نویسنده: سید عیسی مسترحمی
قرآن و حرکت زمین:
درآمد:
در برخی از آیات قرآن کریم تعابیری به کار رفته است که مفسران و صاحب نظران، آن را اشاره به حرکت زمین می دانند. و برخی از این حد فراتر رفته و بعضی از آیات را صرفاً بیان کننده ی حرکت زمین دانسته اند و آن را به عنوان معجزه ای علمی از قرآن معرفی می کنند.
ما بدون هیچ گونه پیش داوری، آن آیات را مطرح کرده و تفاسیر و برداشت هایی را که از آیه شده را گزارش می نماییم و سپس به نقد و بررسی آن می پردازیم.
گروه اول: [تمرّ مرّ السحاب]
مقدمه:
آیه ی 88 سوره ی نحل در خطابی به پیامبر می فرماید: این کوه ها در نگاه تو ثابت و ایستاده اند در واقع در حال مرور و حرکتند، همانند حرکت کردن ابرها. در اینکه مراد از حرکت کوهها در این آیه شریفه چیست، دیدگاه های متفاوتی ارائه شده است که برخی از آنها ناظر به حرکت زمین است.
آیه:
«وتری الجبال تحسبها جامده وهی تمر مر السحاب» (1)
(و کوهها را می بینی در حالیکه آنها را ثابت می پنداری و حال آنکه آنها همچون حرکت ابرها درگذرند).
بحث لغوی:
ماده «مرر» مضاعف است و به معنای گذشتن و عبور کردن (2) و رفتن (3) است. و البته در معنای این ماده، عبور کردن از کنار چیزی یا به سوی چیزی، لحاظ شده است. (4) واژه ی «جامده» نیز از ماده «جمد» به معنای ساکن بودن است (5) و در مقابل جریان داشتن و حرکت کردن (6) به کار می رود.
دیدگاه ها و نظریات دانشمندان و مفسران:
الف) فخر رازی، این آیه را مربوط به وقایع پایان جهان می داند که به حرکت کوهها، به سوی فنا و نابودی آنها اشاره دارد. (7)
ب) علامه طباطبائی، نیز همین تفسیر را از آیه می پذیرند و در احتمال دیگری آیه را در اشاره به حرکت جوهری می دانند. (8)
ج) علامه محمد تقی جعفری، مراد از حرکت را، حرکت طبیعی نهاده شده در ذات تمام اشیاء می دانند که باعث تغییر مستمر در تمام ذرات عالم وجود است. (9)
برخی دیگر از اندیشمندان آیه را اشاره به حرکت وضعی و انتقالی زمین می دانند.
د)آیت الله مکارم، در این باره می نویسند: «این آیه به روشنی می گوید، کوهها در حرکتند اگر چه به نظر ساکن می آیند. مسلماً حرکت کوهها بدون حرکت زمینهای دیگر که به آنها متصل است معنای ندارد و به این ترتیب معنای آیه چنین می شود که؛ زمینها همه با هم با سرعت درحرکتند همچون حرکت ابرها». (10)
ایشان این تفسیر را از ابن عباس نیز نقل می کنند که «تسیر سیراً حثیثا مثل سیرالسحاب» (11) یعنی با سرعت زیاد همچون سرعت ابرها در حرکتند.
هـ) محمد متولی شعراوی، نیز تشبیه حرکت کوهها را به حرکت ابر بخاطر ذاتی نبودن حرکت آن دو می داند، چرا که کوهها به تبع زمین و ابرها به تبع باد حرکت می کنند. (12)
و) عبدالمجید الزندانی، پس از نسبت دادن بیان حرکت زمین به آیه، حرکت کوهها و دریاها و هوای اطراف زمین را بخاطر جاذبه زمین و حرکت آن می داند. (13)
ز) یکی دیگر از نویسندگان عرب پس از بیان این مطلب علمی در تفسیر آیه، ابوریحان بیرونی را اولین کسی می داند که این مسائل را در قرن دهم میلادی مطرح کرد. (14)
ح) دکتر منصور حسب النبی، همانند نویسندگان تفسیر نمونه، (15) اشاره قرآن به حرکت زمین را در این آیه از معجزات علمی قرآن می شمارد و علت غفلت مفسران گذشته از این تفسیر علمی را، عدم اطلاع آنان از حرکت زمین می داند. (16)
ط) آیت الله معرفت، پس از بحث مفصلی که پیرامون این آیه ارائه می دهند آیه را اشاره به حرکت وضعی و انتقالی زمین می دانند. (17)
ی) علامه طباطبائی اگر چه، آیه را مربوط به حالات پایان دنیا می دانند ولی می نویسند: «اینکه آیه حرکت انتقالی را اراده کرده باشد معنای خوبی است؛ اگر منافات با سیاق نداشت». (18)
ک) سید هبه الدین شهرستانی، نیز آیه را اشاره به حرکت زمین می داند و می نویسد: «مرحوم علی قلی اعتضاد السلطنه پسر فتحعلی شاه بیش از پنجاه سال پیش، از این آیه حرکت زمین را استنباط نمود و کسی در این استخراج بر او پیشی نگرفته است». (19)
ل) از دیگر نویسندگان و صاحب نظرانی که از این آیه، حرکت زمین را فهمیده اند آیت الله نوری همدانی، (20) استاد رضایی اصفهانی، (21) استاد زمانی قمشه ای (22)، محمد علی سادات، (23) عباسعلی سرفرازی (24)، دکتر محمد مختار عرفات (25) و دکتر صبری الدمرادش (26) هستند.
پاسخ به یک پرسش
همان طوریکه در کلام بسیاری از مفسران، مانند علامه طباطبایی دیده می شود، آنان این آیه را بیانگر ویژگی کوهها در ساعات پایانی عمر دنیا و آغاز آخرت می دانند. و در این تفسیر به سیاق آیات قبل و بعد که در مورد قیامت و آخرت است تمسک می کنند. سوال این است که چرا این تفسیر از آیه صحیح نیست و به چه دلیل آیه در مقام بیان حالت کوهها در این دنیا و حرکت آنها به تبع حرکت زمین است.
دانشمندان و مفسرانی که در بالا به برخی از آنان اشاره شد، به این شبهه جوابهای متعددی داده اند که ما آنها را فهرست وار ذکر می کنیم.
1. تعبیر «تحسبها جامده» (کوهها در نظر شما بی حرکتند) مربوط به این دنیا است و گرنه حرکت کوهها در آخرت [که در برخی آیات به آن اشاره شده است. ] آنقدر واضح است که بسیاری تاب تحمل دیدن آن را ندارند.
2. اشاره به حرکت کوهها، یک درس توحید است و درس توحید باید در این جهان داده شود و آن از راه تفکر در اسرار آفرینش مخلوقات است و این مسئله تناسبی با قیامت ندارد.
3. عبارت «صنع الله الذی اتقن کل شیء» (27) که در ادامه آیه، آمده است، به نظم مخلوقات در این عالم اشاره دارد وگرنه در قیامت همه نظم های این عالم به هم می خورد.
