نویسنده: احمدرضا داودی (1)
چکیده
در این پژوهش نقش اخلاق در زندگی زناشویی مورد کنکاش قرار گرفته است. یکی از پرسش هایی که این نوشتار را سامان داده، ارتباط صفات اخلاقی نیکو با عشق به خانواده است. نتیجه ای که حاصل شد نشان می دهد، اخلاق در پاس حرمت عشق نقش تأثیرگذاری دارد.
پرسش دیگر تأثیر اخلاق در روابط خانواده را دنبال می کند و نشان می دهد که اخلاق نیکو، اختلافات خانوادگی را کاهش می دهد. بسیاری از انسان ها در برابر اخلاق نیک، واکنش مثبت نشان می دهند تا جایی که فردی که قصد خیانت به همسر خود را داشته باشد با اخلاق نیک می توان او را از این کار منصرف کرد.
اخلاق نقش بسیار مهمی در آرامش انسان و ارتقاء منزلت فرد در جامعه دارد. انسان با اخلاق محبت دیگران را جلب می کند و نفوذ کلامش در دیگران افزایش می یابد.
مقدمه
اخلاق در همه ابعاد زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی انسان تأثیر دارد و عامل اساسی برانگیختن احترام دیگران و نفوذ کلام فرد می باشد. انسان اگر قصد یافتن اخلاق حسنه را دارد، می بایست از خدا یاری بطلبد تا بتواند در این مسیر گام بردارد و با مشکلات بسازد و زود ملول نگردد؛ چون اخلاقی رفتار نمودن همیشه کار آسانی نیست و بسا مشکل ها که در این راه وجود دارد.
نقش اخلاق در زندگی زناشویی از نکات پراهمیت است که بسیاری از کارشناسان مسایل خانواده را به خود مشغول نموده است. بدیهی است که رعایت موازین اخلاقی زندگی را گلستان می کند و غیر اخلاقی عمل نمودن ، بهشت زندگی را به خاکستر تبدیل می کند. پاس حرمت عشق از مجرای اخلاق صورت می پذیرد و اختلافات پیچیده ی زندگی به واسطه ی آن ریشه کن می شود. بسیاری از زندگی هایی که به لبه پرتگاه می رسند و دچار بحران می شوند با اخلاق به حالت طبیعی باز می گردند. در بسیاری از خانواده ها به واسطه اخلاق از خیانت همسران به همدیگر جلوگیری شده است.
رفتار و گفتار صحیح که از خلاق سرچشمه گرفته باشد ، محبت همسر و فرزند را جلب می کند و این بزرگ ترین پشتوانه ی زندگی است. تجربه نشان داده که زندگی با رعایت قوانین خشک و بی روح لطافت ندارد ، فقط ممکن است به مسیرش ادامه دهد ؛ اما با اخلاق نشاط می یابد و با حرارت ادامه می یابد.
اخلاق نگهبان عشق است
همه افرادی که ازدواج را تجربه کرده اند، معتقدند پس از ازدواج بین آنان و همسرشان پیوند عمیق عاطفی ایجاد می شود. دوران عقد از شیرین ترین لحظات زندگی انسان است و تجلی گاه واقعی مهر و محبت می باشد. در سوره روم، آیه 21 آمده: «و از نشانههاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در این [نعمت] براى مردمى که مىاندیشند قطعاً نشانههایى است.»(2)
این آیه قرآن به دو نکته اساسی اشاره دارد. آرامش در زندگی و نهال محبت.
پس از ازدواج بین زن و مرد عشق پدید می آید که براساس این آیه خالق عشق خود خداست. اوست که محبت و مودت را بین زن و مرد جعل می کند. محبت بین همسران جعل حقیقی است. یک پیوند عاطفی عمیق است که بین زن و شوهر وجود دارد و جای دیگر نمی توان آن را یافت.
جعل یا قرارداد بر دو قسم است؛ حقیقی و اعتباری. برای نمونه جعل حقیقی می توان به عمل بینایی توسط چشم اشاره نمود. خدا قوه بینایی را در چشم انسان قرار داده است و اگر چشم انسان آسیب ببیند و قدرت بینایی اش را از دست بدهد، سایر اعضای بدن نمی توانند کار چشم را انجام دهند. این نوع از قراردادها قابل تغییر نیست و نمی توان برای نمونه از گوش خواست که کار چشم را انجام دهد. نمونه قرارداد اعتباری خیابان دو طرفه است. خیابان دوطرفه یک قرارداد است که برای خیابانهای بزرگ وضع شده می شود، تغییر این نوع از قراردادها به سادگی صورت می پذیرد؛ مانند خیابان دوطرفه که اگر وضع این قانون مشکل ساز شود یک طرفه اش می کنند.
