نویسنده: سید حسین هاشمی
ملاک و معیار معاشرت مردان و زنان
پیش از پرداختن به تبیین اصول و ضابطههای تعامل و رفتار مردان با زنان، باید دانست که زنان و مردان در دو کانون خانواده و عرصه اجتماع، معاشرت و روابط متقابل دارند؛ چنان که در کانون خانواده به تناسب نقشهای طبیعی مرد و زن از ناحیه پدر یا مادر بودن، شوهر و همسر بودن، خواهر، برادر یا فرزند بودن، نوع معاشرت و روابط اختلاف و تنوع مییابد، چنان که در یک تقسیم بندی کلی و با در نظر داشتن عرصه اجتماع، زنان و مردان نسبت به یکدیگر به دو گروه محارم و غیر محارم دسته بندی میشوند. از این رهگذر، بحث از معاشرت مردان با زنان در این دو حوزه – جامعه و خانواده – قلمرو وسیعی از مسائل حقوقی، فقهی، اخلاقی و… را در بر میگیرد که کاوش و بررسی هر یک از آنها از مجال یک یا چند نوشتار بیرون است؛ از این رو در این مقاله، ناگزیر از یادکرد ملاکهای کلی معاشرت مردان و زنان، آن هم تنها در نهاد خانواده و روابط زناشویی هستیم.
معاشرت به معروف
از منظر قرآن، اساسیترین اصل در رفتار و تعامل میان زن و شوهر، معاشرت به معروف است:
(وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ)؛ (1)
و با ایشان [زنان] به شایستگی رفتار کنید.
فهم درست این اصل و قاعده رفتاری قرآنی – که در واقع یک نظام رفتاری را در خود جای داده است – نیازمند تأمل در چند نکته است:
1. مفهوم معاشرت
معاشرت به دلیل ساختار واژگانی – باب مفاعله – از مفاهیم اجتماعی و دو سویه است که هرگاه قید و پسوندی بدان افزوده نشود، گزینههای چندی در آن جای میگیرد؛ معاشرت مردان با مردان، زنان با زنان و مردان با زنان در جامعه و مردان با زنان در درون خانواده که مهمترین آنها گزینه اخیر است.
اگر موضوع معاشرت با پسوند خانواده مورد گفت و گو باشد، همان سان که در آیه 19 سوره نساء چنین است، به این معناست که معاشرت به معروف، ملاک رفتاری برای مردان تنها نیست و مقصود از: (وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) هم زمان تعیین ملاک و مبنای رفتاری مرد با زن و زن با شوهر خویش است. پس مردان و زنان در رفتار متقابل خانوادگی و زناشویی از این زاویه که هر دو باید طبق معروف رفتار کنند، همسان و برابرند. آیه مبارکه: (وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ) نیز به گونهای صریح، وظایف، حقوق و آداب معاشرت متقابل مرد و زن را در درون خانواده برابر و همانند میشمارد و معیار آن را معروف معرفی میکند. نصوص روایی و سنت نیز معروف را همین معنا میشمارد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه «حجه الوداع» فرمود:
ولکم علیهن حقٌّ و لهنّ علیکم حقٌ، و مِن حقَّکم علیهن أن لا یُوطئنَ فراشَکم أحداً و لایَعصیَنکم فی معروفٍ، و إذا فعلن ذلک فلهن رزقُهُنّ و کِسوتُهن بالمعروف (2)؛ شما را بر زنان حقی است؛ همان گونه که ایشان را بر شما حقی است. از حقوق شما بر زنان این است که نگذارند بر فراش شما کسی پا گذارد و زنان در آنچه معروف است، از شما اطاعت کنند. هرگاه این حقوق از ناحیه زنان انجام شود، بر شماست که خوراک و پوشاک ایشان را طبق متعارف تأمین کنید.