4. همان طوریکه در محل خود اثبات شده است، ترتیب کنونی آیات، دلالت بر نزول آنها به همین ترتیب ندارد پس بنابراین سیاق نمی تواند تعیین کننده تفسیری خاص باشد.
جمع بندی و بررسی:
بعد از اینکه ثابت شد آیه شریفه از حرکت کوهها در همین دنیا سخن می گوید و حرکت کوهها را به جابجایی ابرها تشبیه کرده است، و حرکت کوهها بدون حرکت زمینی که آن کوهها برآن کوبیده شده اند امکان ندارد، می توان دریافت که مراد از حرکت کوهها، همان حرکت انتقالی زمین است و علت اینکه آیه حرکت را به کوهها نسبت داده این است که حرکت کوهها با این عظمت و استواری که دارند، بهتر می تواند قدرت الهی را جلوه گر سازد.
و در صورتی، که ثابت شود، وجه شبه در تشبیه حرکت کوهها به حرکت ابر، صرفاً متحرک بودن است [حرکتی با آرامش و بدون صدا] و انتقالی و یا وضعی بودن آن حرکت، مورد توجه نبوده است، می توان حرکت وضعی زمین را نیز از آیه برداشت کرد؛ چرا که حرکت وضعی زمین باعث حرکت چرخشی کوهها به همراه زمین [و در جو زمین] به دور محور زمین، می شود و ابرها نیز توسط بادها [در همین جوّ] به دور زمین می چرخند؛ حرکت کوهها به حرکت ابر تشبیه شده است.
نکته: برخی دانشمندان گرامی، اشاره آیه به حرکت زمین را به این علت بعید دانسته اند که، ابرها حرکت وضعی به دور خود ندارند تا بتوان حرکت وضعی زمین را از تشبیه حرکت کوهها به حرکت ابر فهمید.
به نظر می رسد این اشکال در صورتی وارد است که آیه فرموده باشد: «زمین همانند ابرها حرکت می کند» که در این صورت چون ابر حرکت وضعی ندارد نمی توان حرکت چرخشی زمین را تشبیه فهمید. در حالیکه آیه می فرماید: «کوهها مانند ابرها حرکت می کنند» و ما نمی خواهیم حرکت وضعی کوهها را از آیه استفاده کنیم [بلکه می گوییم آیه به حرکت وضعی زمین اشاره دارد] و مطلق حرکت کوهها از آیه قابل فهم است و حرکت کوه؛ هم با حرکت انتقالی زمین، محقق می شود؛ هم با حرکت وضعی آن و چه بسا با حرکت وضعی آن سازگارتر باشد.
گروه دوم: [والجبال اوتاداً]
مقدمه:
قرآن در موارد متعددی، از کوهها به عنوان میخ هایی نام می برد که بر زمین کوبیده شده اند تا آن را از لرزش بازدارند. پاسخ به این سؤالها، که کوهها زمین را از چه لرزش و لغزشی حفظ می کنند، و منشا این لرزش چیست، کاملاً روشن نیست و نیز نقش کوهها در این مسئله، از اسراری است که هنوز به خوبی کشف نشده است.
آیات:
«والجبال اوتادا» (28) (و [آیا] کوهها را میخ هایی [قرار ندادیم])
«والقی فی الارض رواسی ان تمید بکم»(29)(و در زمین [کوههای ] استواری افکند [مبادا] که شما را بلرزاند).
مضمون این دو آیه در چند آیه دیگر (30)نیز آمده است.
دیدگاه ها و نظریات دانشمندان و مفسران:
برخی از اندیشمندان تعابیری که در این مجموعه آیات به کار رفته را از حرکت زمین فهمیده اند.
الف) یکی از نویسندگان معاصر، بعد از بیان این نکته که، چیزی را میخ می کوبند که احتمال متلاشی شدن آن در حال حرکت باشد، می نویسد: «قرآن چهارده قرن پیش، پرده از روی این راز بزرگ برداشته و کوهها را میخهای زمین معرفی کرده است؛ زیرا فایده و نتیجه اینکه خداوند کوهها را میخها و مسمار زمین قرار داد این است که اجزایش در حال حرکت از هم متلاشی نشود». (31)
ایشان سپس آیه ی 15 سوره ی نحل را مطرح کرده و آن را اشاره به حرکت زمین می دانند.
ب) دکتر عدنان الشریف، نیز پس از اشاره به اهمیت کوهها در ایجاد توازن نیروی جاذبه و گریز از مرکز به آیه ی 7 سوره ی نبأ اشاره می کند و می نویسد: «کوهها باعث می شوند زمین در حال حرکت، تعادل خود را حفظ کند و از مسیر و مدار خود خارج نشود». (32)
ج) سید هبه الدین شهرستانی، میخ را به دو قسم داخلی و خارجی تقسیم کرده و مراد از «اوتاد» را در این آیه میخهای داخلی می داند که به وسیله آن، اجزای یک چیز به هم متصل می شوند. ایشان در ادامه می نویسد: «اینکه شریعت ما کوهها را میخ زمین دانسته، نه مقصود بیان سکون زمین بوده، بلکه برعکس و برخلاف رأی متقدمین حرکت زمین را اعلام فرموده است». (33)
نقد و بررسی:
همان طور که برخی دانشمندان بیان کرده اند، زمین دارای نوعی حرکت در پوسته جامد خویش است که به حرکت قاره ای (34) مشهور است. با توجه به این یافته علمی می توان آیه را اشاره به این حرکت زمین دانست؛ چرا که کوهها تاثیر زیادی در جلوگیری از آثار مخرب این حرکت زمین دارند.
و نیز چنانچه از نظر علمی ثابت شود که کوهها مانع از هم پاشیدگی و قطعه قطعه شدن زمین در اثر حرکت آن می شوند، می توان گفت این آیات به حرکت انتقالی و وضعی زمین نیز اشاره دارند. چرا که آیه، کوهها را به عنوان محافظانی در برابر اثرات سوء حرکت زمین معرفی می کنند که همچون میخهایی بر بدنه زمین کوبیده شده اند.
گروه سوم: [ذلولاً]
مقدمه:
از شرایط مهم برای هر مکانی که می خواهد محل زندگی قرار گیرد، این است که دارای سکون و آرامش باشد و اگر تحرکی دارد، حرکت آن به صورتی باشد که باعث آزرده شدن ساکنان آن نشود. زمین این نعمت بزرگ الهی که به عنوان خانه ای برای بشر خلق شده است، این شرط مهم را به خوبی داراست. خداوند متعال در آیه ی 15 سوره ی ملک به این ویژگی اشاره فرموده است.
آیه:
«هو الذی جعل لکم الارض ذلولا» (35) (او کسی است که زمین را برای شما رام قرار داد).
دیدگاه ها و نظریات مفسران و دانشمندان:
همان گونه که قبلاً گذشت واژه ی ذلول برای توصیف مرکب هایی به کار می رود که رام هستند و در هنگام حرکت، سواره خویش را نمی آزارند». (36)
بسیاری از صاحب نطران از ذلول بودن زمین، که در آیه فوق بیان شده است را برای حرکت زمین استفاده کرده اند ما پیش از این در بیان ویژگی ذلول، سخنان و نظریات بسیاری از بزرگان و مفسران را نقل و بررسی کردیم و در اینجا فقط در ذکر دیدگاه علامه طباطبایی درباره ی آین آیه بسنده می کنیم.
ایشان در تفسیر المیزان ذیل این آیه می نویسند: «از ذلول نامیدن زمین و ذکر این نکته [در ادامه آیه] که بشر بر روی شانه های آن قرار دارد، اشاره روشنی است به اینکه زمین یکی از سیارات است و این همان حقیقتی است که علم هیئت و آسمان شناسی پس از قرنها بحث به آن دست یافته است». (37)
بررسی:
با توجه به آنچه از وصف ذلول در کتب لغت و تفاسیر آمده است. می توان گفت: آیه به خوبی حرکت هموار و همراه با آرامش زمین را بیان می کند.
گروه چهارم: [مهد]
مقدمه:
قرآن، زمین را همچون گهواره ای می داند که انسان و تمام موجوداتی که برآن سوارند را به این سو و آن سو می برد و در عین حال، هیچ گونه، آزار و ناراحتی به آنها نمی رساند؛ بلکه باعث آرامش و برطرف کننده ی برخی نیازهای او است.
آیات:
«الذی جعل لکم الارض مهدا» (38) (کسی که زمین را برای شما بستری [برای استراحت] قرار داد).
«الم نجعل الارض مهادا» (39) (آیا زمین را بستر قرار ندادیم).
«والارض فرشناها فنعم الماهدون» (40) (و زمین را گستراندیم و چه خوب گسترش دهنده ای هستیم).
دیدگاه ها و نظریات مفسران و دانشمندان:
این آیات شریفه از «مهد» قرار دادن زمین سخن می گویند و برخی از اندیشمندان با توجه به این مهد در لغت عرب به معنای گهواره است (41) و طبیعتاً گهواره دارای حرکت می باشد، این تشبیه قرآنی را بیانگر حرکت زمین می دانند.
همانگونه که قبلا ذکر شد، بزرگانی همچون علامه طباطبایی، (42) آیت الله خویی، (43) و سید هبه الدین شهرستانی (44) و بسیاری دیگر از دانشمندان، این آیات را اشاره به برخی از حرکتهای زمین می دانند.
نقد و بررسی:
با توجه به اینکه خصوصیت اصلی گهواره، متحرک بودن زمین است می توان از تعابیر قرآنی، در این آیات متحرک بودن زمین را بیان نمود. اما برداشت نوع خاصی از حرکت زمین از تعبیر«مهد» بعید به نظر می رسد، چرا که تشابهی بین هیچ یک از حرکت های زمین و حرکت گهواره وجود ندارد. و اشتراک این دو فقط در متحرک بودن است.
گروه پنجم: [یغشی اللیل النهار]
مقدمه:
خداوند متعال در آیه ی 54 سوره ی اعراف و آیه ی 3 سوره ی رعد، روز را به جامه ای تشبیه کرده است که بر تن شب پوشانیده می شود. این بیان، همانند سخنی است که در آیه ی 5 سوره ی زمر گذشت، که پیچیده شدن روز برشب و بالعکس را بیان می کند.
آیه:
«ثم استوی علی العرش یغشی اللیل النهار یطلبه حثیثا» (45) (سپس برتخت [جهاندای و تدبیر هستی] تسلط یافت و روز را به شب می پوشاند در حالیکه شتابان آنرا می طلبد).
بحث لغوی:
«غشی» در لغت به معنای «پوشاندن چیزی به وسیله ی چیز دیگر» (46) و «در بر گرفتن» (47) است. حثیثاً نیز از ماده «حثث» و به معنای «تشویق و تحریک کردن برای کاری» (48) و «به سرعت چیزی را برای پیوستن به آن دنبال کردن» (49) است.
دیدگاهها و نظریات مفسران و دانشمندان:
برخی از اندیشمندان از تعبیر «پوشیده شدن روز به شب» که در این آیه و برخی آیات دیگر (50) آمده است؛ حرکت زمین را استفاده کردند.
الف) دکتر منصور حسب النبی، آیه را اشاره به حرکت وضعی زمین می داند و می نویسد: «هر کدام از شب و روز به دنبال دیگری می خزد تا آن را بپوشاند و این جریان به علت گردش شبانه روزی زمین به دور خود است، که دائما ادامه دارد. » (51)
ب) محمد سامی محمد علی، دیگر نویسنده ی عرب است که آیه را صریح در حرکت زمین می داند و در بیان آن می نویسد: «این چرخش زمین است که شب و روز را جایگزین همدیگر می کند، آن هم با سرعت فراوانی که به اندازه سرعت چرخش زمین است. » (52)
ج) ابن کثیر، با توجه به دو آیه ی 54 سوره ی اعراف و 3 سوره ی رعد سوالی مطرح می کند و می پرسد که چرا در یکی از این دو آیه تعبیر «یطلبه حثیثا» (آن را با سرعت دنبال می کند) آمده، ولی در آیه دیگر این عبارت نیامده است، ایشان پاسخ سوال را این گونه بیان می کنند: «در جواب باید به کُند شدن حرکت دورانی زمین اشاره کرد، آیه ی 54 سوره اعراف از ابتدای خلقت سخن می گوید که سرعت چرخش زمین زیاد بوده و آیه دوم زمانی طولانی پس از آن را می گوید که از سرعت زمین کاسته شده است». (53)
د) احمد المرسی حسین جوهر، نیز با اشاره به همین مطلب، برای تبیین آن از یافته های علمی کمک می گیرد و میزان کاسته شدن سرعت زمین را 20 ساعت در طول 4/5 میلیارد سال می داند. (54)
نقد و بررسی:
پوشاندن روز به شب که در این آیه مطرح شده است با واقع یعنی چرخش زمین سازگاری دارد و هم با فرض سکون زمین و گردش خورشید به دور آن، بنابراین نمی توان گفت: آیه معیناً و قطعاً چرخش زمین را بیان می کند.
گروه ششم: [یکور الیل علی النهار و… ]
مقدمه:
اگر کسی از خارح از زمین، به زمین نگاه کند این گونه می بیند که تاریکی و روشنایی شب و روز بر روی یکدیگر پیچیده می شوند و این در حقیقت معلول چرخش زمین به دور خود است. خداوند متعال از این حالت با فعل «یکوّر» (پیچیده می شود) یاد کرده است.
آیه:
«یکور اللیل علی النهار و یکور النهار علی اللیل» (55)
(شب را بر روز می پیچد و روز را بر شب می پیچد).
بحث لغوی:
تکویر از ماده «کور» و به معنای پیچیده شدن چیزی به دور شیء کروی است. (56)
دیدگاه ها و نظریات مفسران و دانشمندان:
از آنجاییکه پیچیده شدن شب و رزو بر روی هم [و در حقیقت به دور زمین] به علت حرکت چرخشی زمین است، برخی از نویسندگان و اندیشمندان حرکت زمین را از آیه ی استفاده کرده اند.
الف) دکتر منصور حسب النبی، در این باره می نویسد: «تکویر به معنای پیچیده شدن چیزی به دور شیء کروی است و در مورد شب و روز به این معناست که این دو به خاطر حرکت چرخشی زمین جای خود را به هم می دهند؛ مثل اینکه بر روی همدیگر پیچیده می شوند و استمرار چرخش زمین است». (57)
ب) محمد سامی محمد علی، نیز پیچیده شدن شب و روز را بر روی هم، نتیجه چرخش زمین دانسته و آیه را اشاره به کرویت و حرکت زمین می داند. (58)
ج) عباسعلی محمودی (59) و دکتر صبری الدمرداش (60) از دیگر نویسندگانی هستند که حرکت زمین را از این آیه استفاده نموده اند.
نقد و بررسی:
پیچیده شدن شب و روز بر روی هم دیگر، هم با حرکت زمین سازگاری دارد و هم با سکون آن و حرکت خورشید به دور آن، بنابراین نمی توان بیان حرکت زمین را به طور قطعی به آیه نسبت داد.
گروه هفتم: [الیل نسلخ منه النهار]
مقدمه:
قرآن کریم در آیه ی 37 سوره ی یس، جایگزینی تدریجی روز به جای شب را به کنده شدن پوست حیوانات تشبیه کرده است. چرا که، با کنده شدن پوست آنچه در زیر آن است، ظاهر می شود؛ همانطور که با از بین رفتن نور و روشنایی روز از اطراف زمین، تاریکی و شب آشکار می شود.
آیه:
«و آیه لهم الیل نسلخ منه النهار فاذا هم مظلمون» (61)
(و برای آنان نشانه است در شب، که روز را از آن بر می کَنیم و ناگهان آنان تاریکی فرو روند).
بحث لغوی:
«سلخ» در لغت به معنای کندن و جدا کردن چیزی است که چیز دیگری را در بر گرفته و به آن چسبیده است. (62) این ماده بیشتر در مورد کندن و پوست حیوانات به کار می رود. (63)
دیدگاهها و نظریات مفسران و دانشمندان:
برخی از دانشمندان و نویسندگان حرکت زمین را از جدا شدن روز از شب که در این آیه شریفه به آن اشاره شده حرکت زمین را استفاده کرده اند.
الف) عبدالمجید الزندانی، در تفسیر آیه می نویسد: «علم جدید اثبات شده است که شب و تاریکی از همه طرف بر زمین احاطه دارد و فقط قسمتی از هوای اطراف زمین که رو به خورشید است، روز پدید می آید. این لایه از هوا را به خاطر بازتاب نور خورشید روشن شده است همچون پوست نازکی است که به چرخش زمین کنده می شود و شب جای آن را فرا می گیرد». (64)
ب) احمد متولی، منظور از «سلخ» را در آیه چنین بیان می کند: «سلخ به معنای کندن است، البته کندن تدریجی چیزی با حرکت؛ و در اینجا حرکت زمین است و پوست نورانی آسمان را با رفتن روز و آوردن شب می کند». (65) ایشان اصل بودن تاریکی و عارضی بودن نور را نیز از نکاتی می داند که از آیه قابل فهم است.
ج) دکتر عدنان الشریف، (66) منتصر محمود مجاهد (67) و احمد المرسی حسین جوهر (68) از دیگر نویسندگانی هستند که با بیاناتی مشابه، آیه را اشاره به حرکت زمین می دانند.
نقد و بررسی:
اگر چه کَنده شدن روز از شب، نتیجه حرکت وضعی زمین است ولی از آنجاییکه این مسئله در فرض سکون زمین نیز قابل توجیه است نمی توان بیان حرکت وضعی زمین را به طور قطع به آیه نسبت داد.
گروه هشتم: [کفات]
مقدمه:
کفات [فراگیرنده] بودن زمین که در آیه ی 25 سوره ی مرسلات ذکر شده، به چند ویژگی زمین از جمله حرکت آن اشاره دارد.
آیه:
«الم نجعل الارض کفاتا» (69) (آیا زمین را قرار ندادیم فرا گیرنده).
دیدگاهها و نظریات مفسران و دانشمدان:
برخی از اندیشمندان و صاحب نظران با توجه به معنای لغوی کفات که در مورد پرنده ای به کار می رود و به خاطر شدت سرعت، بالهای خویش را جمع می کند، (70) حرکت زمین را از این آیه استفاده کرده اند. ما قبلا نمونه هایی از سخنان دانشمندان در این باره را، در بیان ویژگی کفاف اشاره نموده ایم و در اینجا به ذکر کلام یکی از صاحب نظران اکتفا می کنیم.
محمد علی سادات، با استناد حرکت زمین به این آیه می نویسد: «کفات مصدر است به معنای پرواز سریع که پرنده از شدت سرعت برای تعادل خود بال و پرش را جمع می کند، این جمع کردن بال و پر را از شدت سرعت «کفات» می گویند. کفات در اینجا به صورت مصدر استعمال شده است و هر وقت مصدر به صورت [و معنای] اسم فاعل به کار برده شود، مبالغه را می رساند یعنی در اینجا شدت فوق العاده پرواز نشان داده شده است. پس مفهوم آیه چنین می شود: آیا زمین را به صورت پرواز [یا پرنده ای سریع السیر] نیافریدیم». (71)
آیت الله مکارم نیز با نقل این تفسیر، آن را به عنوان احتمالی در معنای آیه می پذیرد. (72) آیت الله صادقی (73)، عباسعلی محمودی (74)، و دکتر عندنان الشریف (75) از دیگر کسانی هستند که این آیه را اشاره به حرکت زمین می دانند.
جمع بندی:
همانطور که قبلا گذشت، با توجه به معنای لغوی واژه ی کفات، این آیه شریفه می تواند به حرکت زمین اشاره داشته باشد.
گروه نهم: [کل فی فلک یسبحون]
مقدمه:
شب و روز، دو نعمت الهی هستند که مایه ی سکون و آرامش و زمینه تلاش و کوشش اند. این دو پدیده به سبب حرکت وضعی زمین به دور خود به وجود می آیند. قرآن کریم در کنار ماه و خورشید از شب و روز یاد می کند و از حرکت آنها در مداری دایره وار سخن می گوید.
آیات:
« و هو الذی خلق اللیل و النهار و الشمس و القمر کل فی فلک یسبحون» (76)
(و او کسی است که شب و روز و ماه و خورشید را آفرید و در حالیکه هر یک در مداری شناورند).
«لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فی فلک یسبحون» (77)
(نه خورشید برایش سزاوار است که ماه را دریابد و نه شب بر روز پیش گیرنده است در حالکیه هر یک در مداری شناورند.
بحث لغوی:
در کتب لغت برای ماده «سبح» دو اصل ذکر شده است: 1. تقدیس و تنزیه که این معنا از جنس عبادت است؛ (78) 2. شناور بودن (79) و پرواز کردن (80) که از جنس حرکت است (81)؛ لغت «فلک» در اصل بر گرد بودن چیزی دلالت می کند (82) و برخی از کتب لغت آن را بر مدار (83) و مجرای کواکب (84) اطلاق کرده اند.
دیدگاه ها و نظریات مفسران و دانشمندان:
برخی از نویسندگان این دو آیه ی شریفه را اشاره به حرکت زمین می دانند و برای این نظریه خویش، شواهد گوناگونی ارائه داده اند.
الف) احمد متولی، با ذکر آیات فوق و اشاره به این نکته که کلمه کل برای بیان «جمع» است می نویسد: «با توجه به تعبیر «کل« شب و روز نیز می بایست همانند خورشید و ماه حرکت داشته باشند و حرکت آنها همان حرکت دوران زمین است». (85)
ب) یکی دیگر از نویسندگان عرب ذیل آیه ی 40 سوره ی یس می نویسد: «مراد، شناور بودن شب و روز در فلک زمین است و بهتر آنکه بگوییم مراد جریان و حرکت آندو است و در فلک غلاف جوی زمین، چرا که جو زمین به همراه زمین هر روز یک دور می زند». (86)
ج ) احمد المرسی، «سبح» را «حرکت سریع جسمی که دارای حرکت ذاتی است» می داند و با توجه به این نکته که شب و روز زمانند و در قرآن ذکر ظرف زمان و اراده محل آن شایع است، مقصود از لیل و نهار را «زمین» می داند؛ چرا که زمین محلی است که این دو در آن به وجود می آیند. او با این بیان، آیه ی 40 سوره ی یس را مبیّن حرکت خورشید، ماه و زمین می داند و سخن ابن عباس را شاهد تفسیر خویش می گیرد که می گوید: «ان الارض احد السابحین». (87)
د) یکی دیگر از نویسندگان معاصر که حرکت وضعی و انتقالی زمین را از آیه استفاده کرده است می نویسد: «آیه ی شریفه 40 سوره ی یس به حرکت انتقالی خورشید، ماه و زمین تصریح می کند و شاید عکس «کل فی فلک» [که می توان آن را از آخر به اول نیز خواند] اشاره به حرکت وضعی این سه باشد». (88)
نقد و بررسی:
ادعای کسانی که این آیات شریفه را اشاره به حرکت زمین می دانند در صورتی قابل اثبات است که دو نکته ذیل پذیرفته شوند.
الف) زمین یکی از مصادیق و افراد «کل» باشد؛ ب) فعل «یسبحون» در این آیات در معنای شناور بودن و حرکت کردن استعمال شده باشد. با توجه به واژه ی فلک که به عنوان ظرف برای فعل یسبحون در آیه آمده است، احتمال معنای مذکور تقویت می شود اما در مورد تعبیر «کل» چند احتمال قابل طرح است.
1. منظور از «کل»، خورشید، ماه و ستارگانی باشد که از کلمه ی لیل فهمیده می شود.
2. مراد از «الشمس و القمر» جنس آن دو باشد و از کلمه «کل» آن خورشیدها و ماههای متعدد اراده شده باشد.
3. مقصود از تعبیر «کل» خورشید، ماه و نور و خورشید [روز] و سایه زمین [شب] باشد که به دور زمین می چرخند.
و در صورت قبول احتمال اول یا دوم، در آیات، هیچ سخنی از حرکت زمین به میان نیامده است. و احتمال سوم نیز هم با حرکت [چرخشی] زمین، سازگاری دارد و هم با سکون آن؛ چرا که بنابر سکون زمین و گردش خورشید به دور آن نیز صحیح است که گفته شود، شب و روز به دور زمین می چرخند و در مداری جریان دارند. علاوه بر اینکه تعبیر یسبحون [شنا می کند] با حرکت وضعی زمین چندان سازگاری ندارد.
استدلال مؤلف، کتاب معجزات قرآن در عصر فضا بر حرکت وضعی زمین، صرف نظر از اینکه یک برداشت شخصی و عجیب است هیچ برهانی بر آن نیست.
آنچه احمدالمرسی، به عنوان استدلال بر استفاده حرکت انتقالی زمین از آیه ذکر کرده، حتی اگر در مورد آیه ی 33 سوره ی انبیاء پذیرفته شود در مورد آیه ی 40 سوره ی یس قابل تطبیق نیست؛ چرا که در این آیه قطعاً شب و روز به معنای زمین نیست.
البته این احتمال را نیز در معنای آیه نباید از نظر دور داشت که منظور از «کل» خورشید، ماه، شب و روز و به طور کلی مجموعه منظومه شمسی باشد که به همراه خورشید به طرف ستاره «وگا» در حرکتند.
گروه دهم: [یولج الیل فی النهار و… ]
مقدمه:
از پدیده هایی که به سبب حرکت انتقالی زمین به وجود می آید، کوتاه و بلند شدن مدت شب و روز است. در بهار و تابستان قمستی از شب وارد روز می شود و باعث طولانی شدن روز می گردد و در پاییز و زمستان این مسئله عکس می شود و شبها طولانی تر می گردد. قرآن کریم در برخی آیات با ذکر این مسئله، آن را نعمتی الهی می شمارد.
آیات:
«الم تر ان الله یولج اللیل فی النهار و یولج النهار فی اللیل» (89)
(آیا نظر نکردی که خدا شب را در روز و روز را در شب وارد می کند).
این مضمون در آیات 27 سوره ی آل عمران؛ 61 سوره ی حج، 13 سوره ی فاطر و 6 سوره ی حدید نیز آمده است.
بحث لغوی:
«ولوج» در لغت به معنای داخل کردن و وارد کردن است. (90)
دیدگاهها و نظریات مفسران و دانشمندان:
در اینکه، منظور از داخل شدن شب و روز در دیگری چیست سه تفسیر ارائه شده است؛ که اندیشمندان و صاحب نظران بنابر برخی از این تفاسیر، این آیات را اشاره به حرکت زمین می دانند.
1. اینکه مراد از این جمله همان تغییر تدریجی محسوسی باشد، که در شب و روز در طول سال مشاهده می شود؛ (91) که به علت میل محور زمین و حرکت انتقالی آن به دور خورشید است. (92)
محمد سامی محمد علی، با بیان این تفسیر از آیه، حرکت زمین را از آن استفاده می کند و «اختلاف الیل و النهار» را که در آیه ی 190 سوره ی آل عمران ذکر شده، شاهد و گواه این تفسیر می داند. (93)
دکتر عدنان الشریف (94) و احمد متولی (95) از کسانی هستند که با ارائه این تفسیر آن را نتیجه حرکت انتقالی و میل محور آن می دانند.
2. احتمال دوم در این آیه این است که مراد، وارد شدن شب و در مکانی است که قبلاً روز بوده است و بلعکس روز شدن مکانی است که قبلاً شب بوده است.
منتصر محمود مجاهد، با ارائه این تفسیر از این آیه جابجایی را به خاطر چرخش زمین دانسته و آیه را بیانگر حرکت وضعی منظم زمین می داند. (96)
3. تفسیر سومی که در مورد آیه، ارائه شده این است که، به تدریجی بودن پدیده شب و روز اشاره می نماید.
تفسیر نمونه، این احتمال را در مورد آیه ارائه داده است و در توضیح آن می نویسد : «شب و روز در کره زمین به خاطر وجود جو در اطراف این کره به صورت ناگهانی ایجاد نمی شوند، بلکه روز به تدریج از فجر و فلق شروع شده و گسترده می گردد و شب از شفق و سرخی طرف مشرق به هنگام غروب، آعاز تدریجاً تاریکی همه جا را می گیرد». (97)
سید قطب، نیز در تفسیرش این بیان را پذیرفته است. (98) و آیت الله مصباح پس از ذکر تفسیر اول، این تفسیر را به عنوان احتمالی در معنای آیه ذکر می کنند. (99)
نقد و بررسی:
اگر چه هر سه احتمال ذکر شده از نظر علمی صحیح است، اما باتوجه به معنای کلمه ولوج [داخل کردن یکی در دیگری] احتمال اول پسندیده تر به نظر می رسد. ولی از آینجاییکه داخل شدن شب و روز بر همدیگر نتیجه حرکت انتقالی زمین است، می توان گفت آیه با حرکت زمین سازگاری دارد و چون بنابر هیئت بطلمیوسی [و سکون زمین] نیز کوتاهی و بلندی شب و روز قابل توجیه است، نمی توان گفت آیه درصدد بیان حرکت زمین است.
گروه یازدهم: [مد الظل]
مقدمه:
خداوند متعال در سوره ی فرقان از کشیده شدن سایه و امکان ساکن نمودن آن سخن می گوید؛ که با حکمت الهی صورت می گیرد. برخی از صاحب نظران با شرح و توضیح این پدیده؛ آن را اشاره به حرکت زمین می دانند.
آیه:
«الم تر الی ربک کیف مد الظل ولو شاء لجعله ساکنا ثم جعلنا الشمس علیه دلیلا * ثم قبضناه الینا قبضا یسیرا» (100)
(آیا نظر نکردی که چگونه پروردگارت سایه را گسترده ساخت؟! و اگر [بر فرض] می خواست آن را حتماً ساکن قرار می داد. سپس خورشید را راهنمایی برای آن قرار دادیم سپس آن [سایه] را با فرو گرفتنی آسان [و آهسته] به سوی خود باز می گیریم).
دیدگاهها و نظریات مفسران و دانشمندان:
در اینکه، مراد از سایه در این آیه شریفه چیست و مقصود از کشیده شدن آن چه می باشد، در بین صاحب نظران بحث و گفتگوست.
الف) تفسیر نمونه، درباره چیستی این سایه سه تفسیر نقل می کند: 1. برخی آن را سایه ای می دانند که بعد از طلوع فجر و قبل از طلوع آفتاب بر زمین حکم فرماست؛ 2. گروهی آن را سایه شب می دانند چرا که درحقیقت، شب سایه نیمکره زمین است که در برابر خورشید گرفته است و 3. برخی دیگر گفته اند منظور سایه ای است که بعد از ظهر برای اجسام پیدا می شود و تدریجاً کشیده تر و گسترده تر می گردد. (101)
ب) آیت الله معرفت، بلند و کوتاه شدن سایه را اشاره به حرکت زمین می دانند و می نویسند: «سایه بر حسب روزها و ماهها، کوتاه و بلند می شود. و این به خاطر حرکت زمین و میل محور آن است و این آیه از حرکت زمین خبر می دهد؛ حرکت وضعی، انتقالی و یا هر دو». (102)
ج) دکتر منصور حسب النبی، این آیه را دلیلی قوی بر چرخش زمین می داند و می نویسد: «اگر زمین حرکتی نداشت، سایه ساکن بود و کوتاه و بلند نمی شد». (103) ایشان تعبیر «قبضاً یسیراً» را نشان دهنده ارتباط بین حرکت زمین و تشکیل سایه می داند که چگونه این چرخش باعث کوتاهی و بلندی سایه ها می گردد.
د) محمد کامل عبدالصمد، (104) دکتر صبری الدمرداش (105) و احمد المرسی حسین جوهر (106) از دیگر کسانی هستند که حرکت زمین را از آیه استفاده کرده اند.
نقد و بررسی:
در علم نجوم ثابت شده است که کوتاهی و بلندی سایه ها در طول روز در حقیقت به علت چرخش زمین است و نیز کوتاه شدن و بلند شدن آن در طول سال در نتیجه حرکت انتقالی زمین و میل محور آن است. آیات مورد بحث به سایه، این نعمت بزرگ الهی و برخی ویژگی های آن اشاره دارد.
کسانی که آیه را اشاره به حرکت زمین می دانند، باید اولا؛ اثبات کنند که مراد از «مدّ الظل» و «قبضناه الینا» در این آیات، همین بلند شدن و کوتاه شدن سایه ها است؛ که این خود امر مشکلی است.
علاوه بر این، کوتاهی و بلندی سایه ها چه در طول روز و چه در طول سال، امری است که حتی با فرضیه ی زمین مرکزی هم قابل جمع و مستدل است. همانطوری که عبارت «ولو شاء لجعله ساکنا» نیز نمی تواند دلیلی بر حرکت زمین باشد، چرا که در فرض هیئت بطلمیوس هم، با از گردش افتادن خورشید، سایه هم ساکن و متوقف می شود.
گروه دوازدهم: [الیل سرمداً او النهار سرمداً]
مقدمه:
تناوب شب و روز، از نعمتهای بزرگ الهی است، که خداوند با توجه به نیازهای متعدد انسان، این دو حالت متفاوت را آفریده است که نیاز به سکون و آرامش و نیاز به تلاش و کوشش دارد.
خدای متعال، برای نشان دادن مخلوق بودن این دو پدیده به امر خدا و بیان اهمیت این دو، سوالی مطرح می نموده و می فرمایند: «اگر خدا شب یا روز را دائمی نماید چه کسی برای شما شب و روز می آورد؟
آیات:
«قل ارایتم ان جعل الله علیکم اللیل سرمدا الی یوم القیامه من اله غیر الله یاتیکم بضیاء افلا تسمعون * قل ارایتم ان جعل الله علیکم النهار سرمدا الی یوم القیامه من اله غیر الله یاتیکم بلیل تسکنون فیه افلا تبصرون» (107)
(بگو اگر به نظر شما، خدا شب را برای شما تا روز رستاخیز دائمی گرداند، غیر از خدا کدام معبود است که روشنایی را برای شما می آورد، پس آیا [حقایق را] نمی شنوید. * بگو آیا به نظر شما اگر خدا روز را برای شما تا روز رستاخیز دائمی گرداند غیر از خدا کدام معبود است که برای شما شبی را آورد که در آن آرام گیرید. پس آیا [حقایق را] نمی بینید).
بحث لغوی:
واژه ی «سرمد» در لغت عرب به معنای امر دائم (108) و یا شب طولانی (109) به کار رفته است.
دیدگاهها و نظریات مفسران و دانشمندان:
برخی صاحب نظران از تناوب شب و روز که در این آیات شریفه به آن اشاره شده، حرکت زمین را استفاده کرده اند.
الف) آیت الله مصباح یزدی، این آیات را اشاره به نعمت بزرگ شب و روز و فواید بی شمار آن می دانند و می نویسند: «اگر شب ادامه پیدا می کرد یعنی زمین حرکت وضعی نمی داشت، چنین بود که یک سوی زمین هماره به طرف خورشید و سمت دیگر پشت به خورشید می بود و در نتیجه همیشه یکسو یخبندان و غیر قابل سکونت می بود و آن سو گرمای کشنده». (110)
ب) محمد سامی محمد علی، نیز سرمدی نبودن شب و روز را نتیجه حرکت وضعی زمین می داند که رحمتی از طرف خداوند متعال به بندگان است. (111)
ج ) عبدالرزاق نوفل، از نویسندگان و صاحب نظران عرب است که با استناد به یافته های زمین شناسان و کیهان شناسان، سرعت وضعی زمین را در هنگام جدا شدن از خورشید بسیار زیادتر از سرعت کنونی آن می داند و در تبیین مراد
از این آیه، از این یافته ها کمک می گیرد و می نویسد: «در آن زمان شبانه روز فقط چهار ساعت طول می کشید، ولی اکنون به خاطر کم شدن سرعت چرخش آن، طول شبانه روز 24 ساعت است. دانشمندان محاسبه کرده اند که سرعت گردش زمین هر 120 هزار سال، یک ثانیه کم شده است و این کم شدن اگر اینطور ادامه پیدا کند زمانی خواهد رسید که زمین از حرکت باز می ایستد و نیمی از آن که به طرف خورشید است، همیشه روز و نیم دیگر همیشه شب خواهد بود. » (112)
د) محمد کامل عبدالصمد (113) و عبدالرحمن ماردینی (114) نیز این آیات را بیانگر حرکت کنونی زمین و از حرکت ایستادن آن در آینده می دانند.
هـ) یکی دیگر از نویسندگان، پس از نقل این تفسیر در بیان آیه، به دوران بلعکس زمین پس از متوقف شدن چرخش آن اشاره می کند و می نویسد: «این مسئله باعث می شود خورشید از مغرب طلوع کند، همان گونه که در احادیث شریف آمده است «لا تقوم الساعه حتی تطلع الشمس من مغربها» (روز قیامت بپا نمی شود تا اینکه خورشید از مغربش طلوع کند». ایشان تثنیه بودن مشرقین و مغربین در برخی آیات را گواه گفته خویش می داند. (115)
نقد و بررسی:
آیات مورد بحث از نعمت بزرگ شب و روز سخن می گویند که به تناوب، جایگزین همدیگر می شوند. در علم هیئت ثابت شده است که سرمدی و دائمی نبودن شب و یا روز در نتیجه حرکت مستمر وضعی زمین است و در صورت باز ایستادن زمین از چرخش، برای اهل هر منطقه از زمین یکی از دو همیشگی و دائمی می شود. این مسئله بنابر نظریه «افلاک زمین مرکزی» نیز صحیح است، چرا که در آن فرض می توان گردش مستمر خورشید به دور زمین را علت سرمدی نبودن شب یا روز دانست.
با توجه به این نکته گرچه با چرخش زمین سازگاری دارد ولی نمی توان آن را اشاره به حرکت وضعی زمین دانست.
به علاوه به این آیات در مقام امتنان و بیان رحمت الهی بر بندگان است و انسانها را به تفکر در این نعمت بزرگ دعوت می کند و به نظر می رسد، بیان از حرکت ایستادن زمین در آینده، با این هدف چندان تناسبی ندارد.
گروه سیزدهم: [دحوالارض]
مقدمه:
مسئله «دحو الارض» از جمله مسائلی است که در آیات و روایات فراوانی از آن یاد شده است و نویسندگان و مفسران در تفسیر آن دیدگاه های گوناگون ارائه داده اند. گروهی با بیان تفسیر خاصی از این موضوع، آن را بیان کننده حرکت زمین می دانند.
آیات:
«والارض بعد ذلک د4حاها» (116) (وبعد از آن زمین را گسترش داد. )
«والارض و ما طحاها» (117) (سوگند به زمین و آنکه آنرا گستراند).
بحث لغوی:
همان طوریکه قبلاً گذشت کتاب های لغت ماده ی «دحو» و «طحو» را هم معنا می دانند و غلطاندن (118) و حرکت دادن (119) را از معانی این دو ماده ذکر کرده اند.
دیدگاه ها و نظریات دانشمندان و مفسران:
بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران، از دو ویژگی زمین که در قرآن ذکر شده، حرکت وضعی و انتقالی زمین را استفاده نموده اند. از آنجاییکه ما در بیان ویژگی طحو و دحو را به این بحث پرداختیم، اینجا فقط به ذکر چند نمونه از کلمات دانمشندان در این باره بسنده می کنیم.
الف) علامه طباطبایی، آیه 30 سوره نازعات را اشاره به حرکت زمین می دانند و می نویسند: «هزار سال پیش از آنکه گالیله از حرکت زمین به دور خود سخن گوید… قرآن به صراحت از چرخش زمین بحث کرده است». (120)
ب) احمد المرسی حسین جوهر، از نویسندگان عرب است که با توجه به معنای لغوی دحو و اشاره به این تعبیر عرب که «دحی المطر الحصی عن وجه الارض» (باران، سنگ ریزه ها را از روی زمین حرکت داد)، آیه شریفه را دال بر حرکت چرخشی زمین می داند. (121)
ج) مرحوم آیت الله طالقانی، نیز پس از نقل برخی از تفاوتهای دقیق بین طحو و دحو، جداشدن زمین از یک منشا اصلی و حرکت کردن آن در فضا و چرخش به دور خود را از آیه ی 6 سوره ی شمس استفاده کرده اند. (122)
د) استاد زمانی قمشه ای، (123) یوسف حاج احمد (124) و محمد کامل عبدالصمد (125) از دیگر نویسندگان و صاحب نظرانی هستند که این آیات را اشاره به حرکت زمین می دانند.
بررسی:
با توجه به معانی لغوی که برای «دحو» و «طحو» ذکر شده است، این دو آیه می تواند به حرکت وضعی و انتقالی زمین اشاره داشته باشد.
پی نوشت ها :
1- سوره نمل، آیه ی 88.
2- معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 486.
3- مصباح المنیر، ص 568.
4- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 11، ص 74.
5- همان، ج 2، ص 112.
6- معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 224.
7- التفسیر الکبیر، ج 24، ص 220.
8- تفسیرالمیزان، ج 15، ص 440.
9- حرکت و تحول از نگاه قرآن، ص 50.
10- قرآن و آخرین پیامبر، ص 154.
11- مجمع البیان، ج 7، ص 409.
12- معجزه القرآن، ج 1، ص 96.
13- توحیدالخالق، ص 191.
14- اعجازالعلمی فی القرآن (محمد سامی)، ص 53.
15- تفسیر نمونه، ج 15، ص 568.
16- الکون و الاعجاز العلمی القرآن، ص 171.
17- التمهید فی علوم القرآن، ج 6، ص 162.
18- تفسیر المیزان، ج 15، ص 442.
19- اسلام و هیئت، ص 78.
20- دانش عصر فضا، ص 35.
21- پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 1، ص 184.
22- هیئت و نجوم اسلامی، ج 1، ص 77.
23- زنده جاوید و اعجاز جاویدان، ص 24.
24- رابطه علم و دین، ص 34.
25- اعجاز القرآن فی العلوم الجغرافیه، ص 76.
26- للکون اله، ص 298.
27- سوره ی نمل، آیه ی 88.
28- سوره ی نبأ، آیه ی 7.
29- سوره ی نحل، آیه ی 15.
30- سوره ی انبیاء، آیه ی 31 و سوره ی لقمان، آیه ی 10.
31- مطالب شگفت انگیز قرآن، ص 36.
32- من علوم الارض القرآنیه، ص 48.
33- اسلام و هیئت، ص 63.
34- Crustal morment.
35- سوره ی ملک، آیه ی 15.
36- صحاح اللغه، ج 4، ص 1701 و تهذیب اللغه، ج 14، ص 406.
37- تفسیر المیزان، ج 19، ص 374.
38- سوره ی طه، آیه ی 53 و سوره ی زخرف، آیه ی 10.
39- سوره ی نبأ، آیه ی 6.
40- سوره ی ذاریات، آیه ی 48.
41- التهذیب، ج 6، ص 229.
42- اعجاز قرآن، ص 13.
43- مرزهای اعجاز، ص 119.
44- اسلام و هیئت، ص 200.
45- سوره ی اعراف، آیه ی 54.
46- معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 381.
47- تهذیب، ج 8، ص 153.
48- معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 277 و مصباح المنیر، ص 121.
49- لسان العرب، ج 3، ص 46.
50- سوره ی رعد، آیه ی 3.
51- الکون و الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 167.
52- الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، ص 55.
53- مختصر تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 27.
54- اعجاز العلمی القرآن الکریم، ص 104.
55- سوره ی زمر، آیه ی 5.
56- مصباح المنیر، ج 543 و ترتیب العین، ج 3، ص 1604.
57- الکون و الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 166.
58- الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، ص 55.
59- ساکنان آسمان، ص 87.
60- للکون اله، ص 295.
61- سوره ی یس، آیه ی 37.
62- معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 567 و التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 196.
63- مصباح المنیر، ص 284 و صحاح اللغه، ج 1، ص 423.
64- توحید الخالق، ج 1، ص 98.
65- الموسوعه الذهبیه، ص 226.
66- من علم الفلک القرآنی، ص 104.
67- اسس المنهج القرآنی، ص 205.
68- اعجاز العلمی للقرآن الکریم، ص 105.
69- سوره ی مرسلات، آیه ی 25.
70- معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 499 و مفردات راغب، ص 714.
71- زنده و جاوید و اعجاز جاویدان، ص 25.
72- پیام قرآن، ج 8، ص 154.
73- ستارگان از نظر قرآن، ص 141.
74- ساکنان آسمان، ص 84.
75- من علم الفلک القرآنی، ص 101.
76- سوره ی انبیاء، آیه ی 33.
77- سوره ی یس، آیه 40.
78- معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 582 و مصباح المنیر، ص 262.
79- قاموس المحیط، ج 1، ص 337.
80- مفردات راغب، ص 392.
81- معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 582.
82- همان، ج 2، ص 331.
83- نهایه ابن اثیر، ج 3، ص 472.
84- مفردات راغب، ص 645.
85- الموسوعه الذهبیه، ص 226.
86- الکون و الاعجاز العلمی، ص 167.
87- الاعجاز العلمی للقرآن الکریم، ص 105.
88- معجزات قرآن در عصر فضا، ص 80.
89- سوره ی لقمان، آیه ی 29.
90- مصباح المنیر، ص 671 و مقاییس اللغه، ج 2، ص 464.
91- تفسیر نمونه، ج 2، ص 493.
92- الکون و الاعجاز العلمی، ص 173.
93- الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، ص 56.
94- من علم الفلک القرآنی، ص 108.
95- الموسوعه الذهبیه، ص 230.
96- اسس المنهج القرآنی، ص 204.
97- تفسیر نمونه، ج 2، ص 494.
98- تفسیر فی ضلال القرآن، ج 1، ص 384.
99- معارف قرآن، ص 256.
100- سوره فرقان، آیات 45-46.
101- تفسیر نمونه، ج 15، ص 111.
102- التمهید فی علوم القرآن، ج 6، ص 169.
103- الکون و الاعجاز العلمی، ص 168.
104- الاعجاز العلمی فی الاسلام، ص 118.
105- للکون اله، ص 296.
106- الاعجاز العلمی للقرآن الکریم، ص 104.
107- سوره ی قصص، آیات 71 و 72.
108- معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 599.
109- قاموس المحیط، ج 1، ص 421.
110- معارف قرآن، ص 256.
111- الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 56.
112- الله و العلم الحدیث، ص 134.
113- الاعجاز العلمی فی الاسلام، ص 119.
114- موسوعه الاعجاز العلمی، ص 1137.
115- الاعجاز العلمی للقرآن الکریم (احمد المرسی)، ص 104.
116- سوره ی نازعات، آیه ی 30.
117- سوره ی شمس، آیه ی 6.
118- الفائق، ج 1، ص 418.
119- معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 434.
120- اعجاز قرآن، ص 13.
121- الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، ص 14.
122- تفسیر پرتوی قرآن، ج 2، ص 110.
123- هیئت و نجوم اسلامی، ج 1، ص 78.
124- موسوعه الاعجاز العلمی، ص 206.
125- اعجاز العلمی فی الاسلام، ص 78.
منبع: مسترحمی، سید عیسی، (1358)، قرآن و کیهان شناسی، قم، انتشارات پژوهشهای پژوهش های تفسیر و علوم قرآن، چاپ اول، 1387.