نویسنده: اسماعیل شفیعی سروستانی
حقیقت بهار، نعمت بزرگ و روزی عظیم، حضرت صاحبالزّمان است که خطاب به حضرتش میگوییم: السّلام علی ربیعالانام و نضره الایّام. و صورت آن، نوروز است که در آستانهاش از خداوند طالب تحویل احوال میشویم. تحویل حال، تحویل عهد است. فصل ظهور نیز فصل بهار است، فصل زندگی زیر بیرق امام رئوف که مجال اعمال ولایت تام و تمام را مییابد و دولت کریمه را تأسیس میکند.
سخن اوّل : « رزق »
جمله آفریدهها، اعم از جماد، نبات، حیوان، انسان، جن، ملک و… روزیخوارند، طالب روزی و بسته روزیاند. همه آنچه که میطلبند و از آن سمییابند، رزق و روزیای است که به آنها میرسد؛ حتّی اگر از تمام مراتبش غافل باشند.
عموم مردم سادهترین و نازلترین مرتبه رزق را میشناسند و گاه آن را رزق معرفی میکنند؛ نان و آب و خورش روز و شب را. امّا، حسب آموزهها، همه آنچه که موجودی ارضی یا سماوی برای ماندن، رفتن و کمال بدان احتیاج پیدا میکند رزقی است که باید به او برسد. خواه نان باشد و آب و خواه علم باشد و سیر و سلوک در مراتب کمالی.
در دعای حضرت مهدی(ع) میخوانیم: «اللّهمّ ارزقنا توفیق الطّاعه و بعد المعصیه و صدق النیّه و عرفان الحرمه و…1 خداوندا، توفیق طاعت خودت را، دوری از معصیت را، صدق نیّت را و… روزیام گردان».
این همه باید روزی شود تا انسانی، دعاکنندهای بدان برسد و از ثمراتش بهره ببرد. چنانکه گاه در وقت دعا از خداوند میخواهیم تا زیارت حضرات معصومین(ع) و شفاعت ایشان را نصیبمان سازد.
مصرع زیبای « مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم » نیز ناظر بر همین معنی است. شاعر، طالب آن است تا به یاد حضرت دوست بودن، روزیاش باشد. در حقیقت میخواهد بگوید: غفلت و فراموشی یاد محبوب ازلی و ابدی هم میتواند روزی بشود و تنها این درخواست و دعاست که میتواند باعث تداوم روزی یاد محبوب شود.
سخن دوم : « سیر رزق »
روزی، به هر کمیّت و کیفیّت که باشد، رها و یله نیست، بیمنبع و مشرب و مجرا نیست و بیسبب از جایی به جایی نمیرود حتّی اگر درباره همه این موارد غفلت داشته باشیم و از آن بیخبر بمانیم.
در دایره علم حضرت خداوندی است که «ما تسقط من ورقهٍ الّا یعلمها و لا حبّه فی ظلمات الارض و لا رطبٍ و لایابسٍ إلّا فی کتابٍ مبین؛2 هیچ برگی بر زمین نمیافتد مگر آنکه خدا از آن آگاه است؛ از افتادن آن، علّت آن، سمت و سو و جریان حرکت آن و…»
به همان سان که «روزی»، از منبعی اخذ میشود و از مسیری عبور میکند تا به طالب و نیازمند آن برسد، مسدود شدن و منع آن هم بسته موانعی است. وقتی که ندانیم که همه چیز روزی است و صاحب مجرا و مسیر و باعث دارد، در اندیشه حفاظت از روزی و دفع موانع و رفع عوامل مسدودکننده هم نمیافتیم. چنانکه، همه ما، در طول حیات،بسیاری از روزها و ارزاق را از دست میدهیم و در حسرتش میمانیم بیآنکه از علّت قطع آن بپرسیم.
در فرازی از دعای رفیع کمیل میخوانیم:
«اللّهم اغفرلی الذّنوب الّتی تنزل النّقم، اللّهمّ اغفرلی الذّنوب الّتی تغیّر النّعم، اللّهمّ اغفرلی الذّنوب الّتی تحبس الدّعا…؛3 بار خدایا بیامرز برایم گناهانی را که فرو میبارند بدبختی را، بارخدایا بیامرز برایم گناهانی را که دگرگون میسازند نعمتها را، بارخدایا بیامرز برایم گناهانی را که جلوگیری میکنند از دعا».
درخواست کننده با زاری و ندبه از خداوند میخواهد تا مجموعه موانع و مسدود کنندههای روزی را از پیش رویش بردارد و گناهانی را بر او ببخشد که او را مستحقّ رزق و روزی سخت، هلاکتبار و مسدودکننده دعا میسازد.
بشر غافل، نابخردانه به دلیل ابتلا به علوم تجربی، از منشاء و مبدأ و مجرای حقیقی روزی، چشم میپوشد و عوامل اصلی قحطی و خشکسالی را نادیده میگیرد و خود را در گرداب هلاکت میافکند و حتّی گاه به زور و ضرب ابرهای آسمانی را در هوای کسب روزی بارور میسازد…
سخن سوم : « متولی رزق »
از هر که بپرسید، دست کم زبانی اقرار میآورد که: «روزیرسان خداست». او که از خزانه غیبی و حتّی از مسیری که بشر فکرش را هم نمیکند به او روزی میدهد. چنانکه در آیه 2 و 3 سوره طلاق آمده است که: «و من یتّق الله یجعل له مخرجاً، و یرزقه من حیث لایحتسب؛ و هر که از خدا بترسد برای او راهی برای بیرون شدن قرار خواهد داد، از جایی که گمانش را ندارد».
در آیات 15 سوره فجر، خداوند پرده از راز نعمتها و نقمتها برمیدارد. نکتهای ظریف میفرماید: «امّا آدمی، چون پروردگارش بیازماید و گرامیاش دارد و نعمتش دهد، میگوید: پروردگار من مرا گرامی داشت و چون بیازمایدش و رزق بر او تنگ گیرد میگوید: پروردگار من، مرا خوار ساخت. نه چنان است شما یتیمان را گرامی نمیدارید…» آیات ناظر بر این معانیاند که ابتلا و امتحان پرده از نعمتها یا رنجها و بلاها برمیدارند؛ در حالی که بشر گرفتار صورت و ظاهر قضایا، گاه نعمتها و اکرام و رنجها را به خواریهای خدادادی برمیگرداند؛ به خود غرّه میشود یا مأیوس و نومید. آیات عمل آدمی را (اعم از انجام تکالیف، خیرات و مبرّات، رسیدگی به ضعیفان و یتیمان و…) ناظر بر این همه میشناسد. با این همه، نمیتوان از این نکته غفلت کرد که این همه روزی، بیدلیل و واسطه به انسان نمیرسد.
سخن چهارم : « بزرگترین رزق و نعمت »
در باور دینی ماست که حجج الهی، امنای خداوند، خزانهداران او، فرودگاه وحی، معدن رحمت، ولی نعمتان، راه اویند.4 هم آنان که واسطه فیض خداوند برای همه موجودات اعم از جماد، نبات، حیوان، انسان، ملک، جن و… اند. یعنی هیچ رزقی از آسمان برای هیچ موجودی فرو نمیبارد الّا از طریق و به واسطه حجّت خداوند. به همان سان که هیچ دعا و درخواستی به آسمان نمیرود، مگر از طریق همان حجج.
در عصر امامت هر یک از حضرات، هم ایشان واسطه فیضند و قاسم روزی، چنانکه امروز در عهد امامت حضرت صاحبالزّمان(ع)، ایشان عهدهدار این امرند.
برای حضرت بیش از یکصد و هشتاد شأن ذکر شده است که واسطه فیض بودن تنها یکی از آن همه است. این امر، نکته لطیفی را در خود مستتر دارد و آن این است که، نعمت اوّل و بزرگترین نعمت خداوند که فتح باب جمله نعمتهای اوست، خلق ایشان و جعل مقام و منصب ایشان در عرصه هستی است. امام مبین و بر حق، از آن رو که امام بزرگترین و اصلیترین نعمت و کلیددار خزانه خداوند هستند، جمله موجودات به اذن خداوند روزیخوار او هستند و مدیون وجود شریفش.
