15. هنر گوش دادن
«گفتن و شنیدن»، دو خط ارتباطى با مردم است. به تعبیر دیگر، دو نعمت بزرگ الهى، قدرت گویایى و شنوایى است که سهم مهمى در ایجاد ارتباطهاى انسانى دارد و براى داشتن روابطى سالم و سودمند، نیازمند آنیم که شیوهى صحیح استفاده از «زبان» و «گوش» را مورد توجه قرار دهیم.
وقتى دیگرى سخن مىگوید، ما گوش فرامىدهیم و از این رهگذر، نکاتى مىآموزیم یا باخبر مىشویم. «هنر گوش دادن» در ارتباط میان فرزندان و اولیاء، شاگردان و معلمان، شنوندگان برنامههاى رادیویى و مجریان، مستمعان و خطیبان، به کار مىآید. حتى در مسألهى یادگیرى که بخش عمدهاى از عمر ما را فرامىگیرد، خوب گوش دادن و رعایت ادب و آداب آن، مهم و حیاتى است. نحوهى بهرهورى از این «نعمت خدایى» نیز بستگى به میزان درایت و آداب دانى و مراعات حقوق و حدود دارد. در یکى از دعاها آمده است:
«اللهم متعنا باسماعنا و ابصارنا و قوتنا»؛ (1).
خدایا ما را از گوشها و چشمها و نیرویمان برخوردار و بهرهمند بگردان.
اگر خواهى سخن گویى، سخن بشنو، سخن بشنو
زبان آن کس تواند زد، که اول گوش گردد او
در قلمرو آداب اجتماعى
در مباحث معاشرتى، نحوهى استفاده از قدرت شنوایى و به تعبیر دیگر خوب شنیدن و درست گوش دادن، نقش مهمى دارد. بىاعتنایى به حرفهاى گوینده، نشان بىادبى است. برعکس، حسن توجه و ابراز علاقه، علامت ادب و تربیت اجتماعى و بها دادن به موقعیت انسانى مخاطب و گوینده به شمار مىآید.
رسول خدا صلى الله علیه و آله به حرفهاى دیگران گوش مىداد، حتى به سخن آنان که بیماردل بودند و روى اغراض شوم، حرفهایى مىزدند. پیامبر صلى الله علیه و آله، دو گوش شنوا براى آنان بود؛ تا حدى که آنان به ستوه مىآمدند و از روى طنز مىگفتند: «او گوش است». خداوند دستور مىدهد که به آنان بگو اگر گوش هم هست، براى شما گوش خوبى است، به خدا ایمان دارد و به حرفهاى مؤمنین نیز باور دارد:
(یقولون هو أذن قل أذن خیر لکم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین). (2).
آنان از روى آزار، لقب «گوش» به پیامبر صلى الله علیه و آله مىدادند، تا او را خوشباور، سادهلوح و سطحى قلمداد کنند. ولى پیامبر صلى الله علیه و آله، این شیوه را براى جلوگیرى از فتنهانگیزى آنان و دستیابى به سوژههاى تبلیغاتى براى معارضه و مبارزه اتخاذ کرده بود. شاید اینگونه سکوت کردن و گوش دادن، بهترین شیوهى خنثى کردن توطئههایى باشد که مىخواهند حرف بکشند و سوژه درست کنند.
به قول صائب تبریزى:
نیست درمان مردم کج بحث را جز خامشى
ماهى لب بسته، خون در دل کند قلاب را
آیهى قرآن، ضمن اینکه از اخلاق خوش پیامبر اسلام ستایش مىکند، اعتماد او را تنها نسبت به حرفهاى مؤمنان بیان مىدارد.
حسن سلوک و رفتار، ایجاب مىکند که انسان در ظاهر، حالت پذیرش و قبول از خودش نشان دهد، هر چند در دل، نپذیرفته باشد. یا اگر کسى خبر، داستان یا مطلبى را باز مىگوید، باید چنان با علاقه گوش فراداد که تصور شود نمىدانیم و از زبان او براى اولین بار است که مىشنویم؛ نه اینکه با بىاعتنایى، نشان دهیم که آن را شنیده و خواندهایم و از آن مطلعیم! استاد هم اگر درس را توضیح مىدهد، یا پاسخ سؤالمان را مىگوید، باید این «شوق شنیدن» را ابراز داریم، تا او با علاقه پاسخ دهد… «مستمع، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.»
اینک به چند نمونه از این موارد اشاره مىکنیم؛ که در روایات ما هم از این مقوله با عنوان «حسن الاستماع» – خوب گوش دادن – یاد شده است.
1. با گوینده
نسبت به سخنان هر گوینده باید تحمل و صبورى نشان داد و به آن گوش داد، تا کلامش به پایان برسد. بریدن حرف دیگرى شیوهاى ناپسند و دلیل کمظرفیتى و بىادبى است.
