در این که امام معصوم علیه السلام در هیچ شرایطی نسبت به جبهه باطل رضایت ندارد بلکه در جهت از بین بردن آن به بهترین و ریشه ای ترین وجه ممکن تلاش می کند تردیدی نیست؛ اما آن چه موجب تردیدافکنی در اذهان برخی می شود انطباق ناصحیح تصمیمات ائمه معصومین علیهم السلام بر شرایطی فعلی جامعه اسلامی است.
برخی در تلاشند با مصادره حرکت به ظاهر صلح جویانه امام مجتبی علیه السلام، نسخه لزوم صلح با دشمن را برای امروز جامعه اسلامی ضروری جلوه دهند. این در حالی است که تصمیم امام حسن علیه السلام مبنی بر صلح با معاویه، خارج از ماهیت مبارزه با دشمن نبود بلکه روشی خاص برای ترکیب دفاع و هجوم در میدان مبارزه بود.
مهم ترین اشتباه و سوء استفاده جریان تحریف امروزی برای مصادره صلح امام حسن علیه السلام آن است که اساساً تنها جایگاه تعریف شده در قانون اساسی که شایسته الگوگیری از رفتارها و سیاست های کلی معصومین است، مقام ولایت فقیه است و دیگر مقامات باید تحت فرمان ولایت فقیه باشند.
شخصیت و مبارزات میدانی امام مجتبی علیه السلام
کسی که از شخصیت و زندگینامه امام مجتبی علیه السلام آگاهی داشته باشد به خوبی می داند که ایشان فردی شجاع، و میدان دیده ای با تجربه و کارآمد بود و همانند پدربزرگوارشان نمایش های جاودانه ای از نبرد با دشمن در میدان های رزم به یادگار گذاشته و هرگز در هیچ میدانی از مقابل دشمن پا پس ننهاد.
ایشان به همراه برادر بزرگوارش امام حسین علیه السلام در میدان های مهمی مثل جنگ جمل، صفین و نهروان حضور داشته و برخی از دلاوی های ایشان نقل شده است. در جنگ صفین، حضرت علی علیه السلام فرزند خود حسن علیه السلام را مشاهده کرد که شتابان به میدان جنگ میرفت.
در این هنگام رو به اصحاب کرد و فرمودند: «امْلِکُوا عَنِّی هَذَا الْغُلَامَ لَا یَهُدَّنِی فَإِنَّنِی أَنْفَسُ بِهَذَیْنِ یَعْنِی الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهما السلام عَلَى الْمَوْتِ لِئَلَّا یَنْقَطِعَ بِهِمَا نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله؛ [1] جلوى این پسر را بگیرید و مانع جنگیدنش شوید که با مرگش مرا درهم نکوبد. من هرگز نمیخواهم این دو جوان (حسن و حسین) در جنگ کشته شوند؛ زیرا نسل پیامبر صلّی الله علیه و آله قطع می شود.»
برای بهتر روشن شدن شجاعت و مهارت جنگی فوق العاده امام حسن علیه السلام به یکی از نقل های در مورد جنگ جمل اشاره می کنیم که در آن، محمد بن حنفیه برادر امام حسن علیه السلام، با نیزه ای به سمت شتر عایشه حمله برد اما لشکر دشمن مانع شد که او بتواند آسیبی به شتر وارد کند. او نزد پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام بازگشت.
در این هنگام، «انْتَزَعَ الْحَسَنُ رُمْحَهُ مِنْ یَدِهِ وَ قَصَدَ قَصْدَ الْجَمَلِ وَ طَعَنَهُ بِرُمْحِهِ وَ رَجَعَ إِلَى وَالِدِهِ وَ عَلَى رُمْحِهِ أَثَرُ الدَّمُ فَتَمَعَّرَ وَجْهُ مُحَمَّدٍ مِنْ ذَلِکَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَأْنَفْ فَإِنَّهُ ابْنُ النَّبِیِّ وَ أَنْتَ ابْنُ عَلِیٍّ؛ [2] امام حسن علیه السلام نیزه را از دستش گرفت و به سوی شتر حمله برد و پس از این که نیزه اى به آن زد، نزد پدر بازگشت در حالی که اثر خون در نوک نیزه مشخص بود. محمّد بن حنفیه از مشاهده این موضوع صورتش سرخ شد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: نگران مباش! زیرا حسن پسر پیغمبر اسلام است و تو پسر على هستی.»
بنابراین، از نظر وراثت نیز طبیعتاً امام حسن علیه السلام هم از طریق پدر و هم از طریق مادر، شجاعت و جنگاوری را به ارث برده و در بالاترین درجه قرار دارد.
مؤلفه های تأثیرگذار در انتخاب تاکتیک مبارزه با دشمن
امروزه و با پیچیده و متنوع تر شدن روش ها و تاکتیک های جنگی، جنگ های نامتقارن، جنگ نرم، جنگ سایبری و تبلیغاتی، بهتر از هر زمانی به این اصل میدان مبارزه دست یافته ایم که شیوه مبارزه، متأثر از نوع و شیوه دشمنی و هجوم دشمن است. با دقت در شیوه مبارزه معاویه به عنوان دشمن درجه یک در زمان امامت امام مجتبی علیه السلام درمی یابیم که تنها راه مبارزه با معاویه همان روشی بود که امام مجتبی علیه السلام در پیش گرفتند و هر امام معصوم دیگری که به جای آن حضرت بود نیز همین روش را برمی گزیدند.
