1- از جهت تکوینی
امام علیه السّلام نعمت مورد سؤال خداوند
برای این که انسان بتواند در وادی شکر پروردگار قدم گزارد، در درجه ی اوّل باید نعمت شناس باشد، یعنی بداند خدا چه نعمت هایی در اختیار او قرار داده است. خداوند برخی از نعمت های خویش را نسبت به برخی دیگر، برتر داشته است و کوتاهی کردن از شکر آنها را به هیچ عنوان جایز نشمرده و تصریح فرموده که از انسان ها درباره ی آنها سؤال می فرماید:
«لتسئلن یومئذ عن النعیم. » (1)
در آن روز (قیامت) از نعمت، مورد سؤال قرار می گیرید.
نعمتی که روز قیامت مورد پرسش پروردگار قرار می گیرد به تصریح مفسّران معصوم قرآن، نعمت وجود اهل بیت علیهم السّلام است.
امیرالمؤمنین علیه السّلام در بیان این نعمت می فرمایند:
«نحن النعیم. » (2)
ما نعمت هستیم.
و امام صادق علیه السّلام تصریح فرموده اند که:
ما اهل بیت آن نعمتی هستیم که خدا به سب ما بندگان را نعمت داده است… و این نعمتی است که منقطع نمی شود.
… و خداوند از حقّ این نعمتی که به ایشان ارزانی داشته – یعنی پیامبر و عترت ایشان – از آنها سئوال می کند. (3)
آیا ما به این حقیقت که نعمت امام علیه السّلام مورد سؤال قرار می گیرد توجّه داریم؟ چگونه با این نعمت عظمی برخورد کرده ایم؟
حقیقت این است که خداوند هیچ نعمتی را بزرگ تر از نعمت ولایت اهل بیت علیه السّلام بر انسان ها ارزانی نداشته است. قرآن کریم می فرماید:
«فاذکروا آلاءالله لعلکم تفلحون. » (4)
پس نعمت های خدا را یاد کنید شاید که رستگار شوید.
امام صادق علیه السّلام در بیان منظور از «آلاء الله» در آیه ی شریفه چنین فرموده اند:
آن بزرگ ترین نعمت های خدا بر خلقش می باشد و آن ولایت ماست. (5)
اگر چنین است، اوّلین درجه ی شکر نعمت امام علیه السّلام اعتراف قلبی به همین حقیقت می باشد؛ یعنی این که ایشان را بزرگ ترین نعمت خدا در زندگی خود بدانیم و بیشتر از هر نعمت دیگری در صدد شکرگزاری از وجود پربرکتش برآییم. بنابراین، بیشتر از هر چیز باید به تبیین نعمت وجود امام علیه السّلام بپردازیم که از دو جهت تکوینی و تشریعی قابل بحث می باشد.
الف- نعمت بودن امام علیه السّلام از جهت تکوینی
امام غائب، نعمت باطنی
اصل وجود امام، نعمتی است که منقطع نمی شود و پروردگار مهربان این نعمت را بدون هیچ گونه استحقاقی به آفریدگانش عطا فرموده و می فرماید. البتّه این نعمت گاهی به صورت آشکار و گاه پنهان نصیب بندگان می شود، ولی آشکار یا پنهان بودن آن در نعمت بودنش اثری ندارد. خداوند متعال در قرآن کریم به این مطلب توجّه داده است:
«اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه. » (6)
خدا نعمت های ظاهری و باطنی خود را بر شما کامل کرد.
امام کاظم علیه السّلام در تفسیر این آیه فرموده اند:
نعمت آشکار، امام آشکار است و نعمت باطن امام غائب است. (7)
مردم از طرق مختلف می توانند به امام ظاهر و شناخته شده مراجعه کنند و از وجودشان بهره مند گردند؛ امّا شخص امام غائب شناخته نمی شود و لذا از جنبه های بسیاری محرومیّت از این نعمت، دامنگیر مردم زمان غیبت شده است، ولی نفس وجود امام علیه السّلام از بسیاری جهات دیگر، نعمت است که این جهات، موکول به شناخته شدن ایشان نیست و این همان چیزی است که به فایده ی تکوینی وجود امام علیه السّلام تعبیر می شود.
فایده تکوینی بودن امام علیه السلام بر روی زمین
خداوند متعال، نظام دنیا را به گونه ای قرار داده است که بدون وجود امام علیه السّلام امکان زندگی روی زمین وجود ندارد؛ چرا که زمین به برکت امام علیه السّلام قرار و آرامش پیدا کرده است. بنابر روایات معتبر بسیاری، خداوند ائمه را ارکان زمین قرار داده؛ یعنی زمین به وجود ایشان استوار و قائم است. (8)
در این مورد روایتی را از قول امام صادق علیه السّلام بیان می کنیم:
«… جعلهم اللّه ارکان الارض ان تمید بهم. » (9)
خدا ایشان را ارکان زمین قرارداده است، تا این که آنها را به تزلزل و اضطراب نیندازد.
«ماد – یمید» به معنای نوسان و لرزش در آوردن است و به حرکاتی اطلاق می شود که هنگام زلزله ایجاد می شود. در زمان زلزله، زمین قابل سکونت نیست، پس اگر امام نباشد زمین قرار و آرامش نخواهد داشت و نمی تواند مسکن باشد. ارزش این نعمت – که همان امکان سکونت است – در شرایط زلزله آشکار می شود. بنابراین باقی ماندن در دنیا و سکونت بر روی زمین، متوقّف بر وجود امام علیه السّلام است. البته نه تنها زمین بلکه آسمان هم به برکت امام علیه السّلام نگاه داشته شده است.
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله در روایتی در وصف اهل بیت علیهم السّلام می فرمایند:
خدا به وسیله ی ایشان، آسمان را از این که بدون اجازه ی او بر زمین افتد، نگاه می دارد و به وسیله ی ایشان، زمین را حفظ می کند که اهل خود را به تزلزل در نیاورد. (10)
افتادن آسمان بر زمین، نشانه ی به هم خوردن نظام آفرینش است و بقای این نظام به برکت وجود امام علیه السّلام است. علاوه بر این که نظام آسمان و زمین بر محور وجود امام علیه السّلام است، بقیه ی اموری که برای حیات انسان ضرورت دارد نیز متوقّف بر وجود ایشان است.
امام صادق علیه السّلام فرموده اند:
به سبب ماست که درختان میوه می دهند و میوه ها به ثمر می رسند و رودها جاری می شوند و به سبب ما باران از آسمان می بارد و گیاهان و سبزیجات زمین می رویند. (11)
در یک کلام، وجود همه ی نعمت های الهی، موکول به نعمت وجود امام علیه السّلام است و به واسطه ی وجود مقدس ایشان، همه ی موجودات می توانند زنده و باقی بمانند. این نوع انتفاع موجودات از امام علیه السّلام، فرع بر شناخته شدن ایشان نیست. افراد، چه امام را بشناسند و چه نشناسند،چه تسلیم ایشان بشوند و یا هیچ اعتقادی به ایشان نداشته باشند، در هر حال به برکت وجود امام، روی زمین سکونت داشته، از نعمت های مختلف آن بهره مند می شوند.
زمین و همه ی محصولات آن، ملک امام علیه السّلام است
رکن بودن امام علیه السّلام نسبت به زمین را دانستیم و روشن شد که نفس وجود امام علیه السّلام دارای مجموعه ای از فواید تکوینی است. برای این که سر این مطلب را بدانیم باید به این حقیقت توجه کنیم که اصولاً خداوند زمین را برای ایشان خلق نموده است و آنها مالک واقعی زمین و ثمرات آن هستند. روایات بسیاری بر این موضوع دلالت می کنند که ما در این جا به ذکر چند نمونه از آنها می پردازیم.