محبت و مودت در خانواده از نعمت های بزرگ الهی است که اگر مقدس شمرده شود، زندگی آرامش بخشی در سایه آن به وقوع می پیوندد. اما اگر این نعمت سترگ پاس داشته نشود و با اخلاق و گذشت از آن نگهداری نشود، سرمایه ای است که آرام آرام از آن کاسته می شود تا جایی که از بین می رود. اگر همسرانی را مشاهده می کنیم که با گذشت سالیان زیاد از آغاز زندگی مشترکشان هنوز به هم عشق می ورزند و دلسوز همدیگرند به این دلیل است که با بهره گیری از اخلاق نیک این هدیه الهی را تضییع ننموده اند و اگر می بینیم در برخی از خانواده ها عشق جای خود را به نفرت سپرده به این جهت است که با بی اخلاقی، گوهر عشق در بین آنان بی حرمت شده است.
عشق نعمت بزرگی است که در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است. احساسی که انسان حاضر است به خاطر دیگری از خودش بگذرد. این مفهوم به سادگی حاصل نمی شود و از محبت شدیدتر است. در زبان عربی مودت همان محبت پررنگ است که خدا نهال آن را در نهاد خانواده کاشته است. خانواده های موفق با صبر و گذشت از خطاهای یکدیگر، می کوشند آن را به ثمر برسانند. وقتی محبت بین زن و شوهر توسعه پیدا کند نه تنها نسیم که هیچ تند بادی نخواهد توانست آن را از جای برکند. تلاش مشاوران خانواده براین است که با روش های گوناگون دوستی و صداقت را پررنگ کنند. جامعه ای که همسران به همدیگر عشق بورزند سعادتمند است. و این امر حاصل نمی شود مگر اینکه همسران زندگی را میدان مسابقه اخلاق بدانند.
محبت تکیه گاه زندگی است. به واسطه آن همسران از خطاهای همدیگر می گذرند و به همدیگر عشق می ورزند. گاهی خانواده هایی که گرفتار اختلاف و مشاجره می شوند آنقدر نسبت به همدیگر بدبین می شوند که سر تا سر وجودشان پر از نفرت می شود و حاضر نیستند برای لحظه ای با همسرشان زیر یک سقف زندگی کنند. بهترین راه حل برای چنین خانواده هایی تغییر نگرش است. اگر آنان افکار منفی را از ذهن خود بیرون کنند و در عوض بکوشند از خود رفتار نیکی که از اخلاق نشأت گرفته نشان دهند و مثبت بیندیشند خانواده از بحران نجات می یابد. محبت ودیعه الهی است که هم برای آن کس که محبت می کند و هم برای کسی که مورد محبت قرار می گیرد، نشاط و لذت وصف ناپذیری به همراه دارد.
تأثیر صفات بد اخلاقی در زندگی
ریشه بسیاری از مشکلات خانوادگی را باید در صفات زشت اخلاقی جستجو کرد. دانشمندان علم اخلاق برخی از ویژگی های اخلاقی انسان ها را بیماری های روحی می دانند که برای کسب کمال باید به مداوای آنهاپرداخت. این ویژگی ها آرامش را از خود فرد و اطرافیان وی سلب می کند. به عنوان نمونه، یکی از برجسته ترین آنها مسئله آشوب بر انگیزتر، تعصب داشتن به خویشتن است. خود برتر بینی از ویژگی هایی است که توصیه شده اشخاص از آن بپرهیزند و مراقب باشند که به دام آن نیفتند. فردی که این صفت را دارد بی آنکه متوجه باشد حوادث را به گونه ای تفسیر می کند که خود در موقعیت مطلوب قرار گیرد و بتوانند در جهت تأمین منافع خود به خواسته هایش برسد. این تعصب بر طرز تلقی اشخاص اثر می گذارد و آنها را به این باور سوق می دهد که در چشم دیگران و نیز در چشم خود، انسانهای بهتر و مقبول تری هستند. در این موقعیت اگر به فرض مثال زن و شوهر دربارۀ اینکه چه کسی بهتر است و چه کسی از خود گذشتگی بیشتری نشان داده، صحبت کنند، وی دربارۀ نقش خود چنان صحبت می کند که گویی تمام امتیازهای عالم از اوست.
از اثرات منفی خودبرتر بینی وتعصب به خود در زندگی زناشویی این است که فاصلۀ درک میان زن و شوهر را افزایش می-دهد. برای این افراد دیدن خود به شکلی که دیگران آنها را می بینند، کار به غایت دشواری است. به همین اندازه برای آنها فهمیدن اینکه چگونه ناخواسته و ندانسته ، حقایق را به سود خود انتخاب و ارائه می دهند، دشوار است.
در زندگی هایی که زن یا مرد چنین ویژگی داشته باشند با تشدید اختلاف نظرها، طرز تلقی کسی که خودبرتر است از دیگری تغییر می کند و طرف مقابل را تهدیدی جدی تلقی می کند؛ چون او را چنان که خود یافته است و انتظار داشته دیگران هم بپذیرند، نپذیرفته اند. در این شرایط، یک اختلاف جزئی کافیست که به جنگی تمام عیار مبدل شود . او طرف مقابلش را با عباراتی نظیر « تو مخصوصاً با هر چه من بگویم مخالفت می کنی» ، « تو که در این باره اطلاعی نداری» یا « خیلی نادان و احمق هستی » تحقیر می کند و متوجه نیست که برداشت خود او هم ممکن است به قدر همسرش اشتباه باشد. از ترکیب خود محوری و ناشکیبایی، مشکلاتی به وجود می آید که به سادگی منجر به منازعاتی می شود که به زندگی زناشویی آسیب می زند و به نظر می رسد، راه حلی برایش وجود ندارد.(3)
برای درمان این صفت زشت در مرحله نخست باید به فردی که خود برتر بین است، آموخت که این صفت در او وجود دارد و باید بکوشد تعدیل کند. بسیاری از آنها چون خود را منطقی می دانند به فکر فرو می روند و اگر به شایستگی با آنها صحبت شود نتایج بسیار شگفتی حاصل می شود. فردی که قصد اصلاح صفات اخلاقی انسانها را دارد؛ باید مانند طبیبی دلسوز عمل کند نه منتقمی خشمگین. و از آنجا که همسران تأثیر زیادی بر همدیگر دارند اگر با مهربانی ضعف های همدیگر را بازگو کنند بهبود در رفتار همدیگر را شاهد خواهند بود.
رفتار اخلاقی در برابر خیانت همسر
معمولاً پس از گذشت مدت زمانی از شروع زندگی زناشویی اختلاف بین همسران آغاز می شود. از یک زاویه دید اختلافات زناشویی را می توان به طبیعی و غیرطبیعی تقسیم نمود. اختلافات طبیعی به ویژگی های فردی باز می گردد. سلیقه هر فرد، روحیات، شیوه تفکر، چیزهایی که دوست می دارد و یا متنفر است، می تواند عامل اختلاف با همسر باشد. این گروه از مشکلات زادگاه طبیعی دارد؛ چون هر فرد از مجموعه انسان ها ویژگی های منحصر به خود را داراست و با ازدواج نمی توان انتظار داشت به سرعت تغییر کند. برخورد منطقی همسران با این قبیل اختلافات می تواند مانع از بروز جدی آن در میدان زندگی باشد. در بین روایات اسلامی به موضوع «کفو» بودن زوجین اشاره شده است. کفو یا همسانی خانوادگی، فرهنگی و مذهبی زن و شوهر عاملی است که این قبیل اختلافات را کاهش می دهد. اما از همه مهم تر برخورد منطقی و پذیرش این نکته که هر انسانی وجوه ممتازی نسبت به دیگری دارد می تواند این مشکل را برطرف کند.
زادگاه برخی دیگر از مشکلات، غیرطبیعی است؛ مانند دروغ به همسر، خیانت، بی توجهی و عدم صدق. این موارد ربطی به ویژگی های طبیعی انسان ندارد و مانند دوست داشتن رنگ و یا غذای خاص نیست. این نوع از مشکلات از جنسی دیگر است و راه حل دیگری نیز طلب می کند. در این موارد می بایست به چند نکته توجه داشت. نخست اینکه به سادگی هرکس نمی-تواند همسر خود را به خیانت متهم کند. اصل اول در هر زندگی اعتماد است. اگر مرد به همسرش می گوید امروز کارم بیشتر از دیروز طول کشید، همسرش نمی تواند بگوید تو دروغ می گویی و با دوستانت بیرون رفته بودی. ریشه اختلاف و جدایی بسیاری از خانواده ها به تردید و شک برمی گردد. زندگی که همراه با شک نسبت به همدیگر باشد نه تنها لذت بخش نیست بلکه عذاب آور است.
نکته دیگر که باید به آن توجه داشت این است که بین زن و شوهر حرمتی مقدس وجود دارد و این حرمت نباید شکسته شود. اگر فردی اطمینان یافت که همسرش به او دروغ گفته و یا صداقت نداشته است باید در مرحله اول از روش های اخلاقی بهره بگیرد و او را متوجه اشتباهش بنماید، البته بدون اینکه به حرمت بین آنان آسیبی برسد. برخی از همسران به محض اینکه خطایی از همسرشان دیدند، تمام بنیان خانواده را به هم می ریزند و آنچه در توان دارند برای رسوایی و مقابله با همسرشان به کار می گیرند. آنان اعتقاد دارند که اگر از همان ابتدا با قاطعیت برخورد کنند دیگر شاهد چنین برخوردهایی نخواهند بود. این اعتقاد نادرست است؛ چون برای تربیت و آگاهی هرکس باید از روش مناسب بهره گرفت و نباید به سیم آخر زد، از طرف دیگر حرمت بین زن و شوهر باید تا پایان عمر حفظ شود و اگر شکسته شود زیانهای جبران ناپذیری در بردارد.
آنگاه که انسان با چنین برخوردهایی از جانب همسرش رو به رو می شود، لازم است با روشی همراه با محبت به او بفهماند از کار او ناراحت و نگران است. افرادی که به دستورات اخلاقی توجه ندارند همه یکسان نیستند، بلکه هر کدام در جایگاه خاصی قرار دارند. بسیاری از آنها به جهت حفظ آرامش حاکم در خانه حاضرند از خطاهای خود دست بشویند و آن را تکرار نکنند. این گروه از انسانها وقتی با نگرانی همسر خود رو به رو می شوند و فهمیدند با تکرار رفتار ناشایست خود ممکن است از نعمت آسایش محروم شوند و احتمال دهند رفتار همسرشان با آنان تغییر کند، در رفتار خود تجدید نظر می کنند.
استاد مرتضی مطهری مطلبی را از خواجه عبدالله انصاری نقل می کند که بسیار حکمت آموز است و ویژگی انسان های راستین را نشان می دهد. رعایت این نکته در زندگی زناشویی نشانه وجود اخلاق است. «تعبیری دارد خواجه عبدالله انصاری که شاید از خودش تعریف کرده. به هرحال او مرد عارف وارسته ای بوده. می گوید: « بدی را بدی کردن سگساری است». یک کس به آدم، بدی می کند. انسان در مقابل بدی او بدی می کند. این، سگ رفتاری است، چون اگر سگی سگ دیگری را گاز بگیرد او هم گازش می گیرد. «و نیکی را نیکی کردن خرکاری است». یک کس به آدم، نیکی می کند. انسان در مقابل نیکی او نیکی می کند. این هم کار مهمی نیست. نمی دانم دیده اید یا ندیده اید؛ هر کس مثل من دهاتی باشد دیده: یک الاغ وقتی که شانه یک الاغ دیگر را می خاراند، او هم فوراً شانه او را می خاراند. اگر دید او شانه او را می خاراند که از این خاراندن خوشش می آید، فوراً شانه رفیقش را می خاراند. «بدی را نیکی کردن کار خواجه عبدالله انصاری است.»(4) در زندگی زناشویی گاهی لازم است که کار ناشایست را به خوبی پاسخ داد. و انسان گونه رفتار نمود.
قرآن زن و شوهر را لباس یکدیگر معرفی می نماید.(5) از این تعبیر قرآنی برمی آید که همسران باید همچون مربی دلسوز رفتار همدیگر را اصلاح کنند و از عیوب همدیگر بکاهند. اگر زن یا مرد در زندگی زناشویی به همدیگر خیانت کنند، طرف مقابل نباید در مقام انتقام و ستیزه جویی قرار گیرد. او باید بکوشد با شیوه ای مناسب رفتار همسرش را اصلاح کند. اینکه برخی قصد دارند خیانت را با خیانت تلافی کنند، آسیب جدی بر پیکره خانواده وارد می شود. در اینجا کلوخ انداز را پاسخ سنگ نیست.
