آسیب شناسی دروغ از منظر اجتماعی، اقتصادی و روانی
الف) آسیب های اجتماعی دروغ
۱- برملا شدن دروغ و رسوایی
روزی یکی از پیشوایان یکی از فرق باطل بر منبر سخن میگفت. در ضمن سخن، نام-های پادشاهان را ذکر می کرد و میگفت که سلطنت کدام یک از آنها مقدّم بوده و کدام یک مؤخر. سخنان او از این قبیل بود: نخستین پادشاهی که از این سلسله به سلطنت رسید، …..شاه بود و سپس ….شاه و سپس ….. مانند اینها. سخنران همچنان به سخنش ادامه می داد تا به نام پادشاه یازدهم رسید که نام او هم کلمه ای بود مانند نام-های گذشته. در این وقت، رندی از پای منبر گفت: آقا، نام پادشاه پنجم را دوباره بفرمایید! سخنور در جواب عاجز ماند؛ زیرا در یادش نبود که کدام یک از این نام ها را برای شهریار دروغین پنجم ذکر کرده است.
۲-بی آبرویی
از دیگر زیان های اجتماعی دروغ، بی آبرویی است. هنگامی که چند دروغ از دروغگو ثابت و او رسوا شد، بی آبرویی نصیبش می شود.
۳ـ بی اعتمادی
بی ارزش شدن سخنان دروغگو نزد مردم یکی دیگر از زیانهای اجتماعی دروغ، است. یکی از معیارهای سنجش ارج و بهای آدمی، میزان ارزش گذاری مردم به سخنان اوست. بدین ترتیب، هرچه سخن کمارزش تر باشد، گوینده بی بهاتر است.چوپان دروغگو را که به خاطر دارید؟
جلب اعتماد مردم، بهترین راه کامیابی است و بیشتر مانع ها در راه رسیدن به هدف ها، با کسب اعتماد میان مردم، از بین می رود. دروغگو خود را از این نعمت گرانقدر و راهگشا محروم می سازد و با پای خویش به سوی سیاهبختی می تازد. چه قدر تلخ است برای فردی که خویشان و دوستانش سخنان او را باور نکنند.
۴ ـ سخریه و استهزاء
از پی آمدهای ناخوشایند اجتماعی دروغ، به سخره گرفتن و کوچک شمردن دروغگوست. فردی که به دروغگویی شهره شود، مردم او را خوار و مسخره می کنند؛ خواه در حضور او و خواه در غیبت او.
ب) آسیب های اقتصادی دروغ
راستی و درستی، ثروت را می افزاید؛ زیرا برای دارنده آن اعتبار می آفریند، حال آنکه دروغگویی سرمایه فرد را راکد نگه می دارد؛ زیرا هم اعتباری برای فرد در پی ندارد و هم اعتبار موجود را از بین می برد و هیچکس با چنین فردی هرگز معامله نمی کند.
ج) آسیب های روانی دروغ
۱-اضطراب درونی
روح و روان فرد دروغگو از شرّ و زیان دروغش در امان نیست دروغگو همواره از ناراحتی درونی رنج می برد؛ زیرا دروغگویی که می خواهد دروغش را کسی نفهمد، پیوسته نگران است که مبادا سخن کنونی اش با سخن گذشته اش، در تناقض باشد. پس دروغگو همیشه این بار سنگین را باید در ذهن داشته باشد، ولی راستگو همواره پس از گفته هایش در آسایش است و نگران پی آمدهای آن نیست؛ زیرا هنگام تکرار تناقضی در آنها به وجود نخواهد آمد.
۲- فراموشی
فراموشی نیز یکی از بیماری های روانی است که دروغگو بدان گرفتار می شود. انسان دروغگو، دروغی را که می گوید به یادش نمی ماند و هنگامی که بار دیگر خواست از آن سخن بگوید، به شکلی دیگر می گوید و در نتیجه، دروغش برملا می شود.
عامل دیگر فراموشکاری دروغگو آن است که کسی که همواره دروغ می گوید، به دروغ خود نیز چندان اهمیت نمی دهد. دروغ برای او کاری عادی است و هر زمان که میخواهد، به راحتی دروغ می گوید و دروغ های او پایان نمی پذیرد. در نتیجه، حرف هایش را کمتر به ذهن می سپارد و فراموش می کند.
۳ ـ نومیدی
وقتی دروغی از دروغگو کشف شد، ضربه ای به او وارد می آید؛ زیرا نه تنها به خواسته اش از دروغ گفتن نرسیده، بلکه نتیجه ای برخلاف آن گرفته است.
۴ ـ از بین رفتن شرم و حیا
وضع دیگری که ممکن است بر اثر کشف دروغ نصیب دروغگو شود، پرده دری و بی شرمی است. دروغگو با خود می گوید، آب که از سرگذشت، چه یک من، چه صد من؛ من که گناهم برملا شد و دروغ برای پنهان ساختن آن سودی نبخشید و رسوایم ساخت، حال هر چه میشود، بشود.
۵ـ دروغ، دروغ می زاید
دروغگو برای حفظ دروغ خود مجبور است باز هم دروغ بگوید او یا باید همان دروغ نخستین را دوباره بگوید و بر آن تأکید کند یا باید دروغ دیگری بسازد که از کشف دروغ نخستش جلوگیری کند.
در هر دو صورت، بر اثر یک دروغ، دروغ هایی دیگر می گوید و این ماری که خوشخط و خالش پنداشته، مارهایی دیگر زاییده است که همگی او را می گزند. علاوه بر این گاهی نیز برای حفظ دروغ او، اطرافیانش نیز به دروغگویی می افتند.
۶ـ بدگمانی
زیان روانی دیگری که گاه بر اثر دروغ دامن دروغگو را می گیرد، بدگمانی به مردم است. این بیماری روانی در پی دو چیز، در دروغگو مسکن می گزیند: یکی آنکه چون خود برخلاف حقیقت سخن میگوید، درباره دیگران نیز چنین نظری دارد.
دومین عامل بدگمانی دروغگو به دیگران، واکنش اطرافیان در قبال کارهای اوست. او وقتی می بیند دیگران به او خوش¬بین نیستند و اعتماد ندارند، او نیز به آنان بدبین میشود و اعتماد نمیکند.
منبع: مجمع طلاب وبلاگ نویس