نویسنده: باربارا آنجلیس
جبران کم کاری های روحی
چه کنیم که به همان میزان که عشق می ورزیم، به ما نیز عشق بورزند.
مرتب در حال محبت کردن به شوهرم هستم، او از کار من خیلی خوشش میاد، اما بعضی اوقات این سؤال به ذهنم می رسد که اگر من به این اندازه بهش محبت نمی کردم، آیا او بازم منو دوست داشت؟»
«همیشه این منم که بیشتر به او عشق می ورزم.آرزو دارم مردی را پیدا کنم که همان اندازه که من به او عشق می ورزم، او به من عشق بورزد، ولی واقعاً فکر نمی کنم چنین مردی وجود داشته باشد.»
«احساس می کنم فقط این منم که از لحاظ عاطفی روی رابطه مان کار می کنم. اگه من این کار را نکنم، شوهرم نمیدونه چکار باید بکنه و توی زندگیمون با مشکل روبرو می شیم.؟»
آیا تا به حال احساسی مشابه این زن ها داشته اید؟ و یا این شما هستید که بیشتر بر روی رابطه ی خود کار می کنید و از خودتان مایه می گذارید؟ آیا هرگز به طرزی پنهانی آرزو کرده اید، ای کاش به همان اندازه که شما همسرتان را دوست دارید، او نیز شما را دوست داشت؟ در این مقاله راجع به بزرگترین اشتباهی که زن ها در روابطشان مرتکب می شوند، صحبت می کنیم؛ این اشتباه که چطور ما زن ها بیشتر از آن چه که عشق دریافت می کنیم، عشق می ورزیم.
تعداد بی شماری از زن هایی را دیده ام که در حالی که گریه می کردند از روابطشان با نامزد یا همسرانشان برایم می گفتند.آن ها در حالی که درد عظیمی در چشمانشان بود، به من نگاه می کردند و می پرسیدند: «من، او را خیلی دوست دارم.هر کاری از دستم بر می آید برایش انجام می دهم، ولی چرا آن طوری که من او را دوست دارم او مرا دوست ندارد.من نمی فهمم مرتکب چه اشتباهی می شوم؟» در برخی از سمینارهایم بعضی از زن ها بلند می شوند و در حالی که اشک در چشمهایشان حلقه زده رو به شوهرانشان کرده ومی گویند:«عزیزم تو میدونی چقدر دوستت دارم، اما این قلبم را به درد میاره که مرتب مجبورم عشق را ازت گدایی کنم، تا شاید کمی از اونو به من نشون بدی.چرا عشقت را آن جوری که من به تو نشون میدم، تو به من نشون نمیدی؟»
دوست داشتنی ترین دختر دنیا
یک روز، دختر کوچولویی تو این دنیا بود که بیش از هر مورد دیگری می خواست تا ابد شاد و خوشحال زندگی بکند.افسانه های شاهزاده ها و پریان و عشق های واقعی را می خواند.روزی تصمیم گرفت، وقتی بزرگ
شد، آن قدر بگردد تا مردی را که در آن کتاب ها خوانده بود بیابد.اودید که بهتر است خودش را برای یک سفر رمانتیک از همین حالا آماده کند.وقتی دنبال شاهزاده های جذاب می گشت، تنها کسی که توانست پیدا کند، پدرش بود. مثل اغلب دختر کوچولوهای دیگر او فکر می کرد، پدرش بهترین و قوی ترین مرد دنیاست.بنابراین برایش طبیعی بود که پدرش مرد شماره ی یک زندگیش باشد.
یک روز، پدر این دختر کوچولو چمدان هایش را بست و به او گفت که قصد رفتن دارد.او گفت: با این که هنوز خیلی او را دوست می دارد، اما نمی تواند با مادرش زندگی کند و مجبور است که آن ها را ترک کند.دختر کوچولو با دلی شکسته خودش را توی رختخوابش انداخت و های های گریه کرد. با خودش گفت:«اگر پدرم واقعاً مرا دوست دارد پس چطور می تواند ترکم کند، باید کنارم بماند.پس حتماً من دوست داشتنی نیستم.»در این لحظه این دختر کوچولو به خودش قول داد، چنان پدرش را دوست بدارد تا بالاخره یک روز به خانه برگردد.
بنابراین دختر کوچولو تصمیم می گیرد که دوست داشتنی ترین دختر روی زمین باشد.ابتدا خوب فکر می کند که چه کارهایی بایدانجام بدهد تا پدرش را بیشتر خوشحال کند و سپس یکی یکی این کار ها را انجام می دهد. اول از همه مرتب در مدرسه نمره ی بیست می گیرد. بعد بازیگری یاد می گیرد و در چند نمایشنامه بازی کرده و دائماً کتاب می خواند و تلاش می کند به پدرش اطمینان خاطر بدهد که او بهترین مرد دنیاست.این دختر کوچولو فهمیده بود، پدرش موقعی بیشتر از همیشه او را دوست دارد که خودش هم احساس دوست داشتنی بودن بکند.پس با دقت به
داستان های خنده دارش گوش می کرد و می خندید و از قسمت های ترسناکش هم می ترسید.او به پدرش می گفت که او خوش تیپ ترین و با هوش ترین مرد این دنیاست و این که هیچ وقت با او مخالفت نمی کرد و از پدرش هیچ انتقادی هم نمی نمود.چون می دانست که اگر از او انتقاد کند، پدرش او را زیاد دوست نخواهد داشت.