چنانکه از قول حضرت اباعبدالله، امام ششم(ع) برمیآید: «لولا الحجّـ[ لساخت الارض باهلها؛ اگر حجّت نباشد، زمین اهلش را میبلعد».
ماندن، قرار، استمرار حیات زمین هم با همه ساکنانش باید روزی زمین بشود و به واسطه حجّت خداوند، زمین امکان ماندن مییابد.
شاید اگر ضرورت ماندگاری آسمان و زمین تا وقت معلوم در میان نبود، در اثر آنچه که از ناسپاسی و کافرنعمتی و ظلم مرتکب شدهایم، لحظهای روی ماندن و مجال دیدار هستی را نمییافتیم.
«غیبت» امام، ما را از بهرهمندی مستقیم محروم ساخت امّا، استحقاق عموم آفریدهها برای ماندن و روزیخوردن و حکمت خداوندی او را در پس پرده حفاظت نمود تا وقت معلوم ظهور فرا برسد.
غرق شدن بشر در ظلم و نکبت و اِدبار، حاصل جدایی میان ما و امام معصوم(ع) بود، امّا ماندگاری زمین نتیجه تداوم لطف و حکمت خداوندگار هستی؛ چنانکه درباره مراعات حال بندگان آمده است:
«نحن غیر مهملین لمراعاتکم؛ ما از کسانی نیستی که مراعات حال شما را نکنیم…»
و امّا سخن پنجم : « زیارت »
از میان سنن حسنه مانده از حضرات معصومین(ع)، سنّت زیارت، از جایگاه بلندی برخوردار است. زیارت دیدار و ملاقات مزور (زیارت شونده) است. مجالی برای نسبت یافتن و پیوند با آنکه زیارتش میکنیم، به خدمت در آمدن، یاد کردن و اعلام همافقی با حجج الهی است؛ ذکر عظیمی که پردههای غفلت را از جلوی دیدگان سر و دل آدمی میدرد. در میان همه زیارات رسیده، «زیارت اربعین امام حسین(ع)» جایگاهی رفیع و ویژه دارد.
«اربعین» نقطه عطف مهم و اوّلین نقطه عطف پس از واقعه جانسوز کربلا در روز عاشوراست.
اوّلین جوانه قیام اباعبدالله در اربعین بر شاخه نهال قیام عاشورا ظاهر شد.
دانه قیام، احیاگری و پاسداشت عهد الله در روز عاشورا، در زمین قتلگاه قرار گرفت.
عهدی که به واسطه غلبه اولیای کفر و شرک و ضلالت به فراموشی سپرده شده بود، عهد خدا و ولیّ خدا که بدل به عهد با طاغوت وا ئمّه ضلالت شده بود و امام حسین برای تجدید و تبدیل آن راست قامت، در میدان کربلا ایستاد؛ چنانکه، در این ماجرا، دین فسرده شده و سنّت فراموش شده، احیا گردید تا واسپس رسوایی فرزندخواندگان ابلیس مجال ظهور و بروز دوباره پیدا کند.
این همه و از جمله جریان ولایتمداری معصوم(ع)، به برکت و در اثر خون حسین و شهیدان کربلا، به ثمر نشست و در اربعین، اوّلین جوانه خود را آشکار ساخت.
زیارت اربعین، مسیری فراروی دیگران قرار داد تا امکان تداوم سنّت احیاگری و حفاظت از عهد فراهم آید و مانعی در برابر تحریفکنندگان دروغزن باشد. از همین مجرا بود که امکان تفسیر و تبیین قیام نیز فراهم میآمد.
شاید به واسطه این مهم است که امام حسن عسکری(ع) زیارت اربعین را در کنار چهار عمل دیگر به عنوان نشانه «شیعه بودن» ذکر میکنند.
زیارت، مجال پیوند قیام و زیارت شونده را با «آینده» ممکن میسازد. امر مهمّی که مانع از رسیدن قیام به بنبست و کهنه و فرسوده شدن آن میشود.
