امام رضا علیه السّلام در توصیف امام فرموده اند:
« الامام الماء العذب علی الظلماء و الدال علی الهدی و المنجی من الردی. » (1)
امام علیه السّلام آب گوارا در حال تشنگی و دلالت کننده بر هدایت و نجات دهنده ای از سختی های هولناک است.
این صفت امام علیه السّلام همچون بقیّه ی اوصاف ایشان چشیدنی است. تا انسان تشنه نباشد، شیرینی و گوارایی آب را نمی تواند بفهمد. خوشا به حال کسی که تشنهی هدایت امام علیه السّلام باشد؛ در آن صورت می تواند از دست مبارک امام علیه السّلام سیراب شود.
اهل بیت علیهم السّلام انسان را از سختی های هولناک که با سقوط در آن هلاک می شود، نجات می دهند. از این رو به حکم عقل، انسان باید در سختی ها به دامان ایشان متمسک شود و از آنها کمک بخواهد.
کسی که امام را به این صفت بشناسد، اگر در مشکلات به کسی غیر از ایشان امید ببندد، کفران نعمت کرده است و اگر به هلاکت افتد، خود مقصر است؛ اما هر کس به در خانه ی ایشان رفته، طلب یاری کند، نجات می یابد:
«من اتاکم نجی. » (2)
هر کس نزد شما آید، نجات می یابد.
در این جا نمونه ای از دستگیری امام صادق علیه السّلام از یک تشنه ی هدایت را نقل می کنیم.
جناب ابوبصیر می فرماید:
همسایه ای داشتم که از مأموران دولت (سلطان ظالم) و اهل حرام خواری بود. شراب می خورد و مرا اذیّت می کرد. چند بار از او خواستم دست از اذیّت من بردارد، ولی فایده نکرد. یک بار به او اصرار کردم. گفت: فلانی، من آدم دردمند و گرفتاری هستم، ولی تو سالم و تندرست هستی. اگر مرا به مولایت معرّفی کنی امید دارم که خدا به وسیله ی تو مرا نجات دهد.
ابوبصیر می گوید: وقتی خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم حال او را بیان کردم. حضرت فرمودند: وقتی به کوفه رفتی او به دیدنت می آید. به او بگو جعفر بن محّمد برایت پیغامی فرستاده است: «روالی که در زندگی پیش گرفته ای رها کن. من برای تو نزد خدا بهشت را ضمانت می کنم. »
ابوبصیر گوید: وقتی به کوفه برگشتم همان شخص به دیدنم آمد در حالی که عدّه ی دیگری هم آمده بودند. وقتی منزل خلوت شد به او گفتم: وضع شما را به عرض امام رساندم. حضرت فرمودند: به او سلام برسان و بگو آن روالی که تا کنون داشته رها کند و من برای او نزد خدا بهشت را ضمانت می کنم. او گریه اش گرفت و پرسید: تو را به خدا! خود حضرت چنین چیزی به تو فرمودند؟ قسم خوردم که این کلام را حضرت به من فرمودند. پس گفت: کافی است، و رفت.
پس از چند روز کسی را سراغ من فرستاد و مرا به خانه اش دعوت کرد. وقتی به در خانه اش رسیدم، دیدم بدون لباس پشت در ایستاده و می گوید: ابابصیر، از هرچه در خانه داشتم (که حرام بود) بیرون آمدم و الآن همان طور که می بینی هستم (لباسی ندارم که بپوشم). ابوبصیر می گوید: رفتم و از دوستان برایش لباس تهیه کردم. چند روز بعد کسی را سراغ من فرستاد که من مریض شده ام، رفتم دیدم مریض است. من هم مرتّب به او سر می زدم و رسیدگی می کردم. یک بار که به دیدنش رفتم در حال احتضار بود، دیدم از حال رفت و بی هوش شد. بعد به هوش آمد و گفت: ای ابابصیر، مولای تو به عهدش نسبت به ما وفا کرد. و بعد از دنیا رفت.
ابوبصیر گوید: من به حج رفتم. در مدینه به خدمت امام صادق علیه السّلام رسیدم. هنوز کاملاً داخل نشده بودم که حضرت فرمودند: ای ابابصیر، ما به عهد خود در حقّ دوستت وفا کردیم. (3)
ائمّه علیهم السّلام تشنگان هدایت را این چنین سیراب می کنند و شکر قلبی نسبت به این ویژگی امام علیه السّلام اعتقاد به این توانایی در ایشان است.
پی نوشتها:
1. اصول کافی: کتاب الحجّه، باب نادر جامع فی فضل الامام علیه السّلام، ح 1.
2. از عبارات زیارت جامعه، بحارالانوار: ج 102 ص 129.
3. بحارالانوار: ج 47 ص 145.
منبع: کتاب آشنای غریب