بله، پدر این دختر کوچولو هرگز به خانه برنگشت، اما او را خیلی دوست داشت و با او خوش رفتاری می کرد. بنابراین دختر کوچولو فهمید که نقشه هایش درست از آب درآمده اند، چرا که پدرش هم موافقت کرده بود که او دوست داشتنی ترین دختر دنیاست.حال این دختر آماده ی آینده اش می باشد.
چگونه یک شاهزاده دبیرستانی را اغوا کنیم؟
دخترک وقتی بزرگ می شود و زمان عاشق شدنش فرا می رسد، با اعتمادبه نفس تمام می داند باید چکار کند.رازش را برای دوستانش فاش نموده، به آن ها می گوید:برای موفقیت در عشق می بایست، چنان به معشوق عشق بورزی و آن قدر سعی کنی به او احساس خوبی دست بدهد که دیگر نتواند بدون تو زندگی کند و خودش همین کاررا انجام می دهد.پسری را پیدا می کند و عاشق او می شود. هر روز برایش داخل کمد مدرسه اش یاد داشت می گذارد. در مسابقه بسکتبالی که دارد تشویقش می کند و نهایت تلاشش را می نماید تا به او بگوید: چقدر پسر فوق العاده ای است. آن قدر دوستش دارد که روزی پسر به خودش می گوید:«آه، هیچ کس تا به حال مرا اینقدر دوست نداشته؛ حتی
پدر و مادرم هم این طور مرا دوست ندارند.فکر می کنم عاشق این دختر هستم.»مدتی این دختر خیلی خوشحال می شود. به خودش می گوید: «این همان شاهزاده ی من است و من همان پرنسس او هستم»، اما پس از مدتی متوجه می شود، گرچه یکی را دوست دارد، اما خیلی خوشبحت و خوشحال نیست. پیش خودش می گوید:«من با او مثل یک شاهزاده رفتار می کنم، اما او با من مثل یک پرنسس رفتار نمی کند.»خیلی غمگین وناراحت می شود، به اتاقش پناه می برد، خود را روی تختخوابش می اندازد و گریه می کند.به خودش می گوید:«من بیش از آن چه او مرا دوست دارد، دوستش دارم؛ چگونه ممکن است چنین اتفاقی بیافتد؟ چرا با این که او را خیلی دوست دارم، اما به جوابی نمی رسم؟»
سلطان قلب ها
سال ها می گذرد،این دختر کوچولو حالا برای خودش یک زن کامل شده است. پسرها هم حالا مردانی بزرگسال شده اند و این شکست ها، سقوط ها و احساس های بد، حالا تبدیل به روابط عشقی و ازدواج شده اند.گرچه جزئیات داستان تغییر کرده، اما کل داستان همان قصه قبلی است. او مدام از روی استیصال سعی می کند، مرد زندگیش را با تلاش بیش از حد و عشق ورزیدن نگه دارد. حال به عوض گذاشتن یادداشت های عشقی درون کمد مدرسه و تحسین و تمجید کردن او در راهروی مدرسه، این زن خودش را به مهمات خیلی جدی تری مسلح کرده است.حالا این زن شعرهای عشقی به پای او می ریزد ،داستان های کوتاه عشقی برایش می نویسد، کارت های زیبا برایش می فرستد.مدام هدایای گران قیمت
برایش می خرد و با نصیحت های هوشمندانه کردن به او می خواهد در نظر مردش غیرقابل چشم پوشی جلوه کند.خلاصه مرتب از او تعریف و تمجید می نماید؛ تا آن مرد احساس کند، دوست داشتنی ترین مرد روی زمین است.
این دختر خانم آنقدر مشغول عشق ورزیدن است که لحظه ای تأمل نمی کند تا از خودش بپرسد، آیا خودش هم عوضی دریافت می کند یا نه؟ بالاخره یک روز می بیند که این مرد هم از او عشق کافی می گیرد، اما در عشق ورزیدن و پس دادنش، چنگی بدل نمی زند و با این که اغلب اوقات مردش همراه اوست، اما احساس تنهایی می کند.
بزودی مرد اعتراف می کند:«این قدر که تو مرا دوست داری، من تو را دوست ندارم، همین»و بعد، از او خداحافظی می کند.زن دوباره به اتاق خوابش رفته، خود را بر روی تختخوابش می اندازد، گریه می کند و پیش خودش می گوید:«چرا این بلاها بر سرم می آید؟ من خیلی تلاش کردم بهترین و دوست داشتنی ترین زن روی زمین باشم؛ چرا نمی توانم مردی بیابم که همان اندازه که من او را دوست دارم، او نیز مرا دوست بدارد؟»بعد از این همه سال گریه کردن هنوز جوابی پیدا نکرده بود.
دست و پا زدن و تقلا برای عشق
زنی که داستان زندگیش را خواندید، یکی از مراجعینم و یا یکی از شرکت کنندگان در سیمنارهایم نبود. این داستان، داستان زندگی خودم هست.من همان دختر کوچولویی هستم که تصمیم گرفت، چنان سعی وتلاش از خودش نشان دهد، تا بلکه بتواند عشق مردی را بدست بیاورد و
یاد گرفت چنان تعریف و تحسین به پای یک مرد بریزد، تا آن مرد بالاخره متقاعد شود که عاشقم شده است.من همان زنی هستم که تا همین اواخر سخت کار می کردم و آنقدر فداکاری می نمودم که حتی لحظه ای نمی ایستادم تا ببینم آیا آن چه که در روابطم نیاز دارم را می گیریم یا نه.