معاویه فردی ظاهر الصلاح و به نظر، اسلام مآب بود و سودای حکومت بر جامعه ای را در سرمی پروراند که پیش از این، با بعثت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و ظهور اسلام و فتح مکه از دست پدر او یعنی ابوسفیان خارج شده بود. او با استفاده همزمان از تاکتیک فریب و ارعاب در کنار تطمیع برخی تازه مسلمان های سست ایمان در صدد مصادره حکومت اسلامی به نفع بنی امیه بود تا هم اسلام را از اصالت تهی کند و هم انتقام نیاکانش را از بنی هاشم بستاند.
در این میان، یاران امام مجتبی علیه السلام از نظر کمیت و کیفیت رو به کاستی نهاده بودند و خسته از جنگ های پی در پی، اطاعت پذیری شان در هاله ای از ابهام فرو رفته بود. به این ها اضافه کنیم، عدم درک صحیح و نبود تجربه قابل توجه مردم نسبت به جریان تحریف و تزویر، که همگی موجب شد بیش از پیش، راه برای پیشبرد نقشه های نرم معاویه هموار شود.
در چنین شرایطی، روی آوردن امام مجتبی علیه السلام به نبرد سخت و خونین، اساساً ممکن نبود و در خوش بینانه ترین حالت موجب مبهم ماندن فضای تشخیص حق و باطل و نزولی شدن بصیرت جامعه و چه بسا منجر به واپس گرایی و ارتجاع حداکثری و ارتداد بسیاری از تازه مسلمانان می شد.
این همه، موجب شد امام حسن مجتبی علیه السلام تدابیر جدیدی برای کنار زدن نقاب تقدس مآبی از چهره «اسلام مزورانه» بیاندیشد که خروجی آن، تنظیم صلحنامه ای حساب شده و انداختن توپ در زمین معاویه بود تا او با دست خود، پرده از اهداف خصمانه و دین ستیزانه اش بردارد تا لااقل زمینه برای قیام و انقلاب ظلمت شکن، همانند کاری که امام حسین علیه السلام در کربلا انجام داد فراهم آید.
ابعاد مبارزه های امام حسن علیه السلام در زمان معاویه
از در دوستی درآمدن با دشمنی مانند معاویه، نه تنها وصله ناجوری است که هرگز به شخصیت مبارز و نستوهی همانند امام مجتبی علیه السلام نمی چسبد بلکه انسان را برآن می دارد که به کشف ابعاد و زوایای پیدا و پنهان رزم و مجاهدت آن حضرت در مقابل معاویه بپردازد. ایشان در ابعاد مختلف، در مقابل دشمن مبارزه می کردند.
نهایت تلاش برای مبارزه نظامی
پرداختن به صلح امام مجتبی علیه السلام پیش از توجه به تلاش آن حضرت برای رویارویی نظامی با دشمن، خیانت به سیره نورانی آن حضرت است. کسانی که دم از انطباق شرایط فعلی ایران اسلامی با زمان آن حضرت می زنند اولین جفا را در حق رزمندگان و پا به رکابان امروز ولایت و نیز اقتدار نظامی و امنیتی این مرز و بوم روا داشته اند.
اوضاع سپاه امام حسن علیه السلام برای درگیری با معاویه اصلاً مناسب نبود. فرمانده های خائنی که به معاویه پیوستند و در بین سپاه آن حضرت انشقاق ایجاد کردند، خستگی لشکر از جنگ های متعدد گذشته و بی انگیزی سپاه برای جنگ جدید، در کنار شیوع افکار رفاه طلبانه و دنیازده، همه و همه، حاکی از عدم انطباق اوضاع کنونی ایران اسلامی با شرایط آن روز امام مجتبی علیه السلام است.
نکته مهم این که، تصمیم به صلح با معاویه پس از آن صورت گرفت که به دلایلی که ذکر شد، تلاش آن حضرت برای حرکت دادن لشکری منسجم و قوی برای رویارویی با سپاه معاویه بی نتیجه ماند؛ تا جایی که امام مجتبی علیه السلام به جاسوس هایی که از طرف معاویه مأمور قتل آن حضرت بودند فرمودند: «وَیْلَکُمْ وَ اللَّهِ إِنَّ مُعَاوِیَهَ لَا یَفِی لِأَحَدٍ مِنْکُمْ بِمَا ضَمِنَهُ فِی قَتْلِی؛ [3] واى بر شما!! به خدا که معاویه به آن ضمانتى که راجع به قتل من نموده با شما وفا نخواهد کرد.»
بنابراین، فضای حاکم بر سپاه امام حسن علیه السلام به گونه ای بود که به فکر تسلیم و یا حتی ترور آن حضرت بودند و قطعاً اگر سپاه آمادگی نبرد و جانفشانی داشتند شدیدترین مبارزه نظامی با معاویه صورت می گرفت چنان که ایشان در این مورد فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا سَلَّمْتُ الْأَمْرَ إِلَیْهِ إِلَّا أَنِّی لَمْ أَجِدْ أَنْصَاراً وَ لَوْ وَجَدْتُ أَنْصَاراً لَقَاتَلْتُهُ لَیْلِی وَ نَهَارِی حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ وَ لَکِنِّی عَرَفْتُ أَهْلَ الْکُوفَهِ وَ بَلَوْتُهُمْ وَ لَا یَصْلُحُ لِی مِنْهُمْ مَنْ کَانَ فَاسِداً إِنَّهُمْ لَا وَفَاءَ لَهُمْ وَ لَا ذِمَّهَ فِی قَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ إِنَّهُمْ لَمُخْتَلِفُونَ وَ یَقُولُونَ لَنَا إِنَّ قُلُوبَهُمْ مَعَنَا وَ إِنَّ سُیُوفَهُمْ لَمَشْهُورَهٌ عَلَیْنَا؛ [4]
سوگند به خدا! حکومت را به او(معاویه) نسپردم مگر آن که یارانی نیافتم و اگر یاورانی داشتم، شب و روزم را با او میجنگیدم، تا خدا میان من و او داوری کند، ولی من کوفیان را شناختم و آزمودم. فاسدانشان شایسته من نیستند و آنان وفا ندارند و در سخن و کار خود بیتعهدند و نیز دوچهرهاند، به ما میگویند: دلهای ما با شماست، و شمشیرهایشان علیه ما کشیده شده است.»
مبارزه با نقاب ضخیم تزویر معاویه
بی تردید سخت ترین میدان مبارزه امام مجتبی علیه السلام، برانداختن نقاب تزویر و ظاهرنمایی و تقدس مأبی همراه با شایسته نمایی معاویه است. معاویه که سودای حکومت را در سر داشت، سعی می کرد همزمان هم خود را ظاهر الصلاح و مقید و متدین معرفی کند و هم به عنوان شایسته ترین گزینه حکومت بر مسلمین! او برای رسیدن به مقصود خود از هیچ ترفند و حیله ای دریغ نکرد به خصوص این که از فضای خسته و دنیازده جامعه نیز نهایت بهره را برد تا بر کرسی حکومت تکیه زند.
این میدان، سخت ترین میدان مبارزه امام حسن علیه السلام بود. ایشان باید نقاب اسلام گرایی و شایسته نمایی معاویه را کنارزده و چهره واقعی و اهداف شوم او را بر مردم نمایان می ساختند. این همه، در قالب صلحنامه هدفمند و دقیق امام حسن علیه السلام با معاویه صورت پذیرفت.
اما مشکل دیگر این مبارزه آن بود که همچنان که امروزه برخی از روی جهل یا جفا نسبت به سیره امام مجتبی علیه السلام، در شرایط اقتدار نظام اسلامی، نسخه صلح می پیچند، در آن زمان، اکثر قریب به اتفاق پیروان آن حضرت، از هضم این تدبیر جنگ نرم حضرت، عاجز بودند و بر مظلومیت این امام همام افزودند. یاران، تهمت ذلت و زشتی استهزاء را در هم آمیختند تا جایی که افراد پر سابقه و مشهوری نظیر حجر بن عدی [5] و سلیمان بن صرد خزاعی [6]، برافروخته و ناآگاهانه آن حضرت را متهم به ذلت کردند.
داستان غریبانه صلح امام حسن علیه السلام بار دیگر ثابت نمود که مبارزه با نفاق، همواره بسیار سخت تر و مظلومانه تر از مبارزه با کفر است؛ چه این که نفاق، غیر از شمشیر آشکار، صدها شمشیر و خنجر مسموم پنهان کرده است!
شاه کلید رسوایی جریان تحریف امروزی
مهم ترین اشتباه و سوء استفاده جریان تحریف امروزی برای مصادره صلح امام حسن علیه السلام آن است که اساساً تنها جایگاه تعریف شده در قانون اساسی که شایسته الگوگیری از رفتارها و سیاست های کلی معصومین است، مقام ولایت فقیه است و دیگر مقامات باید تحت فرمان ولایت فقیه باشند. این در حالی است که رهبر معظم انقلاب بارها، بر سیاست مقاومت و مقابله حداکثری با دشمنان و جریان تحریف تأکید کرده اند.
پی نوشت
[1] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح) – قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص 323.
[2] ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب) – قم، چاپ: اول، 1379 ق، ج4 ؛ ص21.
[3] ابن بابویه، محمد بن على، علل الشرائع – قم، چاپ: اول، 1385ش / 1966م، ج1 ؛ ص221.
[4] طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) – مشهد، چاپ: اول، 1403 ق، ج2 ؛ ص291.
[5] طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامه (ط – الحدیثه) – ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413ق، ص 166.
[6] ابنقتیبه الدینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۸۵.