«رشید رضا» در تفسیر المنار مینویسد:
در مفهوم «معاشرت» مشارکت و برابری نهفته است؛ یعنی مردان با زنان براساس متعارف رفتار کنند و زنان نیز میباید با مردان بر پایه معروف معاشرت داشته باشند. (3)
«وهبه زحیلی» از قرآن پژوهان و مفسران معاصر، به هنگام برشماری حقوق شوهر بر زن، از جمله آن، حقوق برخورد معاشرت به معروف زن را یاد میکند. (4)
2. جایگاه معروف در روابط زناشویی
واژهی معروف 38 بار در قرآن آمده که 19 مورد آن به موضوع معاشرت مردان با زنان در محیط خانواده پرداخته و معروف را ضابطه و قانون کلی در معاشرت و روابط خانوادگی قرار داده است:
(وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ…)؛ (5)
و با ایشان [زنان] به شایستگی رفتار کنید.
(وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ…)؛ (6)
و مانند همان [وظایفی] که برعهده زنان است، به طور شایسته، به نفع آنان [برعهده مردان] است.
(الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ…)؛ (7)
طلاق [رجعی] دو بار است، پس از آن یا [باید زن را] به خوبی نگاه داشت یا به شایستگی آزاد کرد.
(وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ)؛ (8)
و چون زنان را طلاق دادید و به پایان عده خویش رسیدند، به خوبی نگاهشان دارید یا به خوبی آزادشان کنید.
آنچه گذشت، نمونهای است از آیات بسیاری که در حوزههای مختلف زندگی خانوادگی نظر دارد و مردان را به رعایت معروف و زیستن و ترک رفتار ناپسند فرامیخواند که اگر مجموع این آیات در نظر گرفته شود، بیتردید میتوان گفت از نگاه قرآن، هر نوع رفتاری که در چارچوب معروف جای گیرد، بایسته و ستوده و هر گونه رفتاری که از این دایره بیرون افتد، ناپسند و نکوهیده است. به دیگر سخن، براساس معروف زیستن از منظر قرآن را نمیتوان توصیه اخلاقی محض انگاشت، بلکه در باور قرآن، افزون بر این که معروف، ملاک و معیار ارزش داوری است، بایدها و نبایدهای الزامی و فقهی را نیز میباید با مقیاس معروف سنجید.
3. نمونههای معاشرت به معروف
«ابن کثیر» مصادیق معاشرت به معروف را چنین برمیشمارد:
معاشرت با معروف، یعنی با همسرانتان خوش زبان و خوش رفتار باشید، خود را بیارایید – به اندازه توانایی – همان سان که دوست دارید همسرانتان خود را برای شما بیارایند، شما نیز همان کنید که از همسرانتان میپسندید. (9)
«قرطبی» در تفسیر خود مینویسد:
“حسن معاشرت با زنان به این است که حقوق زن از مرد و نفقه را به طور کامل بپردازد و در برابر زن، بدون سبب و تقصیر گناه رو ترش نکند. در سخن گفتن گشاده روی باشد، نه سخت دل و بدزبان، و به کس دیگر اظهار تمایل نکند. خداوند حسن معاشرت با زن عقد کرده را سفارش کرده تا ادامه زندگی و مصاحبت و همزیستی ایشان کامل باشد، چه آن که حسن معاشرت، روان را آرامتر و زندگی را گواراتر میسازد.” (10)
«زمخشری» و «فخر رازی» عدالت در همخوابی میان زنان – اگر مرد بیش از یک همسر داشته باشد – پرداخت نفقه زن و خوش زبانی را از مصداقهای معروف برشمردهاند.
«طبرسی» سه نظریه را در نمونههای معروف نقل میکند:
1. انصاف و میانه روی در تقسیم همخوابی و نفقه – آن گاه که مرد بیش از یک همسر داشته باشد – نیک رفتاری و خوش گفتاری است.
2. کاری انجام ندهد که سبب زیان همسر گردد [سخن] زشت به او نگوید و با گشاده رویی با او برخورد کند.
