نویسنده: رضا حق پناه
نیاز به تعلیم و بسط اخلاق
انسان به وسیله ی هدایت فطری، امهات فضائل و رذائل را می شناسد و اصول اخلاق خوب و بد را ادراک می کند «فالهما فجورها و تقواها» (شمس، 8)
اما این بدان معنی نیست که مردم می توانند تمام مسائل اخلاقی را از پیش خود و بدون معلم بفهمند. روان انسان، علم اخلاق و پرسش های پدید آمده به قدری پیچده است که با بررسی های دقیق فلاسفه ی بزرگ در طول قرن ها، هنوز پاره ای از مسائل آن به خوبی روشن نشده و بشر- منهای ارتباط با وحی- نمی تواند با منطق علمی حتی به بعضی از سوالات مربوط به اخلاق پاسخ قطعی دهد.
نیاز اساسی بشر به دین در حوزه ی اخلاق، در جایی است که عقل انسان نمی تواند پیامد رفتارهای خود را به درستی تشخیص دهد و دستورات اخلاقی دین در مواردی که عقل به تنهایی قادر به تشخیص جهات حسن و قبح آنها نیست، ارشادی است، و لذا در آموزه های دینی بر اکتسابی بودن پاره ای از آموزه های اخلاقی تأکید شده که انسان باید آن ها را فرا گیرد و صرفاً به اخلاق طبیعی و باطنی اکتفا نکند. در قرآن کریم، از جمله اهداف بعثت پیامبران (ص) تعلیم و تزکیه، یاد شده است. امام صادق (ع) فرموده اند: خداوند پیامبران را به مکارم اخلاق آراسته داشته است، و هرکس این مکارم در او هست خداوند را سپاس گوید و اگر در او نیست خاضعانه از خداوند بخواهد تا این خصائص در او پدید آید، آنگاه حضرت دوازده خصلت نیکو را برمی شمارند (حرعاملی، بی تا، ج11، ح1).
علی (ع) می فرماید:
اخلاق خود را با صفات حمیده رام کنید، آنگاه آن را به سوی مکارم اخلاق بکشانید (حرانی، بی تا، 224).
این که پیامبر اکرم (ص) و حضرت ابراهیم (ع) در قرآن به عنوان اسوه ی جامعه ی بشری، معرفی شده اند و نیز این که از پیکار با خوهای پلید به جهاد اکبر و تهذیب نفس تعبیر شده است، و این که تخلق به اخلاق فاضله و قبل از آن شناخت آنها، نیاز به تجربه، تعلیم، تمرین و ممارست دارد، به خوبی بر می آید که این امر نیاز به راهبری صحیح و آگاه و دلسوز دارد. اولین گام شناخت عیوب اخلاقی هم مراجعه به عالم بینا و بصیری است که صفات پسندیده و ناپسند را به خوبی می شناسد.
ذوقی و سلیقه ای عمل کردن در حوزه های اخلاق، محصولی جز هرج و مرج و در نهایت افراط و تفریط مهلک در پی ندارد. همچنان که سایر بخش های جامعه نیازمند به راهبری صحیح و برنامه ریزی، تداوم و نظارت است، بخش اخلاق به عنوان گوهر دین جامعه هرگز بدون برنامه ریزی و نظارت دقیق بر اجرا به سامان نمی رسد.
توجه دین اسلام به ابعاد مختلف تربیت انسان، نشانگر اهمیت تعلیم، نظام وار بودن اخلاق اسلامی و توجه همه جانبه به همه ی ابعاد انسان است.
آغاز از خود
مشخصه ی بارز انسان که موجب امتیاز وی از سایر موجودات دیگر می گردد، قابلیت بی اندازه او در امر خودسازی است. انسان در مرحله زندگی، اسیر غرایز بی قید و شرط است. خوب و بد و حق و فضیلت و عدل و انصاف برایش مفهومی ندارد، تنها مقهور و مجذوب لذت جویی و سرگرمی است و اگر تربیت نشود تا پایان عمر به همین سان رفتار می کند و به تعبیر قرآن «اولئک کالانعام بل هم اضلّ» (اعراف، 179).
و به فرموده علی (ع) آدم هایی از این نوع که به استعداد خود نمی رسند، مردگانی در میان زندگان بیش نیستند (فیض الاسلام، بی تا، خطبه 87).
