در یک مباحثه، همیشه کسی که زور بیشتری دارد، پیروز حقیقی نیست. کسی که مال و اموال بیشتری داشته باشد هم همینطور. طرفداران زیاد و فضای تبلیغاتی و شعار هم باعث تغییر واقعیت نمیشود؛ بلکه پیروز واقعی کسی است که استدلالهای درست و متینی داشته باشد. البته تمامی این صحبتها در مورد پیروز واقعیِ یک مباحثه است نه پیروز ظاهری و دروغین؛ چرا که برای رسیدن به پیروزی ظاهری، هر کدام از سه ابزار قبلی کار را پیش میبرد؛ قدرت، ثروت و یا تبلیغات. حالا اگر کسی بیش از یک ابزار داشته باشد، وضع مشخص است و اگر کسی از هر سه ابزار با هم استفاده کند، در پیروزی ظاهری و موقتیاش شکی نیست، هرچند حقیقت هیچگاه پنهان نمیماند و باطل هر چه قدر هم جولان بدهد، در نهایت از بین میرود و حقیقت آشکار میشود، خداوند چه زیبا در قرآن کریم حق را به آب و باطل را به کف روی آب تشبیه کرده و در نهایت گفته آنچه میرود کف روی آب است و آنچه میماند، آب زلال حقیقت[1].
در مسئله غصب فدک، حضرت زهرا (س) با استدلالهایی محکم و غیرقابل خدشه که در خطبه فدکیه بیان فرمودند، ادعاهای دشمنان دین را ابطال کردند و هرچند در ظاهر فدک به ایشان برگردانده نشد؛ اما به شهادت تاریخ پیروز واقعی این قضیه ایشان بود.
در این قضیه دشمنان برای اثبات ادعای خود از چندراه اقدام کردند که حضرت تکتک آنها را باطل کرد. در ابتدا میخواستند با زنده کردن آیینهای جاهلی، ادعا کنند که دختران دارای حق ارث نیستند؛ اما حضرت پیش از استدلال آنان با اشاره به بطلان این تفکر و عقیده، مانع از این مسئله شد.
در قدم بعدی دشمنان حدیثی دروغین را به پیامبر (ص) نسبت دادند که ایشان فرموده باشند «پیامبران، چیزی به ارث نمیگذارند»، اما حضرت (س) با اشاره به کتاب آسمانی اسلام دروغ بودن این حدیث را اثبات نمود و به آیاتی از قرآن اشاره فرمود که در آنها به ارث گذاشتن پیامبران، تصریحشده بود؛ و بعد با کنایه به دشمنان فرمود که آیا آیهای بر شما نازلشده که پدرم را از بقیه پیامبران استثناء کرده باشد؟
سپس حضرت (س) به یکی دیگر از راههایی که فرزند را از ارث بردن محروم میکند اشاره فرمودند که یکسان نبودن دین و آیین فرزند و پدر است و پس از رد کردن این مسئله، در پایان خطاب به دشمنانی که میخواستند با استفاده از آیات قرآن، ایشان را محکوم کنند، یادآور شدند که آگاهترین افراد به قرآن و آیات آن، پدر و پسرعموی من هستند.
خطبه فدکیه:
وَ زَعَمْتُمْ أَنْ لَا حُظْوَهَ لِی وَ لَا أَرِثَ مِنْ أَبِی وَ لَا رَحِمَ بَیْنَنَا أَ فَخَصَّکُمُ اللَّهُ بِآیَهٍ أَخْرَجَ أَبِی مِنْهَا أَمْ هَلْ تَقُولُونَ إِنَّ أَهْلَ مِلَّتَیْنِ لَا یَتَوَارَثَانِ أَ وَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبِی مِنْ أَهْلِ مِلَّهٍ وَاحِدَهٍ أَمْ أَنْتُمْ أَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْآنِ وَ عُمُومِهِ مِنْ أَبِی وَ ابْنِ عَمِّی؛[2]
و شما گمان میبرید که مرا بهرهای نبوده و سهمی از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیهای به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا میگویید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمیبرند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمیدانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟
پینوشت:
[1] سوره رعد، آیه 17.
[2] طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص: 102.