3. همان گونه که مرد میپسندد همسرش با او چنان رفتاری داشته باشد، با همسرش رفتار کند و خویشتن را بیاراید. (11)
«شیخ طوسی» معاشرت به معروف را ادای حقوق واجب زن بر مرد دانسته است. (12)
«اسحاق بن عمار» به نقل از امام صادق (علیه السلام) روایت میکند:
قلتُ لأبی عبدالله (علیه السلام): ما حقُّ المرأهِ علی زوجها إذا فَعله کان مُحسناً؟ قال: یَشبَعُها و یَکسُوها و إن جَهِلَت غَفرَ لها (13)؛
از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: حق زن بر شوهرش چیست که اگر آن را انجام دهد، نیکوکار (و معاشرت به معروف) خواهد بود؟ امام (علیه السلام) فرمود: او را سیر کند، بپوشاند و از لغزشهایش بگذرد.
در «صحیحه هشام بن عبد ربه» از امام صادق (علیه السلام) آمده است: به او عبدالله (امام صادق (علیه السلام) گفتم: حق زن بر شوهرش چیست؟ فرمود:
«سد جوع، پوشاندن عورت زن و این که در برابر زن چهره درهم نکند. پس هرگاه این کارها را انجام دهد، به خدا حق زن را ادا کرده است.
گفتم: روغن چه؟ فرمود: [یک] روز در میان. گفتم: گوشت؟ فرمود: هر سه روز یک بار که در طول یک ماه، ده نوبت میشود نه بیشتر از آن، و رنگ (موی) در هر شش ماه یک بار، لباس در سال چهار دست، دو دست لباس برای تابستان و دو دست برای زمستان. بایسته نیست که مرد خانهاش را در سه چیز فقیر نگاه دارد: روغن (برای مو و بدن)، سرکه و روغن خوراکی.
مقدار خوراک زنان یک «مد» است و من سهم عیال خود را هر نفر یک مدّ قرار دادهام. پس باید برای هر یک از افراد عائله، اندازه معین خوراک (یک مدّ) داده شود و او میتواند آن را بخورد، ببخشد یا صدقه بدهد.
مرد باید به عائلهاش از میوه فصل بخوراند» (14).
بر شماری نمونههای رفتاری و معاشرت به معروف از سوی فقیهان و مفسران و یا در متن روایات و سنت، به معنای محدود کردن در این نمونهها نیست، چه آن که آنها خود نیز ادعا نکردهاند.
افزون بر این، عرف و سنت جامعهها و ملتها در گذر زمان در نحوه خوراک، پوشاک، مسکن، لوازم منزل، زیور آلات و ضرورتهای زندگی، آداب و معاشرت و… دچار دگرگونی و تغییر میشود. پس تعیین همه نمونههای معاشرت به معروف، نه بایسته مینماید و نه ممکن. پس بهتر آن که معاشرت به معروف را در قالب ضابطه و ملاک کلی سراغ بگیریم تا در پرتو آن بتوانیم در گستره جوامع انسانی – و دست کم اسلامی – و در درازای همه زمانها نمونههای معروف و منکر را بشناسیم. همان سان که قرآن خود در معاشرت مردان و زنان در کانون خانواده تنها به یادکرد معروف بسنده کرده و از شمارش موارد و نمونهها پرهیز کرده است.
4. حوزه معنایی معروف
«سید شریف جرجانی» مینویسد: «معروف هر آن چیزی است که در شرع نیکو شمرده شده باشد». (15)
«ابن منظور» در لسان العرب، معروف را کار موافق با طبع که نفس انسان بدان تمایل دارد و با آن اطمینان و آرامش مییابد، شناسانده است. (16)
«راغب» در مفردات هر دو حسن عقلی و شرعی را در مفهوم معروف نهفته میداند و مینویسد:
“معروف، نام هر کاری است که عقل یا شرع حسن و بایستگی آن را دریابد و منکر، نام هر کاری است که عقل یا شرع آن را زشت و ناپسند بداند… از همین رو به میانه روی در بخشش معروف گفته میشود؛ زیرا از منظر عقل و شرع پسندیده است.” (17)
«طبرسی» در مجمع البیان پس از آن که معروف را «طاعت» و منکر را «معصیت» معرفی میکند، میافزاید: نظریهای که معروف را کار پسندیده و متعارف از نظر عقل یا شرع میداند، سرانجام به همین معنا بازمیگردد. (18)
بدین سان، معروف با پیشوند معاشرت را میتوان شیوه رفتاری پسندیده از منظر عقل و شرع توصیف کرد.