به مانند بسیاری ازشما من هم فکر می کردم برای این که کسی دوستم داشته باشد، حتماً بایدخیلی زحمت بکشم.در این راه من یک عاشق حرفه ای به شمار می رفتم.متأسفانه چون در این کار خیلی ماهر شده بودم، اکثر اوقات کارهایم به نتیجه می رسید.به یک مرد آنقدر توجه می کردم که او فکر می کرد، عاشقم شده است.در حالی که در واقع عاشق آن چه بود که به او می دادم، نه خود من.تعجبی نیست که هیچ وقت احساس دوست داشته شدن نمی کردم و در انتها مرا با احساس اجحاف و خیانت تنها می گذاشت. حتی موقعی که خودم رابطه را قطع می کردم نیز همین احساس را داشتم و آخر و عاقبت روابطم همیشه این می شد که:
سر از روابط نامناسب در می آوردم، چون ذهنم مرتباً مشغول این بود که آیا او دوستم دارد یا خیر؟ هرگز لحظه ای با خود نمی اندیشیدم که آیا من هم او را دوست دارم یا نه؟
دائماً نگران بودم، آیا آن مرد، مرا بهترین زن دنیا می داند یا خیر؟ به طوری که حتی لحظه ای تأمل نمی کردم تا از خود بپرسم: آیا او به درد من می خورد یا نه؟
بنابراین روابطم با مردانی بود که فقط عاشقشان بودم، اما دوستشان نداشتم و در هیچ زمینه ای با هم به تفاهم نمی رسیدیم.این بدین معنی بودکه همه ی آن ها برای من مردانی نامناسب بودند، زیرا به احساس خودم
نسبت به آن ها توجهی نمی کردم.
به مردان زندگیم فرصت نمی دادم احساس واقعیشان را نسبت به من بفهمند و ببینند، آیا واقعاً مرا دوست دارند یا نه.چنان مشغول عشق ورزیدن بودم که هیچ گاه فرصت و فضای کافی به آن ها نمی دادم تا خودشان مرا انتخاب کنند. آن دختر کوچولوی طرد شده ای که در درونم وجود داشت، نمی توانست باور کند مردی بخواهد به خاطر خودش با او بماند.به همین دلیل تمام سعیم را می کردم تا خود را در مقابل یک مرد، با ارزش جلوه بدهم. بطوری که آن مرد احساس کند، به من خیلی احتیاج دارد و بدون من نمی تواند به زندگی ادامه دهد.
چگونه زن ها کم کاری ها و خلأهای روحی را پر می کنند
در این جا می خواهم راجع به پرکردن خلأهای احساسی با شما صحبت کنم. ما در ذهنمان تصویری از یک رابطه ی ایده آل داریم.مردی را پیدا کرده جهت خلق رابطه ای که در ذهنمان داریم، بدون تشریک مساعی و همکاری از جانب او سخت تلاش می کنیم. گویی به او می گوییم: تو فقط در این رابطه شراکت داشته باش. ترتیب دادن کلیه ی کارها از جمله کارهای روحی و عاطفی رابطه به عهده ی من.از جمله ی این کارها: ترتیب دادن مکالمات، خط دهی، فراهم نمودن زمینه های صمیمیت، کاربرروی مسایل روحی و عاطفی، برنامه ریزی برای فعالیت های اجتماعی و غیره.تنها کاری که می بایست موافقت کنی انجام بدهی، این است که بپذیری نامزد یا همسرم باشی.
خطر کار این است که ما عملاً از رابطه ای سر در می آوریم که در آن
فقط با خودمان رابطه داریم وسخت تلاش می کنیم رابطه ظاهراً خوبی داشته باشیم.به طوری که بعد از مدتی باورمان می شود، رابطه دو طرف است، در حالی که واقعاً یک تک نوازی بیش نیست.در این تک نوازی این مرد فقط صندلی را از آن خود دارد، همین وبس. در زیر، لیستی از برخی روش هایی که به آن طریق زن ها خلأهای روحی را پر می کند، آورده شده است. ممکن است با بعضی از آن ها یا با همه ی آن ها ارتباط برقرار کنید.
در پر کردن جاهای خالی فعالیت های اجتماعی، در این گونه موارد، این شماهستید که برای فعالیت های اجتماعی برنامه ریزی می کنید:
این شما هستید که روزنامه را می خوانید و از تئاتر، کنسرت، فیلم های جدید و برنامه های فرهنگی مطلع می شوید و او را متقاعد می کنید تا در آن ها شرکت کنید.
این شما هستید که به او پیشنهاد می دهید، آخر هفته ها را چگونه بگذرانید.
این شما هستید که از هفته ها یا ماه ها قبل برای فعالیت های مختلف برنامه ریزی می کنید.
این شما هستید که برای تعطیلات و یا مناسبت های ویژه برنامه ریزی می کنید.
این شما هستید که بیشتر تلفن ها را به دوستان، آشنایان، فامیل ها و حتی فامیل های او می زنید و دورهم جمع شدن ها را ترتیب می دهید.
این شما هستید که پیشنهاد می دهید به رستوان های تازه و متنوع بروید.
این شما هستید که صحبت راجع به جزئیات سفر را آغاز می کنید.
برای پر کردن خلأهای جنسی، این معمولاً شما هستید که اغلب تماس های جسمانی و جنسی را شروع می کنید.
این شما هستید که معمولاً اول جلو می روید تا او را در آغوش بگیرید و یا تقاضای در آغوش کشیدن می کنید.
این شما هستید که هنگام تماشای تئاتر، تلویزیون یا در سینما و یا هنگام راه رفتن در خیابان دست نامزد یا همسرتان را می گیرید.
این شما هستید که معمولاً بوسیدن را آغاز می کنید.
این شما هستید که از آن طرف اتاق می آیید تا کنار همسرتان باشید.
این شما هستید که اغلب پیشروی های جنسی را آغاز می کنید.(توجه: شاید این تنها موردی است که مردها اول این کار را شروع می کنند.)
این شما هستید که معمولاً در رختخوابتان از سمتی که خودتان می خوابیدبه سمتی که همسرتان می خوابد، می آیید تا او را بغل کنید.
پر کردن خلأهای صمیمی و نزدیکی
این شما هستید که اغلب صمیمیت را در رابطه شروع می کنید.
این شما هستید که به یاد همسرتان می اندازید، مدتی است اوقات رمانتیکی را با هم نگذاشته اید.
این شما هستید که معمولاً پیشنهاد می دهید،با یکدیگر راجع به احساس های خود صحبت کنید.
این شما هستید که موضوع تعهد و آینده را پیش می کشید.
این شما هستید که محیطی صمیمی با یک موزیک رمانتیک، شمع
و یا عصرهای ویژه را ترتیب می دهید.
این شما هستید که اغلب نامه، کارت و یا هدیه می دهید.
این شما هستید که معمولاً بعد از دعوا و یا کدورتی که پیش آمده، جلو می روید تا آشتی کنید.
پر کردن خلأ های ارتباطی
این شما هستید که وقتی با هم هستید، بیشتر حرف می زنید.
این شما هستید که سؤال های بیشتری از نامزد یا همسرتان می پرسید تا او از شما.
این شما هستید که معمولاً وقتی همسرتان ساکت است و در خودش فرو رفته، نگران می شوید و می ترسید و دور و بر او رفته و از او در مورد احساسات و افکارش می پرسد.
درحین گفتگو با نامزد یا همسرتان وقتی جوابی نمی گیرید، این شما هستید که در مورد احساساتی که او در آن زمان دارد، حدس می زنید، یعنی کار هر دو طرف مکالمه را انجام می دهید. هم فرستنده هستید و هم گیرنده.
این شما هستید که سعی می کنید، حدس بزنید نامزد یا همسرتان چه احساسی دارد.
این شما هستید که پیشنهاد می دهید همسرتان باید با رئیسش، کارمندش، مادرش، بچه هایش صحبت کند و چه مواردی هم بگوید.
پر کردن جاهای خالی خلاقیتی
این شما هستید که ایده ها و مفاهیم جدید را برای صحبت کردن و بحث کردن پیش می کشید.
این شما هستید که برای تغییرات بیشتر پیشنهاد می دهید، این تغییرات ممکن است در مورد روابطتتان، دکوراسیون خانه، اتاق و غیره باشد.
این شما هستید که نوارها و کاست های موسیقی جدید، کتاب های جدید و یا غذاهای تازه را به همسرتان پیشنهاد می دهید.
برای همگی ما پیش می آید که در تمامی این موارد شروع کننده باشیم، اما اگر به طور معمول و یا همیشه این شما هستید که این کارها را می کنید، قطعاً کم کاری های نامزد یا همسرتان را جبران نمایید.
چگونه جبران کم کاری ها می تواند رابطه ی شما را تخریب کند؟
در وجودتان انزجار زیادی انباشته می شود.وقتی با پرکردن کم کاری ها، شما رابطه ای را شروع می کنید در ابتدا خوشحال هستید، زیرا عشق و توجه زیادی را به سمت خودتان جلب می نمایید، بنابراین تصور می کنید تلاشتان ارزشش را دارد، اما در نهایت وقتی متوجه می شوید تمام بار احساسی رابطه به دوش شما است، از نامزد یا همسرتان متنفر می شوید.
سوزان و جری هنگامی که جهت مشاوره نزد من آمدند، ازدواجشان به یک بحران کشیده شده بود.سوزان شکایت کرد. «احساس می کنم همه ی وظایف بعهده ی منه.همه ی برنامه ریزی ها را من انجام می دم. همیشه من به
دوستان زنگ می زنم تا دورهم جمع بشیم.این منم که پیشنهاد میدم راجع به مشکلاتمان صحبت کنیم. با این که هفت ساله با هم ازدواج کردیم، اما فکر نمی کنم جری حتی یک بار هم مسئولیت این کارها رو به عهده گرفته باشه.»
جری پس از شنیدن شکایت های همسرش با تعجب گفت:«همیشه فکر می کردم از انجام این کارها لذت می بری و دوست داری این کارها را خودت بکنی؟ از همون موقع که باهم آشنا شدیم، این تو بودی که همه برنامه های تعطیلات را ترتیب می دادی.پس منم به این کار تو عادت کردم و فرض را بر این گذاشتم که دوست داری این مسئولیت ها به عهده ات باشه.»
به سوزان و جری کمک کردم تا الگوی ارتباطی که گرفتارش شده بودند را ببینند.سوزان به این خاطر که احساس می کرد از او حمایت و مواظبت نمی شود، از دست جری عصبانی بود و جری نمی توانست بفهمد چرا تا کتیک هایی که سوزان به کار می برده تا جری دوستش داشته باشد، حال نتیجه ی عکس دادند؟ سوزان احساس می کرد به دام افتاده و همیشه تمام مسئولیت ها بعهده ی اوست.
