«قل الله خالق کل شیء وهو الواحد القهار» (رعد (13)، آیه 16)
بگو که خداست خالق همه چیز و اوست واحد قهار.
«الا له الخلق والامر تبارک الله رب العالمین» (اعراف (7)، آیه 54)
آگاه باشید که آفرینش و تدبیر از آن اوست، پربرکت است خداوندی که پروردگار جهانیان است.
«قل من یرزقکم من السموات والارض قل الله» (سبأ (34)، آیه 24)
بگو چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد بگو الله.
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بر وحدانیت خداوند و اینکه تنها خالق و مدبر و و روزی دهنده است تأکید میکند و از سوی دیگر به مردم مؤکداً سفارش میکند که از غلو و زیادهروی در دین خودداری کرده و غیر از حق درباره خداوند چیزی نگویند.1 قرآن حتی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را نیز در زمره سایر انسانها میداند با این تفاوت که به او وحی میشود2 و در کل از اینگونه آیات در قرآن مجید فراوان یافت میشود.3
اما با وجود این تأکیدات و سفارشهای رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پس از رحلت ایشان کمکم افراد و گروههایی پدیدار گشتند که تمامی موارد فوق را نادیده گرفتند، عظمت خدا را کوچک انگاشتند، بندگانی را به مقام اولوهیت رساندند و در مورد مقام و صفات برخی از انسانهای خاص به غلو و زیادهروی پرداختند. و برخی خصوصیات فوق بشری برای آنان قائل شدند.
در این نوشتار مختصر سعی میشود به بررسی عقاید این افراد و فعالیت آنها پرداخته شود و به اختصار موضع و دیدگاه ایشان در مورد این افراد و فرقههای انحرافی بیان میشود که اتفاقاً اوج فعالیت غالیان در دوره امامت ایشان بوده است.
غالیان
در اصطلاح به افراد و گروههایی میگویند که اعتقاد به اولوهیت امام علی(علیهالسلام)4 و سایر ائمه(علیهمالسلام)5 از جمله امام صادق(علیهالسلام)6 پیدا کردند و یا قائل به نبوت آنها شدند.7 یا ادعا میکردند که فرستاد و رسول خدای مورد ادعای خود هستند.8 این افراد قائل به تناسخ9 و حلول10 بودند یعنی معتقد به انتقال ارواح از بدنی به بدن دیگر در این دنیا و حلول و تجلی روح خدا در بدن ائمه(علیهمالسلام) گشتند. همچنین اینان مسکل اباحیگری را در پیش گرفتند و به ارتکاب محرمات مثل ترک نماز و شرب خمر پرداخته و تنها شناخت امام را برای رستگاری کافی میدانستند.11 این گروه از غالیان افراطی در دوران خود گاهی به عنوان طیاره (پرواز کننده) خوانده میشدند.12 به این معنی که اینان خیلی از راه حق منحرف شده و به مسیر گمراهی و ضلالت پریدهاند.
در کتب رجالی نیز این افراد با عباراتی نظیر غالی المذهب13 و فاسد الروایه14 یا فاسد الروایه و الدین15 معرفی و مدح شدهاند.
گروه دیگری نیز از غالیان بودند که در درجه کمتری از غلو و افراط قرار داشتند. و قائل به اولوهیت یا نبوت ائمه(علیهمالسلام) نبودند اما معتقد بودند که خداوند پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمه(علیهمالسلام) را به شکل منحصر به فردی خلق کرده و تدبیر امور جهان منجمله خلق و روزی را به آنها واگذار کرده است.16 همچنین آنان عالم به تمام امور غیبی17 و زبان جمیع ماخلقالله18 هستند و آنانند که میمیرانند و زنده میکنند.19
این شاخه از غلات که به مفوضه شهرت داشتند20 همچنین اعتقاد داشتند که ائمه(علیهمالسلام) میتوانند احکام شرعی را نسخ کنند و همانند پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز وحی دریافت میکنند.21
از معتقدان به این امور با عناوین مرتفع القول و یا اهل ارتفاع نام بردهاند.22
به این وجه تسمیه که این افراد در نقل فضائل و درجات ائمه(علیهمالسلام) از حد معمول خارج شده و ائمه(علیهمالسلام) را به جایگاهی بالاتر از حد خود بردهاند.