5. ملاک حسن معاشرت
معروف و منکر شرعی در معاشرت را میتوان از لابهلای متون و نصوص دینی به دست آورد، اما در حسن و قبح عقلی و عرفی، این پرسش اساسی وجود دارد که ملاک و معیار کدامین عقل و عرف است؟ در این جا چهار معیار ارائه شده است:
الف) طبع و پسند زن
برخی اندیشمندان بر آن هستند که معیار حسن و قبح رفتار شوهر، پسند و طبع خود زن است؛ هر رفتار و کار شوهر که با طبع (فطرت) زن سازگار باشد، دارای صفت حسن و پسندیده است (البته اگر مخالف شرع، عرف و مروت نباشد) و هر رفتاری که با طبع زن ناسازگار باشد، زشت و نکوهیده است. نگارنده تفسیر المنار مینویسد:
“با زنان براساس معروف معاشرت کنید؛ یعنیای اهل ایمان، بر شما واجب است که معاشرت و رفتار با زنان را نیکو سازید! بدان سان که همزیستی و در آمیختن شما با ایشان باید بر پایه معروف و آنچه که زنان آن را میشناسند و طبع ایشان با آن دمساز است، باشد. البته اگر از سوی شرع، عرف و مروت، چنان رفتاری منکر و ناپسند نباشد.” (19)
ملاک و معیار قرار دادن پسند، طبع و فطرت زن – چنان که در بحث مبانی آوردیم – بر این نظریه انسان شناختی قرآن میتواند استوار باشد که زنان همچون مردان، براساس فطرت و سرشت سالم کمال خواهی و حقیقت جویی آفریده شدهاند و از هر چیزی که مانع تکامل و فطرت خیرخواهی ایشان باشد نفرت دارند؛ البته آنان که از مسیر فطرت و سرشت نخستین انحراف گزیدهاند، چه زن و چه مرد، از این قاعده بیرون هستند. معیار قرار دادن طبع زن با این بنا که زن موجودی شریر، فسادورز، کج اندیش و دارای کژی رفتاری و عقلانی است، ناسازگاری دارد.
از همین رهگذر، کسانی از یک سو طبع و فطرت زن را در حسن و قبح رفتار مردان و شوهران ملاک و معیار میدانند و از دیگر سو چنین نتیجه میگیرند که:
“چون اسلام زن را آفریده از عضو کج (از دنده چپ) میداند، بر شوهر واجب کرده است که در برابر خطاهای زن با خشونت رفتار نکند و کوتاهی و قصور زن، نباید شوهر را به ترک حسن معاشرت وادارد، زیرا تقصیر و کوتاهی مردان و زنان همسان نیست.” (20)
با این اظهارات، گویی میخواهند کژ رفتاری، کوتاهی و قصور زنان را لازمه ذات و جزء آفرینش ویژه آنان بشمارند. این گروه به نوعی تناقض در ساختار نظام فکریِ شخصی دچار گشتهاند، چه این دو باور – طبع و پسند زن، معیار حسن و قبح رفتار شوهر و زن موجودی کژاندیش و کژرفتار میباشد – دو باور ناسازگار است؛ از این رو تنها کسانی میتوانند مدار معروف را طبع و پسند زن بشناسند که در موضوع آفرینش و سرشت، مردان و زنان را همسان و برابر میدانند؛ بی هیچ تفاوتی در کمال و نقص و خیرخواهی یا شرارت ذاتی!
ب) عرف مردمان یک سرزمین
دیدگاه دیگر آن است که سنن، رسوم و عرف اهل بلد، منطقه و شهر محل سکونت زن و شوهر، مدار و معیار معروف و منکر بودن رفتار خانوادگی و شیوه معاشرت زن و شوهر است.
