یک قرن و چند سـال بـیشتر از طـلوع آفتاب نبوت نگذشته بود، که نظرهای مختلفی در زمینه اصول عقاید، در عالم اسلام پدید آمد، و قـیافههای مشاجرات و مباحثات گوناگون در میان مسلمانها نمودار گشت، از طرف دیگر اختلافهای سیاسی و کشمکشهای دامـنهدار میان دولت بنیامیه و بنیعباس کـه اوبـی رو به انقراض و دومی رو به اوج ترقی میرفت، افکار را مشوش میساخت، تا اینکه سرچشمه سرشار علوم و حقیقت و ترجمان اسرار مکتب عصمت و طهارت امام جعفر صادق علیه السّلام برای بیان حقایق قیام نمود، و در پرتو مـنطق رسا و استدلالهای عمیق و اساسی خود ظلمتهای مشکوک و شبهات را از میان برد و چهرهء دلارای حقیقت نمودار گشت، و مذهبی بنام: مذهب جعفری که شالوده آن بر اساس معارف آسمانی بود بوجود آمد.
مذهب یعنی: طریقه و روش؛ البـته مـعنای مذهب جعفری این نیست که امام جعفر صادق علیه السّلام مذهب جداگانهای غیر از امامان دیگر دارد زیرا جای شبهه نیست که گفتار و رفتار امامان دوازدهگانه علیهم السلام همگی سند و حجت اسـت و عـلوم همهء آنها موروث از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بوده و اجتهادی نیست؛ بلکه منظور این است که برای امام صادق علیه السّلام طبق اوضاع زمان فرصتی برای نشر معارف مذهبی دست داد که بـرای امـامان دیگر دست نداده بود و این فرصت و موقعیت به جهت چند چیز بود:
1- زمان امامت حضرتش طولانی یعنی متجاوز از سی سال بود گرچه زمان امامت امیرمؤمنان علی و امام زین العابدین و امـام مـوسی کـاظم و امام هادی(علیهم السلام) نـیز از سـی سـال متجاوز بود؛ ولی فرصت مناسب و موقعیت مساعدی که طبق اوضاع زمان و محیط برای آن حضرت در نشر معارف دینی پیش آمد نمود، برای آنهـا رخ نـداد.
2- در دوره زندگی آن جناب از طرفی افکار برای پذیرش حـقایق آمـدهتر و از طرف دیگر مذاهب و آراء گوناگون و بدعتها و ضلالتها پدید آمده بود، در این فرصت متناسب حضرتش برای ریشهکن ساختن اباطیل و شبهات و ابـراز حـقائق قـیام کرد؛ و البته جلوهء نور در محیط ظلمانی بهتر معلوم میگردد.
اهمیت شایانی به تالیف و تدوین کتاب می داد زیرا احتیاچ هر اجتماع را به علم و دانش پیشبینی می نمود و مـیخواست عـلم در هر عصری در اجتماع بشری جـاوید بـاشد و در این زمینه می فرمود: «بنویسید تا فراگرفتهها را حفظ کنید، و نوشتههای خود را محفوظ نگاهدارید که بعد به آنها محتاج خواهید گشت
3- کـشمکش های دامنهدار و انقلابات داخلی میان اتباع بنیامیه و بنیعباس درگرفت و ارکان سلطنت مروانیان متزلزل گردید و بنیعباس برای استحکام پایههای سـلطنتشان در کـوشش و کـشش بودند، این دو نیروی متضاد در برابر یکدیگر صف آرائی کرده و به هم مـشغول شـدند، و پس از انتقال سلطنت به بنیعباس آنها برای استوار ساختن پایههای دولت خود دست به اقدامات دامنهداری زده و به نـابود سـاختن دشـمنان خود پرداختند و در نتیجهء این سرگرمی ها آن سختگیری ها و محدودیتهائی که برای امامان دیـگر بـود از مـیان رفت، و در این مدت از زمان، امام جعفر صادق علیه السّلام به بیان حقایق پرداخت و جهانی را از نـور عـلم و حـکمت روشن ساخت بطوری که هر یک از کتاب های دینی را ورق بزنیم و در هر رشته از رشتههای علوم دیـنی دقـت کنیم کلمات گهربار آن حضرت را بیش از امامان دیگر مییابیم، کلماتی که بنای احکام دیـنی اسـت، کـلماتی که راه سعادت را نشان میدهد، کلماتی که روح را نشاط و جان را معرفت میبخشد آری در این فرصت مـناسب مـکتبی تشکیل داد و شاگردانی تربیت نمود که تعداد آنها به چهار هزار بالغ گردید، شاگردانی کـه از اطـراف و اکـناف بلاد اسلام به محضر پرفیضش حضور یافته از آن سرچشمهء معارف ربانی سیراب میگشتند.