پس فرق غالیان دسته اول با این گروه در این بود که غالیان افراطی ائمه(علیهمالسلام) را در عرض خدا قرار میدادند و آنان را خدا میدانستند؛ اما این گروه که مفوضه خوانده شدند ائمه(علیهمالسلام) را مخلوق میدانستند ولی معتقد بودند که خداوند بعضی از قدرت خود را به ایشان واگذار کرده و آنان هستند که از جانب خدا جهان را تدبیر میکنند یعنی به نوعی قدرت ائمه(علیهمالسلام) را در طول قدرت خدا میدانستند.
در احادیث شیعه نیز از گروه اول به عنوان کفار و از صنف دوم به عنوان مشرک نام برده شده23 چرا که غالیان افراطی اساساً ائمه(علیهمالسلام) را خدا میانگاشتند ولی مفوضه برای خدا در اعمال و رفتارش شریک قائل میشدند.
فعالیتها و اقدامات غالیان
الف) جعل روایات با سند صحیح و نسبت دادن آنها به ائمه(علیهمالسلام)
یکی از خطرناکترین و مصیبتبارترین اقدامات آنان جعل روایات با مضامین کفرآمیز و الحادی بود که این روایات را با سند درست و معتبر به یکی از معصومین(علیهمالسلام) نسبت میدادند تا با مقاصد شوم خود دست یابند. در گستردگی این اقدام آنها همین بس که زرارهبناعین یکی از بزرگترین دانشمندان شیعه و از اصحاب امام باقر(علیهالسلام) و امام صادق(علیهالسلام) آرزو میکرد که بتواند آتشی فراهم آورد و تمام احادیث شیعه را بسوزاند24 که نشان از نفوذ فراوان این روایات جعلی در کتب حدیث داشت.
هشامبنحکم از امام صادق(علیهالسلام) نقل میکند که فرمودند: مغیرهبنسعید25 (یکی از غالیان ملحد) تعمداً به پدرم مطالب دروغ نسبت میداد. یاران او در بین اصحاب پدرم نفوذ میکردند و کتابهای حدیث آنها را به عنوان امانت قرض میگرفتند و به مغیرهبنسعید میدادند او هم مطالب کفرآمیزی به پدرم نسبت میداد و در آن کتابها ثبت میکرد. سپس آنها را به یاران خود میداد و به آنان امر میکرد که آن مطالب را در میان شیعیان تبلیغ کنند. پس هرچه از مطالب غلوآمیز در کتب اصحاب پدرم دیده میشود همه از جعلیات مغیرهبنسعید است.26
نمونه دیگر: یونسبنعبدالرحمنقمی از اصحاب نزدیک امام کاظم(علیهالسلام) و از مدافعان سرسخت امامت حضرت رضا(علیهالسلام)27 در امر حدیث بسیار سختگیری میکرد و صحت بسیاری از احادیث را منکر میشد. ایشان میگوید: هنگامی که در عراق بودم با جمعی از اصحاب امام صادق(علیهالسلام) برخورد نمودم از آنان حدیث شنیدم و برخی از کتب آنها را گرفتم. کتابها را به نزد امام رضا(علیهالسلام) بردم امام پس از مشاهده کتابها بسیاری از احادیث را که منسوب به امام صادق(علیهالسلام) بود را انکار کرده و فرمودند: خدا ابوالخطاب (از غالیان ملحد زمان امام صادق(علیهالسلام) که بارها از سوی ایشان مورد لعن قرار گرفت)28 را لعنت کند و همچنین یاران او را، که تا امروز هم در کتب یاران امام صادق(علیهالسلام) دست میبرند و حدیث جعل میکنند.29
آنطور که ملاحظه شد از زمان امام باقر(علیهالسلام) که مغیرهبنسعید جعل احادیث و وارد کردن آنها در کتب حدیث را به کثرت آغاز کرد تا زمان امام رضا(علیهالسلام) غالیان به ساختن و نشر احادیث غیرصحیح اقدام میکردند و میتوان تصور کرد که اینان تا آن زمان چه مقدار از کتب حدیثی شیعه را به جعلیات خود آلوده کرده بودند.