«محقق حلی» در شرایع الاسلام در مقدار نفقهای که مرد باید به همسرش بپردازد مینویسد: «اما اندازه نفقه، پس معیار آن برآوردن نیازهای زن است از خوردنی و خورش و مسکن، خدمتکار و خوشبو کنندهها به اندازهای که امثال او در چنان منطقهای معمول دارند».
صاحب جواهر به هنگام نقل این دیدگاه، دلیل طرف داران آن را از جمله اطلاق آیههای: (وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) و: (وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) میداند. (21)
چنان که در تعیین جنس نفقه و غذای عائله با استناد به اطلاق همین آیات گفته شد، میزان، عرف شهر و محل سکونت است:
معیار در جنس خوراک عائله، غذای معمول ساکنان آن جاست، زیرا که هر مطلقی بر آنچه معمول و متعارف است حمل میشود؛ و نیز به دلیل این که رعایت عرف اهل مرز و بوم، همان معاشرت به معروف است. (22)
ج) طبع و شأن اجتماعی خانواده
گروه دیگر از قرآن پژوهان و فقیهان بر این باورند که مدار و معیار حسن و قبح رفتار مردان با زنان در خانواده، از دو بخش تشکیل میشود: طبع و پسند زن و شأن و طبقه اجتماعی زن و شوهر؛ اگر زن یا مرد از خانواده و دودمان صاحب شوکت، مکنت و منزلت اجتماعی باشند، معاشرت پسندیده در چنان خانوادهای غیر از آن است که در خانوادهای متوسط یا طبقات پایین اجتماع در پیش گرفته میشود.
«رشید رضا» در تفسیر المنار به نقل از «محمد عبده» مینویسد:
استاد (شیخ محمد عبده) مدار و معیار معروف را پسند و ناپسند زن و نیز شأن و طبقه اجتماعی هر یک از زن و شوهر قرار داده است. (23)
در پی نظریه دخالت شأن و تمکین اجتماعی زن در حسن و قبح رفتار شوهر است که عالمان مذاهب اسلامی، در وجوب استخدام کنیز برای زن و تعداد آن اختلاف کردهاند. (24)
د) عرف جامعه انسانی
دیدگاهی که از یک سو با مبانی انسان شناختی دینی قرآن و نیز اهداف بنیادین نهاد خانواده سازگار است و از دیگر سو، معروف را در چشم اندازی گستردهتر از حقوق و بایدهای فقهی – که ارزشها و هنجارهای خانوادگی را نیز در بر میگیرد – تفسیر و فهم کرده، همان است که علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ابراز داشته است. هر چند که علامه معاشرت به معروف را در قلمرو جامعه انسانی به تصویر کشیده، اما میتوان با نظر به تفاوتهای عرصه اجتماع و خانواده، همان نگاه و تفسیر معروف را در کانون خانواده نیز تصور کرد، زیرا خانواده در قلمرو کوچکتر تابع همان قانونمندیهای حاکم بر اجتماع است، چه خود، نهادی از نهادهای اجتماعی است. گزیده نظر علامه چند نکته است:
1. معروف هر امری است که مردم آن را بشناسند، انکار نکنند و با آن ناآشنا نباشند؛
2. چون معروف مقید به معاشرت شده، باید مقصود از آن معاشرتی باشد که معروف میان مخاطبان است؛
3. معاشرتی که میان مردان و از دید ایشان معمول و متعارف است، آن است که هر فرد جزئی از جامعه و برپا دارنده آن باشد و نقش او در برپایی جامعه و به دست آمدن هدف و غرض جامعه، به اندازه تأثیر دیگران باشد؛
4. هر یک از افراد جامعه کاری را که در خور توان دارد انجام دهد و از فرآورده کار خویش، به اندازه نیاز برگیرد و زیاده را در اختیار دیگران قرار دهد و در برابر، نیازمندیهای خود را از نتیجه کار و تلاش دیگران برآورده سازد و به دیگر سخن، افراد جامعه آزادی و استقلال اجتماعی داشته باشند؛
5. اگر با فردی از افراد جامعه چنین تعاملی صورت نگیرد، بدین گونه که از کار او دیگران سود جویند، بی آن که او حق بهره وری از دستاورد کار دیگران را داشته باشد، خلاف عرف عمل شده، بر او ستم رفته و استقلال و آزادی وی پایمال شده است؛