به همسرتان فضای کافی نمی دهید که او هم جاهای خالی را پر کند.وقتی عادت دارید، جاهای خالی را خودتان پر کنید، نامزد یا همسرتان را از این فرصت محروم می کنید که حرکتی بکند.شما از این که او از قبول مسئولیت سرباز می زند، مأیوس می شوید. بدون این که متوجه باشید، این شما هستید که به او فرصت انجام کارها را نمی دهید.
مردها موقعی احساس خوبی نسبت به خودشان دارند که مسئولیت موردی به عهدهی آن هاست و یا موقعی که خودشان کاری را شروع می کنند. بنابراین هنگامی که این فرصت را به آن ها نمی دهید، احساس می کنند از مذکر بودنشان دورمانده اند و احساس انزجار می نمایند.
آیلین و روی هم همین مشکل را داشتند.قبل از آن که به سمینارم بیایند، سه سال بود که با هم ازدواج کرده بودند. آیلین چنین گفت:«من روی را واقعاً دوست دارم، اما در مورد رابطه ی جنسی مشکل بزرگی داریم. احساس می کنم، برای روی زیاد جذاب نیستم.همیشه من شروع می کنم و پا پیش می گذارم و او نو بغل می کنم و می بوسم. او خیلی خوبه. اما ایکاش تو این زمینه کمی جدی تر بود.»
روی اعتراف کرد:«این حقیقت داره.احساس می کنم با آیلین این موضوع را جدی نمی گیرم.وقتی راجع به اون فکر می کنم می بینم، به من فرصت نمی ده و منو تحت فشار قرار میده هر وقت از سر کار بر می گردم و یا توی آشپزخانه هستم، منو تحت فشار قرار می ده. فکر نزدیک شدن به اونو هیچ وقت نمی کنم، برای این که مجبور نیستم.میدونم سعی می کنه منو اغوا بکنه.به همین دلیل تو این رابطه من تنبل شدم.»
موضوع این بود که آیلین به روی هیچ فرصتی نمی داد.در مورد رابطه ی جنسیشان هرگاه احساس خلأ می کرد، سریع می دوید و جای خالی را پر می کرد و روی هم احساس می کرد، تضعیف شده و آیلین هم احساس غیر دوست داشتنی بودن می کرد و تنها می ماند و در نتیجه هر دو از یکدیگر منزجر می شدند.
مردها به مانند روی، هنگامی که زنشان متخصص پر کردن جاهای خالی هستند، با احساسات متفاوت و ضد و نقیضی واکنش نشان می دهند.از یک طرف احساس خلاصی و راحتی می کنند و از طرف دیگر به طرزی پنهانی از این که به آن ها فرصت داده نشده کاری بکنند و جاهای خالی را پر بکنند، احساس اجحاف می نمایند.
وقتی این شما هستید که همیشه در رابطه ی خود جای خالی را پر می کنید، طرف مقابلتان را از این که عشق ورزیدن را بیاموزد، محروم می کنید. بنابراین این فرصت رشد را از او سلب می نمایید.
خودتان را گول می زنید که رابطه ی خوبی دارید، در حالی که این طور نیست. وقتی متخصص پرکردن جاهای خالی هستید، ممکن است دچار این توهم شوید که رابطه ی فوق العاده ای دارید، در حالی که این طور نیست. این اشتباه را خودم در زندگیم بارها مرتکب شده ام.بگذارید راجع به یکی از روابطم برایتان بگویم.
با مردی آشنا شدم که در این جا او را سندی خواهم نامید.هنگامی که اولین بار سندی را دیدم، فهمیدم دوستم دارد و می دانستم اوقات رمانتیک خیلی خوبی را با هم خواهیم داشت. بر طبق عادت شروع به پر کردن جاهای خالی کردم. دیدارهای فوق العاده ای ترتیب می دادم.برای او شعرها و نامه های قشنگ و پر احساس می نوشتم و در آن ها ازاحساساتم برایش می گفتم. موضوع های عمیق و فلسفی زیادی را برای مکالمه پیش می کشیدم. در رابطه با موضوع های مختلف نظراتم رابا او در میان
می گذاشتم و ساعت ها حرف می زدم.آخرین مشاهدات و دریافت هایم در روابطم با او را به اطلاعش می رساندم و این که چه مواردی می آموزم و سعی می کردم تا جایی که ممکن بود، او را با خود صمیمی کنم.
آیا سندی از تلاش هایم، جهت پرکردن جاهای خالی خوشش نمی آمد؟ مطمئنم که او بی نهایت از این کار من خوشش می آمد. چرا که به او کمک می کرد تا از آن نواحی که احساس کاستی و بی کفایتی می کند، بر حذر باشد و با آن ها روبرو نشود و برای «خود»او خیلی جذاب بود که زنی تا این حد دیوانه وار دوستش داشته باشد.
هنگامی که برای دوستانم از رابطه ام می گفتم، آن را کاملاً دینامیک می نامیدم وهمه فکر می کردند، اگر هر رابطه ای این طور باشد، پس واقعاً آن رابطه فوق العاده است.کسانی که ما را با هم می دیدند، تصور می کردند ما خیلی با هم خوشبخت هستیم. وقتی از خودم می پرسیدم، آیا ما رابطه ی خوبی با هم داریم؟ بلافاصله برای توجیه خودم به یاد سفر هیجان انگیزی می افتادم که با هم رفته بودیم و یا به یاد صمیمیت فوق العاده خوبی که هفته ی پیش داشتیم. همچنین یاد لحظه ی زیبایی که به هنگام خواندن شعری برایش داشتم، می افتادم و به خودم اطمینان خاطر می دادم که البته ما رابطه ی فوق العاده ای داریم.