امام باقر علیه السّلام فرمودند:
در کتاب علی علیه السّلام در مورد آیه ی «ان الرض للّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتّقین. » (12) چنین یافتیم: من و اهل بیتم کسانی هستیم که خدا زمین را به صورت ارث به آنها واگذار نموده است و ما پرهیزگاران هستیم و همه ی زمین از آن ماست. (13)
در حدیث دیگری امام صادق علیه السّلام می فرمایند:
هرچه از زمین در اختیار شیعیان ماست، بر ایشان حلال است تا روزی که امام عصر علیه السّلام قیام کند، ولی زمین هایی که در اختیار غیر شیعه است استفاده ای که از آن می کنند حرام است تا زمانی که قائم ما قیام کند، پس او زمین را از دستشان می گیرد و آنها را با خواری بیرون می کند. (14)
به صورت ظاهر، همه ی انسان ها اعم از شیعه و غیر شیعه، به طور مساوی می توانند از ملک امام علیه السّلام استفاده کنند ولی تصرف در ملک ایشان بدون رضایتشان حرام است. البته رضایت ایشان هم عین رضایت پروردگار است چون خداوند، قلوب ائمّه علیهم السّلام را محل ورود اراده ی خود ساخته است به طوری که اگر خدا چیزی را بخواهد آنها هم می خواهند. (15)
همه ی دنیا برای امام علیه السّلام خلق شده است
خداوند متعال، نه تنها زمین، بلکه همه ی دنیا را برای امام علیه السّلام آفریده است. در روایت آمده است:
دنیا و هر آن چه در آن است، متعلّق به خدا و رسولش و ما اهل بیت است، پس هر که چیزی از مال دنیا به دست آورد، باید تقوای خدا پیشه سازد و حقّ خدای تبارک و تعالی را ادا سازد و با برادرانش نیکی کند و اگر چنین نکند خدا و رسولش و ما از او بیزار خواهیم بود. (16)
همهی نعمت های دنیا متعلّق به امام است و ما که از این نعمت ها استفاده می کنیم، در درجه ی اوّل باید صاحب آن را بشناسیم و سپس با رعایت سه شرطی که در حدیث فوق فرموده اند در جهت شکرگزاری از آنها قدم برداریم و خود را مدیون امام بدانیم و در جهت فرامین ایشان قدم بگذاریم.
امام علیه السّلام مالک آخرت هم هستند
سلطنت امام علیه السّلام محدود به دنیا نیست، بلکه خداوند آخرت را هم برای ایشان خلق نموده است. ابوبصیر می گوید از امام صادق علیه السّلام پرسیدم «آیا امام نباید زکات بدهد؟ » فرمودند:
سخن محال گفتی. آیا نمی دانی دنیا و آخرت از آن امام است، هرجا بخواهد آنها را قرار می دهد و به هر کس بخواهد واگذار می کند. از طرف خدا چنین حقی به ایشان داده شده است. (17)
همان طور که امام صاحب اختیار همه ی دنیا می باشند، اختیار کامل در عطای اخروی نیز به ایشان داده شده است. در حقیقت، ثواب و عقاب اخروی مطابق خواست امام بین مؤمنان و کافران تقسیم می گردد.
آنها از طرف خدا مجاز هستند که بهشت و جهنم را بین افراد تقسیم کنند. البته، چون این بزرگواران بندگان مخصوص و تربیت شدگان خاص الهی هستند، خواست ایشان عین خواست خدا بوده، به دلیل هوی و هوس شخصی نیست. بنابراین، معیارهایی که برای تقسیم ثواب و عقاب الهی دارند یا این که در چه موردی با عدل و در چه موردی با فضل رفتار کنند، دقیقاً مبین معیارهای الهی در این موارد است. به تعبیر دقیق تر اصولاً ارادهی ثواب یا عقاب خدا و عدل یا فضل او، در هر موردی از خواست و عمل اهل بیت علیه السّلام معلوم و مشخص می شود.
به این ترتیب تقسیم کردن بهشت و جهنم به وسیلهی امام علیه السّلام همان تقسیم خداست. به همین جهت است که امیرالمؤمنین علیه السّلام فرموده اند:
«انا قسیم اللّه بین الجنّه و النّار لایدخلها داخل الّا علی حدّ قسمی. » (18)
من از طرف خدا قسمت کننده بین بهشت و دوزخ هستم به طوری که هیچ کس داخل آنها نمی شود مگر به صورتی که من قسمت کرده ام.
وساطت امام علیه السّلام در انعام خدا به خلق
از مجموع آن چه در این فصل بیان شد، این نتیجه مهم به دست می آید که همه ی نعمت های دنیوی و اخروی به برکت امام علیه السّلام به دیگر مخلوقات می رسد. همه ی این نعمت ها متعلق به امام علیه السّلام است و دیگران به لطف و عنایت ایشان حقّ استفاده از آنها را پیدا می کنند. لذا می توانیم تعبیر واسطه و وساطت را در حقّ امام علیه السّلام به کار بریم و بگوئیم «ایشان واسطه ی همه ی نعمت های الهی بر ما هستند و یا این که همه ی نعمت های خدا به وساطت ایشان به ما می رسد».
در زیارت جامعه ی کبیره خطاب به ائمّه علیهم السّلام چنین می خوانیم:
خدا فقط به سبب شما باران را نازل می کند، به سبب شماست که خدا آسمان را نگه می دارد که روی زمین نیفتد (نظم موجود بین آنها حفظ می شود) به واسطه شماست که خدا ناراحتی ها را رفع می کند و گرفتاری ها را تنها به وسیله ی شما از بین می برد. خدا فقط به سبب شما ما را از خواری و پستی بیرون آورده و گرفتاری هایی را که در آن فرو رفته بودیم برطرف نموده است و (خدا فقط به واسطه ی شما) ما را از سقوط در وادی هلاکت و آتش (عذاب خویش) نجات داده است.(19)
ثبات و تعادل روحی در انسان و رفع ناراحتی و گرفتاری از وی، تنها و تنها به برکت ائمه علیهم السّلام حاصل می شود و از همه مهم تر، نجات و رستگاری در آخرت هم فقط با دستگیری معنوی امام میسّر است.
حسین بن روح نوبختی، نائب سوم امام زمان علیه السّلام در دوران غیبت صغری، از قول امام زمان علیه السّلام در ضمن زیارتی که برای ماه رجب تعلیم فرموده اند، نقل کرده است که:
«فبکم یجبر المهیض و یشفی المریض و عندکم ما تزداد الارحام و ما تغیض. » (20)
شکستگی ها فقط به واسطه شما التیام می یابد و بیماران صرفاً به وسیله ی شما بهبود پیدا می کنند و کم و زیاد شدن آن چه از رحم مادران خارج می شود، نزد شماست.
هر نوع شکستگی که در جسم و یا روح و قلب کسی به وجود آید، به واسطهی امام علیه السّلام جبران می شود. التیام همهی زخم ها به دست ایشان است و نعمت اعطای فرزندان هم به برکت وجود امام علیه السّلام می باشد.
توضیحی در معنای وساطت فیض
اگر بخواهیم توضیحی دربارهی نحوهی وساطت فیض ائمه علیهم السّلام بدهیم، باید به این حقیقت توجه داشته باشیم که این مطلب فراتر از قلمرو کشف عقلانی است و عقل ما، نفیاً و اثباتاً در این موضوع، حکمی ندارد. بنابراین، اگر چیزی بتوان گفت، صرفاً بر مبنای ادله نقلی، اعم از قرآن و احادیث می باشد. وقتی به دلایل نقلی رجوع می کنیم، به بیانات مختلفی از ائمه علیهم السّلام در نحوه ی وساطت فیض ایشان بر می خوریم که ارائه یک معنای مشخص را به صورت قطعی و نهایی در این مسأله برای ما مشکل می سازد. اینک به تبیین یکی از این فرمایش ها و توضیح ادلهی آن اکتفا می کنیم. فردی بی دین خدمت حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام آمد و به ایشان عرض کرد:
اگر در قرآن تناقض نبود من دین شما را می پذیرفتم! حضرت فرمودند: تناقض در قرآن چیست؟ او آیاتی از قرآن را که به نظرش متناقض آمده بیان کرده، و می گوید:
در قرآن آمده است:
«قل یتوفاکم ملک الموت الذی و کل بکم. » (21)
بگو فرشتهی مرگ که بر شما گماشته شده است، شما را قبض روح می کند.
در جای دیگر چنین است:
«الله یتوفی الا نفس حین موتها. » (22)
خداوند جان ها را هنگام مرگشان قبض می کند.
و در جای دیگر می فرماید:
«الذین تتوفیهم الملائکه طیبین» (23)
کسانی که فرشتگان آنها را در حال پاکی، قبض روح می کنند.
خداوند در جایی گرفتن جان ها را به خودش نسبت داده و در جاهای دیگر کار فرشتگان دانسته است این ها با یکدیگر تناقض دارند.
امام علیه السّلام فرمودند: «خداوند قبض روح را بدون واسطه انجام نمی دهد، بلکه این کار را توسط فرستادگان و فرشتگانش انجام می دهد.
آن حضرت سپس به یک قاعدهی کلی اشاره فرموده اند:
«فعل رسله و ملائکته فعله لانهم بأمره یعملون. »
کار فرستادگان و فرشتگان خدا در حقیقت کار خود اوست، چون آنها به فرمان او کار می کنند.