6. در آموزه قرآن، زنان و مردان دو شاخه از یک اصل انسانیاند که در وزن و اثر اجتماعی همسان، برابر و متعادل اند. جامعه در تکوین خویش به همان میزان نیازمند زنان است که نیازمند مردان میباشد؛
7. تعادل اثر اجتماعی زن و مرد با محروم بودن یکی از دو جنس از برخی مزایا ناسازگاری ندارد، زیرا در جامعه مردان نیز در عین برابری وزن و اثر اجتماعی، میزان بهره وریشان از مزایا گوناگون است. (25)
نتیجهای که از این گفتار در تبیین روابط درون خانواده میتوان گرفت، این است که اگر معاشرت به معروف در روابط مرد و زن و محیط خانواده با مقیاس معاشرت به معروف در روابط جامعه انسانی سنجیده شود، معاشرت میان زن و مرد، در صورتی معروف است که با اصول زیر سازگاری داشته باشد:
الف) هر یک از زن و مرد در تکوین نهاد خانواده و استواری آن، چونان دو انسان اندیشمند و آزاد، عضو مؤثر، صاحب نقش، اراده و اختیار و استقلال باشد.
(فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا) (26)؛
اگر پدر و مادر با رضایت و مشورت یکدیگر خواستند فرزندشان را از شیر باز گیرند، گناهی را مرتکب نگشتهاند.
راهکار قرآنی «تشاور» و رایزنی و هم فکری زن و مرد در کانون خانواده – که نمود آن در مسئله پرورش فرزند بیان شده – در همین راستا قابل فهم است:
(فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَیْنَکُم بِمَعْرُوفٍ وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى)؛ (27)
و اگر – همسرانتان – فرزندتان را شیر میدهند، مزدشان را بپردازید و با یکدیگر به شایستگی رایزنی و همدلی کنید و اگر به نتیجه نرسیدید، از زن دیگر به او شیر بدهید!
«طبرسی» در مجمع البیان در تفسیر آیه دوم مینگارد:
کار تربیت و تغذیه فرزند را با همکاری و تدبیر و شایستگی میان خود به انجام رسانید و رعایت حال مادر را بنمایید تا فرزند از عواطف مادری محروم نماند. (28)
چنان که آیه مبارکه: (لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ) کلیت این موضوع را باز میگوید که زن و مرد در کانون خانواده شخصیت حقوقی مستقل و مؤثری دارند، بدان سان که هرگاه مجموع حقوق و الزامات زن و شوهر را بسنجند، متعادل و برابر خواهد بود؛ گرچه به ظاهر در بررسی جدایگانه هر یک از حقوق زن و مرد میان آنها ناهمسانی به نظر آید.
ب) هر یک از مرد و زن به فراخور توان و استعدادهای طبیعی و ساختاری مسئولیت و کاری از نهاد خانواده را بر دوش بگیرد که در فرجام و بر روی هم بتوانند نیازهای ثبات بخش و برپا دارنده کانون خانواده و نیز نیازهای جسمی، روحی، روانی، اخلاقی و عاطفی یکدیگر را به گونه تام و کامل برآورده سازند. مفهوم آیه مبارکه: (وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَهٌ) اگر از این زاویه نگریسته شود، این گونه خواهد بود که «چون فراوری و تحمل همه هزینهها، حتی هزینه زن بر عهده مرد است، مسئولیت اجرایی به عهده اوست». نه این که مرد بالاتر از اوست. (29)
ج) اختیار و آزادی هر یک از زن و مرد، به عنوان دو انسان صاحب اراده و انتخاب، در پی ریزی و شیوه زندگی مشترک زناشویی از اصل همسرگزینی گرفته تا چگونگی خوراک و پوشاک، زیست، انتخاب شغل و… تا آن جا که ناسازگار با سعادت کانون خانواده و استحکام و اهداف بنیادین آن هم چون: گسترش و سلامت نسل، احساس آرامش و امنیت زن و شوهر در کنار یکدیگر، علاقه و دوستی عمیق آن دو نسبت به هم و… نباشد.