جائی که تعداد راویـان احـادیث به چهار هزار بالغ گردد فکر کنید تعداد احادیثی که از آن حضرت نقل شـده اسـت بـه چندین هزار باید برسد!
برای نمونه ابان بن تغلب سی هزار حدیث از حضرتش نقل میکرد و مـحمد بـن مـسلم شانزده هزار حدیث جابر بن حیان از افاضات علمیش کتابی تألیف کرد کـه هـزار ورق بود خلاصه هر یک از آنها طبق استعداد خود در هر رشتهای سؤالاتی نموده و جوابها را یا بخاطر مـیسپردند یـا در دفتری ضبط میکردند.
«حسن بن علی وشاء» می گوید در مسجد کوفه نهصد نـفر را بـا چشم خود دیدم که همه میگفتند: حـدثنی جـعفر بـن محمد(یعنی جعفر بن محمد علیهماالسـلام مـرا حدیث گفت). ابن ابی الحدید می گوید: (جلد اول شرح نهج البلاغه صفحه 6): «فقه مـذاهب چـهار گانهء اهل سنت(شافعی؛ مـالکی؛ حـنبلی، حنفی) به حضرتش بـاز می گردد احـادیثی که فعلا در دست است قطرهای اسـت از دریـای فضیلت آن جناب.
در آن مکتب درخشان تعلیم با تربیت توأم بود و علوم را فقط بـرای نـشر معارف دین فرامیگرفتند و همین هدف مـقدس آنان را به کوشش در این راه وادار مـینمود. مـا اصول موادی را که آن حضرت در طـی تـعلیم به شاگردانش گوشزد مینمود از نظر خوانندگان محترم میگذرانیم:
هـر کس دانشمند مسلمانی را احـترام کند روز قیامت خدا را ملاقات میکند در حالی که خدا از او خشنود است و هر کس فقیه مسلمانی را اهانت کند روز قـیامت خـدا را ملاقات کند در حالتی که خدا بر او غـضبناک اسـت
1- از نظر اهمیت فراگرفتن علم میفرمود: «دانـش را طـلب کنید اگر به فرو رفتن در خـون ها و شـکافتن دریـاها باشد. »( جلد 17 بحار ص 265) باز فـرمود: «دوسـت نمیدارم(مجالس صدوق(ره)مجلس 11) جوان را مگر ایـنکه یـا دانشمند و یا دانشآموز باشد» و فرمود(محاسن برقی/ ج 1 ) یک حدیث دربارهء حلال و حرام از شخص راستگوئی فرابگیری بـهتر اسـت از دنیا و هرچه در دنیا است از طلا و نـقره.