در سیرهى اخلاقى حضرت رسول صلى الله علیه و آله و مجلس آن حضرت، آمده است که:
«من تکلم، انصتوا له حتى یفرغ»؛ (3).
کسى که سخن مىگفت، به او گوش مىدادند، تا سخنش به پایان برسد.
البته این تعلیمى بود که از مجالست با اسوهى ادب و اخلاق، حضرت رسول صلى الله علیه و آله، آموخته بودند و خود آن حضرت عملا چنین بود و با رفتار به آنان اینگونه درس آموخته بود.
دربارهى حضرت رضا علیهالسلام نیز، از ابراهیم بن عباس روایت است که:
«و ما رأیت قطع على احد کلامه حتى یفرغ منه»؛ (4).
آن حضرت را هرگز ندیدم که سخن کسى را قطع کند، مگر آنکه آن شخص از سخن خویش فارغ شود.
2. با استاد
امام سجاد علیهالسلام در رساله الحقوق، مىفرماید:
«و حق سائسک بالعلم، التعظیم له و التوقیر لمجلسه و حسن الاستماع الیه»؛ (5).
حق آن کس که عهدهدار آموزش تو است، آن است که احترامش کنى، مجلس او را بزرگ و گرامى بدارى و به او خوب گوش دهى.
شنونده نباید خود را داناتر از گوینده و استادش فرض کند و به گفتههاى او گوش ندهد، یا بىاعتنایى کند، یا تصور کند هر چیز را مىفهمد و نیازى به شنیدن و گوش دادن ندارد.
«شهید ثانى»، نسبت به تمرکز حواس و استماع دقیق سخنان استاد و ارج نهادن به توضیحات او چنین مىنویسد:
«شاگرد، نباید در ادامهى هر نوع سخن و گفتگوى استاد، وقفهاى ایجاد کند و پیوستگى کلام او را[با حرف زدن خود]از هم بگسلد. او نباید در بیان مطلب بر استاد سبقت بگیرد و در خط مشى گفتار او خویشتن را در مسیر گفتار او آورده و با وى هماوردى کند، بلکه باید درنگ نماید که سخن استاد به پایان برسد و سپس سخن خود را به میان آورد. آنگاه که استاد با او گفتگو مىکند و یا در جمع حاضران جلسهى درس، سرگرم بحث و مذاکره است، نباید با شاگردان دیگر صحبت کند، بلکه موظف است سراپا گوش گردد و درس استاد را کاملا استماع نموده و تمام حواس و قواى خود را به منظور درک و فهم بیان او متمرکز سازد. اگر استاد، ضم بیان مطلب، حکمتها و نکات دقیقى را بازگو نماید و یا در توضیح مسألهاى به داستان یا شعرى تمثل جوید و شاگرد نیز از این حکمتها و نکات و داستان و شعر، آشنایى قبلى داشته باشد[نباید خود را از این گونه شواهد بىنیاز جلوه داده و از استاد، روى برگرداند، بلکه]باید به عنوان یک فرد ناآگاه و خالى الذهن، با تمام دقت به گفتار استاد گوش فرادهد و چنین وانمود کند که با عطش شدید و علاقهى وافرى خواهان چنان مطالبى است…». (6).
3. با نصیحتگر
هر کس به موعظه و پند و راهنمایى دیگرى مىپردازد، دوست دارد شاهد حسن توجه و گوش دادن او باشد و علایم پذیرش و تأثیر و قبول را در او ببیند.
امام سجاد علیهالسلام دربارهى حق نصیحتگر بر نصیحت شونده مىفرماید:
«و حق الناصح ان تلین له جناحک و تصغى الیه بسمعک»؛ (7).
حق ناصح(بر تو) آن است که بال تواضع خویش را براى او نرم سازى و با گوش خود به سخن او گوش فرادهى. این شیوه، جامعه و مردم را بهتر به سمت برخوردارى از راهنماییهاى دلسوزانه و انتقادهاى سالم و سازنده پیش مىبرد. حضرت على علیهالسلام در بیان اوصاف متقین، هنگام شنیدن آیاتى از قرآن که مشتمل بر بیم دادن الهى و موعظه و اندرز است، مىفرماید:
«اصغوا الیها بمسامع قلوبهم»؛ (8).
با گوشهاى جانشان به آن هشدارهاى الهى گوش مىسپارند.
از علل بىاثر بودن بسیارى از هشدارها، تذکرها، انتقادها و نهى از منکرها، آن است که شنوندهى این مواعظ و ارشادها، بنا بر بىتوجهى گذاشته یا خود را به ندانستن و نفهمیدن مىزند، یا چندان اهمیتى براى آنها قائل نیست. نتیجهى قهرى چنین برخوردى نیز روشن است: دلسردى هشدار دهنده از تذکر و یأس از تأثیرگذارى انتقاد سالم! زیان این نیز به مجموعهى جامعه برمىگردد که از نعمت ارشادهاى دلسوزانه و امر به معروف و نهى از منکر محروم مىماند و ملت بىتفاوت نسبت به هشدارها و موعظهها، گرفتار غفلت و غرور، یا سنگدلى و قساوت مىشود.
4. با درد دل کننده
خیلىها دلهاى آکنده از غم و خاطرات تلخ و مشکلات و نابسامانیهایى دارند که آنان را در فشار روحى قرار مىدهد. در پى دو گوش شنوایند که با آنها درد دل کنند و با بازگویى دردمندیهایشان سبک شوند. آنکه عاطفه نشان مىدهد و به شکوهها و غمنامههاى یک دردمند گوش مىسپارد و خود را علاقهمند به شنیدن نشان مىدهد، با او نوعى همدردى کرده است. این روحیهى خوب و بزرگ، ستودنى است.
على علیهالسلام فرموده است:
«من السؤدد الصبر لاستماع شکوى الملهوف»؛ (9).
از بزرگوارى و آقایى است که انسان براى گوش سپردن به شکوى و نالهى دردمند، تحمل و صبر داشته باشد.
روحیهى گرم و مردمدوستى و داشتن عواطف بشردوستانه، زندگیها را گرمتر و بار سنگین غمهاى گرفتاران را سبکتر مىسازد.
5. پرهیز از پرحرفى
گر چه این نکته به آداب گوش فرادادن مرتبط نیست و بیشتر به گوینده اختصاص دارد، ولى چون در رابطهى متقابل با گوینده و شنونده است، قابل طرح و یادآورى است.
اغلب، تصور مىشود که در مجالس، گوینده است که چون نیرو مصرف مىکند، خسته مىشود. شنونده که کارى نمىکند، جز شنیدن! در صورتى که اگر آمادگى براى شنیدن نداشته باشد، یا حرفها برایش تکرارى، غیرمفید و غیرجذاب باشد، زودتر و بیشتر از گوینده خسته مىشود. از این رو، گوینده خودش باید حال شنونده و اقتضاى جلسه را مراعات کرده، از پرحرفى و «اطالهى کلام» بپرهیزد. هر چند سخنورى و نطق، براى خود سخنران و گوینده، شیرین و خوشایند باشد.
در وصایاى حضرت خضر، چنین آمده است:
«اى جویاى دانش! گوینده کمتر از شنونده خسته و ملول مىشود. پس هیچ یک از همنشینانت را(با پرحرفى) خسته مکن.» (10).
6. بىاجازه گوش ندادن
از آداب اجتماعى مربوط به گوش دادن، رعایت اذن واجازه است. اگر کسانى با هم صحبت مىکنند و مایل نیستند دیگرى سخنانشان را بشنود، نباید به صورت فضولى گوش دهد. یا باید از محل سخن آنان بیرون رفت، یا خود را به کارى دیگر مشغول ساخت که حرفهایشان به گوش نرسد. حداقل آنکه بىتفاوت باشد، به حساس براى گوش دادن و پى بردن به محتواى مکالمات آنان، فرقى نمىکند که صحبتهایشان حضورى باشد، یا تلفنى. بویژه اگر انسان بفهمد که آنان علاقهمندند که دیگرى حرفها را نشنود؛ چون گاهى حرفها خصوصى است و راضى نیستند دیگران آگاه شوند.
در این باره نهىهایى شده است. از جمله در این سخن امام صادق علیهالسلام:
«من استمع الى حدیث قوم و هم له کارهون، یصب فى اذنیه الآنک یوم القیامه»؛ (11).
کسى که به سخن گروهى گوش دهد، در حالى که آنان، آن را خوش نداشته باشند(و تمایلى به شنیدن او نداشته باشند) روز قیامت، در گوشهایشان سرب گداخته ریخته مىشود.
گوش نشستن و «استراق سمع»، از آداب ناپسند اجتماعى است که گاهى مفاسد و پیامدهاى تلخ به دنبال دارد.
پس، کار ساده و معمولى «شنیدن» و «گوش دادن»، این همه آداب و رسوم، تأثیر و تأثر زمینهها و عواقب و حد و حدود و حق و حقوق دارد.
بهرهمندى از مراعات این حقوق و حدود و شرایط هم «هنر» است، «هنر خوب گوش کردن!»
پی نوشت :
(1). بحارالانوار، ج 2، ص 63
(2). توبه (9) آیهى 61
(3). مکارم الاخلاق، طبرسى، ص 15؛ سنن النبى، علامه طباطبایى، ص 18
(4). بحارالانوار، ج 49، ص 90
(5). همان، ج 2، ص 42؛ من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 620
(6). آداب تعلیم و تعلم در اسلام، ص 348
(7). من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 625
(8). نهجالبلاغه، صبحى صالح، خطبه 193
(9). غررالحکم، ح 9443
(10). بحارالانوار، ج 1، ص 227
(11). همان، ج 73، ص 340