قرآن کریم در مورد اهتمام به کار تربیت خویشتن با بهانه جویی ها مبارزه می کند و متذکر می شود که قصور یا تقصیر دیگران یا منحرف بودن محیط، مجوزی برای قصور یا تقصیر من نخواهد بود: «علیکم انفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم» (مائده، 105)
همچنین، از پرداختن به دیگران و امر و نهی دیگران بیش از خودسازی و رسیدگی به امور خود به شدت انتقاد می نماید (بقره، 44؛ صف 2 و 3)
تربیت دیگران به عنوان یک وظیفه
پس از خودسازی، در نظام اخلاقی اسلام، رسیدگی به امر اخلاق و تربیت دیگران با عنوان احیای نفوس یاد شده است. در تفسیر آیه شریفه: «و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا»، امام باقر (ع) فرموده اند: «اخرجها من ضلال الی هدی» (عروسی، بی تا، 1/619).
تربیت انسان و آراسته شدن به فضائل اخلاقی، هدف زندگی اوست. جهان برای انسان، و انسان برای کمال آفریده شده و کمال آدمی مرهون امر مهم تربیت است. و لذا تربیت یک انسان همسنگ همه ی دنیا معرفی شده است، رسول اکرم (ص) به علی (ع) فرمودند: «یا علی لئن یهدی الله بک احداً خیر لک من الدنیا و مافیها» (شهید ثانی، 1363 8).
ارزش کار تربیتی و اخلاقی تا آنجا ارتقا می یابد که حتی می توان سرنوشت جنگ و صلح را نیز با آن سنجید و تنظیم نمود. و از این رو جهاد اسلامی نیز جزیی از یک کار تربیتی و جهاد مقدس است. علی (ع) در صفین می کوشید آغازگر جنگ نباشد و در پاسخ این تأخیر حمله به دشمن فرمود: «گر حتی یک روز جنگ را تأخیر بیندازم تا تعدادی از طرف مقابل به اردوگاه ما ملحق شده و هدایت یابند بهتر است تا وی را در حال گمراهیش بکشم…» (فیض الاسلام، بی تا، خطبه 55)
امام علی (ع) تربیت و رسیدگی به امور اخلاقی فرزندان را از حقوق فرزندان بر پدر می شمارند. در این میان نقش حکومت در پرداختن به تعلیم و تربیت بسیار مهم و برجسته است. چرا که هر نظام سیاسی، نظام اخلاقی و تربیتی مناسب با خود را می طلبد. راه برقراری، استحکام و دوام یک نظام سیاسی، مسلماً در گروه مقبولیت عمومی ارزش های آن است. مثلاً حکومت اسلامی به انسان های صالح، وارسته، خداترس و مومن نیازمند است که ستون فقرات نظام را تشکیل می دهند. اگر پیامبر (ص) مومنان مهجر و مجاهد را در مکه پرورش نداده بود، نه دولت اسلامی در مدینه مستقر می شد و نه میدان جنگ و جهاد اسلامی شاهد حضور و فداکاری آن صالحان و نیکان می گردید.
«الذین ان مکّناهم فی الارض اقاموا الصلوه و آتوالزکوه و امروا بالمعروف» (حج، 41)
این آیه بیانگر این حقیقت است که سیاست و حکومت اسلامی ضامن اجرای برنامه تربیتی و دیگرسازی است. یعنی نظام حکومت اسلامی موظف است، به عنوان ادای حق مسلم مردم، در جهت اصلاح نفوس و زدودن مفاسد باشد و آگاهی های لازم را به جامعه منتقل نماید.
علی(ع) می فرماید: «فامّا حقکم علیّ و.. تعلیمکم کیلا تجهلوا و تأدییکم کما تعلموا» (فیض الاسلام، بی تا، خطبه 34).
البته تربیت و حکومت هر کدام می توانند به یکدیگر کمک کنند، یعنی حکومت صالح مربی مردم صالح است و نظام تربیتی صحیح امکان استقرار و بقای یک نظام حکومتی صالح را فراهم می کند.