ب) جعل روایات در قدح یاران صدیق ائمه(علیهمالسلام) و تفکر ایشان
از دیگر اقدامات آنان ساختن روایاتی در مذمت اصحاب وفادار ائمه(علیهمالسلام) و نفی افکار آنان بود مثلاً روایاتی در قدح زرارهبناعین ساختند30 کسی که از اصحاب اجماع31 و به قول امام صادق(علیهالسلام) از مصادیق «السابقون السابقون اولئک المقربون» میباشد.32 زراره از جمله کسانی بود که یاران امام صادق(علیهالسلام) اصحاب ابوالخطاب را به وسیله دشمنی با او میشناختند.33
در موردی دیگر غالیان جمعیت فراوانی از شیعیان را که در تشییع جنازه عبداللهبنابییعفور شرکت داشتند از زبان امام صادق(علیهالسلام) مرجئه شیعه قلمداد کردند.34
عبداللهبنابییعفور شخصی نزدیک به امام صادق(علیهالسلام) بود که تاییدات بینظیری را از سوی ایشان دارد35 و به شدت با افکار و اندیشههای غالیانه مخالفت میکرد.36
مرجئه فرقهای بودند و یا بهتر بگوییم اندیشهای بود که توسط بنیامیه ایجاد شد و باعث تقویت نظامشان میشد. این اندیشه در میان اهلسنت رواج یافت. اینان معتقد بودند که معصیت به ایمان ضربه نمیزند و عصمت از لوازم ضروری امامت نیست.37 غالیان با نسبت دادن اندیشههای مرجئه به تشییعکنندگان جنازه ابنابییعفور در حقیقت در صدد ضربه زدن به شخص او و اندیشههای معتدلش بودند که در آن زمان طرفداران فراوانی داشت.
به طور کلی غالیان مخالفین خود، شیعیان و کسانی که صفات فوقبشری برای ائمه(علیهمالسلام) قائل نمیشدند را مقصره38 میخواندند یعنی اینکه اینان در شناخت حقیقت امام(علیهالسلام) و فضایل او دچار تقصیر شدهاند و از درک کنه آن عاجز ماندهاند که توهینی به خیل عظیم شیعیان محسوب میشد. و اینگونه خود و پیروان نظراتشان را در راه صحیح و واقعی معرفی میکردند.
فعالیت غالیان به این مسائل محدود نمیشود و گستره اقدامات آنان بیش از این بود اما به علت محدودیت این قسمت از بحث را به اینجا ختم میکنیم که تبیین کامل اقدامات آنها در این مجال نمیگنجد.
نتایج فعالیت غالیان و عکسالعمل جامعه اسلامی
فعالیت این جریانات انحرافی اثرات بسیار مخربی در اجتماع بر جای گذاشت و باعث شد که ذهنیت بدی در جامعه نسبت به شیعیان ایجاد شود.
فعالیت مخرب آنها به حدی بود که امام صادق(علیهالسلام) در مورد آن فرمود: این وقایع ضررش برای اسلام و مسلمین از ضرر قتل امام حسین(علیهالسلام) به وسیله یزید بیشتر است. زیرا این مصائب از جانب گروهی است که دوستی ما را به خود بستهاند و پندارند موالات ما را در دین خود گرفتهاند و به امامت ما عقیده دارند. سپس میفرمایند: اصولاً اینگونه افراد شیعه ما نیستند.39
البته احتمال بسیار زیادی وجود دارد که این جریانات به وسیله بعضی محافل سیاسی وابسته به حکومت، مخفیانه حمایت و تأیید میشدند تا از سویی هم ذهنیت مردم را نسبت به ائمه(علیهمالسلام) و عموم شیعیان بدبین سازند و هم ائمه(علیهمالسلام) و جامعه شیعه را دچار یک معضل درونگروهی کرده، تا ائمه(علیهمالسلام) و یارانشان به جای نشر و ترویج معارف اصیل دینی در اجتماع، وقت و همتشان را مصروف دفع اعتقادات باطل آنها کنند که نشانههایی نیز از این نوع روابط موجود است.40
اقدامات غالیان باعث میشد که حتی حضرت امام صادق(علیهالسلام) احیاناً در نظر برخی افراد فردی ضعیفالحدیث باشد چرا که غلات به خاطر رسیدن به مطامع خود احادیث منکر زیادی از جانب حضرت نقل میکردند. مثلاً از جانب حضرت نقل میکردند که معرفت امام از نماز و روزه کفایت میکند و یا اینکه حضرت علی(علیهالسلام) در میان ابرهاست و همراه با وزش باد حرکت میکند و اینکه خدای آسمان و خدای زمین امام است و وقتی مردم این احادیث را میشنیدند ایشان را تضعیف میکردند.41
برخی از متأخرین اهلسنت هم عقیده دارند که آنقدر مطالب کذب و جعلی از جانب امام صادق(علیهالسلام) نقل کردند که دانش ایشان در میان آن مجعولات گم شد تا بدان حد که بخاری از نقل احادیث ایشان خودداری کرد.42
در حدیثی هم امام رضا(علیهالسلام) میفرمایند که مخالفین ما احادیثی در فضل ما جعل کردهاند که برخی شامل غلو در حق ما و در برخی دیگر تصریح به بدی دشمنان ما شده است …. و اگر مردم احادیث غلوآمیز را بشنوند شیعیان ما را تکفیر میکنند و اگر بدیهای دشمنان ما را بشنوند ما را صراحتاً دشنام میدهند.43
و در حدیث دیگری امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: ما اهلبیت(علیهمالسلام) راستگو هستیم اما همیشه هستند کسانی که بر ما دروغ میبندند و به واسطه دروغ آنها وثاقت ما نزد مردم از بین میرود.44
و به راستی بیشترین سود و منفعت از فعالیت و اقدامات غالیان نصیب چه کسانی میشد؟
موضع و عکسالعمل امام صادق(علیهالسلام) در برابر غالیان
باید گفت که امام صادق(علیهالسلام) به شدت از اقدامات غالیان معذب و مضطرب بودند و بارها اتفاق میافتاد که به خاطر مطالب غلوآمیزی که به ایشان نسبت میدادند به گریه میافتادند و محاسن مبارکشان از شدت ریزش اشک نمناک میشد45 و اظهار میداشتند که به خاطر مطالب کفرآمیز آنها شبها با ترس و خوف به بستر میروند و همانند کسی که در بیابان و کوه سرگردان است در بستر بیقراری میکنند.46
اما در مورد برخورد امام(علیهالسلام) با آنها
الف) اعلام انزجار از غلات و لعن آنها
امام صادق(علیهالسلام) در موارد متعدد و به کرات غالیان را مورد لعن خویش قرار داده و از آنان برائت جستهاند که به عنوان نمونه مواردی ذکر میشود.
ایشان در مورد ابوالخطاب که از غالیان ملحد بود فرمودند من از هیچ کس به اندازه او اذیت و آزار ندیدم. خدا او و یارانش را لعنت کند و خداوند لعنت کند کسانی را که در باطل بودن آنها مردد هستند.47
شهرستانی میگوید: هنگامی که امام صادق(علیهالسلام) از مطالب غلوآمیز غلات آگاهی یافت از او بیزاری جست و او را لعنت کرد و به اصحابش هم دستور داد که او را لعنت کنند و در موضعگیری علیه او بسیار صریح و بیپرده عمل کرد.48
در موارد دیگری هم امام(علیهالسلام) او را فاسق و کافر و مشرک معرفی کردند49 و نیز او و مغیرهبنسعید را به جهنم بشارت دادند.50
کشّی از امام صادق(علیهالسلام) نقل میکند که ایشان به بشار شعیری از سرکردگان غلات فرمودند: از نزد من دور شو، خداوند تو را لعنت کند، خدا هیچوقت من و تو را در زیر یک سقف جمع نکند. سپس هنگامی که او بیرون رفت فرمودند: وای بر او ایکاش وی سخنانی مانند قول یهود و نصاری و مجوس و صابئه میگفت. به خدا سوگند هیچکس مانند این فاجر عظمت خدا را کوچک نکرده است. به درستیکه او شیطان پسر شیطان است.51
ب) باطل شمردن اندیشههای غلات و تبیین عقاید صحیح
در این زمینه نیز موارد متعددی وجود دارد که امام(علیهالسلام) به صراحت عقاید غالیان را تخطئه کرده و همچنین مقام و درجه واقعی خود را بیان کردهاند. تا آنجا که در مواردی مقصره یعنی قاصرین در شناخت مقام و صفات امام(علیهالسلام) را برتر از غالیان و کسانی که به آنان نسبتهای فوقبشری میدادند، میدانستند.52
یکی از اصحاب امام صادق(علیهالسلام) به ایشان گفت عدهای عقیده دارند که شما خدا هستید. امام فرمودند: گوش و چشم و مو و پوست و گوشت و خون من از این افراد برائت میجویند و خدا و پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هم از آنان بیزار هستند و اینان بر دین من و پدران من نیستند. سپس آن فرد پرسید پس شما کیستید؟ (یعنی مقام واقعی شما چیست؟) امام(علیهالسلام) پاسخ دادند ما خزاین علم خدا و ترجمان وحی او هستیم. انسانهایی هستیم معصوم که خداوند اطاعت از ما را واجب ساخته و از نافرمانی ما منع نموده است و ما حجت خدا بر تمامی اهل آسمان و زمین هستیم.53
در موارد دیگری هم امام(علیهالسلام) در رد عقاید غلات بر این نکته تأکید میکردند که آنها افرادی مانند سایر بندگان خدا هستند و از این جهت تفاوتی با آنها ندارند و اگر از مسیر صحیحی که خداوند معین کرده خارج شوند در پیشگاه خداوند محاسبه میشوند. به عنوان مثال روزی امام صادق(علیهالسلام) پس از اینکه مغیرهبنسعید را لعنت کرده و عقاید او را نکوهش نمودند، فرمود: ما بندگانی هستیم که خداوند ما را خلق کرده و از میان سایرین برگزیده است. ما به تنهایی بر هیچ خیر و شری قدرت نداریم و اگر خداوند ما را بیامرزد به رحمت اوست و اگر عذاب کند به خاطر گناهانمان است. به درستیکه ما میمیریم و در قبر گذاشته میشویم و سپس برانگیخته شده و در برابر تمامی اعمالمان مسئول هستیم.54
امام(علیهالسلام) در پاسخ افرادی مانند مفضلبنعمر که معتقد بودند ایشان روزی بندگان را معین میکند به حجربنزایده و عامربنجزاعه فرمودند: به خدا سوگند روزی ما را هیچ کسی جز خدا معین نمیکند. من خودم هم برای تأمین قوت اهل خود نیاز پیدا کردم و از این بابت سینهام تنگ شد تا اینکه راه حلی پیدا کردم و توانستم طعام آنها را به دست آورم و آنگاه آرام گرفتم.55
در مورد دیگری امام(علیهالسلام) سخن افرادی را که قائل به علم غیب مطلق برای آنان بودند و میگفتند امام تعداد قطرات باران و نیز ستارگان، برگهای درختان، ریگها و … را میداند، رد کرده و دستانشان را رو به آسمان بلند کرده و سه بار فرمودند سبحانالله به خدا سوگند اینگونه نیست اینها را کسی جز خدا نمیداند.56
و موارد متعدد بسیاری که در اینجا از ذکر آنها خودداری میکنیم.
ج) منع نمودن شیعیان از همنشینی و مراودت با آنان
امام صادق(علیهالسلام) مکرراً و مؤکداً از یاران و پیروان خود خواستند که از مجالست و همنشینی با آنان خودداری کنند تا احیاناً از عقاید باطل آنان متأثر نشوند و سایر مردم هم با دیدن اصحاب و پیروان ائمه(علیهمالسلام) با افراد منحرف آنان را به آن جریان فاسد منتسب نکنند و هم اینکه اعلامی باشد که ائمه(علیهمالسلام) و یارانشان آنان را مورد تأیید قرار نمیدهند و از مجالست با آنها خودداری میکنند. در این زمینه نیز نمونههای متعددی وجود دارد.
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: کمترین چیزی که شخص را از ایمان بیرون میبرد مجالست با غالی و استماع و تصدیق قول اوست.57
مفضلبنیزید از امام صادق(علیهالسلام) نقل میکند که در مجلسی سخن از غالیان و اصحاب ابوالخطاب به میان آمد. پس امام فرمودند: با اینان نشست و برخاست نکنید، مصافحه نکنید و هیچگاه همخوراک آنان نشوید.58
در روایت دیگری نیز امام صادق(علیهالسلام) فرمود: با معتقدین به مرام او (ابوالخطاب) همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم.59
در مورد دیگری امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: در مورد جوانانتان مواظبت کنید تا مبادا غالیان آنها را به گمراهی بکشانند. به درستیکه غلات بدترین خلق خدا هستند که عظمت خدا را کوچک شمرده و برای بندگان او ادعای ربوبیت میکنند.60
و سرانجام اینکه آنچه بیان شد فقط نمونههایی از اقدامات و عقاید غالیان بود که ائمه هدی(علیهمالسلام) در هر زمان به شدت با آنان مقابله میکردند و مواردی که در مورد برخورد امام صادق(علیهالسلام) با غلات مطرح شد برای سبیل مثال بوده تا خوانندگان آشنایی مختصری به این جنبه قضیه پیدا کنند وگرنه در کتاب تاریخ و حدیث و همچنین ملل نحل چنین مواردی به وفور یافت میشود و علاقمندان میتوانند به آن کتب مراجعه کنند. نکته آخر اینکه عقاید و آرایی که در مورد غالیان به طور اعم ذکر شد فقط مختص به یک گروه و فرقه که در گذشته میزیستهاند، نبوده است هرچند که دیگر از غلات ملحد خبری نیست. اما متأسفانه آرا و نظریات دیگری موجود است که رنگ و بوی غالیانه دارند که در کتب حدیثی و تاریخی ما یافت میشود و معالاسف صدای آنها در گوشه و کنار شنیده میشود که با کمال تأسف در حال اوجگیری نیز هستند و جا دارد که محققان و صاحبنظران با تلاش علمی و تبلیغی خود در جهت رفع این معضل بکوشند همانطور که ائمه معصوم ما(علیهمالسلام) و یاران مخلص آنها با تحمل رنج و مشقت بسیار در برابر این عقاید مسموم ایستادگی کردند تا اسلام ناب و اصیل محمدی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دستخوش تحریف و دگرگونی نگردد و چهره مذهب والای تشیع که همان طریق مستقیم برای رسیدن به سنت صحیح است لکهدار نشود.
پینوشتها:
1.نساء (4)، آیه171؛ و نیز مائده (5)، آیه77.
2.کهف (18)، آیه110.
3.بنگرید. فرقان (25)، آیه20؛ انعام (6)، آیه101و102؛ طه (20)، آیه50؛ نمل (27)، آیه64؛ فاطر (35)، آیه30.
4.المقالات و الفرق، ص20؛ مقالات الاسلامیین، ج1، ص83.
5.اختیار معرفه الرجال، صص480و518و555؛ الفرق بین الفرق، ص223.
6.المقالات و الفرق، ص51و53؛ فرق الشیعه، ص43و44.
7.الفرق بین الفرق، ص225. البته باید توجه داشت که اندیشههای غالیانه فقط در مورد ائمه(علیهمالسلام) شیعه ابراز نشده است بلکه در میان سایر ادیان و نیز اهلسنت اینگونه اندیشهها در مورد رهبرانشان وجود دارد. برای اطلاع بیشتر ر.ک. غالیان کاوشی در جریانها و برایندها، نعمتالله صفری، فصل اول.
8.مقالات الاسلامیین، ج1، ص69.
9.المقالات و الفرق، ص58؛ الفرق بین الفرق، ص221.
10.فرق الشیعه، ص44؛ مقالات الاسلامیین، ج1، ص83.
11.ر.ک. اختیار معرفه الرجال، ص521؛ فرق الشیعه، ص43؛ مقالات الاسلامیین، ج1، ص75و78.
12.اختیار معرفه الرجال، صص324و326و407؛ رجال طوسی، ص499.
13.رجال ابنغضائری، ص56و89.
14.رجال نجاشی، ص67و435.
15.رجال ابنغضائری، ص67.
16.تصحیح الاعتقاد مفید، ص133و134؛ و نیز ر.ک. الغیبه طوسی، ص294.
17.اوائل المقالات، ص67.
18.اختیار معرفه الرجال، ص540.
19.اعتقادات صدوق، ص100.
20.تصحیح الاعتقاد مفید، ص133.
21.مقالات الاسلامیین، ج1، ص88.
22.به عنوان نمونه ر.ک. رجال ابنغضائری، ص98و102؛ اختیار المعرفه الرجال، ص453.
23.عیون اخبار الرضا، ج1، ص219.
24.بحارالانوار، ج25، ص252. امام صادق(علیهالسلام) در مورد ایشان فرمودند: اگر زراره نبود احادیث پدرم از بین میرفت. تاریخ حدیث، ص102.
25.برای آشنایی بیشتر با این فرد بنگرید. اختیار معرفه الرجال، ص228 ـ 223.
26.همان، ص225.
27.ر.ک. الغیبه طوسی، ص64؛ رجال نجاشی، ص446و447.
28.ر.ک. المقالات و الفرق، ص55.
29.اختیار معرفه الرجال، ص224.
30.همان، ص148. برای موارد دیگر هم بنگرید. همان، ص495و538.
31.همان، ص238.
32.همان، ص136.
33.همان، ص138.
34.همان، ص247.
35.همان، ص249.
36.همان، ص247.
37.ر.ک. تاریخ شیعه و فرقههای اسلام، ص42و43.
38.ر.ک. المقالات و الفرق، ص58و61.
39.اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج7، ص456.
40.ر.ک. اختیار معرفه الرجال، ص521و554.
41.همان، ص325.
42.تشیع و تصوف، ص32. شاید این فرد میخواسته با این دلیل ظلم فاحش بخاری در نقل حدیث از امام صادق(علیهالسلام) را توجیه کند، اما مگر علمای بزرگ دیگری از اهلسنت نبودند که امام صادق(علیهالسلام) را با بهترین الفاظ ستودهاند و از وی حدیث نقل کردهاند مانند بزرگانی چون ابنجریح، مالکبنانس، سفیان ثوری، ابوحنیفه که او را میستودند و از علم وی بهره میگرفتند و آن را مایه مباهات خود قرار میدادند و نیز موارد دیگر؛ ر.ک. زندگانی امام صادق(علیهالسلام)، جعفر شهیدی، ص10 ـ 6.
43.عیون اخبار الرضا، ج1، ص304.
44.اختیار معرفه الرجال، ص350.
45.همان، ص298و299.
46.همان، ص226.
47.المقالات و الفرق، ص55.
48.الملل و النحل، ص144. و نیز بنگرید. فرق الشیعه، ص42.
49.اختیار معرفه الرجال، ص296.
50.همان، ص288.
51.همان، ص401.
52.اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج7، ص463.
53.اختیار معرفه الرجال، ص306.
54.همان، ص225و226.
55.همان، ص223و323.
56.همان، ص299.
57.اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج7، ص453.
58.اختیار معرفه الرجال، ص297.
59.الغیبه طوسی، ص292.
60.اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج7، ص462.
منبع: مرکز مطالعات شیعه