یک روز سندی آمد و گفت: می خواهد مرا ترک کند.او توضیح داد:«مدتی است احساس می کند در این رابطه حضور ندارد وگفت تصمیم ندارد که مرا معطل خود بکند.»در حالی که به حرفهایش گوش می دادم، واقعاً شوکه شده بودم.چطور ممکن بود چنین اتفاقی بیافتد؟ در حالی که رابطه ی ما به نظر فوق العاده می رسید.بعد از مدتی فکر کردن به حقایقی
راجع به خودم دست پیدا کردم. حقایقی که مدت ها بود نخواسته بودم با آن ها روبرو شوم و جواب سؤالم را پیدا کنم. رابطه ام با سندی یک نمایش یک نفره با شرکت من بود که سندی فقط نقش تماشاچی را در آن ایفا می کرد. در واقع من چنان سرگرم پرکردن جاهای خالی رابطه ام بودم که هرگز از نزدیک به ماهیت آن نگاه نکرده بودم. ظاهر بیرونی رابطه ی ما ایده آل به نظر می رسید. مسافرت ها، کارت ها، خوش گذرانی ها همه بی نظیر بودند، اما رابطه مان از درون موردی کم داشت.عاملی فوق العاده ضروری و آن شرکت و مشارکت سندی و سرمایه گذاری احساسی او بود.
شما به تنهایی در قایق رابطه تان پارو می زنید؟
در زیر تمثیلی آمده است که به شما کمک می کند تا بفهمید پر کردن جاهای خالی در یک رابطه به چه معنا است.تصور کنید شما و همسرتان در یک قایق پارویی روی دریاچه هستید.شما در قسمت جلو نشسته اید و نامزد یا همسرتان نیز در قسمت عقب قایق نشسته است. هر دوی شما یک جفت پارو دارید و فرض را بر این گذاشته اید که هر دو پارو می زنید. قایق به خوبی و زیبایی تمام از عرض رودخانه حرکت می کند. با خود می اندیشید چه قایق سواری زیبایی؟ لحظه ای فرا می رسد که احساس خستگی می کنید و تصمیم می گیرید پاروزدن را متوقف نموده و کمی استراحت کنید.ناگهان قایق می ایستد و وقتی بر می گردید تا ببینید چه اتفاقی افتاده است، می بینید، نامزد یا همسرتان تمام مدت آن جا نشسته بود و هیچ کاری نمی کرده و یا خوابیده است و تمام مدت شما به تنهایی پارو می زدید و او داخل قایقتان فقط یک مسافر بوده.یا شاید هم
برگردی و ببینید، هیچ کس داخل قایق نیست و تمام مدت شما با خودتان در قایق تنها بوده اید.
وقتی تلاش می کنید جاهای خالی احساسی را در رابطه ی خود پر کنید، نامزد یا همسرتان در رابطه ی شما بمثابه یک مسافر ماند.
چه وقت سخت تلاش می کنید عاشق خوبی باشید؛ وقت این را پیدا نمی کنید که ببینید آیا به شما نیز عشق ورزیده می شود یا نه؟
چرا زن ها جاهای خالی را پر می کنند؟
زن ها به سه دلیل عادت دارند که بیشتر از آن چه به آن ها عشق ورزیده می شود، عشق بورزند و این کار را با پر کردن جاهای خالی انجام می دهند. این دلایل عبارتند از:
1- آن ها احساس می کنند عشق چیزی است که باید بدستش آورد و برای کسب آن، مثل پول باید کار کرد. اگر احساس می کنید استحقاق دوست داشتن زیاد را ندارید، مگر این که در قبال آن کاری کرده باشید، تا به دستش بیاورید. مجبور خواهید بود در روابطتتان با مردها مرتباً جاهای خالی را پر کنید. شاید در کودکی دوست داشته نمی شدید. شاید در کودکی مجبور بودید سخت تلاش کنید تا به خود و یا والدینتان ثابت کنید دوست داشتنی هستید.شاید مثل من به این نتیجه رسیدید که در کودکی اگر عشق کافی بورزید، مردانی که دوستشان دارید ترکتان نخواهند کرد. به هر دلیلی که این کار را می کنید، نتیجه همیشه یک چیز است:شما
متخصص تلاش سخت برای کسب عشق می شوید.
2- احساس می کنید اگر جای خالی را پر نکنید؛ رابطه تان بهم می خورد. اگر در گذشته مدام با مردهایی بودید که از لحاظ احساسی تنبل بوده اند و یا همیشه شاهد بوده اید چگونه مادرتان جاهای خالی را برای پدرتان پر می کرده، ممکن است باور کنید، چنان چه شما نیز این کار را نکنید، رابطه تان پایان یافته و یا چندان هم ارضاء کننده نخواهد بود! ممکن است در رابطه ای باشید، یا کمتر از آن چه که استحقاقش را دارید و یا همسرتان از لحاظ احساسی و عاطفی درگیر است، این وضع را تحمل می کنید؟ با پر کردن جاهای خالی ممکن است این وضع را جبران نمایید و سپس نگاهی بیاندازید و ببینید، همه چیز خوب است و خودتان را متقاعد کنید که عشق کافی دریافت کرده اید.
زن ها از خلأ تنفر دارند.
آیا تا به حال واردآپارتمان مردی شده اید که اسباب و اثاثیه اش را خوب نچیده باشد و پیش خودتان فکر کنید، باید دکوراسیون منزلش را تغییر بدهم تا بهتر بشود؟ هرگاه در کنار عده ای غریبه که با هم صحبت نمی کنند، نشسته اید و احساس اجبار کنید که حتماً باید سرصحبت را با یکی از آن ها باز کنید؛ آیا بسختی می توانید کشوها یا کمدها را کاملاً خالی رها کنید؟ آیا احساس می کنید، باید در هر فضای خالی، چیزی جای بدهید؟ اگر میزی با دو بشقاب و چنگال ببینید بدون گلدان گل در وسط ،میز به نظرتان لخت و خالی می آید؟
چنان چه به هر یک از سؤال های بالا پاسخ مثبت دادید، پس می توانید
این موضوع را درک کنید.زن ها از خلأ متنفر هستند. آن ها دوست دارند جاهای خالی را پر کنند و همه ی موارد را به هم مربوط کرده و جایی که موضوعی نیست موضوعی بیافرینند.عقیده ی من بر این است که این عمل ما از همان میل غریزی و نیاز طبیعی ما به زاییدن، ایجاد صمیمیت، تولید زیبایی، مکالمه و غیره پدید می آید.
در روابط، زن ها احساس می کنند انگیزه ای آن ها را به این سمت می کشاند که جاهای خالی را پر کنند.سکوت را با کلمات، فاصله را با اتصال، وقت را با فعالیت و جدایی را با عشق پر کنند. این که ویژگی فوق العاده ای است و قابلیت ما در انجام این کار آن هم به این خوبی، یک استعداد محسوب می شود، اما وقتی زیاد از حد این کار را بکنیم، ممکن است روزی چشممان را باز کرده وببینیم به تنهایی مشغول پارو زدن هستیم.
بیش از آن چه که به ما عشق ورزیده می شود، عشق نورزیم
1- ممکن است در حین خواندن این مقاله از خودتان بپرسید، آیا من هم در روابطم جاهای خالی را پر می کرده ام؟ اگر جوابتان مثبت بود، یک روش ساده برای خلاصی از این الگو ناسالم، این است که دست از پارو زدن بردارید.
بله درست است، تنها پارو نزنید؛ برنامه ریزی نکنید؛ برای در آغوش کشیده شدن پیش قدم نشوید؛ رابطه جنسی را شروع نکنید؛ مکالمات صمیمی را شما شروع ننمایید.دست از همه چیز بکشید و ببینید چه اتفاقی می افتد. اگر مشاهده کردید دیگر روابط جنسی تعطیل شد، هیچ جا
میهمانی نمی روید و دیگر روابط صمیمی با همسرتان ندارید یا دیگر درباره ی موضوعات مهم با نامزد یا همسرتان صحبت نمی کنید و توجه زیادی از جانب او نمی گیرید؛ مطمئن باشید مشغول پر کردن جاهای خالی بوده اید و نامزد یا همسرتان سهم خودش را انجام نمی داده است.پس وقت آن رسیده، اقدامی صورت دهید.از تمامی مواردی که فقط شما جاهای خالی را پر می کردید، لیستی تهیه کنید.
شاید تعجب کنید، اما همان طور که گفتم خودم معتاد به پر کردن جاهای خالی بودم و در حال حاضر در حال بهبودی از این وضع می باشم. لیستی تهیه کرده ام و هر روز آن را می خوانم، فقط برای این که به خودم یادآوری کنم که چه کارهایی را نباید انجام بدهم. باور کنید چندان هم ساده نیست. گاهی اوقات وسوسه می شوم آخرهفته ها را طبق عادت گذشته از قبل برای خودم و همسرم برنامه ریزی کنم و یا هر پنج دقیقه به پنج دقیقه به او بگویم، دوستش دارم و یا لحظات خالی بین مکالماتمان را با حرف زدن پر کنم. وقتی متوجه می شوم نزدیک است یکی از همان کارهایی که در لیستم آورده ام را انجام بدهم، همانجا می ایستم و چشمانم را می بندم و در ذهنم خود را در آن قایق یک نفره ای که در گذشته سوار می شدم؛ مجسم می کنم و خود را مجبور می کنم، هیچ کدام از آن کارها را انجام ندهم. این لیست به شما هم کمک می کند که از این عادات خود آگاه شوید.
به نامزد یا همسرتان نیز فرصت دهید، تا او هم جاهای خالی را پر کند.این دومین مرحله از این فرآیند محسوب می شود.یعنی باید منتظر نامزد یا همسرتان بمانید تا او به طور خودکار به سمت شما بیاید، در عوض
این که شما به طرف او بروید.لحظات سکوت و توقف را در مکالماتتان تحمل کنید و اجازه بدهید، موضوعی را پیش کشیده و صحبت کند. همیشه رابطه ی جنسی را شما شروع نکنید. این فرصت را بدهید تا او شما را اغوا نماید.آخر هفته را بدون برنامه ریزی از قبل، رها کنید و وقتی از شما می پرسد چه کار می خواهید بکنید، این طور جواب بدهید: تو یک برنامه ریزی بکن تا ذوق زده بشوم. این حرف را از من بپذیرید.ممکن است لازم باشد تمام خویشتن داری تان را به کار ببرید تا که موفق به انجام این مراحل شوید. من چنان به پر کردن جاهای خالی عادت دارم که عملاً خودآگاه و هوشیارانه تلاش می کنم تا دست از این کار بکشم.هنگامی که ازپر کردن جاهای خالی دست بر می دارید، موارد زیر اتفاق می افتد:
1- همسرتان پاروها را به دست گرفته و شروع به پارو زدن می کند.
2- کم کاری و بی علاقگی همسرتان به رابطه اش کاملاً فاش خواهد شد و ملاحظه خواهید کرد، رابطه تان به سرعت از هم پاشیده می شد.
اگر دست از پر کردن جاهای خالی بردارید، مطمئناً در این کار ریسکی نهفته است. ممکن است متوجه شوید، تنها با خودتان در رابطه بوده اید. ممکن است بفهمید نامزد یا همسرتان چیز زیادی ندارد تا به شما بدهد. ممکن است بفهمد حتی به این نتیجه برسید از این که فقط عاشق خوبی بوده اید، لذت می برید و این که او را دوست ندارید، بلکه عشق ورزیدن را دوست دارید. اما مسلماً ارزشش را دارد که این ریسک را بکنید.
3- اطمینان حاصل کنید زندگیتان با فعالیت های پر انرژی و ارضاء کننده، به اندازه ی کافی پر شده است و رابطه تان را به عنوان تنها فعالیت پر انرژی نمی دانید، هرچه مستقل تر و متکی به نفس تر باشید، کمتر انتظار
دارید رابطه تان شما را ارضاء کند. رؤیاهای شخصیتان را تعقیب کنید. از خودتان خوب مواظبت نمایید و مطمئن شوید به همان اندازه که شما به نامزد یا همسرتان عشق می ورزید، او هم به شما عشق می ورزد.
4- در مورد پر کردن جاهای خالی با مرد زندگیتان به گفتگو بنشینید. اگر یک الکلی بودید و قصد داشتید ترک کنید، می دانستید برای بهبودیتان لازم است که طرف مقابلتان را ازالکی بودنتان آگاه کنید تا که بتوانید کمک های لازم را به موقع از او دریافت نمایید.نظیر همین موضوع در پر کردن جاهای خالی نیز صادق است. روش های مورد علاقه تان را با نامزد یا همسرتان در میان بگذارید و از او کمک بگیرید.هرگاه دیدید، مشغول پر کردن جاهای خالی هستید، مچ خود را بگیرید، سپس به او بگویید می خواهید برایتان چه کاری انجام دهد. ترتیبی اتخاذ کنید تا بار احساسی رابطه تان، بین هر دو شما تقسیم شود.
این یکی از بهترین مراحل عشقی است که استحقاق آن را دارید. در ابتدا ممکن است در مقابل این روش مقاومت کنید. ممکن است بترسید که مبادا دیگر مانند گذشته به او عشق نورزید. بنابراین مطمئن شوید که این اطلاعات را به دقت با او در میان گذاشته اید و به همین دلیل خواندن این مقاله را به نامزد یا همسرتان پیشنهاد دهید. امیدوارم نامزد یا همسرتان نیز مایل باشد در خلق رابطه ای سالم تر و متعادل تر تلاش کند و عشقی که خواهان آنید را بدست بیاورید.
بر سر سلطان قلب ها چه آمد؟
سال ها وقت صرف کردم تا مهارت های لازم جهت رابطه ای موفق، پر
مهر و صمیمی را پیدا کنم، اما یکی از نقاط کوری که در این زمینه داشتم، پر کردن جاهای خالی بود.در واقع این یکی از همان مواردی بود که مایل نبودم با آن روبرو شوم. وقتی متوجه شدم در روابطم، این من بودم که بیشتر عشق می ورزیدم، خود را متعهد کردم، دیگر هرگز برای بدست آوردن عشق بیش از حد تلاش نکنم و حالا از این بابت که همسرم به اندازه ای که من او را دوست دارم، اونیز مرا دوست دارد، بسیار خوشحالم.
برای اولین بار درزندگیم به همان اندازه که من برای عشق ورزیدن تلاش می کنم، همسرم هم به همان اندازه تلاش می کند. هنوز که هنوز است، گاهی اوقات این طور فکر می کنم که برای بدست آوردن عشق باید سخت تلاش کرد. خوشبختانه همسرم در این گونه مواقع به من یادآوری می کند که این قدر به تنهایی و یک نفره سخت پارو نزنم.
یک روز من و همسرم راجع به عشق و صمیمیت مشغول صحبت بودیم و من مرتباً می گفتم:چقدر در این رابطه ها درس گرفته ام و همچنان سخت مشغول کار بر روی خودم هستم.ناگهان او جلو آمد و دستانم را گرفت و با صدایی آرام گفت:«باربارا مجبور نیستی، این قدر در تعقیب عشق باشی.» این کلمات در اعماق قلبم نفوذ کرد و به دلم نشست و ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر شد. اشک تأسف به خاطر این که دختر کوچولوی درون من هنوز این طور باور داشت که برای این که دوست داشتنی باشی، باید سخت تلاش کنی و اشک شادی به عنوان هدیه ی فوق العاده ای که به خودم دادم. برای این که تصمیم گرفتم دیگر برای عشق گدایی نکنم و نهایتاً برای این هدیه ی گران قدر زندگی که به من داده شده بود ادامه دهم، مخصوصاً با مردی با ظرفیتی فوق العاده بالا برای عشق ورزیدن.
در این جا مایلم که این مقاله را با یادآوری این جمله به شما به پایان ببرم: «شما هرگز مجبور نیستید گدایی عشق کنید.»
منبع: کتاب رازهایی در باره ی مردان