مبارزه با نفس و تربیت صحیح، علاوه بر این که در زندگی بشر نظم را برقرار می کند و نظام سیاسی صالح نیز محصول همین تربیت هاست، اما از سوی دیگر، همین تربیت در نهضت ها و جنبش های ضداستعماری و ضد ظلم نقش بسزایی دارد. در واقع مبارزات مقدس و جهاد اسلامی تا حد زیادی به آن بستگی دارد و بشر تا در مبارزه با نفس پیروزی به دست نیاورد در دیگر مبارزات مشکل خواهد توانست موفق شود. ملتی که غرق فساد و تباهی شد در مقابل دشمن خود نیز اسیر و برده و تسلیم خواهد شد. زیرا مبارزات انسان با دیگران، در صورتی که هدفی مقدس داشته باشد، به فداکاری، استقامت و اتحاد و اعتماد و دیگر لوازم اولیه هر مبارزه ی اصیل نیاز کامل دارد، و تا نفس در کنترل نفس قرار نگیرد، به دست آوردن این عوامل، اگر محال نباشد بسیار دشوار است.
کسی که نتوانسته با نفس خویش مبارزه کند، هواهای نفسانیه را از زیر پا گذارد و نفس امّاره را تحت کنترل خود در آورد و خود را بسازد، هرگز نمی تواند در راه هدف و عقیده از منافع شخصی چشم بپوشد و تسلیم دشمن نشود.
و به همین جهت بوده که وقتی غرب خواست اندلس اسلامی را از دست مسلمانان غیور خارج کند، هرچه کرد نتوانست، لذا زیرکانه در مدتی طولانی سعی کرد، تباهی، امور ضد اخلاقی و فساد و بی بندوباری را به صورت مجانی در میان مسلمانان رواج دهد و هنگامی که اکثریت قریب به اتفاق آنان مبتلا به فساد اخلاقی شدند، بر آن حمله برد و در مدتی کوتاه اندلس را به تصرف خود در آورد. و آن افراد غیور، دچار زبونی شده و قدرت دفاع هم از آنان سلب شده بود، و باعث شد آن سرزمین برای همیشه از دست مسلمانان خارج شود.
صفات برجسته و اصیل انسانی فقط در سایه خودسازی و مبارزه با نفس به دست می آید. کسی که به این صفات آراسته مسلح نباشد، هنگامی که به میدان مبارزه قدم می نهد- هرچند قهرمانی به نام باشد- اگر شکست هم نخورد، نمی تواند به راستی و درستی هدف و مقصود را بازیابد و از میدان نبرد پیروزمندانه بازگردد.
جنگ ها، ویرانی ها و بی حرمتی به انسانیت محصول زندگی ماشینی مبتنی بر پایه ی مادیت و عاری از معنویت و ارزش های اخلاقی است.
نگاهی به ویژگی های نظام اخلاق دینی- اسلامی
هرگونه بحث از نظام اخلاق اسلامی و کارایی و نقش آفرینی آن در جامعه بی ارتباط با سایر ارکان اسلام- اعتقادات و احکام- نیست. چنانکه نظام اعتقادی آن می تواند مسیر صحیح حرکت و جهان بینی امید آفرین را بسازد، نظام اخلاقی آن هم- به شرط تحقق و اجرا- می تواند زندگی عاری از اضطراب و آرام و پر از امید بسازد و انسان را در حرکت به سوی هدف اصلی خویش یاری نماید.
اولین ویژگی این نظام اخلاقی الهی بودن است. یعنی هدف و وسایل، شیوه ها و موانع تربیت را خداوند تعیین می کند- و به عبارت دیگر همان کس که در نظام تکوین مربی و تربیت کننده ی جهان خلقت است، در نظام تشریع نیز تربیت افراد را از طریق وحی طرح ریزی می کند و همه ی امکانات لازم را در جهت کمال انسان فراهم نموده و راه بشر را در جهت رشد هموار می نماید.
امام علی (ع) در دعای کمیل می فرماید: «یا من بدأ خلق و ذکری و تربیتی و برّی و تعذیتی».
در نظام تشریع مجموعه ی قوانین و مقرراتی که بشر را سعادتمند می کند، چنان مکتب نبوت را غنی و کامل ساخته که او را از مراجعه به هر مکتب دیگر بی نیاز می سازد.
در اسلام اخلاق وسیله است، هدف نیست. هدف خداست و کمال انسان در زندگی انسان و بندگی رابطه ای است میان خدا و بنده که غایت آفرنش انسان است. «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (انعام، 91).