اگر رفتار ناشایست با این روش تربیتی اصلاح نشد و تکرار گردید، معلوم می شود تذکر همسر جدی گرفته نشده است و او به پیامدهای رفتار غلطش توجه ندارد؛ در این مرحله می بایست از مشاوری امین مدد خواست تا متناسب با نوع خیانت همسر راهی برای حل بحران خانواده بگشاید. طبیعی است که در اینجا نوع برخورد نسبت به مرحله قبل جدی تر و منطقی تر می-باشد.
پیشنهاد قرآن برای حل اختلاف و نزاع بین زن و شوهر صلح است. درسوره نساء آیه 128 آمده:« وَ إِنِ امْرَأَهٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِْمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنهَُمَا صُلْحًا وَ الصُّلْحُ خَیرٌْ وَ أُحْضرَِتِ الْأَنفُسُ الشُّحَّ وَ إِن تُحْسِنُواْ وَ تَتَّقُواْ فَإِنَّ اللَّهَ کاَنَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا» «و اگر زنى از شوهر خویش بیم ناسازگارى یا رویگردانى داشته باشد، بر آن دو گناهى نیست که از راه صلح با یکدیگر، به آشتى گرایند که سازش بهتر است. ولى بخل [و بىگذشت بودن]، در نفوس، حضور [و غلبه] دارد و اگر نیکى کنید و پرهیزگارى پیشه نمایید، قطعاً خدا به آنچه انجام مىدهید آگاه است.»(6) تاکید آیه بر گذشت و نادیده گرفتن لغزش های یکدیگر است. در این آیه به خوبی نقش اخلاق در بحرانهای زندگی دیده می شود و نتیجه ای که از آن حاصل می شود، گاهی غیرقابل تردید است. علامه طباطبایی در خصوص فراز پایانی این آیه به نکته ای شاره می کنند که توصیه خدا به اخلاق است. می فرماید: «این جمله موعظهاى است براى مردان که از طریق احسان و تقوا تجاوز نکنند و متذکر این معنا باشند که خداى عز و جل از آنچه مىکنند با خبر است، پس در معاشرت با زنان، جور و ستم نکنند و آنان را مجبور نسازند که از حقوق حق خود چشم بپوشند، هر چند که خود آنان مىتوانند چنین کنند.»(7)
نتیجه گیری
بدیهی است که صفات نیک اخلاقی به ارزش وجودی انسان می افزاید و به او نزد خانواده و اجتماع خویش جایگاه ممتازی می بخشد.
نقش اخلاق در زندگی زناشویی غیر قابل تردید است. انسان با اخلاق به همسر و فرزندش نزدیکتر است. صفات حسنه اخلاقی، حرمت عشق را پاس می دارد. نقش اخلاق در زندگی زناشویی تا به آنجاست که می تواند اختلاف بین همسران را کاهش دهد و از خیانت همسران به همدیگر جلوگیری کند.
انسانی که بکوشد در زندگی اخلاق نیکو داشته باشد در زندگی آرامش بیشتری دارد.
پی نوشت ها :
1 – طلبه درس خارج فقه و اصول حوزۀ علمیه اصفهان.
2 – ترجمه از محمدمهدی فولادوند.
3- آرون تی بک ، عشق هرگز کافی نیست ، ترجمۀ مهدی قراچه داغی ، چاپ چهارم ، بی جا ، انتشارات مترجم ، 1372 ش ، فصل 6 ، ص 144 و 145 .
4 – مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، چاپ بیست و سوم، تهران، انتشارات صدرا، خرداد 1381، ص 38.
5 – بقره، آیه 187.
6 – ترجمه از محمدمهدی فولادوند.
7 – سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان،ترجمه سید محمدباقر موسوی،چاپ پنجم،قم،دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1374، ج 5، ص 163.
منابع و مآخذ :
1- قران مجید با ترجمه از محمدمهدی فولادوند.
2- تی بک، آرون، عشق هرگز کافی نیست ، ترجمۀ مهدی قراچه داغی ، چاپ چهارم ، بی جا ، انتشارات مترجم ، 1372 ش.
3- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1374، ج 5.
4- مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، چاپ بیست و سوم، تهران، انتشارات صدرا، خرداد 1381.
منبع : راسخون