اگر کسی به فرمان دیگری دقیقاً همان چیزی را که او خواسته، انجام دهد، کارش به او منسوب است و می توان فرمان دهنده را فاعل حقیقی آن کار دانست؛ مثلاً اگر کسی به دستور دیگری مرتکب قتل نفس شود و دقیقا مطابق آن چه او دستور داده این کار را انجام دهد، می توان حقیقتاً امر به قتل را قاتل دانست. در این جا خدای متعال نه تنها به فرشتگان امر می کند، بلکه قدرت انجام آن را هم به آنها می دهد و آنها این قدرت را صرفاً از خدای متعال می گیرند. سپس فرمودند:
… فرشتهی مرگ، یارانی از فرشتگان رحمت و عذاب دارد که آنها دقیقاً به فرمان او عمل می کنند و (به همین دلیل) کار آنها کار خود اوست و هرکاری انجام دهند به او نسبت داده می شود. پس کار آنها (اعوان ملک الموت) کار خود ملک الموت است.
از طرفی کار ملک الموت هم خداست و این هر دو یک علت دارد و آن این که یاران ملک الموت به فرمان او عمل می کنند و او هم به فرمان خدا عمل می کند، پس کار آنها کار خدا خواهد بود.
سپس به طور کلی می فرمایند:
«لانه یتوفی الانفس علی ید من یشاء، و یعطی و یمنع و یثیب و یعاقب علی ید من یشاء، و ان فعل امنائه فعله کما قال: «و ما تشاؤون الا أن یشاء الله. » (24)
چون خدا جان ها را به واسطهی هر کس که بخواهد می گیرد و به وسیلهی هر کس که بخواهد می بخشد و باز می دارد و ثواب می دهد و عقاب می کند به این علت، کار امین های خدا، کار خداست، همان طور که (خطاب به امناء خود) فرمود: «و شما نمی خواهید مگر این که خدا بخواهد. »
ملائکه فاعل های مختار هستند ولی چون دقیقاً مطابق امر خدا عمل می کنند کار آنها در حقیقت کار خداست و آنها به منزلهی دست خدا عمل می کنند؛ و به طور کلی هر غیر خدایی که کارش، کار خدا محسوب شود، به دلیل عصمتی که دارد، قطعاً از امناء الهی است. مصداق کامل این ایادی، ائمه علیهم السّلام هستند که در زیارت مأثور جامعهی کبیره می خوانیم: «السلام علیکم یا… امناء الرحمان» (25)
بنابراین، هیچ اشکالی ندارد که خدای متعال در کلیهی انعام های خود، کار اختیاری ائمه علیهم السّلام را کار خود بداند و «علی ید» ایشان نعمت هایش را بر مخلوقات جاری سازد.
امام سجاد علیه السّلام در روایتی امر «روزی» را این گونه تشریح فرموده اند:
ای ابوحمزه! قبل از طلوع آفتاب نخواب،چون من از خوابیدن تو در این وقت کراهت دارم، (زیرا) خدا روزی بندگان را در این وقت تقسیم می کند و به واسطهی ما آن را جاری می سازد. (26)
جالب توجّه است که تقسیم روزی، مانند قبض روح به ملائکه هم نسبت داده شده است.
امام رضا علیه السّلام ذیل آیهی شریفه «فالمقسمات امراً» (27) فرمودند:
فرشتگان، روزی انسانها را بین طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم می نمایند. (28)
با جمع بین روایات مشخص می شود که در هر حال خدای سبحان، تقسیم کنندهی روزی است و این امر را به دست امناء خود، یعنی ائمه علیهم السّلام و ملائکه سپرده است و البته ملائکه هم تحت فرمان اهل بیت علیهم السّلام عمل می نمایند.
امام موسی بن جعفر علیه السّلام فرمودند:
هیچ فرشته ای نیست که خدا او را برای کاری فرو فرستد، مگر این که از امام شروع می کند و آن کار را خدمت امام عرضه می کند و به طور کلی آمد و شد ملائکه از جانب خدای تبارک و تعالی به سوی صاحب این امر(حجت خدا) است. (29)
خدای متعال همهی مخلوقات را مطیع و فرمانبردار ائمه علیهم السّلام قرار داده و فرشتگان نیز از این امر مستثنا نیستند. امام حسین علیه السّلام فرموده اند:
«والله ما خلق الله شیئاً الا و قد امره بالطاعه لنا. » (30)
قسم به خدا، خدا چیزی را نیافریده، مگر آن که به او امر فرموده تا از ما اطاعت و فرمانبری کند.