علی (ع) عبادت کنندگان را سه دسته کرده، و از عبادت بایسته به عبادت احرار تعبیر فرموده است (فیض الاسلام، بی تا، حکمت، 229)
ویژگی دیگر اخلاق و تربیت اسلامی استمرار و تداوم آن است، که یک لحظه تعطیل بردار نیست. از قبل از تولد آغاز شده و به طور رسمی در مراحل کودکی و پس از آن، ادامه می یابد و تا دم مرگ تعطیل بردار نیست. از این رو مسؤولیت هر انسانی نسبت به تعلیم و تربیت و امور اخلاقی خود و دیگران هرگز پایان نمی پذیرد. نام این مسؤولیت نسبت به خود، خودسازی و نسبت به دیگران امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد گمراهان است.
از جمله ویژگی های مکتب اخلاقی اسلام آن است که همه ی قوای آدمی را در جهت پروردگارش هماهنگ می سازد، تضاد بین نیروها را حل می کند و تفرقه ی وجود انسان را به وحدت می رساند تا همه ی تارهای صوتی وجودی آهنگ موزون رشد را در جهت حق بنوازند. در نظام تربیتی اسلام، دو گونه انسان تربیت نمی شود که یکی برای کارهای خشونت آمیز مانند جنگ و اجرای حدود باشد و دیگری برای کارهای عاطفی مانند پرستاری و ترحم به ایتام و رسیدگی به محرومین. چرا که انسان در اسلام، مرکز عاطفه و عشق و احساس و همدردی و در عین حال کانون شهامت و صلابت است.
قرآن کریم می فرماید: «.. اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم» (فتح، 29)
و به گفته سعدی:
درشتی و نرمی به هم در به است
چو رگ زن که جراح و مرهم نه است
امام علی (ع) نشان داد که می شود تضاد بین قوا و حالات مختلف روحی را برطرف و غرایز را تعدیل، و نفس را تحت کنترل در آورد. آن حضرت هم با قاطعیت می جنگید و هم در برابر اشک کودک یتیم، زانوانش سست می شد. اگر این هماهنگی و تعدیل صورت نگیرد ممکن است استعدادی، استعدادهای دیگر را تباه نموده و اثر آن را خنثی نماید.
مکتب های تربیتی و اخلاقی یکی از سه حالت ذیل را دارند:
1) تربیت بهم ریخته و ناهماهنگ که محصولش انسانی است که بین کشش ها و جاذبه هایش متحیر و سرگردان است و قوای حیوانی و ملکوتی وی را به این سو و آن سو می کشاند.
با وجود ترس و دلهره، وانمود می کند که شجاع و جنگجو است و کنار معرکه منتظر است با این که طالب مادیات و اهل دنیاست، گه گاه خود را به زهد و تقوا منتسب می کند.
«و من النّاس من یعبدالله علی حرف فان اصابه خیراطمأن به و ان اصابته فتنه النقلب علی وجهه خسرالدنیا و الاخره ذلک هو الخسران المبین» (حج، 11).
2) نظامی که قوا و نیروها را در جهت مادیات هماهنگ می کند. «فمن الناس من یقول ربنا آتنا فی الدنیا و ماله فی الاخره من خلاق» (بقره، 200).
3) نظامی که قوا و استعدادها را در جهت آرمان های والا هماهنگ می کند تا سعادت دنیا و آخرت را با هم به دست آورد. این نظام قوا را تعدیل و غرائز سرکش را به گونه ای با هم هماهنگ می نماید تا هریک تنها در حد خود باقی بماند و با دیگر قوا بسازد. و در پرتو آن هم در دنیا بهره مند است و هم در آخرت: «و لو انّ اهل القری امنو و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء و الارض» (اعراف، 96).
تمام غرایزی که خداوند در وجود انسان قرار داده، طبعاً و بالذات خوب است، اما باید از طغیان آنها جلوگیری کرد. علم اخلاق در اسلام، علمی است که راه کنترل و هدایت این غرایز را به ما می آموزد، نه سرکوبی و ریشه کن کردن آنها.
امام صادق (ع) فرمود: «ما من شیء الا و له حد» (حرانی، بی تا، 269). (1)
پی نوشت ها :
1) آرزو بد نیست طغیانش بد است
هست دریا خوب و طوفانش بد است
گرچه هر میلی همایون مرکبی است
خارج از اندازه جولانش بد است
مایه آبادی و هستی است آب
سهمگین سیل خروشانش بد است
سردی و گرمی جهان را لازم است
شدت بیجا و بحرانش بد است
تا بود اندازه هر چیز است خوب
چون که شد خارج ز میرانش بد است
منبع:اندیشه حوزه، ش80-79
ادامه دارد…