راهبردهای قرآنی حجاب و عفاف زن، چشم پوشیدن زن و مرد از صحنههای هیجان انگیز و آلوده، لزوم موافقت شوهر در مسافرت و خروج زن از منزل و نیز لزوم پنهان نگاه داشتن زیورآلات و زیباییهای شهوت انگیز زن از نگاه نامحرمان، نهی شوهر از ترک انفاق، مسئولیت حفظ اموال و آبروی شوهر بر زن و نیز الزام شوهر بر رعایت شأن، شخصیت، کرامت و منزلت همسر، جملگی در این راستا قابل فهم مینماید و حسن و بایستگی عقلانی و عرفی خویش را بازمییابد؛ بی آن که نیاز افتد بایستگی این گونه رفتار را از متن و درون دین بجوییم، بلکه میتوانیم از فطرت و عقل سلیم انسانها در هر جا و در هر زمان از برهه تاریخ زندگی انسان سراغ بگیریم.
د) سنتها، آداب و رسومی که در گذر زمان و بر اثر تغییر شرایط و مقتضیات زمان در جوامع انسانی پدید میآیند و معروف میشوند و بر شیوه زندگی و روابط زناشویی در نهاد خانواده اثر مینهند، در این تعریف حسن معاشرت جای میگیرند، مگر آن دسته از سنتها و ارزشهایی که بر اثر انحراف جوامع از مسیر فطرت و عقل سلیم انسانی رخ مینماید و یا سنتها و تغییرات روابط زناشویی که با سعادت، اهداف و انگیزههای تشکیل نهاد خانواده برخورد کند.
گو این که از توجه مستقیم و اولیه خطاب حسن معاشرت به مردان (وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ) و استفاده ضمنی تکلیف زنان به حسن معاشرت، میتوان به این نکته راه یافت که مردان در رعایت معاشرت به معروف سزاوارترند و بایسته آن است که آنان در صفا، صمیمیت، دوستی و مقدم داشتن خواست، ذوق و دلخواه همسر خویش، برخواستهی خود پیشگام باشند. مفهوم متون روایی که در نکوهش طلاق یا مدارا با زن رسیده نیز میتواند این برداشت را تأیید کند. (30)
پینوشتها:
1. نساء، آیه 19.
2. زحیلی، التفسیر المنیر، ج 4، ص 303.
3. محمدرشید رضا، تفسیر المنار، ج 4، ص 456.
4. زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج 3، ص 327 و 347.
5. نساء، آیه 19.
6. بقره، آیه 228.
7. همان، آیه 229.
8. بقره، آیه 231.
9. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 466.
10. قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 5، ص 97.
11. طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 24.
12. شیخ طوسی، البیان، ج 3، ص 150.
13. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 4، ص 121.
14. نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تصحیح و تحقیق محمود قوچانی، ج 31، ص 331.
15. سید شریف جرجانی، التعریفات، ذیل واژهی «معروف».
16. ابن منظور، لسان العرب، ماده «معروف».
17. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن. ماده «معروف».
18. طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 482.
19. محمدرشید رضا، تفسیر المنار، ج 4، ص 406.
20. عبدالکریم زیدان، المفصل فی أحکام المرأه و البیت المسلم فی الشریعه الاسلامیه، ج 7، ص 226.
21. نجفی، جواهر الکلام، ج 31، ص 330.
22. همان.
23. محمدرشید رضا، تفسیر المنار، ج 4، ص 406.
24. الجامع الأحکام القرآن، ج 5، ص 97 و نجفی، جواهر الکلام، ج 31، ص 338.
25. علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 255.
26. بقره، آیه 233.
27. طلاق، آیه 6.
28. طبرسی، مجمع البیان، ج 1، ص 482.
29. جوادی آملی، زن در کلام امام، مجله ندا، سال اول، بهار 60، 1369 و 66.
30. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 120-122 و ج 15، ص 250.
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان، (1391)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول