نویسنده: احمد رضوان فر
حیلم (بردبار) از صفات مهم الهی است که خداوند، خود را به این صفت ستوده است:
و الله غفور رحیم، (بقره: 225)
خدا، آمرزنده و بردبار است.
و الله غنی حلیم. (بقره: 263)
خدا، بی نیاز و بردبار است.
و الله علیم حلیم. (نساء: 12)
خدا، دانا و بردبار است.
و الله شکور حلیم. (تغابن: 17)
خدا، سپاس پذیر بردبار است.
این صفت، همراه چهار صفت مهم الهی؛ یعنی غنی و علیم و غفور و شکور به کار رفته است. به نظر می رسد بردباری با همه این چهار صفت تناسب دارد؛ زیرا مفسران، بردبار را چنین معنا کرده اند: بردبار آن کس است که به دیگران مهلت می دهد و در عقوبت عجله نمی کند. خداوند از سر غفران و بخشش، اهل بردباری است. خداوند همراه غنای ذاتی خود، بردبار است و او با همه دانش خود، اهل حلم است. او چون سپاس پذیر است، نسبت به بندگان خویش بردبار است.
به عبارت دیگر، همراهی این چهار صفت با صفت «حلم» (بردبار بودن) ، نسبت و اشاره دارد به اینکه ریشه بردبار به غفران، غنا، علم و شکور بودن برمی گردد. او چون علیم است و به تمام جنبه های کارها آگاهی دارد، عجله نمی ورزد و کار بدون حکمت انجام نمی دهد. چون غنی مطلق است، به عجله در عقوبت نیازی ندارد. او چون اهل غفران است، در عقوبت شتاب نمی ورزد و چون سپاس پذیر است، چرا عجله در عقوبت بندگان داشته باشد؟ او با بردباری خویش، بندگان را به ساحت شکر می کشاند. اگر مؤمن می خواهد به مرحله حلم برسد، باید به این ریشه ها توجه کند.
هر گاه انسان به علم خود بیفزاید، به حلم نزدیک تر شده است. البته علم به معنای اخص، یعنی یقین داشتنی که در احتمال خلاف راه ندارد. مؤمن به حکمت و رحمت حضرت حق یقین دارد. پس می تواند در سرزمین بردباری قدم نهد. همچنین اگر انسان می خواهد به زیور بردباری آراسته شود، باید اهل عفو و گذشت باشد. انسان اهل عفو و گذشت در برخورد با سختی هایی که از ناحیه دیگران برایش رخ می دهد، عجله نمی کند و کار سفیهانه از او سر نمی زند و انتقام نمی گیرد. چنین انسانی شایستگی بردباری دارد. اگر انسان سپاس پذیر گردد (شکور) ، می تواند خود را در وادی بردباری ببیند. برخورد نابرادرانه در فقر و نیاز آدمی ریشه دارد. بنابراین، اگر انسان به غنا برسد، می تواند اهل بردباری شود. حضرت حق چون غنی مطلق است و فقر در آن ساحت راه ندارد، حلیم مطلق است.
حال اگر آدمی به غنای الهی برسد، او هم به راحتی می تواند بردبار شود. غنی شدن انسان به این است که به غنی مطلق وصل گردد. در زندگی این دنیا، بی نیازی در کنار پول و ثروت و قدرت به دست نمی آید، بلکه بی نیازی انسان در کنار زهد قابل دسترسی است. انسان اگر دل به دنیا نبست و حالت تکاثر به خود نگرفت، زاهد می شود و زهد؛ یعنی بی نیازی و بی نیازی، حلم آور است.
صفت بردباری در مورد دو پیامبر بزرگ الهی؛ یعنی حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت شعیب علیه السلام در قرآن کریم به کار رفته است. خداوند کریم در قرآن مجید نسبت به حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید:
ان ابراهیم لأواه حلیم. (توبه: 114)
راستی، ابراهیم، دل سوزی بردبار بود.
حضرت ابراهیم در مورد پدر خویش دو کار انجام داد:
1. جفا و بدی پدر را تحمل کرد.
2. برایش آمرزش طلبید.
تحمل جفای پدر در بردباری حضرت ابراهیم علیه السلام ریشه داشت. طلب مغفرتش نیز از اواه بودن او بر می خاست. اواه؛ یعنی کسی که بسیار اهل گریه و آه و ناله و توبه است. خداوند می فرماید:
انک لأنت الحلیم الرشید. (هود: 87)
کتاب شریف مجمع البحرین، همین آیه را ذیل ماده «حلیم» ذکر می کند و می نویسد:
الحلیم، الذی لم یعاجل بالعقوبه.
بردبار کسی است که در عقوبت عجله نمی کند.
و سپس می نویسد:
این جمله (انک لأنت الحلیم الرشید) سخن قوم حضرت شعیب است که از سر استهزا به پیامبر خویش می گفتند. این جمله کنایه از سفاهت و جهالت است. (1)
در کلام عرب، هر گاه بخواهند به کسی زخم زبان بزنند، به او حلیم خطاب می کنند. مقابل حلم، سفاهت و جهالت و سبک سری است. انسان بردبار، کسی است که در شرایط سخت، کار سفیهانه و جهالت گونه از او سر نمی زند.
پی نوشت :
1- مجمع البحرین، ج6، ص48.
منبع: فرهنگ اخلاقی معصومین