدود ده رساله در این خصوص یاد نموده است.
462 علامه محقق شیخ محمد بن الحسن الحر العاملی کتابی به نام کشف التعیمه فی حکم التسمیه نوشته که در واقع جواب رساله میرداماد است و در آن جواز تسمیه را اثبات کرده است.
463 سید محمد باقر حسینی استر آبادی مشهور به میرداماد کتابی بنام شرعه التسمیه به سال (1020 ق) تألیف نموده و رد آن بیست روایت را که به نظر وی دلالت بر ذکر نام امام زمان علیه السلام دارند، بیان نموده است صاحب کفاایه المهتدی که بر میرداماد تلمّذ نموده مینویسد: مدّتی فیما بین میرداماد و شیخ بهایی رحمه الله بر سر جواز تسمیه و حرمت آن در زمان غیبت مناظره روی نموده و لهذا میرداماد کتاب مذکور را تألیف نمود.
464 ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق، (م 381 ق)
465 صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص 307.
466 محمد تقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم فی الفوائد الدعاء للقائم، ج 2، ص 109ـ136.
467 میرزا حسین نوری طبرسی. النجم الثاقب.
468 صحیفهی نور، ج 21،ص 98. حضرت امام رحمه الله میفرمایند: زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند.
469 شیخ مفید؛ الإرشاد، ج 2، ص 342ـ343.
470 النجم الثاقب، ص 58.
471 صدوق در کتاب اعتقادات، ص 93ـ95 چنین میفرماید: «و نعتقد حجه الله فی ارضه و خلیفه علی عباده و هو القائم المنتظر، محمد بن الحسن بن علی بن محمد…»
472 لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 506 و 508 به نقل از کتاب مرآه الکمال علامه مامقانی و کتاب الزام الناصب تألیف شیخ عی یزدی حائری و کتاب النجم الثاقب تألیف محدث نوری.
473 مکیال المکارم، ج 2، ص 171ـ172 به نقل از محدث نوری، النجم الثاقب، ص 523 و خود نویسنده مکیال المکارم میگوید: «سیره و روش مذهب شیعه دوازده امامی بر این سنت حسنه جاری است».
474 ر.ک: به کتب علم اصلو مانند رسائل شیخ انصاری، و کتب روایات مانند بحار الانوار، وسائل الشیعه؛ صدوق، ثواب الاعمال، ص 132.
475 حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص 196.
476 همان، ص 196.
477 شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص 161ـ162؛ مجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص153.
478 الشیخ الاجل محمد بن ابراهیم بن جعفر بن النعمانی (از اکابر علمای امامیه در قرن سوم هجری.
479 «… لا یطلع علی موضعه احد من ولیّ و لا غیره الا المولی یلی امره» (نعمانی، الغیبه،ص 114،ح1).
480 مکیال المکارم،ج 2، ص 73، به نقل از سید ابن طاووس، جمال الأسبوع، ص 506.
481 همان، ص 76،به نقل از جمال الاسبوع، ص 309.
482 مجلسی، بحار الانوار، ج 52،ص 317.
483 سند این روایت بدین گونه است: بالاسناد عن الصدوق عن محمد بن المفصّل عن احمد بن محمد بن غمّار عن ابیته عن حمدان القلانسی عن محم بن جمهور عن مریم بن عبد الله عن ابی بصیر عن ابی عبد الله انّه قال: یا أبا محمد! کأنّی أری نزول القائم فی مسجد السهله بأهله و عیاله. قلت: یکون منزله؟ قال: نعم…
در این سلسله سند بعضی راویان هم چون «حمدان قُلانسی» و «محمد بن عمار» توثیق نشدهاند و بعضی دیگر هم چون «محمد بن علی بن المفضل» مجهول و مهمل هستند.
«محمد بن جمهور» نیز شدیداً ضعیف است و اشکالات دیگر. مگر آن که بگوییم لزوم شرایط حجیت خبر واحد مخصوص به اخبار مشتمل بر احکام فقهی است و در غیر احکام معیار یا موازین دیگری مورد توجه و نظر میباشد که تفصیل این بحث از حوصله این نوشتار خارج است.
484 مسعودی، اثبات الوصیه، ص 201.
485 ضروری است به کتاب نفیس و تحقیقی تاریخ النبی و الال به قلم علامه تستری، (م 1374ـ1281 ش) از انتشارات دار الشرافه، قم، ص 112 و 131ـ134 مراجعه شود.