2- از نـظر احترام عـلماء مـیفرمود: «هـر کس دانشمند مسلمانی را احـترام کند روز قیامت خدا را ملاقات میکند در حالی که خدا از او خشنود است و هر کس فقیه مسلمانی را اهانت کند روز قـیامت خـدا را ملاقات کند در حالتی که خدا بر او غـضبناک اسـت.»(بحارالانوار/ ص 81)
3- عـمروبن ابـی المـقدام می گوید برای نـخستین بـار که به محضر مبارکش برای اخذ حدیث بـار یـافتم فـرمود راستگوئی را پیش از حدیث گفتن فرابگیرد.( کافی باب الصدق و اداء الامانه)
4- فرمود: «عـلم را جـستجو کـنید و خـود را بـا حـلم و وقار پس از فراگرفتن علم بیارائید در مقابل متعلمین تواضع کنید و متعلمان نیز در برابر معلمان تواضع کنند، دانشمند متکبر نباشید که این رویهء باطل، حق شما را از میان میبرد.(مجالس شیخ صدوق مـجلس 17)
5- علم را بـه منظور خودنمائی و افتخار و جدال طلب نکنید. (جـلد 17 بحار ص 270)
6- دانش را هر اندازه که میخواهید فرابگیرید ولی بدانید تا بر طبق آن عمل نکنید نتیجهای نخواهید گرفت. هدف دانشمندان به کار بستن علم است و هدف سفیهان فقط نقل کـردن آن است. کسی که نیکی را به مردم تعلیم میکند و خود بدان عمل نمیکند مانند چراغی است که به مردم روشنی میبخشد ولی خودش میسوزد، عالم هنگامی که به علمش عمل نکند موعظهاش در دلها جـای گیر نـشود مانند قطرهء باران که از روی سنگ می لغزد و قرار نمیگیرد.( جـلد-1-بحار ص 81)
برای نمونه ابان بن تغلب سی هزار حدیث از حضرتش نقل میکرد و مـحمد بـن مـسلم شانزده هزار حدیث جابر بن حیان از افاضات علمیش کتابی تألیف کرد کـه هـزار ورق بود خلاصه هر یک از آنها طبق استعداد خود در هر رشتهای سؤالاتی نموده و جوابها را یا بخاطر مـیسپردند یـا در دفتری ضبط میکردند
7- اهمیت شایانی به تالیف و تدوین کتاب می داد زیرا احتیاچ هر اجتماع را به علم و دانش پیشبینی می نمود و مـیخواست عـلم در هر عصری در اجتماع بشری جـاوید بـاشد و در این زمینه می فرمود: «بنویسید تا فراگرفتهها را حفظ کنید، و نوشتههای خود را محفوظ نگاهدارید که بعد به آنها محتاج خواهید گشت.»( جلد 1-بحارالانوار ص 16)
این حوزههای علمی که هماکنون در جـهان تـشیع جلب توجه مینماید؛ و سـالیان دراز چـشم و چراغ جامعهء مسلمان بوده و هست، و صدها رجال فقه و دانش را در دامن خود تربیت کرده، و هزاران کتاب مفید در رشتههای مختلف بوجود آورده؛ شالودهء همه اینها به همت و توجه امام جعفر صادق علیه السّلام ریـخته شـده است و همچنان رو به عظمت و وسعت خواهد رفت تا ششمین فرزند آن حضرت یعنی حضرت حضرت صاحب الامر(ع) ظاهر گردد و در پرتو توجه حضرتش قرار گیرد.
فضایل و کمالات آن جناب به اندازهای است که کتابها در این زمینه تألیف گردیده و ما فقط بـرای نمونه توجه شما را به چند جمله که از زبان یکی از(محمد بن طلحهء شافعی متوفی سال 654 در کتاب مطالب السئول ) دانشمندان اهل سـنت نـقل گـردیده است جلب میکنیم: «امام صادق علیه السّلام از بزرگان و سادات اهلبیت رسالت است، صاحب گنج دانش و معرفت، دارای زهـد و عـبادات و اوراد پیوسته و تلاوت بسیار است، بیانات حکمتآمیزش ترجمان اسرار قرآن است و از دریای قرآن آسـمانی گـوهرهای گـرانبها پدید می آورد و اوقات خود را به انواع عبادات میگذراند دیدارش آخر ت را به یاد می آورد، و گوش فرادادن بـه احادیثش روح زهد را در وجود آدمی زنده مینمود، پیروی کردن از راهنمائیهایش موجب بهشت می گردید. قیافهء بـا عظمت و اعمال پاکیزهاش گـواهی مـی داد که از دودمان رسالت است، مناقب و فضایلش از شماره بیرون، و در دریای کمالاتش فهم حیران است؛ علوم و معارف درخشانی از وجودش سرچشمه گرفته که عقول بشری از احاطه به آن قاصر و عاجز است.!»
منبع: درسهایی از مکتب اسلام، اردیبهشت 1339، سال دوم – شماره 4