پس در حقیقت، فرشتگان هم آن چه را متعلق به امام است، با اجازهی ایشان بین خلائق تقسیم می کنند. ناگفته نماند که وساطت ائمه علیهم السّلام در رسیدن فیض الهی به بندگان، ضرورت عقلی ندارد و در نتیجه، این مسأله، الزامی برای خدا ایجاد نمی کند. به عبارت دیگر خدا می توانست نعمت های خود را مستقیماً به مخلوقات ارزانی دارد، ولی ارادهی خدا بر این تعلق گرفته که همهی نعمت ها را توسط امام به خلایق ببخشد. (31)
ولی نعمت بودن امام علیه السّلام
دانستیم که همه ی دنیا و آخرت ملک امام است و همهی نعمت های دنیوی و اخروی به برکت و وساطت ایشان به ما می رسد و ما طفیلی و ریزه خوار سفرهی ایشان هستیم. به عبارت دیگر، ائمّه ولیّ نعمت ما هستند؛ همان طور که امام هادی علیه السّلام در زیارت جامعهی کبیره اهل بیت علیهم السّلام را اولیاء النعم می خوانند. ولی به معنای صاحب اختیار و اولی به تصرف است. اولیاء النعم صاحب اختیار همهی نعمت های ما هستند؛ اگر نخواهند، در دنیا و آخرت به کسی نعمتی نمی دهند و اگر بخواهند تفضل نموده و از ملک خود به دیگران عطا می فرمایند. بنابراین، ما به خاطر هر نعمتی هر چند به ظاهر کوچک باید خود را مدیون ایشان بدانیم و حقّ ایشان را هم ادا نمائیم.
پی نوشتها:
1. سوره ی تکاثر آیه ی 8 .
2. بحارالانوار: ج 24 ص 52 ح 5.
3. تفسیر نورالثقلین : ج 5 ص 663 ح 15.
4. سوره ی اعراف آیه ی 69.
5. بحارالانوار : ج 24 ص 59 ح 35.
6. سوره ی لقمان آیه ی 20.
7. کمال الدّین : باب 35 ح 7.
8. در اصول کافی که از معتبرترین کتب روائی شیعه است بابی تحت عنوان «انّ الائمه هم ارکان الارض» وجود دارد.
9.اصول کافی: کتاب الحجّه، باب ان الائمه هم ارکان الارض، ح 2.
10. بحارالانوار: ج 27 ص 120.
11. اصول کافی: کتاب الحجّه، باب النّوادر، ح 5.
12. سوره ی اعراف آیه ی 12.
13. اصول کافی: کتاب الحجّه، باب ان الارض کلّها للإمام علیه السّلام، ح 1.
14. همان: ح 3.
15. بحارالانوار: ج 24 ص 305 ح 4.
16. اصول کافی: کتاب الحجّه ، باب انّ الارض کلّها للامام علیه السّلام، ح 2.
17. همان: ح 4.
18. اصول کافی: کتاب الحجّه ، باب انّ الائمه علیهم السّلام هم ارکان الارض، ح3.
19. بحارالانوار: ج 102 ص 131.
20. بحارالانوار : ج 102 ص 195.
21. سوره ی سجده آیه ی 11.
22. سوره ی زمر آیه ی 42.
23. سوره ی نحل آیه ی 32.
24. احتجاج طبرسی: ج 1 ص 367 و 368.
25. بحارالانوار: ج 102 ص 128.
26. بصائر الدرجات: جزء 7 باب 14 ح 9.
27. سوره ی ذاریات آیه ی 4.
28. بحارالانوار: ج 86 ص 130.
29. بحارالانوار: ج 26 ص 357 ح 21.
30. همان: ج 44 ص 183.
31. این مسأله نباید با تفویض باطل اشتباه شود. زیرا تفویض، در امر خلق و رزق که قائل به آن مشرک دانسته شده، این است که کسی معتقد شود حجّت های الهی مستقل از مشیّت و امر الهی تدبیر امور تکوینی خلق را به عهده دارند و به عبارتی خدا کار را به طور کامل به ایشان واگذار کرده و آنها به جای خدا عمل می کنند. چنین معنایی کاملاً نادرست و در حقیقت شرک به خداست و هیچ ربطی به آن چه اثبات شده ندارد.
منبع: کتاب آشنای غریب