چنانکه میدانید، تنها زیارتی که هیچ سختی و شدّتی نمیتواند مانع از انجام آن شود، زیارت حضرت اباعبدالله(ع) است. پیوند قیام، تداوم احیاگری و حفظ عهد خداوند تا آینده، بسته به حفظ و مراقبت از این زیارت و مراعات سنّت زیارت است.
در آخرین فرازهای زیارت اربعین میخوانیم:
«أشهد أنّی بکم مؤمنٌ و بایابکم موقنٌ، بشرایع دینی و خواتیم عملی و قلبی لقلبکم سلمٌ و امری لأمرکم متّبع و نصرتی لکم معدّحتّی یاذن الله لکم…»
شهادت میدهیم که به ایشان مؤمنیم و به بازگشتشان یقین داریم و با اعلام عهد قلبی، امر آنان را مطاع و خود را برای نصرتشان آماده معرفی میکنیم تا آن هنگام که خداوند اذن بازگشت ایشان را پس از ظهور، حضرت صاحب(ع) بدهد. در عموم زیارات رسیده مانند «زیارت عاشورا و جامعه کبیره» ما رویکرد زایر به آینده را ملاحظه میکنیم. به همان سان که در جملگی زیارت «عهد قلبی» و اعلام آن عهد را ملاحظه میکنیم.
فاجعه کربلا و پس از آن، ماجرای غیبت، حاصل و محصول سستی عهد مسلمانان و گسست عهد آنان با امام مبین و واجب الاطاعه بود. همو که مظهر میثاق الله و عهد الله است. از همین مسیر، بازگشت و توبه و اعلام همراهی در گرو «تجدید عهد»، حفاظت از آن و آمادگی برای انجام شرایطش است.
هیهات که هماره از عهد و شرایط و ملزومات تجدید عهد و اهمّیت حفاظت از آن غافلیم و تبعات فراوان آن را هم نادانسته میپردازیم.
بخش زیادی از مشکلات مسلمانان به همین «تجدید عهد بیتضمین قلبی و سلوک عملی» بازگشت میکند.
اعلام «و نصرتی لکم معدّه» به امام حسین(ع)، در حقیقت اعلام «و نصرتی لکم معدّه» به خونخواه امام حسین(ع) است. اطاعت از اوامر و نواهی هم همین وجه را پیدا میکند. مگر نه این است که در زیارت عاشورا در دو فراز مهم، این آرزو را بیان میکنیم:
تجدید عهد و زیارت معصوم(ع)، مقدمه آمادگی و تقدیم همه عِدّه و عُدّه برای همراهی با خونخواه حسین(ع) است. تقارن ماه ربیع که در خود، آغاز امامت امام عصر(ع) را دارد، با بهار طبیعت، یعنی نوروز، ما را متذکّر دو بهار میسازد. صورت بهار که در فصل بهار میرسد و حقیقت بهار.
حقیقت بهار، نعمت بزرگ و روزی عظیم، حضرت صاحبالزّمان است که خطاب به حضرتش میگوییم: السّلام علی ربیعالانام و نضره الایّام. و صورت آن، نوروز است که در آستانهاش از خداوند طالب تحویل احوال میشویم. تحویل حال، تحویل عهد است. گسست عهد از غیر حضرت دوست و پیوند با صاحب عهد و ولیّ عصر، حضرت صاحب العصر و الزّمان(عج).
فصل ظهور نیز فصل بهار است، فصل زندگی زیر بیرق امام رئوف که مجال اعمال ولایت تام و تمام را مییابد و دولت کریمه را تأسیس میکند.
ایران، شیعهخانه حضرت است و مسلمان ایرانی، باید حافظ این عهد باشد و آماده برای نصرت تمام تا در وقت ظهور مقدّس بتواند به تمامی حامی و پشتیبان ظهور و قیام باشد.
بهار بر جویندگان بهار مبارک باد إنشاءالله.
پی نوشت:
1. مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی(ع).
2. سوره انعام، آیه 59.
3. فرازهایی از دعای کمیل، مفاتیح الجنان.
4. زیارت جامعه کبیره.
منبع: ماهنامه موعود شماره 97