شادمانی کنم !

شادمانی کنم !

انسان بنابر حکم عقل و فطرت خویش دوستدار و خواهان کسانی است که به وی محبت نموده و او را از لطف و احسان خویش بهره مند ساخته.عقل حکم می کند همیشه به یاد کسانی که ما را از محبت و احسان خویش محروم نساخته اند، باشیم.

از این روست که انسان ها به یاد پدر، مادر، اقوام، اساتید و … خود هستند و یاد ایشان را گرامی می دارند.

اما هیچ کس حتی مادر هم چون خدا به ما مهر و محبت نکرده است.اوست خالق ما، اوست رازق ما، اوست حافظ ما، اوست دوست ما و اوست همه چیز و دار و ندار ما.

با وجود این همه خوبی و احسان و لطف بی بدیل خدا مگر می شود به یاد او نبود و ذکر او برلب نباشد.مگر می شود دل از او برید و دل به دلدار دگری سپرد.مگر می شود دمی به یاد او نبود.مگر می شود از فکر و ذکر او غافل شد .همانگونه که او به یاد ماست ما هم باید به یاد او باشیم.

کمال ناسپاسی و قدرنشناسی و بی معرفتی است که اگر لحظه ای بر ما گذرد در حالی که به یاد او نبوده و ذکر زیبا و دلنشین او را بر لب جاری نسازیم.

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راه نمایی

همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی (1)

آرامش اکسیری حیات بخش است که تمام انسان ها طالب و خواهان و جویای او هستند.همیشه انسان ها در طول تاریخ برای دستیابی به آرامش خود را به آب و آتش زده اند.تمام سختی هایی که انسان به جان می خرد و تمام تلاشی که او به کار می بندد تنها برای رسیدن به آرامش و آسودگی خیال است.

این که انسان این گونه با ولع تمام به دنبال ثروت اندوزی است به همین جهت است.این که برخی انسان ها برای رسیدن به جاه و مقام دست به هر کاری می زنند به همین دلیل است.

بیچاره انسان که گمان می کند آرامش در گرو به دست آوردن ثروت و مقام و… است .او نمی داند که آرامش در گرو دل به دلدار سپردن و به یاد او بودن و ذکر محبوب بر زبان راندن است.

آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم

کدام زر اندوزی را سراغ دارید که به آرامش دست یافته باشد.کدام قدرت طلبی را می یابید که شب ها سر راحت به بالین بگذارد.

از ابراهیم ادهم او که دل را از عشق و محبت به جاه و مقام شسته و سر به کوی دوست نهاده بود، پرسیدند چه شد که توانستی قید امارت و حکومت بلخ زنی و سر به بیابان نهی و مشغول به ذکر رب العالمین شوِی؟

او در پاسخ چنین گفت : روزی بر ایوان قصر ایستاده بودم و از آن بالا به اطراف قصر می نگریستم.در این میان دیدم پیری از راه رسید بر لب جوی آب نشست وگره بغچه اش را گشود .در آن بغچه تنها چند تکه نان خشک بیش نبود .او از آن نان خشک ها خورد و پیاله خود را به جوی آب زد و جرعه ای آب هم نوشید و پس از آن گیوه هایش را به زیر سرش نهاد و به خواب رفت.خواب عمیق که گویی دگر در این دنیا نبود و روح از کالبدش پرواز کرد.

نگاهی به آرامش خیال و زندگی راحت و خواب آرام پیر انداختم و نگاهی به حال زار خویش.با خود گفتم ابراهیم تو حاکمی و قصری بزرگ و زیبا و غذاهای لذیذ و گوارا داری اما تاکنون چون این پیر نتوانسته ای سر به بالین بگذاری و بدون ترس و واهمه و دغدغه خیال به خواب روی!

این بود که از قید جاه و مقام رستم و دل به یار سپردم تا به آرامش دست یابم.

شک نکن ، تردید به دلت راه نده، تنها ذکر حضرت دوست آرامش بخش جان های خسته و بیمار است .

آفریدگار آرامش بخش در قرآن کریم می فرماید :

الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب .

آن ها کسانی هستند که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است ، آگاه باشید با یاد خدا دل ها آرامش می یابد ! (2)

ذکر خدا به ما آرامش بس عجیب می دهد به طوری که هیچ مشکل و گرفتاری ای نیست که بتواند آرامش را از ما بگیرد و ما را دچار ترس و واهمه و اضطراب کند.

هر کسی در هنگام روبرو شدن با سختی ها و مشکلات بی اختیار به یاد خویشان و دوستان خود می افتد و آن ها را به یاری و کمک می طلبد .شاید در برخی مواقع نزدیکان ما بتوانند به داد ما برسند اما کم نیست مواقعی که هیچ کس جز خدا کاری از دستش بر نمی آید در این شرایط این چنینی تنها ذاکران حضرت دوستند که دچار ترس و واهمه نمی شوند و آرامش از وجود آنان رخت نمی بندد.

امیر المومنین علی علیه السلام به کمیل یار دیرین خویش این گونه پند می دهد:

یا کمیل قل عند کل شده : « لاحول ولا قوه الا بالله » تکفها .(3)

ای کمیل ! در هر سختی و مشکلی بگو : « لاحول ولا قوه الا بالله » تا آن مشکل و سختی برطرف شود .

این همان ذکر شریفی است که سید الشهدا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در روز پر بلای عاشورا بسیار می گفتند و از همین روست که با وجود آن همه بلا ها و مصیبت های جان سوز و جان گداز ذره ای ترس و استرس و دلهره بر وجود نازنین حضرت وارد نشد و حضرتش بسان عاشقی که خرامان به وصال معشوق می شتابد ، با چهره ای گشاده و خندان به استقبال شهادت شتافت .
به ذکر تو من شادمانی کنم به یاد لبت کامرانی کنم (4)

چه کسی جز آفریدگار بزرگ هستی بخش توانایی بر طرف نمودن مشکلات و برآوردن آرزو های ما را دارد ؟!

انسان خداجو در هنگام روبرو شدن با سختی های جان فرسا ، خداوند را از عمق وجود می خواند و یاد می کند و آفریدگار مهربان نیز او را یاری می رساند چرا که رفاقت دوسویه است باید بخوانی تا بخواندت .باید ذکرش بر لبانت جاری شود تا یاریش نصیبت شود.

فاذکرونی اذکرکم . پس به یاد من باشید ، تا به یاد شما باشم . (5)

پی نوشت:

1-ثنایی غزنوی

2-رعد/آیه 28

3-تحف العقول/ص288

4-اوحدی مراغه ای

5-بقره /آیه 152

منابع:

1-قرآن کریم

2-تحف العقول/ترجمه صادق حسن زاده/آل علی/چاپ یازدهم/قم/1388

تهیه وتولید:مهدی صدری – تبیان

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید