برشی از کتاب چهل حدیث امام خمینی
«چهل حدیث» امام خمینی(ره) کتابی است که اگر کسی با سلیقه و دقت، آن را ویراستاری می کرد، طوری که به سیاق ولحن اما لطمه نخورد و ملاحتی که درجملات هست از دست نرود، کتابی محبوب تر و دوست داشتنی تر می شد (شبیه همان کاری که جعفر مدرس صادقی برای کتاب های قدیمی کرده است).نوعی نکته بینی و شیرینی در تعابیر و توصیف های این کتاب هست که آن را از بقیه کتاب های اخلاقی واعتقادی ، متفاوت می کند . نوعی زندگی دراین کتاب هست که خواننده را به همذات پنداری و نزدیک شدن به روح نویسنده می رساند.صدای امام (ره) دراین کتاب، صدای معلم اخلاقی نصیحت گر و حکایت گونیست، صدای مردی است که در درجه اول می خواهد خودش را درست کند وهمان حرف هایی را که به نفس خودش می زند بلند بلند برای بقیه هم می گوید. نگاه از بالا و توصیه گرانه نیست.بیشتر از آنکه حکایت وار و پند آموز باشد، موشکافانه و هوشمندانه است ودقیقا به همین دلیل، در آن نوعی تخیل وتصویر سازی به کار رفته که شکل نویی از کاربرد قصه در اخلاق است .برای توضیح این ویژگی چهل حدیث،بررشی از مبحث ریا جدا کرده ایم .نویسنده با نوعی روایت عجیب، خودش را جای آدم های مختلف یک صف جماعت می گذارد و تخیل می کند و که شیطان در ذهن هر کدامشان چه می گوید.توضیح این که عناوین داخل کروشه را ما به متن اضافه کرده ایم و در متن اصلی نیست.
[زاویه دید امام جماعت]
یکی از عبادات بزرگ اسلام، «جماعت» است و از این جهت، شیطان دراین عبادت بزرگ بیشتر رخنه می کند و با امام جماعت بیشتر دشمن است و لهذا وارد می شود در قلب بعضی امام ها از طریق مختلف. مثلا امام جماعت می بیند فلان آدم مقدس آمده به نماز جماعت او، برای جلب توجه اوخضوع درنمازش را بیشتر می کند.در مجالس مختلف که می نشیند، برای اینکه به غایبین نماز جماعتش مقام خود را نشان دهد، ذکری از آن آدم مقدس به میان می کشد یا یک طوری به مردم می رساند که فلانی در جماعات من حاضر شده. درقلب خود هم به طوری به این شخص ارادت پیدا کرده که در نماز او حاضر شده است و اظهار حب و اخلاص به او می کند که در عمرش به خدای تعالی و اولیاء او یک لحظه نکرده، خصوصا اگر از تجار محترم باشد! واگر خدای نخواسته یکی از اشراف ، راه را گم کرده به صف جماعت ملحق شود مصیبت زیادتر می گردد! این، مال امام جماعت پرجمعیت!
درعین حال ، شیطان از امام جماعت کم جمعیت نمی گذرد.پیش اورفته به او می گوید به مردم بفهمان که من از دنیا گذشته ام و در مسجد کوچک محله با فقرا و ضعفا می گذارنم! این هم مثل آن یا بدتر است، زیرا که شیطان موفق می شود رذیله حسد را هم در قلب او بارور کند.اما جماعت کم جمعیت ، از دنیا که بهره ای ندارد، مایه آخرت را هم با این مکر، شیطان از او می گیرد ، ورشکست در دنیا وآخرت می شود.
[زوایه دید صف اول]
شیطان به امام تنها اکتفا نکرده، از جهنمی شدن اونایره شهوتش فرو ننشسته ،وارد صف مامومین می شود. صف اول چون فضلش بیشتر ومیامن صفوف از میاسر بیشتر، آنها را بیشتر مورد هدف خود قرار می دهد. بیچاره مقدس را از منزل دور کشیده در صف اول در طرف یمین نشانده، با او وسوسه می کند که این فضیلت را به چشم مردم بکش! این بیچاره هم نفهیمده از کجا می خورد با یک عشو ونازی اظهار فضل خود را می کند! شرک باطن را بروز داده عمل را به سجین می فرستد.
[زاویه دید صف دوم به بعد]
شیطان از آنجا به دیگر صفوف رفته آنها را وادار می کند از صف اول با کنایه واشاره تکذیب کرده، مقدس بیچاره را مورد سهم طعن وشتم قرار دهند و خود را از اطوار آن منزه شمارند.
[زاویه دید آخر]
گاهی دیده می شود یک شخص محترمی را خصوصا اگر از اهل فضل وعلم باشد ، شیطان دستگیری کرده به صف آخر می نشاند، برای اینکه بفهماند با اینکه من با این مقام نباید با این شخص نماز کنم، ولیکن از بس از دنیا گذشته ام و هوای نفس ندارم آمده ام در صف آخر هم نشسته ام! بعضی از این قبیل اشخاص را در صف اول ملاقات نخواهید کرد.
[زاویه دید آنکه اصلا به مسجد نمی آید]
درهمین حال ، شیطان دست از گریبان من و شما که دستمان از جماعت کوتاه است و از غم بی آلتی افسرده هستیم برنداشته و ما را وادار می کند به جماعت مسلمین خدشه کرده، طعن به آنها زده و عیوبی برای جماعت تراشیده ، جماعت نداشتن خود را کناره گیری قلمداد کنیم و خود را از دنیا گذشته و منزه ازحب جاه و نفس معرفی نماییم .ما از این دو طایفه بدتریم! نه دنیای تام دسته اول و نه دنیای ناقص دسته دوم و نه آخرت داریم. در صورتی که ما هم اگر دستمان برسد، از آن دو دسته جاه طلب تریم و حب شرف و مال را بیشتر داریم.
منبع:داستان (خردنامه همشهری)- ش47