امام باقر (علیه السلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) خالد بن ولید را (که یکی از شجاعان بود) همراه جمعی به سوی طایفه ای از بنی المصطلق بنام طایفه بنی خزیمه که تا آن زمان تسلیم حکومت اسلامی نشده بودند (و از ناحیه آنها احساس خطر می شد) فرستاد، با توجه به اینکه بین آنها و طایفه بنی مخزوم (که خالد از این طایفه بود) کینه و عداوتی وجود داشت . هنگامی که خالد با همراهان بر آن قوم وارد شدند، آنها اطاعت از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را پذیرفتند و در این مورد نامه ای تنظیم نموده بودند (و در این صورت نمی بایست به آنها حمله شود). خالد (که آدم بی توجه و بی احتیاطی بود) اعلام کرد که مردم نماز صبح جمع شوند، پس از نماز دستور حمله به آنها را داد و خود نیز جلودار حمله بود، عده ای از طایفه بنی خزیمه را کشتند و اموال آنها را به غارت بردند و نامه آنها را گرفته و به حضور پیامبر (صلی الله علیه وآله) باز گشتند. وقتی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) از ماجرا مطلع شد، رو به قبله ایستاد و گفت : خدایا من از آنچه که خالد انجام داده است بیزارم . فورا علی (علیه السلام) را خواست و به او فرمود: برو نزد طایفه بنی خزیمه ، و از آنها در مورد آنچه خالد با آنها رفتار (وحشیانه) کرده معذرت خواهی کن و رضایت آنها را جلب نما و برگرد، سپس پیامبر (صلی الله علیه وآله) پای خود را بلند کرد و به زمین گذاشت و فرمود: قضاوت زمان جاهلیت را زیر دو پایت قرار بده . امیرالمؤ منین علی (علیه السلام) نزد طایفه بنی خزیمه رفت و آنها را خشنود و راضی نمود و نزد پیامبر (صلی الله علیه وآله) برگشت . پیامبر (صلی الله علیه وآله) به علی(علیه السلام) فرمود: آنچه که انجام دادی به من خبر بده . علی (علیه السلام) عرض کرد: ای رسول خدا! رفتم و برای هر خونی که از آنها ریخته شده بود، دیه (خونبها) قرار دادم و به صاحبانش پرداختم و حتی در مورد جنین آنها مالی دادم ، از اموالی که برده بودم زیاد آمد، از زیادی آن مال قیمت کاسه سگ آنها و ریسمان آبکشی آنها را که شکسته و پاره شده بود نیز پرداختم ، و باز از مال زیاد آمد، در برابر ترس و وحشتی که به زنان و کودکان آن طایفه وارد شده بود، مبلغی پرداختم ، باز زیاد آمد، زیادی را برای آنچه آشکار و پنهان (از نظرها) بود پرداختم ، باز دیدم هنوز اموالی دارم همه آنها را به آنها دادم تا از تو ای رسول خدا راضی گردند. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: یا علی اعطیتهم لیرضو عنی رضی الله عنک یا علی انما انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی . ای علی به آنها آن قدر مال دادی تا از من راضی شدند، خداوند از تو راضی باشد، ای علی جز این نیست که نسبت توبه من همچون نسبت هارون به موسی بن عمران است ، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.
داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی